روند تاریخ به انسانها بشارت مىدهد
علاوه بر آیات و روایات که از یک انقلاب عظیمى در جوامع بشرى و برقرارى حکومت عادلانه و برطرف شدن ظلم و جور در روابط انسانها خبر مىدهند، قانون هدایت عمومى و روند تاریخ نیز انسانها را به چنین مدینه فاضلهاى بشارت مىدهد، و قافله بشرى خواه ناخواه به سوى یک اجتماع مقرون به سعادت گام بر مىدارد، گرچه این مطلب احتیاج به توضیح بیشترى دارد ولى براى طولانى نشدن کلام، به اختصار بسنده مىکنیم.
هر غریزه و خواستى را که خداوند متعال و حکیم، در بشر قرار داده اولًا بىحکمت نبوده و قطعاً فوائد و آثار مفیدى بر آن مترتّب مىباشد و ثانیاً مطلوب و خواسته او یا در جهان، موجود است و یا در آینده به وجود مىآید «2» اگر انسان در خود احساس گرسنگى و تشنگى مىکند، غذا و آب در خارج موجود است و اگر در خود احساس نیاز به پژوهش و کشف مجهولات مىکند، راه عالم شدن و طلب علم در خارج براى رسیدن به مطلوب موجود است و انسان مىتواند به مطلوب خود نائل گردد.با توجه به این دو مقدمه مىنگریم که هر انسانى در نهاد خود احساس مىکند که از بدىها و ظلم و ستمها متنفّر است و به خوبىها و عدالت گرایش دارد، اگر چه از زمان وقوع این ظلم و یا عدالتخواهى، قرنها گذشته باشد و هیچ ربطى به زمان و عصر حاضر نداشته باشد.
آرى این فطرت انسان است که عاشق خوبىها و نیکان است و متنفّر از زشتىها و بدکاران پس معلوم مىشود که انسان از حیث کشش باطنى طالبِ عدل و داد و سعادت و زیبائىهاست و از هر ظلم و ستم و حقکشى و تعدّى و اجحاف متنفّر مىباشد.
و این خواسته و طلبى که در نهاد انسانها نهفته بهترین دلیل است براى تحقق یافتن مطلوب آن یعنى روزى خواهد آمد که جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و همگان با صفا و صمیمیّت در کنار یکدیگر زندگى خواهند کرد.
روزى خواهد رسید که انسان هم، مانند همه انواع آفرینش به موجب قانون هدایت عمومى، به کمال خود که همان عدالت و سعادت و جامعه عادلانه مىباشد خواهد رسید، علامه طباطبائى رحمه الله دراینباره مىفرماید:
بشر از روزى که در بسیط زمین سکنى ورزیده، پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى مقرون به سعادت (به تمام معنى) مىباشد و به امید رسیدن چنین روزى قدم بر مىدارد و اگر این خواسته تحقّق خارجى نداشت هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمىبست، چنانکه اگر غذائى نبود، گرسنگى نبود، و اگر آبى نبود، تشنگى تحقّق نمىگرفت، و اگر تناسلى نبود، تمایل جنسى تصوّر نداشت از این روى، به حکم ضرورت (جبر) آینده جهان روزى را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستى نماید و افراد انسانى، غرق فضیلت و کمال شوند و البته استقرار چنین وضعى بهدست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعهاى منجى جهان بشریت و به لسان روایات (مهدى) خواهد بود.
خلاصه
آنچه مسلّم است حضرت مهدى برقرار کننده حکومتى خواهد بود که انبیاء عظام و اجداد بزرگوار ایشان به دنبال آن بودند و آیه سوره 25 حدید و 41 سوره حج بیانگر آن است. بهعبارت دیگر آن حضرت بنیانگذار حکومتى خواهد شد که با تعالیم حیات بخش اسلام منطبق باشد زیرا رعایت فقه و حقوق و اخلاق اسلامى، دنیاى ما را به مدینه فاضله و بهشت برین، مبدّل مىسازد به عنوان مثال، اگر مسئله أمر بهمعروف و نهى از منکر در جامعه پیاده شود، نتیجه زیبائى در جامعه از خود مىگذارد. با نگاهى اجمالى به حکومت کوتاه مدّت على علیه السلام خواهید دید که اسلام چگونه حکومتى را براى مردم طراحى نموده است. در ادامه بحث، به دو مطلب اشاره شد اوّل: اینکه اگر انبیاء به حکومت دلخواه خود نرسیدند از هدایت مردم غافل نشدند و هزاران هزار مؤمن و خداپرست در جهان پرورش دادهاند. دوّم: با دورنماى حکومت حضرت از دیدگاه قرآن آشنا شدیم چهره حکومت حضرت مهدى از دیدگاه روایات و شرطى را که حضرت مهدى با پیروان خود در موقع بیعت مىنماید، بیان کردیم.
در عصر ظهور دو چیز ارتقاء پیدا مىکند 1- سطح علم و دانش 2- نیروى فکر و تعقّل؛ و طبعاً در چنین جامعه زمینه شیوع فساد فراهم نیست و همین دو چیز باعث مىشوند که غیر مسلمانان به اسلام گرایش پیدا کنند بله اگر گروهى بخواهند بعد از اتمام حجّت، لجاجت بهخرج بدهند با آنها برخورد خواهد شد.
در کلام مولایمان على علیه السلام فرازهائى آمده که شکل و ساختار حکومت حضرت مهدى را نشان مىدهد. حضرت مىفرماید: اهل دنیا بعد از سرکشىهایى که با ما خواهند داشت، بهما رو مىآورند و بهسمت ما تمایل پیدا مىکنند.
و در فراز دیگر چهار خصیصه را براى حکومت حضرت مهدى علیه السلام بیان مىکند اوّل: هوى پرستىها و خواستههاى دل را به هدایتها و صراط مستقیم برمى گرداند.
دوّم: آراء و نظریاتى که بر قرآن تحمیل شده است و هر فرقهاى قرآن را با رأى خود تفسیر مىنمایند، به رأى واحد بر مىگرداند که آن تفسیر قرآن از دیدگاه اهلبیت و عترتپیامبر صلى الله علیه و آله است که به دلیل حدیث ثقلین که مورد قبول همگان است پیامبر صلى الله علیه و آله فقط آنها را معلم و مفسر قرآن معرفى نموده است.
سوّم: حضرت مهدّى علیه السلام سیره و روش دادگرانه را به جهانیان نشان خواهد داد.
چهارم: احکام واقعى اسلام که به دست نسیان سپرده شده، مجدّداً زنده مىگرداند و آنها را به مرحله عمل وارد مىسازد.
نکته قابل توجهى که در کلام على علیه السلام وجود دارد، اینکه شخصیتى مثل على علیه السلام که خود مظهر عدل است و تمام حرکات و سکنات او براى تحقق یافتن عدالت بوده و سرانجام در همین راه شهید گردید، چنین شخصیتى مىفرماید: مهدى با ظهور خود آن حکومت عادلانه را به بشریت نشان مىدهد. در خاتمه به قانون هدایت عامّه و جبر تاریخ اشاره کردیم، که بر اساس آن، قافله بشریت قطعاً در آینده به یک مدینه فاضله خواهد رسید، زیرا عدالت خواهى و تنفّر از ظلم و تعدّى در نهاد بشر نهفته و هر غریزهاى که در انسان هست، قطعاً مطلوب آن نیز دیر یا زود محقق مىگردد و بهعبارت دیگر، بر اساس قانون هدایت عامّه که هر نوعى را به کمال خود راهنمائى مىکند و سوق مىدهد، نوع انسان نیز روزى بهدست حضرت مهدى به کمال خود واصل مىگردد و مدینه فاضله را بنیان مىنهد. در این رابطه کلام جامع و ارزنده علامه طباطبائى را نقل نمودیم.
در عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام، جلو هوى پرستىها گرفته مىشود و خواستهاى نارواى دل، به موازین شرعى و دستورات الهى سوق داده مىشود، ممکن است کسى سئوال نماید که آیا در عصر حکومت حضرت بهطور کامل هوى پرستىها و تمایلهاى بىجا از میان مىرود؟ و آیا نفس امّاره دیگر وجود ندارد تا مردم را به اعمال زشت و ناپسند دعوت نماید؟
در پاسخ به این سئوال مىتوان گفت: بسیار بعید است که در عصر ظهور مطلقا نفس امّاره از بین برود و مردم تماماً از افراط و تفریط در تمایلات و غرائز نجات بیابند زیرا سرشت انسانها از عقل و شهوت ترکیب شده و آیاتى همچون «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی» «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» و... در عصر حضور نیز، حکمفرما و برقرار خواهد بود.
امّا پیروان هوى و هوس به دو دسته تقسیم مىشوند گاهى این افراد از شخصیتهاى سرشناس و چهرههاى معروف اجتماعى و سیاسى است و مىخواهد به آمال و آروزى خود برسد اگرچه نظم اجتماع و وحدت جامعه در هم بریزد همانند بنیانگذاران سقیفه بنى ساعده و طلحه و زبیرها اینگونه اشخاص باعث فتنه و اخلال در نظم و آرامش بوده و هستند گاهى از طریق قلم و مطبوعات و گاهى از طریق سخنرانى و تبلیغات و گاهى از طرق دیگر جامعهاى را به آشوب مىکشند و مردم را به جان یکدیگر مىافکنند، این نوع هوى پرستىها و خود کامگىها قطعاً در حکومت حضرت مهدى جمع آورى مىشود و هرگز اجازه داده نمىشود که یک نفر مقاله نویس و یا رئیس قبیله و یا رهبر حزب و سازمانى هر جور که دلخواه او است عمل کند.
امّا در مواردى، هوىپرستى در زندگى و روش شخصى افراد است از قبیل چشم چرانىها و دستبرد به مال مردم وضایع کردن حقى از هم نوع و...، گرچه با ارتقاء علم و عقل، مردم نسبت به یکدیگر مهربان و نیکوکار مىشوند، امّا این نوع هوى پرستىها ظاهراً در بعضى از افراد وجود خواهد داشت ولى سیطره قانون در همه جا حتى در بیابانها و صحراها باعث مىشود که این نوع هوى پرستان نیز نتوانند هرگونه که دلشانمىخواهد عمل کنند.
مثلًا در روایات آمده اگر پیرزنى طبقى طلا و جواهر بر سر گیرد و به تنهائى و پیاده از شهرى به شهرى برود کسى مزاحم او نمىگردد و در ثروت او طمع نمىکند.
این روایت دلالت نمىکند که تمامى افراد در آن عصر اهل تقوى و عدالت خواهند بود بلکه بدان معناست که اگر کسى هم بخواهد به ثروت این پیرزن آن هم در بیابانها تعرّض کند، از سیطره قانون و پلیس خوف دارد چون در روایات آمده تمام کره زمین در مقابل امام زمان مانند کف دستى مىماند که به تمامى نقاط اشراف کامل دارد و بر اساس شمشیر و عدالت با مردم برخورد مىکند و هیچگونه اغماضى در این راه نخواهد کرد.
و نیز حضرت یارانى دارد مصمّم و قوى که آنان را در شهرها و مرکز استانها مىگمارد، و برنامه آنها رفع ظلم و اجحاف و نیز آباد کردن بلاد و روى زمین است و حضرت آنها را در همه حال مىنگرد و آنان نیز حضرت را مىبینند.
آرىاگرحضرتمهدى علیه السلام ویاران او کهمسئولیتى بسگران دارندومىخواهند چهره جهان را دگرگون نمایند غیر از این باشند، قادر به انجام مأموریت خود نخواهند بود.
چه زیبا فرمود مولاى ما على علیه السلام در رابطه با چهره حکومت مهدى موعود که:
یَعْطِفُ الْهَوى عَلَى الْهُدى إذا عَطَفُوا الْهُدى عَلَى الْهَوى آن حضرت خواستهاى دل و هوى و هوس مردم را به سوى هدایت الهى و قانون بر مىگرداند بعد از اینکه مردم به دنبال هوسهاى خود مىرفتند و از هدایتهاى الهى غافل شده بودند این مربوط به جمله اوّل على علیه السلام در نحوه حکومت حضرت قائم.
دوّم: مسلمانان از هر فرقه و گروهى و از هر مسلک و مذهبى که هستند آرا و نظریات خود را بر قرآن تحمیل مىکنند و آیات قرآن را با نظریات خود تطبیق مىدهند، جبرى مسلک، قرآن را طرفدار جبر مىداند، و تفویضى طرفدار تفویض، اشاعره براىافکار خودشان به قرآن استناد مىکنند و معتزله براى راه و روش خود نیز به قرآن تمسّک مىجوید، البته این بلاى بزرگى که بر امّت اسلام وارد شده با داشتن کتابى همچون قرآن که مىتواند محور وحدت امت اسلامى شود متأسفانه هر گروهى آیات آنرا سپر براى دفاع افکار خود قرار دادهاند و این تفرقه و تشتّت که در امت اسلام مشاهده مىشود، معلول عدم پیروى از مفسرین و عالمان قرآن است که در کلام پیامبر بهطور تواتر آنها را معرفى کرده و فرموده:
(إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقْلَیْن کِتاب اللَّهِ وَعِتْرَتی) کتاب خدا و عترت مىتواند شما را به سر منزل مقصود برساند و در کنار حوض کوثر شما را بهمن ملحق نماید.
آرى زمانىکه حضرت مهدى علیه السلام ظهور مىکند، تمامى آراء و نظریات باطل برچیده مىشود و تمام افراد با معناى حقیقى قرآن آشنا مىشوند و خلاصه این طور نخواهد بود که افراد و گروهها اوّل براى خود رأى و نظریّه بسازند و آماده کنند و سپس از قرآن شاهد بیاورند بلکه به محضر قرآن مىروند تا بنگرند قرآن چه نظریهاى را براى آنها مىپسندد تا آنرا سرمشق زندگى و عقاید و افکار خویش قرار دهند و بنا به فرمایش على علیه السلام در زمان ظهور مهدى علیه السلام این امر مهمّ واقع مىشود و تمامى اقشار پیروى از قرآن مىکنند آنهم قرآنى که از طرف عترت و اهلبیت پیامبر صلى الله علیه و آله تفسیر مىگردد.
سوّم: حضرت مهدى علیه السلام سیره و روش دادگرانه را به جهانیان نشان خواهد داد و مردم با حقیقت واژه (عدل- عدالت) آشنا مىشوند و آنرا در تمامى شئونات زندگى خود لمس مىکنند.
چهارم: در عصر حکومت حضرت، تمامى احکام قرآن و سنّت نبوّى صلى الله علیه و آله که به فراموشى سپرده شد احیاء مىگردد و مورد توجّه حکومت و مردم قرار مىگیرد.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: زمانى که به حضرت قائم اذن ظهور داده مىشود حضرت بالاى منبر مىرود و مردم را بهسوى خود دعوت مىکند و به خداوند متعال قسم مىخورد که بر اساس سنّت و روش پیامبر عمل نماید.
توصیف عدل گسترى مهدى از زبان على علیه السلام
مطلبى که در اینجا نباید از آن غفلت نمود این است که کسى چون على بن ابىطالب که خود مجسّمه عدل و عدالت خواهى است و دوست و دشمن او را به عظمت و پاکى مىشناسند و حتى حاضر نشد براى برادر خود مقدارى از حریم عدالت پا فراتر نهد و بیت المال را بهطور مساوات تقسیم نمود و درباره معاویه فرمود: تلاش و جدّیت خواهم کرد تا زمین را از این شخص وارونه و این جسم کج اندیش پاک سازم » و بالاخره آن کسى که وقتى مىشنود در گوشه از مملکت اسلامى خلخال از پاى یک زن غیر مسلمان که در تحت حمایت حکومت اسلام زندگى مىکرده درآوردهاند پریشان مىشود و ناراحتى خود را ابراز مىدارد، این چنین مردى سخن از حکومت عادلانه و عدل پرور فرزندش مهدى سر مىدهد، گوئى آنچه شخصیّتى مثل على علیه السلام در آرزوى آن است، بهدست حضرت مهدى جامه عمل مىپوشد.
تفاوت بسیار وجود دارد میان آن که حکومتى را، مردم عادلانه بدانند، با حکومتى که على علیه السلام آنرا عادلانه بداند و درباره آن بفرماید: فَیُریکُم کَیْفَ عَدْلُ السِّیرةِ، روش دادگرانه را به شما نشان خواهد داد. دو نام است که همیشه با کلمه (عدل) قرین بوده 1- نام على علیه السلام 2- نام مهدى علیه السلام امّا نکته قابل توجه آن است که على علیه السلام نیز به انتظار حکومت حضرت مهدى علیه السلام است.
اللَّهم أرِنَا الطلعة الرّشیدة والغرّةَ الحمیدة واجعلنا من أعوانه وأنصاره آمین ربّ العالمین.
اى شاهد حسن غیب یزدانى |
اى مظهر اقتدار سبحانى |
|
اى مصلح عالم، اى جهان آرا |
اى پرتو آفتاب ربّانى |
|
بازآى و جهان بهعدل و داد آراى |
تا چند درون پرده پنهانى |
|
این خانه شرع را عمارت کن |
از لطف که مىکشد بویرانى |
|
اى مظهر سرّ آدم و خاتم |
اى با تو عصاى پور عمرانى |
|
بازآى و بگیر کشور دین را |
زین گم شدگان تیه نادانى |
|
اى مهر سپهر علم و دین بازآى |
عالم شده شام تار ظلمانى |
|
اى رهبر عالم اى که صد خضر است |
از شوق لقاى تو بیابانى |
|
ما تشنه جرعه وصال تو |
تو چشمه کوثرى و رضوانى |
|
لطفى کن و خلق را زغم برهان |
بنماى رخ اى جمال سبحانى |
|
تو ظلّ خداى فرد یکتائى |
تو منبع لطف وجود و احسانى |
|
ما را سر خوان جود و احسانت |
بپذیر تو از کرم بهمهمانى |
|
چهره حکومت مهدى علیه السلام از دیدگاه نهج البلاغه
حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام خبر داده که در آینده مردم و اهل دنیا به ما رو مىآورند و سرانجام به در خانه ما زانو خواهند زد حضرت مىفرماید:
لَتَعْطِفَنّ الدُّنیا عَلَینا بَعْدَ شِماسِها عَطْفَ الضَّرُوسِ على وَلدِها. و تلا عقیب ذلک:
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ».نهج البلاغه قسمت قصار، حکمت 209 و آیه ذیل حدیث، سوره قصص آیه 5.
دنیا پس از چموشى همچون شترى که از دادن شیر به کسى که او را مىدوشد
خوددارى مىکند و شیر را براى بچه خود نگه مىدارد به ما خانواده روى مىآورد و سپس این آیه را تلاوت نمودند، مىخواهیم بر مستضعفین زمین منّت بگذاریم و آنها را پیشوایان زمین و وارثان آن قرار دهیم.
موضع مولایمان على علیه السلام در زمان حیات و شهادتش با الآن خیلى تفاوت کرده، آنروز جنازه حضرت را مخفیانه دفن مىکنند که مبادا به جنازه و قبر حضرت جسارتى شود، امّا امروز دانشمندان مسیحى همچون جرج جرداق و دانشمندان مادّى هم چون شبلى شمیل مدیحه سراى حضرت مىباشند. اگر آن روز ریحانه پیامبر صلى الله علیه و آله را به همراه فرزندان و اصحاب با وفایش با لب تشنه سر از بدنشان جدا ساختند، امروزه میلیونها نفر در اطراف و اکناف جهان به او عشق مىورزند و حتى عدّهاى از غیر مسلمانان متوجّه عظمت و جلالت حضرت شدهاند، تا جائى که با نذر و توسّل به ایشان از خداوند حاجات خود را مىگیرند.
اگر آن روز امام صادق علیه السلام را نشناختند و با آشکار نمودن چهرهاى همچون ابو حنیفه بر چهره حضرتش پرده و حجاب افکندند، امروز علم و دانش شاگردان امام صادق در روایات و احادیث واصله از ایشان چشم خردمندان و دانشمندان را خیره نموده است.
و امّا در رابطه با کلام على علیه السلام پیرامون کیفیّت حکومت حضرت مهدى علیه السلام مراجعه شود به خطبه 126 نهج البلاغه که تمام شارحین نهج البلاغه متفقاً مىگویند:(فرازهائى از این خطبه به عصر ظهور حضرت قائم علیه السلام و) گرچه اصل خطبهبهحوادث مهمّ آینده مربوط است. امّا بخشى از فرازهاى آن اختصاص به عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام دارد.
در این کلام حضرت با اشاره به چهار خصوصیت و ویژگى مهمّ حکومت حضرت مهدى علیه السلام مىفرماید: یَعْطِفُ الْهَوى عَلَى الْهُدى إذا عَطَفُوا الْهُدى عَلَى الْهَوى وَیَعْطِفُ الرَّأىَ عَلَى الْقُرآنِ إذا عَطَفُوا الْقُرآنَ علَى الرَّأیِ... فیُرِیکُم کَیْفَ عَدْلُ السِّیرةِ ویُحِیى مَیِّتَ الکِتابِ وَالسُّنَّةِ.
اوّل: خواستههاى دل و هوى و هوسها را به سوى هدایت الهى سوق مىدهد بعد از آنکه مردم، هدایت الهى را و تعالیم اصیل اسلامى را تحت الشعاع خواستههاى دل خود قرار دادهاند. اکنون گروهى نه فقط به دنبال خواستهاى دل حرکت مىکنند و از آن متابعت مىنمایند، بلکه به هوى و هوسهاى نفسانى خود رنگ دین و خدا و اسلام مىزنند و پیروى از نفس اماره را بهعنوان (اله) تلقّى مىکنند پروردگار به پیامبر اکرم خطاب مىکند و مىفرماید: «أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا». فرقان: 43.
(آیا دیدى کسى را که هواى نفس خود را معبود خویش قرار داده؟! آیا تو مىتوانى او را هدایت کنى؟)
حضرت استاد بزرگوار آیت حق، شیخ مرتصى حائرى قدس سره این آیه را براى شاگردان خود مىخواند و مىفرمود: کسىکه خواستهاى دل خود را رنگ خدائى زده و آنرا دین و صراط مستقیم تصوّر مىکند، هیچ کسى او را نمىتواند به راه راست سوق دهد حتّى نفس گرم شخص شخیص حضرت ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله نیز در او اثرى نمىگذارد، اگر این حالت در یک فرد پیدا شود اینگونه از حق و حقیقت دور مىگردد، پس آن گاه که جامعه به این صورت در آید چه مىشود؟! از این کلام مولى على علیه السلام استفاده مىشود که قبل از ظهور وضع جامعه مسلمین در چنین شرایطى قرار مىگیرد و حضرت با ظهور خود، هدایت الهى و احکام اصیل اسلامى را حاکم مىکند و خواستهاى دل را به سوى هدایتها و ارشادها سوق مىدهد.
حکومت حضرت مهدى از دیدگاه روایات
همان گونه که از مطالب قبل دانستیم آن حکومت مورد علاقه همه انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام در زمان ظهور حضرت بقیة اللَّه اعظم (عج) برقرار مىشود و مردم طعم حکومت الهى را مىچشند.
ولى بسیارى از صاحبان ایمان و منتظران حضرت دوست دارند بدانند که کیفیّت حکومت حضرت مهدى علیه السلام در روایات اهلبیت چگونه ترسیم شده که در بیش از سیصد روایت آمده: (یملأ اللَّه الأرض به قسطاً وعدلًا) بهوسیله حضرت مهدى، خداوند متعال زمین را پر از عدل و داد مىکند.
حضرت مهدى علیه السلام در کنار خانه کعبه به فرمان الهى ظهور مىکند. پرچم و شمشیر و عمامه و پیراهن پیامبر با اوست و به قتل دشمنان خدا و اسلام مىپردازد و از ستمگران انتقام مىگیرد. یاران ویژه او سیصد و سیزده نفرند که در مکه به او ملحق مىشوند. اینها مردانى جنگجو و سلحشور و صالح و با ایمان، و راهبان شب و شیران روزند. دلهاى آنان همچون آهن، محکم، و در اطاعت از آن حضرت کوشا مىباشند و به هر مقصدى حرکت کنند پیروز مىشوند.
امام بعد از مدّتى به سوى مدینه حرکت مىکند و در آنجا به مبارزه مىپردازد و سپس با سپاه خود به سوى عراق و کوفه میرود در کوفه با سیّد حسنى ملاقات مىکند
. سید حسنى از بزرگان شیعه است که از ایران و ناحیه دیلم و قزوین قیام مىکند هرگز ادعاى امامت نداردبلکه مردم را به روش ائمه معصومین دعوت مىنماید پیروان زیادى پیدا مىکند و بهسوى کوفه حرکت مىکند و مسیر را از فسق و فجور پاک میکند وقتى به کوفه مىرسد به او خبر مىدهند که امام قائم با یاران خود به نواحى کوفه آمدهاند و چون با امام ملاقات مىکند امام را مىشناسد امّا براى آشنائى لشگریان خود با امام از حضرت مىخواهد مواریثى که از پیامبران نزد اوست ارائه دهد حضرت ارائه مىکند و نیز معجزاتى آشکار مىنماید نتیجةً سید حسنى و لشکریان او (به جز گروهى از آنان) با امام بیعت مىکند. (بحار الانوار: ج 53، ص 15، کفایة الموحدین: ص 842).
سید حسنى و سپاهیان او با امام بیعت مىکنند و عیسى مسیح علیه السلام از آسمان فرود مىآید و امام را یارى مىکند و در نماز به ایشان اقتدا مىنماید.امام علیه السلام کوفه را مرکز حکومت خود قرار مىدهد و شرق و غرب جهان را فتح مىکند و اسلام را در همه جا حکمفرما مىسازد.
در حکومت امام، برکات زمین آشکار و ثروت و نعمت و محصولات فراوان و فقر از بین مىرود بهطورىکه براى دادن زکوات و صدقات فقیرى پیدا نمىکنند، عدل و امنیّت در همه جا سایه گستر مىشود حتى اگر پیرزنى، طبقى از طلا و جواهر بر سر گیرد و تنها از شهرى به شهرى برود کسى مزاحم او نمىشود، گنجینههائى که در زمین نهفته است مورد استفاده قرار مىگیرد، حضرت با دست کشیدن بر سر افراد، عقلهاى آنان را کامل مىکند، دین با تمامى ابعاد خود جلوهگر مىشود بدعتها بهوسیله حضرت و اصحابش از بین مىرود مردم به عبادات رو مىآورند، کسى نیست بغض اهل بیت در دلش بوده باشد.
در حکومت حضرت، نماز، زکات، امر بهمعروف، نهى از منکر بهوضوح انجام مىگیرد، و این چهار بهعنوان شاخصه حکومت امام قرار مىگیرد زیرا در روایتى که از حاکم حسکانى (یکى از بزرگان اهل سنت است و 210 آیه از قرآن و 1163 حدیث در فضائل اهلبیت آورده) نقل شدهرساله وابستگى جهان به امام زمان: ص 41 که از امام باقر علیه السلام نقل مىنماید که: ابى عبیده حذاء از حضرت سؤال کرد: چگونه صاحب الأمر را بشناسیم؟ حضرت این آیه را تلاوت کرد «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»حج: 41 سپس حضرت فرمود: هر وقت مردى از ما اهلبیت را دیدى که برنامههائى را که این آیه اعلام مىکند اجراء مىنماید از او پیروى کنید که او صاحب امر است.
در حدیثى که از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده منتخب الأثر، ص 469که حضرت مهدى در موقع بیعت امورى را با مردم شرط مىکند از جمله این است که: دزدى نکنند، مرتکب زنا نگردند، فحش و دشنام ندهند، هتک حرمت کسى را ننمایند، به خانهاى هجوم نبرند، کسى رابهغیر حق نزنند، طلا و نقره و گندم و جو را ذخیره نکنند، شراب نخورند، خز و حریر نپوشند، راهزنى ننمایند و راه را نا امن نسازند، موادّ غذائى را احتکار نکنند و امر بهمعروف و نهى از منکر نمایند.
و نیز حضرت در ضمن بیعت، با خود شرط مىکند، که مانند آنها عمل نماید، مثل آنها لباس بپوشد و بر مرکبى که آنان سوار مىشوند سوار شود و به اندک، راضى گردد و حاجب و دربانى براى خود قرار ندهد و نیز از ویژگىهاى حکومت حضرت مهدى علیه السلام این است که: بر کارگزاران سخت مىگیرد، تا مبادا در انجام وظیفه خود کوتاهى کنند و یا انتظار رشوه و هدیه از جانب مردم داشته باشند.
مردم با هم مهربان مىشوند، بارانهاى نافع در موقع مىبارد، توجه مردم به خدا زیاد مىشود، ویرانهها آباد مىگردد، و دلهاى مردم شادمان مىگردد و...
و مىتوان شاخصه حکومت حضرت مهدى را در یک جمله گفت و آن همان است که در صدها روایات آمده که قسط و عدل در جامعه گسترش پیدا مىکند و آنچه که در جامعه حکم فرما مىشود قانون ونظم است.
دو ویژگى مهم در عصر حضور
دو چیز در زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام در جامعه واقع مىشود که مىتوان گفت:
زمینه ساز گسترش عدالت در جامعه مىشود.
اوّل: ارتقاء سطح علمى بهطورى که قابل مقایسه با قبل از ظهور نخواهد بود زیرا طبق روایتى که از امام صادق علیه السلام نقل شده مىفرماید: علم بیست و هفت حرف است و تمامى علومى را که بهوسیله پیامبران انتشار یافته نتیجه دو حرف از آن 27 حرف است وقتىکه حضرت قائم قیام مىکند آن 25 حرف دیگر منتشر مىسازد.دوّم: رشد عقل انسانها است، امام باقر علیه السلام مىفرماید: زمانىکه قائم ما قیام نماید دست مبارک خود را بر سر مردم مىگذارد و عقول آنها بر سر ایشان جمع، و نیروى فکر و تعقّل آنان کامل مىگردد.
در جامعهاى که عقل و علم حکمفرما است و فرهنگ حاکم، فرهنگ علمى و عقلانى است قهراً اخلاق نیکو، مهر و محبت ورزیدن به یکدیگر، رعایت قانون، شوق به عبودیت و بندگى خدا، حکمفرما خواهد شد در واقع گسترش عدالت در جامعه بهطور جبر و فشار نیست بلکه زمینههاى گسترش عدالت در جامعه فراهم مىآید، در جامعهاى که شاخصه آن دانش و بینش بوده باشد کجا پروندههاى جنائى و حقوقى متراکم خواهد شد و در جامعهاى که عقول افراد آن رشد یافته جائى براى گسترش فساد و ظلم و تعدّى باقى نمی ماند.
سئوال مىشود که در حکومت حضرت مهدى علیه السلام وضع کافران و منافقان و بطور کلى غیر مسلمانان چه خواهد شد؟ آیا اینها تماماً از بین برداشته مىشوند و کشته مىشوند؟
در پاسخ به این سئوال گفته مىشود: انسانها در هر مذهب و کیشى که هستند وقتى مىنگرند جامعهاى بر اساس عدالت و ارتقاء علمى برقرار شده و گنجینههاى طبیعت در آن کشف شده و وضع مردم از فقر و نابسامانىها نجات یافته و امنیّت در شهر و روستا و بیابانها برقرار است و در کنار همه این امور ملّت نصارى با این کثرت جمعیّت در روى زمین، مشاهده مىکنند که پیامبر عظیم الشأن آنها آمده و پشت سر حضرت مهدى نماز مىخواند و او را یارى مىکند قهراً مردم فوج فوج به اسلام و نیز به محور و قطب آن یعنى وجود امام زمان ایمان مىآورند آن هم با رغبت، کما اینکه در صدر اسلام بعد از آگاهى مختصرى از احکام اسلام و روش و شیوه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى مردم حاصل شد، آنانفوج فوج به اسلام گرایش پیدا کردند که قرآن خبر مىدهد و مىفرماید: «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً».سوره نصر.
وحال آنکه وضع جامعه و بسط وعدالت و رفاه و آگاهى از تعالیم حیات بخش اسلام در زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام قابل مقایسه با صدر اسلام نیست.
بنابراین اگر انسانها با عقل و فکر حرکت کنند و نیز اگر حکومت آن عصر را با حکومتهاى طاغوتى قبل مقایسه کنند قطعاً به اسلام و امام زمان ایمان مىآورند و بلکه خوشحالند از این نعمت عظمى که براى آنها پیش آمده. بله در هر عصر و زمانى نیز گروهى معاند و لجوج و خودخواه و کوته فکر هستند که مىخواهند فکر خود را بر همگان تحمیل کنند و خلل در حکومت و جامعه ایجاد کنند با چنین افرادى باید برخورد شود کما اینکه عقلاء، این برخورد را منصفانه و به نفع جامعه مىدانند که امام زمان- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- قطعاً با چنین افرادى برخورد خواهد کرد و این میکربهاى خطرناک و مزاحم را از سر راه بر مىدارد.
صدها چراغ دارد و بىراهه مىرود |
بگذار تا بیفتد و بیند سزاى خویش |
|
ویژگىهاى حکومت حضرت مهدى
برقرارى عدالت
آنچه مسلّم است حضرت مهدى علیه السلام حکومتى را برقرار خواهد کرد که انبیاء عظام و حضرت ختمى مرتبت و آباء ارجمندش یعنى ائمه اطهار علیهم السلام به دنبال آن بودند و لذا باید دید این بزرگان در صدد ایجاد چه نوع حکومتى بودهاند؟
قرآن کریم غرض نهایى انبیا و یگانه هدف عالى آنان را اقامه قسط و عدل معرّفى مىکند و مىفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»حدید: 25 ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان (یعنى قوانین عادلانه را که بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند)، نازل نمودیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
همچنین در سوره بقره هدف از بعثت انبیا را داورى نمودن بین مردم در اختلافاتى که پیش مىآید، دانسته و فرموده: «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ» بقره: 213که در اینجا هم به مسأله برقرارى عدل و عدالت در جامعه اشاره دارد. بنابراین، ویژگى حکومتى که انبیا به دنبال آن بودند عدالت خواهى و عدالت پرورى است، حکومتى که تحقق ایده و خواسته صاحبانایمان و در رأس آنها رسولان و امامان علیهم السلام است و در سوره حج اینگونه ترسیم شده:
«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» کسانىکه هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا مىدارند و زکات مىدهند و امر بهمعروف و نهى از منکر مىکنند و پایان همه کارها از آنِ خداست.
در این آیه هم حکومتى را مورد توجّه نیکان و پاکان معرفى مىکند که در آن ارتباط مردم با خداى خود و نیز با محرومین جامعه برقرار شود و یکدیگر را به خوبىها توصیه نمایند و از بدىها باز دارند و چنین جامعهاى قطعاً عدالت محور خواهد شد.
احکام اسلام، تجلّى عدالت خواهى
براى آگاهى از ماهیت حکومتى که مورد نظر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و مورد توجه و خواسته تمامى ائمه بوده و هست، کافى است به محتواى مکتب اسلام و بایدها و نبایدهاى آن و بهویژه بهمسائل اخلاقى اسلام که بشریت را از ظلماتِ وهم و صفات زشت به عالم نور و تزکیه نفس مىرساند و او را یک فرد ایثارگر و خداىجو قرار مىدهد، نگاهى بیفکنیم، خواهیم دید که آن حکومت عادلانه و عدلپرور چیزى غیر از پیاده نمودن احکام اسلام نیست.
با نگاهى به فقه اسلام در بخش معاملات و سیاسات درمىیابیم که تا چه اندازه دقّت بهعمل آمده تا جلو ظلمها و اجحافها گرفته شود خودکامگىها و خودخواهى را بگیرد آیا با رعایت نمودن احکام قضا و شهادات و شرائط قاضى و قواعد فقهى عدالت اجتماعى برقرار نمىگردد؟
حتّى احکام عبادات از قبیل اباحه مکان و لباس و قربانى و احرامى ووو که مورد ابتلاى اهل ایمان است بر مبناى ظلمستیزى مقرّر شده و از تصرّف به مال و ملک و حق مردم بهطور عدوانى جلوگیرى مىکند.
همچنین با نگاهى به مسائل حقوقى اسلام از قبیل حق والدین بر فرزند وبالعکس،حق زوج بر زوجه وبالعکس، حق راعى بر رعیت وبالعکس، حق کارفرما بر کارگر وبالعکس، حق همسایگان بر یکدیگر و حتّى حقوق حیوانات بر انسانها. و با توجّه به این مسائل حیاتى و بهکار بستن آنها واقعاً زندگى بشرى رنگ و بوى دیگرى پیدا مىکند اگر بر این دو یعنى فقه و حقوق اسلامى، دستورات اخلاقى را ضمیمه کنید و محبّت و ایثار و نوع دوستى و گذشت و عفو بر جامعه حاکم گردد آیا جایى براى تعدّى و تجاوز باقى مىماند؟ آیا بوى بهشت و بهشتیان از چنین جامعهاى به مشام نمىرسد؟
مسؤولیت همه مکلّفین از پیر و جوان، زن و مرد، در آشکارا و نهان، در شهر و بیابان، امر بهمعروف و نهى از منکر است که تارک آن، مرده متحرک معرفى شده و انجام آن از بزرگترین تکالیف دانسته شده و در اهمیت آن همین بس که على علیه السلام مىفرماید:
وَما أعمالُ البرِّ کُلُّها وَالْجَهادُ فی سبیلِ اللهِ عِنْدَ الأمر بِالْمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ الْمُنْکرِ إلّاکَنَفَثةٍ فی بَحرٍ لُجّىٍ.نهج البلاغه حکمت 374.تمامى کارهاى نیک حتى جهاد در راه خدا در مقابل امر بهمعروف و نهى از منکر مانند قطرهاى از آب دهان در برابر دریاى موّاج مىباشد.
اگر امر بمعروف و نهى از منکر با این شدّت بر همگان واجب شد براى این است که عدالت و حق در همه جا پیاده شود و پلیس و ناظر آنهم خود مردم باشند و این نظارت عمومى باعث شود که کسى از خط سیر عدل و حق پا فراتر نگذارد. و همچنین اسلام به همگان دستور مىدهد که به یکدیگر توصیه حق و توصیه صبر داشته باشید «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» و نیز یکدیگر را نصیحت کنید.
قرآن به پیروان خود دستور مىدهد که با دشمن خود بر اساس عدالت رفتار کنید، مبادا بغض و عداوت، باعث شود که افراد را از عدالت و رعایت آن، حتى در مورد دشمنان خود دور گرداند مراجعه شود به آیه 8 سوره مائده.؛ زیرا یکى از عوامل ظلم و حقکشىها همین بغض و کینهتوزى نسبت به یکدیگر است.
نگاهى به حکومت کوتاه على علیه السلام
بهترین براى آن حکومتى که مورد علاقه انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام بوده حکومت کوتاه على بن ابیطالب علیه السلام است،که در این مدّت کوتاه با وجود شعلهور شدن آتش در جنگهاى، جمل و صفین و نهروان، عدالت على علیه السلام در اداره حکومت برقرار بود حتّى عدالت در میدان جنگ و در برخورد با دشمن نیز کاملًا رعایت مىشد در صفین بعد از باز پس گرفتن شریعه و در اختیار داشتن آب استفاده از شریعه و آب را براى لشگر معاویه آزاد مىکند در حالى که معاویه استفاده از آب را براى لشکریان على علیه السلام ممنوع کرده بود.
ایشان در زمان حکومتش سیره پیغمبر اکرم را که مدتها فراموش شده بود احیا نمود، مساوات و عدالت اجتماعى را اجرا کرد، تمامى امتیازات را از بین برد، حکمرانان و فرمانروایان بىبند و بار را عزل نمود، اموالى را که از بیت المال بهغارت رفته بود و یا املاک و مستغلاتى را که مقام خلافت بخشیده بود پس گرفت و هر کسى را که از مقررات دینى تخلّف مىنمود مجازات مىکرد. با تمام شجاعتى که داشت بىاندازه مهربان و رئوف بود در جنگها زنان و کودکان و ناتوانان را نمىکشت و اسیر نمىگرفت فراریان را تعقیب نمىنمود، هرگز علاقه به ریختن خون نداشت بلکه عاشق هدایت شدن و رستگارى مردم بود، هنگام عصر به دشمن حمله مىکرد که زخمىها خود را بهکنار کشند و اگر کسى مىخواهد از میدان فرار کند از تاریکى شب استفاده کند و با فرا رسیدن شب افراد کمترى کشته شوند.
به عناوین و القاب بىاعتنا بود. هنگامى که حضرت بهسمت اهل شام براى جهاد مىرفت به شهر انبار نزدیک شد، مردم بهجهت تعظیم و احترام از مرکبهاى خود پیاده شدند و مقابل حضرت بهعنوان احترام با شتاب حرکت مىکردند حضرت فرمود: این چه کارى است که انجام مىدهید؟ گفتند: ما امیران خود را اینگونه تعظیم و تجلیل مىکنیم، حضرت فرمود: امیران شما از این عمل سودى نمىبرند و شما هم خود را بهزحمت مىافکنید.
و بالاخره على علیه السلام براى بدست آمدن خلافت اسلامى در شورایى که عمر براى بعد از مرگ خود طرّاحى کرد حاضر نبود بر خلاف عقیده خود کلمهاى را اظهار کند و حاضر نبود در ازاى به دست آوردن سلطنت و حکومت حتى بر مورى ظلم نماید. و هنگام فرارسیدن شهادت با جمله (فُزْتُ وَرَبِّ الْکَعْبَه) با دنیا و مظاهر آن وداع مىکند.
اصولًا نام على با، واژه عدالت دو کلمه لازم و ملزوم هستند آنچنان که دانشمند مسیحى با شناخت شخصیت والا و الهى على، شیفته او مىگردد و با افتخار، براى معرّفى او به جهان بشریت، قلم بهدست مىگیرد و کتابى با نام (صوت العدالة الانسانیه) تألیف مىکند و نیز دیگرى مىگوید:
ماتَ عَلِىُّ بنُ ابیطالِب لِشِدَّةِ عِدالِتِه ماتَ وَالصَّلاةُ بَیْنَ شَفَتَیْهِ ماتَ وَفی قَلْبِهِ الشَّوقُ إلى رَبِّهِ.
از این بحث دو مطلب براى ما روشن مىگردد تمام انبیا و اولیاى الهى در آرزوى تحقق یافتن و بلکه در مقام اقامه حکومت عادلانه و عدالتگستر بودهاند گرچه متأسفانه بسیارى از آنها در مسیر برقرارى چنین حکومتى از دنیا رفتند و یا آنان را کشتند.
بنابراین اگر ما انبیاء و ائمه علیهم السلام را منادیان عدالت و عاشقان عدل و داد و شهیدان راه برقرارى قسط و عدل بدانیم هرگز گزافگوئى نکردهایم البته ناگفته نماند که انبیاء عظام با زحمات طاقتفرساى خود اولًا هر یک به سهم خود مردم را بیدار کردند و از ظلم و ستم و طاغوت و طاغوتیان متنفّر ساختند و در واقع زمینه را براى برقرارى حکومت عادلانه آماده کردهاند و ثانیاً اگر به عدالت اجتماعى بهطور کامل دست نیافتند و به آن حکومت ایدهآل نرسیدند ولى توانستند عدّهاى را چه کم و چه زیاد دعوت به ایمان نمایند و آنان را با عدل و عدالت آشنا کنند زیرا شیوه انبیا این نیست که یا حکومت بهدست ما بیفتد و الّا ما کارى با مردم نداریم، خیر اینطور نیست انبیاء همچون طبیبانى دلسوز هستند که اگریک مریض هم پیدا کنند به مداواى او مىپردازند و خلاصه اگر نتوانند عدالت اجتماعى را برقرار کنند به برقرارى عدالتهاى خانوادگى و بلکه فردى مىپردازند و مىگویند:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ».تحریم: 6
در این آیه شریفه مىفرماید: خود و خانواده خود را از آتش جهنم نجات دهید و در جاى دیگر مىفرماید: اگر رفیق و مصاحبى یافتى دو نفره والّا یک نفره، قیام کن و خود را متصف به ایمان و عدالت بگردان «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى...» سبأ: 46 و بعد هم توصیه مىکنند از کمى جمعیت خود وحشت نکنید (وَلا تُستَوحشُوا فی طَریقِ الْهُدى لِقلَّةِ أهلِهِ) نهج البلاغه: حکمت 374.و بر اساس همین تلاش انبیاء عظام مىنگریم هزاران هزار انسانهاى مؤمن و خداىجو و عادل پیدا شد و بلکه امّتهاى بزرگى همچون یهود و نصارى و دیگران در جهان شکل گرفتند.
انبیا و اولیاى الهى به دلایل گوناگون نتوانستند حکومت کاملًا عدل محور، را پیاده کنند امّا حضرت مهدى علیه السلام طبق روایات فراوان بر اساس فراهم آمدن شرائط و مرتفع شدن بسیارى از موانع به این قلّه رفیعه یعنى برقرارى حکومت دادگستر نائل خواهد شد و براى بشریت بعد از بهرهمند شدن از مزایاى آن حکومت و زندگى راحت در زیر سایه چنین حکومتى، ثابت مىشود که خداوند حکیم از ابتداى خلقت و رسالت آدم ابوالبشر چنین حکومت و زندگى را براى بندگان خود خواسته بود ولى انسانها با سوء اختیار خود بهشت دنیوى خود را به جهنم سرا و زد و خورد و ظلم و ستم سپرى کردند و آنروز تأسف مىخورند و پشت دست خود را مىگزند که چرا دنبال انبیاء نرفتند و جواب مثبت به آنان ندادند.همان ندا و صدائى را که ظالمین در قیامت مىکنند و مىگویند: «یوم یعضّ الظالم على یدیه یقول یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلًا» فرقان: 27.
ابن زیاد سرهای شهدای کربلا را به زحربن قیس سپرد و راهی شام نمود و همراه او ابوبرده بن عون ازدی طارق بن ای ظبیان و جمعی از اهل کوفه را با او روانه کرد تا به شام ببرند. ابن زیاد پس از فرستادن سر حسین(ع) ، سپس اسراء را با شمرذی الجوشن و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و امام سجاد را از زنجیر به دست و پا و گردن انداخت.
جریان دیر راهب
حاملان سرهای شهدا در اولین منزل جهت استراحت بار انداختند و با سر مقدس به بازی و تفریح مشغول شدند و مقداری از شب را به عیش و نوش گذراندند به ناگاه دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین این شعر را با خون نوشت :
اتر حو امه قلت حسناً - شفاعه جدّه یوم الحساب
آیا گروهی که امام حسین (ع) را کشتند در روز قیامت امید شفاعت جدش را دارند؟ حاملان سرها بسیار ترسید ، برخی از آنها برخاستند تا آن دست و قلم را بگیرند که ناگهان ناپدید گشت وقتی برگشتند دوباره آندست با همان و همان جوهر خون آشکار شد و این شعر را نوشت
فلا و الله لیس لهم شفیع - و هم یوم القیامه فی العذاب
به خدا سوگند شفاعت کننده ای برای آنها نخواهد بود و آنها روز قیامت در عذاب خواهند بود دوباره عده ای خواستند آن دست را بگیرند که باز ناپدید شد برای بار سوم که برگشتند آن دست با همان شرایط این شعر را نوشت:
و قد قتلو الحسین بحکم جور- و خالف خلفهم حکم الکتاب
امام حسین (ع) را از روی ظلم و ستم شهید کردند و با این کارشان مخالف قرآن عمل نمودند. حاملان سر از غذا خوردن پشیمان شدند و با ترس بسیار آنشب را نخوابیدند در نیمه شب صدایی به گوش راهب دیر رسید که در آنجا زندگی می کرد.
راهب خوب گوش داد ذکر تسبیح الهی را شنید راهب برخاست و از پنجره دید، سر خود را بیرون کرد متوجه شد از نیزه ای که کنار دیوار دیر گذاشته اند نوری عظیم به سوی آسمان افراشته شده و فرشتگان از آسمان گروه گروه فرود می آیند و می گویند السلام علیک یا بن رسول الله ... السلام علیک یا ابا عبدالله (ص) راهب از دیدن این حالات، متعجب شد و ترس او را فرا گرفت. از صومعه خارج و به میان یاران ابن زیاد رفت و پرسید بزرگ شما کیست؟ گفتند خولی – به نزد خولی رفت و پرسید این سر کیست؟ گفت سر مرد خارجی است (نعوذبالله) که در سرزمین عراق خروج کرد و ابن زیاد او را کشت گفت نامش کیست؟ گفت حسین بن علی بن ابیطالب گفت نام مادرش چیست؟ گفت فاطمه بنت محمد مصطفی (ص)؟ گفت همان محمدی که پیغمبر خودتان است؟ گفت آری سپس به راهب می دادیم هلاکتان باد بخاطر کاری که کردید. سپس از آنها خواهش کرد کدامین سر تا صبح نزد او بگذارند . خولی گفت نمی توانیم بدهیم تا نزد یزید بن معاویه ببریم و از او جایزه بگریم راهب گفت جایزه تو چقدر است؟
گفت 10 هزارراهب گفت:من10هزاز درهم را به تو می دهم خولی هم پذیرفت درهم را گرفت و سر مطهر را به راهب سپرد . سر مطهر را به مشک خوشبو نمود و آنرا روی سجاده اش گذاشت و تمام شب را گریه کرد وقتی صبح شد به سر منور عرض کرد ای سر من، با من جز خویشتن، چیزی ندارم ولی شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست جد تو محمد (ص) پیامبر خداست و گواهی می دهم که من غلام و بنده تو هستم و عرض کرد ای اباعبدالله بخدا سوگند، بر من سخت است که در کربلا نبودم و جان خود را فدای تو نکردم ای ابا عبدالله هنگامیکه جدت را دیدار می کنی گواهی ده که من شهادتین گفتم و در خدمت تو ، اسلام آوردم آنگاه گفت اشهدان لا اله الاالله و... سپس سر را به آنها تحویل داد پس از این دیدار از صومعه خارج و خود را خدمتکار اهل بیت کرد.
ابن هشام می گوید وقتی سر را از راهب گرفتند به راه افتادند تا نزدیک دمشق رسیدند به یکدیگر گفتند بیائید این درهم ها را میان خود تقسیم کنیم تا یزید از آنها خبردار نشود کیسه های درهم را باز کردند و دیدند سفال شده است. و بر روی آن نوشته شده است:
(فلا حسبن الله غافلا عما یعلم الظالمون (ابراهیم(42)
گمان مبرید خدا از آنچه ستمکاران انجام می دهند غافل است
و بر روی دیگر نوشته :
(و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون )
(و به زودی ستمکاران بدانند چه سرانجامی دارند)
حاملان سر، سفالها را در نهر یردی ریختند . خولی حرام زاده گفت: این راز را پوشیده نگهدارید.
و با خود گفت :
انا لله و انا الیه راجعون، حذرالدنیا و الاخره.
آزمایش بزرگ اهل ایمان
در آخر الزمان دین دارى و حفظ حریم احکام الهى بسیار مشکل مىشود و اعتقادات حقّه اسلامى مورد دستبرد شیاطین قرار مىگیرد و مردم در معرض یک امتحان و آزمایش عظیم قرار مىگیرند.
سدیر صیرفى مىگوید: به همراه مفضّل بن عمرو و ابو بصیر و ابان بن تغلب بر امام صادق علیه السلام وارد شدیم، دیدیم امام روى خاک نشسته و مانند مادرى که فرزند خود را از دست داده و دلش سوخته گریه مىکند و مىگوید: سیّدى غیبتک نَفَتْ رقادى وَضَیَّقتَ عَلَّىَ مهادی... اى آقاى من، غیبت تو خواب را از دیدگانم ربوده و بستر استراحت را بر من تنگ نموده و آرامش از دلم رخت بربسته... سدیر مىگوید: چون امام را با این حال پریشان و گریان دیدم با خود گفتم: حتماً حادثه ناگوارى پیش آمده به حضرت عرض کردیم: آیا اتفاقى افتاده که شما اینگونه گریه مىکنید؟
حضرت فرمود: امروز به کتاب جفر که وقایع مهم جهان تا قیامت در آن درج شده نگاه مىکردم، و اخبار مربوط به غیبت قائم آل محمّد و طول عمر ایشان و امتحانى که براى صاحبان ایمان در آن زمان پیش مىآید و شبهاتى که در اثر طولانى شدن غیبتعارض مىشود وعدّهاى از دین دست مىکشند، مشاهده مىکردم که باعث دگرگونى حال من شد.
نصرت بعداز یأس
از بعضى روایات چنین برداشت مىشود که ظهور حضرت مهدى- ارواحنا فداه- ونصرت الهى بعداز یک حالت یأس و ناامیدى حاصل مىگردد براى توضیح مطلب لازم است که نظر شما را به معنى و تفسیر این آیه شریفه جلب کنم که مىفرماید: «حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ». یوسف: 110
گرچه توضیح و تفسیر این آیه احتیاج به بحث مفصّلى دارد امّا یکى از اقوال که در تفسیر آمده و با ظاهر آیه نیز قابل تطبیق است این است که پیامبران به دعوت خود ادامه مىدادند و متقابلًا دشمنان هم مخالفت مىکردند و صاحبان ایمان که در سختى بهسر مىبردند و منتظر آن نصرت الهى بودند که رسولان و پیامبران به آنها خبر داده بودند به شک و شبهه مىافتند و بلکه با خود فکر مىکنند که پیامبران به آنها به دروغ وعده نصرت الهى را دادهاند در چنین حالى خداوند مىفرماید: یارى ما به سراغ آنها آمد، آنان را که خواستیم نجات دادیم و عذاب و مجازات ما هم شامل گنه کاران و مجرمین مىشود. از این آیه به خوبى استفاده مىشود که براى صاحبان ایمان در عصر انبیاء گذشته نیز چنین صحنههاى خطرناک و آزمایشهاى سختى پیش مىآمده اما در نهایت نصرت الهى بر آنها نازل مىشده چنانکه فرزندان یعقوب، بعد از مأیوس شدن از حیات یوسف، و بازگشت او به آغوش خانواده، یوسف را یافتند ودر کنار او زندگى شیرینى را آغاز نمودند.
و قابل توجه این که امام صادق علیه السلام به نقل از پدران از امیر مؤمنان علیهم السلام نقل مىکند کهحضرت آیه فوق «حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا» را منطبق نموده با وضع صاحبان ایمان در آخر الزمان و قبل از ظهور حضرت مهدى علیه السلام و جمله «جاءَهُمْ نَصْرُنا» را با ظهور قائم آل محمد علیهم السلام منطبق ساخته و فرموده: وذلک عند قیام قائمنا المهدى.
اخطار به اهل ایمان
بر مردان و زنان مؤمن لازم است که اعتقادات خود ومن جمله اعتقاد به حضرت مهدى موعود را از منابع صحیح مانند قرآن و روایات و نیز با أدلّه روشن و براهین عقلى، محکم کنند تا در پیش آمد اینگونه آزمایشها در دام وسوسهها و ظنّ و گمانهاى شیطانى قرار نگیرند و خداى نکرده بدون معرفت و اعتقاد به امام زمان خود از دنیا نروند که اگر چنین اتقاقى بیفتد به مرگ جاهلیت مردهاند یعنى فاقد دین و شرف و انسانیت از دنیا خواهند رفت.
زمینهسازى براى ظهور مصلح جهانى
دوّمین اثرى که بر یک جامعه فرو رفته در فساد و گناه و زیر چکمههاى ظالم استخوانش خورد شده و به ستوه آمده این است که به دنبال یک انسان کامل و رهبر بزرگ مىگردد که آنها را نجات ببخشد و غل و زنجیرها را از دست و پاى آنها باز نماید.
اگر در حال حاضر گروهى از اهل ایمان در صبح جمعه امام خود را صدا مىزنند و ندا مىدهند: أینَ طامِسُ آثارِ الزَّیْغِ وَالْاهواء أینَ قاطِعُ حَبائلِ الْکِذْبِ وَالإْفْتِراءِ أینَ مُبیدُ الْعُتاةِ والْمَردَةِ أینَ مُستأصِلُ أهلِ الْعِنادِ وَالتّضلیلِ وَالإِلحادِ... کجاست آن کس که انحرافات و هوى و هوسها را محو نماید؟ کجاست آن کسى که جلوى دروغها و دروغ بافىها را بگیرد؟ کجاست آن آقایى که ریشه لجاجتها و گمراهىها و بىدینى رانابود کند.
در آنروز تمامى مردم از سیاه و سفید، شرقى و غربى، و در هر سلک و حزب و مسلکى که هستند فریادشان به (این المنجى)، کجاست نجات بخش بشریت؟ بلند خواهد شد و این یکى از مهمترین زمینهسازىها براى ظهور مصلح کبیر جهانى است، زیرا شرط اساسى براى یک انقلاب جهانى پذیرش و آمادگى جوامع است. با وجود فراهم آمدن چنین زمینهاى مىتوان گفت سلاحهاى ظالمین کاربرد نخواهد داشت. ما فراموش نمىکنیم که در دوازده بهمن 1357 شمسى وقتى رهبر کبیر انقلاب ایران حضرت امام خمینى قدس سره در فرودگاه مهرآباد فرود آمدند، با اینکه هنوز حکومت ایران در دست طاغوتیان بود و ارتش و قواى مسلحه در ظاهر تحت فرمان آنها بود، امام خمینى از فرودگاه تا بهشت زهرا را در میان میلیونها جمعیت حرکت مىکند ودر آنجا سخنرانى مىکند و صریحاً مىفرماید: من به دهان این حاکمان ظالم مىزنم...
البته ما نمىگوئیم که سلطه و پیروزى حضرت مهدى- سلام اللَّه علیه- دقیقاً همانند پیروزى انقلاب ایران خواهد بود، زیرا ممکن است بهشکل دیگرى پیروزى براى حضرت حاصل شود قرآن هلاکت فرعون و فرعونیان را و سپس پیروزى موسى و بنىاسرائیل را در قرآن بیان فرموده، ). نور: 55، مىفرماید: «وعد اللَّه الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلِفنهم فی الأرض کمااستخلف الدین من قبلهم...» «خداوند به کسانىکه ایمان آورده وکار شایسته انجام مىدهند وعده داده که حتماً آنها را حکمران روى زمین خواهد کرد همان گونه که به پیشینیان، خلافت روى زمین را بخشید.»حال آنکه قبل از غرق شدن فرعونیان هیچ کس نمىدانست که آن حکومت جبار چگونه نابود مىشود. آنچه مىتوان گفت این است که باید در جهان زمینه پذیرش یک مصلح کلّ، فراهم آید و این زمینه بعداز شیوع فساد و ظلم قطعاً فراهم خواهد آمد.
توجه به یک نکته مهم
تصریح روایات بر این که قبل از ظهور حضرت مهدى علیه السلام فساد و ظلم شیوع پیدا مىکند، هرگز بدان معنا نیست که ما در مقابل این همه گناه و ظلم ساکت و نظارهگر باشیم،چه رسد به آن که احیاناً شخصى بگوید باید به وضع موجود راضى شد زیرا بعداز چنین وضعى امام زمان- عجل اللَّه تعالى فرجه- ظهور مىکند، در واقع روایات از یک حادثهاى که در آخر الزمان واقع مىشود خبر مىدهد.
کما اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله از قتل اباذر و عمار و جنگ ناکثین و قاسطین و مارقین با على علیه السلام خبر داد، اما وظیفه مردم در قبال ظلم و جور، مطلب دیگرى است که باید در جاى خودش بحث شود و بهطور اجمال باید بدانیم که امر به معروف و نهى از منکر در هر عصر و زمانى از بزرگترین وظائف مسلمانان است و اگر مسلمانان به فرموده قرآن بهترین امّت هستند، آل عمران: 110 «کنتم خیر امة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر وتؤمنون باللَّه». شما بهترین امتى بودید که آفریده شدهاید زیرا امر بمعروف و نهى از منکر مىکنید و بهخدا ایمان دارید.به خاطر امر به معروف و نهى از منکر است و این فریضه از بزرگترین فرائض الهى شمرده شدهنهج البلاغه حکمت 374 بعداز اینکه حضرت افراد را تقسیم نموده و فرموده: بعضى انکار منکر مىکنند بادست و زبان و قلب و بعضى با قلب و در مقابل بعضى تارک آن هستند و نهى از منکر نمىکنند نه با دست و نه قلب که اینها در واقع (میت الاحیاء) مردگانى هستند در ما بین زندهها حرکت مىکنند سپس در اهمیّت این فریضه مىفرماید: (وما أعمال البّر کلُّها والجهاد فی سبیل اللَّه عند الامر بالمعروف والنهى عن المکنر الا کنفثةٍ فی بحرٍ لجّی) تمامى اعمال نیکو و حتى جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهى از منکر هم چون قطرهاى است نسبت به دریاى پهناور.و اقامه این فریضه الهى احتیاج به مقدماتى دارد که اگر انجام آن براى ما میسور باشد قهراً آن مقدمات نیز واجب مىشود و باید دنبال تحقّق بخشیدن به آن مقدمات باشیم و نمىتوان گفت که این حکم الهى در زمان خاصى بهطور مطلق خواسته نشده است. مبادا شیطان بعضى را بفریبد و به کسانى که براى امر به معروف و نهى از منکر و براى دفاع از حریم اسلام برخواستهاند و فریاد زدهاند و احیاناً به زندان و شکنجهگاه رفته و یا جان به جان آفرین سپردهاند، نسبتهاى ناروا بدهد و یا بگویند که آنان وظیفهاى غیر از سکوت نداشتند، حال آنکه آنان دنبال انجام وظیفه امر به معروف و نهى از منکر بودند که قرآن و سنّت براى آنان مقرّر نموده است.
با وضع آشفته جوامع بشرى و گسترش ظلم و فساد و فراموش شدن تعالیم حیاتبخش انبیا جا دارد که محبوب خودمان حضرت بقیة اللَّه اعظم را با ابیات مولانا در دیوان شمس تبریزى مخاطب قرار دهیم و به محضر ایشان عرضه داریم:
بنماى رخ که باغ و گلستانم آرزوست |
بگشاى لب که قند فراوانم آرزوست |
|
یعقوب وار وااسفاها همى زنم |
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست |
|
باللَّه که شهر بىتو مرا حبس مىشود |
آوارگى کوه و بیابانم آرزوست |
|
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت |
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست |
|
جانم ملول گشت زفرعون و ظلم او |
آن نور روى موسى عمرانم آرزوست |
|
دى شیخ با چراغ همى گشت گرد شهر |
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست |
|
گفتم که یافت مىنشود جستهایم ما |
گفت آنکه یافت مىنشود آنم آرزوست |
|
گویا ترم زبلبل، امّا ز رشک جام |
مُهر است بر دهانم و افغانم آرزوست |
|
خلاصه گفتار دهم:
وقت ظهور حضرت معلوم نیست و اگر کسى وقت آن را اعلان نماید از طرف ائمه اطهار علیه السلام دروغگو معرفى شده، امّا نشانههایى در روایات به عنوان علائم ظهور آمده البته بعضى از آنها بهطور حتم باید واقع شود تا مهدى موعود ظهور کند و وقوع بعضى از آنها قبل از ظهور محتمل است. در این گفتار به دو علامت از علائم ظهور اشاره شد:
نخست، شیوع فساد و گناه بهطورى که اسلام به غربت مىافتد. در این رابطه به 30 مورد از مفاسد اجتماعى اشاره نمودیم و سپس به روایتى که امام صادق علیه السلام از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مىکند اشاره شد و گفتیم: امروز ما آن غیب گوئىهاى رهبران آسمانى را شاهد هستیم و مىنگریم که تا چه حدّى مردم از حقائق اسلام دور شدهاند و اسلام عزیز مهجور مانده است. در روایات آمده است که اسلام در ابتداء غریب بود و بار دیگر به غربت خواهد افتاد، بله اگر اسلام به این غربت بیفتد و مردم آنگونه از اسلام واقعى دور شوند، این موجب مىشود که هنگام ظهور حضرت مهدى تصور کنند حضرت آنها را به دین جدیدى دعوت مىکند، حال آنکه پیامبر مىفرماید: مهدى پاى خود را جاى پاىمن مىگذارد.
دوم: شیوع ظلم و جور در جوامع بشرى است و این شیوع ظلم از دو ناحیه است:
1- حکام خود کامه و ستمگر 2- تعدّى و تجاوز آحاد مردم به یکدیگر، زیرا مردمى که از تعالیم آسمانى دور شوند حقوق یکدیگر را رعایت نخواهند کرد و عجیب این است که در روایات آمده که سلطه اشرار، معلول عمل زشت و گناهان آحاد مردم است.
در چنین جامعهاى که ظلم و فساد همه جا را گرفته اولًا: مردم در آزمایش سختى قرار مىگیرند که حدیث سدیر صیرفى از امام صادق علیه السلام بخشى از آن را توضیح داده است. در اثر طولانى شدن غیبت گروهى به شک و تردید مىافتند و بلکه از آمدن مهدى آل محمد علیهم السلام مأیوس مىشوند، در چنین زمانى بر هر مؤمنى لازم است که در صدد تحکیم عقیده خود نسبت به حضرت مهدى باشد.
ثانیاً: شیوع ظلم و فساد یکى از عواملى است که زمینه را براى ظهور حضرت فراهم مىآورد زیرا مردم به ستوه مىآیند و براى پذیرش یک رهبر عادل و انسان کامل و دلسوز آماده خواهند شد.
البته نباید از یک مطلب مهم غافل شد و آن اینکه اهل ایمان نباید دست از امر به معروف و نهى از منکر بکشند، به بهانه اینکه هر چه فساد و گناه زیادتر شود زمینه براى ظهور حضرت، آمادهتر مىگردد، چنین فکرى قطعاً شیطانى است و وظیفه ما در رابطه با امر به معروف و نهى از منکر هرگز تعطیل نمىگردد.
نامعین بودن زمان ظهور
از روایات فراوان چنین برداشت مىشود که براى ظهور وقتى معیّن نشده، بلکه ائمه اطهار علیهم السلام تعیین کننده وقت ظهور را تکذیب نمودهاند و به ما نیز دستور دادهاند که آنها را تکذیب کنید، فضیل مىگوید: از امام باقر علیه السلام سئوال کردم: آیا ظهور مهدى علیه السلام وقت معینى دارد؟
حضرت در پاسخ سه مرتبه فرمود: کَذَبَ الْوَقَّاتُون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون.
علائم ظهور
با وجود نا مشخص بودن زمان ظهور، در متون اسلامى روایات فراوانى داریم که در آنها براى ظهور حضرت صاحب الأمر- عجل اللَّه تعالى فرجه- علائم ونشانههائى ذکر شده است. ما در مقام شمارش یکایک آنها نیستیم و با توجه به اینکه بعضى از این علائم و نشانهها و روایات آنها خالى از رمز و اشاره نیست،مثل این که گفته شده: در وقت ظهور حضرت مهدى خورشید از مغرب طلوع مىکند با این که مىدانیملازمه وقوع اینگونه حوادث این است که: نظم عالم دگرگون شود و لا اقل حرکت و نظم منظومه شمسى تغییر کند، پس معلوم مىشود که روایت اشاره به یک حادثهاى است که براى ما معلوم نیست.ما نیز از میان علائم ونشانههاى ظهور دو مورد را در این گفتار بیان مىکنیم:
اول: شیوع فساد در جوامع، دوم: شیوع ظلم و جور در اقطار زمین.
علائم و نشانههاى ظهور متفاوت هستند
قبل از ورود به این مبحث باید یادآور شویم که بعضى از این علائم ونشانهها حتمى است وبه هیچ قید و شرطى وابسته نیست و قبل از ظهور باید واقع شود، و برخى از همین علائم حتمى مقارن و یا بعداز ظهور با فاصله بسیار کم محقق مىگردد، مانند نداى آسمانى که قبل از ظهور، در شب بیست و سوم ماه مبارک، جبرئیل با صداى بلند بهطورى که شرق و غرب آن صدا را بشنوند، ندا مىکند: الحق مع علی وشیعته.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: حضرت قائم در کنار خانه کعبه ظاهر گردد و چون آفتاب برآید، منادى از آسمان ندا کند: این مهدى آل محمد است و آباء طاهرین او را یک به یک نام مىبرد و شرق و غرب این صدا را مىشنوند و به مردم توصیه مىکند با ایشان بیعت کنید و این ندا بعداز ظهور به گوش مىرسد.طبق روایتى از امام صادق علیه السلام که در غیبت نعمانى ص 257 آمده، خروج سفیانى و قتل نفس زکیّه وخسفبیداء و نداء آسمانى از علائم حتمیّه شمرده شده است.
این نوع از علائم حتمى دلیل واضحى است بر این که بلافاصله حضرت صاحب الأمر ظهور مىنماید، ولى بعضى دیگر از این علائم حتمى فقط حاکى از این است که ظهور تا اندازهاى نزدیک شده، اما دلالتى ندارد که بعداز حدوث آن علامت، بلافاصله حضرت صاحب الأمر ظهور نماید.
شیوع فساد قبل از ظهور
یکى از علائم ظهور شیوع فساد و گناه و غربت اسلام مىباشد و بعضى از روایات، شیوع فساد را علامت ظهور معرفى کرده و بعضى روایات دیگر آن را از نشانههاىآخر الزمان و اشراط الساعة دانسته است و بعضى از بزرگان احتمال دادهاند که مراد از هر دو عنوان یک چیز بیش نیست که همان شیوع گناه قبل از ظهور حضرت است. بعضى از این مفاسد که در احادیث آمده عبارتند از: 1- شراب خوارى و خرید و فروش مسکرات آشکارا انجام مىگیرد 2- ربا خوارى رواج مىیابد 3- زنا و اعمال شنیع دیگر متداول و آشکار مىگردد. 4- قساوت قلب شیوع پیدا مىکند. 5- تقلّب زیاد مىشود.
6- نفاق فراوان مىگردد. 7- رشوه خوارى رواج پیدا مىکند. 8- ریا کارى متداول مىشود. 9- مردمان بدعت در دین مىگذارند. 10- غیبت و سخن چینى رواج مىیابد.
11- بىعفتى و بىحیائى شایع مىگردد. 12- زنان از حجاب کناره گرفته و با لباس زننده و جذاب در اجتماع آشکار مىگردند. 13- امر به معروف و نهى از منکر تعطیل مىگردد و صاحبان ایمان توانایى جلوگیرى از گناهان را نخواهند داشت. 14- کفر و الحاد رواج پیدا مىکند. 15- به اسلام و قرآن عمل نمىشود. 16- فرزندان، حرمت پدران و مادران را رعایت نکرده و به آنها بىحرمتى مىکنند. 17- کوچکتر احترام بزرگتر را رعایت نمىکند و بزرگتر نیز به کوچکتر ترحم نمىنماید. 18- صله رحم انجام نمىشود.
19- خمس و زکات پرداخت نمىشود و یا به مصرف صحیح نمىرسد. 20- بیگانگان و اهل باطل بر مسلمانان چیره مىشوند. 21- مسلمانان در لباس و گفتار و کردار از کفار و اجانب پیروى مىکنند. 22- حدود الهى تعطیل مىگردد. 23- مکر و حیله شیوع پیدا مىکند. 24- مساجد از حیث بنا آباد، و از حیث محتوا خراب خواهند بود. 25- مردم دین خود را به دنیا مىفروشند. 26- اوقات نماز سبک شمرده مىشود. 27- طلاق زیاد مىشود. 28- لجاجت و عناد زیاد مىگردد. 29- در شهوات مردان بهمردان اکتفاء مىکنند و زنان به زنان. 30- با زبان به یکدیگر اظهار علاقه مىکنند و در دل با یکدیگر در نزاع و جنگ هستند و...امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مىکند که فرمود: چگونه است حال شما (جامعه اسلامى) آن روزى که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و امر به معروف نکنید و نهى از منکر ننمائید؟ عرض شد: یا رسول اللَّه چنین روزگارى خواهد آمد؟
حضرت فرمود: روزى مىرسد که بدتر از این خواهد شد در آن روز مردم را به منکر، امر مىکنید و از کارهاى خوب و معروف نهى مىنمائید. اصحاب با تعجب عرض کردند:
امت اسلامى به چنین وضعى مبتلا خواهند شد؟ حضرت فرمود: بدتر از این خواهد شد، در آن روز کار خوب را بد مىدانید و کارهاى بد را، خوب.
وضع امت اسلامى در حال حاضر
امروز ما مسلمانان اکثر قریب به اتفاق مفاسد یاد شده را در جوامع بشرى و بلکه در امت اسلامى شاهد هستیم و جوامع بشرى و نیز جامعه اسلامى از شش جهت، هدف تیرهاى آلوده و مفسده خیز قرار گرفتهاند و با تأسف و تأثر فراوان باید گفت که امروز دنیاى اسلام با این مفاسد خو گرفته و با سرعت در گرداب مفاسد فرو مىرود. ناگفته نماند که با انقلاب اسلامى ایران بسیارى از مفاسد در ایران تعطیل شد، امّا متاسفانه بر اساس تسامح وتساهل بعضى از مسئولین بخشى از مفاسد بار دیگر به جامعه ما برگشت ولى امیدواریم که سران حکومت و صاحب منصبان، در حفظ دستاوردهاى انقلاب و برقرارى احکام اسلامى بکوشند ومرز و بوم مملکت اهل بیت و امام زمان را از تهاجم دشمنان که اصولًا از طریق فرهنگ و رسانههاى عمومى وارد مىشوند، حفظ نمایند و مسئولین در تحقق بخشیدن احکام اسلام سعى و تلاش خود را بنمایند.
آیا حضرت قائم دین جدید مىآورد؟
با توجه به اخبار و روایاتى که از ائمه اطهار و در رأس آنها حضرت ختمى مرتبت در رابطه شیوع مفاسد و گناه در آخر الزمان و قبل از قیام قائم آمده، درمىیابیم که آنرهبران آسمانى با چشم نهانبین خود، وضع امت اسلام را بیش از هزار سال قبل پیشبینى کرده و با وضوح بیان نمودند که امت اسلام نه فقط گناه و مفاسد مرتکب مىشوند، بلکه کار آنها بهجائى مىرسد که کار زشت و گناه را خوب و پسندیده، مىنگرند و شخص گنهکارى را که به عفاف جامعه لطمه مىزند یک فرد هنرمند مىدانند!! طبیعى است که چنین جامعهاى تا چه حدّ از اسلام و احکام آن بىخبر خواهند بود. چنین افرادى خود را مسلمان مىدانند امّا از اسلام اطلاعى ندارند و لذا وقتى وجود مقدس حضرتمهدى ظهورمىکند واحکام اسلام وحقیقت قرآن رابیانمىکند، گروهى تصورشان ایناست کهحضرت مهدى دینجدید آورده، حال آن که پیامبر صلى الله علیه و آله در روایتى مىفرماید: مهدى پاى خود را جاى پاى من مىگذارد و تخطّى از آن نخواهد کرد.منتخب الاثر: ص 491 به نقل از فتوحات ابن عربى.
آرى قبل از ظهور به نحوى حقیقت اسلام و واقعیت قرآن مستور مىگردد که با آمدن حضرت مهدى و تبیین اسلام ناب محمدى، مردم گمان مىکنند که آن حضرت دین جدید آورده است.
البته مخفى نماند که مهجور ماندن اسلام بدین معنى نیست که در جهان اسلام، درس تفسیر و فقه و اخلاق بهطور کامل تعطیل مىگردد. بلکه ظاهر این است که هر گروهى قرآن را به رأى خود و بر اساس مسلک و مذهب خود تفسیر مىکند وهر فقیهى بر اساس قیاس و استحسان آنگونه که جوّ حاکم بر جامعه مىپسندد، حکم مىکند چنان که امروزه عدّهاى از مسلمانان گروه دیگرى را بهوسیله مواد منفجره مىکشند و متأسفانه این عمل را باعث تقرّب خود به خدا مىدانند و حال آن که قرآن کریم با صراحت مىفرماید: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها»،نساء: 93«کسىکه مؤمنى را عمداً بکشد براى همیشه در جهنم خواهد بود.» مگر امروز مشاهده نمىکنیم که در همین قرون اخیر فرقههایى پیدا شدهاند گروه کثیرى از مسلمانان را مشرک مىدانند و احیانا بعضى از فقیهان خود فروخته و مزدور آنان، ریختن خون دیگر مسلمانان را مباحمىشمارند و خلاصه اینگونه احکامى که در اسلام بدعت گذارى شده با اسلام واقعى ارتباطى ندارد، کم نیست. با چنین وضعى طبیعى است که با ظهور حضرت مهدى وبسط حکومت او در تمامى نقاط روى زمین، عدّهاى خیال کنند که ایشان دین جدید آوردهاند.
غربت دوباره اسلام
در کتاب شریف غیبت نعمانى بابى وجود دارد تحت عنوان «حضرت قائم مردم را دعوت جدید مىنماید و اسلام همانگونه که در ابتداى ظهور آن غریب بوده، مجدداً به غربت کشیده مىشود.»وسپس شش روایت در اینباره نقل مىکند از آن جمله حدیث ابوبصیر است که مىگوید: به امام صادق عرض کردم: مراد امیر المؤمنین از این کلام که فرمود: إنَّ الإسلامَ بَدَءَ غَریباً وَ سَیَعُوُد کَما بُدِأَ فَطُوبى لِلْغُربَاء (اسلام در اوایل بعثت براى مردم آشنا نبوده و یک امر جدیدى بود و در آینده اسلام به همین غربت مبتلى مىشود خوشا بهحال آنهایىکه در این زمان با اسلام آشنا هستند) چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتى حضرت قائم ظهور مىکند، مردم را به احکام جدیدى دعوت مىکند، همانگونه که پیامبر صلى الله علیه و آله مردم را به احکام جدیدى دعوت نمود.
یعنى همانطورى که مردم جاهلیت از احکام نوین و حیات بخش اسلام خبر نداشتند و احکام اسلام براى آنها مسائل و مطالب جدیدى بود، در زمان حضرت مهدى- سلام اللَّه علیه- بههمین منوال خواهد بود زیرا مردم بقدرى از مسائل اسلامى فاصله گرفتهاند که نسبت به آن بیگانه شدهاند ودعوت حضرت گرچه دعوت به اسلام است، اما دعوت جدیدى به نظر خواهد رسید.
انتظار واقعى در آخر الزمان دشوار است
طبیعى است که اگر کسى بخواهد در چنین جامعهاى و در میان چنین افرادى که ازاحکام و دین فاصله گرفتهاند، از منتظرین واقعى امام زمان باشد (که معناى انتظار واقعى در مبحث انتظار ذکر شد) با مشکلات متعدّدى برخورد خواهد کرد و در بعضى از روایات انتظار آمده است: شخصى که منتظر حکومت عدل الهى است و خود را براى آن آماده مىسازد، همانند کسى است که در راه خدا در خون خود غلطان است.
شیوع ظلم و جور
یکى دیگر از علائم ظهور که بیش از سیصد روایت درباره آن نقل شده این است که ظلم سر تا سر جهان را فرا مىگیرد و جوامع بشرى از آتشى که ظالمین برافروختهاند بهستوه مىآیند و بعداز فراگیر شدن ظلم و جور در همه نقاط (... بعد ما مُلِئت ظلماً وجوراً) آن مصلح و منجى حقیقى ظهور خواهد کرد و عدل و داد را بر روى زمین برقرار مىنماید.
البته باید توجه داشته باشیم که معناى این روایات آن نیست که مردم ظالم و متجاوز خواهند شد، بلکه ظلم و جور جهان را فرامىگیرد. به عنوان مثال، یک نفر دیکتاتور مثل صدام یک ملت چند ملیونى را به خفقان مىکشد و یا چند نفر از سران حکومتهاى جهانخوار و استعمارگر یک قاره را با کشورهاى متعدد و صدها میلیون جمعیت، از لحاظ اقتصادى و نظامى تحت سلطه خود درمىآورد و بهعنوان دفاع از حقوق بشر و آزادى، هر نوع ظلم و ستمى را بر آنها روامىدارد.
از سوى دیگر آحاد مردم در اثر کنارهگیرى از دین و بىخبرى از احکام و دستورات الهى و نیز متابعت از غرایز سرکش و طغیانگر، نسبت به یکدیگر اجحاف نموده و حق دیگران را پایمال مىنمایند.
این روند ظلم و ستم، هم از ناحیه سردمداران خود کامه و دیکتاتور و هم از ناحیه آحاد جامعه در حال رشد و توسعه است و حتى احتمال تضاد و اصطکاک بین سران جهانخوار وجود دارد که بر اثر آن چه بسا آتش جنگ جهانى مجدّداً برافروخته شود.
شیوع فساد از دو ناحیه
چنان که گفتیم، شیوع ظلم در چنین زمانى معلول هوى پرستىها و خود کامگىهاى گروهى از حکام زمان مىباشد امّا نباید فراموش کنیم که بخشى از ظلم در جوامع بشرى معلول جدائى انسانها از مکتب وحى وعمل نکردن به دستورات حیات بخش آن و فرورفتن در منجلابهاى فساد و گناه مىباشد زیرا جامعهاى که افراد و آحاد آن مبتلا به گناه و فساد شدهاند أثر وضعى آن تسلط اشرار است. با مراجعه به تاریخ مشاهده مىکنیم که در هر جامعهاى که فساد رواج یابد، اجانب و ستمگران و دیکتاتورها بر آن قوم سلطه پیدا مىکنند و بهطور کلّى یکى از نقشههاى شوم سلطهگران جهان خوار براى رسیدن به مقصود خود ترویج و تهاجم فرهنگى و شیوع فساد است و این حقیقت را پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وائمه اطهار علیهم السلام مکرّراً گوشزد نمودهاندکه در اینجا به ذکر یک حدیث بسنده مىکنیم.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: زمانى بر مردم خواهد آمد که صورت آنان صورت آدمى و دلهاى آنها دلهاى شیاطین است، همانند گرگهاى درنده خون یکدیگر را مىریزند و از انجام کارهاى بد، خوددارى نمىکنند. پیروان خود را به شک و شبهه مىکشانند و اگر با آنان سخن بگوید به آنها دروغ خواهد گفت و اگر از نزد آنها برود، غیبت و بدگوئى آنها را مىکند، سنت واقعى پیامبر صلى الله علیه و آله نزد اینها بدعت و بدعتهاى خودشان را سنت رسول خدا مىدانند و کسانى را که حلیم و بردبار هستند، خائن مىگمارند و بر عکس خائن را حلیم و بردبار مىشمارند صاحبان ایمان در بین آنها کوچک و حقیرند امّا فاسق در نزد آنها صاحب شرف و عظمت. بچههاى آنان پاى از گلیم خود دراز نموده و باعث اذیت و آزار دیگران مىشوند و زنان آنها بىپروا و بىباک، با خوى و خباثت خود، نزدیکان و اهل خود را به رنج مىآورد، پیران و سالخوردگان امر به معروف و نهى از منکر نمىکنند، پناه بردن به این مردم غیر از خوارى و اعتماد نمودن به آنها غیر از ذلت چیز دیگرى نیست در چنین زمانى خداوند باران رحمت خود را قطع نموده و موقعى باران مىفرستد که براى آنها سودى ندارد و نیز اشرار
را بر آنها حاکم و امیر مىسازد که مردم را به بدترین و رنج آورترین کارها مىگمارند، بچههاى آنها را مىکشند و زنانشان را به بیگارى وادار مىنمایند و در این هنگام نیکان دعا مىکنند، اما مستجاب نمىشود.
بدین ترتیب معصومین علیهم السلام به مردم هشدار دادهاند که در صورت ارتکاب فساد و گناه، ظالم و دیکتاتور بر آنان مسلط مىشود.
آن روزى که جوامع بشرى از یک سو در فساد و جدائى از عالم وحى و دیانت غوطهور شده و از سوى دیگر، ظلم و ستم هر کاشانه و آشیانه را فراگیرد، ظهور حضرت مهدى علیه السلام نزدیک خواهد بود.
لزوم برقرارى ارتباط با امام عصر (عج)
دوّم: وظیفه دیگر ما در زمان غیبت امام علیه السلام برقرارى ارتباط بین خود و امام است.
قبل از اینکه به مصادیق این ارتباط بپردازیم نظر شما را جلب مىکنم به حدیثى شریف از امام باقر علیه السلام که در تفسیر آیه شریفه «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» فرمودند: اصبروا على اداء الفرائض وصابروا عدوّکم ورابطوا إمامکم (المنتظر).غیبت نعمانى، ص 199 و آیه شریفه 200 از سوره آل عمران است که ترجمه آن چنین است «اى کسانىکه ایمان آوردهاید در برابر مشکلات و هوسها استقامت کنید و در برابر دشمنان پایدار باشید و بین قوا و افراد اجتماع ارتباط برقرار کنید و ازخدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید.»
امام باقر علیه السلام فرمودند: در مقابل انجام واجبات صبور و شکیبا باشید، و در مقابل دشمن پایدار و ثابت قدم و بین خود و امام زمان خود رابطه برقرار کنید.
بنابراین حدیث شریف و نیز نهاد و عقل هر انسانى حکم مىکند بر اینکه پیروان باید با رهبر و پیشواى خود ارتباط داشته باشند بر شیعیان لازم است که در عصر غیبت یک پل ارتباطى بین خود و امام زمان خود برقرار کنند.
ممکن است این پرسش پیش آید که این پل ارتباطى را چگونه و با چه عملى مىتوان برقرار کرد. در پاسخ به این پرسش به چند مورد اشاره مىکنیم.
دعا براى سلامتى و ظهور حضرت
1- در مواقع دعا و بعد از نماز و نیز در وقتى که به یاد امام علیه السلام مىافتیم، براى سلامتى حضرت و مخصوصاً براى فرج آن امام دعا کنیم در یکى از توقیعاتى ) توقیع عبارت است از نامههایى که از ناحیه مقدسه رسیده است ( .که به دست محمد بن عثمان نایب خاص دوّم امام زمان در غیبت صغرى رسید آمده است: براى تعجیل فرج بسیار دعا کنید زیرا فرج شما نیز در سایه فرج امام زمان انجام مىگیرد.منتهى الآمال به نقل از احتجاج طبرسى.
قابل توجّه است که امامان معصوم ما نیز براى فرج قائم آل محمد دعا مىکردند.
هروى مىگوید: از دعبل شنیدم که مىگفت: وقتى که قصیده خودم را نزد امام رضا علیه السلامخواندم که مطلع آن چنین بود:
مَدارِسُ آیاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلاوَتٍ |
وَمَنْزِلُ وَحیٍ مَقْفَرُ الْعَرَصاتِ |
|
و در ادامه، با اشاره به قیام امام مهدى علیه السلام و جدا شدن حق از باطل و رسیدن هر یک از پیروان حق و باطل به جزاى خویش، گفتم:
خُرُوجِ امامٍ لامَحالَةَ خارِجُ |
یَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ بِالْبَرکاتِ |
|
یُمَّیِزُ فینا کُلُّ حَقٍّ وَباطِلٍ |
وَیَجْزِی عَلَى النَّعماءِ وَالنّقِماتِ |
|
امام هشتم علیه السلام با شنیدن این دو بیت شدیداً گریه کرد (بکى الرضا بکاءً شدیداً) و سپس سربلند کرد و فرمود: اى خزاعى، روح القدس این دو بیت را به زبانت جارى نموده و او تو را کمک کرده که توانستى اینگونه شعر بگوئى.
محدّث قمى قدس سره اضافه مىکند وقتى دعبل این دو بیت را خواند، حضرت برخاست و سر خود را خم کرد و کف دست راست خود را بر سر نهاد و گفت: اللَّهُمَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَمَخْرَجَهُ وَانْصُرنا بِهِ نَصْراً عَزیزاً، براى تعجیل فرج آن امام همام و آن منجى بشریت دعا کرد.و امام هشتم علیه السلام امر مىفرمودند به دعا کردن از براى حضرت صاحب الامر بهاین طریق اللَّهُمَ ادْفَعْ عَنْ وَلِیِّکَ وَخَلیفَتِکَ وَحُجَّتِکَ عَلى خَلْقِکَ وَلِسانِکَ الْمُعَبِّرِ عَنْکَ النَّاطِقِ بِحِکْمَتِکَ... امِتْ بِهِ الْجُورَ وَاظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَزَیِّنْ بِطُولِ بَقائِهِ الْارضَ، تا آخر دعا. این دعا در اواخر مفاتیح الجنان آمده است .
و نیز محدّث قمى در صفحات آخر مفاتیح دعاى دیگرى از سید بن طاووس نقل نموده که در زمان غیبت خوانده شود و سید بن طاووس توصیه مىکند که از مزایاى این دعا غفلت نکنید که ما این دعا را از فضل الهى شناختیم. ابتداى آن دعا این است:
اللَّهُمَ عَرِفَّنِی نَفْسَکَ فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ اعْرِفْ رَسُولَکَ اللَّهُمَ عَرِّفْنِی رَسُولَک فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ اعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَ عَرِّفْنِی حُجّتَکَ فَانَّکَ انْلَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَتَک ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اللَّهُمَ لاتُمِتْنِی مِیتَةً جاهِلِیةً ...
و امّا دعاى جامع و کوتاهى که مىتوان هر شب و روزى لبهاى خود را به آن مترنّم سازیم و با دعا براى ولى نعمت خودمان و امام زمانمان ارتباطى بین خود و امام عصر برقرار کنیم، این دعاى معروف است:
اللَّهُمَ کُنْ لِوَلِیّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَعَلى آبائِهِ فِی هذِهِ السَّاعَة وَفِی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِیلًا وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ ارْضَک طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیها طَویلًا «1»
صدقه دادن از طرف امام علیه السلام
2- گاهى از طرف حضرت، صدقه بدهیم، چنان که براى سلامتى خود و خانواده خود صدقه مىدهیم و بدین وسیله از برخى امراض و حوادث ناگوار در امان مىمانیم.
چه کسى عزیزتر و گرانقدرتر از وجود حضرت بقیة اللَّه اعظم (اروحنا فداه) است؟ کمترین اثر این صدقات آن است که محبت و علاقه ما را به ساحت مقدس امام آشکار مىکند.
نقل شده که پیر زنى با مختصر کلافى که در دست داشت به سوى بازار رفت براى خرید یوسف به او گفتند: بعضى یوسف را با مبلغهاى گزاف خریدارند و نوبت به آنها نمىرسد، شما با این مختصر کلاف چه مىگوئید؟ پیر زن جواب داد: مىدانم یوسف را به من نمىدهند امّا با این کار خود ثابت مىکنم که من هم از علاقهمندان و مشتریان یوسف مىباشم.
هرکس به زبانى سخن از حمد تو گوید |
بلبل به غزل خوانى و قمرى به ترانه |
|
انجام برخى عبادات به نیابت از حضرت
3- در زمانى که به یکى از مشاهد مشرفه و اماکن مقدّسه مىرویم، لا اقل یک نوبت به نیابت از طرف امام عصر به زیارت آن امام، داخل حرم شویم و اگر به مکّهمشرف هستیم از طرف آن بزرگوار یک عمره و یا لا اقل یک طواف انجام دهیم، بعضى از صاحبان ایمان و عاشقان امام زمان فردى را اجیر مىکنند که از طرف حضرت مهدى عجل اللَّه فرجه الشریف به حج برود و مناسک را تماماً انجام دهد. این کارها که گاهى کوچک به نظر مىآید، ارتباط روحى و باطنى ما را با امام عصر برقرار مىسازد.
فراموش نمىکنم که در سال 1364 شمسى که آتش جنگ بین ایران و عراق شعلهور بود، در مکّه براى اداء نماز صبح در مسجد الحرام نشسته بودم. شخص عربى از من حدّ طواف را پرسید، دانستم که او شیعه است و از عراق آمده است.
پس از کمى گفتگو، پرسید: تَزُورُ مَشْهَدَ الرِّضا؟ آیا به زیارت امام رضا مىروى؟
عرض کردم بلى. یک تسبیح صد دانه تربت (که آن ایّام بسیار کمیاب بود زیرا مهر و تسبیح کربلا به ایران نمىآمد و زائرى رفت و آمد نمىکرد) به من داد گفت: وقتى به زیارت امام رضا رفتى یک سلام به نیابت بده، گفتم: اسم شما چیست؟ تا از طرف شما سلام بدهم و زیارت کنم، گفت: به نیابت از طرف حضرت مهدى علیه السلام زیارت کن (نه از طرف من) گفتم: مانعى ندارد، هم از طرف امام زمان وهم از طرف شما سلام مىدهم.
آن شیعه عراقى که دلش پر مىزند براى زیارت امام رضا علیه السلام امّا مىگوید: به نیابت از طرف امام زمان سلام بده. آیا جا دارد که این شیعه عراقى و علاقهمند به حضرت مهدى یوسف زهرا را خطاب کند و عرضه بدارد:
«یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا» یوسف: 88؟
زیرا او با این کار خود، علاقه و عشق خود را به ساحت مقدس امام زمان ثابت نموده و ارتباطى بین خود و امام زمانش برقرار ساخته است.
اظهار علاقه به وجود مقدس امام زمان
شیعیان در زمان غیبت امام زمان (عج) باید به نحوى علاقه و شور و عشق خود را به محضر امام علیه السلام ثابت کنند. عالم و فقیه بزرگوار حضرت آیت اللَّه میلانى که یکى از مراجعتقلید در عصر خود و مورد علاقه بزرگانى از قبیل علامه طباطبائى و دیگران بوده در برقرارى ارتباط بین شیعیان و امام زمان در جلسه درس اخلاق خطاب به طلاب علوم دینیّه فرمودند: لازم و واجب است بر شما که در شبانه روز لا اقل چند دقیقه با امام خودتان سخن بگوئید و با او خواستهها و مشکلات خود را مطرح کنید و براى او دعا کنید و از این طریق ما وظیفه غلامى و سربازى خود را ادا نموده و ابراز علاقه به ساحت مقدسش نمودهایم، او هم قطعاً به وظیفه بزرگوارى و آقائى خودش آگاه است.
دلبرا گر بنوازى به نگاهى مارا |
خوشتر از آن که دَهى منصب شاهى ما را |
|
به من بى سر و پا گوشه چشمى بنما |
که محال است جز این گوشه پناهى مارا |
|
به دلِ تار من اى چشمه خورشید بتاب |
نبود بدتر از این روز سیاهى مارا |
|
از ازل در دل من تخم محبت کشتند |
نبود بهتر از این بذر گیاهى ما را |
|
گرچه از پیش گه خاطر عاطر دوریم |
هم مگر یاد کند لطف تو گاهى مارا |
|
خیلى مناسب است که بعد از نماز صبح، دعائى را که در مفاتیح بعد از دعاى ندبه نقل شده بهعنوان ابراز ادب و سلام به پیشگاه امام زمان بخوانیم. آن دعا اینگونه آغاز مىشود: اللَّهُمَ بَلِّغْ مُولاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤمِنِینَ وَالْمُؤمِنات ....
.: Weblog Themes By Pichak :.