به نام خدا
نبوت
روزگار لغزش و گناه خصایل نیک پیامبر (ص ) وضع روزگار پیامبر
اءرسله على حین فترة من الرسل ، و هفوة عن العمل ، و غباوة من الامم
خداوند سبحان او را در فاصله اى از پیامبر و در دوران لغزش جوامع از عمل و جهل و کودنى امت ها فرستاد.
حکمت برگزیده شدن محمد
اءن الله بعث محمدا صلى الله علیه و آله و سلم نذیرا للعالمین ، و اءمینا على التنزیل ، و اءنتم معشر العرب على شر دین ، و فى شردار، منیخون بین حجارة خشن ، و حیات صم ، تشربون الکدر، و تاکلون الجشب ، و تسفکون دماءکم ، و تقطعون اءرحامکم . الاصنام فیکم منصوبة ، و الاثام بکم معصوبة
همانا خداوند متعال ، محمد صلى الله علیه و آله را تبلیغ کننده بر عالمیان و امین براى فرستادن قرآن و رسالت ، مبعوث نمود. در آن حال شما گروه عرب داراى بدترین دین بودید و در بدترین جامعه زندگى مى کردید.
شما در میان سنگ هاى سخت و مارهاى ناشنوا سکنى داشتید، آب هاى تیره مى آشامیدند و غذاى خشن مى خوردید و خون هاى یکدیگر را مى ریختند و از خویشاوندان خود قطع رابطه مى نمودید، بت ها در میان شما (براى پرستش ) نصب شده و گناهان و انحراف ها سخت به شما بسته بود.
عمل بر طبق راه پیامبران
اعملوا، رحمکم الله ، على اءعلام بینة ، فالطریق نهج یدعو اءلى دار السلام
اى مردم ! خدا رحمتتان کند! به نشانه هاى آشکارى که خداوند در برابرتان قرار داده عمل کنید که راهى واضح و روشن است و شما را به سراى آسایش (یعنى در بهشت ) دعوت مى کند.
روزگار مبعوث شدن پیامبر
اءن الله سبحانه بعث محمدا صلى الله علیه و آله بالحق حین دنا من الدنیا الانقطاع ، و اءقبل من الاخرة ء الاطلاع ، و اءظلمت بهجتها بعد اشراق ، و قامت باءهلها على ساق . و خشن منها مهاد، و اءزف منها قیاد، فى انقطاع من مدتها، و اقترب من اءشراطها و تصرم من اءهلها
خداوند سبحان ، محمد صلى الله علیه و آله را به حق به پیامبر مبعوث فرمود، در حالى که دنیا رو به پایان بوده و آخرت براى احاطه و اشراف روى آورده و شکوفایى دنیا پس از روشنایى آن رو به تاریکى نهاده بود. و آن دنیا براى اهل خود با شدت و مشقت ها رویاروى شده زمانش رو به زوال و شرایط فنا و نابودى آن نزدیک گشته بود و (بعثت پیامبر) هنگامى بود که دنیا از اهلش در حال بریدن بود.
توصیف روزگار پیامبر
بعثه حین لا علم قائم ؛ و لا منار ساطع ، و لا منهج و اضح
خداوند سبحان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را به پیامبرى برانگیخت ، در آن هنگام نه نشانه اى از دین برپا بود و نه چراغى روشنگر و نه طریق و مسیرى واضح .
امین وحى الهى و خاتم رسولان
اءمین وحیه ، و خاتم رسله ، و بشیر رحمته و نذیر نقمته
امین وحى و خاتم رسولان او بود و بشارت دهنده رحمت و ترساننده از عذاب او.
روزگار در هم ریخت
اءرسله على حین فترة من الرسل ، و طول هجعةُ من الامم و انتقاض من المبرم
خداوند پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله را در دوران انقطاع وحى و رسولان و در امتداد خواب امت ها در تاریکى (جهالت ها) فرستاد، در آن هنگام اصول و قوانین حیات سعادتمندانه انسان ها (دین ) شکسته بود.
پیامبر، نورى در تاریکى جهل و نادانى
و لقد قرن الله به صلى الله علیه و آله من لدن اءن کان فطیما اءعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم ، و محاسن اءخلاق العالم لیله و نهاره و لقد کنت اءتبعه اتباع الفصیل اءثر اءمه ، یرفع لى فى کل یوم من اءخلاقه علما، و یاءمرنى بالاقتداء به . و لقد کان یجاور فى کل یوم من اءخلاقه علما، و یامرنى بالاقتداء به . و لقد کان یجاور فى کل سنته بحراء فاءراه ، و لا یراه غیرى . و لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله صلى الله علیه و آله - و خدیجةُ و اءنا ثالثهما. اءرى نور الوحى و الرسالُة ، و اءشم ریح النبوة .
و لقد سمعت رنه الشیطان حین نزل الوحى علیه صلى الله علیه و آله فقلت : یا رسول الله ما هذه الرنة ؟فقال هذا الشیطان قد اءیس من عبادته . اءنک تسمع ما اءسمع ، وترى ما اءرى ، اءلا اءنک لست بنبى ، و لکنک لوزیر، و اءنک لعلى خیر.
و لقد کنت معه صلى الله علیه و آله لما اءتاه الملا من قریش ، فقالوا له ؛ یا محمد اءنک قد ادعیت عظیما لم یدعه اءباوک و لا اءحد من بیتک ، و نحن نسالک امرا ان انت اجبتان الیه و اریتناه ، علمنا اءنک نبى و رسول ، و اءن لم تفعل علمنا انک ساحر کذاب ، فقال صلى الله علیه و آله : و ما تساءلون ؟قالوا: تدعو لنا هذه الشجرة حتى تنقلع بعروقها و تقف بین یدیک فقال صلى الله علیه و آله : اءن الله على کل شى ء قدیر، فان فعل الله لکم ذلک ، اءتؤ منون و تشهدون بالحق ؟قالوا: نعم قال : فانى ساءریکم ما تطلبون ، و اءنى لاعمل اءنکم لا تفیئون الى خیر، و اءن فیکم من یطرح فى القلیب ، و من یحزب الاحزاب . ثم قال صلى الله علیه و آله : یا اءیتها الشجرة اءن کنت تؤ منین بالله و الیوم الاخر، و تعلمین اءنى رسول الله ، فانقلعى بعروقک حتى تقفى بین یدى باذن الله . فوالذى بعثه بالحق لانقلعت بعروقک حتى تقفى بین یدى باذن الله . فوالذى بعثه بالحق لانقلعت بعروقها، و جاءت و لها دوى شدید. و قصف کقصف اءجنحة الطیر؛ حتى وقفت بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله مرفرفُة ، و اءلقت بغصنها الاعلى على رسول الله صلى الله علیه و آله و ببعض اءغصانها على منکبى ، و کنت عن یمینه صلى الله علیه و آله ، فلما نظر القوم الى ذلک قالوا - علوا و استکبارا -: فمرها فلیاتک نصفها و یبقى نصفها، فاءمرها بذلک ، فاءقبل الیه نصفها کاءعجب اقبال و اءشده دویا، فکادت تلتف برسول الله صلى الله علیه و آله ، فقالوا - کفرا و عتوا -: فمر هذا النصف فلیرجع اءلى نصفه کماکان ، فاءمره صلى الله علیه و آله فرجع ؛ فقلت اءنا: لا اله الا الله انى اءول مؤ من بک یا رسول الله ، و اءول من اءقرباءن الشجرة فعلت ما فعلت باءمر الله تعالى تصدیقا بنبوتک ، و اجلا لا لکمتک . فقال القوم کلهم . بل ساحر کذاب ، عجیب السحر خفیف فیه ، و هل یصدقک فى اءمرک الامثل هذا! یعنوننى و اءنى لمن قوم لا تاءخذهم فى الله لومة لائم ، سیماهم سیما الصدیقین ، و کلامهم کلام الابرار، عمار اللیل و منار النهار، متمسکون بحبل القرآن . یحیون سنن الله و سنن رسوله . لا یستکبرون و لا یعلون ، و لا یغلون و لا یفسدون . قلوبهم فى الجنان و اجسادهم فى العمل
خداوند متعال آن وجود نازنین را از موقعى که از شیر باز شد، شب و روز با یکى از بزرگ ترین فرشتگان همراه فرمود که آن حضرت را در مسیر اکتساب صفات و اتصاف به بهترین اخلاق دنیا قرار دهد. و در هر سال در کوه حرا مجاور مى گشت من او را مى دیدم و کسى جز من او را نمى دید. در آن روز اسلام و مسلمین در هیچ خانه اى نبود غیر از خانه رسول خدا صلى الله علیه و آله و خدیجه و من سومین آنان بودم نور وحى و رسالت را مى دیدم و عطر پیامبرى را استشمام مى کردم . من ناله شیطان را در آن هنگام که وحى به آن نازل شد، شنیدم عرض کردم : یا رسول الله ! چیست این ناله ؟
فرمود: ناله شیطان است که به جهت ناامیدى از این که عبادت شود سرداده است ، تو مى شنوى آنچه را که من مى شنوم و مى بینى آنچه را من مى بینم ، ولى تو پیامبر نیستى ، بلکه تو وزیر من هستى و تو در مسیر خیر قرار گرفته اى ، و من با آن حضرت صلى الله علیه و آله بودم در آن موقع که قریش نزد آن حضرت آمدند و به او گفتند: اى محمد! تو ادعاى بزرگى به راه انداخته اى ، چنان ادعایى که پدران و دیگر دودمانت مطرح نکردند، ما چیزى از تو مساءلت مى کنیم و اگر به ما پاسخ دادى و آن را به ما ارائه نمودى مى فهمیم که تو قطعا ساحر و دروغ گویى .
آن حضرت فرمود: سوال شما چیست ؟
آنان گفتند: بخوان این درخت را تا از ریشه هایش کنده شود (و مجموع اجزایش ) بیاید و در مقابل بایستند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند بر همه چیز تواناست ، آیا اگر خداوند این کار را براى شما کرد ایمان مى آورید و به حق شهادت مى دهید؟
آن حضرت فرمود: من به زودى آنچه را مى خواهید به شما نشان مى دهم ، در حالى که مى دانم شما به سوى خیر باز نخواهید گشت ! در میان شما کسى است که در چاه انداخته مى شود و کسى است که احزاب تشکیل مى دهد.
سپس آن حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: اى درخت ! به خدا و روز قیامت ایمان دارى و مى دانى که من رسول خدا هستم ، با ریشه هایت از زمین درآى و با اذن خداوندى در برابر من بایست !
سوگند به آن خدایى که او را بر حق برانگیخته است . آن درخت با ریشه هایش از جاى کنده شد و به طرف رسول خدا صلى الله علیه و آله گسترد و بعضى از شاخه هایش را هم روى شانه من انداخت و من در آن حال در طرف راست آن حضرت ایستاده بودم .
هنگامى که قوم قریش این معجزه دیدند از روى خود بزرگ بینى و تکبر، چنین گفتند: امر کن نیمى از این درخت بیاید و نیم دیگر بماند!
حضرت به این خواسته آنان عمل کرد و به درخت امر فرمود، نیمى از آن درخت به طور شگفت انگیزترى از حالت اول و با صدایى شدیدتر به طرف پیامبر روى آورد و نزدیک بود به پیامبر خدا بپیچد، بار دیگر آن مردم از روى کفر و گردنکشى گفتند: دستور بده این نیمه درخت برگردد به آن نیمه اش (تا به صورت اولیه اش برگردد)!
رسول خدا صلى الله علیه و آله امر فرمود نیمه درخت بر روى همان نیمه اول برگشت .
من گفتم : (لا اله الا الله ) نیست خدایى مگر الله ) من اولین مؤ من به تو هستم و من اولین کس هستم که اقرار کرد به این که آنچه را که درخت امروز انجام داد به امر خداوند تعالى و براى تصدیق نبوت و تجلیل و تعظیم سخن تو بود. در این هنگام همه آن قوم گفتند: این شخص پیامبر نیست بلکه ساحرى است دروغگو که سحرش شگفت انگیز است و در این کار سبک دست تردست . و آیا کسى جز این شخصى (مقصودشان من (على بن الى طالب ) بودم وجود دارد که این ادعا و کار تو را تصدیق کند؟و قطعى است من از قومى هستم که سرزنش کننده اى آنان را در راه خدا از کار باز نمى دارد. چهره آنان چهره با عظمت ترین راستگویان است و سخن نیکوکاران شب بیدار و هدایت گران روز.
آنان هستند تمسک کنندگان به قرآن ، که سنت هاى خدا و رسول خدا صلى الله علیه و آله را احیاء مى کنند، نه تکبر مى ورزند و نه بلندگرایان اند و نه مردم را به زنجیر مى کشند و نه فساد در روى زمین به راه مى اندازند، دل هاى آنان در بهشت است و بدن هاى آنان در کار و کوشش .
نورى در تاریکى
اءضاءت به البلاد بعد الضلالة المظلمة ، و الجهالة الغالبة ، و الجفوُة الجافیة ، و الناس یستحلون الحریم ، و یستذلون الحکیم ؛ یحیون على فترة ، و یموتون على کفرة !
جوامع بشرى بعد از گمراهى تاریک و جهالتى که بر همه غالب بود و خشونتى بسیار سخت ، به وسیله او (پیامبر) روشن گشت . در آن هنگام مردم محرمات را حلال مى شمردند و انسان حکیم را پست و خوار مى نمودند، در دورانى بى خبر از علم و معرفت و دور از دین و فرهنگ زندگى مى کردند و بر کفر و تباهى مى مردند.
مبعوث شدن پیامبر
بعث الله سبحانه محمدا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم ... ماءخوذا على النبین میثاقه ، مشهورة سماته
خداوند سبحان محمد رسول الله صلى الله علیه و آله براى انجام و عده خویش و اتمام اصل نبوت مبعوث نمود پیامبرى با علامات مشهور.
بعث الله محمدا صلى الله علیه و آله شهیدا، و بشیرا و نذیرا، خیر البریة طفلا و اءنجبها کهلا، و اطهر المتطهرین شیمة ، و اءجود المستمطرین دیمة
خداوند متعال محمد صلى الله علیه و آله را شاهد و بشارت دهنده و تهدید کننده مبعوث فرمود. پیامبرى که در دوران طفلى بهترین مردم و در دوران بزرگسالى نجیب ترین مردم و از حیث اخلاق پاکترین پاکان و از حیث عطا سخى ترین اشخاصى بود که مورد توقع جود و احسان بوده اند.
سرچشمه روشنایى و روشنى بخش تاریکى ها
اختاره من شجرة الانبیاء، و مشکاة الضیاء، و ذوابُة العلیاء، و سره البطحاء و مصابیح الظلمة ، و ینابیع الحکمة
خداوند سبحان پیامبر را برگزید از درخت نسل پیامبران و چراغدان نور و پیشانى عظمت و مرکز مکه و چراغ هاى روشنگر تاریکى ها و سرچشمه هاى حکمت .
یاد کردن پیامبر (ص )
فى ذکر النبى صلى الله علیه و آله -: اءورى قبسا لقابس ، و اءنار علما لحابس ، فهو اءمینک المامون ، و شهیدک یوم الدین ، و بعیثک نعمة "، و رسولک بالحق رحمة
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله شعله اى از انوار دین مقدس اسلام را براى طالب و گیرنده نور برافروخت و علامت ارشاد براى کسى که در حیرت و ضلالت متوقف شده است ، روشن ساخت . بار پروردگار! آن پیامبر امین و ماءمون تو و شاهد تو در روز قیامت و مبعوث از جانب توست که نعمتى براى جهانیان است و رسول بر حق تو که رحمتى است براى عالمیان .
مبلغان خدا
لقد جاهرتکم العبر، و زجرتم بما فیه مزدجر. و ما یبلغ عن الله بعد رسل السماء الا البشر
حوادث پند آموز به شما خود را نمایاندند، کارهاى ممنوع به شما اعلام شده است ، دستور الهى پس از پیامبران خدا فقط به وسیله ابلاغ مى گردد.
محبوبترین بندگان
اءحب العباد الى الله المتاسى بنبیه ، و المتقص لاثره
محبوب ترین بندگان نزد خدا کسى است که از پیامبرش پیروى کند و قدم به جایى قدم او گذارد.
برپا کننده احکام نورانى و نشانه هاى روشن گر
اءورى قبس القابس ، و اءضاء الطریق للخابط، و هدیت به القلوب بعد خوضات الفتن و الاثام ، و اءقام بموضحات الاعلام ، و نیرات الاحکام
آن گاه که نور الهى را ابلاغ و در پهنه هستى منتشر ساخت که جویندگان انوار خداوندى را به مقصدشان نایل ساخت و راه را بر گمشده در تاریکى هاى جاهلیت روشن نمود، هم به وسیله او بود که دل هاى فرو رفته در فتنه ها و گناهان هدایت گشت . پیامبرى عزیز که پرچم ها و علایم راهنما را برپا داشت و احکام نورانى خداوندى را ابلاغ و اجرا فرمود.
فرمان بردن از پیامبر و اولیاى امر
من کتاب للاشتر حین ولاه مصر -: و اردد اءلى الله و رسوله ما یضلعک من الخطوب ، و یشتبه علیک من الامور؛ فقد قال الله تعالى لقوم اءحب ارشادهم : (یا اءیها الذین آمنوا اءطیعوا الله و اءطیعوا الرسول و اءولى الامر منکم ، فان تنازعتم فى شى ء فردوه اءلى الله و الرسول ) فالرد اءلى الله : الاخذ بمحکم کتابه ، و الرد اءلى الرسول : الاخذ بسنته الجامعة غیر المفرقة
در نامه به مالک اشتر فرمودند: آن گاه که مشکل بزرگى تو را عاجز کرد و موضوع برایت مورد تردید قرار گرفت آن را به خدا و رسول صلى الله علیه و آله واگذار کن ؛ زیرا خداى عزیز به مردمى که ارشاد آنان را دوست دارد چنین سفارش مى کند (شما که ایمان آورده اید! از خدا، رسول و (اولى الامر) خودتان اطاعت کنید و اگر در موضوعى اختلاف پیدا کردید آن را به خدا و رسول صلى الله علیه و آله واگذار کنید واگذار کردن مشکلات به خدا این است که مطالبى را که از قرآن درک مى کنیم عمل کنیم و رجوع کردن به رسول خدا صلى الله علیه و آله این است که سفارش هاى او را که مایه وحدت است (و از پیامبر صلى الله علیه و آله صادر شده بپذیر و آن مطالبى را که تفرقه افکن مى باشد کنار بزن .
بعثه و الناس ضلال فى حیرة ، و حاطبون فى فتنه قد استهوتهم الاهواء و استزلتهم الکبریاء
خداوند سبحان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در حالى فرستاد که مردم در وادى حیرت گمراه و در آشوب مشوش و منحرف بودند، هواهاى نفسانى آنان را در خود غوطه ور ساخته و کبر و نخوت در لغزشگاهشان انداخته بود.
سخن على (ع ) در تمجید از پیامبر (ص )
ابتعثه بالنور المضى ، و البرهان الجلى ، و المنهاج البادى ، و الکتاب الهادى . اءسرته خیر اءسرة ، و شجرته خیر شجرة ، اءعصانها معتدله و ثمارها متهدلة . مولده بمکة و هجرته بطیبُة
خداوند پیامبر را با نور روشنایى بخش و برهان آشکار و روش نمایان و کتاب راهنما مبعوث فرمود. خاندانش بهترین خاندان و درخت او بهترین درخت شاخه هاى آن معتدل میوه هایش در دسترس براى همه است ، زاد گاهش مکه و هجرتش به مدینه بود.
آسان کننده ناهموارى ها
اءرسله بالضیاء، و قدمه فى الاصطفاء، فرتق به المفاتق و ساور به المغالب و ذلل به الصعوبة ، و سهل به الحزونة ، حتى سرح الضلال عن یمین و شمال
خداوند پیامبر صلى الله علیه و آله را با نور فرستاد و در گزیدن بر مقدم داشت و شکاف ها را به وسیله او ترمیم فرمود و او را به مردم قدرتمند پیروز فرمود. و دشوارى را به وسیله او آسان و سختى هاى راه را به وسیله او هموار فرمود تا گمراهى را از راست و چپ برطرف ساخت .
پیامبران مستضعف
فى صفة الانبیاء -: کانوا قوما مستضعفین : قد اختبر هم الله لالمخمصة و ابتلاهم بالمجهده ، وامتحنهم بالمخاوف ، ومخضهم بالمکاره ، فلا تعتبروا الرضا و السخط بالمال و الولد جهلا بمواقع الفتنه ، و الاختبار فى موضع الغنى و الاقتدار، فقد قال سبحانه و تعالى : (اءیحسبون اءن ما نمدهم به من مال و بنین ، نسارع لهم فى الخیرات بل لا یشعرون ) فان الله سبحانه یختبر عباده المستکبرین فى اءنفسهم باءولیائه المستضعفین فى اءعینهم
در توصیف پیامبران علیه السلام مى فرماید: آنان مردمانى مستضعف بودند که با گرسنگى و انواع فقر آنان را آزمایش کرد و به مشقت و سختى مبتلا فرمود، در رویدادهاى وحشتناک امتحان نمود و با ناگوارى ها تصفیه شان نمود. از روى نادانى به موارد فتنه آزمایش در موقعیت بى نیازى ملاک خشنودى و ناخشنودى خداوند را مال و اولاد تلقى نکنید. خداوند سبحان و با عظمت چنین فرموده است : (آیا گمان مى کنند این که ما به وسیله مال و فرزندان آنان را کمک مى نماییم و آنان را در وصول به خیرات سرعت مى دهیم ؟(نه چنین است ) آنان مى فهمند.) زیرا خداوند سبحان آزمایش مى کند بندگان مستکبر خود را که در نزد خویشتن بزرگ و چشمگیرند! به وسیله دوستان خود در چشمان آن مستکبران بینوایان اند.
فضیلت مستضعفان
الله سبحانه جعل رسله اءولى قوة فى عزائمهم ، وضعفُة فیماترى الاعین من حالاتهم ، مع قناعة تملا القلوب و العیون غنى ، و خصاصة تملا الابصار و الاسماع اءذى
خداوند سبحان رسولان خود را در تصمیم هایى که براى ابلاغ دین خداوندى مى گرفتند نیرومند ساخته و در پدیده هاى ظاهرى که با چشمان حسى دیده مى شوند ناتوان نموده بود، با قناعتى که دل ها را پر مى کرد و چشم ها را بى نیاز مى ساخت و با فقر و نیازمندى که آزار آن چشم ها و گوش ها را پر مى ساخت .
سرور بندگان
اءشهد اءن محمدا عبده و رسوله ، و سید عباده ، کلما نسخ الله الخلق فرقتین جعله فى خیر هما، لم یسهم فیه عاهر، و لا ضرب فیه فاجر
گواهى مى دهم که حضرت محمد صلى الله علیه و آله بنده و فرستاده خدا و سرور بندگان اوست .
هنگامى که خداوند آفریدگانش را به دو بخش (نیک و بد) تقسیم کرد، (نور وجود) آن حضرت را در بهترین آن دو به ودیعه نهاد. ناپاکان در شب او سهمى نداشتند و گناهکاران را در او هیچ دخالتى نبود.
مایه بصیرت و بینایى
فى ذکر النبى صلى الله علیه و آله -: اءفضت کرامة الله سبحانه و تعالى اءلى محمد صلى الله علیه و آله ... فهو اءمام من اتقى ، و بصیرة من اهتدى ، سراج لمع ضوءه ، و شهاب سطع نوره ، و زند برق لمعمه
کرامت خداوندى سبحان و تعالى به محمد صلى الله علیه و آله منتهى گشت ، آن حضرت صلى الله علیه و آله پیشوایى کسى است که تقوا بورزد و وسیله بینایى است براى کسى که هدایت یافته باشد. چراغى است که روشنایى اش درخشیده و ستاره اى است که نورش بارز و آشکار است و آتش زنه اى است که معلمان آن برق تولید نموده است .
فروتنى صفت پیامبران
لو رخص الله فى الکبر لاحد من عباده لرخص فیه لخاصة اءنبیائه و اءولیائه . و لکنه سبحانه کره اءلیهم التکابر، و رضى لهم التواضع
اگر بنا بود خداوند به بعضى از بندگانش رخصت بدهد که به او کبر بورزند قطعا به پیامبران و اولیاء خاص خود اجازه مى داد، ولکن خداوند سبحان زشتى تکبر و خود پسندى را براى آنان ناپسند دانست و فروتنى را براى آنان پسندید.
به نام خدا
نبوت
هدایت کننده انسان ها
اصطفى سبحانه من ولده (اءى آدم ) اءنبیاء اءخذ على الوحى میثاقهم ، و على تبلیغ الرسالة اءمانتهم ، لما بدل اءکثر خلقه عهدالله اءلیهم فجهوا حقه و اتخذوا الانداد معه و اجتالتهم الشیاطین عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته ، فبعث فیهم رسله ، و واتر اءلیهم اءنبیاه لیستاءدو هم میثاق فطرته
برترین آفریده
اختار آدم علیه السلام ، خیرة " من خلقه ، و جعله اول جبلته
خداى بزرگ آدم را از میان آفریدگانش برگزید و او را نخستین و برترین آفریدگانش قرار داد.
وصف عیسى (ع )
فى صفة عیسى علیه السلام -: لم تکن له زوجة تفتنه ، و لا ولد یحزنه ، و لا مال یلفته
در وصف عیسى علیه السلام مى فرماید: نه همسرى داشت که او را به فتنه در افکند، نه فرزندى که غمگینش سازد و نه مالى که او را به خود مشغول گرداند. زهدى موسى (ع )
ان شئت ثنیت بموسى کلیم الله صلى الله علیه و آله حیث یقول : (رب انى لما اءنزلت اءلى من خیر فقیر) و الله ، ما ساله الا خبزا یا کله ، لانه کان یا کل بقلةُ الارض
اگر بخواهى دوباره پیامبرى را پیروى کنى از موسى علیه السلام پیروى کن آن گاه که فرمود: (پروردگار! من به آنچه از خیر و نیکى برایم فرستاده اى نیازمندم ) به خدا سوگند، حضرت موسى علیه السلام به جز نانى که مى خورد از خدا نخواست ، زیرا او گیاهان زمین مى خورد.
پیامبر زداینده شبهات
اشهد ان محمدا عبده و رسوله ، ارسله بالدین المشور، و العلم الماءثور، و الکتاب المسطور، و النور الساطع ، و الضیاء اللامع ، و الامر الصادع ، ازاحة للشبهات ، و احتجاجا بالبینات ، و تحدیرا بالایات
گواهى مى دهم که محمد بنده و فرستاده خداست ، او را با دین بلند آواز و نشانه برگزیده و کتاب نوشته و نور درخشان و پرتو تابان و فرمان آشکار و آشکار کننده حق از باطل فرستاد، تا شبهات را بزداید و با دلیل و برهان حجت آورى کن و با آیات هشدارشان دهد.
پزشک امت
رسول الله صلى الله علیه و آله طبیب دوار بطبه ، قدا حکم مراهمه ، و اءحمى مواسمع ، یضع ذلک حیث الحاحة الیه
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پزشکى است سیار که با طب خویش همواره به گردش مى پردازد و مرهم ها را به خوبى آماده ساخته و به هنگام نیاز آنها را به کار مى برد.
نشانه رستاخیز
ان الله جعل محمدا صلى الله علیه و آله علما للساعة ، و مبشرا بالجنةُ، و منذرا بالعقوبه
همانا خداوند محمد صلى الله علیه و آله را نشانه رستاخیز قرار داد و نوید دهنده بهشت و بیم دهنده از کیفر. وصف على علیه السلام در زمان مبعوث شدن پیامبر صلى الله علیه و آله
ارسله على حین فترة من الرسل ، و طول هجعة من الامم ، و عتزام من الفتن ... و الدنیا کاسفة النور... عابسة فى وجه طالبها. ثمرها الفتنه ، و طعامها الجیفُة
خداوند پیامبر را زمانى فرستاد که مدت ها بود پیامبرى نیامده بود و مردم در خوابى دراز به سر مى بردند و فتنه ها نیرومند شده بود... و دنیا بى فروغ شد بود... و به روى طالب خود رو ترش کرده بود. میوه اش فتنه و گمراهى بود و خوراکش مردار.
نزول وحى بر جان پیامبر (ص )
ثم اءنزل علیه الکتاب نورا تطفا مصابیحه .. و تبیاتا لا تهدم اءرکانه . و شفاء لا تخشى اءسقامه ، و عزا لا تهزم اءنصاره ، و حقا لا تخذل اءعوانه ... جعله الله ریا لعطش العلماء و ربیعا لقلوب االفقهاء... و معقلا منیعا ذورته ، عزا لمن تولاه
آن گاه قرآن را بر پیامبر فرو فرستاد که نورى است که چراغ هایش خاموش نمى شود... و بناى روشنگرى است که پایه هایش ویران نمى گردد و شفا و دارویى است که ترس از بیمارى هاى آن نمى رود و عزتى است که هوادارنش شکست نمى خورند و حقى است که یارانش بى یاور گذاشته نمى شود... خداوند آن را سیراب کننده عطش دانشوران قرار داده است و بهر دل هاى فهمیدگان ... و پناهگاهى که ستیغ آن دست تسخیر ناپذیر است و براى کسى که آن را سرپرست خود گیرد مایه عزت مى باشد.
اجراى پیمان الهى
بعث فیهم رسله ، و واتر اءلیهم اءنبیاءه ، لیستادو هم میثاق فطرته ، و یذکر و هم منسیى نعمته ، و یحتجوا علیهم بالتبلیغ ، و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدرة : من سقف فوقهم مرفوع ، و مهاد تحتهم موضوع ، و معایش تحییهم ، و اءجال تفنیهم
فرستادگان خود را در میان مدرم برانگیخت و پیامبرانش را پیاپى به سوى ایشان فرستاد تا از آنان بخواهند پیمان الهى را که در فطرتشان است به جاى آوردند... و نشانه هاى قدرت خدا را به ایشان نشان دهند: از آسمانى که بر فراز سرشان برافراشته شده است تا زمینى که زیر پاهایشان نهاده شده و نعمت هایى که زنده نگاهشان مى دارد و مرگ هایى که نابودشان مى کند.
فضیلت پیامبر صلى الله علیه و آله
سیرته القصد، و سنته الرشد، و کلامه الفصل ، و حکمه العدل
راه و رسم پیامبر معتدل ، سنت و روشش صحیح و پایدار، سخنانش جدا کننده حق از باطل و قضاوتش عادلانه بود.
وصف پیامبر صلى الله علیه و آله
واعیا لوحیک ، حافظا لعهدک ، ماضیا على نفاذ اءمرک
پیامبر و حى تو را فهمید و پیمانت را حفظ کرد و در راه اجراى آن حرکت کرد.
بهترین راه و روش
اقتدوا بهدى نبیکم فانه افضل الهدى . و استنوا بسنته فانها اهدى السنن
به راه و رسم پیامبرتان اقتدا کنید که بهترین راه و روش است و رفتارتان را به سنت و روش پیامبر تطبیق دهید که هدایت کننده ترین روش هاست .
علم پیامبر
قد علمتم اءن رسول الله صلى الله علیه و آله رجم الزانى المحصن ، ثم صلى علیه ، ثم ورثه اءهله ؛ و قتل القاتل و ورث میراثه اءهله . و قطع السارق و جلد الزانى غیر المحسن ، ثم قسم علیها من الفى ء، و نکحا المسلمات
شما خوب مى دانید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله زناکارى را که همسر داشت سنگبران کرد، سپس بر مرده اش نماز خواند و اموالش را میان ورثه اش تقسیم نمود و دست دزد را قطع کرد و زناکار بدون همسر را تازیانه زد، سپس از در آمد بیت المال سهم آنان را داد و هر دو خطا کار با زنان مسلمان ازدواج کردند.
آشکار کننده حق
اءرسله و اءعلام الهدى دارسة ، و مناهج الدین طامسة ، فصدع بالحق ؛ و نصح للخلق
خداوند او را در موقعى فرستاد که نشانه هاى هدایت کهنه گشته و مسیرهاى روشن دین محو شده بود، او براى حق قیام و آن را براى مردم آشکار ساخت .
سرمشق از پیامبر صلى الله علیه و آله و رفتار او
و لقفد کان فى رسول الله صلى الله علیه و آله کاف لک فى آلاسؤ ة . و دلیل لک على ذم الدنیا و عیبها، و کثرة مخازیها و مساویها، اذ قبضت عنه اءطرافها و وطئت لغیره اءکنافها، و فطم عن رضاعها، و زوى عن زخارفها... فتاءس بنبیک الاطیب الاطهر صلى الله علیه و آله فان فیه اءسؤ ةُ لمن تاءسى ، و عزاءء لمن تعزى و اءحب العباد اءلى الله المتاسى بنبیه ، و المقتص لاتر قضم الدنیا قضما، و لم یعرها طرفاء. اءهضم اهل الدنیا کشحا، و اءخمصهم من الدنیا بطنا. عرضت عیله الدنیا فاءبى اءن یقبلها، و علم اءن الله سبحانه اءبغض شیئا فابغضه ، و حقر شیئا فحقره ، و صغر شیئا فصغره و لو لم یکن فینا اءلا حبنا ما اءبغض الله و رسوله ، و تعظیمنا ما صغر الله و رسوله ، لکفى به شقاقاللله ، و محادة عن اءمر الله . لقد کان - صلى الله علیه و اله و سلم - یاءکل على الارض ، و یجلس جلسة العبد، و یخصف بیده نعله ، و یرقع بیده ثوبه ، و یرکب الحمار العارى ، و یردف خلفه ، و یکون الستر على باب بیته فتکون فیه التصاویر فیقول : یا فلانة - لا حدى اءزواجه - غیبه عنى فاءنى اذا نظرت اءلیه ذکرت الدنیا و زخارفها فاءعرض عن الدنیا بقلبه ، و اءمات ذکرها من نفسه ، و اءحب اءن تغیب زینتها عن عینه ، لکیلا یتخذ منها ریاشا، و لا یعتقدها قرارا، و لا یرجو فیها مقاما، فاخرجها من النفس و اءشخصها عن القلب ، و غیبها عن البصر. و کذلک من اءبغض شیئا اءبغض اءن ینظر اءلیه ، و اءن یذکر عنده ، و لقد کان فى رسول الله صلى الله علیه و آله ما یدلک على مساویى الدنیا و عیوبها. اذ جاع فیها مع خاصته ، و زویت عنه زخارفها مع خاصته ، و زویت عنه زخارفها مع عظیم زلفته . فلینظر ناظر بعقله ، اءکرم الله محمدا بذلک اءم اءهانه ! فان قال : اءهانه ، فقد کذب و الله العظیم - بالافک العظیم ، و ان قال : اءکرمه فلیعلم اءن الله قد اءهان غیره حیث بسط الدنیا له ، و زواها عن اءقرب الناس منه . فتاءسى متاءس بنیه ، و اقتص اءثره ، و ولج مولجه ، و الا فلا یا من الهکة ، فان الله جعل محمداصلى الله علیه و آله علما للساعه ، و مبشراء بالجنة ، و منذرا بالعقوبه . خرج من الدنیا خمیصا، و ورد الاخرة سلیما. لم یضع حجرا عى حجر، حتى مضى لسبیله ، و اءجاب داعى ربه ، فما اءعظم منه الله عندنا حین اءنعم علینا به سلفا نتبعه ، و قائدا نطا عقبه !
سر مشق بودن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله براى تو کافى است و راهنمایى است براى این که به نکوهیدگى و ننگین بودن دنیا و فراوانى رسوایى ها و بدى هایش پى ببرى ، چه آن که دنیا از آن حضرت گرفته شد و براى دیگران فراهم گشت و از شیر مادر دنیا باز گرفته شد و از زیبایى ها و زخارف آن دور گشت ... پس به پیامبر پاک و پاکیزه ات اقتدا کن ؛ زیرا که آن حضرت براى کسى که بخواهد به کسى تاءسى جوید و از و پیروى کند. لقمه دنیا را با اطراف دندان مى خورد (به اندازه ضرورت از دنیا بر مى گرفت ) و گوشه چشمى هم به دنیا نداشت . پهلوهایش از همه لاغرتر و شکمش از همه گرسنه تر بود. دنیا به او پیشنهاد شد، اما از پذیرفتن آن سرباز زد و دانست که خداى سبحان چیزى (علاقه به دنیا) را دشمن دارد او هم آن را دشمن گرفت ، چیزى را خرد مى شمارد او هم خرد مى شمارد. اگر در ما هیچ (عیبى ) نبود جز همین که آنچه را خدا و پیامبرش دشمن دارند دوست داشته باشیم و آنچه را خدا و پیامبرش خرد شمرده اند بزرگ و با ارزش شماریم ، همین خود براى مخالفت ما با خدا و سرپیچى از فرمانش کافى بود.
رسول خدا صلى الله علیه و آله روى زمین غذا مى خورد و همچون بردگان مى نشست با دست خود کفشش را مى دوخت و جامه اش را وصله مى زد و بر الاغ برهنه سوار مى شد و پشت سر خود شخصى دیگرى را هم سوار مى کرد.
پرده اى با نقش و نگار بر در خانه اش آویخته دید، به همسرش گفت : اى زن ! این پرده را از جلو چشم من بردار؛ زیرا هرگاه به آن مى نگرم به یاد دنیا و زرق و برق آن مى افتم . او از ته دل از دنیا روى برتافت و نام یاد آن را در جانش میراند و دوست داشت که زیب و زیور دنیا از جلو چشمش دور باشد، تا از آن جامه زیبایى تهیه نکند و آن را در جاى آرامش ندارند و این ماندن همیشگى در آن نداشته باشد. پس دنیا را از جان خود بیرون راند و از دلش دور کرد و از چشمانش پنهان ساخت . آرى ! این چنین کسى که چیزى را دشمن بدارد از نگاه کردن به آن و از این که یاد و نام آن در حضورش برده شود نفرت دارد. راه و رسم رسول خدا صلى الله علیه و آله تو را به بدى ها و عیب هاى دنیا رهنمون مى شود، چه ، او و نزدیکانش در دنیا همیشه گرسنه بودند و با این که مقام و منزلت عظیمى (نزد خداوند) داشت ، زیب و زیورهاى دنیا از او دور نگه داشته شد، پس هر بیننده اى ، با دیده خرد خود بنگرد و ببیند که آیا خداوند با این کار محمد را تکریم کرده یا خوار و کوچکش نموده است ؟اگر بگوید، او را خوار و بى مقدار کرده است ، سوگند به خداى بزرگ که دروغ و بهتان بزرگى زده است اگر بگوید: او را گرامى داشته است ، پس بداند که خداوند دیگران را خوار و حقیر کرده است ؛ چرا که دنیایى را که از نزدیک ترین و مقرب ترین افراد خود گرفته براى آنان گسترده است . پس آن که خواهان پیروى است به پیامبر خود تاءسى جوید و گام در جاى گام هاى او گذارد و هر جا که او در آمده است درآید و گر نه از تباه شدن ایمن نباشد؛ زیرا خداوند محمد صلى الله علیه و آله را نشانه قیامت قرار داد و بشارت دهنده بهشت و بیم دهنده از کیفر و عقوبت . او با شکم گرسنه از دنیا رفت و با سلامت به آخرت قدم گذاشت . تا زمانى که عمرش به سر آمد و دعوت پروردگارش را اجابت کرد، سنگى روى سنگ نگذاشت . چه منت بزرگى خداوند بر ما نهاده که نعمت وجود آن حضرت را به ما ارزانى داشت که پیشروى وى است که ما از او پیروى مى کنیم و پیشوایى است که گام در جایى گام او مى نهیم .
عظمت پیامبر صلى الله علیه و آله
کان لى فیما مضى اءخ فى الله ، و کان یعظمه فى عینى صغر الدنیا فى عینه ، و کان لا یشکو و جعا الا عند برئه
گذشته برادرى در مسیر جاذبیت الهى داشتم ، کوچکى دنیا در چشمش او را در چشم من بزرگ مى کرد و از هیچ دردى شکایت نمى کرد مگر زمانى که از آن درد بهبود حاصل شده بود.
پیام هاى پیامبر
اءرسله داعیا اءلى الحق و شاهدا على الخلق ، فبلغ رسالات ربه غیر وان و لا مقصر، و جاهد فى الله اءعدآءه غیر واهن و لا معذر اءمام من اتقى ، و بصر من اهتدى
و پیامبر صلى الله علیه و آله را فرستاد تا به حق فرا خواند و بر آفریدگان گواه باشد. او پیام هاى پروردگارش را رسان و در این راه نه سستى کرد و نه کوتاهى ورزید و در راه خدا با دشمنان او جنگید، بى آن که ناتوانى به او راه یابد، یا آن که عذر و بهانه آورد. او پیشواى پرهیزگاران و دیده ره یافتگان است .
عامل جلوگیرى از عذاب خدا
کان فى الارض اءمانان من عذاب الله ، و قد رفع احد هما، فدونکم الاخر فتمسکوابه : اءما الامان الذى رفع فهو رسول الله صلى الله علیه و آله و اءما الامان الباقى فالاستغفار. قال الله تعالى : (و ما کان الله لیعذبهم و اءنت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون )
بر روى زمین دو عامل ایمن کنده از عذاب خدا وجود داشت که یکى از آن دو از دست رفت . پس آن دیگرى را بگیرید و بدان چنگ زنید. اما آن ایمنى بخشى که از دست رفت ، رسول خدا صلى الله علیه و آله بود و آن که باقى است ، آمرزش خواهى است . خداى متعال مى فرماید: (اى محمد)! تا تو را در میان آنان هستى ، خدا عذابشان نمى کند و تا زمانى که آمرزش مى طلبند، خدا عذابشان نکند. اراده و عزم نبوى
قائما باءمرک مستوفزا فى مرضاتک ، غیر ناکل عن قدم ، و لا واه فى عزم
پیامبر بر پا دارنده کار و فرمان توست و شتابنده در تحصیل رضایت تو، بى آنکه از پیشروى بترسد و عقب بنشیند و در عزم و اراده اش سستى نشان دهد. نشانه قیامت
جعل محمدا صلى الله علیه و آله علما للساعه
خدایى بزرگ حضرت محمد صلى الله علیه و آله را نشانه قیامت قرار داده است .
واسطه از بین رفت گمراهى ها
اهل الارض یومئذ ملل متفرقه ، و اءهواء منتشره ، و طرائق متشتتة ، بین مشبه لله بخلقه ، اءو ملحد فى اسمه ، اءو مشیر الى غیره ، فهذا هم به من الضلالُة
در آن روزگاران که خداوند ذوالجلال خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله را برانگیخت ، مردم روى زمین مللى پراکنده و اقوامى با تمایلات متفرق در پیچاپیچ طرق درهم و برهم سرگردان و حیرت زده بودند، گروهى از آنان خدا را تشبیه به مخلوقاتش مى کردند و گروهى دیگر در اسماء مقدسش الحاد مى ورزیدند، جمع دیگرى با نام هاى الهى اشاره به موهومات و موجودات پست مى نمودند. خداوند سبحان آنان را به وسیله پیامبر اکرم از گمراهى نجات داد.
حجت هاى خداوند
بعث الله رسله بما خصهم به من وحیه ، و جعلهم حجة له على خلقه ، لئلا تجب الحجُة لهم بترک الاعذار الیهم ، فدعا هم بلسان الصدق الى سبیل الحق
خداوند، پیامبران خود را با آنچه از وحى خود به آنان اختصاص داده بود مبعوث گردانید و ایشان را بر مخلوقات خویش و دلیل خود قرار داد تا آن ها
(یعنى مخلوقات ) نتوانند نبودن حجت را وسیله عذر آوردن خود (به آگاه نبودنشان از او امر و نواهى الهى ) قرار دهند، آن گاه خداوند با زبانى راستگو (یعنى زبان پیامبران ) ایشان را به راه حق دعوت کرد.
سرانجام اختیار کردن دینى جز اسلام
ارسله بحجه کافیه ، و موعظه شافیه ، و دعوده متلافیه ، اءظهر به الشرائع المجهوله ، و قمع به البدع المدخوله ، و بین به الاحکام المفصوله . فمن یبتغ غیر الاسلام دینا تتحقق شقوته ، و تنفصم عروته ، و تعظم کبوته و یکن مابه الى الحزن الطویل و العذاب الوبیل
خداوند، پیامبر صلى الله علیه و آله را با دلیلى بسنده و اندرزى شفابخش و دعوتى جبران کننده فرستاد، به وسیله او شریعت ها و قوانین الهى ناشناخته مانده را آشکار ساخت و بدعت هاى نادرست را نابود کرد و احکام قطعى را بیان نمود. پس هر که دینى جز اسلامى اختیار کند بدبختى اش محقق است و دستگیره اش گسیخته و به سر در آمدنش سخت و فرجامش اندوه طولانى و عذاب شدید است .
مایه کمال دین
افضت کرامة الله سبحانه و تعالى الى محمد صلى الله علیه و آله ، فاءخرجه من اءفضل المعادن منبتا،... لها فروع طوال ؛ و ثمر لا ینال : فهو امام من اتقى ، و بصیره من اهتدى ،... سنته الرشد، و کلامه الفصل ، و حکمه العدل
با کرامت خداوند سبحان مقام پیامبرى به محمد صلى الله علیه و آله رسید. پس آن حضرت را از بهترین خاندان برکشید... درخت دودمان او را به شاخه هایى است بلند و برافراشته و دست کسى به میوه آن نرسد. او پیشواى پرهیزگاران است و دیده ره یافتگان .. رفتارش میانه روى و اعتدال است و طریقه اش راهنمایى و هدایت ، سخنش حق را زا باطل خدا سازد و داورى اش به عدل و داد است .
پاکى معنوى
،تاءس بنبیک الاطیب الاطهر صلى الله علیه و آله فان فیه اءسوة لمن تاءسى ، و عزاء لمن تعزى
پیروى کن از پیامبرت که پاک و پاکیزه تر از همه مخلوقات خدا بود، براى هر کسى که بخواهد پیروى از کمالات نماد در آن وجود مقدس است عالى ترین کمال براى تبعیت . و مهم ترین نسبت براى هر کسى که انتساب به او را بخواهد
فرمان بردن از پیامبر و اولیاى امر
اما بعد، فقد بعثت الیکم عبدا من عبادالله ، لا ینام اءیام الخوف ، فاسمعوا له ، و اءطیعوا اءمره فیما طابق الحق ، فانه سیف من سوف الله
بعد از حمد و ثنا، من بنده اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم که در روزگار بیم و هراس نخوابد، از او بشنوید و فرمانش را در هر مورد که مطابق حق است اطاعت کنید؛ زیرا این مدر شمشیرى از شمشیرهاى خداوندى است .
پایان بخش وحى
اءرسه على حین فترة من الرسل ، و تنازع من الالسن ، فقفى ، به الرسل ، و ختم به الوحى .
خداوند او را در دورانى خالى از پیامبران و در دوران اختلاف در عقاید و سخنان فرستاد و او را در آخر پیامبران قرار داد و وحى را با نوبت او ختم فرمود.
مسابقه در خوبى ها
و الذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلةُ، و لتساطن سوط القدر حتى یعود اسفلکم اءعلاکم ، و اءعلاکم اءسفلکم ، و لیسبقن سابقون کانوا قصرؤ ا، و لیقصرن سباقون کانوا سبقوا
قسم به خدایى که محمد صلى الله علیه و آوردن دین حق مبعوث گردانید، سخت در هم آمیخته و در هم و برهم و زیر و رو مى شوید و به شدت غربال مى گردید (تا صالح از طالح و خوب از بد جدا گردد) و هر آینه مانند دیگ جوشان که با تازیانه غلیان خود آنچه را در آن است زیر و رو مى کند و بالاترین شما به پست ترین مقام بازگشت مى نماید و هر آینه کسانى که در اسلام سابقه دارند، امام در وظایف (با دریافت حق خود) کوتاهى کرده اند، به طور یقین جلو خواهند افتاد و آنان که در خدمت به اسلام سابقه بسیارى دارند و مقامشان در اسلام جلوتر از دیگران است یقینا و قطعا باز خواهند ماند.
حال مردم هنگام بعثت محمد
ابتعثه و الناس یضربون فى غمرةُ، ویموجون فى حیرةُ. قد قادتهم اءزمُة الحین ، و استغلقت على اءفئدتهم اءقفال الرین
خداوند او را مبعوث به رسالت فرمود، در حالى که مردم آن دوران غوطه ور در جهالت و گمراهى بودند و در اسارت فراز و نشیب امواج حیرت . آنان در مهار فرمان هلاکت به این سو کشیده مى شدند و بر دل هاى آنان قفل هاى گناهان بسته بود.
وصف پیامبران
فى صفةُ الانبیاء -: فاستودعهم فى اءفضل مستودع ، و اءقرهم فى خیر مستقر... حتى اءفضت کرامة الله سبحانه و تعالى الى محمد صلى الله علیه و آله ، فاءجرجه من اءفضل المعادن منبتا، و اءعز، الارومات مغرسا؛ من الشجرة التى صدع منها .نبیاءه ، و انتجب منها اءمناء عترته خیر العتر، و اءسرته خیر الاسر، و شجرته خیر الشجر، نبتت فى حرم ؛ و بسقت فى کرم ؛ لها فروع طوال ، و ثمر لا ینال
آنان پیامبران را در برترین و دیعتگاه به ودیعت نهاد و در بهترین قرار گاه تثبیت فرمود تا آن گاه که کرامت خداوندى سبحانه و تعالى به محمد صلى الله علیه و آله منتهى گشت آن وجود مقدس را از برترین معادن رویاننده و عزیزترین اصول و ریشه ها براى کاشتن بیرون آورد. از آن درختى که خداوند آن را بشکافته و پیامبرانش را از آن بیرون آورده و امناى خود را از آن برگزیده است ، عترت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بهترین عترت هاست و دودمانش بهترین دودمان ها و درختش بهترین درخت ها که در حرم روییده شده و به رشد رسیده است در کرم و مجد و شرف براى آن درخت شاخهایى است بلند و ثمرى است غیر قابل وصول .
به نام خدا
عدل و عدالت
عدل چیست
لما سئل عن العدل -: العدل اءن لا تتهمه
امام علیه السلام در پاسخ به این پرسش که عدل چیست ؟فرمود: عدل ، آن است که خدا را متهم نکنى .
دادگرى واقعى
الذى صدق فى میعاده ، و ارتفع عن ظلم عباد0 و قام بالقسط فى خلقه ، و عدل علیهم فى حکمه
خدایى است که در وعده خویش راستگوست و بالاتر از آن است که به بندگانش ستم کند و در میان آفریدگانش به عدل رفتار کرده و در حکم خویش با آن ها دادگرى کرده است .
دادگرى حق
ما کان قوم قط فى غض نعمة من عیش فزال عنهم اءلا بذنوب اجتر حوها، لان الله لیس بظلام للعبید
هرگز نعمت و رفاه زندگى از مردمى گرفته نشد، مگر به سبب گناهانى که مرتکب شدند؛ چرا که خداوند به بندگانش ستم نمى کند.
بردبار عادل
الذى عظم حلمه فعفا، و عدل فى کل ما قضى
خدایى که بردبارى اش زیاد است و مى بخشد و در آن چه حکم کرده ، عدالت را رعایت نموده است .
نتیجه عدل
بالسیرة العادله یقهر المناوى
با روش عدل دشمن شکست مى یابد و از میان مى رود.
قضاوت بى عدالت
لیس من العدل القضاء على الثقة بالظن
قضاوتى که به حدس و گمان متکى باشد از روى عدل و داد نیست .
عدل شریف تر از بخشش
سئل علیه السلام : اءیهما اءفضل : العدل ، اءو الجود؟
فقال علیه السلام : العدل یضع الامور مواضعها، والجود یخرجها من جهتها. العدل سائس عام ، و الجود عارض خاص ، فالعدل اءشرفهما و اءفضلهما
از حضرتش پرسیدند: دادگرى بهتر است یا بخشندگى ؟
فرمود: دادگرى هر چیزى را در جاى خویش قرار مى دهد و بخشش آنها را از جاى خود بیرون مى کند و عدل نگهبان همه مردم است و بخشندگى به افراد مخصوص بهره مى دهد. بنابراین عدل شریف تر و برتر است .
امر به عدل و احسان
قال فى قوله تعالى : (ان الله یامر بالعدل و الاحسان ) -: العدل : الانصاف ، و الاحسان : التفضل
امام على علیه السلام در مورد این سخن خداى متعال : (خداوند شما را به عدل و احسان فرمان مى دهد.) فرمود: عدل ، انصاف دادن و ستم نکردن است و احسان جود و بخشش .
پیوند دهنده خلق
بالنصفة یکثر المواصلون .
انصاف و عدالت است که پیوند انسان ها را بیشتر مى نماید.
سفارش به کارگزاران
اءنصفوا الناس من اءنفسکم ، و اصبروا لحوائجهم فانکم حزان الرعیة ، و وکلاء اءلامة ، و سفراء الائمة
امام على علیه السلام در نامه اى خطاب به کارگزارانش چنین فرمود: ما بین مردم و خودتان انصاف بورزید و به برآوردن نیازهاى آنان تحمل نمایید؛ زیر شما خزانه داران رعیت هستید و وکلاى امت و سفیران پیشوایان .
توصیه به عدالت
استعمل العدل ، و احذر العسف و الحیف ، فان العسف یعود بالجلاء و الحیف یدعو اءلى السیف
عدل و دادگرى را به کار بند، و از روز گویى و ستمگران برحذر باش ؛ زیرا زور گویى ملت را به جلاى وطن وا مى دارد و ستم مردم را به قیام مسلحانه فرا مى خواند.
توصیه على (ع ) به یکى از کارگزارانش
آس بینهم فى اللحظة و النظرة و الاشارة و التحیة ، حتى لا یطمع العظماء فى حیفک ، و لا ییاس الضعفاء من عدلک
امیرمؤ منان على علیه السلام در نامه اى خطاب به کارگزاران خویشتن چنین فرمودند: ما بنى همه افراد رعیت در نگاه گذار و نگرش دقیق و اشاره و درود گفتن تساوى برقرار کن تا بزرگان طمع در ظلم تو نکنند و ناتوانان از دادگرى تو ماءیوس نشوند.
انصاف با رعیت
اءنصف الله و اءنصف الناس من نفسک و من خاصة اءهلک و من لک فیه هوى من رعیتک ، فانک اءلا تفعل تظلم !
ما بین خدا و مردم از یک طرف و نفس و دودمان و هر کسى از رعیت که هوایى از او بر سر دارى ، از طرف دیگر انصاف برقرار کن ، اگر انصاف بر اقرار نکنى ستم ورزیده اى .
یاوران عدالت
اءدا اءدت الرعیة الى الوالى حقه ، و اءدى الوالى اءلیها حقها عز الحق بینهم ، و قامت مناهج الدین ، و عتدلت معالم العدل ، و جرت على اءذلالها السنن ، فصلح بذلک الزمان ، و طمع فى بقاء الدولة ، و یئست مطامع الاعداء و ادا غلبت الرعیة و الیها، اءو اءجحف الوالى برعیته ، اختلفت هنالک الکلمة ، و ظهرت معالم الجور
در آن هنگام که مردم جامعه حق حاکم بر به حاکم ادا کردند و زمامدار نیز حق مردم را به آنان ادا کرد، حق در میان آنان عزیز گردد و مسیرهاى روشن دین هموار و نشانه هاى عدالت معتدل و برپا، و سنت ها در مجراى خود به جریان مى افتند، در نتیجه زمان اصلاح مى شود و بقاى حکومت مورد امید، و طمع و آز دشمنان از تسلط بر جامعه ماءیوس و ساقط مى گردد و در آن هنگام که رعیت بر حاکم غالب شود یا حاکم بر رعیت ظلم و تعدى روا دارد، کلمه جامع آن دو مختلف گردد و پراکندگى در جامعه نفوذ کند و علامت هاى ستم آشکار شود.
شعبه هاى عدالت
الایمان على اءربع دعائم : على الصبر، و الیقین ، و العدل ، و الجهاد... و العدل منها على اءربع شعب : على غائص الفهم ، و غور العلم ؛ و زهرة الحکم و رساخُة الحلم : فمن فهم علم غور العلم ؛ و من علم غور العلم صدر عن رائع الحکم ؛ و من حلم لم یفرط فى اءمره و عاش فى الناس حمیدا
ایمان چهار ستون دارد: صبر، یقین ، عدل و جهاد، و عدل چهار قسمت مى گردد: دقت در فهمیدن ، رسیدن به حقیقت علم و زیبایى قضاوت ها و استوار شدن در بردبارى ، کسى که فهمید، حقیقت علم را درک مى کند و کسى که حقیقت دانش را درک کرد، از راه هاى بردبارى وارد مى شود و کسى که حلیم بود در زندگى افراط نمى کند و در میان مردم ، خوشنام زندگى مى کند.
سر گذشت شگفت آورتر!
اعجب من ذلک طارق طرقنا بملفوفُة فى وعائها، و معجونة شنئتها، کاءنما عجنت بریق حى ء اءوقیئها، فقلت : اءصلة ، اءم زکاُة ، اءم صدقة ؟ فذلک محرم علینا اءهل البیت . فقال : لا ذا و لا ذاک ، و لکنها هدیة . فقلت . هبلتک الهبول ! اءعن دین الله اءتیتنى لتخد عنى ؟اءمختبط انت اءم ذوجنة ، اءم تهجر؟و الله لو اءعطیت الاقالیم السبعة بما تحت اءفلاکها، على اءن اءعصى لله فى نملة اءسلبها جلب شعیرة ما فعلته
از این سرگذشت (سرگذشت عقیل که تقاضاى کمک کرد و حضرت آهن گداخته به دست او نزدیک کرد) شگفت آورتر داستان کسى است که نیمه شبى ظرفى سرپوشیده پر از حلواى خوش طعم و لذیذ به در خانه ما مى آورد، ولى این حلوا معجونى بود که من از آن متنفر شدم ، گویا آب دهان مار را با استفراغش خمیر طعم و لذیذ به در خانه ما آورد، ولى این حلوا معجونى بود که من از آن متنفر شدم ، گویا آب دهان ما را با استفراغش خمیر کرده بودند، به او گفتم : صدقه است یا زکات است ؟ که این دو بر ما اهل بیت حرام است .
گفت : نه این است و نه آن ، بلکه هدیه است .
گفتم : مادرت بر تو بگرید! آمده اى مرا از راه دین خدا فریب دهى یا پریشان خردى یا دیوانه اى و یا هذیان مى گویى ؟
به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمان است به من بدهند تا خدا را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى نافرمانى کنم هرگز نخواهم کرد.
نخستین گام عدل
آن من اءحب عباد الله اءلیه عبدا اءعانه الله على نفسه ، فاستشعر الحزن ، و تجلبب الخوف ... فهو من معادن دینه ، و اءدتاد اءرضه . قد اءلزم نفسه العدل ، فکان اءول عدله نفى الهوى عن نفسه
از محبوب ترین بندگان خدا در پیشگاه ربوبى بنده اى است که خداوند (سبحان ) او را در شناخت نفس خود و ساختن آن یارى فرماید (این انسان مورد عنایت خداوندى ) لباسى از اندوه بر تن نموده و پوشاکى از بیم بر خود پوشید... (این رشد یافته ) از معدن دین خداوندى و مانند میخ هاى محکم از عوامل نگهدارنده ارزش ها در زمین اوست ، خود را بر عدل و دادگرى ملزم نموده و نخستین عدل وى درباره خویشتن ، نفى هوى و امیال از نفس خود مى باشد.
اختلاف حکم ها
و قال علیه السلام فى ذم اختلاف العلماء فى القتیا -: ترد على اءحدهم القضیة فى حکم من الاحکام فیحکم فیها براءیه ، ثم ترد تلک القضیة بعینها على غیره فیحکم فیها بخلافه ، ثم یجتمع القضاه بذلک عند الامام الذى استقضا هم فیصوب آراءهم جمیعا؛ و الههم واحد! و نبیهم واحد! و کتابهم واحد! اءفا مرهم الله - سبحانه - بالاختلاف فاءطاعوه !
امام علیه السلام در بدگویى از اختلاف علماء در فتوى چنین مى گوید: یک موضوع به یکى از آنان داده مى شود که حکم آن را صادر کند و او نظر خود را مى دهد، عین همین موضوع به یکى دیگر از اهل علم داده مى شود و دومى حکمى صادر مى کند که برخلاف حکم اول است ، پس هر دو براى حل اختلاف پیش امامى که آنان را به قضاوت گمارده است مى روند و امام نظر هر دو را تاءیید مى کند. خداى آنان یکى ، پیامبرشان یکى و قرآن آنان هم یکى است ؛ اما در حکم اختلاف دارند! آیا خدا دستور داده اختلاف پیدا کنند و آنان به فرمان خدا گوش داده اند.
گستردگى دامنه عدالت
و قال فیما رده على المسلمین من قطائع عثمان بن عفان -: و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء: لردته ؛ فان فى العدل سعة ". و من ضاق علیه العدل ، فالجور علیه اءضیق
درباره زمین هایى که عثمان به اقطاع دیگران در آورده و آن حضرت علیه السلام زمین هاى مذکور را به مسلمانان برگردانیده بود فرمودند: به خدا قسم ، اگر آن مال را چنین مى یافتم که به تحقیق با آن ، زنانى به عقد زناشویى در آمده و کنیزانى با آن خریدارى شده بودند، باز هم هر آینه آن را به مسلمانان بر مى گردانیدم ، پس به راستى در عدل و دادگرى وسعت و گشایش است و هیچ چیز آن را از میان نمى برد و آن کس (یا آن فرمانروا) که اجراى عدالت ، او را در تنگنا قرار دهد و نتواند از این راه به تدبیر امور بپردازد چاره جویى از راه جور و ظلم براى او تنگ تر و دشوارتر خواهد بود.
وظیفه پیشواى عادل
ان الله تعالى فرض على اءئمه العدل اءن یقدروا اءنفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره
خداوند بر پیشوایان عدالت مقرر فرموده است که شاءن و اندازه خود را در حد مردم ناتوان تنظیم نمایند تا بینوایى مستمندان آنان را گرفتار درد و اندوه مهلک نسازد.
به نام خدا
خلقت و آفرینش خداوند
عجز انسان
ما لابن آدم و الفخر، اءوله نطفة ، و آخره جیفة و لا یرزق نفسه ، و لا یدفع حتفه
انسان را با فخر چه کار! او که آغازش نطفه است و فرجامش مردار گندیده ، نه مى تواند روزى خود دهد و نه مى تواند مرگ را دفع کند. (پس چرا فخر مى کند؟!)
آفرینش جهان
خلق الخلق على غیر تمثیل ، و لا مشورة مشیر، و لا معونة معین ، فتم خلقه باءمره ، و اءذعن لطاعته ، فاءجاب
خداوند موجودات را بدون در دست داشتن هیچ نمونه اى و بدون مشورت با هیچ مشاورى و بدون کمک گرفتن از هیچ یاورى آفرید و خلقت به فرمان او تمام و کامل شد و همگى به طاعتش اقرار کردند.
شکوه و عظمت آفرینش
ما الذى نرى من خلقک ، و نعجب له من قدرتک ، و نصفه من عظیم سلطانک و ما تغیب عنا منه ، و قصرت اءبصارنا عنه ، و انتهت عقولنا دونه ، و حالت ستور الغیوب بیننا و بینه اءعظم
چه بزرگ است انچه ما از آفرینش تو مى بینیم و از قدرت تو در پدید آوردن آن به شگفت مى آییم و آن به عنوان نشانه بزرگى و قدرت تو وصف مى کنیم ، و چه بزرگ تر از این هاست آنچه از ما پنهان است و دیدگان ما از دین آنها قاصر است و خردهاى ما را به آن ها دسترسى نیست و پرده هاى غیب میان ما و آن ها حایل شده است .
طبع آدمى
لقد علق بنیاط هذا الانسان بضعُة هى اءعجب ما فیه ، و ذلک القلب . و له مواد من الحکمة و اءضداد من خلافها، فان سنح له الرجاء اءذله الطمع ، و اءن هاج به الطمع اءهلکه الحرص ، و ان ملکه الیاس قتله الاسف ، و ان عرض له الغضب اشتد به الغیظ و ان اسعده الرضا نسى التحفظ، و اءن ناله الخوف شغله الحذر، و اءن اتسع له الامن استلبثه الغرة ، و ان اءفاد مالا اطغاه الغنى ، و ان اءصابته مصیبة فصحه الجزع ، و ان عضته الفاقة شغله البلاء، و ان جهده الجوع قعد به الضغف ، و آن افراط به الشبع کظته البطنُة . فک تقصیر به مضر، و کل افراط به مفسد
بى گمان به بند دل این انسان قطعه گوشتى آویخته شده که از شگفت انگیزترین اعضاى بدن است و شگفتى اش این است که در آن مایه هایى از حکمت و اضدادى که مخالف حکمت اند وجود دارد.
پس اگر براى او امیدى رخ دهد طمع او را خوار گرداند و اگر طمع وى را از جا برانگیزد دچار حرصى شود که نابودش سازد، و اگر نومیدى او را فراگیرد اندوه او را بکشد و اگر خشم بر آن عارض شود غلیظ و تنگ خلقى بر او سخت بتازد، و اگر به سعادت رضا و خشنودى نایل آید جانب احتیاط کارى او را به خود مشغول گرداند، و اگر امن و آسایش بر او سایه افکند غفلت او را از بن براندازد و اگر مالى به او رسد سرکشى ثروت به دامش کشد و اگر دچار مصیبتى شود گرفتارى او را مشغول کند و اگر گرسنگى به او فشار آورد ناتوانى از پایش در آورد، و اگر پرخورى کند نفسش در گلو بگیرد و خلاصه هر کاهش و نقصانى به او زیان آور و هر افزایش تباه کننده است .
شکوه و عظمت آفرینش
سبحانک ما اءعظم ما نرى من خلقک ! و ما اءصغر کل عظیمة فى جنب قدرتک ! و ما اءهول ما نرى من ملکوتک ! و ما اءحقر ذلک فیما غاب عنا من سلطانک ! و ما اءسبغ نعمک فى الدنیا، و ما اءصغرها فى نعم الاخرة !
اى خداى پاک ! چه عظیم و پر شکوه است آن چه از آفرینش تو مى بینیم ! و چه خرد است هر بزرگى در برابر قدرت تو! و چه هول انگیز است آن چه ما از ملکوت تو مى بینیم ! و چه حقیر است آن چه ما مى بینیم در برابر قدرت و سلطنت ناپیداى تو از دیدگان ما! چه بسیار است نعمت هاى تو در این دنیا! و چه اندک است این نعمت ها در برابر نعمت هاى آخرت !
آفرینش زمین
اءنشا الارض فاءمسکها من غیر اشتغال . و اءرساها على غیر قرار، و اءقامها بغیر قوائم . ورفعها بغیر دعائم . و حصنها من الاود و الاعوجاج . و منعها من التهافت و الانفراج
زمین را ایجاد کرده آن را نگه داشت بى آن که وى را مشغول سازد و آن را بر جایى بدون قرار استوار کرد و بى هیچ پایه اى بر پایش داشت و بى هیچ ستونى برافراشتش و آن را از کجى نگاه داشت و از افتادن و شکافتن آن جلوگیرى کرد.
عظمت آفرینش آسمان ها
فمن شواهد خلقه خلق السموات موطدات بلا عمد، قائمات بلا سند.
دعا هن فاءجبن طائعات مذعنات ، غیر متلکئات و لا مبطئات . و لولا اقرار هن له بالربوبیة و اذعانهم له بالطوا عیة ، لما جعلهن موضعا لعرشه ، و لا مسکنا لملائکته ، و لا مصعدا للکلم الطیب و العمل الصالح من خلقه . جعل نجومها اءعلاما یستدل بها الحیران فى مختلف فجاج الاقطار. لم یمنع ضوع نورها ادلهمام سجف اللیل المظلم . و لا استطاعت جلابیب سواد الحنادس اءن ترد ما شاع فى السموات من تلالو نور القمر
از نشانه هاى آفرینش خدا، پدید آوردن آسمان هاى استوار بدون ستون و ایستاى بدون تکیه گاه است . خداوند اراده ایجاد آن ها را فرمود و آن ها با میل و رغبت و بى هیچ درنگ و کندى اجابتش کردند و اگر اقرار آن ها بر خداوندى او و اعتراف آن ها به طاعت و بندگى اش نبود آنها را جایگاه عرش خویش و مکان فرشتگان و محل فرا بردن گفتار و کردار شایسته بندگانش قرار نمى داد. ستارگان آسمان را نشانه هایى ساخت تا افراد سرگردان در آمد و شد راه هاى زمین به وسیله آن ها راه خویش را بیابند، پرده هاى شب تا پرتو نور آنها را نپوشانده و رداهاى سیاه شب هاى تاریک توانایى محو درخشش نور پراکنده ماه در آسمان را ندارد.
عظمت سلطنت الهى
کان من اقتار جبروته ، و بدیع لطائف صنعته ، اءن جعل من ماء البحر الزاخر المتراکم المتقاصف ، یبسا جامدا، ثم فطر منه اءطباقا، ففتقها سبع سموات
از نشانه هاى توانایى و سلطنت خداوند و شگفتى آفرینش هاى او این است که از آب دریاى ژرف بر هم ریخته پر موج خش و جامدى را آفرید، آنگاه از آن طبقاتى خلق کرد و آن طبقات را به آسمان شکافت .
تعدیل حرکات زمین
عدل حرکاتها بالراسیان من جلامیدها، و ذوات الشناخیب الشم من صیاخیدها
حرکت زمین را به وسیله صخره هاى عظیم و قله کوه هاى بلند و محکم تعدیل کرد.
آفرینش آسمان ها
نظم بلا تعلیق رهوات فرجها، و لا حم صدوع انفراجها و وشج بینها و بنى ازواجها و ذلل للهابطین باءمره ، و الصاعدین باءعمال خلقه ، خزونة معراجها، و ناداها بعد اذ هى دخان ، فالتحمت عرى اءشراجها، و فتق بعد الارتتاق صوامت اءبوابها، و اءقام رصدا من الشهب الثواقب على نقابها، و اءمسکها من اءن تمور فى خرق الهواءء باءیده ، اءمرها آن تقف مستسلمة " لامره ، و جعل شمسها آیة مبصرة " لنهارها، و قمرها آیة ممحوة " من لیلها، و اءجراهما فى مناقل مجراهما، و قدر سیر هما فى مدارج درجهما، لیمیز بین اللیل و النهار بهما، و لیعلم عد السنین و الحساب بمقادیرهما، ثم علق فى حوها فلکها، و ناط بها زینتها، من خفیات دراریها و مصابیح کواکبها، و رمى مسترفى السمع بثواقب شهبها، و اءجراها على اذلال تسخیرها من ثبات ثابتها، و مسیر سائرها، و هبوطها و صعودها، و نحوسها و سعودها
راه هاى گشاده آسمان ها را بى آنکه به جایى پیوسته باشد منظم ساخت و شکاف هاى وسیعش را به هم پیوست و میان هر آسمانى با آسمان هاى دیگر ارتباط برقرار کرد و براى فرود آیندگان به فرمان او و بالا روندگانى که اعمال و کردار بندگان را مى برند دشوارى آن را آسان نمود و به آسمان ها که از دود بودند ندا داد که به هم به پیوندند و گرد آیند و پس از جمع شدن و گرد آمدن درهاى بسته آنها را گشود و از ستاره هاى درخشان بر راه هاى آسمان نگهبان گماشت و با قدرت خویش از به جنبش در آمدن آن ها در فضاى شکافته جلوگیرى کرد و فرمود تا در جاى خویش بایستند و به امر او تسلیم باشند. خورشید آسمان را نشانه اى روشنگر براى روز و ماه آن را که نورش محو مى شود آیتى براى شب قرار داد و آنها را در مسیرشان روانه ساخت و حرکت آنها را در منازل و راه هایى که باید طى کنند تعیین نمود، تا با سیر آن ها شب و روز مشخص و شمار سال ها و حساب کارها دانسته شود. پس فلک را در فضا معلق نگه داشت و زینت هایش را به آن آویخت که عبارتند از ستارگانى پنهانى همانند در سفید و ستارگانى همانند چراغ روشن ، و با شهاب هاى تابان شیطان هایى را که گوش مى کشند براند و جاى ستارگان سیار و فرورو صعود و سعد و نحس هر یک را تحت تسخیر خویش قرار داد.
نیکوترین آفرینش
لم یخلق الاشیاء من اءصول اءزلیةُ، و لا اءوائل اءبدیة ، بل خلق ما خلق فاقام حده ، و صور ما صور فاءحسن صورته
اشیا را از ماده اى ازلى یا نمونه هایى ابدى نیافرید، بلکه آفرید آن چه آفرید و حدودش را تعیین کرد و صورتى داد به آن چه داد و آن صورت را به نیکوترین شکل نگاشت .
راز استوارى زمین
و تد بالصخور میدان اءرضه
جنبش و لرزش زمین را به وسیله سنگ هاى بزرگ و کوه ها میخکوب و استورا گردانید.
حرکت آسمان ها
خلق سبحانه لاسکان سمواته ، و عمارة الصفیح الاعلى من ملکوته ، خلقا بدیعا من ملائکته
آسمان را با پرجا بودن ستاره هاى آن و با گردش ستاره هاى سیار آن و با فرا رفتن و فرود آمدن آن ها و با بودن ستاره هاى نحس و سعد (بدى آور و نیکى آور) در آن و با تسخیر آن به آسانى به جریان انداخت .
اوج عظمت خدا در آفرینش انسان
اءیها المخلوق السوى ، و المنشا المرعى فى ظلمات الارحام ، و مضاعفات الاستار. بدئت من سلالة من طین ، و وضعت فى قرار مکین ، الى قدر معلوم و اجل مقسوم . تموز فى بطن اءمک جنینا لا تحیر دعاء و لا تسمع نداء. ثم اءخرجت من مقرک الى دار لم تشهدها، و لم تعرف سبل منافعها. فمن هداک لاجترا الغذاء من ثدى اءمک ! و عرفک عند الحاجُة مواضع طلبک و ارادتک !
اى انسانى که از نظر خلقت بى کم و کاست و متناسبى و در زهدان هاى تاریک و پرده هاى تو در، پدید آمده و محافظت مى شدى ! آفرینش از عصاره گل آغاز شد.. و سپس از جایگاه به محیطى که آن را ندیده بودى و راه به دست آوردن منافعش را نمى دانستى بیرون آورد شدى . چه کسى تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت هدایت کرد؟و چه کسى جایگاه هاى طلب و خواستن را به تو آموخت ؟!
یکتایى در آفرینش
خلق الخلائق على غیر مثال خلا من غیره ، و لم یستعن على خلقها باءحد من خلقه
موجودات را بدون نمونه اى که از غیر او صادر شده باشد خلق کرده و در آفریدن آن ها از هیچ یک از مخلوقاتش کمک نگرفت .
آفرینش انسان از خاک
اءم هذا الذى اءنشاه فى ظلمات الارحام ، و شغف الاستار؛ نطفة دهاقا، و علقة محاقا، و جنینا و راضعا، و ولیدا و یافعا، ثم منحه قلبا حافظا، و لسانا لافظا، و بصرا لا حظا، لیفهم معتبرا، و یقصر مزدجرا؛ حتى اذا قام اعتداله ، و استوى مثالفه ، نفر مستکبرا
آیا این انسان همان کسى نیست که خداوند او را در تاریکى هاى زهدان و پرده هاى غلاف مانند آفرید، از نطفه اى که ریخته شد..... آن گاه به او دلى حفظ کننده و زبانى گویا و چشمى بینا بخشید تا بفهمد و عبرت گیرد و از زشتکارى ها باز ایستد اما چون قد راست کرد و به نهایت رشد خود رسید کرد فرازانه روى برگرداند. قدرت خدا در آفرینش
فطر الاخلائق بقدرته ، و نشر الریاح برحمته
آفریدگان را با قدرت خود بیافرید و بادها را با رحمت خود به حرکت در آورد.
راز آفرینش
لو اءراد الله اءن یخلق آدم من نور یخطف الابصار ضیاؤ ه ، و یبهر العقول رواوه ، و طیب یاءخذ الانفاس عرفه لفعل . و لو فعل لظلت له الاعناق خاضعة ، و لخفت البلوى فیه على الملائکه . و لکن الله سبحانه یبتلى خلقه ببعض ما یجهلون اءصله ، تمییزا بالاختبار لهم ، و نفیا، للاستکبار عنهم ، و ابعادا للخیلاء منهم
اگر خداوند مى خواست که آدم علیه السلام را از نورى بیافریند که روشنایى آن دیده ها را برباید و زیبایى آن عقول آدمیان را خیره سازد و او را چنان معطر نماید که نفس ها را بوى خوش و عطر آن حضرت را چنین مى آفرید گردن ها در مقابل او خم مى شدند و آزمایش فرشتگان به وسیله خلقت آن حصرت سبک مى گشت ، ولى خداوند سبحان مخلوقات خود را با بعضى از امور که اصل آن را نمى دانند براى تمایز خوب از بد امتحان مى نماید، هم چنین به وسیله دستورات آزمایشى تکبر را از آنان نفى و غرور و خودخواهى را از آنان دور مى سازد.
آفرینش زمین
اءنهد جبالها عن سهولها، و اءساخ قواعدها فى متون اءقطارها و مواضع اءنصابها، فاءشهق قلالها، و اءطال اءنشازها، و جعلها للارض عمادا، و اءرزها فیها اءوتادا، فسکنت على حرکتها من اءن تمید باءهلها، اءو تسیخ بحملها او تزول عن مواضعها
کوه هاى زمین را از دشت ها و پستى هایش برآمده ساخت و ریشه آن ها را در دل زمین هاى اطرافشان و جاهایى که برقرار هستند فرو برد.. و آن ها را تکیه گاه زمین و میخ ها نگهدارنده آن قرار داد. پس ، آن گاه زمین در عین متحرک بودن آرام گرفت تا ساکنان خود را در سقوط و اضطراب قرار ندهد، یا آنچه را حمل کرده است فرو نیاندازد، یا آن گاه زمین در عین متحرک بودن آرام گرفت تا ساکنان خود را در سقوط و اضطراب قرار ندهد، یا آنچه را حمل کرده است فرو نیاندازد، یا آن را از جاى خویش جابه جا نکند.
توصیف خلق آدم
جمع سبحانه من حزن الارض و سهلها، و عذبها و سبخها تریة سنها بالماء حتى خلصت . و لا طها بالبله حتى لزبت فجبل منها صورة ذات اءحناء و وصول و اءعضاء و فصول : اءجمدها حتى استمسکت و اءصلدها حتى صلصلت لوقت معدود، و اءمد معلوم : ثم نفخ فیها من روحه فمثلت انسانا ذا اذهان یجیلها، و فکر یتصرف بها...
خداى بزرگ از زمین هاى سنگلاخ و هموار و زمین هاى مستعد کشت و زرع و شوره زاران اندکى خاک فراهم آورد و بر آن آب ریخت تا خالص و پاکیزه شد و آن را با آب آمیخت
آفرینش مخلوقات بى نظیر
الذى ابتدع الخلق على غیر مثال امتثله ... و اءرانا من ملکوت قدرته ، و عجائب ما نطقت به آثار حکمته ، و اعتراف الحاجة من الخلق الى آن یقیمها بمساک قوته ، مادلنا باضطرار قیام الحجة له على معرفته
نابودى دنیا
الذى ابتدع الخلق على غیر مثال امتثله ... و اءرانا من ملکوت قدرتة ، و عجائب ما نطقت به آثار حکمته ، و اعتراف الحاجة من الخلق الى اءن یقیمها بمساک قوته ، مادلنا باضطرار قیام الحجة له على معرفته
خداوندى که مخلوقات را پدیدار ساخت بى آن که مثل و مانندى از هر یک از آن ها قبلا وجود داشته و او آن را مثالى قرار داده باشد، خدایى که عظمت و شکوه قدرت خود و شگفتى هایى که نشانه هاى حکمت او، گویاى آن است به ما نشان داد. و نیز اعتراف همه مخلوقات در مورد احتیاج خود به این که خداوند با قدرت خویش آن ها را نگاه دارد، همه این ها چیزهایى است که ما را از پذیرفتن دلیل هایى استوار پابرجا بر شناخت خداوند ناگزیر مى سازد.
شگفتى هاى انسان
لیس فناء الدنیا بعد ابتداعها باءعجب من انشائها و اختراعها... و اءن الله ، سبحانه ، یعود بعد فناء الدنیا وحده لا شى ء معه
نابودى دنیا، پس از آفریدن آن زیاد شگفتى آورتر از آفریدن و ایجاد آن نیست . و خداوند سبحان ، پس از نابودى جهان تنها باقى مى ماند و چیزى با او نیست .
بخشش خدا
اعجبوا لهذا الانسان ینظر بشحم ، و یتکلم بلحم ، و یسمع بعظم ، و یتنفس من خزم !!
از این انسان تعجب کنید و پند بگیرید! با پیه نگاه مى کند، با گوشت حرف مى زند، با استخوان مى شنود و از شکافى (بینى ) نفس مى کشد!
عجب از این آدم !
جعل لکم اسماعا لتعى ما عناها، و اءبصارا لتجلو عن عشاها خداوند به شما دو گوش داد تا آن چه را به آن ها مربوط مى شود دریافت کنند و دو چشم داد تا از نابینایى به در آیند.
به نام خدا
توصیف فرشتگان
آفرینش فرشتگان
خلق سبحانه لاسکان سمواته ، و عمارُة الصفیح الاعلى من ملکوته ، خلقا بدیعا من ملائکته ، و ملا بهم فروح فجاجها، وحشابهم فتوق اءجوائها
خداى سبحان براى سکونت بخشیدن در آسمان ها و آبادانى بالاترین قسمت ملکوت و عظمت خویش (افلاک بلند) مخلوقاتى بدیع و نوظهور، یعنى فرشتگان را آفرید و آنها را در راه هاى گشاده آسمان ها و فضاهاى وسیع میان آنها قرار داد و همیشه میان آن ها راه هاى گشاده بندگى بى کسالت
من ملائکتک ، لا یساءمون من عبادتک
گروهى از فرشتگانت هستند که از بندگى تو خسته نمى شوند.
درجه یقین فرشتگان
لم ترم الشکوک بنوازعها عزیمةُ ایمانهم ، و لم تعترل الظنون على معاقد یقینهم
انگیزه هاى امیال و شک و تردیدها، استحکام ایمان آنان را متزلزل و مختل نساخت ، گمان ها و پندارها به دژهاى محکم یقین آنان ، ازدحام و هجوم نیاورد.
توصیف فرشتگان
انشاء هم على صور مختلفات ، و اءقدار متفاوتات ، اءولى اءجنحة تسبح جلال عزته ... و منهم من هو فى خلق الغمام الدلح و فى عظم الجبال اشمخ ، و فى قترة الظلام الابهم ، و منهم من خرقت اءقدامهم تخوم الارض السفلى ، فهى کرایات بیض قد نفذت فى مخارق الهواء، و تحتها ریح هفافُة تحبسها على حیث انتهت من الحدود المتناهیةُ، قد استفر غتهم اءشغال عبادته .
خداى سبحان فرشتگان را به صورت هاى مختلف و اندازه هاى گوناگون آفریده است : (بالدارانى هستند) که همواره تسبیح جلال و عزت او را مى گویند. گروهى از آنان در میان ابرهاى پر آب و در کوه هاى مرتفع و بلند و در ظلمات تاریک قرار دارند و جمعى دیگر قدم هایشان تا قعر زمین پایین رفته و همانند پرچم هاى سفیدى دل هوا را شکافته و در زیر آن بادهایى است که به نرمى حرکت مى کنند و آنها را در جاى خویش نگه مى دارد، اشتغال به عبادت حق آن ها را از هر کار دیگرى باز داشته است .
اراده فرشتگان در عبادت
لا تعدو عزیمة جدهم بلادة الغفلات ، و لا تنتضل فى هممهم خدائع الشهوات
سستى ناشى از عفلت ها بر اراده آن ها به کوشش در عبادت چیره نگردد و تیرهاى خدعه آلود شهوت ها و هوس ها، همت هاى آنان را آماج خود قرار ندهد.
کم بودن طاعت ملایک
انهم على مکانهم منک ، و منزلتهم عندک ، و استجماع اءهوائهم فیک و کثرة طاعتهم لک ، و قلة غفلتهم عن اءمرک ، لو عاینوا کنه ما خفى علیهم منک لحقروا اءعمالهم ، و لزروا على اءنفسهم ، ولعرفوا اءنهم لم یعبدوک حق عبادتک ، و لم یطیعوک حق طاعتک
آنان با همه منزلتى که نزد تو دارند و همه وجودشان عشق به توست و با وجود فراوانى طاعتشان از تو و غافل نبودنشان از تو، اگر حقیقت آن چه را از تو بر آنان پوشیده است مشاهده کنند، بى گمان اعمال خویش را خرد شمارند و بر خویشتن خرده گیرند و دریابند که تو را چنان که سزد عبادت نکرده اند و چندان که شایسته است طاعتت ننموده اند.
عصمت فرشتگان
و عصمهم من ریب اشبهات ، فما منهم زائغ عن سبیل مرضاته
آنان را از تردید حاصل از شبهات مصون داشت ؛ از این رو، هیچ کدام آنها از راه خشنودى خدا منحرف نمى شود.
صفت ملایک
لم تطمع فیهم الوساوس فتقترع برینها على فکرهم
وسوسه ها طمعى در راهیابى به آنان نداشته تا با کثافت خود، فکر آنان را بکوبد.
عبادت ملایکه
لم یتولهم الاعجاب فیستکثروا ما سلف منهم ، و لا ترکت لهم استکانة الاجال ، نصیبا فى تعظیم حسناتهم
عجب (خود بزرگ بینى و خود پسندى ) بر آنان غلبه نکرده تا آنان عبادات گذشته را زیاد محسوب کنند و احساس ناتوانى و ناچیزى در دریافت جلال خداوندى براى بزرگ بینى حسناتى که انجام مى دهند نصیبى نگذاشته است .
فرشتگان شیفته عبادت
وصلت حقائق الایمان بینهم و بین معرفته ، و قطعهم الایقال به الى الوله اءلیه ، و لم تجاوز رغباتهم ما عنده الى ما عند غیر قد ذاقوا حلاوة معرفته ، و شربوا بالکاس الرویة من محبته
حقایق ایمان ، میان ایشان و شناخت خدا پیوند داده است و یقینشان به وجود او، آنها را شیفته و سرگشته او کرده است . شیرینى معرفت او را چشیده اند و از جام محبت او سیراب گشته اند.
نظارت فرشتگان
اعلموا، عباد الله ! اءن علیکم رصدا من اءنفسکم ، و عیونا من جوار حکم ، و حفاظ صدق یحفظون اءعمالکم ، وعدد اءنفاسکم ، لا تسترکم منهم ظلمُة لیل داج ، و لا یکنکم منهم باب ذو رتاج
بدانید اى بندگان خدا! که دیده بانى از وجود شما و جاسوسانى از اعضاى بدن شما و نگهبانان صادقى بر شما گماشته شده اند که اعمال شما و شمار نفس هایتان را ثبت مى کنند. نه سیاهى شب تار (اعمال ) شما را از دید آنها پوشیده مى دارد و نه دروازه محکم و بسته ، شما را از آنان مخفى مى کند.
سعى و کوشش در عبادت
لیس فى اءطباق السماء موضع اهاب ، الا و علیه ملک ساجد، اوساعت حافد، یزدادون على طول الطاعة بربهم علما، و تزداد عزة ربهم فى قلوبهم
در هیچ یک از طبقات آسمانى جایى به اندازه جاى پوستینى وجود ندارد که در آن فرشته اى در حال سجده نباشد و یا با سعى و کوشش (به دنبال کار) شتابد، با اطاعت فراوان به علم و یقین خویش مى افزایند و عزت و سلطنت پروردگار در دل هایشان افزوده مى شود.
وصف فرشتگان الهى
جعلهم الله فیما هنالک اءهل الاءمانة على وحیه ، و حملهم اءلى المرسلین و دائع امره و نهیه
خداوند متعال آن فرشتگان را در آن جایگاه صفحات مقدس ملکوتى که هستند، امین وحى خود قرار داده و به وسیله آنان امانت هاى امر و نهى خود را بر رسولانش رسانده است .
فرشته تحذیر
اءن لله ملکا ینادى فى کل یوم : لدوا للموت ، و اجمعوا للفناء، و ابنوا للخراب !
همانا خدا را فرشته اى دارد که هر روز ندا در مى دهد: براى مرگ بزایید و براى نابودى گرد آورید و براى ویرانى بسازید!
داناتر از خلایق !
هم اءعلم خلقک بک ، و اءخوفهم لک ، و اءقربهم منک ؛ لم یسکنوا الاصلاب ، و لم یضمنوا الارحام ، و لم یخلقوا من ماء مهین ، و لم یتشعبهم ریب المنون ؛ و اءنهم على مکانهم منک ، و منزلتهم عندک ، و استجماع اءهوائهم فیک ، و کثرة طاعتهم لک ، و قلة غفلتهم عن اءمرک ؛ لو عاینوا کنه ما خفى علیهم منک لحقروا اءعمالهم
آنها فرشتگان به تو داناتر از باقى خلایق هستند و از تو بیش از همه مى ترسند و به تو بیش از همه نزدیک اند، در پشت پدران جا نگرفته اند و در رحم هاى مادران در نیامده اند و از آب بى مقدار آفریده نشده اند و (حوادث روزگار) آن ها را پریشان نکرده است .
آنان با مقامى که در پیش تو دارند و با این که همه عشق و آروزهایشان در وجود تو جمع شده است و با وجود فزونى طاعت و عبادتشان براى تو، کمى غفلتشان از فرمانت ؛ اگر حقیقت ذات تو را که بر آنان پوشیده است مشاهد کنند اعمال خود را حقیر و کوچک شمارند.
همیشه در رکوع و سجود
فتق ما بین السموات العلا، فملآهن اطوارا من ملائکته ، منهم سجود لا یرکعون ، و رکوع لا ینتصبون ، و صافون لا یتزایلون ، و مسبحون لا یساءمون ، لا یغشاهم نوم العیون ، و لا سهو العقول ، و لا فترة الا بدان ، و لا غفلة النسیان و منهم اءمناء على وحیه ، و اءلسنة الى رسله ، و مختلفون بقضائه و اءمره ، و منهم الحفظة لعباده ، و السدنة لابواب جنابه ، و منهم الثابتة فى الارضین السفل اءقدامهم ، والمارقة من الاقطار اءرکانهم ، و المناسبة لقوائم العرش اءکتافهم . ناکسة ذونه ابصارهم ، متلفعون تحته باءجنحتهم ، مضروبة بینهم و بین من دونهم حجب العزة ، و اءستار القدرُة . لا یتو همون ربهم بالتصویر، و لا یجرون علیه صفات المصنوعین ، و لا یحدونه بالاماکن ، و لا یشیرون اءلیه یشیرون اءلیه بالنظائر
خداوند آسمان هاى بلند را از هم گشود و مملو از فرشتگان گوناگون کرد، دسته اى از آن ها همیشه در سجودند و رکوع ندارند و یا در رکوع اند و قیام نمى کنند و یا در صف هایى که هرگز پراکنده نمى شوند قرار دارند و یا همواره تسبیح مى گویند و ملول نمى شوند، نه خواب به دیدگان آنها راه مى یابد و نه خطایى در خردشان و نه سستى در وجودشان و نه بى خردى و فراموشى در آن پدید مى آید و گروهى دیگر از آنان ، امینان وحى حق و زبان او به سوى پیام آوران اند و پیوسته براى رسانیدن حکم و فرمان او رفت و آمد مى کنند. گروهى دیگر از آنان نگهبان بندگان و دربانان بهشت اویند. جمعى از ایشان پاهایشان در طبقات پایین زمین ثابت و گردن هایشان از آسمان بالا گذشته و اعضاى آنها از کرانه هاى جهان بیرون رفته است و کتف هاى آنان براى حفظ پایه هاى عرش خدا آماده است و در مقابل عرش او سر را پایین افکنده اند و در زیر آن ، بال ها را به خود پیچیده اند و در میان آنان و دیگران که در مراتب پایین قرار دارند، حجاب هاى عزت و پرده هاى قدرت فاصله انداخته ، هرگز پروردگار خود را با نیروى وهم تصویر نکنند و صفات آفریدگان را براى او قائل نشوند. هرگز او را در مکانى محدود نساخته و با چشم اشاره به او نمى کنند.
به نام خدا
قضا و قدر
پاداش شکیبایى
اءن صبرت جرى علیک القدر و انت ماءجحور، و ان جزعت جرى علیک القدر و اءنت مازور
اگر شیکیبایى ورزى حکم و قدر خداوند بر تو رفته است و پاداش دارى و اگر بى تابى کنى تقدیر الهى بر تو جارى است و گناهکارى .
ظاهر نیکوى روزگار
ما قال الناس لشى ء(طوبى له ) الا و قد خباء له الدهر یوم سوء مردم درباره هیچ چیزى نگویند: خوشا آن مگر این که روزگار براى آن (ظاهر خوش نما) روز نامبارکى پنهان کرده باشد.
تغییر قضا با صدق و خلوص
فلما راى الله صدقنا اءنزل بعدونا الکبت ، و اءنزل علینا النصر حتى استقر الاسلام ملقیا و متبوئا اءوطانه
وقتى که خداوند صدق و خلوص ما را دید، دشمن ما را به ذلت و خوارى نشاند و پیروزى را بر ما فرستاد. تا آن گاه که اسلام مانند شترى که گردن بر زمین بنهد و حالت تسلیم به خود بگیرد، استقرار یافت و در جایگاه هاى خود عقول و دل هاى مسلمانان ) جاى گیر شد.
قضاى الهى
حتى اذا و افق وارد القضاء انقطاع مدة البلاء حملوا بصائرهم على اسیافهم و دانوا لربهم باءمر واعظهم
آن گاه که عامل قضاى خداوندى با پایان یافتن مدت آزمایش موافقت نمود بصیرت هاى خود را بر شمشیرهایشان حمل کردند و با اطاعت از امر راهنمایشان به پروردگار نزدیک شدند.
ناخرسند از قدر الهى
من اءصبح على الدنیا حزینا فقد اءصبح لقضاء الله ساخطا
کسى که صبح کند و به خاطر دنیا محزون باشد، از قضا و قدر الهى ناخرسند است .
سرنوشت و تقدیر
لا یجرى لاحد الاجرى علیه ، و لا یجرى علیه الا جرى له . و لو کان لاحد اءن یجرى له و لا یجرى علیه ، لکان ذلک خالصا لله سبحانه دون خلقه ، لقدرته على عباده ، و لعدله فى کل ما جرت علیه صروف قضائه
حق چیزى است که به نفع کسى به جریان نمى افتد، مگر این که روزى دیگر به ضرر او سراغش را خواهد گرفت (و بالعکس ) و به ضرر کسى جارى نمى شود مگر این که روزى دیگر به سود او به جریان مى افتد و بنا بود که حق همواره به سود کسى جارى گردد نه بر ضرر او، چنین وضعى درباره حق فقط به طور خالص براى خدا منحصر بود؛ زیرا او است پیروز مطلق بر بندگانش و به جهت دادگرى مطلق او در همه مواردى که انواع قضاى (حکم ) او در آن ها به جریان مى افتد.
سپاس تقدیر الهى
الحمد الله على التقدیر حتى تکون الافُة فى التدبیر
ستایش مى کنم خدا را در برابر چیزى که قضایش به آن متعلق گشته و به هر فعلى که مقدر فرموده و مرا به شما مبتلا ساخته است .
آفت در تدبیر
یغلب المقدر على التقدیر حتى تکون الافة فى التدبیر
قدر الهى بر تدبیر پیروز شود تا آن جا که آفت در تدبیر باشد.
مصدر قضا و قدرها
اءان صبت علیهم المصائب لجؤ وا الى الاستجازة بک ، علما بان اءزمة الامور بیدک ، و مصادرها عن قضائک
اگر مصیبت هاى روزگار بر سر اولیاء الله تاختن آورد، پناهندگى به تو جویند؛ زیرا مى دانند که زمام همه امور به دست تو است و صدور آن ها از مقام قضاى تو.
ناخشنودى به قضاى الهى
اءلا فالحذر الحذر من طاعة ساداتکم و کبرائکم الذین تکبروا عن حسبهم ، و ترفعوا فوق نسبهم ، والقوا الهجینه على ربهم ، و جاحدوا الله على ما صنع بهم . مکابرة لقضائه ، و مغالبُة لالائه
آگاه شوید! بر حذر و بیمناک باشید از اطاعت آقایان و بزرگان خود، کسانى که از ارزش هاى واقعى حیثیت خود را بالاتر تلقى کردند و بالاتر از نسب خود سربلند نمودند، زشتى کار خود را به خدا نسبت دادند و درباره آن چه که خداوند با آنان انجام داده است انکار ورزیدند، این همه (خطا کارى ها) را در رویا رویایى جاهلانه و متکبرانه با قضاء خداوندى و پیروزى جستن بر نعمت هاى او مرتکب شدند.
قطعیت تقدیر
لن یبطى ء عنک ما قد قدر لک .
آن چه که براى تو تقدیر شده است از تو به تاءخیر نخواهد افتاد.
خرسند نبودن به قضا
لا ینقص سلطانک من عصاک و لا یزید فى ملک من اءطاعک ، و لا یرد اءمرک من سخط قضاءک
کسى که تو را معصیت کند از سلطه تو خدا نکاهد و کسى که اطاعتت کند بر ملک تو نیفزاید، و کس که از قضاى تو به غضب آید نتواند امر تو را برگرداند. تقدیر معلوم الهى
احمده الى نفسه کما استحمد اءلى خلقه ، و جعل لک شى ء قدرا، و لک قدر اءجلا و لکل اجل کتابا
ستایش مى کنم خدا را براى تقرب به او همان گونه که خود از مردم ستایشش را خواسته است و براى هر چیزى اندازه اى قرار داده و براى هر اندازه اى مدتى محدود، و براى هم مدتى قرارى ثابت .
تقدیر معلوم الهى
لما سئل عن القدر -: طریق مظلم فلا تسلکوه ، و بحر عمیق فلا تلجوه ، سر الله فلا تتکفوه
از آن حضرت علیه السلام درباره قدر سوال شد، پس فرمود: راهى است تاریک ! پس آن راه را در پیش نگیرید و دریایى است عمیق پس در آن وارد نشوید و راز خداوندى است پس براى کشف آن خود را به زحمت نیندازید.
تقدیر و تدبیر
تذل الامور للمقادیر حتى یکون الحتف فى التدبیر کارها و چاره جویى ها در برابر تقدیرات الهى خوار مى گردد. تا آن حد که گاه چاره جویى انسان موجب هلاک او مى گردد.
فرمان هاى محکم حق
اءمره قضاء و حکمة ، و رضاه اءمان و رحمة ، یقضى بعلم ، و یعفو بحلم
فرمان خداوند بر مبناى قضا و حکمت ، و رضاى او موجب آمال و رحمت است حکم او بر مبناى علم ، و منشاء عفو او هم است .
تقدیر الهى
المقدر لجمیع الامور بلا رویة و لا ضمیر
آفریننده است با سنجش دقیق براى همه کائنات بدون اندیشه و مفاهیم درونى .
نامعلومى سرنوشت
رب مستقبل یوما لیس بمستدبره ومغبوط فى اءول لیله ، قامت بوا کیه فى آخره
چه بسا کسى که روز به زندگى روى آورده ؛ اما شب آن روز را ندیده ، و بسا کسانى که در آغاز شب به او رشک برده اند؛ اما در پایان شب بر مرگ او گریسته اند. آرزوى بهترین تقدیر
استودع الله دینک و دنیاک و اساله خیر القضاء لک فى العاجلُة و الاجلة و الدنیا و الاخرُة
دین و دنیاى تو را به خدا مى سپارم و از او مى خواهم که در حال و آینده در دنیا و آخرت بهترین سرنوشت را براى تو در نظر بگیرد. خشم به قضاى الهى
من اصبح على الدنیا حزینا، فقد اءصبح لقضاء الله ساخطا، و من اصبح یشکو مصیبةُ نزلت به ، فقد اصبح یشکو ربه
کسى که به خاطر مال دنیا اندوه خورد، به قضاى الهى خشم ورزیده و کسى که از مصیبتى که به او رسیده به خلق شکایت برد، از پروردگارش شکایت کرده است .
قضاى متقن الهى
لم یوده خلق ما ابتدا، ولا تدبیر ما ذرا، و لا وقف به عجز عما خلق ، و لا ولجت علیه شبهُة فیما قضى و قدر، بل قضاء متقن ، و علم محکم ، و امر مبرم
آفرینش آن چه که خلق نموده و تدبیر آن چه که به وجود آورده است سنگینى و خستگى براى او نداشته و ناتوانى از ایجاد کائنات و به راه انداختن آن او را متوقف نساخته است و در اجراى قضا و گستردن نقشه هستى اشتباهى بر او وارد نگشته است ، بلکه کار او قضایى است متقن و علمى است محکم و امرى است قطعى .
به نام خدا
عالمان و غیرعالمان
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ
بگو : « آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟» تنها خردمندان به این حقیقت توجه دارند.
عالمان و جاهلان هر دو به ظاهر انسان هستند اما تفاوت آنان از نظر شخصیت و ارزش انسانی، تفاوت خورشید تابناک است و شب ظلمانی ! تفاوت آنان همان تفاوت چشمه ی آب زلال است و کویر خشک علم ارزشی است که برای رسیدن به آن باید تلاش کنیم. چنان که پیامبر (ص) فرمودند: « ز گهواره تا گور دانش بجوی»
به نام خدا
احادیث امانت وامانت داری
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:إِن أَحبَبتُم أَن یُحِبَّکُمُ اللّه وَرَسولُهُ فَأَدّوا إِذَا ائتُمِنتُم وَاصدُقوا إِذا حَدَّثتُم وَأَحسِنوا جِوارَ مَن جاوَرَکُم؛ نهج الفصاحه، ح 554 پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:لَیسَ مِنّا مَن یُحَقِّرُ المانَةَ حَتّى یَستَهلِکُها إِذَا استُودِعَها؛ از ما نیست کسى که امانت را کوچک بشمارد و از آن مواظبت نکند و در معرض تلف شدن قرار بدهد. بحارالأنوار، ج75، ص172، ح13 پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:مَنِ ائتَمَنَ غَیرَ أَمینٍ فَلَیسَ لَهُ عَلَى اللّه ضَمانٌ لأَِنَّهُ قَدنَهاهُ أَن یَتَمِنَهُ؛پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:مَن خانَ أَمانَةً فِى الدُّنیا وَلَم یَرُدَّها إِلى أَهلِها ثُمَّ أَدرَکَهُ المَوتُ ماتَ عَلى غَیرِ مِلَّتى وَیَلقَى اللّه وَ هُوَ عَلَیهِ غَضبانٌ؛ هر کس به فردى غیر امین امانت بسپارد، خداوند ضامن او نیست، زیرا او را از امانت سپارى به غیر امین بازداشته است. بحارالأنوار، ج103، ص179، ح3 کسى که در دنیا به امانتى خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بمیرد بر دین من نمرده است و با خدا دیدار مى کند در حالى که بر او خشمگین است. امالى صدوق، ص 516 به زیادى نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویى و امانتدارى آنها توجه کنید. بحارالأنوار، ج75، ص114، ح5
اگر مى خواهید که خدا و پیغمبر شما را دوست بدارند وقتى امانتى به شما سپردند رد کنید و چون سخن گویید راست گویید و با همسایگان خود به نیکى رفتار نمایید.
دروغگو امانتدار نیست و بدکار، نگهدارنده اسرار.
غررالحکم، ج 5، ص 85 ، ح 7506
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:أَربَعٌ مَن أُعطیَهُنَّ فَقَد أُعطىَ خَیرَ الدُّنیا وَالخِرَةِ صِدقُ حَدیثٍ وَأَداءُ أَمانَةٍ وَعِفَّةُ بَطنٍ وَحُسنُ خُلقٍ؛
چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویى، اداء امانت، حلال خورى و خوش اخلاقى.
غررالحکم، ج2، ص151، ح2142
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:لا تَمَنَنَّ مَلولاً؛شخص به ستوه آمده و رنجیده را امین مشمار.
نهج البلاغه، حکمت 211
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:اَلامانَةُ تَجُرُّ الرِّزقَ، وَالخیانَةُ تَجُرُّ الفَقرَ؛
امانتدارى روزى مى آورد و خیانت در امانت فقر.
بحارالأنوار، ج78، ص60، ح138
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:لا تَخُن مَنِ ائتَمَنَکَ وَإِن خانَکَ وَلاتُذِع سِرَّهُ وَإِن أَذاعَ سِرَّکَ؛
به کسى که تو را امین قرار داده است خیانت مکن هر چند او به تو خیانت کرده باشد و راز او را فاش مساز اگر چه او راز تو را فاش ساخته باشد.
بحارالأنوار، ج77، ص208، ح1
کانَ النَّبىّ صلىاللهعلیهوآله قَبلَ المَبعَثِ مَوصوفا بِعِشرینَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنبیاءِ لَوِ انفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ فَکَیفَ مَنِ اجتَمَعَت فیهِ؟! کانَ نَبیّا اَمینا، صادِقا، حاذِقا، اَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخیا، کمیا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَمیُخالِط مُنَجِّما وَ لا کاهِنا و لا عَیافا؛
رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلتهاى پیامبران را دارا بودند، که اگر کسى یکى از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسى که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبرى امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرمخو بودند و با هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیبگو و پیشگویى همنشین نبودند.
المناقب لابن شهر آشوب، ج 1، ص 123
امام موسی کاظم علیه السلام:اَداءُ الاَمانَةِ وَالصِّدقُ یَجلِبانِ الرِّزقَ، وَالخیانَةُ وَالکَذِبُ یَجلِبانِ الفَقرَ وَ النِّفاقَ؛
اداى امانت و راستگویى روزى را زیاد مىکند و خیانت و دروغگویى باعث فقر و نفاق مىشود.
بحارالأنوار، ج 78، ص 327
به نام خدا
احادیث زیبای امانت وامانت داری
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:إِذا رَأَیتَ مِن أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ: اَلحَیاءُ وَالمانَةُ وَالصِّدقُ؛
هر گاه در برادر (دینى) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش: حیا، امانتدارى و راستگویى.
نهج الفصاحه، ح 205
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَحَجَّ وَاعتَمَرَ وَقالَ «اِنّى مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛
سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسى که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتى که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید.
نهج الفصاحه، ح 1280
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:آیَةُ المُنافِقِ ثَلاثٌ: اِذا حَدَثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذا اؤتُمِنَ خانَ؛
نشان منافق سه چیز است: 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .
صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح 89
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:إِذا رَأَیتَ مِن أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ: اَلحَیاءُ وَالمانَةُ وَالصِّدقُ؛
هر گاه در برادر (دینى) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش: حیا، امانتدارى و راستگویى.
نهج الفصاحه، ح 205
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:ثَلاثٌ لَیسَ لاَِحَدِ مِنَ النّاسِ فیهِنَّ رُخصَةٌ: بِرُّ الوالِدَینِ مُسلِما کانَ اَؤ کافِرا وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ لِمُسلِمٍ اَو کافِرا وَاَداءُ الاَمانَةُ اِلى مُسلِمٍ کانَ اَؤ کافِرا؛
سه چیز است که ترک آن براى هیچ کس جایز نیست: نیکى به پدر و مادر مسلمان باشند یا کافر، وفاى به عهد با مسلمان یا کافر و اداى امانت به مسلمان یا کافر.
جامع الصغیر، ج2، ص716، ح3469
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:اَقرَبُکُم غَدا مِنّى فِى المَوقِفِ اَصدَقُکُم لِلحَدیثِ وَاَدَّاکُم لِلاَمانَةِ وَاوفاکُم بِالعَهدِ وَاَحسَنُکُم خُلقا وَاَقرَبُکُم مِن النّاسِ؛
نزدیک ترین شما به من در قیامت، راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.
بحارالأنوار، ج75، ص94، ح12
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:إِذا رَأَیتَ مِن أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ: اَلحَیاءُ وَالمانَةُ وَالصِّدقُ؛
هر گاه در برادر (دینى) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش: حیا، امانتدارى و راستگویى.
نهج الفصاحه، ح 205
به نام خدا احادیث زیبای امام صادق علیه السلام درمورد امانتداری امام صادق علیه السلام:لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، وَلکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ وَأداءُ الأمانَةِ؛ فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مىکند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس مىکند، بلکه آنها را به راستگویى و امانتدارى بیازمایید. کافى، ج2، ص 104، ح2 خداى عزوجل هیچ پیامبرى را نفرستاد، مگر با راستگویى، و برگرداندن امانت به نیکوکار و یا بدکار. کافى، ج 2، ص 104، ح 1 امام صادق علیه السلام:لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، وَلکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ وأداءُ الامانَةِ؛ کافى، ج2، ص104، ح2 امام صادق علیه السلام:اَلمَکارِمُ عَشرٌ ، فَإنِ استَطَعتَ أن تَکونَ فیکَ فَلتَکُن... : صِدقُ الَبسِ ، وَصِدقُ اللِّسانِ ، وَأداءُ الامانَةِ ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ ، وَإقراءُ الضَّیفِ ، وَ إطعامُ السّائِلِ ، وَالمُکافاةُ عَلىَ الصَّنائعِ ، وَالتَّذَمُّمُ لِلجارِ ، وَالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ ، وَرَأسُهُنَّ الحَیاءُ؛ غررالحکم، ج6، ص441، ح10926 امام صادق علیه السلام:إِنَّهُ قالَ لِبَعضِ شیعَتِهِ ـ عَلَیکُم بِالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ، وَصِدقِ الحَدیثِ وَأَداءِ الامانَةِ وَالتَّمَسُّکِ بِما أَنتُم عَلَیهِ، فَإِنَّما یَغتَبِطُ أَحَدُکُم إِذا انتَهَت نَفسُهُ إِلى هاهُنا، وَأَومى بِیَدِهِ إِلى حَلقِهِ؛ امام صادق علیه السلام به بعضى از شیعیان خود فرمودند: بر شما لازم است پرهیزکارى و تلاش و راستگویى و امانت دارى و چنگ زدن به مذهب خود، زیرا هر یک از شما به هنگام جان دادن، غبطه او را خواهند خورد. امام صادق علیه السلام:اِتَّقُوا اللّه، وَعَلَیکُم بِأَداءِ الامانَةِ إِلى مَنِ ائتَمَنَکُم فَلَو أَنَّ قاتِلَ أَمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام ائتَمَنَنى عَلى أَمانَةٍ لأََدَّیتُها إِلَیهِ؛ تقواى الهى پیشه کنید و امانت را به کسى که شما را امین دانسته است، باز گردانید، زیرا حتّى اگر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام امانتى را به من بسپرد هر آینه آن را به او بر مى گردانم. امالى صدوق، ص 318
فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس مى کند، بلکه آنها را به راستگویى و امانتدارى بیازمایید.
مکارم ده تاست : اگر مى توانى آنها را داشته باش ... : استقامت در سختى ها، راستگویى، امانتدارى، صله رحم، میهمان نوازى، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکى ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
بنگر على علیه السلام با چه چیز آن مَقام را نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پیدا کرد همان را پیروى کن. همانا على علیه السلام آن مقام را نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله با راستگویى و امانتدارى بدست آورد.
کافى، ج2، ص104، ح5
.: Weblog Themes By Pichak :.