سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/11/12 | 8:48 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

غفلت

در فن اخلاق، غفلت‏به عنوان «مانع‏»، و بیدارى به عنوان «شرط لازم‏» تهذیب نفس و سیر و سلوک شمرده شده است. مقدمه واجب سیر و سلوک آن است که انسان توجه کند که «ناقص‏» است و باید «کامل‏» شود و «مسافر» است و به زاد و راحله و راهنمانیاز دارد و بدیهى است که اگر کسى غافل باشد و نداند مسافر است، در جاى خود مى‏ماند، چنانکه جناب مصلح‏الدین سعدى گفته است: «حرم در پیش است وحرامى در پس; اگر رفتى، بردى و اگر خفتى، مردى‏» (4) .

کسى که عازم سفر است اگر نداند که مسافر است و حرامى و راهزن در کمین اوست، اگر بخوابد، یقینا گرفتار غارت راهزنان خواهد شد و اگر نخوابد و حرکت کند، به مقصد مى‏رسد. شیطان صریحا گفت من در کمینم:

«لاقعدن لهم صراطک المستقیم‏» (5)

کسى که بداند مسافر است، قهرا به فکر حرکت است و اگر مسافر به فکر حرکت‏باشد، به فکر تحصیل زاد و توشه مطابق با مسیر و مقصد خواهد بود.

در تعبیرات دینى از کسانى که اهل سیر و سلوک نیستند به عنوان «خوابیده‏» یا «مست‏» یاد مى‏شود. مست کسى است که «مى‏» عقلش را پوشانده است و بنابراین، جوانى و یا مقام و غرور و مال هم از آن جهت که چهره عقل را مى‏پوشاند و نمى‏گذارد انسان بیدار شود و حرکت کند مست کننده است.

به هر تقدیر، کسى که نداند «ناقص‏» است و کاملى باید او را تکمیل کند و یا نداند «نیازمند» است و بى نیازى باید نیازش را رفع کند و یا نداند «مسافر» است و باید حرکت کند، او در خواب است و سهمى از اخلاق ندارد و در حالت‏خواب هم مى‏میرد و در همان حال او را به جایى که نمى‏خواهد، مى‏برند; چون حرکت ضرورى و یقینى است:

«و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افائن مت فهم الخالدون‏» (6)

هیچ کس در نشئه طبیعت، آرام نیست و نمى‏آرمد; زیرا دنیا آرامگاه نیست; چنانکه برزخ و قبر نیز آرامگاه نیست. این که در چهره سنگ قبر، نوشته مى‏شود: «آرامگاه‏» بر اساس نسبت‏برزخ به دنیاست و گرنه قبر یا برزخ نیز نسبت‏به قیامت، آرامگاه نیست، اگر چه برزخیان تلاش اهل طبیعت و دنیا را پشت‏سر گذاشته‏اند; ولى در جوش و خروشند تا به «دار القرار» امن و مطلق که بهشت است‏برسند. در حقیقت‏بهشت آرامگاه است.

در مناجات شعبانیه نیز در باره بیدارى از خواب غفلت آمده است:

«الهى لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک‏» (7)

خدایا! من غافل بودم و هیچ توفیق حرکت نداشتم مگر آنگاه که تو مرا بیدار کردى; اما براى این بیدارى، تلاش و کوشش لازم است. صداى انبیا وقتى به گوش کسى برسد، او را بیدار مى‏کند; حتى اگر خوابیده باشد و انبیا هم آمده‏اند تا مردم خوابیده را بیدار کنند، ولى اگر خواب کسى، سنگین باشد، صداى انبیا هم چنین انسان خوابیده را بیدار نمى‏کند. از این رو ذات اقدس خداوند به رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى‏فرماید:

«و ما انت‏بمسمع من فى القبور» (8)

کسى که مرده یا خوابیده است‏سخن تو را نمى‏شنود تا زنده یا بیدار شود.

اما اگر کسى بیدار شود، مى‏فهمد باید حرکت کند و اگر حرکت نکند و دو لحظه در یک حال بماند، مغبون است. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:

«من استوى یوماه فهو مغبون‏» (9)

اگر کسى دو روزش یکسان باشد، گرفتار غبن و زیان است; منظور از «روز» هم شبانه روز یا روز در مقابل شب نیست. بنابراین، اگر کسى دو ساعت و حتى دو لحظه‏اش یکسان باشد، ضرر کرده است; زیرا عمر خود را داده و چیزى در مقابل آن نگرفته است، ولى اگر دائما به یاد حق باشد، چنانکه قرآن کریم مى‏فرماید:

«و اذکر ربک فى نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال ولا تکن من الغافلین‏» (10)

حتى دو دقیقه یا دو لحظه‏اش نیز، همسان نیست و او هر لحظه به ذات اقدس اله نزدیکتر مى‏شود و مى‏فهمد که هر مرتبه‏اى نسبت‏به مرتبه آینده، نقص و هر مرتبه آینده نسبت‏به گذشته کمال است. از این رو گفته‏اند: «حسنات الابرار سیئات المقربین‏» (11) بنابراین، اولین شرط براى سیر و سلوک، بیدارى است. پس از بیدارى و عزم بر حرکت انسان سالک در مى‏یابد که براى حرکت، زاد و توشه، مرکب، راهنما و شناخت لازم است.




تاریخ : پنج شنبه 91/11/12 | 8:47 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

غفلت، چرک جان

غفلت که یکى از موانع سیر انسان به سوى خداست، از نظر فرهنگ دین، رجس و چرک است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى‏فرماید:

«الغفلة ضلال النفوس‏» (12)

غفلت، گمراهى جان است. از «مناجات شعبانیه‏» نیز استفاده مى‏شود که غفلت، چرک جان آدمى است. امامان معصوم (علیهم‏السلام) در مناجات مزبور به خدا عرض مى‏کردند: خدایا! ما از تو شاکریم که دلهایمان را از چرک غفلت پاک کردى:

«فشکرتک بادخالی فی کرمک و لتطهیر قلبی من اوساخ الغفلة عنک‏» (13)

و البته این تعبیرها «کنایه‏» نیست. بعضى مى‏پندارند که تعبیر از فضیلت و رذیلت اخلاقى به «طهارت‏» و «وسخ‏»، کنایه و مجاز است; اما این پندارى باطل است; زیرا انسان، گذشته از این که ظاهرى دارد، باطنى هم دارد، و باطنها در قیامت ظهور مى‏کند. در قیامت، برخى نورانى، سفید رو و روسفید و برخى دیگر، سیه رو، روسیاه و چرکینند و غسلین (چرکابه) که طعام تبهکاران است:

«فلیس له الیوم ههنا حمیم و لا طعام الا من غسلین لا یاکله الا الخاطئون‏» (14)

از غفلتها نشئت مى‏گیرد.

منشا هر آفتى که از بیرون دامنگیر ما مى‏شود، غفلت درون ماست و اگر در درون ما قلعه اعتقاد و التفات وجود داشته باشد آسیبى به ما نمى‏رسد; چون: «هر آن غافل زید غافل خورد تیر». در روایات آمده است: هیچ پرنده‏اى در حال ذکر تیر نمى‏خورد و هر تیرى به هر پرنده یا حیوان دیگر در میدان شکار اصابت کند در حال غفلت اوست. امام صادق (علیه السلام) مى‏فرماید: «ما من طیر یصاد فی بر ولا بحر ولا یصاد شی‏ء من الوحوش الا بتضییعه التسبیح‏» (15) . همچنین آن حضرت مى‏فرماید: صاعقه به ذاکر خداوند اصابت نمى‏کند: «ان الصاعقة لا تصیب ذاکرا لله عزوجل‏» (16) . این گونه معارف، گذشته از جنبه علمى و اعتقادى براى ما اثرى تربیتى دارد تا از خدا و آیات او غافل نباشیم.

غفلت از خدا و آیات او با تهذیب روح، سازگار نیست; زیرا روح انسان هر لحظه در برابر خاطرات تلخ و شیرین، حالت تازه‏اى دارد و در برابر هر حالت تازه، حکم جدیدى طلب مى‏کند و حکم جدید را فن اخلاق بر عهده مى‏گیرد. کسى که از پدیده‏هاى درون خود غافل باشد، از درک موضوعات اخلاقى عاجز است و آنگاه از تشخیص احکام اخلاقى آنها هم ناتوان است و در این صورت ناخواسته به دام گناه مى‏افتد. به همین جهت دستور پرهیز از غفلت‏به ما داده‏اند.

امام صادق (علیه‏السلام) فرمودند:

«ایاکم و الغفلة فانه من غفل فانما یغفل عن نفسه‏» (17)

از غفلت‏بپرهیزید; زیرا به زیان جان شماست. پرهیز از غفلت‏براى پرهیز از زیانهاى جان آدمى است و انسان باید در سود و زیان خود، موضوعات و احکام را یکى پس از دیگرى خوب تشخیص بدهد.

این حدیث نورانى به منزله آیه

«و من یبخل فانما یبخل عن نفسه‏» (18)

است; اگر کسى بخل ورزد، به زیان خود بخل مى‏ورزد و چیزى را که باید براى آینده خود صرف کند صرف نمى‏کند.

خداى سبحان در قرآن کریم مى‏فرماید:

«و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله‏» (19)

هر کار خیرى که براى خدا انجام دهید وقتى به مهمانى خدا برسید، مى‏بینید در کنار سفره همان کار خیر نشسته‏اید. هرگز خدا به عهد خود خیانت نمى‏کند:

«اوفوا بعهدى اوف بعهدکم‏» (20)

و هیچ کس باوفاتر از خدا نیست:

«من اوفى بعهده من الله‏» (21) .

غفلتهایى که در مورد حفظ مال و مانند آن است، ضرر دنیایى دارد; ولى غفلت از تزکیه و نزاهت روح،غفلت از جان است و خسارت بزرگى در پى دارد; چون سرمایه از دست مى‏رود. این که خدا عده‏اى را «خاسر» معرفى مى‏کند:

«و العصر ان الانسان لفى خسر» (22)

براى همین است که عده‏اى بر اثر غفلت، از خویشتن خویش جدا مى‏شوند. شیطان هم با مال و جاه و منصب انسانها کارى ندارد و تنها با ایمان آنها کار دارد. اگر شیطان جان ما را شکار کند و به دام بیندازد، آنگاه دست و پاى ما در گرفتن مال حرام و رفتن به جاى آلوده باز، ولى در انجام کارهاى خیر، بسته مى‏شود.