سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 94/5/29 | 10:17 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

کار براى آخرت

 

رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : اعمَلْ لِدُنیاکَ کأنّکَ تَعیشُ أبدا ، واعمَلْ لآخرتِکَ کأنّکَ تَموتُ غَدا . (1)

 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : براى دنیاى خود چنان کار کن که گویى تا ابد زنده اى، و براى آخرتت چنان کار کن که گویى همین فردا خواهى مُرد. 

 

رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : مَن أصبَحَ وأمسى والآخِرهُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّه ُ الغِنى فی قلبِهِ، وجَمَع لَه أمرَهُ،ولَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّى یَستکمِلَ رزقَهُ . ومَن أصبحَ وأمسَى والدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُ الفَقْرَ بینَ عینَیهِ، وشتَّتَ علَیهِ أمْرَه، ولَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلّا ما قُسِمَ لَهُ . (2)

 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر آن کس که در شب و روز، بزرگترین همّش آخرت باشد ، خداوند بى نیازى را در دل او جاى مى دهد و کارش را سامان مى بخشد و از دنیا نمى رود مگر وقتى که روزى اش را کامل دریافت کرده باشد. و هر آن کس که شب و روز، بزرگترین همّش دنیا باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قرار مى دهد (همیشه چشمش گرسنه دنیا است) و کارش را پریشان مى سازد و از دنیا به چیزى بیش از قسمت خود نمى رسد. 

 

الامام علیٌّ علیه السلام : لایَنفَعُ العَمَلُ للآخِرَةِ مَعَ الرَّغبَةِ فِی الدُّنیا . (3)

 

امام على علیه السلام : با رغبت به دنیا، کار براى آخرت بى فایده است. 

 

(1) تنبیه الخواطر : 2/234.

(2) بحار الأنوار : 77/151/104 .

(3) غرر الحکم : 10829.




تاریخ : پنج شنبه 94/5/29 | 3:44 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

تعجب از جهنمی شدن افراد

 

اگر کسی جاهل به نعمت‌ها و به مسئولیت در برابر نعمت‌ها باشد درخت وجودش را در اسفل السافلین جهنم می‌کارد. امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: درختی هم که در جهنم ریشه بگیرد درآوردنی نیست : «لایُفَکُّ اَسیـرُها و لا یَبْـرَءُ ضَـریرُها». و حیف است که آدم درخت جهنم بشود و با آنهمه استعداد به جهنم برود! در قیامت، بهشتی‌ها از جهنمی‌ها تعجب می‌کنند، اما جهنمی‌ها از بهشتی‌ها تعجب نمی‌کنند، چون می‌بینند بهشتی‌ها همگی در مسیر طبیعی و درست حرکت کرده‌اند و به بهشت رسیده‌اند، اما بهشتی‌ها از جهنمی‌ها تعجب می‌کنند که چگونه راه راست را واگذارده و به جهنم رفته‌اند. از این جهت می‌پرسند: (ما سَلَکَکُم فِی سِقَر)؛ چه چیزی شما را به دوزخ در آورد؟ شما مردم نباید یک نفرتان جهنمی باشید و اگر به جهنم رفتید جای تعجب است، چون آدمی که نعمت انبیا و ائمه، نعمت انقلاب، نعمت قرآن و نعمت این رهبر بزرگ و نعمت این همه عالم ربانی و نعمت نهج‌البلاغه و این همه کتاب عالی را دارد، نباید به جهنم برود. شما که نعمت این مجالس را دارید، نباید درخت وجودتان را در جهنم بکارید. از طرف‌ دیگر انبیا و ائمه طاهرین و عارفان واقعی و اولیای واقعی از دنیا نرفتند مگر این که برای گمراهان گریه‌ها کردند. امیرمؤمنان(ع) در جنگ جمل وقتی بالای سر بدن طلحه، غرق در تعجب ایستاده بود و جنازه او را نگاه می‌کرد، گفت: تو که هر روز با پیامبر و با قرآن و منبع وحی بودی و تو که نماز جماعت بسیاری پشت سر پیامبر خواندی! تعجب دارد که چرا در این راه مردی! بهشت رفتن که تعجب ندارد و شما را برای بهشت آفریده‌اند؛ اما چرا با اعمالتان جهنم را می‌سازید و به بهشت نمی‌روید؟ والله اگر به سوی بهشت بروید هیچ چیزی مانع شما نیست، چون خودتان بهترین نعمت هستید و بهشت مسکن شماست و در بهشت برای شما کار می‌کنند و خیلی هم محترم هستید!




تاریخ : چهارشنبه 94/5/28 | 6:46 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

 استفاده کم پیامبر(صلی الله علیه وآله) از دنیا 

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم 63 سال در این دنیا زندگی کرد و به اندازه بیست سال من و شما نه لباس پوشید، نه خوراک مصرف کرد و نه مسکن داشت. مکه در خانه پدری‌اش بود و البته بیشتر اوقات را در کوه حرا شبانی می‌کرد. در آنجا گوسفندان مشغول چرای خودشان بودند و ایشان هم سوار بال اندیشه بود و غرق در عالم ملکوت، و در پی راز و نیاز با صاحب عالم بود. وقتی درباره ابراهیم(ع)می‌فرماید:

(وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمـُوقِنِین)

درباره او معلوم است که چه می‌فرماید:

(ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْن)

مدتی هم ایشان سفر تجاری می‌رفتند و کالا از مکه به شام می‌بردند و در آنجا می‌فروختند. مدتی هم در شعب ابی‌طالب محاصره اقتصادی بودند. مدینه هم که وارد شدند جایی را نداشتند و ایشان اولین بار به خانه ابوایوب انصاری آمدند. بعد هم آن حضرت با کمک مسلمانان یک تکه زمین را خریدند و همین مسجدی را که الان هست و قبر خودشان هم آنجاست درست کردند. یک قطعه زمین هم ظاهرا برای خودشان گرفتند که مساحت آن به هفتاد متر نمی‌رسید و تا روزی که از دنیا رفتند همانجا زندگی می‌کردند.

 

انبیا بر سر مسکن و خوراک و پوشاک، برای یک‌بار هم در دوره عمرشان با مردم دعوا نکردند، چون نیازی نمی‌دیدند حق کسی را ببرند. می‌گفتند: دنیا عبارت است از خوراک، مسکن، پوشاک و این هم ارزش ندارد که بر سر کسی بزنیم یا مال کسی را ببریم یا تقلب و حیله و خدعه بکنیم؛ با کسی دعوایی نداریم و با مردم مؤمن نیز برادریم: (إِنَّمَا الْمـُؤْمِنُونَ إِخْوَة)




تاریخ : سه شنبه 94/5/27 | 9:2 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

توجه به استعدادها 

 

اگر استعدادهای تک تک ما را در ترازو بگذارند و این زمین و آسمان را در کفه دیگر آن، طرف استعدادهای خالی ما که هنوز به فعلیّت نرسیده و در حال قوه است، از وزن زمین و آسمان سنگین‌تر می‌شود، چراکه اگر استعدادهای محض ما یعنی استعداد ایمانی، استعداد خلوصی و استعداد فطری ما به فعلیت برسد، تبدیل می‌شود به:

ضَـربةُ عَلِیُّ یوْمَ الخَندَقِ اَفْضَلُ مِن عِبادَةِ الثَّقَلَین.

و همان استعدادها اگر به فعلیت برسد، آدمی را به نبوت انبیا، امامت امامان، ولایت فقیه و بندگی خدا می‌رساند. و اگر باز هم به فعلیت برسد، این اختراعات و این بدایع و عجایب و غرایبی که از مغز بشر تراوش کرده است، و این تمدن باعظمت، و میلیون‌ها کتاب علمی که در رشته‌های مختلف نوشته شده از آن نتیجه می‌شود.. این‌ها همه کار انسان است. یک نفر از پدر و مادرش در مصر متولد می‌شود و موسی(ع) می‌‌شود. استعدادهای او خوب به فعلیت رسیده است که موسی شده است. ابراهیم(ع) هم اول به صورت استعداد بود. همه انسان‌ها اول به صورت استعداد بودند و چون راه صحیح را طی کردند و استعدادشان را به فعلیت رساندند، این همه آثار مادی و معنوی در حیات بشری از خودشان بر جای گذاشتند، و الان هم، همه همین استعدادها را دارند.

 

(خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعا)




تاریخ : دوشنبه 94/5/26 | 10:9 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

 

 

توبه‌های استهزا گونه! 

 

پیامبر(ص) سفارش می‌کند که در موضوع توبه، خدا را مسخره نکنید! آن حضرت دو روایت در این زمینه دارد که خیلی عجیب است. می‌فرماید: کسی را وارد محشر می‌کنند و نمی‌داند که دوزخی است یا بهشتی. به او می‌گویند: بفرمایید به بهشت داخل شوید! همین که مقابل درب بهشت می‌آید، آن درب بسته می‌شود و به او می‌گویند برو عقب. این کار چند بار تکرار می‌شود. او به خدا می‌گوید آیا مرا مسخره کرده ای؟ خطاب می‌رسد که نه، بلکه تو ما را در دنیا مسخره کرده بودی و این آمد و رفتنت انعکاس دنیای خودت است. تو تمام نعمت‌های مرا برمی‌داشتی و خرج دشمنان من و خرج شهوت خود می‌کردی و بعد می‌آمدی گردن کج می‌کردی و می‌گفتی که غلط کردم. بعد هم که آرام می‌شدی و از ناراحتیِ وجدان درمی‌آمدی دوباره می‌رفتی سر جای اول خودت؛ پس، تو ما را مسخره می‌کردی.

در روایت دیگری که خیلی عجیب‌تر از روایت قبلی است، آمده که آن حضرت گریه می‌کرد و می‌فرمود: گناهکاری را به جهنم می‌اندازند و او هزار سال آخرتی که هر روزش مساوی با پنجاه هزار سال ماست، آنجا می‌سوزد و التماس و لابه می‌کند. بعد به او می‌گویند تو آزادی! او از دیوار جهنم بالا می‌آید و هزار سال طول می‌کشد تا می‌رسد به لبه جهنم، اما همین که می‌خواهد بیرون بیاید دوباره او را پرت می‌کنند سر جای اولش و سه مرتبه این بلا را به سر او درمی‌آورند. بار سوم که می‌افتد و به جای خودش برمی‌گردد، به پروردگار عرضه می‌دارد: «رَبِّ اتستهزؤنی» خدایا آیا مرا مسخره می‌کنی؟! خطاب می‌رسد: نه، بلکه تو در دنیا مرا و دین مرا مسخره می‌کردی!

 

بنابراین، اگر یک دفعه مال حرام خوردی حساب کن و ببین چقدر بوده و آن را به صاحبش برگردان. اگر یک بار در اداره به مردم اعتنا نکردی و آنها را معطل نمودی و یا یک بار امضای کاغذی را که یک دقیقه زمان لازم داشت انجام ندادی و ده روز شخصی را معطل نمودی، این کارها را رها نما و دیگر تکرار نکن!




تاریخ : یکشنبه 94/5/25 | 10:30 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

 

خدمت به والدین

 

امام هادی علیه السلام می فرمایند: 

 

عاق والدین به فقر گرفتار می شود و ذلیل خواهد شد!

 

منبع: بحار الأنوار- جلد ‏71- صفحه : 85

 

داستانک:

 

یکی از بزرگان ، در جوانی با دو تن از دوستانش، عزم کردند که به طلب علم روند. چاره ای جز این ندیدند که از شهر خود، هجرت کنند و به جایی روند که بازار علم و درس، در آن جا گرم تر است. او، به خانه آمد و عزم خود را به مادر خبر داد. مادر، غمگین شد و گفت: « ای جان مادر! من ضعیفم و بی کس، و تو حامی من هستی؛ اگر بروی، من چگونه روزگار خود را بگذرانم. مرا به که می سپاری؟ آیا روا می داری که مادرت تنها و عاجز بمانَد و تو دانشمند شوی؟».

 

از این سخن مادر، دردی به دل او فرود آمد. ترکِ سفر کرد و آن دو رفیق، به طلب علم از شهر، بیرون رفتند.

مدتی گذشت و او همچنان حسرت می خورد و آه می کشید. روزی در گورستان شهر نشسته بود و زار می گریست و می گفت: « من اینجا بی کار و جاهل ماندم و دوستان من به طلب علم رفتند. وقتی باز آیند، آنان عالِم اند و من هنوز جاهل.» ناگاه پیری نورانی بیامد وگفت:« ای پسر! چرا گریانی؟». جوان، حالِ خود را باز گفت. پیر گفت:« خواهی که تو را هر روز درس گویم تا به زودی از ایشان درگذری و عالم تر از دوستانت شوی؟». 

گفت: « آری، می خواهم». سپس هر روز، درسی می گفت تا سه سال گذشت. بعد از آن، معلوم شد که آن پیر نورانی، خضر(ع) بود و این نعمت و توفیق، به برکت رضا و دعای مادر یافته است.

 

منبع:گزیده تذکرة الاولیاء، دکتر محمد استعلامى ، صفحه 359 .




تاریخ : جمعه 94/5/23 | 6:9 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

پاسخگویی همگانی در برابر نعمت‌ها

 

 قرآن کریم هر مرد و زنی را در برابر عنایت‌های مادی و معنوی حضرت حق شدیداً مسئول می‌داند و مسأله مسئولیت، مسأله معمولی و عادی نیست. عمل به مسئولیت‌ها، امتیاز انسان نسبت به تمام موجودات روی زمین است. البته اگر اجرای این مسئولیت‌ها با عشق واخلاص کامل آمیخته شود، انسان از ملائکه الله هم برتر می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید:

(انَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَـرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اولئکَ کانَ عَنْهُ مَسْئوُلا)

و در آیه دیگری خطاب به پیامبر عزیز اسلام (ص) می‌فرماید که به پروردگارت قسم از هر مرد و زنی از آنچه مسئولیت بر عهده داشته‌اند در قیامت سؤال می‌کنند:

(فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعین * عَمَّا کانُوا یَعْمَلُون‌)

این سؤال از مسئولیت، از پیامبران هم هست. قرآن کریم در باره پیامبران می‌فرماید:

(وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمـُرْسَلِینَ)

و نیز خداوند متعال می‌فرماید در روز قیامت که مرده‌ها را زنده کردم و از خانه قبر وارد سرزمین محشر شدند دستور می‌دهم آنها را نگه دارید، چون آنان مسئولند و باید نسبت به آنچه از آنان سرزده پاسخگو باشند:

(وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون‌)

 

البته همین مسئولیت به نظر اولیای خدا از بالاترین عنایت‌های خدا به انسان است و چون گوهر مسئولیت و گوهر وظیفه و تکلیف از همه گوهرهای دریای حیات قیمتش بیشتر است، دشمنان بیشتری هم دارد.




تاریخ : پنج شنبه 94/5/22 | 6:15 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

هزار شب استغفار برای یک گمان نادرست

 

 آقا سید محمد باقر حجت الاسلام، مرجع بزرگی بود. ایشان بیش از هزار شب در اصفهان صورت روی خاک گذاشت و با محاسن سفید اشک ریخت و تا سحر گفت خدایا مرا ببخش. به او گفتند: تو که این‌گونه خودت را می‌کشی؟ مگر چکار کرده‌ای؟ آقا فرمود: من یک قدم خلاف در مدرسه طلبه‌ها برداشتم و بدون دلیل یک مرتبه پیش خودم فکر کردم که فلان طلبه اشتباه‌کار است. از اتاق درسم به طرف حجره او به قصد نصیحتش قدم زدم ولی کارم درست نبود و پس از این دو سه قدمی که برداشتم و به آخر هم نرساندم سخت در وحشت افتادم که اگر همین کار من در قیامت سبب شود که مرا به جهنم بکشند چکار کنم؟ شما از اول تکلیف تا الان حساب کنید همه ما چقدر غیبت کرده‌ایم و چه قدم‌هایی برای ریختن آبروی آبروداران برداشته‌ایم و گاهی اشک مردم از دست ما درآمده است!




تاریخ : پنج شنبه 94/5/22 | 12:2 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

اشتیاق خدا نسبت به بندگانش

 

خدا توسط داوود (ع) به زمینیان پیام داده که بگو چرا با من دوستی نمی‌کنید؟ من فقط سزاوار دوستی با شما هستم. داوود به بندگانم بگو که من بخل ندارم و اگر پیش من بیایید هر چه بخواهید به شما می‌دهم، جهل هم ندارم و به بندگانم بگو همه چیز شما را می‌دانم. داوود! به آنها بگو از این همه گناهی که کرده‌اید حوصله‌ام هم سر نمی‌رود و نیز به آنها بگو وعده‌ای را هم که به شما داده‌ام عوض نمی‌کنم و رحمت من وسیع است. هیچ‌کس نگوید امشب مگر می‌شود مرا بیامرزد؟ آری می‌شود، مگر سر وکارت با چه کسی است؟ داوود، به آنها بگو من از فضل و کرمم برنمی‌گردم. در ازل هم وقتی می‌خواستم پای خودم چیزی بنویسم رحمت و محبت را نوشتم و دل بندگانم را به نور معرفتم برافروختم. داوود دوست آنم که دوست من است و رفیق آنم که رفیق من است، همنشین آنم که ذکر مرا می‌گوید و مونس آنم که یاد من است. داوود هر که دنبال من بیاید خودم را مخفی نمی‌کنم و او مرا می‌یابد. و هر کس هم مرا پیدا کرد به او بگو سزاوار است که مرا نگه دارد.

تا اینجا حرفهایش را می‌زند و بعد هم یکی دو گلایه می‌کند که حق هم دارد. می‌گوید ای داوود نعمت‌ها از من است و همه چیز به آنها داده‌ام، اما از کس دیگر تشکر می‌کنند. و بلاها را من از آنها رد می‌کنم، اما آنها می‌نشینند و می‌گویند که طبیعت با ما مساعدت کرد. داوود من پناه همه بندگانم هستم، اما آنها می‌روند و به کس دیگری پناه می‌برند. داوود از من فاصله می‌گیرند اما آخرش به سوی خودم برمی‌گردند چون هر جا می‌روند، کسی به آنها راه نمی‌دهد و دوباره برمی‌گردند به سوی خود من. می‌فرماید:

)لَو یَعلَمُ المُدْبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهـُم، ورِفقی بِهِم، وشَوقی إلی تَرکِ مَعاصیهِم، لَماتُوا شَوقا إلَیَّ وتَقَطّعَت أوصالُهـُم مِن مَحَبّتی(؛

داوود! آنهایی که از من فرار کردند و رفتند اگر اینها بدانند که من چطور انتظار آنها را می‌کشم که برگردند و من آنان را بیامرزم و ببخشمشان از شوق جان می‌دهند!

«یا داود! هذِهِ ارادتی بِالمـُدبِرینَ عَنّی فَکیفَ بِالمـُقْبِلینَ عَلَیَّ»؛

این ارادت من است به بندگانی که با من قهر کرده‌اند، پس حساب نما که نسبت به آنهایی که رفیق من هستند چقدر ارادت دارم!

ما باید بگوییم که ای محبوب ما، چه زیبا سخن می‌گویی که همه ما را دیوانه خود کرده‌ای و همه ما را مشتاق محبت خود ساخته‌ای!




تاریخ : چهارشنبه 94/5/21 | 11:20 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداوالصدیقین

 

لطف بی پایان خداوند

 

خدا به ما زیاد مى‏بخشد ولى از ما کم مى‏خواهد.

ما را غنى مى‏کند ولى از ما نمى‏خواهد فقیر را غنى کنیم، فقط مى‏فرماید: 

 

فقیر را طرد نکنید:

«وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»

 

و بر یتیم سلطه نیفکنید:

«فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ»

سوره ضحی آیات 9 و 10

(تفسیر نور) 

 

www.gharaati.ir