به نام خدا
عبادت ، مایه آرامش
شما طاغوت هاى قُلدر و سرمایه داران بزرگ و صاحبان علم و صنعت و تکنولوژى را مى شناسید، ولى آیا از آنها آرامش هم سراغ دارید؟
آیا جوامع غربى امروز در آرامش روحى و روانى بسر مى برند؟
آیا قدرت و صنعت و ثروت براى بشر امروز، صلح و دوستى و اطمینان خاطر و آرامش به ارمغان آورده است ؟
اما عبادت و اطاعت خدا، براى اولیاى خدا چنان حالتى بوجود مى آورد که در هیچ شرایطى دچار اضطراب نمى گردند. در اینجا مناسب است دو خاطره از رهبر کبیر انقلاب اسلامى امام خمینى قدس سره نقل کنم :
بدنبال فرار شاه از ایران ، با آنکه هنوز نوکر بى اختیارش شاپور بختیار حکومت مى کرد، امام خمینى تصمیم گرفت بعد از پانزده سال تبعید به کشورش باز گردد. خبرنگار در هواپیما از ایشان سؤ ال مى کند: اکنون چه احساسى دارید؟ مى فرماید: هیچ !
در حالى که در آن زمان میلیون ها ایرانىِ عاشق ، نگرانِ جان امام بودند، امام با آرامش خاطر در هواپیما مشغول نماز شب و ذکر خدا بودند. این آرامش تنها بخاطر یاد اوست .
خاطره دیگر که از فرزند امام مرحوم حاج سیّد احمد آقا شنیدم آنست که روز فرار شاه از ایران ، دهها خبرنگار و عکاس از سراسر دنیا در منزل امام در پاریس اجتماع کرده بودند تا سخنان امام را به دنیا مخابره کنند. امام روى صندلى ایستاد، چند کلمه اى سخن گفت ، سپس رو به من کرد و پرسید: احمد، آیا ظهر شده است ؟ گفتم بله ، امام بدون معطّلى سخن خود را قطع کرد و براى نماز اوّل وقت از صندلى پایین آمد. همه گیج شدند که چه خبر شده است ، گفتم : امام نمازش را اوّل وقت مى خواند.
آنچه امام در پاریس انجام داد درسى بود که از پیشوایش امام رضا علیه السلام آموخته بود. در تاریخ آمده ، رهبر گروه صابئین که نامشان در قرآن آمده است ، دانشمندى مغرور و متعصّب بود. هر بار که با امام رضا علیه السلام به گفتگو مى نشست زیر بار نمى رفت ، تا آنکه در جلسه اى چنان تار و پود افکارش در هم ریخت که گفت : اکنون قلبم نرم شد و منطق شما را پذیرفتم . در این هنگام صداى اذان بلند شد، امام رضا علیه السلام به قصد نماز جلسه را ترک کردند، دوستان امام هر چه اصرار کردند که اگر لحظاتى جلسه را ادامه دهید او و تمام پیروانش مسلمان مى شوند، فرمودند: نماز اوّل وقت مهم تر از بحث است ، او اگر لایق باشد بعد از نماز هم مى تواند حق را بپذیرد. دانشمندِ صابئى که این صلابت و قاطعیت و تعبّد و عشق به حق را در امام دید بیشتر علاقمند شد.
به نام خدا
مدیریت در عبادت
مدیریت تنها در مسائل اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست ، بلکه امور عبادى نیز نیاز به مدیریت دارد.
در مدیریت اصولى مطرح است : برنامه ریزى و طرح کار، گزینش نیروى کارآمد، انضباط و نظارت ، تشویق و کنترل و امثال اینها. در عبادت نیز باید این اصول رعایت شود تا موجب رشد و کمال شود.
نماز یک طرح معیّن دارد، با تکبیر آغاز مى شود و با سلام تمام . تعداد رکعات و رکوع و سجودش مشخّص است . اوقات انجام آن مخصوص ، و جهت آن رو به قبله است .
امّا طرح تنها کافى نیست ، اقامه و اجراى آن نیز نیاز به گزینشِ امام جماعتى جامع و جامعه نگر دارد. باید مردم را از طریق آداب و اخلاق و نظافت و نشاط به نماز و مسجد ترغیب و تشویق کرد. باید نظم و هماهنگى در صفوف جماعت و تبعیت از امام جماعت مراعات شود و به هر حال مدیریتى کامل را مى طلبد تا به بهترین نحو پیاده شود.
به نام خدا
میانه روى در عبادت
هنگامى روحیه عبادت وپرستش زنده مى ماند که انسان در انجام آن میانه رو باشد، لذا در کتب حدیث ، روایاتى با عنوان : ((باب الاقتصاد فى العبادة ))، نقل شده است .
انسان وقتى سالم است که میان اندامش تناسب باشد و اگر عضوى بزرگتر یا کوچکتر از حدّ معمول باشد، ناقص الخلقه به حساب مى آید. در امور معنوى نیز انسان باید ارزشها را بطور هماهنگ در خود پرورش دهد. به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله خبر دادند که گروهى از امّت تو بخاطر عبادت ، همسر و فرزند را رها کرده و به مسجد آمده اند. پیامبر فریاد برآورد که این راه و روش من نیست ، من خودم با همسرم زندگى مى کنم و در منزل ساکنم ، هر کس غیر از این عمل کند از من نیست .
امام صادق علیه السلام داستانِ مسلمانى را نقل مى کند که همسایه مسیحى داشت و مسلمان شد. این مسلمان هنگام سحر او را بیدار کرد و به مسجد آورد و به او گفت : نماز شب بخوان تا صبح شود. هنگام صبح گفت : نماز صبح بجاى آور و پس از آن تا طلوع آفتاب دعا بخوان . سپس تا وقت نماز ظهر قرآن بخوان و بدینگونه یک شبانه روز او را با نماز و قرآن و دعا پر کرد.
مسیحى که به خانه بازگشت ، دست از اسلام برداشت و دیگر پاى به مسجد نگذاشت .آرى اینگونه افراط و زیاده روى در عبادت ، مردم را فرارى مى دهد.
استاد شهید مرتضى مطهرى نقل مى کند که عمروعاص دو پسر داشت ؛ یکى طرفدار حضرت على علیه السلام شد و دیگرى طرفدار معاویه . روزى پیامبر به فرزند خوب عمروعاص (عبداللّه ) فرمود: شنیده ام که تو شبها را به عبادت و روزها را به روزه مى گذرانى ، گفت بله یا رسول اللّه ، پیامبر فرمود: من این راه را قبول ندارم .
در روایات مى خوانیم : ((اِنَّ لِلْقُلُوبِ اِقْبالاً وَاِدْبارا))روح انسان ، گرایش و فرار دارد. هرگاه رو مى کند و گرایش دارد بهره گیرى کنید و هرگاه آمادگى ندارد به او فشار نیاورید که ناخودآگاه عکس العمل منفى نشان مى دهد.
در سفارشات اسلامى آمده که اوقات خود را چهار قسمت کنید و سهمى را براى تفریح و لذّت بگذارید که اگر اینگونه عمل کردید براى کارهاى دیگر نشاط خواهید داشت .
قرآن کریم به یهودیانى که در روز استراحت و تعطیل ، به سراغ ماهیگیرى و کار مى رفتند عنوان متجاوز مى دهد: (وَ لَقَد عَلِمْنَا الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِى السَّبْتِ)ما از متجاوزین روز شنبه (که حریصانه به سراغ کار مى رفتند) آگاهیم .
به هر حال حفظ نشاط و روحیه در عبادت ، یک اصل است که با میانه روى حاصل مى شود.
به نام خدا
روحیه عبادت
عبادت ، غذاى روح است وبهترین غذا آنست که جذب بدن شود، بهترین عبادت نیز آنست که جذب روح شود، یعنى با نشاط وحضور قلب انجام گیرد. غذاى زیاد خوردن کارساز نیست ، غذاى مفید خوردن مهّم است .
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به جابربن عبداللّه انصارى فرمود: ((اِنَّ هذَا الدّینَ لَمَتینٌ فَاَوْغِل فیهِ بِرِفْقٍ وَلا تُبَغِّضُ اِلى نَفْسِک عِبادَةَ اللّهِ))همانا دین خدا استوار است ، پس نسبت به آن مدارا کن (و زمانى که آمادگى روحى ندارى عبادت را بر خود تحمیل نکن ) که عبادت در نزد تو مبغوض شود.
در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى خوانیم : ((طُوبى لِمَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ وَ عانَقَها))خوشا به حال کسى که به عبادت عشق ورزد و آن را همچون محبوبى در بر گیرد.
به نام خدا
مدار عبادت ، رضاى خدا
همانگونه که کرات آسمانى و زمین در عین حرکت هاى مختلفِ وضعى و انتقالى ، همواره مدار ثابتى دارند، عبادات نیز با همه شکلها و صورت هاى مختلفشان بر مدار ثابتى قرار دارند که آن رضاى خداوند است ، گرچه شرائط زمانى و مکانى ، فردى و اجتماعى نوعِ حرکت در این مدار را تعیین مى کنند.
مثلا مسافرت ، نماز را دو رکعتى مى کند و بیمارى ، شکل نماز را تغییر مى دهد، اما نماز دو رکعتى و یا شکسته نیز نماز است و بر مدار یاد خدا و رضاى او و انجام فرمان او قرار دارد. (وَاءَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى )
به نام خدا
بى تفاوتى نسبت به عبادت
حضرت على علیه السلام مى فرماید: اى انسان ! چشمت روشن ، اگر با گذشت این همه سال از عُمرت (وبا داشتن این همه استعداد، قابلیت ، امکانات ، عقل ، علم و وحى )، باز هم مثل حیوانى در چراگاهى گامى نهى و خوابى کنى .
آرى ، تمدن و تکنولوژى و پیدایش و پیشرفتِ ابزار جدید، زندگى را راحت تر کرده و رفاه و آسایش را به ارمغان آورده است ، ولى مگر کمال انسان در کسب همین رفاه مادى است ؟
اگر چنین باشد، حیوانات که در خوراک و پوشاک و مسکن و ارضاى شهوت از انسان جلوترند!
در خوراک بهتر و بیشتر و راحت تر مى خورند و نیازى به پختن و آماده کردن ندارند!
در پوشاک ، دوختن و شستن و اطو کردن ندارند!
در شهوت ، بدون گرفتارى و مشکلى ، خود را ارضاء مى کنند.
در تاءمین مسکن ، چه بسا پرندگان و حشراتى که تکنیک آنها در ساختِ لانه و آشیانه ، انسان را به تعجّب وامى دارد.
اصولا آیا این پیشرفتِ تکنولوژى ، موجب رشد انسانیّت هم شده است ؟
آیا فسادهاى فردى و اجتماعى کم شده است ؟
آیا این آسایش ، آرامش هم آورده است ؟
به هر حال همانگونه که اگر دستِ انسان را در دستِ رهبران معصوم و عادل نگذاریم ، به انسانیّت ظلم شده است ، اگر دل انسان هم با خدا گره نخورد به مقام انسانیّت توهین شده است .
به نام خدا
عمق پرستش
پرستش ، عملى است که ما ظاهرا آن را یک نوع خضوع مى بینیم ، اما عمق زیادى دارد.
پرستش برخاسته از جان است ، برخاسته از معرفت است ، برخاسته از توجه است ، برخاسته از تقدّس است ، برخاسته از ستایش است ، برخاسته از نیایش است ، برخاسته از التجا و استعانت است ، برخاسته از عشق به کمالات معبود است .
آرى ، پرستش عملى است در ظاهر ساده ، ولى تا مسائل فوق نباشد، آن پرستش از انسان سر نمى زند. پرستش یعنى دل کندن از مادیّات و پرواز دادن روح ، پا را فراتر از دیدنى ها و شنیدنى ها نهادن . پرستش تاءمین کننده عشق انسان هاست که گاهى با ثنا و ستایش و زمانى با تسبیح و تقدیس و پاره اى اوقات با شکر و اظهار تسلیم ، ادب خود را نسبت به پروردگارش اظهار مى دارد.
به نام خدا
ریشه پرستش
کیست که خداوند را با اوصاف و کمالاتِ بى پایانش بشناسد، اما سر تسلیم و خضوع فرو نیاورد؟ قرآن از طریق داستان ها و تاریخها، نشانه هایى از قدرت و عظمت او را براى ما بیان مى دارد.
مى فرماید: خداوند به مریمِ بى همسر فرزند داد. رود نیل را براى موسى شکافت و فرعون را در آن غرق کرد. انبیا را با دست خالى بر ابرقدرت هاى زمان خود پیروز کرد و بینى طاغوت ها را به خاک مالید.
اوست که شما را از خاکِ بى جان آفرید و مرگ و حیات و عزّت و ذلّتِ شما بدست اوست .
کیست که ضعف و ناتوانى و جهل و محدودیت خود و خطرات و حوادثِ پیش بینى شده و نشده را درک کند، ولى احساس نیاز به قدرت نجات دهنده اى نکند و سر تسلیم خم نکند؟
قرآن در لابلاى آیات ، ضعف انسان را به او گوشزد مى کند و مى گوید: تو هنگام تولّد هیچ نمى دانستى و هیچ آگاهى نداشتى ، یکپارچه ضعف بودى ، چنانکه پس از قدرت هم باز رو به ضعف مى روى .
تو هر لحظه مورد تهدید انواع خطرات هستى .
اگر حرکت زمین کُند شود و شب یا روز ثابت بمانند، کیست که حرکت آن را تند کند و تغییر دهد؟
اگر آبها به عمق زمین فرو رود، کیست که براى شما آب گوارا بیاورد؟
اگر بخواهیم آب آشامیدنى شما را تلخ و شور قرار مى دهیم .
اگر بخواهیم درختان را براى همیشه خشک مى گردانیم .
اگر بخواهیم دائما زمین را لرزان و متزلزل قرار مى دهیم .
اینها ودهها نمونه دیگر را قرآن ذکر مى کند تا انسان را از غفلت به در آورد وغرورش را بشکند وبه عبادت وتذلّل در برابر آفریدگار وادارد.
به نام خدا
عبادت و عبودیّت
عبادت چیست ؟
بسم اللّه الّرحمن الرّحیم
عبادت ، هدف آفرینش ماست . قرآن مى فرماید: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ)
کارهایى را که انجام مى دهیم ، اگر براى رضاى خدا باشد، عبادت است ؛ گرچه مانند کسب و کار، تحصیل علم ، ازدواج و یا خدمت به مردم ، براى رفع نیازهاى خود یا جامعه باشد.
آنچه یک امر را عبادت مى کند، آنست که به انگیزه اى مقدس انجام شود و به تعبیر قرآن رنگ خدایى (صبغة اللّه ) داشته باشد.
فطرت و عبادت
بعضى کارهاى ما بر اساس عادت است و برخى بر پایه فطرت ؛ آنچه عادت است هم مى تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و هم مى تواند بى ارزش باشد، مانند عادت به سیگار. اما اگر امرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاکى که خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است .
امتیاز فطرت بر عادت آنست که زمان و مکان ، جنس و نژاد، سنّ و سال در آن تاءثیرى ندارد و هر انسانى از آن جهت که انسان است آن را دارا مى باشد؛ مانند علاقه به فرزند که اختصاص به نسل و عصر خاصّى ندارد و هر انسانى فرزندش را دوست مى دارد. اما مسائلى مانند شکل و فرم لباس یا غذا، از باب عادت است و در زمان ها و مکان هاى مختلف ، متفاوت است . در بعضى مناطق ، چیزى مرسوم است که در جاهاى دیگر رسم نیست .
عبادت و پرستش نیز یکى از امور فطرى است و لذا قدیمى ترین ، زیباترین و محکم ترین آثار ساختمانىِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتکده ها و آتشکده هاست .
البتّه در شکل و نوع پرستش ها تفاوت هاى زیادى دیده مى شود. یکى تفاوت در معبودها که از پرستشِ سنگ و چوب و بت ها گرفته تا خداى عزیز، و یکى در شکل و شیوه عبادت که از رقص و پایکوبى گرفته تا عمیق ترین و لطیف ترین مناجات هاى اولیاى خدا تغییر مى کند.
هدف انبیا نیز ایجاد روح پرستش در انسان نبوده ، بلکه اصلاح پرستش در مورد شخص معبود و شکل عبادت بوده است .
هزینه هاى سنگینى که در ساختمان کلیساها، کنیسه ها، معابد هندوها و مساجد صرف مى شود، مقدس شمردنِ پرچم ، وطن و قهرمانان ملّى ، ستایش کمالات و ارزشهاى افراد و حتى اشیاء، همه و همه جلوه هایى از روح پرستش در وجود آدمى است .
آنها هم که خدا را پرستش نمى کنند، یا مال و مقام یا همسر و فرزند، یا مدرک و مکتب و راه و روش خود را مى پرستند و در راه آن تا مرز جانفشانى و دلباختگى پیش مى روند و هستى خود را فداى معبودشان مى سازند. پرستش در انسان یک ریشه عمیق فطرى دارد گرچه انسان خود از آن غافل باشد، به قول مولوى :
همچو میل کودکان با مادران
سِرّ میل خود نداند در لبان |
خداوند حکیم هر میل و غریزه اى را در انسان قرار داده ، وسیله ارضاء و تاءمین آن را نیز در خارج ایجاد کرده است . اگر تشنگى در انسان پیدا مى شود، آب آفریده و اگر گرسنگى هست ، غذا نیز هست . اگر غریزه جنسى در انسان قرار داده ، براى او همسر خلق کرده و اگر قوّه شامّه آفرید، بوئیدنى ها را نیز آفرید.
یکى از احساسات عمیق انسان میل به بى نهایت ، عشق به کمال و علاقه به بقاست و رابطه با خداوند و پرستش او، تاءمین کننده این تمایلات فطرى است . نماز وعبادت ، رابطه انسان با سرچشمه کمالات ، اُنس با محبوب واقعى وپناهندگى به قدرت بى نهایت است .
به نام خدا
سیماى سلام
سلام ،نامى از نام هاى خداست
سلام ،تحیّت اهل بهشت به یکدیگر است .
سلام ،تحیت فرشتگان بهنگام ورود به بهشت است .
سلام ،پیام پروردگار رحیم است .
سلام ،پذیرایى شب قدر است .
سلام ،اولین حق هر مسلمان بر دیگرى است .
سلام ،کلید شروع هر کلام و نوشته اى است .
سلام ،امان نامه از هرگونه ترس و شرّى است .
سلام ،ساده ترین عمل نیک است .
سلام ،نشانه تواضع و فروتنى است .
سلام ،عامل محبت والفت است .
سلام ،اظهار صلح و مسالمت است .
سلام ،اولین تحفه و هدیه دو انسان است .
سلام ،آرزوى سلامتى براى بندگان خداست .
سلام ،دعوت به صلح جهانى است .
سلام ،امیددهنده و نشاطآور است .
سلام ،برطرف کننده کدورتهاى گذشته است .
سلام ،اعلام حضور و اجازه براى ورود است .
سلام ،بهترین کلام بهنگام ورود و خروج است .
سلام ،کلامى است در زبان سبک ، اما در میزان سنگین .
سلام ،راهگشاى مصلحان براى اصلاح جامعه است .
سلام ،کلامى است که مخاطبش مردگان و زندگانند.
سلام ،عامل تعظیم و تکریم است .
سلام ،سبب جلب رضاى خدا و غضب شیطان است .
سلام ،وسیله ادخال سرور در قلوب است .
سلام ،کفّاره گناهان و رشددهنده حسنات است .
سلام ،پیام آور انس و دوستى است .
سلام ،عامل تکبرزدایى و خودخواهى است .
سلام ،ادب الهى است .
سلام ،استقبال از هر خیر و خوبى است .
سلام ،کمالى که ترک آن نشانه بخل و تکبر و انزوا و قهر و قطع رحم است .
سلام ، ابر رحمتى است که بر سر مردم مى افکنیم و لذا مى گوییم : ((اَلسَّلامُ عَلَیْکُم )) نه ((اَلسَّلامُ لَکُم )). پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى فرمود: من تا آخر عمر سلام کردن بر کودکان را ترک نمى کنم .گرچه سلام کردن مستحب است و پاسخ آن واجب ، اما پاداش کسى که ابتدا به سلام کند دهها برابر جواب دهنده است .
در روایات مى خوانیم سواره بر پیاده ، ایستاده بر نشسته و وارد بر حاضرین مجلس سلام کند. و قرآن مى فرماید: هرگاه مورد تحیت قرار گرفتید، پاسخى گرم تر بدهید: (اِذا حُییِّتُمْ بِتَحیَّةٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها)
.: Weblog Themes By Pichak :.