اگر حجاب ظهور تو وجود تار من است........................................
خداکندکه بمیرم چرانمیای آقا جان..................................
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم..........
اللهم عجل لولیک الفرج............................
بسم رب الشهداءوالصدیقین
اصولاً ارتباط کمتر و دوری از شیء مطلوب، جذابیت آن را بیشتر میکند. بنابراین پوشش زنان جذابیت او را در نظر جنس مخالف بیشتر کرد، و تلاش و پی گیریش را برای وصال فزونی خواهد بخشید.
اگر زنان خواهان تحکیم و موقعیت و افزایش محبوبیت خویشند باید آن را در پناه حجاب بدست آورند اما زنان امروزی با بیحجابی از جذابیت خود کاستهاند. بدون تردید یکی از علل بالارفتن سن ازدواج که جوانان از تن دادن به تشکیل خانواده و احساس مسئولیت شانه خالی میکنند، همان گسترش بدحجابی و بیبند و باری میباشد. اگر چه این زنان با جلوهگری و هرزهگی و خودنمایی، نظر مردان را به سوی خود جلب میکنند و یاد خدا را از دل مردان بیرون و یاد شهوات و منظرههای جنسی و شهوتانگیز را در دل آنها زنده میکنند اما غافل از این هستند که مردان به همان اندازه و شاید بیشتر بدبینی نسبت به جنس زن پیدا میکنند و در مورد انتخاب وسواس زیادیشان میدهند و میگویند از کجا بشناسیم یا اطمینان پیدا کنیم که همسر آیندهمان خوب و صالح باشد. پس بیحجابی نوعی بیاعتنایی در مردان نسبت به زنان ایجاد میکند که نگرانی از آینده هم آرامش روحی و روانی جوانان و خانوادههای آنها را برهم میزند.
بعضی از مردم دهن بین هستند. یعنی نگاه میکنند ببینند، مردم چه نظری میدهند و چگونه قضاوت میکنند؟ و نادانسته خود را تسلیم نظرات دیگران میکنند.
این قدر به زنهای با حجاب و با عفاف، مارک اَمُّل بودن و محرومیت از تمدن زدهاند که آنهایی که دهن بین بودهاند. برای پاک کردن این مارک موهوم، حجاب را از خود دور کردهاند. و با الگو قرار دادن فرهنگ غرب و به شکل فرنگی مآب قرار دادن خود، عناوین پوچ و توخالی متجدد و متمدن و خوش تیپ را بر خود نهادهاند. در حالی که عفاف جنسی، یکی از ارزشهای بنیادین اسلام است. مسلمان و متدین واقعی کسی است که از حیث عفاف جنسی، کم و کسری نداشته باشد.
مسائلی از قبلی بدحجابی، بیحجابی، روابط ناسالم و آزادانة دختر و پسر در برخی از محیطهای عمومی (از قبیل پارکها، سینماها و سایر اماکن مشابه) سریالهای تلویزیونی و غیره به گونه مختلف در تحریم زدایی نوجوانان مؤثر است.
بجا خواهد بود اگر همزمان با سالمسازی محیطهای خانوادگی و آموزشی، مسئولین مربوط به بهسازی اخلاقی محیط اجتماعی نیز اقدام نمایند. تا نسلی که مدیریت آینده کشور را در اختیار میگیرند. بتواند با روحی قوی و سالم و اراده اخلاقی، به ایفای مسئولیت خویش بپردازند.
به عبارت دیگر پوشش، غریزه جنسی مردان و زنان را تعدیل میکند و آنها را از هواپرستی و پیروی از هوای نفس، کنترل مینماید و نقش مهمی در مبارزه با نفس اماره دارد.
قرآن درباره نفس اماره چنین میفرماید:
«إِنَّ النَّفْسَ لِاَمَّارَةُ بالسَّوءِ اِلاَّ ما رَحِمَ رَبّی».[1]
همانا نفس اماره به کارهای بد امر میکند مگر آنکه پروردگارم رحم کند.
«نفس اماره» نفس سرکشی است که انسان را به گناه فرمان میدهد و به هر سوی میکشاند و لذا امارهاش گفتهاند.
نفس اماره همچون اژدهایی بیرحم، صاحبش را میبلعد و زندگی ا و جامعه را متزلزل و ناآرام میسازد و وضع روحی بیمار گونهای را در انسانها پدید میآورد. پس برای سلامتی روح و روان، پیراستهبودن درون از آلودگیها و رذایل اخلاقی که پر ارزشترین سرمایههای زندگی است. لازم و ضروری میباشد تا بتوان هر چه بهتر و بیشتر بهداشت روان را در زندگی خانوادگی و اجتماعی حاکم نمود.
اولین حقی که هم زن و هم مرد باید رعایت کنند. خوش اخلاقی است. زیرا آنچه که کانون خانوادگی به شدت به آن نیازمند است نرمی، ملایمت، سازگاری، صفا و... از همین روحیات به وجود میآیند.
اساساً اگر در هر محیطی و مؤسسهای، اخلاق حاکم نباشد، زندگی در آنها سرشار از لذت و صفا نخواهد بود.
هر چیزی را قفلی است و در پرتو اخلاق و نرمی، ایمان افراد محفوظ میماند. محبت بین زن و مرد در صورتی مطلوب و کامل است که ابتدا توسط شوهر اظهار شود. در مقابل این اظهار محبت، معمولاً عکس العمل زن یک ارتباط متقابل توأم با محبت فراوان و گسترده است.
مرد میبایست به همسر خود، بخصوص در حضور دیگران احترام بگذارد. این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانی باشد. زن نیازمند دریافت محبت و احترام از طرف شوهر است.
این احساس شوق و محبت او را به زندگانی زناشویی و آمادگی وی برای گذشت و بردباری در برابر محرومیتها و سختیهای احتمالی بیشتر کند.
از این رو در اسلام سفارش شده است که به زنان خود اظهار دوستی و محبت کنند چنانچه که رسول خدا(ص) فرمودند:
قَوْلِ الرَّجُلِ المَرْأَتِهِ إِنّی اَحَبَّتَ لایَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها اَبَداً[1]
سخن مرد به همسرش که «تو را دوست دارم» هیچ گاه از قلب او زدوده نخواهد شد.
مرد باید در ایجاد یک محیط آرام، صمیمی، اطمینان بخش در خانواده خود بکوشد. تا همسر و فرزندانش تحت تأثیر محبت ظاهری و لفظی افراد خارج از محیط خانواده قرار نگیرند.
بدخلقی و عدم سلوک شوهر در خانواده باعث دلزدگی همسر و دیگر اعضای خانواده خواهد شد.
«إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ أَلاَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ»[2]
همانا ورشکستهترین افراد کسانی هستند که خود و خانوادة خود را «در اثر سوء تربیت یا کوتاهی در تعلیم و تربیت» در روز قیامت به زیان انداختند، هان! این همان خسران و زیان آشکار است.
جلوهگری زن در محیط خانه و برای شوهر از ارزشهای والاست. و جلوهگریهای او در محیط خارج و برای مردان اجنبی از ضد ارزشهای شوهر است.
تمتع زن و مرد از یکدیگر در چهارچوب زوجیت، از محسّنات است. و تمتع آنها از یکدیگر در خارج از این چهارچوب از قبایح و رذایل است.
آن تمتع، پاکی و صفا و یکرنگی و وفاداری و صمیمیت میآفریند. در بعد پدری و مادری زن و مرد، را موفق میسازد. و فرزندانی صالح نصیب آنها میگرداند. و این تمتع، یعنی بیبند و باری و هرزگی زن در خارج از خانه، در محیط کار و اجتماع پلیدی میآورد، آلودگی و دو رنگی و بیوفایی پدید میآورد. در بعد پدری و مادری آنها را ناموفق میسازد و فرزندانی ناصالح و ناسالم و غیر متعادل نصیب آنها میکند.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
اگر دل زن در گرو عشق و محبت شوهر باشد هیچ عاملی و سببی نمیتواند زن را از مسیر عفت و پاکی خارج سازد.
بسیاری از اختلافها و انحرافها و ناسازگاریهای زنان و فرزندان از همین نقطه آغاز میشود که مردان نسبت به زن و فرزندان خود محبت لازم را نشان نمیدهند.
مرد باید در خانه به این امر مهم توجه و عنایت خاص مبذول دارد، از هر طریق ممکن به همسر خود محبت ورزد و اعتماد او را جلب کند، به طوری که زن، همسر خود را دلسوز و مهربان و فداکار بیابد.
این امر برای تثبیت نظام خانواده بسیار مؤثر است. در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم:
«مِنْ اَخْلاقِ الأَنْبِیاءِ حُبُّ النِّساءِ»[1]
محبت ورزیدن به همسران از جمله اوصاف و اخلاق پیامبران است.
ائمه بزرگوار ما با این توصیههای آموزنده میخواهند کانون خانه را به محل اَمْن و آسایش تبدیل کنند و نظام خانوادگی را استحکام بخشند. چون استمرار نظامهای بزرگ اجتماعی در روی زمین از خانوادهها نشأت گرفته و اضمحلال و فساد و تباهی نظام خانوادگی باعث فساد و از بین رفتن اجتماعات بزرگ بشری است.
و اگر زن، بیبند و بار نباشد، کمتر مردی به خود جرأت میدهد که حتی در نگاه خود خیانت نمایند.
زن ناموس خانواده و جامعه است، شرافت و عزت و سربلندی خانواده و جامعه به پاکی و عفت و عصمت ناموسش بستگی دارد.
آمیخته بودن آفرینش زن با عفت و پاکدامنی
عفّت و پاکدامنی با آفرینش زن بهم آمیخته است. او از روز نخست عفتگرا و پاکدامنی است نگاههای معصومانه و نفرت او از گناه، در آغاز جوانی و تظاهر به عفت و پاکدامنی در برخوردها، نشانة آن است که عفت در خلقت زن جایگاه عظیم و بلندی دارد که هم خود زنان خواهانانند و هم دیگران، زن را با این ویژگی میخواهند.
اسلام آفرینش زن و صلاح و خیر جامعه را در نظر گرفته و حجاب را لازم شمرده تا عفت درونی او هماهنگ گردد. و بنیان خانواده مستحکم گردیده، زیبایی و دل آرایی زن از آن همسرش باشد و دیگران از آن بهرهای نگیرند.
بنابراین، الزام پوشش فقط و فقط برای حفظ عفت اوست نه زنجیر اسارتی بر دست و پای او، و نه سدّی در برابر تکامل فکری و عملی و هنری زن، بلکه وسیلهای است برای تعالی روح و ایفای مسئولیتهای فردی و اجتماعیاش چه بسا زنان پاکدامن و سخنوری که تاریخ، خصوصیات و متون سخنرانیهای آنان را ضبط کرده است.
نظام جمهوری به خوبی نیز ثابت نموده که پوشش زنان نه تنها مانع از کار و کوشش آنان نیست بلکه زن در پرتو حجاب، بهتر میتواند وظایف اجتماعیش را انجام دهد.
اسلام پوشش از بیگانه را ملاک برتری زن معرفی کرده است. پیامبر(ص) میفرماید:
«إِنَّ خَیْرَ نِساءکمْ العفیفة الولود المتبرّجه مَعَ زوجها الحسانِ مَعَ غَیْره»[1]
بهترین زنان شما زنان با عفت غیر عقیمی است که تنها برای شوهرانشان خود را میآرایند و در مقابل بیگانه کاملاً پوشیدهاند.
حیا و عفت و ستر و پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.
زن با هوش فطری، و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمیتواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهدة زور و بازوی مرد برنمیآید و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را در مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است.
طبیعت جنس نر، گیرنده و دنبال کننده، آفریده شده است مرد طبیعتاً جنگی و حیوان شکاری است. عملش مثبت و تهاجمی است زن برای مرد همچون جایزهای است که باید آن را برباید وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همانطور که متوسل به زیور و خودآرایی و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند. متوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایستی آتش عشق و طلب او را نیز تیزتر کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا کند.
مولوی، عارف نازک اندیش و دور اندیش مثالی بسیار عالی در این زمینه میآورد: راجع به تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالابردن مقام او در گداختن مرد در آتش عشق و سوز، مثل لطیف میآورد: «آنها را به آب و آتش تشبیه میکند میگوید مثل مرد و زن مثل آب است و آتش، مرد مثل آب و زن مثل آتش، اگر حایل از میان آب و آتش برداشته شود، آب بر آتش غلبه میکند و آنرا خاموش میسازد، اما اگر حایل و حاجبی میان آن دو برقرار گردد. مثل اینکه آبی را در دیگی قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند. آن وقت است که آتش، آب را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
اندک اندک او را گرم میکند و احیاناً جوشش و غلیان در او به وجود میآورد تا آنجایی که سراسر وجود او را تبدیل به بخار میسازد.[2]»
مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور میرود، در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانی او متنفر است. مرد همیشه عزت و استغناء و بیاعتنایی زن را نسبت به خود ستوده است. از داستان لیلی و مجنون، خسرو و شیرین میتوان فهمید که زن براثر دور نگه داشتن خود از دسترس مرد تا آنجا پایه و مقام خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است؛ قطعاً درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز تأثیر فراوانی داشته است. این پوشش و حجاب به حفظ عفت و پاکدامنی او کمک خواهد کرد. زیرا بیعفتی ریشه تمامی فسادها و تباهیها میشود و باعث متلاشی شدن کانونهای گرم خانوادگی و در نتیجه سرگردان شدن فرزندان و گرایش آنها به ناهنجاریها و خلافهای اخلاقی که بررسی علل بسیاری از بزهکاریها، اعتیادها و دزدیها و... ریشه در خانوادههای متلاشی دارد.
پدران و مادران موظفاند فرزندان خود را با سَجّیه انسانی تربیت کنند و از دوران کودکی صفات عالی انسانی را در ضمیر آنها پرورش دهند.
هر قدر پدران و مادران قویتر و راسختر نقش الگوی را عهدهدار باشند. تأثیر و جذب و انجذاب فرزندان آنان سریعتر و سریعتر صورت خواهد یافت پذیرفت. لذا باید والدین تلاش کنند در امور دینی و اخلاقی و پرورش حیا و عفّت در فرزندان خود مدل و الگو باشند.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
حجاب در شکل چادر دست و پا گیر است
شبهه: بعضی در کار آمدی چادر این گونه شبهه کردهاند که «این نوع حجاب دست و پا گیر است». آیا ادعای مذکور صحیح است؟
پاسخ: اولاً؛ گر چه حجاب در شکل چادر رایج ایرانی، ممکن است برای برخی افرادی که از سنین کودکی استفاده از آن را تمرین نکردهاند، مقداری مشکل باشد، ولی برای همه زنان، خصوصاً بانوانی که تجربه کافی استفاده از آن را دارند مشکل نیست.
ثانیاً؛ یکی از علل دست و پا گیر دانستن چادرهای ایرانی و سختی کنترل آن برای بعضی از بانوانی که خیلی استفاده از آن را تمرین نکردهاند، باز بودن جلوی آن است، که برای حل این مشکل نیز زنان و دختران میتوانند از چادرهای مشکل زنان عرب که دارای آستین است استفاده نمایند که کنترل آن آسانتر است.[1]
بسم رب الشهداءوالصدیقین
چادر مشکی سبب افسردگی میشود؟
برخی میگویند: اولاً: چادرگران است و مانتو از نظر اقتصادی به صرفهتر میباشد. و ثانیاً؛ رنگ مشکی باعث به وجود آمدن انواع ناراحتیهای روحی و روانی و سبب افسردگی میگردد، پس بهتر است چادر مشکی به چادر صورتی و زرد و قرمز تبدیل گردد.
در رد این نظریه بیان مطالب زیر، مفید است:
اولاً: وقتی که زن چادری را که در طول یک یا دو سال یک چادر بیشتر لازم ندارد با خانمی که بدون چادر هر هرفته با یک لباس و یک نوع رنگ به همراه انواع آرایش بیرون میآید به مراتب از نظر اقتصادی چادر با صرفهتر خواهد بود. بلکه آن خانمهایی که همواره به چادر اشکال میکنند گاهی مانتوهایشان چندین برابر قیمت یک چادر است.
ثانیاً: مگر زن مسلمان میخواهد همیشه چادر سرش نماید تا رنگ مشکی اثر منفی از جهت روانی داشته باشد، بلکه چادر را برای اوقات کمی که در بیرون از منزل هست استفاده میکند و در درون خانه و مکانی که نامحرم نیست میتوان از لباسهای خوش رنگ و مناسب استفاده کند که اسلام هم روی این موضوع تأکید نموده است.
ثالثاً: اگر این حرف شما صحت داشته باشد باید همة خانمهای بد حجاب و زنانی که از انواع لباسها با رنگهای شاد در خیابان استفاده میکنند و نظر مردان، به ویژه جوانان لاابالی را به خود جلب میکنند، از نظر روانی و روحی سالمترین زنان باشند و از نظر اجتماعی و اخلاقی و مشکلات خانوادگی مانند طلاق، متارکه، ... کمترین ناراحتی را نداشته باشند. در حالی که آمار چیز دیگری را نشان میدهد و اصلاً بر مبنای شما جوامع غربی باید شادابترین و سالمترین مردم را از نظر روحی و اخلاقی داشته باشد. در حالی که همه میدانند و خود غربیها بارها اعتراف کردهاند که کشورهای غربی بالاترین آمار را از نظر مشکل اخلاقی و روحی در بین جامعه خود دارند.
رابعاً: اگر چه بعضی از رنگها بر بعضی دیگر، از جهات مختلف برتری دارند، ولی تمام رنگها اعم از سفید و آبی و قرمز و سیاه نشانه عظمت و قدرت خدای تواناست.
بر همین اساس قرآن کریم رنگ سیاه بعضی از کوهها را جزء آیات و نشانه قدرت حق تعالی میداند. اگر رنگ سیاه این قدر از نظر روانی برای شما خطرناک بود، خداوند حکیم رنگ سیاه را از عالم هستی میزدود. پس وجود آن، نشانه زیبایی نظام آفرینش اعم از کوه، انسان و اشیاء دیگر است.
از همه مهمتر وقتی انسان اطلاع از دین و رابطه مناسبی با آن و معنویت نداشت. دچار جهل و تحت تأثیر تبلیغات دشمنان اسلام قرار میگیرد و الا با این همه آثار و فواید حجاب بالاخره چادر این قدر اشکال و سروصدا ندارد و باید بدانیم ریشة تمام این مسائل دو چیز است: یکی عدم معنویت و نداشتن آگاهی از دین و در بعضی از مسلمانان و دیگر آن که دشمن میداند تا وقتی که این حجاب و چادر بر سر زنان و غیرت در بین مردان وجود دارد نمیتواند به اهدافش برسد.
چون ذاتاً آفتاب، به مردم بخیل نیست
ما فرع خاک پای تو هستیم ـ ای حبیب! ـ
خاکی که سر به سجده نیارد، اصیل نیست
باید میان کوره بسوزد که گُل کند
دل تا میان شعله نیفتد، خلیل نیست
جایی که جای پای عروج محمّد(ص) است
راهی برای پر زدن جبرئیل نیست
بعد از دو نیم کردن دل، پا بر آن گذار
این سینه کمتر از وسط رود نیل نیست
بسم رب الشهداءوالصدیقین
تشدید حرص مردان
یکی دیگر از ایرادها این است که پوشیدگی زن اشتیاق و حرص مردان را افزایش میدهد زیرا انسان بر چیزی که از آن منع شده است حرص میورزد. اما اگر از حجاب بیرون آید پس از مدتی برای مردان جامعه طبیعی خواهد شد و حساسیتهای جنسی از میان خواهد رفت.
این راه حل اشکالات فراوانی را به همراه دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- زن بیحجاب تنها برای مردانی که همواره او را مینگرند ممکن است طبیعی شود اما مردهای نامحرم به چند نفر محدود نمیگردند. بنابراین ظاهر او همواره برای اکثریت قریب به اتفاق مردان جامعه تازگی و تنوع دارد و نگاه به او کاهش نخواهد یافت. ضمن این که جلوههای زنانه پیوسته مورد دید و طمع گرسنگان جنسی قرار دارند اگر چه به طور مکرر مورد نظارة آنها باشند. چه این که عطش مردان به زنها محدودیت ندارد. نتیجه آن که بیرون شدن زن از پوشش عفاف حرص چشمهای گرسنه را کاهش نمیدهد بلکه با توجه به آشکارشدن جاذبهها و زیبائیهای جسمانی او توجه و حرص مردان را افزایش میدهد.
2- آزمندی انسان در صورتی است که بیننده، هوس کند و منع شود. اگر غذای لذیذی را از چشم گرسنهای بدور بدارند به آن حرص نمیورزد و همچنین اگر زن بسیار زیبائی از چشم مردان پوشیده باشد به آن حرص نخواهند ورزید. «هر آنچهدیده ببیند دل کند یاد» و زن پوشیده از دیدة نامحرمان به دور است. اما اگر در اشتیای نامحرم چند برابر میشود. پوشش دینی مواضع زیبا و مهیج زن را میپوشاند و طبعاً زمینه تحریک و آزمندی پدید نخواهد آمد. اما فرونشاندن غرایز جنسی با برهنه ساختن زنان، خاموش کردن شعلههای آتش با بنزین است.
3- تمایلات جنسی مرد به زن در نگاه او خلاصه نمیشود تا با بیحجابی زن روابط آنها طبیعی گردد. بلکه نگاه به مواضع آشکار شدة بدن او مقدمة بیداری شهوت و تمایلات خفتة مرد میگردد و زمینه آزمندی شدید او بر کامیابیهای جنسی دیگر میشود و چنین تشدید حرصی از حرص بر نگاه به مراتب زیانبارتر است، و زنان بیحجاب علاوه بر حرص بر نگاه به مواضع مهیّج، حرص بر کامیابیهای دیگر جنسی را فراهم میسازند. نگاه به زنان خودنما شهوت مردان را متلاطم میسازد و تا ارضا نگردند نگاه آنها ادامه مییابد و از آنجائی که قیود اجتماعی، شرعی و عقلی مانع ارضای آن هستند حرص بر نگاه ادامه خواهد داشت تا به عقدههای درونی یا جنایات جنسی منتهی شود که نمونههای آن فراوان است.
4- طبیعی شدن نگاه بیگانه به مواضع جمال و مهیج یک زن جز با کنارگذاردن عفت که اساس زن را تشکیل میدهد میسر نیست و سرپرست او نیز باید فاصله عمیقی از سلامت اخلاقی، غیرت، مردانگی و دیانت داشته باشد تا راضی شود به اندازهای چشمهای لجام گسیختة نامحرم در زیبائیهای ناموسش سرو سیاحت کند تا برای او طبیعی شود. او مجاز نمیباشد. نتیجه این که اشکال تشدید حرص مردان به عکس آنچه گفتهاند بر بیحجابی مترتب است که با فرو ریختن دیوار حجاب تمایلات شهوری به تنشها و تجاوزات جنسی مردان منتهی میگردد. امّا ممنوعیتی که از سوی پوشیدگی زنان بر مردان بیگانه تحمیل میشود به غزل سرائی، ادبیات و عشق عفیف منتهی میگردد که مقدمه ازدواج شود.[1]
ج) پردهپوشی دوشیزگان یک ظلم و احجافی است بر این جنس لطیف. چقدر شبیه تکلیف حجاب، آن که تکلیف نمایند که زنهای گوشهای خود را پنبه بگذارند تا نشنوند و چشمهای خود را بندند تا نبینند.
جواب این اعتراض به چند راه ممکن است؛ اولاً: آن که اگر در بیپردگی زنها مفاسد اجتماعی و ادبی و اقتصادی و عمرانی باشد، چنانچه روشن میشد، تکلیف حجاب مانند تکلیف اطفال است به دبستان رفتن و دانش آموختن و یا مانند تکلیف مریض است به خوردن داروهای تلخ و گویا به هیچ وجه شبیه گوش و چشم بستن نیست.
ثانیاً: آن که امر حجاب در جامعة زنان تا یک اندازه امری است فطری ایشان؛ چه آنکه به تاریخ زنان عالم رجوع کنیم و پرده پوش یا پرده دری ایشان را بسنجیم، بیشتر زنان دنیا را در قرون وسطی محجّبات خواهیم یافت مثلاً زنهای شهر شیب به یک حجاب و نقاب مخصوص که عبارت بود از پردهای که محاذی دو چشم برای دیدن سوراخ داشت، به صورت میگرفتند و در اسپارت دوشیزگان بیپرده در مقابل مردان میآمدند؛ ولی پس از اختیار شوهر پردهپوش میشدند. و نقوش قدیم نشان میدهد که زنها سر را میپوشانیدند، ولیکن هر وقت به بازار میرفتند، لازم بود که صورت را بپوشانند.
و نیز صاحب دایره المعارف لاروس مینویسد که «زنان رومان در امر حجاب فوق العاده غلوّ داشتند، به درجة آن که زنان قابله ماما از خانة خود بیرون نمیآمد، مگر با کمال حیا؛ و صورت را تا حد چشم میپوشانیدند و ردایی که به پاشنه پایش میرسید به دور میگرفت و ردای دیگر به سر میانداخت به قسمی که شکل قامتش معلوم نمیشد.»
از این سلسله اطلاعات معلوم میشود که تکلیف به حجاب فی الجمله تکلیف به یک فطرت اولیة زنان که ناشی از عفّت ذاتی ایشان است بوده؛ چه آن که در آن زمان با اختلاف طبقاتشان در دین و آئین، کم یا بیش از افق احتجاب دور نبودند و این تکلیف براخلاف فطرت اوّلیة عالم نسوان نیست.
ثالثاً: پردة رقیق نازکی که چهرة دوشیزگان را از آفات باد و خاک و آفتاب و گرما و سرما نگاه داردو در حقیقت حافظ زیبایی که بهترین متاع ایشان است، باشد، نمیشود در ردیف مظالم و از موجبات محو حقوق و فشار بر زنان او را شمرد؛ با آن که منافع صحّی همین نقابی که از دیدن صاحب نیست و از دیده شدن حاجب است، بس است که بگوییم: هواخواهان رفع حجاب در حقیقت خواهان ظلم میباشند و به این پیشنهاد زیانی را به عالم نسوان متوجّه میکنند.[2]
ح) حجاب باعث طلاق خواهد شد؛ زیرا شوهر او چون او را ندیده به حبالة نکاح بیرون آورده، بسا باشد مطلوب او نباشد؛ ناچار باید او را رها کند.
اولاً: دیانت اسلامیه، نظر کردن به زنی را که مرد اراده نکاح و ازدواج او را دارد، جایز و مباح دانسته محقق قدس الله روحه میفرماید:
یجوز أن بنظر الی امرأة یرید نکاحها و إن لم یستأذنها؛ و یختصّ الجواز بوجهها و کّفیها؛ و له أن یکرّر النّظر الیها و أن ینظره قائمة و ماشیة، و روی جواز أن ینظر الی شعرها و مَحاسنها و جسدها من فوق الثیاب؛
یعنی حلال است نگاه کردن به صورت زنی که میخواهید او را به حباله خود بیرون آورد؛ هر چند از او اذن نخواسته باشد؛ و اختصاص دارد این حکم به صورت و دو دست او. برای اوست که مکرّر زن را ببیند، نشستن و راه رفتن او را ملاحظه نماید. و روایت شده است جایز بودن نگاه کردن به مو و گیسوان او وم حاسن و بدن او از روی لباس؛
این است مقرّرات اسلامی، پس اگر کسی به این حکم محکم عمل نکند، اسلام را تقصیری نباشد.
ثانیاً: مگر سبب و باعث طلاق منحصر است در بَد گِلی و عدم مباحث منظر تا به کشف حجاب این محذور برطرف شود. سبب و عامل قویِّ طلاق غالباً عدم توافق اخلاق و جمال معنوی یا فقر وفاقه و تیره روزگاری است؛ و این هم یک میزان کلی ندارد و غالباً از تحت قدرت و اختیار بیرون است.[3]
[1] - محمد رضا، اکبری، حجاب در عصر ما، ص 107-98.
[2]- رسول، جعفریان، رسائل حجابیه، ج 1، ص 214-213.
[3]- همان، ص 263.
.: Weblog Themes By Pichak :.