سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:32 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

روند تاریخ به انسان‏ها بشارت مى‏دهد

علاوه بر آیات و روایات که از یک انقلاب عظیمى در جوامع بشرى و برقرارى حکومت عادلانه و برطرف شدن ظلم و جور در روابط انسان‏ها خبر مى‏دهند، قانون هدایت عمومى و روند تاریخ نیز انسان‏ها را به چنین مدینه فاضله‏اى بشارت مى‏دهد، و قافله بشرى خواه ناخواه به سوى یک اجتماع مقرون به سعادت گام بر مى‏دارد، گرچه این مطلب احتیاج به توضیح بیشترى دارد ولى براى طولانى نشدن کلام، به اختصار بسنده مى‏کنیم.

هر غریزه و خواستى را که خداوند متعال و حکیم، در بشر قرار داده اولًا بى‏حکمت نبوده و قطعاً فوائد و آثار مفیدى بر آن مترتّب مى‏باشد و ثانیاً مطلوب و خواسته او یا در جهان، موجود است و یا در آینده به وجود مى‏آید «2» اگر انسان در خود احساس گرسنگى و تشنگى مى‏کند، غذا و آب در خارج موجود است و اگر در خود احساس نیاز به پژوهش و کشف مجهولات مى‏کند، راه عالم شدن و طلب علم در خارج براى رسیدن به مطلوب موجود است و انسان مى‏تواند به مطلوب خود نائل گردد.با توجه به این دو مقدمه مى‏نگریم که هر انسانى در نهاد خود احساس مى‏کند که از بدى‏ها و ظلم و ستم‏ها متنفّر است و به خوبى‏ها و عدالت گرایش دارد، اگر چه از زمان وقوع این ظلم و یا عدالت‏خواهى، قرن‏ها گذشته باشد و هیچ ربطى به زمان و عصر حاضر نداشته باشد.

آرى این فطرت انسان است که عاشق خوبى‏ها و نیکان است و متنفّر از زشتى‏ها و بدکاران پس معلوم مى‏شود که انسان از حیث کشش باطنى طالبِ عدل و داد و سعادت و زیبائى‏هاست و از هر ظلم و ستم و حق‏کشى و تعدّى و اجحاف متنفّر مى‏باشد.

و این خواسته و طلبى که در نهاد انسان‏ها نهفته بهترین دلیل است براى تحقق یافتن مطلوب آن یعنى روزى خواهد آمد که جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و همگان با صفا و صمیمیّت در کنار یکدیگر زندگى خواهند کرد.

روزى خواهد رسید که انسان هم، مانند همه انواع آفرینش به موجب قانون هدایت عمومى، به کمال خود که همان عدالت و سعادت و جامعه عادلانه مى‏باشد خواهد رسید، علامه طباطبائى رحمه الله دراین‏باره مى‏فرماید:

بشر از روزى که در بسیط زمین سکنى‏ ورزیده، پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى مقرون به سعادت (به تمام معنى) مى‏باشد و به امید رسیدن چنین روزى قدم بر مى‏دارد و اگر این خواسته تحقّق خارجى نداشت هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمى‏بست، چنان‏که اگر غذائى نبود، گرسنگى نبود، و اگر آبى نبود، تشنگى تحقّق نمى‏گرفت، و اگر تناسلى نبود، تمایل جنسى تصوّر نداشت از این روى، به حکم ضرورت (جبر) آینده جهان روزى را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستى نماید و افراد انسانى، غرق فضیلت و کمال شوند و البته استقرار چنین وضعى به‏دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعه‏اى منجى جهان بشریت و به لسان روایات (مهدى) خواهد بود.

خلاصه

آنچه مسلّم است حضرت مهدى برقرار کننده حکومتى خواهد بود که انبیاء عظام و اجداد بزرگوار ایشان به دنبال آن بودند و آیه سوره 25 حدید و 41 سوره حج بیانگر آن است. به‏عبارت دیگر آن حضرت بنیان‏گذار حکومتى خواهد شد که با تعالیم حیات بخش اسلام منطبق باشد زیرا رعایت فقه و حقوق و اخلاق اسلامى، دنیاى ما را به مدینه فاضله و بهشت برین، مبدّل مى‏سازد به عنوان مثال، اگر مسئله أمر به‏معروف و نهى از منکر در جامعه پیاده شود، نتیجه زیبائى در جامعه از خود مى‏گذارد. با نگاهى اجمالى به حکومت کوتاه مدّت على علیه السلام خواهید دید که اسلام چگونه حکومتى را براى مردم طراحى نموده است. در ادامه بحث، به دو مطلب اشاره شد اوّل: این‏که اگر انبیاء به حکومت دلخواه خود نرسیدند از هدایت مردم غافل نشدند و هزاران هزار مؤمن و خداپرست در جهان پرورش داده‏اند. دوّم: با دورنماى حکومت حضرت از دیدگاه قرآن آشنا شدیم چهره حکومت حضرت مهدى از دیدگاه روایات و شرطى را که حضرت مهدى با پیروان خود در موقع بیعت مى‏نماید، بیان کردیم.

در عصر ظهور دو چیز ارتقاء پیدا مى‏کند 1- سطح علم و دانش 2- نیروى فکر و تعقّل؛ و طبعاً در چنین جامعه زمینه شیوع فساد فراهم نیست و همین دو چیز باعث مى‏شوند که غیر مسلمانان به اسلام گرایش پیدا کنند بله اگر گروهى بخواهند بعد از اتمام حجّت، لجاجت به‏خرج بدهند با آنها برخورد خواهد شد.

در کلام مولایمان على علیه السلام فرازهائى آمده که شکل و ساختار حکومت حضرت مهدى را نشان مى‏دهد. حضرت مى‏فرماید: اهل دنیا بعد از سرکشى‏هایى که با ما خواهند داشت، به‏ما رو مى‏آورند و به‏سمت ما تمایل پیدا مى‏کنند.

و در فراز دیگر چهار خصیصه را براى حکومت حضرت مهدى علیه السلام بیان مى‏کند اوّل: هوى پرستى‏ها و خواسته‏هاى دل را به هدایت‏ها و صراط مستقیم برمى گرداند.

دوّم: آراء و نظریاتى که بر قرآن تحمیل شده است و هر فرقه‏اى قرآن را با رأى خود تفسیر مى‏نمایند، به رأى واحد بر مى‏گرداند که آن تفسیر قرآن از دیدگاه اهلبیت و عترت‏پیامبر صلى الله علیه و آله است که به دلیل حدیث ثقلین که مورد قبول همگان است پیامبر صلى الله علیه و آله فقط آنها را معلم و مفسر قرآن معرفى نموده است.

سوّم: حضرت مهدّى علیه السلام سیره و روش دادگرانه را به جهانیان نشان خواهد داد.

چهارم: احکام واقعى اسلام که به دست نسیان سپرده شده، مجدّداً زنده مى‏گرداند و آنها را به مرحله عمل وارد مى‏سازد.

نکته قابل توجهى که در کلام على علیه السلام وجود دارد، این‏که شخصیتى مثل على علیه السلام که خود مظهر عدل است و تمام حرکات و سکنات او براى تحقق یافتن عدالت بوده و سرانجام در همین راه شهید گردید، چنین شخصیتى مى‏فرماید: مهدى با ظهور خود آن حکومت عادلانه را به بشریت نشان مى‏دهد. در خاتمه به قانون هدایت عامّه و جبر تاریخ اشاره کردیم، که بر اساس آن، قافله بشریت قطعاً در آینده به یک مدینه فاضله خواهد رسید، زیرا عدالت خواهى و تنفّر از ظلم و تعدّى در نهاد بشر نهفته و هر غریزه‏اى که در انسان هست، قطعاً مطلوب آن نیز دیر یا زود محقق مى‏گردد و به‏عبارت دیگر، بر اساس قانون هدایت عامّه که هر نوعى را به کمال خود راهنمائى مى‏کند و سوق مى‏دهد، نوع انسان نیز روزى به‏دست حضرت مهدى به کمال خود واصل مى‏گردد و مدینه فاضله را بنیان مى‏نهد. در این رابطه کلام جامع و ارزنده علامه طباطبائى را نقل نمودیم.




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:30 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

در عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام، جلو هوى پرستى‏ها گرفته مى‏شود و خواستهاى نارواى دل، به موازین شرعى و دستورات الهى سوق داده مى‏شود، ممکن است کسى سئوال نماید که آیا در عصر حکومت حضرت به‏طور کامل هوى پرستى‏ها و تمایل‏هاى بى‏جا از میان مى‏رود؟ و آیا نفس امّاره دیگر وجود ندارد تا مردم را به اعمال زشت و ناپسند دعوت نماید؟

در پاسخ به این سئوال مى‏توان گفت: بسیار بعید است که در عصر ظهور مطلقا نفس امّاره از بین برود و مردم تماماً از افراط و تفریط در تمایلات و غرائز نجات بیابند زیرا سرشت انسانها از عقل و شهوت ترکیب شده و آیاتى همچون‏ «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی» «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» و... در عصر حضور نیز، حکمفرما و برقرار خواهد بود.

امّا پیروان هوى و هوس به دو دسته تقسیم مى‏شوند گاهى این افراد از شخصیت‏هاى سرشناس و چهره‏هاى معروف اجتماعى و سیاسى است و مى‏خواهد به آمال و آروزى خود برسد اگرچه نظم اجتماع و وحدت جامعه در هم بریزد همانند بنیانگذاران سقیفه بنى ساعده و طلحه و زبیرها این‏گونه اشخاص باعث فتنه و اخلال در نظم و آرامش بوده و هستند گاهى از طریق قلم و مطبوعات و گاهى از طریق سخنرانى و تبلیغات و گاهى از طرق دیگر جامعه‏اى را به آشوب مى‏کشند و مردم را به جان یکدیگر مى‏افکنند، این نوع هوى پرستى‏ها و خود کامگى‏ها قطعاً در حکومت حضرت مهدى جمع آورى مى‏شود و هرگز اجازه داده نمى‏شود که یک نفر مقاله نویس و یا رئیس قبیله و یا رهبر حزب و سازمانى هر جور که دلخواه او است عمل کند.

امّا در مواردى، هوى‏پرستى در زندگى و روش شخصى افراد است از قبیل چشم چرانى‏ها و دستبرد به مال مردم وضایع کردن حقى از هم نوع و...، گرچه با ارتقاء علم و عقل، مردم نسبت به یکدیگر مهربان و نیکوکار مى‏شوند، امّا این نوع هوى پرستى‏ها ظاهراً در بعضى از افراد وجود خواهد داشت ولى سیطره قانون در همه جا حتى در بیابان‏ها و صحراها باعث مى‏شود که این نوع هوى پرستان نیز نتوانند هرگونه که دلشان‏مى‏خواهد عمل کنند.

مثلًا در روایات آمده‏ اگر پیرزنى طبقى طلا و جواهر بر سر گیرد و به تنهائى و پیاده از شهرى به شهرى برود کسى مزاحم او نمى‏گردد و در ثروت او طمع نمى‏کند.

این روایت دلالت نمى‏کند که تمامى افراد در آن عصر اهل تقوى و عدالت خواهند بود بلکه بدان معناست که اگر کسى هم بخواهد به ثروت این پیرزن آن هم در بیابانها تعرّض کند، از سیطره قانون و پلیس خوف دارد چون در روایات آمده تمام کره زمین در مقابل امام زمان مانند کف دستى مى‏ماند که به تمامى نقاط اشراف کامل دارد و بر اساس شمشیر و عدالت با مردم برخورد مى‏کند و هیچگونه اغماضى در این راه نخواهد کرد.

و نیز حضرت یارانى دارد مصمّم و قوى که آنان را در شهرها و مرکز استان‏ها مى‏گمارد، و برنامه آنها رفع ظلم و اجحاف و نیز آباد کردن بلاد و روى زمین است و حضرت آنها را در همه حال مى‏نگرد و آنان نیز حضرت را مى‏بینند.

آرى‏اگرحضرت‏مهدى علیه السلام ویاران او که‏مسئولیتى بس‏گران دارندومى‏خواهند چهره جهان را دگرگون نمایند غیر از این باشند، قادر به انجام مأموریت خود نخواهند بود.

چه زیبا فرمود مولاى ما على علیه السلام در رابطه با چهره حکومت مهدى موعود که:

یَعْطِفُ الْهَوى‏ عَلَى الْهُدى‏ إذا عَطَفُوا الْهُدى‏ عَلَى الْهَوى‏ آن حضرت خواستهاى دل و هوى و هوس مردم را به سوى هدایت الهى و قانون بر مى‏گرداند بعد از این‏که مردم به دنبال هوس‏هاى خود مى‏رفتند و از هدایت‏هاى الهى غافل شده بودند این مربوط به جمله اوّل على علیه السلام در نحوه حکومت حضرت قائم.

دوّم: مسلمانان از هر فرقه و گروهى و از هر مسلک و مذهبى که هستند آرا و نظریات خود را بر قرآن تحمیل مى‏کنند و آیات قرآن را با نظریات خود تطبیق مى‏دهند، جبرى مسلک، قرآن را طرفدار جبر مى‏داند، و تفویضى طرفدار تفویض، اشاعره براى‏افکار خودشان به قرآن استناد مى‏کنند و معتزله براى راه و روش خود نیز به قرآن تمسّک مى‏جوید، البته این بلاى بزرگى که بر امّت اسلام وارد شده با داشتن کتابى همچون قرآن که مى‏تواند محور وحدت امت اسلامى شود متأسفانه هر گروهى آیات آن‏را سپر براى دفاع افکار خود قرار داده‏اند و این تفرقه و تشتّت که در امت اسلام مشاهده مى‏شود، معلول عدم پیروى از مفسرین و عالمان قرآن است که در کلام پیامبر به‏طور تواتر آنها را معرفى کرده و فرموده:

(إنّی‏ تارِکٌ فیکُمُ الثِّقْلَیْن کِتاب اللَّهِ وَعِتْرَتی‏) کتاب خدا و عترت مى‏تواند شما را به سر منزل مقصود برساند و در کنار حوض کوثر شما را به‏من ملحق نماید.

آرى زمانى‏که حضرت مهدى علیه السلام ظهور مى‏کند، تمامى آراء و نظریات باطل برچیده مى‏شود و تمام افراد با معناى حقیقى قرآن آشنا مى‏شوند و خلاصه این طور نخواهد بود که افراد و گروه‏ها اوّل براى خود رأى و نظریّه بسازند و آماده کنند و سپس از قرآن شاهد بیاورند بلکه به محضر قرآن مى‏روند تا بنگرند قرآن چه نظریه‏اى را براى آن‏ها مى‏پسندد تا آن‏را سرمشق زندگى و عقاید و افکار خویش قرار دهند و بنا به فرمایش على علیه السلام در زمان ظهور مهدى علیه السلام این امر مهمّ واقع مى‏شود و تمامى اقشار پیروى از قرآن مى‏کنند آن‏هم قرآنى که از طرف عترت و اهل‏بیت پیامبر صلى الله علیه و آله تفسیر مى‏گردد.

سوّم: حضرت مهدى علیه السلام سیره و روش دادگرانه را به جهانیان نشان خواهد داد و مردم با حقیقت واژه (عدل- عدالت) آشنا مى‏شوند و آن‏را در تمامى شئونات زندگى خود لمس مى‏کنند.

چهارم: در عصر حکومت حضرت، تمامى احکام قرآن و سنّت نبوّى صلى الله علیه و آله که به فراموشى سپرده شد احیاء مى‏گردد و مورد توجّه حکومت و مردم قرار مى‏گیرد.

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: زمانى که به حضرت قائم اذن ظهور داده مى‏شود حضرت بالاى منبر مى‏رود و مردم را به‏سوى خود دعوت مى‏کند و به خداوند متعال قسم مى‏خورد که بر اساس سنّت و روش پیامبر عمل نماید.

توصیف عدل گسترى مهدى از زبان على علیه السلام‏

مطلبى که در اینجا نباید از آن غفلت نمود این است که کسى چون على بن ابى‏طالب که خود مجسّمه عدل و عدالت خواهى است و دوست و دشمن او را به عظمت و پاکى مى‏شناسند و حتى حاضر نشد براى برادر خود مقدارى از حریم عدالت پا فراتر نهد و بیت المال را به‏طور مساوات تقسیم نمود و درباره معاویه فرمود: تلاش و جدّیت خواهم کرد تا زمین را از این شخص وارونه و این جسم کج اندیش پاک سازم‏ » و بالاخره آن کسى که وقتى مى‏شنود در گوشه از مملکت اسلامى خلخال از پاى یک زن غیر مسلمان که در تحت حمایت حکومت اسلام زندگى مى‏کرده درآورده‏اند پریشان مى‏شود و ناراحتى خود را ابراز مى‏دارد، این چنین مردى سخن از حکومت عادلانه و عدل پرور فرزندش مهدى سر مى‏دهد، گوئى آنچه شخصیّتى مثل على علیه السلام در آرزوى آن است، به‏دست حضرت مهدى جامه عمل مى‏پوشد.

تفاوت بسیار وجود دارد میان آن که حکومتى را، مردم عادلانه بدانند، با حکومتى که على علیه السلام آن‏را عادلانه بداند و درباره آن بفرماید: فَیُریکُم کَیْفَ عَدْلُ السِّیرةِ، روش دادگرانه را به شما نشان خواهد داد. دو نام است که همیشه با کلمه (عدل) قرین بوده 1- نام على علیه السلام 2- نام مهدى علیه السلام امّا نکته قابل توجه آن است که على علیه السلام نیز به انتظار حکومت حضرت مهدى علیه السلام است.

اللَّهم أرِنَا الطلعة الرّشیدة والغرّةَ الحمیدة واجعلنا من أعوانه وأنصاره آمین ربّ العالمین.

اى شاهد حسن غیب یزدانى‏

 

اى مظهر اقتدار سبحانى‏

اى مصلح عالم، اى جهان آرا

 

اى پرتو آفتاب ربّانى‏

     

 

بازآى و جهان به‏عدل و داد آراى‏

 

تا چند درون پرده پنهانى‏

این خانه شرع را عمارت کن‏

 

از لطف که مى‏کشد بویرانى‏

اى مظهر سرّ آدم و خاتم‏

 

اى با تو عصاى پور عمرانى‏

بازآى و بگیر کشور دین را

 

زین گم شدگان تیه نادانى‏

اى مهر سپهر علم و دین بازآى‏

 

عالم شده شام تار ظلمانى‏

اى رهبر عالم اى که صد خضر است‏

 

از شوق لقاى تو بیابانى‏

ما تشنه جرعه وصال تو

 

تو چشمه کوثرى و رضوانى‏

لطفى کن و خلق را زغم برهان‏

 

بنماى رخ اى جمال سبحانى‏

تو ظلّ خداى فرد یکتائى‏

 

تو منبع لطف وجود و احسانى‏

ما را سر خوان جود و احسانت‏

 

بپذیر تو از کرم به‏مهمانى‏    

     

 




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:28 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

 

چهره حکومت مهدى علیه السلام از دیدگاه نهج البلاغه‏

حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام خبر داده که در آینده مردم و اهل دنیا به ما رو مى‏آورند و سرانجام به در خانه ما زانو خواهند زد حضرت مى‏فرماید:

لَتَعْطِفَنّ الدُّنیا عَلَینا بَعْدَ شِماسِها عَطْفَ الضَّرُوسِ على‏ وَلدِها. و تلا عقیب ذلک:

«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ».نهج البلاغه قسمت قصار، حکمت 209 و آیه ذیل حدیث، سوره قصص آیه 5.

دنیا پس از چموشى همچون شترى که از دادن شیر به کسى که او را مى‏دوشد

خوددارى مى‏کند و شیر را براى بچه خود نگه مى‏دارد به ما خانواده روى مى‏آورد و سپس این آیه را تلاوت نمودند، مى‏خواهیم بر مستضعفین زمین منّت بگذاریم و آنها را پیشوایان زمین و وارثان آن قرار دهیم.

موضع مولایمان على علیه السلام در زمان حیات و شهادتش با الآن خیلى تفاوت کرده، آن‏روز جنازه حضرت را مخفیانه دفن مى‏کنند که مبادا به جنازه و قبر حضرت جسارتى شود، امّا امروز دانشمندان مسیحى همچون جرج جرداق و دانشمندان مادّى هم چون شبلى شمیل مدیحه سراى حضرت مى‏باشند. اگر آن روز ریحانه پیامبر صلى الله علیه و آله را به همراه فرزندان و اصحاب با وفایش با لب تشنه سر از بدنشان جدا ساختند، امروزه میلیونها نفر در اطراف و اکناف جهان به او عشق مى‏ورزند و حتى عدّه‏اى از غیر مسلمانان متوجّه عظمت و جلالت حضرت شده‏اند، تا جائى که با نذر و توسّل به ایشان از خداوند حاجات خود را مى‏گیرند.

اگر آن روز امام صادق علیه السلام را نشناختند و با آشکار نمودن چهره‏اى همچون ابو حنیفه بر چهره حضرتش پرده و حجاب افکندند، امروز علم و دانش شاگردان امام صادق در روایات و احادیث واصله از ایشان چشم خردمندان و دانشمندان را خیره نموده است.

و امّا در رابطه با کلام على علیه السلام پیرامون کیفیّت حکومت حضرت مهدى علیه السلام مراجعه شود به خطبه 126 نهج البلاغه که تمام شارحین نهج البلاغه متفقاً مى‏گویند:(فرازهائى از این خطبه به عصر ظهور حضرت قائم علیه السلام و) گرچه اصل خطبه‏به‏حوادث مهمّ آینده مربوط است. امّا بخشى از فرازهاى آن اختصاص به عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام دارد.

در این کلام حضرت با اشاره به چهار خصوصیت و ویژگى مهمّ حکومت حضرت مهدى علیه السلام مى‏فرماید: یَعْطِفُ الْهَوى‏ عَلَى الْهُدى‏ إذا عَطَفُوا الْهُدى‏ عَلَى الْهَوى‏ وَیَعْطِفُ الرَّأىَ عَلَى الْقُرآنِ إذا عَطَفُوا الْقُرآنَ علَى الرَّأیِ... فیُرِیکُم کَیْفَ عَدْلُ السِّیرةِ ویُحِیى مَیِّتَ الکِتابِ وَالسُّنَّةِ.

اوّل: خواسته‏هاى دل و هوى و هوس‏ها را به سوى هدایت الهى سوق مى‏دهد بعد از آن‏که مردم، هدایت الهى را و تعالیم اصیل اسلامى را تحت الشعاع خواسته‏هاى دل خود قرار داده‏اند. اکنون گروهى نه فقط به دنبال خواستهاى دل حرکت مى‏کنند و از آن متابعت مى‏نمایند، بلکه به هوى و هوس‏هاى نفسانى خود رنگ دین و خدا و اسلام مى‏زنند و پیروى از نفس اماره را به‏عنوان (اله) تلقّى مى‏کنند پروردگار به پیامبر اکرم خطاب مى‏کند و مى‏فرماید: «أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا». فرقان: 43.

(آیا دیدى کسى را که هواى نفس خود را معبود خویش قرار داده؟! آیا تو مى‏توانى او را هدایت کنى؟)

حضرت استاد بزرگوار آیت حق، شیخ مرتصى حائرى قدس سره این آیه را براى شاگردان خود مى‏خواند و مى‏فرمود: کسى‏که خواستهاى دل خود را رنگ خدائى زده و آن‏را دین و صراط مستقیم تصوّر مى‏کند، هیچ کسى او را نمى‏تواند به راه راست سوق دهد حتّى نفس گرم شخص شخیص حضرت ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله نیز در او اثرى نمى‏گذارد، اگر این حالت در یک فرد پیدا شود این‏گونه از حق و حقیقت دور مى‏گردد، پس آن گاه که جامعه به این صورت در آید چه مى‏شود؟! از این کلام مولى على علیه السلام استفاده مى‏شود که قبل از ظهور وضع جامعه مسلمین در چنین شرایطى قرار مى‏گیرد و حضرت با ظهور خود، هدایت الهى و احکام اصیل اسلامى را حاکم مى‏کند و خواستهاى دل را به سوى هدایت‏ها و ارشادها سوق مى‏دهد.




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:27 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

حکومت حضرت مهدى از دیدگاه روایات‏

همان گونه که از مطالب قبل دانستیم آن حکومت مورد علاقه همه انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام در زمان ظهور حضرت بقیة اللَّه اعظم (عج) برقرار مى‏شود و مردم طعم حکومت الهى را مى‏چشند.

ولى بسیارى از صاحبان ایمان و منتظران حضرت دوست دارند بدانند که کیفیّت حکومت حضرت مهدى علیه السلام در روایات اهلبیت چگونه ترسیم شده که در بیش از سیصد روایت آمده: (یملأ اللَّه الأرض به قسطاً وعدلًا) به‏وسیله حضرت مهدى، خداوند متعال زمین را پر از عدل و داد مى‏کند.

حضرت مهدى علیه السلام در کنار خانه کعبه به فرمان الهى ظهور مى‏کند. پرچم و شمشیر و عمامه و پیراهن پیامبر با اوست و به قتل دشمنان خدا و اسلام مى‏پردازد و از ستمگران انتقام مى‏گیرد. یاران ویژه او سیصد و سیزده نفرند که در مکه به او ملحق مى‏شوند. این‏ها مردانى جنگجو و سلحشور و صالح و با ایمان، و راهبان شب و شیران روزند. دل‏هاى آنان همچون آهن، محکم، و در اطاعت از آن حضرت کوشا مى‏باشند و به هر مقصدى حرکت کنند پیروز مى‏شوند.

امام بعد از مدّتى به سوى مدینه حرکت مى‏کند و در آنجا به مبارزه مى‏پردازد و سپس با سپاه خود به سوى عراق و کوفه میرود در کوفه با سیّد حسنى ملاقات مى‏کند

. سید حسنى از بزرگان شیعه است که از ایران و ناحیه دیلم و قزوین قیام مى‏کند هرگز ادعاى امامت نداردبلکه مردم را به روش ائمه معصومین دعوت مى‏نماید پیروان زیادى پیدا مى‏کند و به‏سوى کوفه حرکت مى‏کند و مسیر را از فسق و فجور پاک میکند وقتى به کوفه مى‏رسد به او خبر مى‏دهند که امام قائم با یاران خود به نواحى کوفه آمده‏اند و چون با امام ملاقات مى‏کند امام را مى‏شناسد امّا براى آشنائى لشگریان خود با امام از حضرت مى‏خواهد مواریثى که از پیامبران نزد اوست ارائه دهد حضرت ارائه مى‏کند و نیز معجزاتى آشکار مى‏نماید نتیجةً سید حسنى و لشکریان او (به جز گروهى از آنان) با امام بیعت مى‏کند. (بحار الانوار: ج 53، ص 15، کفایة الموحدین: ص 842).

 سید حسنى و سپاهیان او با امام بیعت مى‏کنند و عیسى‏ مسیح علیه السلام از آسمان فرود مى‏آید و امام را یارى مى‏کند و در نماز به ایشان اقتدا مى‏نماید.امام علیه السلام کوفه را مرکز حکومت خود قرار مى‏دهد و شرق و غرب جهان را فتح مى‏کند و اسلام را در همه جا حکمفرما مى‏سازد.

در حکومت امام، برکات زمین آشکار و ثروت و نعمت و محصولات فراوان و فقر از بین مى‏رود به‏طورى‏که براى دادن زکوات و صدقات فقیرى پیدا نمى‏کنند، عدل و امنیّت در همه جا سایه گستر مى‏شود حتى اگر پیرزنى، طبقى از طلا و جواهر بر سر گیرد و تنها از شهرى به شهرى برود کسى مزاحم او نمى‏شود، گنجینه‏هائى که در زمین نهفته است مورد استفاده قرار مى‏گیرد، حضرت با دست کشیدن بر سر افراد، عقل‏هاى آنان را کامل مى‏کند، دین با تمامى ابعاد خود جلوه‏گر مى‏شود بدعت‏ها به‏وسیله حضرت و اصحابش از بین مى‏رود مردم به عبادات رو مى‏آورند، کسى نیست بغض اهل بیت در دلش بوده باشد.

در حکومت حضرت، نماز، زکات، امر به‏معروف، نهى از منکر به‏وضوح انجام مى‏گیرد، و این چهار به‏عنوان شاخصه حکومت امام قرار مى‏گیرد زیرا در روایتى که از حاکم حسکانى (یکى از بزرگان اهل سنت است و 210 آیه از قرآن و 1163 حدیث در فضائل اهلبیت آورده) نقل شده‏رساله وابستگى جهان به امام زمان: ص 41 که از امام باقر علیه السلام نقل مى‏نماید که: ابى عبیده حذاء از حضرت سؤال کرد: چگونه صاحب الأمر را بشناسیم؟ حضرت این آیه را تلاوت کرد «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»حج: 41 سپس حضرت فرمود: هر وقت مردى از ما اهلبیت را دیدى که برنامه‏هائى را که این آیه اعلام مى‏کند اجراء مى‏نماید از او پیروى کنید که او صاحب امر است.

در حدیثى که از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده‏ منتخب الأثر، ص 469که حضرت مهدى در موقع بیعت امورى را با مردم شرط مى‏کند از جمله این است که: دزدى نکنند، مرتکب زنا نگردند، فحش و دشنام ندهند، هتک حرمت کسى را ننمایند، به خانه‏اى هجوم نبرند، کسى رابه‏غیر حق نزنند، طلا و نقره و گندم و جو را ذخیره نکنند، شراب نخورند، خز و حریر نپوشند، راهزنى ننمایند و راه را نا امن نسازند، موادّ غذائى را احتکار نکنند و امر به‏معروف و نهى از منکر نمایند.

و نیز حضرت در ضمن بیعت، با خود شرط مى‏کند، که مانند آن‏ها عمل نماید، مثل آن‏ها لباس بپوشد و بر مرکبى که آنان سوار مى‏شوند سوار شود و به اندک، راضى گردد و حاجب و دربانى براى خود قرار ندهد و نیز از ویژگى‏هاى حکومت حضرت مهدى علیه السلام این است که: بر کارگزاران سخت مى‏گیرد، تا مبادا در انجام وظیفه خود کوتاهى کنند و یا انتظار رشوه و هدیه از جانب مردم داشته باشند.

مردم با هم مهربان مى‏شوند، باران‏هاى نافع در موقع مى‏بارد، توجه مردم به خدا زیاد مى‏شود، ویرانه‏ها آباد مى‏گردد، و دل‏هاى مردم شادمان مى‏گردد و...

و مى‏توان شاخصه حکومت حضرت مهدى را در یک جمله گفت و آن همان است که در صدها روایات آمده که قسط و عدل در جامعه گسترش پیدا مى‏کند و آنچه که در جامعه حکم فرما مى‏شود قانون ونظم است.

دو ویژگى مهم در عصر حضور

دو چیز در زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام در جامعه واقع مى‏شود که مى‏توان گفت:

زمینه ساز گسترش عدالت در جامعه مى‏شود.

اوّل: ارتقاء سطح علمى به‏طورى که قابل مقایسه با قبل از ظهور نخواهد بود زیرا طبق روایتى که از امام صادق علیه السلام نقل شده‏ مى‏فرماید: علم بیست و هفت حرف است و تمامى علومى را که به‏وسیله پیامبران انتشار یافته نتیجه دو حرف از آن 27 حرف است وقتى‏که حضرت قائم قیام مى‏کند آن 25 حرف دیگر منتشر مى‏سازد.دوّم: رشد عقل انسان‏ها است، امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: زمانى‏که قائم ما قیام نماید دست مبارک خود را بر سر مردم مى‏گذارد و عقول آن‏ها بر سر ایشان جمع، و نیروى فکر و تعقّل آنان کامل مى‏گردد.

در جامعه‏اى که عقل و علم حکمفرما است و فرهنگ حاکم، فرهنگ علمى و عقلانى است قهراً اخلاق نیکو، مهر و محبت ورزیدن به یکدیگر، رعایت قانون، شوق به عبودیت و بندگى خدا، حکمفرما خواهد شد در واقع گسترش عدالت در جامعه به‏طور جبر و فشار نیست بلکه زمینه‏هاى گسترش عدالت در جامعه فراهم مى‏آید، در جامعه‏اى که شاخصه آن دانش و بینش بوده باشد کجا پرونده‏هاى جنائى و حقوقى متراکم خواهد شد و در جامعه‏اى که عقول افراد آن رشد یافته جائى براى گسترش فساد و ظلم و تعدّى باقى نمی ماند.




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:27 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

سئوال مى‏شود که در حکومت حضرت مهدى علیه السلام وضع کافران و منافقان و بطور کلى غیر مسلمانان چه خواهد شد؟ آیا این‏ها تماماً از بین برداشته مى‏شوند و کشته مى‏شوند؟

در پاسخ به این سئوال گفته مى‏شود: انسان‏ها در هر مذهب و کیشى که هستند وقتى مى‏نگرند جامعه‏اى بر اساس عدالت و ارتقاء علمى برقرار شده و گنجینه‏هاى طبیعت در آن کشف شده و وضع مردم از فقر و نابسامانى‏ها نجات یافته و امنیّت در شهر و روستا و بیابان‏ها برقرار است و در کنار همه این امور ملّت نصارى با این کثرت جمعیّت در روى زمین، مشاهده مى‏کنند که پیامبر عظیم الشأن آن‏ها آمده و پشت سر حضرت مهدى نماز مى‏خواند و او را یارى مى‏کند قهراً مردم فوج فوج به اسلام و نیز به محور و قطب آن یعنى وجود امام زمان ایمان مى‏آورند آن هم با رغبت، کما اینکه در صدر اسلام بعد از آگاهى مختصرى از احکام اسلام و روش و شیوه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى مردم حاصل شد، آنان‏فوج فوج به اسلام گرایش پیدا کردند که قرآن خبر مى‏دهد و مى‏فرماید: «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً».سوره نصر.

وحال آنکه وضع جامعه و بسط وعدالت و رفاه و آگاهى از تعالیم حیات بخش اسلام در زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام قابل مقایسه با صدر اسلام نیست.

بنابراین اگر انسان‏ها با عقل و فکر حرکت کنند و نیز اگر حکومت آن عصر را با حکومت‏هاى طاغوتى قبل مقایسه کنند قطعاً به اسلام و امام زمان ایمان مى‏آورند و بلکه خوشحالند از این نعمت عظمى که براى آن‏ها پیش آمده. بله در هر عصر و زمانى نیز گروهى معاند و لجوج و خودخواه و کوته فکر هستند که مى‏خواهند فکر خود را بر همگان تحمیل کنند و خلل در حکومت و جامعه ایجاد کنند با چنین افرادى باید برخورد شود کما اینکه عقلاء، این برخورد را منصفانه و به نفع جامعه مى‏دانند که امام زمان- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- قطعاً با چنین افرادى برخورد خواهد کرد و این میکرب‏هاى خطرناک و مزاحم را از سر راه بر مى‏دارد.

صدها چراغ دارد و بى‏راهه مى‏رود

 

بگذار تا بیفتد و بیند سزاى خویش‏

     

 




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:25 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

ویژگى‏هاى حکومت حضرت مهدى‏

برقرارى عدالت‏

 

آنچه مسلّم است حضرت مهدى علیه السلام حکومتى را برقرار خواهد کرد که انبیاء عظام و حضرت ختمى مرتبت و آباء ارجمندش یعنى ائمه اطهار علیهم السلام به دنبال آن بودند و لذا باید دید این بزرگان در صدد ایجاد چه نوع حکومتى بوده‏اند؟

قرآن کریم غرض نهایى انبیا و یگانه هدف عالى آنان را اقامه قسط و عدل معرّفى مى‏کند و مى‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»حدید: 25 ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان (یعنى قوانین عادلانه را که بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند)، نازل نمودیم تا مردم به عدالت قیام کنند.

همچنین در سوره بقره هدف از بعثت انبیا را داورى نمودن بین مردم در اختلافاتى که پیش مى‏آید، دانسته و فرموده: «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ» بقره: 213که در اینجا هم به مسأله برقرارى عدل و عدالت در جامعه اشاره دارد. بنابراین، ویژگى حکومتى که انبیا به دنبال آن بودند عدالت خواهى و عدالت پرورى است، حکومتى که تحقق ایده و خواسته صاحبان‏ایمان و در رأس آنها رسولان و امامان علیهم السلام است و در سوره حج اینگونه ترسیم شده:

«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» کسانى‏که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و امر به‏معروف و نهى از منکر مى‏کنند و پایان همه کارها از آنِ خداست.

در این آیه هم حکومتى را مورد توجّه نیکان و پاکان معرفى مى‏کند که در آن ارتباط مردم با خداى خود و نیز با محرومین جامعه برقرار شود و یکدیگر را به خوبى‏ها توصیه نمایند و از بدى‏ها باز دارند و چنین جامعه‏اى قطعاً عدالت محور خواهد شد.

احکام اسلام، تجلّى عدالت خواهى‏

براى آگاهى از ماهیت حکومتى که مورد نظر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و مورد توجه و خواسته تمامى ائمه بوده و هست، کافى است به محتواى مکتب اسلام و بایدها و نبایدهاى آن و به‏ویژه به‏مسائل اخلاقى اسلام که بشریت را از ظلماتِ وهم و صفات زشت به عالم نور و تزکیه نفس مى‏رساند و او را یک فرد ایثارگر و خداى‏جو قرار مى‏دهد، نگاهى بیفکنیم، خواهیم دید که آن حکومت عادلانه و عدل‏پرور چیزى غیر از پیاده نمودن احکام اسلام نیست.

با نگاهى به فقه اسلام در بخش معاملات و سیاسات درمى‏یابیم که تا چه اندازه دقّت به‏عمل آمده تا جلو ظلم‏ها و اجحاف‏ها گرفته شود خودکامگى‏ها و خودخواهى را بگیرد آیا با رعایت نمودن احکام قضا و شهادات و شرائط قاضى و قواعد فقهى عدالت اجتماعى برقرار نمى‏گردد؟

حتّى احکام عبادات از قبیل اباحه مکان و لباس و قربانى و احرامى ووو که مورد ابتلاى اهل ایمان است بر مبناى ظلم‏ستیزى مقرّر شده و از تصرّف به مال و ملک و حق مردم به‏طور عدوانى جلوگیرى مى‏کند.

همچنین با نگاهى به مسائل حقوقى اسلام از قبیل حق والدین بر فرزند وبالعکس،حق زوج بر زوجه وبالعکس، حق راعى بر رعیت وبالعکس، حق کارفرما بر کارگر وبالعکس، حق همسایگان بر یکدیگر و حتّى حقوق حیوانات بر انسانها. و با توجّه به این مسائل حیاتى و به‏کار بستن آنها واقعاً زندگى بشرى رنگ و بوى دیگرى پیدا مى‏کند اگر بر این دو یعنى فقه و حقوق اسلامى، دستورات اخلاقى را ضمیمه کنید و محبّت و ایثار و نوع دوستى و گذشت و عفو بر جامعه حاکم گردد آیا جایى براى تعدّى و تجاوز باقى مى‏ماند؟ آیا بوى بهشت و بهشتیان از چنین جامعه‏اى به مشام نمى‏رسد؟

مسؤولیت همه مکلّفین از پیر و جوان، زن و مرد، در آشکارا و نهان، در شهر و بیابان، امر به‏معروف و نهى از منکر است که تارک آن، مرده متحرک معرفى شده و انجام آن از بزرگترین تکالیف دانسته شده و در اهمیت آن همین بس که على علیه السلام مى‏فرماید:

وَما أعمالُ البرِّ کُلُّها وَالْجَهادُ فی سبیلِ اللهِ عِنْدَ الأمر بِالْمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ الْمُنْکرِ إلّاکَنَفَثةٍ فی بَحرٍ لُجّىٍ.نهج البلاغه حکمت 374.تمامى کارهاى نیک حتى جهاد در راه خدا در مقابل امر به‏معروف و نهى از منکر مانند قطره‏اى از آب دهان در برابر دریاى موّاج مى‏باشد.

اگر امر بمعروف و نهى از منکر با این شدّت بر همگان واجب شد براى این است که عدالت و حق در همه جا پیاده شود و پلیس و ناظر آن‏هم خود مردم باشند و این نظارت عمومى باعث شود که کسى از خط سیر عدل و حق پا فراتر نگذارد. و همچنین اسلام به همگان دستور مى‏دهد که به یکدیگر توصیه حق و توصیه صبر داشته باشید «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» و نیز یکدیگر را نصیحت کنید.

قرآن به پیروان خود دستور مى‏دهد که با دشمن خود بر اساس عدالت رفتار کنید، مبادا بغض و عداوت، باعث شود که افراد را از عدالت و رعایت آن، حتى در مورد دشمنان خود دور گرداند مراجعه شود به آیه 8 سوره مائده.؛ زیرا یکى از عوامل ظلم و حق‏کشى‏ها همین بغض و کینه‏توزى نسبت به یکدیگر است.

نگاهى به حکومت کوتاه على علیه السلام‏

بهترین براى آن حکومتى که مورد علاقه انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام بوده حکومت کوتاه على بن ابیطالب علیه السلام است،که در این مدّت کوتاه با وجود شعله‏ور شدن آتش در جنگ‏هاى، جمل و صفین و نهروان، عدالت على علیه السلام در اداره حکومت برقرار بود حتّى عدالت در میدان جنگ و در برخورد با دشمن نیز کاملًا رعایت مى‏شد در صفین بعد از باز پس گرفتن شریعه و در اختیار داشتن آب استفاده از شریعه و آب را براى لشگر معاویه آزاد مى‏کند در حالى که معاویه استفاده از آب را براى لشکریان على علیه السلام ممنوع کرده بود.

ایشان در زمان حکومتش سیره پیغمبر اکرم را که مدت‏ها فراموش شده بود احیا نمود، مساوات و عدالت اجتماعى را اجرا کرد، تمامى امتیازات را از بین برد، حکمرانان و فرمانروایان بى‏بند و بار را عزل نمود، اموالى را که از بیت المال به‏غارت رفته بود و یا املاک و مستغلاتى را که مقام خلافت بخشیده بود پس گرفت و هر کسى را که از مقررات دینى تخلّف مى‏نمود مجازات مى‏کرد. با تمام شجاعتى که داشت بى‏اندازه مهربان و رئوف بود در جنگ‏ها زنان و کودکان و ناتوانان را نمى‏کشت و اسیر نمى‏گرفت فراریان را تعقیب نمى‏نمود، هرگز علاقه به ریختن خون نداشت بلکه عاشق هدایت شدن و رستگارى مردم بود، هنگام عصر به دشمن حمله مى‏کرد که زخمى‏ها خود را به‏کنار کشند و اگر کسى مى‏خواهد از میدان فرار کند از تاریکى شب استفاده کند و با فرا رسیدن شب افراد کمترى کشته شوند.

به عناوین و القاب بى‏اعتنا بود. هنگامى که حضرت به‏سمت اهل شام براى جهاد مى‏رفت به شهر انبار نزدیک شد، مردم به‏جهت تعظیم و احترام از مرکب‏هاى خود پیاده شدند و مقابل حضرت به‏عنوان احترام با شتاب حرکت مى‏کردند حضرت فرمود: این چه کارى است که انجام مى‏دهید؟ گفتند: ما امیران خود را این‏گونه تعظیم و تجلیل مى‏کنیم، حضرت فرمود: امیران شما از این عمل سودى نمى‏برند و شما هم خود را به‏زحمت مى‏افکنید.

و بالاخره على علیه السلام براى بدست آمدن خلافت اسلامى در شورایى که عمر براى بعد از مرگ خود طرّاحى کرد حاضر نبود بر خلاف عقیده خود کلمه‏اى را اظهار کند و حاضر نبود در ازاى به دست آوردن سلطنت و حکومت حتى بر مورى ظلم نماید. و هنگام فرارسیدن شهادت با جمله‏ (فُزْتُ وَرَبِّ الْکَعْبَه) با دنیا و مظاهر آن وداع مى‏کند.

اصولًا نام على با، واژه عدالت دو کلمه لازم و ملزوم هستند آن‏چنان که دانشمند مسیحى با شناخت شخصیت والا و الهى على، شیفته او مى‏گردد و با افتخار، براى معرّفى او به جهان بشریت، قلم به‏دست مى‏گیرد و کتابى با نام (صوت العدالة الانسانیه) تألیف مى‏کند و نیز دیگرى مى‏گوید:

ماتَ عَلِىُّ بنُ ابیطالِب لِشِدَّةِ عِدالِتِه ماتَ وَالصَّلاةُ بَیْنَ شَفَتَیْهِ ماتَ وَفی‏ قَلْبِهِ الشَّوقُ إلى‏ رَبِّهِ.

از این بحث دو مطلب براى ما روشن مى‏گردد تمام انبیا و اولیاى الهى در آرزوى تحقق یافتن و بلکه در مقام اقامه حکومت عادلانه و عدالت‏گستر بوده‏اند گرچه متأسفانه بسیارى از آنها در مسیر برقرارى چنین حکومتى از دنیا رفتند و یا آنان را کشتند.

بنابراین اگر ما انبیاء و ائمه علیهم السلام را منادیان عدالت و عاشقان عدل و داد و شهیدان راه برقرارى قسط و عدل بدانیم هرگز گزاف‏گوئى نکرده‏ایم البته ناگفته نماند که انبیاء عظام با زحمات طاقت‏فرساى خود اولًا هر یک به سهم خود مردم را بیدار کردند و از ظلم و ستم و طاغوت و طاغوتیان متنفّر ساختند و در واقع زمینه را براى برقرارى حکومت عادلانه آماده کرده‏اند و ثانیاً اگر به عدالت اجتماعى به‏طور کامل دست نیافتند و به آن حکومت ایده‏آل نرسیدند ولى توانستند عدّه‏اى را چه کم و چه زیاد دعوت به ایمان نمایند و آنان را با عدل و عدالت آشنا کنند زیرا شیوه انبیا این نیست که یا حکومت به‏دست ما بیفتد و الّا ما کارى با مردم نداریم، خیر اینطور نیست انبیاء همچون طبیبانى دلسوز هستند که اگریک مریض هم پیدا کنند به مداواى او مى‏پردازند و خلاصه اگر نتوانند عدالت اجتماعى را برقرار کنند به برقرارى عدالت‏هاى خانوادگى و بلکه فردى مى‏پردازند و مى‏گویند:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ».تحریم: 6

در این آیه شریفه مى‏فرماید: خود و خانواده خود را از آتش جهنم نجات دهید و در جاى دیگر مى‏فرماید: اگر رفیق و مصاحبى یافتى دو نفره والّا یک نفره، قیام کن و خود را متصف به ایمان و عدالت بگردان‏ «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏...» سبأ: 46 و بعد هم توصیه مى‏کنند از کمى جمعیت خود وحشت نکنید (وَلا تُستَوحشُوا فی طَریقِ الْهُدى‏ لِقلَّةِ أهلِهِ) نهج البلاغه: حکمت 374.و بر اساس همین تلاش انبیاء عظام مى‏نگریم هزاران هزار انسانهاى مؤمن و خداى‏جو و عادل پیدا شد و بلکه امّت‏هاى بزرگى همچون یهود و نصارى و دیگران در جهان شکل گرفتند.

انبیا و اولیاى الهى به دلایل گوناگون نتوانستند حکومت کاملًا عدل محور، را پیاده کنند امّا حضرت مهدى علیه السلام طبق روایات فراوان بر اساس فراهم آمدن شرائط و مرتفع شدن بسیارى از موانع به این قلّه رفیعه یعنى برقرارى حکومت دادگستر نائل خواهد شد و براى بشریت بعد از بهره‏مند شدن از مزایاى آن حکومت و زندگى راحت در زیر سایه چنین حکومتى، ثابت مى‏شود که خداوند حکیم از ابتداى خلقت و رسالت آدم ابوالبشر چنین حکومت و زندگى را براى بندگان خود خواسته بود ولى انسان‏ها با سوء اختیار خود بهشت دنیوى خود را به جهنم سرا و زد و خورد و ظلم و ستم سپرى کردند و آن‏روز تأسف مى‏خورند و پشت دست خود را مى‏گزند که چرا دنبال انبیاء نرفتند و جواب مثبت به آنان ندادند.همان ندا و صدائى را که ظالمین در قیامت مى‏کنند و مى‏گویند: «یوم یعضّ الظالم على یدیه یقول یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلًا» فرقان: 27.




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 3:31 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

راس حسین و راهب نصرانی

ابن زیاد سرهای شهدای کربلا را به زحربن قیس سپرد و راهی شام نمود و همراه او ابوبرده بن عون ازدی طارق بن ای ظبیان و جمعی از اهل کوفه را با او روانه کرد تا به شام ببرند. ابن زیاد پس از فرستادن سر حسین(ع) ، سپس اسراء را با شمرذی الجوشن و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و امام سجاد را از زنجیر به دست و پا و گردن انداخت.

جریان دیر راهب

حاملان سرهای شهدا در اولین منزل جهت استراحت بار انداختند و با سر مقدس به بازی و تفریح مشغول شدند و مقداری از شب را به عیش و نوش گذراندند به ناگاه دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین این شعر را با خون نوشت :

اتر حو امه قلت حسناً - شفاعه جدّه یوم الحساب

آیا گروهی که امام حسین (ع) را کشتند در روز قیامت امید شفاعت جدش را دارند؟ حاملان سرها بسیار ترسید ، برخی از آنها برخاستند تا آن دست و قلم را بگیرند که ناگهان ناپدید گشت وقتی برگشتند دوباره آندست با همان و همان جوهر خون آشکار شد و این شعر را نوشت

فلا و الله لیس لهم شفیع - و هم یوم القیامه فی العذاب

به خدا سوگند شفاعت کننده ای برای آنها نخواهد بود و آنها روز قیامت در عذاب خواهند بود دوباره عده ای خواستند آن دست را بگیرند که باز ناپدید شد برای بار سوم که برگشتند آن دست با همان شرایط این شعر را نوشت:

و قد قتلو الحسین بحکم جور- و خالف خلفهم حکم الکتاب

امام حسین (ع) را از روی ظلم و ستم شهید کردند و با این کارشان مخالف قرآن عمل نمودند. حاملان سر از غذا خوردن پشیمان شدند و با ترس بسیار آنشب را نخوابیدند در نیمه شب صدایی به گوش راهب دیر رسید که در آنجا زندگی می کرد.

راهب خوب گوش داد ذکر تسبیح الهی را شنید راهب برخاست و از پنجره دید، سر خود را بیرون کرد متوجه شد از نیزه ای که کنار دیوار دیر گذاشته اند نوری عظیم به سوی آسمان افراشته شده و فرشتگان از آسمان گروه گروه فرود می آیند و می گویند السلام علیک یا بن رسول الله ... السلام علیک یا ابا عبدالله (ص) راهب از دیدن این حالات، متعجب شد و ترس او را فرا گرفت. از صومعه خارج و به میان یاران ابن زیاد رفت و پرسید بزرگ شما کیست؟ گفتند خولی – به نزد خولی رفت و پرسید این سر کیست؟ گفت سر مرد خارجی است (نعوذبالله) که در سرزمین عراق خروج کرد و ابن زیاد او را کشت گفت نامش کیست؟ گفت حسین بن علی بن ابیطالب گفت نام مادرش چیست؟ گفت فاطمه بنت محمد مصطفی (ص)؟ گفت همان محمدی که پیغمبر خودتان است؟ گفت آری سپس به راهب می دادیم هلاکتان باد بخاطر کاری که کردید. سپس از آنها خواهش کرد کدامین سر تا صبح نزد او بگذارند . خولی گفت نمی توانیم بدهیم تا نزد یزید بن معاویه ببریم و از او جایزه بگریم راهب گفت جایزه تو چقدر است؟

گفت 10 هزارراهب گفت:من10هزاز درهم را به تو می دهم خولی هم پذیرفت درهم          را گرفت و سر مطهر را به راهب سپرد . سر مطهر را به مشک خوشبو نمود و آنرا روی سجاده اش گذاشت و تمام شب را گریه کرد وقتی صبح شد به سر منور عرض کرد ای سر من، با من جز خویشتن، چیزی ندارم ولی شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست جد تو محمد (ص) پیامبر خداست و گواهی می دهم که من غلام و بنده تو هستم و عرض کرد ای اباعبدالله بخدا سوگند، بر من سخت است که در کربلا نبودم و جان خود را فدای تو نکردم ای ابا عبدالله هنگامیکه جدت را دیدار می کنی گواهی ده که من شهادتین گفتم و در خدمت تو ، اسلام آوردم آنگاه گفت اشهدان لا اله الاالله و... سپس سر را به آنها تحویل داد پس از این دیدار از صومعه خارج و خود را خدمتکار اهل بیت کرد.

ابن هشام می گوید وقتی سر را از راهب گرفتند به راه افتادند تا نزدیک دمشق رسیدند به یکدیگر گفتند بیائید این درهم ها را میان خود تقسیم کنیم تا یزید از آنها خبردار نشود کیسه های درهم را باز کردند و دیدند سفال شده است. و بر روی آن نوشته شده است:

(فلا حسبن الله غافلا عما یعلم الظالمون (ابراهیم(42)

گمان مبرید خدا از آنچه ستمکاران انجام می دهند غافل است

و بر روی دیگر نوشته :

(و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون )

(و به زودی ستمکاران بدانند چه سرانجامی دارند)

حاملان سر، سفالها را در نهر یردی ریختند . خولی حرام زاده گفت: این راز را پوشیده نگهدارید.

و با خود گفت :

انا لله و انا الیه راجعون، حذرالدنیا و الاخره.

 

 

 




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 3:1 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

آزمایش بزرگ اهل ایمان‏

در آخر الزمان دین دارى و حفظ حریم احکام الهى بسیار مشکل مى‏شود و اعتقادات حقّه اسلامى مورد دستبرد شیاطین قرار مى‏گیرد و مردم در معرض یک امتحان و آزمایش عظیم قرار مى‏گیرند.

سدیر صیرفى مى‏گوید: به همراه مفضّل بن عمرو و ابو بصیر و ابان بن تغلب بر امام صادق علیه السلام وارد شدیم، دیدیم امام روى خاک نشسته و مانند مادرى که فرزند خود را از دست داده و دلش سوخته گریه مى‏کند و مى‏گوید: سیّدى غیبتک نَفَتْ رقادى وَضَیَّقتَ عَلَّىَ مهادی... اى آقاى من، غیبت تو خواب را از دیدگانم ربوده و بستر استراحت را بر من تنگ نموده و آرامش از دلم رخت بربسته... سدیر مى‏گوید: چون امام را با این حال پریشان و گریان دیدم با خود گفتم: حتماً حادثه ناگوارى پیش آمده به حضرت عرض کردیم: آیا اتفاقى افتاده که شما این‏گونه گریه مى‏کنید؟

حضرت فرمود: امروز به کتاب جفر که وقایع مهم جهان تا قیامت در آن درج شده نگاه مى‏کردم، و اخبار مربوط به غیبت قائم آل محمّد و طول عمر ایشان و امتحانى که براى صاحبان ایمان در آن زمان پیش مى‏آید و شبهاتى که در اثر طولانى شدن غیبت‏عارض مى‏شود وعدّه‏اى از دین دست مى‏کشند، مشاهده مى‏کردم که باعث دگرگونى حال من شد.

نصرت بعداز یأس‏

از بعضى روایات چنین برداشت مى‏شود که ظهور حضرت مهدى- ارواحنا فداه- ونصرت الهى بعداز یک حالت یأس و ناامیدى حاصل مى‏گردد براى توضیح مطلب لازم است که نظر شما را به معنى و تفسیر این آیه شریفه جلب کنم که مى‏فرماید: «حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ». یوسف: 110

گرچه توضیح و تفسیر این آیه احتیاج به بحث مفصّلى دارد امّا یکى از اقوال که در تفسیر آمده و با ظاهر آیه نیز قابل تطبیق است این است که پیامبران به دعوت خود ادامه مى‏دادند و متقابلًا دشمنان هم مخالفت مى‏کردند و صاحبان ایمان که در سختى به‏سر مى‏بردند و منتظر آن نصرت الهى بودند که رسولان و پیامبران به آن‏ها خبر داده بودند به شک و شبهه مى‏افتند و بلکه با خود فکر مى‏کنند که پیامبران به آن‏ها به دروغ وعده نصرت الهى را داده‏اند در چنین حالى خداوند مى‏فرماید: یارى ما به سراغ آنها آمد، آنان را که خواستیم نجات دادیم و عذاب و مجازات ما هم شامل گنه کاران و مجرمین مى‏شود. از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که براى صاحبان ایمان در عصر انبیاء گذشته نیز چنین صحنه‏هاى خطرناک و آزمایش‏هاى سختى پیش مى‏آمده اما در نهایت نصرت الهى بر آنها نازل مى‏شده چنان‏که فرزندان یعقوب، بعد از مأیوس شدن از حیات یوسف، و بازگشت او به آغوش خانواده، یوسف را یافتند ودر کنار او زندگى شیرینى را آغاز نمودند.

و قابل توجه این که امام صادق علیه السلام به نقل از پدران از امیر مؤمنان علیهم السلام نقل مى‏کند که‏حضرت آیه فوق‏ «حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا» را منطبق نموده با وضع صاحبان ایمان در آخر الزمان و قبل از ظهور حضرت مهدى علیه السلام و جمله‏ «جاءَهُمْ نَصْرُنا» را با ظهور قائم آل محمد علیهم السلام منطبق ساخته و فرموده: وذلک عند قیام قائمنا المهدى.

اخطار به اهل ایمان‏

بر مردان و زنان مؤمن لازم است که اعتقادات خود ومن جمله اعتقاد به حضرت مهدى موعود را از منابع صحیح مانند قرآن و روایات و نیز با أدلّه روشن و براهین عقلى، محکم کنند تا در پیش آمد این‏گونه آزمایش‏ها در دام وسوسه‏ها و ظنّ و گمان‏هاى شیطانى قرار نگیرند و خداى نکرده بدون معرفت و اعتقاد به امام زمان خود از دنیا نروند که اگر چنین اتقاقى بیفتد به مرگ جاهلیت مرده‏اند یعنى فاقد دین و شرف و انسانیت از دنیا خواهند رفت.

زمینه‏سازى براى ظهور مصلح جهانى‏

دوّمین اثرى که بر یک جامعه فرو رفته در فساد و گناه و زیر چکمه‏هاى ظالم استخوانش خورد شده و به ستوه آمده این است که به دنبال یک انسان کامل و رهبر بزرگ مى‏گردد که آن‏ها را نجات ببخشد و غل و زنجیرها را از دست و پاى آن‏ها باز نماید.

اگر در حال حاضر گروهى از اهل ایمان در صبح جمعه امام خود را صدا مى‏زنند و ندا مى‏دهند: أینَ طامِسُ آثارِ الزَّیْغِ وَالْاهواء أینَ قاطِعُ حَبائلِ الْکِذْبِ وَالإْفْتِراءِ أینَ مُبیدُ الْعُتاةِ والْمَردَةِ أینَ مُستأصِلُ أهلِ الْعِنادِ وَالتّضلیلِ وَالإِلحادِ... کجاست آن کس که انحرافات و هوى و هوس‏ها را محو نماید؟ کجاست آن کسى که جلوى دروغ‏ها و دروغ بافى‏ها را بگیرد؟ کجاست آن آقایى که ریشه لجاجت‏ها و گمراهى‏ها و بى‏دینى رانابود کند.

در آن‏روز تمامى مردم از سیاه و سفید، شرقى و غربى، و در هر سلک و حزب و مسلکى که هستند فریادشان به‏ (این المنجى)، کجاست نجات بخش بشریت؟ بلند خواهد شد و این یکى از مهمترین زمینه‏سازى‏ها براى ظهور مصلح کبیر جهانى است، زیرا شرط اساسى براى یک انقلاب جهانى پذیرش و آمادگى جوامع است. با وجود فراهم آمدن چنین زمینه‏اى مى‏توان گفت سلاح‏هاى ظالمین کاربرد نخواهد داشت. ما فراموش نمى‏کنیم که در دوازده بهمن 1357 شمسى وقتى رهبر کبیر انقلاب ایران حضرت امام خمینى قدس سره در فرودگاه مهرآباد فرود آمدند، با اینکه هنوز حکومت ایران در دست طاغوتیان بود و ارتش و قواى مسلحه در ظاهر تحت فرمان آنها بود، امام خمینى از فرودگاه تا بهشت زهرا را در میان میلیون‏ها جمعیت حرکت مى‏کند ودر آنجا سخنرانى مى‏کند و صریحاً مى‏فرماید: من به دهان این حاکمان ظالم مى‏زنم...

البته ما نمى‏گوئیم که سلطه و پیروزى حضرت مهدى- سلام اللَّه علیه- دقیقاً همانند پیروزى انقلاب ایران خواهد بود، زیرا ممکن است به‏شکل دیگرى پیروزى براى حضرت حاصل شود قرآن هلاکت فرعون و فرعونیان را و سپس پیروزى موسى و بنى‏اسرائیل را در قرآن بیان فرموده، ). نور: 55، مى‏فرماید: «وعد اللَّه الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلِفنهم فی الأرض کمااستخلف الدین من قبلهم...» «خداوند به کسانى‏که ایمان آورده وکار شایسته انجام مى‏دهند وعده داده که حتماً آنها را حکمران روى زمین خواهد کرد همان گونه که به پیشینیان، خلافت روى زمین را بخشید.»حال آن‏که قبل از غرق شدن فرعونیان هیچ کس نمى‏دانست که آن حکومت جبار چگونه نابود مى‏شود. آنچه مى‏توان گفت این است که باید در جهان زمینه پذیرش یک مصلح کلّ، فراهم آید و این زمینه بعداز شیوع فساد و ظلم قطعاً فراهم خواهد آمد.

توجه به یک نکته مهم‏

تصریح روایات بر این که قبل از ظهور حضرت مهدى علیه السلام فساد و ظلم شیوع پیدا مى‏کند، هرگز بدان معنا نیست که ما در مقابل این همه گناه و ظلم ساکت و نظاره‏گر باشیم،چه رسد به آن که احیاناً شخصى بگوید باید به وضع موجود راضى شد زیرا بعداز چنین وضعى امام زمان- عجل اللَّه تعالى فرجه- ظهور مى‏کند، در واقع روایات از یک حادثه‏اى که در آخر الزمان واقع مى‏شود خبر مى‏دهد.

کما این‏که پیامبر صلى الله علیه و آله از قتل اباذر و عمار و جنگ ناکثین و قاسطین و مارقین با على علیه السلام خبر داد، اما وظیفه مردم در قبال ظلم و جور، مطلب دیگرى است که باید در جاى خودش بحث شود و به‏طور اجمال باید بدانیم که امر به معروف و نهى از منکر در هر عصر و زمانى از بزرگترین وظائف مسلمانان است و اگر مسلمانان به فرموده قرآن بهترین امّت هستند، آل عمران: 110 «کنتم خیر امة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر وتؤمنون باللَّه». شما بهترین امتى بودید که آفریده شده‏اید زیرا امر بمعروف و نهى از منکر مى‏کنید و به‏خدا ایمان دارید.به خاطر امر به معروف و نهى از منکر است و این فریضه از بزرگترین فرائض الهى شمرده شده‏نهج البلاغه حکمت 374 بعداز اینکه حضرت افراد را تقسیم نموده و فرموده: بعضى انکار منکر مى‏کنند بادست و زبان و قلب و بعضى با قلب و در مقابل بعضى تارک آن هستند و نهى از منکر نمى‏کنند نه با دست و نه قلب که این‏ها در واقع (میت الاحیاء) مردگانى هستند در ما بین زنده‏ها حرکت مى‏کنند سپس در اهمیّت این فریضه مى‏فرماید: (وما أعمال البّر کلُّها والجهاد فی سبیل اللَّه عند الامر بالمعروف والنهى عن المکنر الا کنفثةٍ فی بحرٍ لجّی) تمامى اعمال نیکو و حتى جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهى از منکر هم چون قطره‏اى است نسبت به دریاى پهناور.و اقامه این فریضه الهى احتیاج به مقدماتى دارد که اگر انجام آن براى ما میسور باشد قهراً آن مقدمات نیز واجب مى‏شود و باید دنبال تحقّق بخشیدن به آن مقدمات باشیم و نمى‏توان گفت که این حکم الهى در زمان خاصى به‏طور مطلق خواسته نشده است. مبادا شیطان بعضى را بفریبد و به کسانى که براى امر به معروف و نهى از منکر و براى دفاع از حریم اسلام برخواسته‏اند و فریاد زده‏اند و احیاناً به زندان و شکنجه‏گاه رفته و یا جان به جان آفرین سپرده‏اند، نسبت‏هاى ناروا بدهد و یا بگویند که آنان وظیفه‏اى غیر از سکوت نداشتند، حال آن‏که آنان دنبال انجام وظیفه امر به معروف و نهى از منکر بودند که قرآن و سنّت براى آنان مقرّر نموده است.

با وضع آشفته جوامع بشرى و گسترش ظلم و فساد و فراموش شدن تعالیم حیات‏بخش انبیا جا دارد که محبوب خودمان حضرت بقیة اللَّه اعظم را با ابیات مولانا در دیوان شمس تبریزى مخاطب قرار دهیم و به محضر ایشان عرضه داریم:

بنماى رخ که باغ و گلستانم آرزوست‏

 

بگشاى لب که قند فراوانم آرزوست‏

     

 

یعقوب وار وااسفاها همى زنم‏

 

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست‏

باللَّه که شهر بى‏تو مرا حبس مى‏شود

 

آوارگى کوه و بیابانم آرزوست‏

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت‏

 

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست‏

جانم ملول گشت زفرعون و ظلم او

 

آن نور روى موسى عمرانم آرزوست‏

دى شیخ با چراغ همى گشت گرد شهر

 

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست‏

گفتم که یافت مى‏نشود جسته‏ایم ما

 

گفت آنکه یافت مى‏نشود آنم آرزوست‏

گویا ترم زبلبل، امّا ز رشک جام‏

 

مُهر است بر دهانم و افغانم آرزوست‏

     

 

خلاصه گفتار دهم:

وقت ظهور حضرت معلوم نیست و اگر کسى وقت آن را اعلان نماید از طرف ائمه اطهار علیه السلام دروغگو معرفى شده، امّا نشانه‏هایى در روایات به عنوان علائم ظهور آمده البته بعضى از آنها به‏طور حتم باید واقع شود تا مهدى موعود ظهور کند و وقوع بعضى از آنها قبل از ظهور محتمل است. در این گفتار به دو علامت از علائم ظهور اشاره شد:

نخست، شیوع فساد و گناه به‏طورى که اسلام به غربت مى‏افتد. در این رابطه به 30 مورد از مفاسد اجتماعى اشاره نمودیم و سپس به روایتى که امام صادق علیه السلام از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند اشاره شد و گفتیم: امروز ما آن غیب گوئى‏هاى رهبران آسمانى را شاهد هستیم و مى‏نگریم که تا چه حدّى مردم از حقائق اسلام دور شده‏اند و اسلام عزیز مهجور مانده است. در روایات آمده است که اسلام در ابتداء غریب بود و بار دیگر به غربت خواهد افتاد، بله اگر اسلام به این غربت بیفتد و مردم آن‏گونه از اسلام واقعى دور شوند، این موجب مى‏شود که هنگام ظهور حضرت مهدى تصور کنند حضرت آن‏ها را به دین جدیدى دعوت مى‏کند، حال آن‏که پیامبر مى‏فرماید: مهدى پاى خود را جاى پاى‏من مى‏گذارد.

دوم: شیوع ظلم و جور در جوامع بشرى است و این شیوع ظلم از دو ناحیه است:

1- حکام خود کامه و ستمگر 2- تعدّى و تجاوز آحاد مردم به یکدیگر، زیرا مردمى که از تعالیم آسمانى دور شوند حقوق یکدیگر را رعایت نخواهند کرد و عجیب این است که در روایات آمده که سلطه اشرار، معلول عمل زشت و گناهان آحاد مردم است.

در چنین جامعه‏اى که ظلم و فساد همه جا را گرفته اولًا: مردم در آزمایش سختى قرار مى‏گیرند که حدیث سدیر صیرفى از امام صادق علیه السلام بخشى از آن را توضیح داده است. در اثر طولانى شدن غیبت گروهى به شک و تردید مى‏افتند و بلکه از آمدن مهدى آل محمد علیهم السلام مأیوس مى‏شوند، در چنین زمانى بر هر مؤمنى لازم است که در صدد تحکیم عقیده خود نسبت به حضرت مهدى باشد.

ثانیاً: شیوع ظلم و فساد یکى از عواملى است که زمینه را براى ظهور حضرت فراهم مى‏آورد زیرا مردم به ستوه مى‏آیند و براى پذیرش یک رهبر عادل و انسان کامل و دلسوز آماده خواهند شد.

البته نباید از یک مطلب مهم غافل شد و آن این‏که اهل ایمان نباید دست از امر به معروف و نهى از منکر بکشند، به بهانه این‏که هر چه فساد و گناه زیادتر شود زمینه براى ظهور حضرت، آماده‏تر مى‏گردد، چنین فکرى قطعاً شیطانى است و وظیفه ما در رابطه با امر به معروف و نهى از منکر هرگز تعطیل نمى‏گردد.

 




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 3:0 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

نامعین بودن زمان ظهور

 

از روایات فراوان چنین برداشت مى‏شود که براى ظهور وقتى معیّن نشده، بلکه ائمه اطهار علیهم السلام تعیین کننده وقت ظهور را تکذیب نموده‏اند و به ما نیز دستور داده‏اند که آن‏ها را تکذیب کنید، فضیل مى‏گوید: از امام باقر علیه السلام سئوال کردم: آیا ظهور مهدى علیه السلام وقت معینى دارد؟

حضرت در پاسخ سه مرتبه فرمود: کَذَبَ الْوَقَّاتُون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون.

علائم ظهور

با وجود نا مشخص بودن زمان ظهور، در متون اسلامى روایات فراوانى داریم که در آن‏ها براى ظهور حضرت صاحب الأمر- عجل اللَّه تعالى فرجه- علائم ونشانه‏هائى ذکر شده است. ما در مقام شمارش یکایک آنها نیستیم و با توجه به این‏که بعضى از این علائم و نشانه‏ها و روایات آنها خالى از رمز و اشاره نیست،مثل این که گفته شده: در وقت ظهور حضرت مهدى خورشید از مغرب طلوع مى‏کند با این که مى‏دانیم‏لازمه وقوع اینگونه حوادث این است که: نظم عالم دگرگون شود و لا اقل حرکت و نظم منظومه شمسى تغییر کند، پس معلوم مى‏شود که روایت اشاره به یک حادثه‏اى است که براى ما معلوم نیست.ما نیز از میان علائم ونشانه‏هاى ظهور دو مورد را در این گفتار بیان مى‏کنیم:

اول: شیوع فساد در جوامع، دوم: شیوع ظلم و جور در اقطار زمین.

علائم و نشانه‏هاى ظهور متفاوت هستند

قبل از ورود به این مبحث باید یادآور شویم که بعضى از این علائم ونشانه‏ها حتمى است وبه هیچ قید و شرطى وابسته نیست و قبل از ظهور باید واقع شود، و برخى از همین علائم حتمى مقارن و یا بعداز ظهور با فاصله بسیار کم محقق مى‏گردد، مانند نداى آسمانى که قبل از ظهور، در شب بیست و سوم ماه مبارک، جبرئیل با صداى بلند به‏طورى که شرق و غرب آن صدا را بشنوند، ندا مى‏کند: الحق مع علی وشیعته.

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: حضرت قائم در کنار خانه کعبه ظاهر گردد و چون آفتاب برآید، منادى از آسمان ندا کند: این مهدى آل محمد است و آباء طاهرین او را یک به یک نام مى‏برد و شرق و غرب این صدا را مى‏شنوند و به مردم توصیه مى‏کند با ایشان بیعت کنید و این ندا بعداز ظهور به گوش مى‏رسد.طبق روایتى از امام صادق علیه السلام که در غیبت نعمانى ص 257 آمده، خروج سفیانى و قتل نفس زکیّه وخسف‏بیداء و نداء آسمانى از علائم حتمیّه شمرده شده است.

این نوع از علائم حتمى دلیل واضحى است بر این که بلافاصله حضرت صاحب الأمر ظهور مى‏نماید، ولى بعضى دیگر از این علائم حتمى فقط حاکى از این است که ظهور تا اندازه‏اى نزدیک شده، اما دلالتى ندارد که بعداز حدوث آن علامت، بلافاصله حضرت صاحب الأمر ظهور نماید.

شیوع فساد قبل از ظهور

یکى از علائم ظهور شیوع فساد و گناه و غربت اسلام مى‏باشد و بعضى از روایات، شیوع فساد را علامت ظهور معرفى کرده و بعضى روایات دیگر آن را از نشانه‏هاى‏آخر الزمان و اشراط الساعة دانسته است و بعضى از بزرگان‏ احتمال داده‏اند که مراد از هر دو عنوان یک چیز بیش نیست که همان شیوع گناه قبل از ظهور حضرت است. بعضى از این مفاسد که در احادیث آمده عبارتند از: 1- شراب خوارى و خرید و فروش مسکرات آشکارا انجام مى‏گیرد 2- ربا خوارى رواج مى‏یابد 3- زنا و اعمال شنیع دیگر متداول و آشکار مى‏گردد. 4- قساوت قلب شیوع پیدا مى‏کند. 5- تقلّب زیاد مى‏شود.

6- نفاق فراوان مى‏گردد. 7- رشوه خوارى رواج پیدا مى‏کند. 8- ریا کارى متداول مى‏شود. 9- مردمان بدعت در دین مى‏گذارند. 10- غیبت و سخن چینى رواج مى‏یابد.

11- بى‏عفتى و بى‏حیائى شایع مى‏گردد. 12- زنان از حجاب کناره گرفته و با لباس زننده و جذاب در اجتماع آشکار مى‏گردند. 13- امر به معروف و نهى از منکر تعطیل مى‏گردد و صاحبان ایمان توانایى جلوگیرى از گناهان را نخواهند داشت. 14- کفر و الحاد رواج پیدا مى‏کند. 15- به اسلام و قرآن عمل نمى‏شود. 16- فرزندان، حرمت پدران و مادران را رعایت نکرده و به آنها بى‏حرمتى مى‏کنند. 17- کوچکتر احترام بزرگتر را رعایت نمى‏کند و بزرگتر نیز به کوچکتر ترحم نمى‏نماید. 18- صله رحم انجام نمى‏شود.

19- خمس و زکات پرداخت نمى‏شود و یا به مصرف صحیح نمى‏رسد. 20- بیگانگان و اهل باطل بر مسلمانان چیره مى‏شوند. 21- مسلمانان در لباس و گفتار و کردار از کفار و اجانب پیروى مى‏کنند. 22- حدود الهى تعطیل مى‏گردد. 23- مکر و حیله شیوع پیدا مى‏کند. 24- مساجد از حیث بنا آباد، و از حیث محتوا خراب خواهند بود. 25- مردم دین خود را به دنیا مى‏فروشند. 26- اوقات نماز سبک شمرده مى‏شود. 27- طلاق زیاد مى‏شود. 28- لجاجت و عناد زیاد مى‏گردد. 29- در شهوات مردان به‏مردان اکتفاء مى‏کنند و زنان به زنان. 30- با زبان به یکدیگر اظهار علاقه مى‏کنند و در دل با یکدیگر در نزاع و جنگ هستند و...امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که فرمود: چگونه است حال شما (جامعه اسلامى) آن روزى که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و امر به معروف نکنید و نهى از منکر ننمائید؟ عرض شد: یا رسول اللَّه چنین روزگارى خواهد آمد؟

حضرت فرمود: روزى مى‏رسد که بدتر از این خواهد شد در آن روز مردم را به منکر، امر مى‏کنید و از کارهاى خوب و معروف نهى مى‏نمائید. اصحاب با تعجب عرض کردند:

امت اسلامى به چنین وضعى مبتلا خواهند شد؟ حضرت فرمود: بدتر از این خواهد شد، در آن روز کار خوب را بد مى‏دانید و کارهاى بد را، خوب.

وضع امت اسلامى در حال حاضر

امروز ما مسلمانان اکثر قریب به اتفاق مفاسد یاد شده را در جوامع بشرى و بلکه در امت اسلامى شاهد هستیم و جوامع بشرى و نیز جامعه اسلامى از شش جهت، هدف تیرهاى آلوده و مفسده خیز قرار گرفته‏اند و با تأسف و تأثر فراوان باید گفت که امروز دنیاى اسلام با این مفاسد خو گرفته و با سرعت در گرداب مفاسد فرو مى‏رود. ناگفته نماند که با انقلاب اسلامى ایران بسیارى از مفاسد در ایران تعطیل شد، امّا متاسفانه بر اساس تسامح وتساهل بعضى از مسئولین بخشى از مفاسد بار دیگر به جامعه ما برگشت ولى امیدواریم که سران حکومت و صاحب منصبان، در حفظ دستاوردهاى انقلاب و برقرارى احکام اسلامى بکوشند ومرز و بوم مملکت اهل بیت و امام زمان را از تهاجم دشمنان که اصولًا از طریق فرهنگ و رسانه‏هاى عمومى وارد مى‏شوند، حفظ نمایند و مسئولین در تحقق بخشیدن احکام اسلام سعى و تلاش خود را بنمایند.

آیا حضرت قائم دین جدید مى‏آورد؟

با توجه به اخبار و روایاتى که از ائمه اطهار و در رأس آن‏ها حضرت ختمى مرتبت در رابطه شیوع مفاسد و گناه در آخر الزمان و قبل از قیام قائم آمده، درمى‏یابیم که آن‏رهبران آسمانى با چشم نهان‏بین خود، وضع امت اسلام را بیش از هزار سال قبل پیش‏بینى کرده و با وضوح بیان نمودند که امت اسلام نه فقط گناه و مفاسد مرتکب مى‏شوند، بلکه کار آنها به‏جائى مى‏رسد که کار زشت و گناه را خوب و پسندیده، مى‏نگرند و شخص گنه‏کارى را که به عفاف جامعه لطمه مى‏زند یک فرد هنرمند مى‏دانند!! طبیعى است که چنین جامعه‏اى تا چه حدّ از اسلام و احکام آن بى‏خبر خواهند بود. چنین افرادى خود را مسلمان مى‏دانند امّا از اسلام اطلاعى ندارند و لذا وقتى وجود مقدس حضرت‏مهدى ظهورمى‏کند واحکام اسلام وحقیقت قرآن رابیان‏مى‏کند، گروهى تصورشان این‏است که‏حضرت مهدى دین‏جدید آورده، حال آن که پیامبر صلى الله علیه و آله در روایتى مى‏فرماید: مهدى پاى خود را جاى پاى من مى‏گذارد و تخطّى از آن نخواهد کرد.منتخب الاثر: ص 491 به نقل از فتوحات ابن عربى.

آرى قبل از ظهور به نحوى حقیقت اسلام و واقعیت قرآن مستور مى‏گردد که با آمدن حضرت مهدى و تبیین اسلام ناب محمدى، مردم گمان مى‏کنند که آن حضرت دین جدید آورده است.

البته مخفى نماند که مهجور ماندن اسلام بدین معنى نیست که در جهان اسلام، درس تفسیر و فقه و اخلاق به‏طور کامل تعطیل مى‏گردد. بلکه ظاهر این است که هر گروهى قرآن را به رأى خود و بر اساس مسلک و مذهب خود تفسیر مى‏کند وهر فقیهى بر اساس قیاس و استحسان آنگونه که جوّ حاکم بر جامعه مى‏پسندد، حکم مى‏کند چنان که امروزه عدّه‏اى از مسلمانان گروه دیگرى را به‏وسیله مواد منفجره مى‏کشند و متأسفانه این عمل را باعث تقرّب خود به خدا مى‏دانند و حال آن که قرآن کریم با صراحت مى‏فرماید: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها»،نساء: 93«کسى‏که مؤمنى را عمداً بکشد براى همیشه در جهنم خواهد بود.» مگر امروز مشاهده نمى‏کنیم که در همین قرون اخیر فرقه‏هایى پیدا شده‏اند گروه کثیرى از مسلمانان را مشرک مى‏دانند و احیانا بعضى از فقیهان خود فروخته و مزدور آنان، ریختن خون دیگر مسلمانان را مباح‏مى‏شمارند و خلاصه این‏گونه احکامى که در اسلام بدعت گذارى شده با اسلام واقعى ارتباطى ندارد، کم نیست. با چنین وضعى طبیعى است که با ظهور حضرت مهدى وبسط حکومت او در تمامى نقاط روى زمین، عدّه‏اى خیال کنند که ایشان دین جدید آورده‏اند.

غربت دوباره اسلام‏

در کتاب شریف غیبت نعمانى بابى وجود دارد تحت عنوان «حضرت قائم مردم را دعوت جدید مى‏نماید و اسلام همان‏گونه که در ابتداى ظهور آن غریب بوده، مجدداً به غربت کشیده مى‏شود.»وسپس شش روایت در این‏باره نقل مى‏کند از آن جمله حدیث ابوبصیر است که مى‏گوید: به امام صادق عرض کردم: مراد امیر المؤمنین از این کلام که فرمود: إنَّ الإسلامَ بَدَءَ غَریباً وَ سَیَعُوُد کَما بُدِأَ فَطُوبى لِلْغُربَاء (اسلام در اوایل بعثت براى مردم آشنا نبوده و یک امر جدیدى بود و در آینده اسلام به همین غربت مبتلى مى‏شود خوشا به‏حال آنهایى‏که در این زمان با اسلام آشنا هستند) چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتى حضرت قائم ظهور مى‏کند، مردم را به احکام جدیدى دعوت مى‏کند، همانگونه که پیامبر صلى الله علیه و آله مردم را به احکام جدیدى دعوت نمود.

یعنى همانطورى که مردم جاهلیت از احکام نوین و حیات بخش اسلام خبر نداشتند و احکام اسلام براى آنها مسائل و مطالب جدیدى بود، در زمان حضرت مهدى- سلام اللَّه علیه- به‏همین منوال خواهد بود زیرا مردم بقدرى از مسائل اسلامى فاصله گرفته‏اند که نسبت به آن بیگانه شده‏اند ودعوت حضرت گرچه دعوت به اسلام است، اما دعوت جدیدى به نظر خواهد رسید.

انتظار واقعى در آخر الزمان دشوار است‏

طبیعى است که اگر کسى بخواهد در چنین جامعه‏اى و در میان چنین افرادى که ازاحکام و دین فاصله گرفته‏اند، از منتظرین واقعى امام زمان باشد (که معناى انتظار واقعى در مبحث انتظار ذکر شد) با مشکلات متعدّدى برخورد خواهد کرد و در بعضى از روایات انتظار آمده است: شخصى که منتظر حکومت عدل الهى است و خود را براى آن آماده مى‏سازد، همانند کسى است که در راه خدا در خون خود غلطان است.

شیوع ظلم و جور

یکى دیگر از علائم ظهور که بیش از سیصد روایت درباره آن نقل شده این است که ظلم سر تا سر جهان را فرا مى‏گیرد و جوامع بشرى از آتشى که ظالمین برافروخته‏اند به‏ستوه مى‏آیند و بعداز فراگیر شدن ظلم و جور در همه نقاط (... بعد ما مُلِئت ظلماً وجوراً) آن مصلح و منجى حقیقى ظهور خواهد کرد و عدل و داد را بر روى زمین برقرار مى‏نماید.

البته باید توجه داشته باشیم که معناى این روایات آن نیست که مردم ظالم و متجاوز خواهند شد، بلکه ظلم و جور جهان را فرامى‏گیرد. به عنوان مثال، یک نفر دیکتاتور مثل صدام یک ملت چند ملیونى را به خفقان مى‏کشد و یا چند نفر از سران حکومت‏هاى جهان‏خوار و استعمارگر یک قاره را با کشورهاى متعدد و صدها میلیون جمعیت، از لحاظ اقتصادى و نظامى تحت سلطه خود درمى‏آورد و به‏عنوان دفاع از حقوق بشر و آزادى، هر نوع ظلم و ستمى را بر آنها روامى‏دارد.

از سوى دیگر آحاد مردم در اثر کناره‏گیرى از دین و بى‏خبرى از احکام و دستورات الهى و نیز متابعت از غرایز سرکش و طغیانگر، نسبت به یکدیگر اجحاف نموده و حق دیگران را پایمال مى‏نمایند.

این روند ظلم و ستم، هم از ناحیه سردمداران خود کامه و دیکتاتور و هم از ناحیه آحاد جامعه در حال رشد و توسعه است و حتى احتمال تضاد و اصطکاک بین سران جهان‏خوار وجود دارد که بر اثر آن چه بسا آتش جنگ جهانى مجدّداً برافروخته شود.

شیوع فساد از دو ناحیه‏

چنان که گفتیم، شیوع ظلم در چنین زمانى معلول هوى پرستى‏ها و خود کامگى‏هاى گروهى از حکام زمان مى‏باشد امّا نباید فراموش کنیم که بخشى از ظلم در جوامع بشرى معلول جدائى انسان‏ها از مکتب وحى وعمل نکردن به دستورات حیات بخش آن و فرورفتن در منجلاب‏هاى فساد و گناه مى‏باشد زیرا جامعه‏اى که افراد و آحاد آن مبتلا به گناه و فساد شده‏اند أثر وضعى آن تسلط اشرار است. با مراجعه به تاریخ مشاهده مى‏کنیم که در هر جامعه‏اى که فساد رواج یابد، اجانب و ستمگران و دیکتاتورها بر آن قوم سلطه پیدا مى‏کنند و به‏طور کلّى یکى از نقشه‏هاى شوم سلطه‏گران جهان خوار براى رسیدن به مقصود خود ترویج و تهاجم فرهنگى و شیوع فساد است و این حقیقت را پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وائمه اطهار علیهم السلام مکرّراً گوشزد نموده‏اندکه در اینجا به ذکر یک حدیث بسنده مى‏کنیم.

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: زمانى بر مردم خواهد آمد که صورت آنان صورت آدمى و دل‏هاى آنها دل‏هاى شیاطین است، همانند گرگهاى درنده خون یکدیگر را مى‏ریزند و از انجام کارهاى بد، خوددارى نمى‏کنند. پیروان خود را به شک و شبهه مى‏کشانند و اگر با آنان سخن بگوید به آنها دروغ خواهد گفت و اگر از نزد آنها برود، غیبت و بدگوئى آنها را مى‏کند، سنت واقعى پیامبر صلى الله علیه و آله نزد اینها بدعت و بدعتهاى خودشان را سنت رسول خدا مى‏دانند و کسانى را که حلیم و بردبار هستند، خائن مى‏گمارند و بر عکس خائن را حلیم و بردبار مى‏شمارند صاحبان ایمان در بین آنها کوچک و حقیرند امّا فاسق در نزد آنها صاحب شرف و عظمت. بچه‏هاى آنان پاى از گلیم خود دراز نموده و باعث اذیت و آزار دیگران مى‏شوند و زنان آن‏ها بى‏پروا و بى‏باک، با خوى و خباثت خود، نزدیکان و اهل خود را به رنج مى‏آورد، پیران و سالخوردگان امر به معروف و نهى از منکر نمى‏کنند، پناه بردن به این مردم غیر از خوارى و اعتماد نمودن به آنها غیر از ذلت چیز دیگرى نیست در چنین زمانى خداوند باران رحمت خود را قطع نموده و موقعى باران مى‏فرستد که براى آنها سودى ندارد و نیز اشرار

را بر آنها حاکم و امیر مى‏سازد که مردم را به بدترین و رنج آورترین کارها مى‏گمارند، بچه‏هاى آنها را مى‏کشند و زنانشان را به بیگارى وادار مى‏نمایند و در این هنگام نیکان دعا مى‏کنند، اما مستجاب نمى‏شود.

بدین ترتیب معصومین علیهم السلام به مردم هشدار داده‏اند که در صورت ارتکاب فساد و گناه، ظالم و دیکتاتور بر آنان مسلط مى‏شود.

آن روزى که جوامع بشرى از یک سو در فساد و جدائى از عالم وحى و دیانت غوطه‏ور شده و از سوى دیگر، ظلم و ستم هر کاشانه و آشیانه را فراگیرد، ظهور حضرت مهدى علیه السلام نزدیک خواهد بود.




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:44 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

 

لزوم برقرارى ارتباط با امام عصر (عج)

دوّم: وظیفه دیگر ما در زمان غیبت امام علیه السلام برقرارى ارتباط بین خود و امام است.

قبل از این‏که به مصادیق این ارتباط بپردازیم نظر شما را جلب مى‏کنم به حدیثى شریف از امام باقر علیه السلام که در تفسیر آیه شریفه‏ «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» فرمودند: اصبروا على اداء الفرائض وصابروا عدوّکم ورابطوا إمامکم (المنتظر).غیبت نعمانى، ص 199 و آیه شریفه 200 از سوره آل عمران است که ترجمه آن چنین است «اى کسانى‏که ایمان آورده‏اید در برابر مشکلات و هوس‏ها استقامت کنید و در برابر دشمنان پایدار باشید و بین قوا و افراد اجتماع ارتباط برقرار کنید و ازخدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید.»

امام باقر علیه السلام فرمودند: در مقابل انجام واجبات صبور و شکیبا باشید، و در مقابل دشمن پایدار و ثابت قدم و بین خود و امام زمان خود رابطه برقرار کنید.

بنابراین حدیث شریف و نیز نهاد و عقل هر انسانى حکم مى‏کند بر این‏که پیروان باید با رهبر و پیشواى خود ارتباط داشته باشند بر شیعیان لازم است که در عصر غیبت یک پل ارتباطى بین خود و امام زمان خود برقرار کنند.

ممکن است این پرسش پیش آید که این پل ارتباطى را چگونه و با چه عملى مى‏توان برقرار کرد. در پاسخ به این پرسش به چند مورد اشاره مى‏کنیم.

دعا براى سلامتى و ظهور حضرت‏

1- در مواقع دعا و بعد از نماز و نیز در وقتى که به یاد امام علیه السلام مى‏افتیم، براى سلامتى حضرت و مخصوصاً براى فرج آن امام دعا کنیم در یکى از توقیعاتى‏    )     توقیع عبارت است از نامه‏هایى که از ناحیه مقدسه رسیده است    (    .که به دست محمد بن عثمان نایب خاص دوّم امام زمان در غیبت صغرى رسید آمده است: براى تعجیل فرج بسیار دعا کنید زیرا فرج شما نیز در سایه فرج امام زمان انجام مى‏گیرد.منتهى الآمال به نقل از احتجاج طبرسى.

قابل توجّه است که امامان معصوم ما نیز براى فرج قائم آل محمد دعا مى‏کردند.

هروى مى‏گوید: از دعبل شنیدم که مى‏گفت: وقتى که قصیده خودم را نزد امام رضا علیه السلام‏خواندم که مطلع آن چنین بود:

مَدارِسُ آیاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلاوَتٍ‏

 

وَمَنْزِلُ وَحیٍ مَقْفَرُ الْعَرَصاتِ‏

     

 

و در ادامه، با اشاره به قیام امام مهدى علیه السلام و جدا شدن حق از باطل و رسیدن هر یک از پیروان حق و باطل به جزاى خویش، گفتم:

خُرُوجِ امامٍ لامَحالَةَ خارِجُ‏

 

یَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ بِالْبَرکاتِ‏

یُمَّیِزُ فینا کُلُّ حَقٍّ وَباطِلٍ‏

 

وَیَجْزِی‏ عَلَى النَّعماءِ وَالنّقِماتِ‏

     

 

امام هشتم علیه السلام با شنیدن این دو بیت شدیداً گریه کرد (بکى الرضا بکاءً شدیداً) و سپس سربلند کرد و فرمود: اى خزاعى، روح القدس این دو بیت را به زبانت جارى نموده و او تو را کمک کرده که توانستى این‏گونه شعر بگوئى.

محدّث قمى قدس سره اضافه مى‏کند وقتى دعبل این دو بیت را خواند، حضرت برخاست و سر خود را خم کرد و کف دست راست خود را بر سر نهاد و گفت: اللَّهُمَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَمَخْرَجَهُ وَانْصُرنا بِهِ نَصْراً عَزیزاً، براى تعجیل فرج آن امام همام و آن منجى بشریت دعا کرد.و امام هشتم علیه السلام امر مى‏فرمودند به دعا کردن از براى حضرت صاحب الامر به‏این طریق‏ اللَّهُمَ ادْفَعْ عَنْ وَلِیِّکَ وَخَلیفَتِکَ وَحُجَّتِکَ عَلى‏ خَلْقِکَ وَلِسانِکَ الْمُعَبِّرِ عَنْکَ النَّاطِقِ بِحِکْمَتِکَ... امِتْ بِهِ الْجُورَ وَاظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَزَیِّنْ بِطُولِ بَقائِهِ الْارضَ، تا آخر دعا. این دعا در اواخر مفاتیح الجنان آمده است    .    

و نیز محدّث قمى در صفحات آخر مفاتیح دعاى دیگرى از سید بن طاووس نقل نموده که در زمان غیبت خوانده شود و سید بن طاووس توصیه مى‏کند که از مزایاى این دعا غفلت نکنید که ما این دعا را از فضل الهى شناختیم. ابتداى آن دعا این است:

اللَّهُمَ عَرِفَّنِی‏ نَفْسَکَ فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ اعْرِفْ رَسُولَکَ اللَّهُمَ عَرِّفْنِی رَسُولَک فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ اعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَ عَرِّفْنِی حُجّتَکَ فَانَّکَ انْ‏لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَتَک ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اللَّهُمَ لاتُمِتْنِی مِیتَةً جاهِلِیةً ...

و امّا دعاى جامع و کوتاهى که مى‏توان هر شب و روزى لب‏هاى خود را به آن مترنّم سازیم و با دعا براى ولى نعمت خودمان و امام زمان‏مان ارتباطى بین خود و امام عصر برقرار کنیم، این دعاى معروف است:

اللَّهُمَ کُنْ لِوَلِیّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَعَلى‏ آبائِهِ فِی هذِهِ السَّاعَة وَفِی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِیلًا وَعَیْناً حَتّى‏ تُسْکِنَهُ ارْضَک طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیها طَویلًا «1»

صدقه دادن از طرف امام علیه السلام‏

2- گاهى از طرف حضرت، صدقه بدهیم، چنان که براى سلامتى خود و خانواده خود صدقه مى‏دهیم و بدین وسیله از برخى امراض و حوادث ناگوار در امان مى‏مانیم.

چه کسى عزیزتر و گرانقدرتر از وجود حضرت بقیة اللَّه اعظم (اروحنا فداه) است؟ کمترین اثر این صدقات آن است که محبت و علاقه ما را به ساحت مقدس امام آشکار مى‏کند.

نقل شده که پیر زنى با مختصر کلافى که در دست داشت به سوى بازار رفت براى خرید یوسف به او گفتند: بعضى یوسف را با مبلغ‏هاى گزاف خریدارند و نوبت به آن‏ها نمى‏رسد، شما با این مختصر کلاف چه مى‏گوئید؟ پیر زن جواب داد: مى‏دانم یوسف را به من نمى‏دهند امّا با این کار خود ثابت مى‏کنم که من هم از علاقه‏مندان و مشتریان یوسف مى‏باشم.

هرکس به زبانى سخن از حمد تو گوید

 

بلبل به غزل خوانى و قمرى به ترانه‏

     

 

انجام برخى عبادات به نیابت از حضرت‏

3- در زمانى که به یکى از مشاهد مشرفه و اماکن مقدّسه مى‏رویم، لا اقل یک نوبت به نیابت از طرف امام عصر به زیارت آن امام، داخل حرم شویم و اگر به مکّه‏مشرف هستیم از طرف آن بزرگوار یک عمره و یا لا اقل یک طواف انجام دهیم، بعضى از صاحبان ایمان و عاشقان امام زمان فردى را اجیر مى‏کنند که از طرف حضرت مهدى عجل اللَّه فرجه الشریف به حج برود و مناسک را تماماً انجام دهد. این کارها که گاهى کوچک به نظر مى‏آید، ارتباط روحى و باطنى ما را با امام عصر برقرار مى‏سازد.

فراموش نمى‏کنم که در سال 1364 شمسى که آتش جنگ بین ایران و عراق شعله‏ور بود، در مکّه براى اداء نماز صبح در مسجد الحرام نشسته بودم. شخص عربى از من حدّ طواف را پرسید، دانستم که او شیعه است و از عراق آمده است.

پس از کمى گفتگو، پرسید: تَزُورُ مَشْهَدَ الرِّضا؟ آیا به زیارت امام رضا مى‏روى؟

عرض کردم بلى. یک تسبیح صد دانه تربت (که آن ایّام بسیار کمیاب بود زیرا مهر و تسبیح کربلا به ایران نمى‏آمد و زائرى رفت و آمد نمى‏کرد) به من داد گفت: وقتى به زیارت امام رضا رفتى یک سلام به نیابت بده، گفتم: اسم شما چیست؟ تا از طرف شما سلام بدهم و زیارت کنم، گفت: به نیابت از طرف حضرت مهدى علیه السلام زیارت کن (نه از طرف من) گفتم: مانعى ندارد، هم از طرف امام زمان وهم از طرف شما سلام مى‏دهم.

آن شیعه عراقى که دلش پر مى‏زند براى زیارت امام رضا علیه السلام امّا مى‏گوید: به نیابت از طرف امام زمان سلام بده. آیا جا دارد که این شیعه عراقى و علاقه‏مند به حضرت مهدى یوسف زهرا را خطاب کند و عرضه بدارد:

«یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا» یوسف: 88؟

زیرا او با این کار خود، علاقه و عشق خود را به ساحت مقدس امام زمان ثابت نموده و ارتباطى بین خود و امام زمانش برقرار ساخته است.

اظهار علاقه به وجود مقدس امام زمان‏

شیعیان در زمان غیبت امام زمان (عج) باید به نحوى علاقه و شور و عشق خود را به محضر امام علیه السلام ثابت کنند. عالم و فقیه بزرگوار حضرت آیت اللَّه میلانى که یکى از مراجع‏تقلید در عصر خود و مورد علاقه بزرگانى از قبیل علامه طباطبائى و دیگران بوده در برقرارى ارتباط بین شیعیان و امام زمان در جلسه درس اخلاق خطاب به طلاب علوم دینیّه فرمودند: لازم و واجب است بر شما که در شبانه روز لا اقل چند دقیقه با امام خودتان سخن بگوئید و با او خواسته‏ها و مشکلات خود را مطرح کنید و براى او دعا کنید و از این طریق ما وظیفه غلامى و سربازى خود را ادا نموده و ابراز علاقه به ساحت مقدسش نموده‏ایم، او هم قطعاً به وظیفه بزرگوارى و آقائى خودش آگاه است.

دلبرا گر بنوازى به نگاهى مارا

 

خوشتر از آن که دَهى منصب شاهى ما را

به من بى سر و پا گوشه چشمى بنما

 

که محال است جز این گوشه پناهى مارا

به دلِ تار من اى چشمه خورشید بتاب‏

 

نبود بدتر از این روز سیاهى مارا

از ازل در دل من تخم محبت کشتند

 

نبود بهتر از این بذر گیاهى ما را

گرچه از پیش گه خاطر عاطر دوریم‏

 

هم مگر یاد کند لطف تو گاهى مارا

     

 

خیلى مناسب است که بعد از نماز صبح، دعائى را که در مفاتیح بعد از دعاى ندبه نقل شده به‏عنوان ابراز ادب و سلام به پیشگاه امام زمان بخوانیم. آن دعا این‏گونه آغاز مى‏شود: اللَّهُمَ بَلِّغْ مُولاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤمِنِینَ وَالْمُؤمِنات ....