بسم رب الشهداءوالصدیقین
محبت را باید از دل به زبان و عمل آورد تا کودک آن را با تمام وجود لمس کند. ممکن است پدر و مادری فرزند خود را در دل دوست داشته باشد، اما اظهار نکنند. این نوع محبت تأثیر چندانی ندارد. بلکه گاه تأثیر منفی میگذارد و کودک مهر و محبت والدین را احساس نمیکند و در نتیجه خود را تنها مییابد و فکر میکند مورد توجه والدین نیست. بنابراین، عقاید تحقیرآمیزی نسبت به خود پیدا میکند. از این رو پدر و مادر باید محبت خود را به صور گوناگون آشکار سازند. تنها دوست داشتن دختر کافی نیست، بلکه آثار تربیتی این دوستی آنگاه ظهور مییابد که مهر و محبت قلبی به عاطفه و محبت و صمیمیت در سخن و عمل گفتن مبدل گردد، پس محبت را اظهار کنید و به آنان بگویید: شما را دوست دارم، و یا در عمل بهگونهای رفتار کنید که فرزندانتان این محبت را با تمام وجود احساس کنند[1].
امام علی(ع) به دخترش محبت بسیاری ابراز میکرد، علی(ع) به زینب کبری نگاه کرد، زینب گفت: «پدر جان! آیا ما را دوست میداری؟» امام فرمود: «آری دخترم، فرزندانمان جگر گوشههایمان هستند». زینب عرض کرد: «پدر جان دو محبت است که با هم در قلب مؤمن جمع نگردد؛ «حب خدا»و «حب اولاد» و اگر از مهر ما گریزی نیست پس عطوفت و شفقت از آن و محبت خالصانه از آن خدا»[2].
بسم رب الشهداءوالصدیقین
آثار منفی فقدان یا افراط در محبت
فقدان محبت بهخصوص در سنین آمادگی زمینهی اضطراب تشویش و انحراف دختران را فراهم میسازد، دخترانیکه کمبود محبت پدر و مادر را احساس میکنند به هر کس پناه میبرند تا شاید این کمبود را تأمین کنند، عصبانیت و ناراحتی را باید در فقدان محبت جستوجو کرد که سرانجام عقدهی حقارت را در وجود او پدیدار میآورد، راز انحراف بسیاری از دختران و لغزش پسران در این مسأله نهفته است، مثلاً دختری که تحت محبت خانواده باشد، هرگز خود را در محیط جامعه تحت تأثیر محبت سطحی و ساختگی جوانان عیاش و شهوتپرست رار نمیگیرد و از حریم عفت و پاکدامنی بیرون نمیرود و گام در جادهی گناه نمیگذارد[1].
باید به این نکته توجه داشت که مهر و محبت به افراط نکشد، زیرا افراط در محبت نیز زیانهای جبرانناپذیری دارد که ضعف احساس مسئولیت در کودک، کاهش رشد عقلی، لوس بار آمدن، تجاوز به حقوق دیگران، خود را بر هر چیزی مُحِقّ دانستن و... از جملهی آنهاست.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
وظیفهی پدر و مادر تنها تأمین غذا، بهداشت و لباس کودک نیست. بلکه فراتر از آن آبیاری کردن مزرعهی دلهای آنان با آب حیاتبخش محبت و عطوفت است. محبت و دوست داشتن، خواستهی طبیعی دختر است؛ زیرا او کانون گرم و اطمینانبخشی میطلبد که در پرتو آن استعدادهایش شکوفا گردد و شخصیتی ساخته و پرداخته پیدا کند و با دنیای پرجاذبهی محبت و عاطفه و صمیمیت آشنا گردد. از این رو، نوازش والیدن به دختران، جرأت و شجاعت و اعتماد بهنفس میبخشد و روحیهی او را در برابر مشکلات قوی میسازد. اکسیر محبت، داروی بسیاری از آلام و بیماریهای روحی و حتی جسمی کودک است. او با محبت آرام و شاداب میشود و غنچهی دلش شکوفا میگردد. کمبود و یا فقدان محبت زمینهساز بسیاری از بیماریهای روانی و جسمی کودک از قبیل بیاشتهایی، بیخوابی، شبادراری، تقلیدهای بیمورد، رفتارهای نامعقول، خوابهای آشفته، افسردگی روانی، عصبانیت و خشونت و... است[1].
بسم رب الشهداءوالصدیقین
پارهای از نشانهها نظیر هیجانپذیری بیشتر و سریعتر در زنان، زود به گریه افتادن و اشک ریختن و زود خندیدن آنان، دلسوزی فراوان دختران هنگام دیدن و شنیدن حوادث دلخراش، از عاطفیتر بودن دختر حکایت دارد. برخی از آیات و روایات نیز این مسئله را تأیید میکند. همچنین نقش مادری و انجام کارهایی نظیر حضانت و تربیت فرزند که به عاطفه، دلسوزی و شکیبایی فوقالعاده نیازمند است، شاهد دیگری بر وجود این روحیه در زنان است. روانشناسان نیز با استناد به نشانههای یاد شده و انجام برخی آزمایشها، به این مطلب که زن از مرد عاطفیتر است، اذعان کردهاند. تجربهی وجدانی زنان نیز حاکی از افزونی عاطفه در آنان است و با همهی اشتراکهایی که زن با مرد دارد، در این خصیصه از مرد ممتاز گشته و با وی متفاوت است[1].
نکتهی دیگر این است که عاطفیتر بودن زن، به نوع آفرینش او برمیگردد، نه بر فرهنگ حاکم بر جوامع و نه نتیجهی آموزشهای نابرابر در خانواده و سازمانهای آموزشی رسمی کشورها و تحمیل روحیهی عاطفی و احساسی بر دختر و زن و روحیهی قوی بر مرد است. اعتراف به این مسئله در جنس زن و پذیرش آن بهعنوان یک اصل، در چگونگی حضور او در اجتماع و در توزیع و واگذاری مسئولیتهای اجتماعی به وی و در کمیت و کیفیت آن مؤثر خواهد بود[2].
بنابراین، براساس این اصل در اسلام، اموری نظیر جنگیدن در میدان نبرد و فرماندهیجنگ که نیازمند قوت قلب و خشونت است و با روحیهی احساسی و عاطفی زن تناسب ندارد، به وی واگذار نخواهد شد[3].
[1]. حسینی سید هادی، کتاب زن، ص430.
[2]. حکیمپور محمد، حقوق ن در کشاکش سنت و تجدد، ص142.
[3]. همان، ص142.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
تنبیه ممکن است به صور گوناگون انجام گیرد و منحصر به کتک زدن نیست؛ زیرا ترشرویی و اخم نیز نوعی تنبیه است، همچنانکه محروم کردن فرزندان از بعضی از امور خوشایند و پرجاذبه نیز تنبیه دیگری است[1].
به اولیا و مربیان توصیه میشود که:
1ـ تنبیه و بهویژه تنبیه بدنی را بهعنوان شیوهای عمومی و اصل اولیهی برخورد با خطاهای کودکان بهکار نگیرند.
2ـ بر اعصاب و احساسات خود مسلط باشندو در صورت لزوم از تنبیه استفاده کنند تا جلوی کجروی دختر را بگیرند، نه اینکه خشم خود را بر کودک خالی کنند.
3ـ به حداقل تنبیه اکتفا کنند و از آن فراتر نرود.
4ـ برای تنبیه کودک از هر وسیلهای استفاده نکنند، همچنین بر صورت و مواضع آسیبپذیر کودک را نزنند و از شدت عمل و تنبیهات خشن جداً پرهیز کنند.
5ـ پدر و مادر با هم اقدام نکنند، اگر مثلاً پدر فرزندش را تنبیه مینمای مادر نقش میانجی داشته باشد.
6ـ تنبیه با خشونت و قساوت صورت نگیرد.
7ـ هنگام تنبیه باید بر خودمسلط بود تا خطری برای دختر ایجاد نشده، باعث زخم یا درد بیش از حد نگردد، زیرا در بسیاری از موارد موجب قصاص شرعی نشود.
8ـ در مواقع غضب به تنبیه اقدام نباید کرد.
9ـ تنبیه متناسب با جرم و خطا باشد، نه مبتنی بر سلیقهی معلم و مربی.
10ـ تنبیه ظالمانه نباشد وإلاّ موجب فساد دیگری خواهد شد، مثلاً اگر نوجواین را تنبیه میکنند، باعث یأس و ایجاد دلسردی او نسبت به خانه و زندگی نگردد، و یا بیش از حد او را نترسانند.
11ـ همانطور که قبلاً یادآور شدیم تنبیه اندک باشد و تنها در صورت ضرورت انجام گیرد.
12ـ قهر و رنج را ادامه ندهیم. زود آشتی کنیم و بهتر است در مورد دختران به مادر گوشزد نماییم که واسطه شود تا دختر جری نگردد.
13ـ عذر او را بپذیریم و راه توبه را همیشه باز بگذاریم، به تعهدش بها دهیم و اگر تکرار کرد قانون را اجرا کنیم.
14ـ در همهی حال خدا را در نظر داشته، از حدود الهی خارج نگردیم و بدانیم ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران از نظر شرع مقدس اسلام محکوم است اگر چه نسبت به زن و فرزند باشد[2].
بسم رب الشهداءوالصدیقین
در روایات به چند مورد اشاره شده که نباید در آن موارد کودکان را زد.
ذکر این موارد، برای آن نیست که در سایر موارد کتک زدن بیاشکال است، بلکه بهطور کلّی اصل اساسی و عمومی و اولیهی اسلامی ـ که نقش تربیتی و اصلاحی بس عظیمی دارد ـ همان تشویق و تحریک مثبت و اشتیاقانگیز در کارهای خوب است، تنبیه جز در موارد خاص ـ که به برخی از آنها اشاره خواهد ـ غالباً تأثیر منفی دارد و اگر گفته میشود در موارد زیر تنبیه بدنی کنار گذاشته شود از باب تأکید بر ترک آن است، نه تأیید آن در موارد دیگر.
1ـ یکی از مواردی که نباید کودکان را کتک زد آن جاست که نامهای پاک و مقدسی بر کودکان نهاده شده باشد. در بخش نامگذاری کودکان اشاره کردیم که اهلبیت(ع) تأکید فراوانی داشتند بر اینکه مبادا کودکان همنام پیامبر اکرم(ص) و حضرت فاطمه(ع) و ائمهی معصومین(ع) مورد آزار و تنبیه بدنی قرار گیرند.
2ـ فرزند را قبل از ده سالگی برای نماز نباید زد. پیامبر فرمود: «أدِّب صغارَ أهل بَیْتِکَ بلسانِکَ علی الصَلاةِ والطُهُورِ فإذا بَلِغُوا عَشَرَ سِنین، فأضرِبْ و لا تُجاوِزْ ثَلاثاً»[1]: «فرزندان خرد سالت را با بان بر نماز و وضو انس و عادت دهید و آنگاه که به ده سال رسیدند آنها را بهخاطر سستی و سهلانگاری در نماز بزن، ولی از سه ضربه فراتر نرو».
از این روایت استفاده میشود که قبل از ده سالگی، زدن کودک برای نماز جایز نیست. البته سنی که بدین منظور مشخص شده در روایات متفاوت ذکر شده است (هفت، هشت، نه و سیزده سالگی) بنابراین، لزوم رعایت جانب احتیاط اقتضاء دارد که تا آنجا که ممکن است از زدن اجتناب کرده و از روشهای مناسبتر استفاده کرد.
پیامبران الهی، که بیش از هر کس از ویژگیها و خصائص و نیازهای نفوس مردم آگاه بودند در دعوت خود در کنار ترغیب و تشویق و تبشیر، از انذار و هشدار و وعید نیز استفاده میکردند. در قران نیز هر جا سخن از عمل صالح و پاداش نیکوکاران به میان آمده، کیفر و عقوبت سر باز زدن از تکالیف الهی نیز گوشزد گردیده است.
با این حال، همانگونه که اشاره کردیم استفاده از ابزار انذار و تنبیه تنها در صورت ناامیدی از تأثیر تشویق و ترغیب جایز است، علاوه بر آن، تداوم و استمرار تنبیه بدنی باعث میشود که فرد به آن عادت کند و در نتیجه از کارآیی آن کاسته و نهایتاً به حربهای بیتأثیر مبدّل گردد و با بروز این حالت، تربیت و اصلاح شخص بسیار دشوارتر خواهد گردید[2].
بسم رب الشهداءوالصدیقین
یکی از مسائل مهم و پیچیدهی تربیتی که اکثر پدران و مادران در آن دچار تردیدند چگونگی برخورد با آنان با کارهای نادرست دختران است، بهطوری که بیشتر اوقات والدین متحیّر میمانند که در مقابل خطاها و کجرویهای فرزندانشان و روی برتافتن آنان از توصیهها و راهنماییها چه واکنشی نشان دهند. اگر در مقابل کارهای زشت و ناپسند آنان سکوت کنند کودکان بر خطاهای خود افزوده و جسارت بیشتری پیدا میکنند. و اگر عکسالعمل نشان داده و فرزندان را تنبیه کنند چه بسا مشکلات دیگری هم بیافرینند. در این بخش، در پرتو کلام نورانی معصومین(ع) نخست به موارد منع و جواز تنبیه و سپس به بهترین راه حلها در این زمینه اشاره میکنیم و در خاتمه به سیرهی معصومین(ع) نظر میافکنیم[1].
تربیت، امری است اختیاری که براساس آگاهی دادن استوار، و بر هدایت و ارشاد مبتنی است و به هیچ وجه با اجبار و تحمیل فشار و شدت عمل سازگار نیست. هیچ کس را به جبر و زور نمیتوان به شیوهای درست و بر مبنایی صحیح تحت تربیت قرار داد. اما نظر به ا ینکه به مقتضای عالم ماده و خصائص نفوس، همهی افراد نسبت به پذیرش مقررات اجتماعی و پپایبندی به اصول همزیستی یکسان نبوده و طبعاً گروهی از مردم به مقتضای خبث باطن و شرارت طبع و سرکشی نفس، از گزینش راه درست و تن دادن به قوانین ضروری زندگی اجتماعی سرباز میزنند، و از این رهگذر، حیات و امنیت و دین و ناموس عموم مردم به مخاطره افتاده، دستخوش تاختوتاز کجروان و بداندیشان و تبهکاران میگردد، جوامع انسانی ناگزیر از بهکارگیری برنامههای عملی خاصی برای به راه آوردن آنان هستند.
باز گذاردن دست تبهکاران و مجرمان امری است ناروا، و بیتفاوتی در برابر کجرویها و انحرافات اجتماعی نیز دور از خردمندی است[2].
همیشه و در همه حال، ترغیب و تشویق، کارساز نیست. اقوام زندگی اجتماعی و تأمین امنیّت و حفظ و حراست از جان، مال، ناموس، دین و فرهنگ مردم و فراهم آوردن زمینهی مناسب برای تلاش همگانی در امر خودسازی و تربیت و حرکت در مسیر کمال، مستلزم راهکارهای دیگری است که انذار و وعید و تنبیه از آن جمله است.
برای رام کردن نفس سرکش طبیعت و چموش و خمیرهی طغیانگر که با تشویق و نرمی تن به رعایت حقوق دیگران نمیدهد، به حکم عقل و خرد و فرمان شرع، ناگزیر از بیم و تهدید خواهیم بود. و در صورت ثبوت عدم کارایی وعید و انذار، تنبیه میتواند ابزاری مناسب برای تربیت طبایع ناسازگار با ناموس فطرت باشد.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
تشویق و تمجید در سیرهی اهلبیت(ع)
امام باقر(ع) فرمود: پدرم علی بن حسین(ع) فرمود: «بهشدت مریض بودم پدرم (امام حسین) به من فرمود: «فرزندم! طالب و آرزومند چه هستی؟» عرض کردم: مایلم از کسانی باشم که چیزی بر خدا پیشنهاد نمیکنند و چیزی نخواهم با اینکه خداوند همه چیز را برایم تدبیر کرده است. پدرم فرمود: «آفرین بر تو که همانند ابراهیم خلیل الرحمان شدی؛ زیرا هنگامی که جبرئیل به او گفت: «آیا حاجتی داری؟» ابراهیم گفت: «چیی از خدا نمیخواهم، زیرا اوست که مرا کفایت میکند و اوست بهترین وکیل»»[1].
از امام رضا(ع) چنین روایت شده است: «روزی حضرت موسی بن جعفر در محضر پدرش (امام صادق) سخنی گفت که باعث تعجب و سرور و شادی پدر شد. حضرت بهعنوان تقدیر و تشویق از فرزند خود به وی گفت: «یا بُنَیَّ؛ اَلْحَمْدُ للهِ الذی جَعَلَکَ خَلْفاً من الآباءِ، و سُرُوراً مِنَ الْأبناء، و عوضاً عَنْ الأصدِقاء»[2]: «ای فرزندم! سپاس خدای را که تو را جانشین و خلف پدران و مایهی سرور و دلخوشی فرزندان و جانشین دوستان قرار داد».
یعنی فرزندم! تو با این شایستگی و لیاقتی ک از خود نشان میدهی، هم بهترین خلف و جانشین پدر هستی و هم بهترین فرزند و مایهی روشنی چشم پدر و هم بهترین یار و مونس پدر بهجای دوستان او میباشی».
بسم رب الشهداءوالصدیقین
خداوند در قرآن مجید، به مناسبتهای گوناگون بندگان صالحش را ـ از انبیاء و صلحا گرفته تا اولیا و پیشوایان معصوم(ع) تشویق و تمجید کرده است؛ مثلاً ایوب پیامبر را به پاس صبر و پایداریاش در مقابل رنجها مورد تمجید و ستایش قرار داده و دربارهی و میفرماید: «إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»[1]: «ما او را صابر یافتیم، بندهی خوبی است، او توجهش به درگاه ما بود».
بدین ترتیب او را از بهترین بندگان خویش معرفی کرد، همچنین دربارهی حضرت محمد بن عبدالله(ص)، آیات فراوانی بهعنوان تقدیر و تمجید از وجود مقدسش آمده است؛ مثلاً دربارهی اخلاق خوش و بیمانند او ذکر شده که: «وَإِنَّکَ لَعَلی? خُلُقٍ عَظِیم»[2]: «و بهدرستی که تو بر خلق بزرگی هستی».
رسول گرامی اسلام(ص) بارها به امیرمؤمنان(ع) را در حضور دیگران ستیاش کرد. در جنگ اُحد پس از کشته شدن عمرو بن عبدو بهدست علی(ع)، پیامبر(ص) فرمود: «ضَرْبَةُ علیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عبادِةِ الثَقَلَیْن»[3]: «ضربتی که علی(ع) در روز خندق بر پیکر دشمن وارد سات؛ از عبادت جن و انس برتر است» و دهها عبارت ستایشآمیز دیگر دربارهی آن حضرت و سایر امامان معصوم از رسول خدا(ص) نقل شده است.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
1ـ تشویق موجب تقویت روحی فرزندان میشود و نیروی تازهای به آنان میبخشد تا بتوانند با اعتماد به نفس و پشت گرمی بیشتر، کارهای خوب و مورد ذوق و علاقهی خود را دنبال کنند و به اهمیت آنها بیش از پیش پی ببرند.
2ـ تشویق استعدادهای درونی کودکان را رشد داده و به شکوفایی سوق میدهد و زمینههای یأس و ناامیدی و بدبینی را در آنها از بین میبرد.
3ـ کودک در پرتو تشویق یاد میگیرد که مشکلات و سختیها را بر خود هموار سازد تا هدف مطلوب خود را دنبال کند و تداوم تشویق به تداوم فعالیتهای رشد دهندهی کودک میانجامد.
4ـ تشویق کودکان توسط پدر و مادر و اطرافیان و مربیان باعث میشود کودکان با نظری خوب و خوشبینانه به آنها بنگرد و آنها را دوست و همدم و یار صمیمی خود تلقی کنند و این خود ثمرات بسیاری در بر دارد.
5ـ گاه یک تشویق بهجا و حکیمانه و ساده ممکن است مسیر زندگی کودکی را عوض کند و او را از بدی و انحرافات نجات بخشد.
6ـ تشویق کودکان برای انجام فعالیتهای مثبت و پاداش دادن پس از انجام آنها، باعث ایجاد انگیزش و تحرک در آنها خواهد شد و جوّ رقابتی خوب در میان آنها پدید خواهد آورد. اما فرزندانی که مورد تشویق قرار نمیگیرند، اغلب دچار شکست روحی میشوند و اعتماد بهنفس خود را از دست داده و خود را پست و حقیر میشمارند و جرأت دست زدن به کار خوب را در خود نمییابند بنابراین که تشویق عمل بسیار پسندیدهای است جای تردید نیست؛ اما مهمتر از تشویق، نوع و نحوهی تشویق است که باید والدین در نظر بگیرند و اگر نه چه بسا که بازتاب منفی هم داشته باشد[1].
.: Weblog Themes By Pichak :.