سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/12/25 | 8:24 عصر | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
هشدار على علیه‏السلام به مردم

آنچه از اهمیت بیشترى برخوردار است و هشدارى جدى براى مردم تلقى مى‏شود این است که وضعیت روحى و فرهنگ عموم مردم را در آینده تصویر و ترسیم مى‏کند. آنچه تاکنون از آیات قرآن و سخنان حضرت على علیه‏السلام در این نوشتار =-مورد بحث و گفتگو قرار گرفت هر چند خطاب به مردم است؛ لکن در بیشتر آنها روى سخن با خواص جامعه و کسانى بود که در مقام تاثیرگذارى بر فرهنگ جامعه هستند. در این خطبه حضرتش به صراحت، وضعیت روحى و فرهنگ دینى مردم را در آینده پیشگویى مى‏کنند و آنان را از مبتلا شدن به چنین فرهنگى یا غفلت در مقابل آن برحذر مى‏دارند. حضرت بعد از تبیین روحیه حاکم بر بعضى از خواص جامعه، مبنى بر این که آنها در جهت رسیدن به اغراض و اهداف دنیوى خود بیشترین افترا و دروغ را به خدا و پیامبر نسبت مى‏دهند و قرآن و دین را به راى خود تفسیر مى‏کنند و مردم را به گمراهى مى‏کشانند، فرهنگ حاکم بر عموم مردم را چنین پیش بینى مى‏کنند: مردم و اهل آن زمان نیز چنین‏اند که، اگر قرآن و کتاب خدا درست و بحق تفسیر و تبیین شود، از بى ارزش‏ترین اشیا نزد آنان است و اگر طبق هواهاى نفسانى تفسیر شود، از رایج‏ترین و پر رونق‏ترین اشیا در نظر ایشان است. در آن زمان ارزش‏هاى دینى و الهى در دید مردم از منکرترین اشیا و ارزش‏هاى ضد دینى از محبوب‏ترین امور محسوب مى‏شود.
بر آگاهان پوشیده نیست که دشمنان قرآن و قدرت‏هاى استکبارى امروز در صددند تا چنین فرهنگى را بر جامعه ما حاکم کنند. آنان در توطئه تهاجم فرهنگى، با حمله به مقدسات دینى و تبلیغ ارزش‏هاى ضد دینى بر آنند تا به تدریج همان وضعیتى که امیرالمومنین علیه‏السلام پیشگویى کرده و مردم را از مبتلا شدن به آن برحذر داشته است در جامعه ما حاکم کنند.
حضرت در ادامه چنین مى‏فرمایند: در آن زمان، از آشنایان به کلام خدا جز بى اعتنایى و از حافظان قرآن، که وظیفه آنان پاسدارى از ارزش‏هاى دینى است، جز فراموشى و اهمال در انجام وظیفه، حرکتى دیده نمى‏شود. در آن زمان قرآن و پیروان راستین آن و عالمان دین هر چند در میان مردمند اما در حقیقت جداى از آنانند و مردم نیز از آنها دورند؛ زیرا مردم آنها را منزوى کرده، از آنها پیروى نمى‏کنند. آنان هر چند با مردم زندگى مى‏کنند، لکن دل‏هاى مردم با آنها نیست؛ چون راهى که مردم در پیش مى‏گیرند گمراهى است که با راه قرآن که هدایت است، جمع نمى‏شود.
در پایان حضرت مى‏فرمایند:

فاجتمع القوم على الفرقه و افترقوا عن الجماعه کانهم ائمه الکتاب و لیس الکتاب امامهم‏


مردم در آن زمان اجتماع مى‏کنند بر افتراق و اختلاف. گویا توافق مى‏کنند بر این که با قرآن و مفسران واقعى آن نسازند و به تبعیت از جاهلان عالم‏نما در حالى که گویا خود را رهبر قرآن مى‏دانند و قرآن را طبق خواسته‏هاى نفسانى خود تفسیر و توجیه مى‏کنند، از مسلمانان واقعى و عالمان دین و مفسران حقیقى قرآن جدا مى‏شوند و از آنها فاصله مى‏گیرند. به جاى این که در فکر و عمل، قرآن را امام و راهنما و رهبر خود قرار دهند از قرآن پیشى گرفته، از امامت و رهبرى آن سرباز مى‏زنند و قرآن و دین را به راى خویش تفسیر مى‏کنند.
اکنون دشمنان دین و قرآن تمام تلاش خود را در جهت تهى کردن ملت مسلمان از هویت دینى خود بسیج کرده‏اند و در تلاشند تا با تضعیف عقاید دینى آنها، استقلال و آزادى و هویت آنان را سلب کنند. با توجه به اهمیت و حساسیت شرایط، بسیار شایسته است ملت مسلمان و به خصوص اندیشمندان دینى احساس خطر کنند و به هوش باشند و هرگز خود را از خطر دشمنان اسلام و قرآن در امان ندانند.
در این میان، چنان که قبلا اشاره شد، نکته مهم این است که دشمنان اسلام و کفر جهانى براى رسیدن به اهداف استکبارى خود، در مقابله با فرهنگ دینى مردم و تهاجم فرهنگى، بر خلاف تهاجم نظامى، به طور آشکار دشمنى خود را با اسلام و امت اسلامى اظهار نمى‏کنند. در این تهاجم، آنان پیوسته از انسان‏هایى که به حسب ظاهر مسلمانند و در جامعه اسلامى زندگى مى‏کنند و از یک طرف دارى موقعیت‏هاى اجتماعى و فرهنگى هستند و از طرف دیگر مطالعاتى هر چند بسیار ناقص در زمینه معارف دینى دارند، استفاده مى‏کنند و اینان دانسته و یا ندانسته، آلت دست عوامل بیگانه شده، با تحریف معارف دینى، اسباب گمراهى مردم را فراهم مى‏کنند. این انسان‏ها در آیات بسیارى از قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم‏السلام مورد مذمت و نکوهش، قرار گرفته‏اند و به مردم توصیه شده است که از گوش فرا دادن به سخنان آنان برحذر باشند؛ زیرا موجب گمراهى و بازماندن از رسیدن به سعادت دنیوى و اخروى مى‏گردند.




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 8:22 عصر | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
انگیزه جاهلان عالم‏نما در تحریف معارف دین، از دیدگاه على علیه‏السلام‏

چنان که پیش از این گفتیم، قرآن کریم عملکرد چنین انسان‏هایى را در جامعه اسلامى، ((فتنه)) نام مى‏نهد و کسانى که در صدد تحریف قرآن و حقایق و معارف دین برمى‏آیند فتنه جویانى مى‏داند که با تحریف معارف دینى، شیطان را در گم‏راه کردن مردم، یارى مى‏رسانند. حال ممکن است این سوال مطرح شود که چرا کسانى، با این که حق را مى‏دانند و بر بى اساس بودن اوهام و جهالت‏هایى که از دیگران به عاریت گرفته‏اند، واقفند، در صدد توجیه فریب کارى‏هاى خویش و گم‏راه کردن دیگران بر مى‏آیند؟ به عبارت دیگر از نظر روان‏شناسى، انسان‏هایى که در صدد تحریف معارف دینى بر مى‏آیند و با تحریف حقایق دین، اسباب گمراهى مردم را فراهم مى‏کنند، از نظر روحى چه مشکلى داند که به بهاى بازى کردن با دین خدا به دنبال حل کردن آن هستند؟ در واقع، فتنه در دین، که در شکل تحریف معارف دین بروز مى‏کند، از کجا ناشى مى‏شود؟
حضرت على علیه‏السلام در جواب این پرسش مى‏فرمایند:

انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع -نهج‏البلاغه، خطبه 50.


آنچه از نظر روحى زمینه چنین انحرافى را در انسان فراهم مى‏کند و ریشه فتنه شناخته مى‏شود عبارت است از هواهاى نفسانى. فتنه‏هایى که در دین واقع مى‏شود از هواهاى نفسانى و امیال و اغراض دنیایى سرچشمه مى‏گیرد. آنان که با تحریف‏هاى معارف دینى مردم را به گمراهى مى‏کشانند کسانى هستند که داراى روحیه تسلیم و بندگى در مقابل خداى متعال نیستند، یا در اثر القائات و وسوسه‏هاى شیطانى روحیه تسلیم و بندگى را از دست داده‏اند.
روحیه تسلیم و بندگى اقتضا مى‏کند انسان در مقابل خدا و دستورات او تسلیم و در عمل و گفتار پاى‏بند شریعت و ارزش‏هاى دینى باشد. وجود این روحیه از آن جهت لازم است که ممکن است بسیارى از دستورات شریعت و دین با خواسته‏هاى نفسانى انسان موافق نباشد و انسان با طوع و رغبت حاضر به پذیرش و عمل آنها طبق نباشد. انسان‏ها در چنین مواردى دایما بر سر دو راهى هستند و ناگزیر مى‏باید یک راه را انتخاب کنند؛ یا خواسته خدا و شریعت را برگزینند و با هواى نفس مخالفت کنند، یا هواى نفس و خواسته خود را بر خواست خدا و ارزش‏هاى دینى مقدم بدارند. کم نیستند انسان‏هایى که در این امتحان بزرگ خواسته‏هاى نفسانى را بر خدا و ارزش‏هاى دینى مقدم مى‏دارند. در این میان، برخى از این گروه این روحیه و مردانگى را دارند که به صراحت بگویند ما خود را پاى‏بند اعتقادات دینى و ارزش‏هاى آن نمى‏کنیم، البته در صدد تحریف و ضدیت با ارزش‏هاى دینى هم نیستیم. این نوع برخورد با دین، فتنه در دین محسوب نمى‏شود و چنین روحیه‏اى منشا فتنه نیست؛ زیرا کسى با فریب کارى به گمراهى کشیده نشده است.
زمانى فقدان روحیه تسلیم و بندگى در مقابل خدا و دستورات الهى منشا فتنه در دین مى‏شود که فاقدان آن در صدد برآیند تا با توجیهات واهى، دین را طبق خواسته‏هاى نفسانى خود تفسیر کنند.
چنین انسان‏هایى به ویژه اگر از نظر موقعیت اجتماعى در مقامى باشند که عده‏اى ممکن است از آنها حرف شنوى داشته باشند، بیشتر از هر کس دیگر مورد طمع شیاطین هستند؛ زیرا این اشخاص خواسته‏هایى دارند که از یک طرف شریعت و دین آدمى را از آنها نهى کرده است و از طرف دیگر گذشتن از این امور و صرف نظر کردن از آن، براى این اشخاص، به خاطر ضعف روحیه بندگى بسیار سخت است، و از سوى دیگر اینان از توانایى‏هاى برخوردارند که با بهره‏گیرى از آنها گاه مى‏توان حق را بر خود آنان مشتبه کرد. شیطان از این فرصت طلایى حداکثر استفاده را مى‏کند و با نفوذ در دل و جان چنین انسان‏هایى آنها را در جهت فتنه و انحراف دین تشویق و ترغیب مى‏کند. شیطان براى عملى کردن نقشه خود، خواسته‏هاى نفسانى این اشخاص را پیش چشم آنها مجسم مى‏کند و آتش شوق بهره‏مندى از آنها را در جان آنها شعله ور مى‏گرداند. از طرف دیگر چنین به آنها القا مى‏کند که از کجا آنچه علما و بزرگان دین به عنوان وظایف و ارزش‏هاى دینى بیان کرده‏اند همان‏هایى باشد که خدا و دین از ما خواسته است؟
چنین افرادى چون مى‏بینند با وجود سخنان عالمان دین و علوم اهل بیت و با وجود قرآن، آنها به خواسته‏هاى نفسانى و هوس‏هایشان نمى‏رسند، در صدد برمى‏آیند تا راه جدیدى پیدا کنند که هم به خواسته‏هاى خود برسند و هم به حسب ظاهر از رقبه اسلام خارج نشده باشند و از مزایا و موقعیت‏هاى اجتماعى جامعه دینى برخوردار باشند. بنابراین آنچه از درون آنها را به سوى انحراف سوق مى‏دهد عدم روحیه تسلیم و بندگى و تبعیت از هواهاى نفسانى است.
حضرت على علیه‏السلام در پاسخ به این سوال که چه عواملى سبب مى‏شود تا کسانى در جامعه اسلامى در صدد ایجاد فتنه در دین برآیند، مى‏فرمایند ریشه همه فتنه‏هایى که در دین واقع مى‏شود هواهاى نفسانى است که اشخاص مذکور نمى‏توانند از آنها صرف نظر کنند و براى رسیدن به آنها، با اختراع راه جدید در مقابل احکام و ارزش‏هاى دینى، دست به فتنه مى‏زنند.
اما راه جدیدى که آنها براى پیشبرد مقاصد خویش به کار مى‏گیرند چیست؟ حضرت مى‏فرمایند آنها احکامى را طبق امیال نفسانى خویش ابداع مى‏کنند و آنها را به اسلام نسبت مى‏دهند و با تفسیر و توجیه‏هاى خودساخته و بى‏اساس به تحریف حقایق دین مى‏پردازند و قرآن و آیات الهى را به راى خویش تفسیر مى‏کنند. در نتیجه، سخنانى مى‏گویند که با حقیقت دین و قرآن کریم سازگار نیست و مردم را در جهت خلاف قرآن و ارزش‏هاى دینى سوق مى‏دهد. البته بدیهى است که این افراد برآنند تا به نحوى عمل کنند که مردم از اهداف شیطانى آنها مطلع نگردند؛ زیرا مى‏دانند در آن صورت از آنها تبعیت نخواهند کرد.
بنابراین حضرت على علیه‏السلام ریشه همه فتنه‏ها و بدعت‏هایى که در دین گذاشته مى‏شود فقدان روحیه تسلیم و بندگى و وجود روحیه هواپرستى مى‏دانند و مردم و به خصوص خواص جامعه را، از تبعیت هوا و هوس برحذر مى‏دارند و از این که مصداق آیه ارایت من اتخذ الهه هواه -فرقان، 43. ?
قرار گیرند هشدار مى‏دهد.
البته شاید کسانى که امروز در نقش کارآمدترین نیروها و عوامل شیطان در تحریف معارف دینى انجام وظیفه مى‏کنند در ابتدا چنین تصمیمى نداشته‏اند. چه بسیار بودند انسان‏هایى که در آغاز جزء مسلمانان راستین و در شمار مبلغان راستین قرآن و معارف دین به شمار مى‏رفتند، ولى در نیمه راه تغییر جهت دادند و به صف مخالفان اسلام پیوستند و از ولایت خدا خارج شدند و ولایت و سرپرستى شیطان را پذیرفتند. همچنان که فراوانند انسان‏هایى که بعد از سال‏ها ضلالت و گمراهى و گمراه کردن دیگران، توبه کرده، به دامن اسلام بازگشتند و بقیه عمر خویش را صرف جبران گذشته نامطلوب خود کردند.
در هر حال، این تغییر موضع‏ها و جابه‏جایى انسان‏ها در طول زندگى، امرى است که در صحنه حیات انسان‏ها فراوان اتفاق افتاده است؛ لکن آنچه توجه به آن ضرورى این است که از نظر قرآن هیچ گناهى خطرناک‏تر و بزرگ‏تر از فتنه در دین نیست. بزرگ‏ترین گناه آن است که کسانى بعد از آن که حق را شناختند و با احکام و معارف دین آشنا شدند، در صدد برآیند تا مردم را از آشنایى و عمل به آن باز دارند.
در هر صورت، آنچه در پایان توجه همگان را بدان جلب مى‏کنیم و از خداى متعال مى‏خواهیم ما را بدان موفق بدارد این سخن گران قدر حضرت على علیه‏السلام است که مى‏فرمایند حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا؛ خود،
-بحار: ج 8، ص 145. ? عقاید و افکار و اعمال خویش را ارزیابى نمایید و خود، خویشتن را در دادگاه وجدان محاکمه کنید و قبل از آن که فرصت توبه و بازگشت به سوى خدا از دست برود به دامن قرآن و دین حق بازگردید و خود را از دام شیطان و نفس اماره نجات دهید و از سوء عاقبت و فرجامى ناخواسته بترسید. سخن خود را با هشدار قرآن کریم در این زمینه به پایان مى‏بریم که مى‏فرماید:

ثم کان عاقبه الذین اسائوا السواى ان کذبوا بایات الله و کانوا بها بستهزءون -روم، 10.

آن گاه فرجام کسانى که بدى کردند این گونه شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به مسخره مى‏گرفتند. از خداى متعال درخواست مى‏کنیم همگان را به راه حق هدایت کند.




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:42 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

انس و لذت

« اللهم انک آنس الانسین لاولیائک و احضرهم بالکفایه للمتوکلین علیک‏
تشاهدهم فی سرائرهم و تطلع علیهم فی ضمائرهم و تعلم مبلغ بصائرهم‏
فاسرارهم لک مکشوفه و قلوبهم الیک ملهوفه ، ان اوحشتهم الغربه آنسهم‏
ذکرک و ان صبت علیهم المصائب لجاوا الی الاستجاره بک » ( 1 ) .
پروردگارا تو از هر انیسی برای دوستانت انیستری ، و از همه آنها برای‏
کسانی که به تو اعتماد کنند برای کارگزاری آماده‏تری ، آنان را در باطن‏
دل‏شان مشاهده می‏کنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان‏ بصیرت و معرفتشان را می‏دانی ، رازهای آنان نزد تو آشکار است و دلهای‏
آنها در فراق تو بیتاب است . اگر تنهائی سبب وحشت آنان گردد یاد تو
مونسشان است و اگر سختیها بر آنان فرو ریزد به تو پناه می‏برند .
" « و ان للذکر لاهلا اخذوه عن الدنیا بدلا » " ( 1 ) .
همانا یاد خدا افراد شایسته‏ای دارد که آن را به جای همه نعمتهای دنیا
انتخاب کرده‏اند .
در خطبه 148 اشاره‏ای به مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد ،
و در آخر سخن ، گروهی را در آخرالزمان یاد می‏کند که شجاعت و حکمت و
عبادت تواما در آنها گرد آمده است ، می‏فرماید :
" « ثم لیشحذن فیها قوم شحذ القین النصل . تجلی بالتنزیل ابصارهم ، و
یرمی بالتفسیر فی مسامعهم ، و یغبقون کاس الحکمه بعد الصبوح » !
سپس گروهی صیقل داده می‏شوند و مانند پیکان در دست آهنگر تیز و بران‏
می‏گردند ، بوسیله قرآن پرده از دیده‏هایشان برداشته می‏شود و تفسیر و توضیح‏
معانی قرآن در گوشهای آنان القا می‏گردد ، جامهای پیاپی حکمت و معرفت را
هر صبح و شام می‏نوشند ، و سر خوش باده معرفت می‏گردند .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:41 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

درمان اخلاقی

در خطبه 196 پس از اشاره به پاره‏ای از اخلاق رذیله از قبیل سرکشی ، ظلم‏
، کبر ، می‏فرماید :
" « و من ذلک ما حرس الله عباده المؤمنین بالصلوات و الزکوات و
مجاهده الصیام فی الایام المفروضات تسکینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم و
تذلیلا لنفوسهم ، و تخفیضا لقلوبهم و ازاله للخیلاء عنهم » " .
چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است خداوند
بوسیله نمازها و زکاتها و روزه‏ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست‏
و نگهبانی کرد ، این عبادات دستها و پاها را از گناه باز می‏دارند ،
چشمها را از خیرگی بازداشته به آنها خشوع می‏بخشند ، نفوس را رام‏
می‏گردانند ، دلها را متواضع می‏نمایند ، و باد دماغ را زایل می‏سازند .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:41 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

گناه زدائی

از نظر تعلیمات اسلامی ، هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل‏
آدمی باقی می‏گذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهای نیک و خدائی کاهش‏
می‏گیرد و رغبت به گناهان دیگر افزایش می‏یابد .
متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را پرورش‏
می‏دهد ، میل و رغبت به کار نیک را افزون می‏کند و از میل و رغبت به شر
و فساد و گناه می‏کاهد . یعنی تیرگیهای ناشی از گناهان را زایل می‏گرداند و
میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می‏سازد .
در نهج البلاغه خطبه‏ای هست که درباره نماز زکوه و اداء امانت بحث‏
کرده است . پس از توصیه و تاکیدهائی درباره نماز ، می‏فرماید :
« و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول‏
الله ( ص ) بالحمه تکون علی باب الرجل فهو یغتسل منها فی الیوم و
اللیله خمس مرات فما عسی ان یبقی علیه من الدرن ؟ » ( 1 ) .
نماز گناهان را مانند برگ درخت می‏ریزد و گردنها را از ریسمان گناه‏
آزاد می‏سازد ، پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص‏
باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود ، آیا با چنین‏
شستشوها چیزی از آلودگی بر بدن باقی می‏ماند ؟




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:39 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

واردات قلبی

« قد احیی ، عقله و امات نفسه ، حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له‏
لامع کثیر البرق ، فابان له الطریق و سلک به السبیل و تدافعته الابواب‏
الی باب السلامه ، و ثبتت رجلاه بطمانینه بدنه فی قرار الامن و الراحه بما
استعمل قلبه و ارضی ربه » ( 1 ) .
عقل خویش را زنده و نفس خویش را میرانده است ، تا آنجا که ستبری‏های‏
بدن تبدیل به نازکی و خشونتهای روح تبدیل به نرمی شده است و برق پر نوری‏
بر قلب او جهیده و راهرا بر او روشن و او را به رهروی سوق داده است ،
پیوسته از این منزل به آن منزل برده شده است تا به آخرین منزل که منزل‏
سلامت و بارانداز اقامت است رسیده و پاهایش همراه بدن آرام او در
قرارگاه امن و آسایش ، ثابت ایستاده است این همه به

موجب اینست که دل و ضمیر خود را به کار گرفته و پروردگار خویش را
خوشنود ساخته است .
در این جمله‏ها چنانکه می‏بینیم سخن از زندگی دیگری است که زندگی عقل‏
خوانده شده است ، سخن از مجاهده و میراندن نفس اماره است ، سخن از
ریاضت بدن و روح است ، سخن از برقی است که بر اثر مجاهده در دل سالک‏
می‏جهد و دنیای او را روشن می‏کند ، سخن از منازل و مراحلی است که یک روح‏
مشتاق و سالک به ترتیب طی می‏کند تا به منزل مقصود که آخرین حد سیر و
صعود معنوی بشر است می‏رسد :
" « یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه »" ( 1 ) .
سخن از طمانینه و آرامشی است که نصیب قلب ناآرام و پراضطراب و پر
ظرفیت بشر در نهایت امر می‏گردد :
« الا بذکر الله تطمئن القلوب »( 2 ) .
در خطبه 228 اهتمام این طبقه به زندگی دل چنین توصیف شده است :
" « یرون اهل الدنیا لیعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموت‏
قلوب احیائهم » " ( 3 ) .
اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ می‏شمارند اما آنها برای مردن دل‏
خودشان اهمیت قائل هستند و آن را بزرگتر می‏شمارند .
خلسه‏ها و جذبه‏هائی که روحهای مستعد را می‏رباید و بدان سو می‏کشد این‏
چنین بیان شده است :
" « صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی » " ( 1 ) .
با دنیا و اهل دنیا با بدنهائی معاشرت کردند که روحهای آن بدنها به‏
بالاترین جایگاهها پیوسته بود .
" « لولا الاجل الذی کتب لهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفه عین‏
شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب » " ( 2 ) .
اگر اجل مقدر و محتوم آنها نبود روحهای آنها در بدنهاشان یک چشم به هم‏
زدن باقی نمی‏ماند از شدت عشق و شوق به کرامتهای الهی و خوف از عقوبتهای‏
او .
" « قد اخلص لله سبحانه فاستخلصه » " ( 3 ) .
او خود را و عمل خود را برای خدا خالص کرده است خداوند نیز به لطف و
عنایت خاص خویش ، او را مخصوص خویش قرار داده است .
علوم افاضی و اشراقی که در نتیجه تهذیب نفس و طی طریق عبودیت بر
قلب سالکان راه سرازیر می‏شود و یقین جازمی که نصیب آنان می‏گردد این‏
چنین بیان شده است :
" « هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین و استلانوا
ما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه الجاهلون » " ( 4 ) .
علمی که بر پایه بینش کامل است بر قلبهای آنان هجوم آورده است روح‏
یقین را لمس کرده‏اند ، آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است بر آنان نرم‏
گشته است و با آن چیزی که

جاهلان از آن دروحشتند انس گرفته‏اند .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:38 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شب زنده داریها

" « اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن یرتلونه ترتیلا
یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم فاذا مروا بایه فیها تشویق‏
رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم ،
و اذا مروا بایه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر
جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم ، فهم حانون علی اوساطهم ، مفترشون لجباههم‏
و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فکاک رقابهم ،
و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء » " ( 1 ) .
شبها پاهای خود را برای عبادت جفت می‏کنند ، آیات قرآن را با آرامی و
شمرده شمرده تلاوت می‏نمایند ، با زمزمه آن آیات و دقت در معنی آنها غمی‏
عارفانه در دل خود ایجاد می‏کنند و دوای دردهای خویش را بدین وسیله ظاهر
می‏سازند ، هر چه از زبان قرآن می‏شنوند مثل اینست که به چشم می‏بینند ، هر
گاه به آیه‏ای از آیات رحمت می‏رسند بدان طمع می‏بندند و قلبشان از شوق‏
لبریز می‏گردد ، چنین می‏نماید که نصب العین آنها است ، و چون به آیه‏ای‏
از آیات قهر و غضب می -
رسند بدان گوش فرا می‏دهند و مانند اینست که آهنگ بالا و پایین رفتن‏
شعله‏های جهنم به گوششان می‏رسد ، کمرها را به عبادت خم کرده پیشانیها و
کف دستها و زانوها و سر انگشت پاها به خاک می‏سایند و از خداوند آزادی‏
خویش را می‏طلبند ، همین‏ها که چنین شب زنده‏داری می‏کنند و تا این حد
روح‏شان به دنیای دیگر پیوسته است ، روزها مردانی هستند اجتماعی ، بردبار
، دانا ، نیک و پارسا .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:36 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شب مردان خدا

از دیدگاه نهج البلاغه ، دنیای عبادت دنیای دیگری است ، دنیای عبادت‏
آکنده از لذت است ، لذتی که با لذت دنیای سه بعدی مادی قابل مقایسه‏
نیست . دنیای عبادت پر از جوشش و جنبش و سیر و سفر است اما سیر و سفری که " به مصر و عراق و
شام " و یا هر شهر دیگر زمینی منتهی نمی‏شود ، به شهری منتهی می‏شود "
کاو را نام نیست " دنیای عبادت شب و روز ندارد ، زیرا همه روشنائی‏
است ، تیرگی و اندوه و کدورت ندارد ، یکسره صفا و خلوص است ، از نظر
نهج البلاغه چه خوشبخت و سعادتمند است کسی که به این دنیا پاگذارد و
نسیم جانبخش این دنیا او را نوازش دهد ، آن کس که به این دنیا گام نهد
دیگر اهمیت نمی‏دهد که در دنیای ماده و جسم بر دیبا سر نهد یا بر خشت :
« طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها و عرکت بجنبها بوسها و هجرت فی‏
اللیل غمضها حتی اذا غلب الکری علیها افترشت ارضها و توسدت کفها فی‏
معشر اسهر عیونهم خوف معادهم و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم ، و همهمت‏
بذکر ربهم شفاههم و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم ، اولئک حزب الله الا
ان حزب الله هم المفلحون » .
" چه خوشبخت و سعادتمند است آنکه فرائض پروردگار خویش را انجام‏
می‏دهد ، الله ، یار و حمد و قل هو الله ، کار او است ، رنجها و
ناراحتیها را ، مانند سنگ آسیا دانه را ، در زیر پهلوی خود خورد می‏کند .
شب هنگام از خواب دوری می‏گزیند و شب زنده داری می‏نماید ، آنگاه که‏
سپاه خواب حمله می‏آورد زمین را فرش و دست خود را بالش قرار می‏دهد ،
در گروهی است که نگرانی روز بازگشت ، خواب از چشمان‏شان ربوده ،
پهلوهاشان از خوابگاههاشان جا خالی می‏کنند ، لبهاشان به

ذکر پروردگارشان آهسته حرکت می‏کنند ، ابر مظلم گناههایشان بر اثر
استغفارهای مداومشان پس می‏رود . آنانند حزب خدا ، همانا آنانند
رستگاران ! . . .
شب مردان خدا روز جهان افروز است روشنانرا به حقیقت شب ظلمانی‏
نیست




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:34 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

یاد حق

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در

عبادت است در یک چیز است : یاد حق و غیر او را از یاد بردن . قرآن‏
کریم در یک جا به اثر تربیتی و جنبه تقویتی روحی عبادت اشاره می‏کند و
می‏گوید : " نماز از کار بد و زشت باز می‏دارد " و در جای دیگر می‏گوید :
" نماز را برای اینکه به یاد من باشی به پادار " اشاره به اینکه انسان‏
که نماز می‏خواند و در یاد خدا است همواره در یاد دارد که ذات دانا و
بینائی مراقب او است و فراموش نمی‏کند که خودش بنده است .
ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است ، دل را جلا می‏دهد و صفا می‏بخشد
و آنرا آماده تجلیات الهی قرار می‏دهد ، علی درباره یاد حق که روح عبادت‏
است چنین می‏فرماید :
« ان الله تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب ، تسمع به بعد الوقره و تبصر به‏
بعد العشوه و تنقاد به المعائده و ما برح لله عزت آلائه فی البرهه بعد
البرهه و فی ازمان الفترات رجال ناجاهم فی فکرهم وکلمهم فی ذات عقولهم‏»
( 1 ) .
خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است ، دلها بدین وسیله از پس‏
کری ، شنوا و از پس نابینائی ، بینا و از پس سرکشی و عناد ، رام‏
می‏گردند ، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه‏ئی از زمان‏
و در زمانهائی که پیامبری در میان مردم نبوده است بندگانی داشته و دارد
که در سر ضمیر آنها با آنها راز می‏گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم‏
می‏کند .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:31 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

عبادت آزادگان

« ان قوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار ، و ان قوما عبدوا الله‏
رهبه فتلک عباده العبید، و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار»
( 1 ) .
همانا گروهی خدایرا به انگیزه پاداش می‏پرستند ، این عبادت تجارت‏
پیشگان است ، و گروهی او را از ترس می‏پرستند ، این عبادت برده صفتان‏
است ، و گروهی او را برای آنکه او را سپاسگزاری کرده باشند می‏پرستند ،
این عبادت آزادگان است .
« لو لم یتوعد الله علی معصیته لکان یجب ان لا یعصی شکرا لنعمته » فرضا
خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود ، سپاسگزاری ایجاب می‏کرد که‏
فرمانش تمرد نشود .
از کلمات آن حضرت است :
« الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا
للعباده فعبدتک » ( 2 ) .
من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشتت پرستش‏
نکرده‏ام ، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم .