سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/12/18 | 12:57 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شرح حال ابوایّوب انصارى
اَبُو ایَّوب انصارى خالد بن زید که از بزرگان صحابه و حاضر شدگان در بـَدر و سـایـر مـَشـاهـد اسـت و او هـمـان اسـت کـه جـنـاب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم در وقت هجرت از مکّه و ورود به مدینه به خانه او وارد شـد و خـدمـات او و مادرش نسبت به رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم مادامى که در خـانـه او تـشـریـف داشـت مـعـروف اسـت (427) و در شـب زفـاف حـضـرت رسـول صـلى اللّه علیه و آله و سلّم به صفیّه ، ابوایوب سلاح جنگ بر خود راست کرده بـود و در گـرد خـیـمـه پـیـغـمـبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم به حراست بود بامداد که پـیـغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلم او را دید براى او دعا کرد و گفت : اَللّهُمَّ احْفَظْ اَبا اَیُّوبَ کَما حَفِظَ نَبِیَّکَ.(428)
سـیـّد شـهـیـد قـاضـى نـوراللّه در (مـجـالس ) در ترجمه او فرموده : ابوایوب بن زید الانـصـارى ، اسـم او خـالد اسـت امـّا کُنْیه او بر اسم غلبه نموده ، در غزاى بدر و دیگر مـَشـاهـد حـضـرت پـیـغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم حاضر بوده و آن حضرت از خانه ابوایّوب نقل نموده و در حرب جَمَل و صِفّین و خوارج در ملازمت حضرت امیرالمؤ منین علیه السـّلام مـجـاهـده مـى نـمـوده (429) و در (تـرجـمـه فـتـوح ابـن اعـثـم کـوفـى )(430) مـسطور است که ابوایّوب در بعضى از ایّام حرب صفین از لشکر امیر عـلیـه السـّلام بـیرون آمد و در میدان حرب مبارز خواست هر چند آواز داد از لشکر شام کسى بـه جـنگ او روى ننهاد و بیرون نیامد چون هیچ مبارزى رغبت محاربه او نکرد ابوایّوب اسب راتازیانه زد و بر لشکر شام حمله کرد هیچ کس پیش ‍ حمله او نایستاد روى به سراپرده مـعاویه آورد. معاویه بر دَرِ سراپرده خود ایستاده بود ابوایّوب را بدید بگریخت و به سـراپـرده درآمـد و از دیـگـر جانب بیرون شد، ابو ایوب بر در اوبایستاد و مبارز خواست جـماعتى از اهل شام روى به جنگ او آوردند ابو ایوب بر ایشان حمله ها کرد و چند کس نامى را زخمهاى گران زد پس به سلامت بازگشت و به جاى خویشتن آمد. معاویه با رنگى زرد و رویـى تـیـره بـه سراپرده خود در آمد و مردم خود را سرزنش بسیارنمود که سوارى از صـف عـلى عـلیـه السـّلام چـنـدیـن تـاخت که به سراپرده من در آمد مگر شما را بند کرده و دسـتـهـاى شـما را بسته بودند که هیچ کس را یاراى آن نبود که مشتى خاک بر گرفتى و بـر روى اسـب او پـاشـیـدى . مردى از اهل شام که نام او مُتَرَفَع بن منصور بود گفت : اى معاویه دل فارغ دار که من همان نوع که آن سوار حمله کرد و به سراپرده تو در آمد حمله خـواهـم کـرد و بـه در سـراپـرده عـلى بـن ابـى طالب علیه السّلام خواهم رفت اگر على رابـبـیـنـم و فـرصـت کـنـم او را زخـمـى زنـم و تـو را خـوش دل گردانم ؛ پس اسب براند و خویشتن را در لشکرگاه امیرالمؤ منین علیه السّلام انداخت و بـه سـراپرده او تاخت . ابوایّوب انصارى چون او را بدید اسب به سوى او براند چون بدو رسید شمشیرى بر گردن او زد، گردن او ببرید و شمشیر به دیگر سو بگذشت و از صـافى دست و تیزى شمشیر سر او بر گردن او بود چون اسب سکندرى خورد سر او بـه یـک جانب افتاد و تنه او بر جانبى دیگر به زمین آمد و مردمان که نظاره مى کردند از نیکوئى زخم ابوایّوب تعجّبها نمودند و بر وى ثناها کردند.
ابوایّوب در زمان معاویه به غزاى روم رفت و در اثناى ورود به آن دیار بیمار گردید و چـون وفات یافت وصیّت نمود که هرجا با لشکر خصم ملاقات واقع شود او را دفن کنند بـنـابراین در ظاهر استانبول نزدیک به سُور آن بلده او را مدفون ساختند و مرقد منوّر او مـحل استشفاى مسلمانان و نصارى است . صاحب
(
استیعاب )(431) در باب کُنى آورده که چون اهل روم از حرب فارغ شدند قصد آن کردند که نبش قبر او نمایند، مقارن آن حـال بـاران بـسـیـار کـه یـاد از قهر پروردگار مى داد بر ایشان واقع شد و ایشان متنبّه شدند دست از آن بداشتند(432)انتهى .
فـقـیـر گوید: که حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم از مدفن ابوایّوب خبر داده در آنـجـا کـه فـرمـوده دفـن مـى شـود نـزد قـسـطـنـطـنـیـّه مـرد صـالحـى از اصـحـاب مـن .




تاریخ : جمعه 91/12/18 | 12:56 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شرح حال حُذیفه
حـُذیـفـة بن الیمان العنسى که از بزرگان اصحاب سیّدالمرسلین و خاصّان جـنـاب امـیـرالمـؤ منین علیهما و آلهما السّلام است و یکى از آن هفت نفرى است که بر حضرت فاطمه علیهاالسّلام نماز گذاشتند و او با پدر و برادر خود صفوان در حرب اُحُد در خدمت حـضـرت رسـالت پـنـاه صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم حـاضر بوده و در آن روز یکى از مـسـلمـانـان ، پـدر او را بـه گـمان آنکه از مشرکین است در اثناى گرمى جنگ شهید کرده و بنابر سرّى که حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم با او در میان نهاده بود به حال منافقین صحابه معرفت داشت (423) و اگر در نماز جنازه کسى حاضر نمى شـد خـلیفه ثانى بر او نماز نمى گزاشت و از جانب او سالها در مدائن والى بود، پس او را عـزل کـرد و حـضـرت سـلمـان رضـى اللّه عـنـه والى آنجا شد، چون وفات کرد دوباره حُذیفه والى آنجا شد و مستقر بود تا نوبت به شاه ولایت على علیه السّلام رسید، پس از مـدیـنـه رقـمـى مـبـارک بـاد و فـرمـان هـمـایـونـى بـه اهـل مـداین صادر شد و از خلافت خود و استقرار حُذیفه در آنجا به نحوى که بود اطّلاع داد ولکـن حُذیفه بعد از حرکت آن حضرت از مدینه به جانب بصره به جهت دفع شرّ اصحاب جَمَل و قبل از نزول موکب همایون به کوفه ، وفات کرد و در همان مداین مدفون شد.
و از ابوحمزه ثمالى روایت است که چون حذیفه خواست وفات کند فرزند خود را طلبید و وصـیـّت کـرد او را بـه عـمل کردن این نصیحتهاى نافعه فرمود: اى پسرجان من ! ظاهر کن ماءیوسى از آنچه که در دست مردم است که در این یاءس ، غنى و توانگرى است و طلب مکن از مردم حاجات خود را که آن فقر حاضر است و همیشه چنان باش که روزى که در آن هستى بهتر باشى از روز گذشته ، و هر وقت نماز مى کنى چنان نماز کن که گویا نماز وداع و نماز آخر تو است و مکن کارى را که از آن عذر بخواهى .
(424)
و از (رجـال ابـن داود) و غیره نقل شده که فرموده حُذَیفه بن الیمان یکى از ارکان اربعه است . و بعد از وفات حضرت رسالت صلى اللّه علیه و آله و سلّم در کوفه ساکن شد و بـعـد از بـیـعـت بـا حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام بـه چـهـل روز در مـدائن وفـات یـافت (425) و در مرض موت ، پسران خود صفوان و سـعـیـد را وصـیـّت نـمـود کـه با حضرت امیر علیه السّلام بیعت نمایند و ایشان به موجب وصیّت پدر عمل نموده در حرب صِفّین به درجه شهادت رسیدند.




تاریخ : جمعه 91/12/18 | 12:54 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شرح حال جابربن عبداللّه انصارى
 جـابـر بـْنِ عـَبـْدِ اللّه بـن عـمـرو بـن حـرام الانـصـارى ، صـحـابـى جـلیـل القـدر و از اصـحـاب بـَدْر است . روایات بسیار در مدح او رسیده و او است که سلام حـضـرت رسـول صلى اللّه علیه و آله و سلّم را به حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام رسـانـیـده و او اوّل کـسـى اسـت کـه زیـارت کرده حضرت امام حسین علیه السّلام را در روز اربعین و اوست که لوح آسمانى را که در اوست نصّ خدا بر ائمّه هدى علیهماالسّلام در نزد حـضـرت فـاطـمـه (صـلوات اللّه علیها) زیارت کرده و از آن نسخه برداشته . از (کشف الغـمـّه ) نـقـل اسـت که حضرت امام زین العابدین علیه السّلام با پسرش امام محمّد باقر عـلیـه السّلام به دیدن جابر تشریف بردند و حضرت باقر در آن وقت کودکى بود پس حـضـرت سـجـاد عـلیه السّلام به پسرش فرمود که ببوس سر عمویت را، حضرت باقر عـلیـه السـّلام نزدیک جابر شد و سر او را بوسید، جابر در آن وقت چشمانش نابینا بود عرض کرد که کى بود این ؟ حضرت فرمود که پسرم محمّد است . پس جابر آن حضرت را به خود چسبانید و گفت : یا محمّد! محمّد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم ترا سلام مـى رسـانـد. و از روایـت (اختصاص ) منقول است که جابر از حضرت باقر علیه السّلام درخـواسـت کـرد کـه ضـامـن شـود شـفـاعـت او را در قـیـامـت ، حـضـرت قبول فرمود.(420) و این جابر در بسیارى از غزوات پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سـلّم بـود و در غـزوه صـِفّین با امیرالمؤ منین علیه السّلام همراه بود و در اعتصام بـه حـبل اللّه المتین و متابعت امیرالمؤ منین علیه السّلام فروگذار نکرد و پیوسته مردم را بـه دوسـتـى امـیـرالمـؤ مـنـین علیه السّلام تحریص مى نمود و مکرّر در کوچه هاى مدینه و مـجـالس مـردم عـبـور مـى کـرد و مـى گـفـت :عـَلِىُّ خـَیـْرُ الْبـَشـَر فـَمـَنْ اَبـى فـَقـَد کـَفـَر(421)

و هـم مـى فـرمـود: مـعـاشر اصحاب ، تاءدیب کنید اولاد خود را به دوستى على علیه السّلام ، پس هر که اباء کرد از دوستى او ببینید مادرش چه کرده .
شعر :

محبّت شه مردان مَجُو زبى پدرى

که دست غیر گرفته است پاى مادر او(422)

در سـنـه 78 وفـات کـرد و در آن وقـت چـشـمـان او نـابـیـنـا شـده بـود و زیـاده از نـود سـال عـمـر کـرده بـود و او آخـر کـسـى اسـت از صحابه که در مدینه وفات کرد و پدرش عـبـداللّه انـصارى از نُقَباء حاضرین بَدْر و اُحُد است و در اُحُد شهید شد و او را با شوهر خواهرش عمروبن الجموح در یک قبر دفن کردند و قصّه شکافتن قبر او با قبور شهداء اُحُد در زمان معاویه براى جارى کردن آب معروف است .

 




تاریخ : جمعه 91/12/18 | 12:54 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شرح حال بلال
 بِلالِ بْنِ رِیاح مؤ ذّن حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم ، مادرش ‍ جُمانَة ، کُنْیَتش ابو عبداللّه و ابوعمر و از سابقین در اسلام است و در بدر و اُحُد و خندق و سایر مـَشـاهـد بـا حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم بـوده و نـقـل شـده کـه (شـیـن ) را (سـیـن ) مـى گـفـت و در روایـت اسـت کـه (سـیـن ) بـلال نـزد حـق تـعـالى (شـین ) است .(417) و از حضرت صادق علیه السّلام مـروى اسـت کـه فـرمـود: خـدا رحـمـت کـنـد بـلال را کـه مـا اهل بیت را دوست مى داشت و او بنده صالح بود و گفت اذان نمى گویم براى اَحَدى بعد از رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم پـس از آن روز تـرک شـد (حـَىَّ عـَلى خـَیـْر الْعـَمـَلِ)(418) و شـیـخ مـا در (نـفـس الرّحـمـن )

نـقـل کـرده کـه چـون بـلال از حـبـشـه آمـد در مـدح حـضـرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم خواند:
شعر :

اره بره کنکره

کرا کرامندره

حـضـرت فـرمـود بـه حـَسـّان کـه مـعـنـى ایـن شـعـر بـالا را بـه عـربـى نقل کن . حَسّان گفت :
شعر :

اِذِ الْمَکارِمُ فى آف اقِن ا ذُکِرَتْ

فَاِنَّما بِکَ فینا یُضْرَبُ الْـمَثَلُ(419)شعر :

وفات کرد بلال در شام به طاعون در سنه 18 یا سنه 20 و در باب صغیر مدفون شد. فقیر گوید: اینک قبر او مزارى است مشهور و من به زیارت او رفته ام .

 




تاریخ : جمعه 91/12/18 | 12:53 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شرح حال مقداد
ابـومـعـبـد مـقـداد بـن الاسـود ، اسم پدرش عمرو بَهْرائى است و چون اسود بن عـبـدیـغوث او را تبنّى نموده معروف به مقداد بن الاسود شده است . آن بزرگوار قدیم الا سـلام و از خـواصّ اصحاب سیّد اَنام و یکى از ارکان اربعه و بسیار عظیم القدر و شریف المنزله است ؛ دیندارى و شجاعت او از آن افزون است که به تحریر آید سُنّى و شیعه در فـضـیـلت و جـلالت او هـمـداسـتانند. از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده اند که فرمود خداوند تعالى مرا به محبّت چهار تن امر فرموده و فرموده که ایشان را دوسـت بـدارم ، گفتند: ایشان کیستند؟ فرمود: على علیه السّلام و مقداد و سلمان و ابوذر رضوان اللّه علیهم اجمعین .(412) و ضُباعة بنت زبیربن عبدالمطّلب که دختر عـمـوى رسـول خـدا بـاشـد زوجـه او بـوده و در جـمـیـع غـزوات در خـدمـت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم مجاهده کرده و او یکى از آن چهار نفر است که بهشت مشتاق ایشان است (413) و اخبار در فضیلت او زیاده از آن است که در اینجا ذکر شـود و کـافـى است در این باب آن حدیثى که شیخ کَشّى از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
(
اِرتَدَّ النّاسُ اِلاّ ثَلاثَ نَفَرٍ سَلْمانُ وَ اَبُوذَر وَالْمِقْدادُ، قالَ فَقُلْتُ عَمّار؟ قالَ کانَ حاصَ حـَیـْصـَةً ثـُمّ رَجـَعَ ثـُمّ قـالَ اِنْ اَرَدْتَ الذی لَمْ یـَشـُکَّ وَلمْ یـَدْخـُلْهُ شـَىٌ فَالمِقدادُ)؛(414)
یعنى حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود که مردم مرتد شدند مگر سه نفر که آن سـلمـان و ابـوذر و مـقـداد است ، پس راوى پرسید که آیا عمّار بن یاسر با ظهور محبّت او نـسـبـت بـه اهـل البـیـت عـلیـهـمـاالسـّلام در ایـن چـنـد کـس داخـل نـبـود؟ حضرت فرمود که اندک میلى و تردّدى در او ظاهر شد بعد از آن رجوع به حق نـمـود؛ آنـگـاه فـرمـود کـه اگـر خـواهـى آن کـسـى را کـه هـیـچ شـکـّى بـراى او حـاصـل نـشـد پـس بـدان کـه او مـقـداد اسـت و در خـبـر اسـت کـه دل مقدّس او مانند پاره آهن بود از محکمى .
وَعـَنْ کـِتاب
(
الاِخْتِصاص ) عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ علیه السّلام قالَ إِنَّما مَنْزِلَةُ الْمِقْدادِ بْنِ الاَسـْوَدِ فی ه ذِهِ الاُمَّةِ کَمَنْزلَةِ اَلِف فِى الْقُرْآنِ لا یَلْزَقُ بِها شَىٌ.(415) جایگاه مقداد در این امّت مانند جایگاه الف در قرآن است که حرف دیگر به آن نمى چسبد
در سـنـه 33 در
(
جـُرْف ) کـه یـک فـرسـخـى مـدیـنـه اسـت وفـات کـرد. پـس جـنازه او را حـمـل کـردند و در بقیع دفن نمودند و قبرى که در شهر (وان ) به وى نسبت دهند واقعیّت ندارد بلى محتمل است که قبر فاضل مقداد سیورى یا قبر یکى از مشایخ عرب باشد.
پسر مقداد دشمن على علیه السّلام بود
و از غـرائب آن اسـت کـه مـقـداد بـا ایـن جـلالت شـاءن پـسـرش مـعـبـد نـااهـل اتـّفـاق افـتـاد و در حـَرْب جـَمـَل بـه هـمراهى لشکر عایشه بود و کشته شد و چون امـیـرالمـؤ مـنین علیه السّلام بر کشتگان عبور فرمود به معبد که گذشت فرمود: خدا رحمت کند پدر این را که اگر اوزنده بود راءیش اَحْسَن از راءى این بود. عمّار یاسر در خدمت آن جـنـاب بود عرضه داشت که الحمد للّه خدا معبد را کیفر داد و به خاک هلاکش انداخت به خدا قـسـم یـا امـیـرالمـؤ مـنـیـن کـه مـن بـاک در کـشـتـن کـسـى کـه از حـق عـدول کـنـد از هـیـچ پـدر و پـسـرى نـدارم ، حضرت فرمود: خدا رحمت کند ترا و جزاى خیر دهد.

منبع:منتهی الامال




تاریخ : جمعه 91/12/18 | 12:51 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شرح حال ابوذر غفارى
اسم آن جناب جُندب بن جُناده (392) از قبیله بـَنـى غـِفار است و آن جناب یکى از ارکان اربعه و سوم کس و به قولى چهارم یا پنجم کـس اسـت کـه اسـلام آورد(393) و بعد از مسلمانى به اراضى خود شد و در جنگ بـَدْر و اُحـُد و خـَنـْدق حـاضـر نـبـود آنـگـاه بـه خـدمـت حـضـرت رسـول خـداى صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم شـتـافت و ملازمت خدمت داشت و مکانت او در نزد رسول خداى صلى اللّه علیه و آله و سلّم زیاده از آن است که ذکر شود و حضرت در حق او فـراوان فـرمـایـش کرده و او را (صِدّیقُ امّت )(394) و (شبیه عیسى بن مریم )(395)در زهـد گـرفـتـه و در حـق او حـدیـث مشهور (ما اَظَلَّتِ الخَضْراء الخ ) فرموده .(396)
عـلامـه مـجـلسى در (عین الحیاة ) فرموده که آنچه از اخبار خاصّه و عامّه مستفاد مى شود آن اسـت کـه بـعـد از رتـبـه مـعـصومین علیهماالسّلام در میان صحابه کسى به جلالت قدر و رفـعـت شـاءن سـلمـان فـارسـى و ابـوذر و مـقداد نبود و از بعضى اخبار ظاهر مى شود که سلمان بر او ترجیح دارد و او بر مقداد.(397)

ادامه مطلب...


تاریخ : جمعه 91/12/18 | 12:40 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شرح حال جناب سلمان رحمه اللّه
اوّل ـ سـلمـان مـحـمـّدى اسـت رضـوان اللّه عـلیـه (376)، کـه اوّل ارکـان اربـعـه و مـخـصوص به شرافت (سَلْمانُ منَّا اَهْلَ الْبَیْتِ)(377) و مـنـخـرط در سـِلک اهـل بـیـت نـبـوّت و عـصـمـت اسـت و در فـضـیـلت او، جـنـاب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرموده :
سـَلْمـانُ بـَحـْرٌ لایـُنـْزَفٌ وَکـَنـْز لایـُنـْفَدُ، سلمانُ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ یَمْنَحُ الْحِکمَةَ وَیُؤ تى الْبُرهانَ.
(378)

ادامه مطلب...


تاریخ : پنج شنبه 91/12/17 | 8:5 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

جایگاه حضرت فاطمه از نگاه عالمان اهل سنت

 
 
شنقیطی از علمای اهل سنت درباره جایگاه حضرت زهرا آورده است: همانا سروری فاطمه زهرا(س)، از جانب دین اسلام امر واضح و روشنی است و بر کسی پوشیده نیست، زیرا وی پاره تن پیامبر(ص) است و آن که زهرا(س) را آزار دهد، پیامبر را می آزارد و آن چه که زهرا را نارحت کند، پیامبر را ناراحت می کند.

در منابع تفسیری اهل سنت، روایت‌های فراوانی در شان اهل بیت به ویژه حضرت فاطمه (س) یافت می‌شود که برای شناخت شخصیت والای یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام(ص) نقش اساسی دارد. آنچه در پی آمده گزیده ای از کتاب شخصیت حضرت زهرا(س) در قرآن از منظر تفاسیر اهل سنت است که به مناسبت ایام فاطمیه ارائه می‌شود.

فاطمه علیها السلام در محشر
در منابع سنت روایات مختلفی از افراد معتبری چون امام علی علیه الاسلام، عایشه، ابوسعید، ابو هریره، ابوایوب، سوید بن عمیر، بریده و ابن عمر و غیره نقل شده که پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و اله فرمود: « هنگامی که روز قیامت فرا رسد، منادی از پس حجاب ندا کند ای اهل محشر! چشمان خود را از فاطمه بپوشانید تا او عبور کند».

حاکم نیشابوری (متوفای 405 ه.) این حدیث را صحیح می داند. او نظیر همین حدیث، روایت دیگری هم نقل کرده و از حیث سند صحیح قرار داده است.

فاطمه علیها السلام با پیراهن خونین حسین علیه السلام از عزاداران شفاعت می کند
امیرالمومنین علیه السلام از پیامبر اکرم، حضرت محمد صلی الله علیه و اله روایت کرده که فرمود: «هنگامی که روز قیامت فرا رسد، از درون عرش ندا می رسد ای اهل قیامت چشمانتان را بپوشانید تا فاطمه، دختر محمد صل الله علیه و اله با پیراهن خضاب شده از خون حسین علیه السلام عبور کند. در آن هنگام فاطمه ساق عرش را گرفته عرض می کند: شما جبار و عادل هستی! پس در میان من و قاتل پسرم قضاوت کن. خداوند مطابق سنت من قضاوت خواهد کرد. سوگند به پروردگار کعبه آنگاه فاطمه عرض می کند: «الله اشفعنی فیمن بکی علی مصیبته، فیشفعها الله فیهم؛ خدایا به من اجازه شفاعت کسانی که در مصیبت او (حسین ) گریه کردند عطا کن و خداوند اذن شفاعت آنان (عزاداران) را به فاطمه عنایت می کند».

ابن جوزی (متوفای 597ه.) روایات ورود فاطمه علیها السلام در محشر را جعلی می داند. نو? او، سبط ابن جوزی پاسخ می دهد: « ... اماحدیثنا، فاسناده صحیح، و رجاله ثقات؛ اما سند حدیث ما صحیح و رجال آن ثقه هستند».
چنان که گذشت محدث بزرگ حاکم نیشابوری ( متوفای 405 ه.) در چندین جای کتابش تصریح بر صحت این روایات کرده است . ابن ابی الحدید هم این روایت را صحیح می داند.

جایگاه فاطمه علیها السلام از نگاه عالمان اهل سنت
دانشمندان اهل سنت در شأن حضرت فاطمه علیها السلام سخن فراوان گفته‌اند. در این جا به مختصری از این سخنان اکتفا می شود:

1. سیوطی: « ما عقیده داریم که برترین زنان عالم، مریم و فاطمه هستند».

2. آلوسی: « فاطمه از همه زنان گذشته و آینده برتر است ». با این حدیث برتر بودن فاطمه علیها السلام بر تمام زنان ثابت می شود، زیرا او روح و روان رسول خداست از این رو بر عایشه نیز برتری می‌یابد».

3. سهیلی: وی بعد از نقل حدیث معروف « فاطمةٌ بضعةٌ منی » می گوید :« من هیچ کس را مساوی با بضعة رسول الله نمی دانم ».

4. ابن الجکنی: « بنابر قول صحیح‌تر فاطمه از همه زنان افضل است».

5. شنقیطی: «همانا سروری فاطمه زهرا، از جانب دین اسلام امر واضح و روشنی است وبر کسی پوشیده نیست، زیرا وی پاره تن پیامبر است وآن چیزی که زهرا را آزار دهد، پیامبر را می آزارد و آن چه که زهرا را ناراحت کند، پیامبر را ناراحت می کند. همان طورکه درحدیث صحیح از پیامبر نقل شده و هر دو حدیث از مسور بن مخرمه آمده است که: شنیدم از رسول خدا که بالای منبر بود و می فرمود : فاطمه پاره تن من است آن چه که فاطمه را آزار دهد ، مرا آزار می دهد و آن چه که او را ناراحت کند، مرا ناراحت می کند».

6. توفیق ابوعلم: «در عظمت شأن و رفعت مقام ارجمند او، همین بس که تنها دختر بزرگوار پیامبر صلی الله علیه واله و همسر گرامی امام علی بن ابی طالب ـ کرم الله وجهه ـ و مادر حسن و حسین است. زهرا، همان بانویی که میلیون ها آدمی را چشم و دل به سوی اوست و نام گرامی‌اش بر زبان ایشان است. زهرا، آن شهاب نور افشان آسمان نبوت و اختر فروزان فلک رسالت و بالاخره، آن والاترین بانوی آفرینش. اما همه این تعبیرات، جز بخشی اندک از دنیای فضیلت و شرافت او را آیینه داری نمی کند و جز مختصری از فضایل و مناقب او را نمایش گر نیست».





تاریخ : سه شنبه 91/12/15 | 1:56 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

دنیا به کام کسی خوش است، که در کام دنیا نباشد.

دنیا جمیله ای است، ولی هشدار.

جام دنیا خالی است و کامش با ناکامی است، دل به دنیا بستن خامی است، چرا که حاصلش بد فرجامی است.

هر کس به دنیا راضی شود، از آن ناراضی می رود.

در دنیا، هر کس برای خود پرونده می سازد.

هر چه را نباید دلبستگی را نشاید.

شخصیت هر کس را با ترازوی اخلاقش وزن کنید.

هر که را در زندگی نانش نخورند، چون بمیرد نامش نبرند.

بعضی ها، هندسه شخصیت خود را با خط های کج ترسیم کرده اند.

دل منافق، مشق سیاه شیطان است.

کسی که روی پای خود بایستد، به عصای دیگران محتاج نمی شود.

آدم بی احتیاط، عروس مرگ است.

اولین مرحله دانایی، آن است که بدانی که نمی دانی.

هر که سخن نسنجد، از جوابش برنجد.

همیشه آن قدر بگویید، که می توانید بشنوید.

سکوت دانا بلندتر از فریاد نادان است.

وقتی می توانی با سکوت حرف بزنی، بر پایه لرزان واژه ها تکیه مکن.

سکوت، سخن بزرگی است که خداوند به گویاترین زبانها بخشیده است.

خوشرویی، ویزای ورود به کشور دل است.

کاری که با غرور آغاز می شود، با شکست پایان می یابد.

چشم ناپاک، چشم شیطان است.

غفلت، آشنای روح های شیطان زده است.

هفته ای یک بار، آرزوهای طولانی خود را قیچی کنید.

ظاهرسازی، بدترین ساخت و ساز است.

بدترین بازی ها، پارتی بازی است.

هر که خیانت ورزد، پشتش در حساب بلرزد.

آرزو بد نیست، طغیانش بد است.

عمر هوس، از عمر حباب کوتاه تر است.

محتکر، در انبار آرزوهایش زندانی است.

حرف مفت، باد می کند.

هوس، هووی عشق است.

وقت کشی، جزئی از خود کشی است.

ضعیف کشی، هنر ضعیفانی است که در دام قدرت افتاده اند.

هر گناه، یک بند شیطان است. با چند بند شیطان، دست سعادت خویش را بسته اید؟

گناهکار، عروسک کوکی شیطان است.

گناهکاران، طراح رسوایی فردای خویشند.

از نگاه تا گناه راهی نیست.

پایان گناه، آه است.

منبع:حوزه




تاریخ : سه شنبه 91/12/15 | 1:35 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

پیامبراکرم ص فرمودند:صلوات ودرودبرمن وخاندان من نفاق راازمیان می برد.

اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم

اللهم عجل لولیک الفرج