سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 92/2/13 | 10:55 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

 

بسم رب الشهداءوالصدیقین

تشدید حرص مردان

یکی دیگر از ایرادها این است که پوشیدگی زن اشتیاق و حرص مردان را افزایش می­دهد زیرا انسان بر چیزی که از آن منع شده است حرص می­ورزد. اما اگر از حجاب بیرون آید پس از مدتی برای مردان جامعه طبیعی خواهد شد و حساسیت­های جنسی از میان خواهد رفت.

این راه حل اشکالات فراوانی را به همراه دارد که به برخی از آنها اشاره می­کنیم:

1- زن بی­حجاب تنها برای مردانی که همواره او را می­نگرند ممکن است طبیعی شود اما مردهای نامحرم به چند نفر محدود نمی­گردند. بنابراین ظاهر او همواره برای اکثریت قریب به اتفاق مردان جامعه تازگی و تنوع دارد و نگاه به او کاهش نخواهد یافت. ضمن این که جلوه­های زنانه پیوسته مورد دید و طمع گرسنگان جنسی قرار دارند اگر چه به طور مکرر مورد نظارة آنها باشند. چه این که عطش مردان به زن­ها محدودیت ندارد. نتیجه آن که بیرون شدن زن از پوشش عفاف حرص چشم­های گرسنه را کاهش نمی­دهد بلکه با توجه به آشکارشدن جاذبه­ها و زیبائی­های جسمانی او توجه و حرص مردان را افزایش می­دهد.

2- آزمندی انسان در صورتی است که بیننده، هوس کند و منع شود. اگر غذای لذیذی را از چشم گرسنه­ای بدور بدارند به آن حرص نمی­ورزد و همچنین اگر زن بسیار زیبائی از چشم مردان پوشیده باشد به آن حرص نخواهند ورزید. «هر آنچهدیده ببیند دل کند یاد» و زن پوشیده از دیدة نامحرمان به دور است. اما اگر در اشتیای نامحرم چند برابر می­شود. پوشش دینی مواضع زیبا و مهیج زن را می­پوشاند و طبعاً زمینه تحریک و آزمندی پدید نخواهد آمد. اما فرونشاندن غرایز جنسی با برهنه ساختن زنان، خاموش کردن شعله­های آتش با بنزین است.

3- تمایلات جنسی مرد به زن در نگاه او خلاصه نمی­شود تا با بی­حجابی زن روابط آنها طبیعی گردد. بلکه نگاه به مواضع آشکار شدة بدن او مقدمة بیداری شهوت و تمایلات خفتة مرد می­گردد و زمینه آزمندی شدید او بر کامیابی­های جنسی دیگر می­شود و چنین تشدید حرصی از حرص بر نگاه به مراتب زیانبارتر است، و زنان بی­حجاب علاوه بر حرص بر نگاه به مواضع مهیّج، حرص بر کامیابی­های دیگر جنسی را فراهم می­سازند. نگاه به زنان خودنما شهوت مردان را متلاطم می­سازد و تا ارضا نگردند نگاه آنها ادامه می­یابد و از آنجائی که قیود اجتماعی، شرعی و عقلی مانع ارضای آن هستند حرص بر نگاه ادامه خواهد داشت تا به عقده­های درونی یا جنایات جنسی منتهی شود که نمونه­های آن فراوان است.

4- طبیعی شدن نگاه بیگانه به مواضع جمال و مهیج یک زن جز با کنارگذاردن عفت که اساس زن را تشکیل می­دهد میسر نیست و سرپرست او نیز باید فاصله عمیقی از سلامت اخلاقی، غیرت، مردانگی و دیانت داشته باشد تا راضی شود به اندازه­ای چشم­های لجام گسیختة نامحرم در زیبائی­های ناموسش سرو سیاحت کند تا برای او طبیعی شود. او مجاز نمی­باشد. نتیجه این که اشکال تشدید حرص مردان به عکس آنچه گفته­اند بر بی­حجابی مترتب است که با فرو ریختن دیوار حجاب تمایلات شهوری به تنش­ها و تجاوزات جنسی مردان منتهی می­گردد. امّا ممنوعیتی که از سوی پوشیدگی زنان بر مردان بیگانه تحمیل می­شود به غزل سرائی، ادبیات و عشق عفیف منتهی می­گردد که مقدمه ازدواج شود.[1]

ج) پرده­پوشی دوشیزگان یک ظلم و احجافی است بر این جنس لطیف. چقدر شبیه تکلیف حجاب، آن که تکلیف نمایند که زن­های گوش­های خود را پنبه بگذارند تا نشنوند و چشم­های خود را بندند تا نبینند.

جواب این اعتراض به چند راه ممکن است؛ اولاً: آن که اگر در بی­پردگی زنها مفاسد اجتماعی و ادبی و اقتصادی و عمرانی باشد، چنانچه روشن می­شد، تکلیف حجاب مانند تکلیف اطفال است به دبستان رفتن و دانش آموختن و یا مانند تکلیف مریض است به خوردن داروهای تلخ و گویا به هیچ وجه شبیه گوش و چشم بستن نیست.

ثانیاً: آن که امر حجاب در جامعة زنان تا یک اندازه امری است فطری ایشان؛ چه آنکه به تاریخ زنان عالم رجوع کنیم و پرده پوش یا پرده دری ایشان را بسنجیم، بیشتر زنان دنیا را در قرون وسطی محجّبات خواهیم یافت مثلاً زن­های شهر شیب به یک حجاب و نقاب مخصوص که عبارت بود از پرده­ای که محاذی دو چشم برای دیدن سوراخ داشت، به صورت می­گرفتند و در اسپارت دوشیزگان بی­پرده در مقابل مردان می­آمدند؛ ولی پس از اختیار شوهر پرده­پوش می­شدند. و نقوش قدیم نشان می­دهد که زنها سر را می­پوشانیدند، ولیکن هر وقت به بازار می­رفتند، لازم بود که صورت را بپوشانند.

و نیز صاحب دایره المعارف لاروس می­نویسد که «زنان رومان در امر حجاب فوق العاده غلوّ داشتند، به درجة آن که زنان قابله ماما از خانة خود بیرون نمی­آمد، مگر با کمال حیا؛ و صورت را تا حد چشم می­پوشانیدند و ردایی که به پاشنه پایش می­رسید به دور می­گرفت و ردای دیگر به سر می­انداخت به قسمی که شکل قامتش معلوم نمی­شد.»

از این سلسله اطلاعات معلوم می­شود که تکلیف به حجاب فی الجمله تکلیف به یک فطرت اولیة زنان که ناشی از عفّت ذاتی ایشان است بوده؛ چه آن که در آن زمان با اختلاف طبقاتشان در دین و آئین، کم یا بیش از افق احتجاب دور نبودند و این تکلیف براخلاف فطرت اوّلیة عالم نسوان نیست.

ثالثاً: پردة رقیق نازکی که چهرة دوشیزگان را از آفات باد و خاک و آفتاب و گرما و سرما نگاه داردو در حقیقت حافظ زیبایی که بهترین متاع ایشان است، باشد، نمی­شود در ردیف مظالم و از موجبات محو حقوق و فشار بر زنان او را شمرد؛ با آن که منافع صحّی همین نقابی که از دیدن صاحب نیست و از دیده شدن حاجب است، بس است که بگوییم: هواخواهان رفع حجاب در حقیقت خواهان ظلم می­باشند و به این پیشنهاد زیانی را به عالم نسوان متوجّه می­کنند.[2]

ح) حجاب باعث طلاق خواهد شد؛ زیرا شوهر او چون او را ندیده به حبالة نکاح بیرون آورده، بسا باشد مطلوب او نباشد؛ ناچار باید او را رها کند.

اولاً: دیانت اسلامیه، نظر کردن به زنی را که مرد اراده نکاح و ازدواج او را دارد، جایز و مباح دانسته محقق قدس الله روحه می­فرماید:

یجوز أن بنظر الی امرأة یرید نکاحها و إن لم یستأذنها؛ و یختصّ الجواز بوجهها و کّفیها؛ و له أن یکرّر النّظر الیها و أن ینظره قائمة و ماشیة، و روی جواز أن ینظر الی شعرها و مَحاسنها و جسدها من فوق الثیاب؛

یعنی حلال است نگاه کردن به صورت زنی که می­خواهید او را به حباله خود بیرون آورد؛ هر چند از او اذن نخواسته باشد؛ و اختصاص دارد این حکم به صورت و دو دست او. برای اوست که مکرّر زن را ببیند، نشستن و راه رفتن او را ملاحظه نماید. و روایت شده است جایز بودن نگاه کردن به مو و گیسوان او وم حاسن و بدن او از روی لباس؛

این است مقرّرات اسلامی، پس اگر کسی به این حکم محکم عمل نکند، اسلام را تقصیری نباشد.

ثانیاً: مگر سبب و باعث طلاق منحصر است در بَد گِلی و عدم مباحث منظر تا به کشف حجاب این محذور برطرف شود. سبب و عامل قویِّ طلاق غالباً عدم توافق اخلاق و جمال معنوی یا فقر وفاقه و تیره روزگاری است؛ و این هم یک میزان کلی ندارد و غالباً از تحت قدرت و اختیار بیرون است.[3]



[1] - محمد رضا، اکبری، حجاب در عصر ما، ص 107-98.

[2]- رسول، جعفریان، رسائل حجابیه، ج 1، ص 214-213.

[3]- همان، ص 263.