سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:41 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

گناه زدائی

از نظر تعلیمات اسلامی ، هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل‏
آدمی باقی می‏گذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهای نیک و خدائی کاهش‏
می‏گیرد و رغبت به گناهان دیگر افزایش می‏یابد .
متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را پرورش‏
می‏دهد ، میل و رغبت به کار نیک را افزون می‏کند و از میل و رغبت به شر
و فساد و گناه می‏کاهد . یعنی تیرگیهای ناشی از گناهان را زایل می‏گرداند و
میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می‏سازد .
در نهج البلاغه خطبه‏ای هست که درباره نماز زکوه و اداء امانت بحث‏
کرده است . پس از توصیه و تاکیدهائی درباره نماز ، می‏فرماید :
« و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول‏
الله ( ص ) بالحمه تکون علی باب الرجل فهو یغتسل منها فی الیوم و
اللیله خمس مرات فما عسی ان یبقی علیه من الدرن ؟ » ( 1 ) .
نماز گناهان را مانند برگ درخت می‏ریزد و گردنها را از ریسمان گناه‏
آزاد می‏سازد ، پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص‏
باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود ، آیا با چنین‏
شستشوها چیزی از آلودگی بر بدن باقی می‏ماند ؟




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:39 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

واردات قلبی

« قد احیی ، عقله و امات نفسه ، حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له‏
لامع کثیر البرق ، فابان له الطریق و سلک به السبیل و تدافعته الابواب‏
الی باب السلامه ، و ثبتت رجلاه بطمانینه بدنه فی قرار الامن و الراحه بما
استعمل قلبه و ارضی ربه » ( 1 ) .
عقل خویش را زنده و نفس خویش را میرانده است ، تا آنجا که ستبری‏های‏
بدن تبدیل به نازکی و خشونتهای روح تبدیل به نرمی شده است و برق پر نوری‏
بر قلب او جهیده و راهرا بر او روشن و او را به رهروی سوق داده است ،
پیوسته از این منزل به آن منزل برده شده است تا به آخرین منزل که منزل‏
سلامت و بارانداز اقامت است رسیده و پاهایش همراه بدن آرام او در
قرارگاه امن و آسایش ، ثابت ایستاده است این همه به

موجب اینست که دل و ضمیر خود را به کار گرفته و پروردگار خویش را
خوشنود ساخته است .
در این جمله‏ها چنانکه می‏بینیم سخن از زندگی دیگری است که زندگی عقل‏
خوانده شده است ، سخن از مجاهده و میراندن نفس اماره است ، سخن از
ریاضت بدن و روح است ، سخن از برقی است که بر اثر مجاهده در دل سالک‏
می‏جهد و دنیای او را روشن می‏کند ، سخن از منازل و مراحلی است که یک روح‏
مشتاق و سالک به ترتیب طی می‏کند تا به منزل مقصود که آخرین حد سیر و
صعود معنوی بشر است می‏رسد :
" « یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه »" ( 1 ) .
سخن از طمانینه و آرامشی است که نصیب قلب ناآرام و پراضطراب و پر
ظرفیت بشر در نهایت امر می‏گردد :
« الا بذکر الله تطمئن القلوب »( 2 ) .
در خطبه 228 اهتمام این طبقه به زندگی دل چنین توصیف شده است :
" « یرون اهل الدنیا لیعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموت‏
قلوب احیائهم » " ( 3 ) .
اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ می‏شمارند اما آنها برای مردن دل‏
خودشان اهمیت قائل هستند و آن را بزرگتر می‏شمارند .
خلسه‏ها و جذبه‏هائی که روحهای مستعد را می‏رباید و بدان سو می‏کشد این‏
چنین بیان شده است :
" « صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی » " ( 1 ) .
با دنیا و اهل دنیا با بدنهائی معاشرت کردند که روحهای آن بدنها به‏
بالاترین جایگاهها پیوسته بود .
" « لولا الاجل الذی کتب لهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفه عین‏
شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب » " ( 2 ) .
اگر اجل مقدر و محتوم آنها نبود روحهای آنها در بدنهاشان یک چشم به هم‏
زدن باقی نمی‏ماند از شدت عشق و شوق به کرامتهای الهی و خوف از عقوبتهای‏
او .
" « قد اخلص لله سبحانه فاستخلصه » " ( 3 ) .
او خود را و عمل خود را برای خدا خالص کرده است خداوند نیز به لطف و
عنایت خاص خویش ، او را مخصوص خویش قرار داده است .
علوم افاضی و اشراقی که در نتیجه تهذیب نفس و طی طریق عبودیت بر
قلب سالکان راه سرازیر می‏شود و یقین جازمی که نصیب آنان می‏گردد این‏
چنین بیان شده است :
" « هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین و استلانوا
ما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه الجاهلون » " ( 4 ) .
علمی که بر پایه بینش کامل است بر قلبهای آنان هجوم آورده است روح‏
یقین را لمس کرده‏اند ، آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است بر آنان نرم‏
گشته است و با آن چیزی که

جاهلان از آن دروحشتند انس گرفته‏اند .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:38 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شب زنده داریها

" « اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن یرتلونه ترتیلا
یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم فاذا مروا بایه فیها تشویق‏
رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم ،
و اذا مروا بایه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر
جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم ، فهم حانون علی اوساطهم ، مفترشون لجباههم‏
و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فکاک رقابهم ،
و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء » " ( 1 ) .
شبها پاهای خود را برای عبادت جفت می‏کنند ، آیات قرآن را با آرامی و
شمرده شمرده تلاوت می‏نمایند ، با زمزمه آن آیات و دقت در معنی آنها غمی‏
عارفانه در دل خود ایجاد می‏کنند و دوای دردهای خویش را بدین وسیله ظاهر
می‏سازند ، هر چه از زبان قرآن می‏شنوند مثل اینست که به چشم می‏بینند ، هر
گاه به آیه‏ای از آیات رحمت می‏رسند بدان طمع می‏بندند و قلبشان از شوق‏
لبریز می‏گردد ، چنین می‏نماید که نصب العین آنها است ، و چون به آیه‏ای‏
از آیات قهر و غضب می -
رسند بدان گوش فرا می‏دهند و مانند اینست که آهنگ بالا و پایین رفتن‏
شعله‏های جهنم به گوششان می‏رسد ، کمرها را به عبادت خم کرده پیشانیها و
کف دستها و زانوها و سر انگشت پاها به خاک می‏سایند و از خداوند آزادی‏
خویش را می‏طلبند ، همین‏ها که چنین شب زنده‏داری می‏کنند و تا این حد
روح‏شان به دنیای دیگر پیوسته است ، روزها مردانی هستند اجتماعی ، بردبار
، دانا ، نیک و پارسا .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:36 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شب مردان خدا

از دیدگاه نهج البلاغه ، دنیای عبادت دنیای دیگری است ، دنیای عبادت‏
آکنده از لذت است ، لذتی که با لذت دنیای سه بعدی مادی قابل مقایسه‏
نیست . دنیای عبادت پر از جوشش و جنبش و سیر و سفر است اما سیر و سفری که " به مصر و عراق و
شام " و یا هر شهر دیگر زمینی منتهی نمی‏شود ، به شهری منتهی می‏شود "
کاو را نام نیست " دنیای عبادت شب و روز ندارد ، زیرا همه روشنائی‏
است ، تیرگی و اندوه و کدورت ندارد ، یکسره صفا و خلوص است ، از نظر
نهج البلاغه چه خوشبخت و سعادتمند است کسی که به این دنیا پاگذارد و
نسیم جانبخش این دنیا او را نوازش دهد ، آن کس که به این دنیا گام نهد
دیگر اهمیت نمی‏دهد که در دنیای ماده و جسم بر دیبا سر نهد یا بر خشت :
« طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها و عرکت بجنبها بوسها و هجرت فی‏
اللیل غمضها حتی اذا غلب الکری علیها افترشت ارضها و توسدت کفها فی‏
معشر اسهر عیونهم خوف معادهم و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم ، و همهمت‏
بذکر ربهم شفاههم و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم ، اولئک حزب الله الا
ان حزب الله هم المفلحون » .
" چه خوشبخت و سعادتمند است آنکه فرائض پروردگار خویش را انجام‏
می‏دهد ، الله ، یار و حمد و قل هو الله ، کار او است ، رنجها و
ناراحتیها را ، مانند سنگ آسیا دانه را ، در زیر پهلوی خود خورد می‏کند .
شب هنگام از خواب دوری می‏گزیند و شب زنده داری می‏نماید ، آنگاه که‏
سپاه خواب حمله می‏آورد زمین را فرش و دست خود را بالش قرار می‏دهد ،
در گروهی است که نگرانی روز بازگشت ، خواب از چشمان‏شان ربوده ،
پهلوهاشان از خوابگاههاشان جا خالی می‏کنند ، لبهاشان به

ذکر پروردگارشان آهسته حرکت می‏کنند ، ابر مظلم گناههایشان بر اثر
استغفارهای مداومشان پس می‏رود . آنانند حزب خدا ، همانا آنانند
رستگاران ! . . .
شب مردان خدا روز جهان افروز است روشنانرا به حقیقت شب ظلمانی‏
نیست




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:34 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

یاد حق

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در

عبادت است در یک چیز است : یاد حق و غیر او را از یاد بردن . قرآن‏
کریم در یک جا به اثر تربیتی و جنبه تقویتی روحی عبادت اشاره می‏کند و
می‏گوید : " نماز از کار بد و زشت باز می‏دارد " و در جای دیگر می‏گوید :
" نماز را برای اینکه به یاد من باشی به پادار " اشاره به اینکه انسان‏
که نماز می‏خواند و در یاد خدا است همواره در یاد دارد که ذات دانا و
بینائی مراقب او است و فراموش نمی‏کند که خودش بنده است .
ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است ، دل را جلا می‏دهد و صفا می‏بخشد
و آنرا آماده تجلیات الهی قرار می‏دهد ، علی درباره یاد حق که روح عبادت‏
است چنین می‏فرماید :
« ان الله تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب ، تسمع به بعد الوقره و تبصر به‏
بعد العشوه و تنقاد به المعائده و ما برح لله عزت آلائه فی البرهه بعد
البرهه و فی ازمان الفترات رجال ناجاهم فی فکرهم وکلمهم فی ذات عقولهم‏»
( 1 ) .
خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است ، دلها بدین وسیله از پس‏
کری ، شنوا و از پس نابینائی ، بینا و از پس سرکشی و عناد ، رام‏
می‏گردند ، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه‏ئی از زمان‏
و در زمانهائی که پیامبری در میان مردم نبوده است بندگانی داشته و دارد
که در سر ضمیر آنها با آنها راز می‏گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم‏
می‏کند .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:31 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

عبادت آزادگان

« ان قوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار ، و ان قوما عبدوا الله‏
رهبه فتلک عباده العبید، و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار»
( 1 ) .
همانا گروهی خدایرا به انگیزه پاداش می‏پرستند ، این عبادت تجارت‏
پیشگان است ، و گروهی او را از ترس می‏پرستند ، این عبادت برده صفتان‏
است ، و گروهی او را برای آنکه او را سپاسگزاری کرده باشند می‏پرستند ،
این عبادت آزادگان است .
« لو لم یتوعد الله علی معصیته لکان یجب ان لا یعصی شکرا لنعمته » فرضا
خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود ، سپاسگزاری ایجاب می‏کرد که‏
فرمانش تمرد نشود .
از کلمات آن حضرت است :
« الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا
للعباده فعبدتک » ( 2 ) .
من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشتت پرستش‏
نکرده‏ام ، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:30 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

تلقی نهج البلاغه از عبادت

تلقی نهج البلاغه از عبادت چگونه است ؟ تلقی نهج البلاغه از عبادت ،
تلقی عارفانه است ، بلکه سرچشمه و الهام بخش تلقی‏های عارفانه از
عبادتها در جهان اسلام ، پس از قرآن مجید و سنت رسول اکرم ، کلمات علی‏
و عبادتهای عارفانه علی است .
چنانکه می‏دانیم ، یکی از وجهه‏های عالی و دور پرواز ادبیات اسلامی ، چه‏
در عربی و چه در فارسی ، وجهه روابط عابدانه و عاشقانه انسان است با ذات احدیت . اندیشه‏های نازک و
ظریفی به عنوان خطابه ، دعا ، تمثیل ، کنایه ، به صورت نثر و یا نظم در
این زمینه به وجود آمده است که راستی تحسین آمیز و اعجاب انگیز است .
با مقایسه با اندیشه‏های ما قبل اسلام در قلمرو کشورهای اسلامی می‏توان‏
فهمید که اسلام چه جهش عظیمی در اندیشه‏ها در جهت عمق و وسعت و لطف و
رقت به وجود آورده است ، اسلام از مردمی که بت یا انسان و یا آتش را
می‏پرستیدند و بر اثر کوتاهی اندیشه مجسمه‏های ساخته دست خود را معبود خود
قرار می‏دادند و یا خدای لایزال را در حد پدر یک انسان تنزل می‏دادند و
احیانا پدر و پسر را یکی می‏دانستند و یا رسما اهورامزدا را مجسم‏
می‏دانستند و مجسمه اشرا همه جا نصب می‏کردند ، مردمی ساخت که مجردترین‏
معانی و رقیقترین اندیشه‏ها و لطیف‏ترین افکار و عالیترین تصورات را در
مغز خود جای دادند .
چطور شد که یک مرتبه اندیشه‏ها عوض شد ، منطق‏ها تغییر کرد ، افکار اوج‏
گرفت ، احساسات رقت یافت و متعالی شد و ارزشها دگرگون گشت ؟
" سبعه معلقه " و " نهج البلاغه " دو نسل متوالی هستند ، هر دو نسل‏
نمونه فصاحت و بلاغت‏اند ، اما از نظر محتوی تفاوت از زمین تا آسمان‏
است . در آن یکی هر چه هست وصف اسب است و نیزه و شتر و شبیخون و چشم‏
و ابرو و معاشقه و مدح و هجو افراد ،

و در این یکی عالیترین مفاهیم انسانی .
اکنون برای اینکه نوع تلقی " نهج البلاغه " از عبادت روشن شود به ذکر
نمونه‏هائی از کلمات " علی " می‏پردازیم و سخن خود را با جمله‏ای آغاز
می‏کنیم که درباره تفاوت تلقیهای مردم از عبادت گفته شده است .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:28 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

درجات عبادتها

تلقی افراد از عبادت یکسان نیست ، متفاوت است . از نظر برخی افراد
عبادت نوعی معامله و معاوضه و مبادله کار و مزد است ، کار فروشی و مزد
بگیری است ، همانطور که یک کارگر ، روزانه نیروی کار خود را برای یک‏
کارفرما مصرف می‏کند و مزد می‏گیرد ، عابد نیز برای خدا زحمت می‏کشد و خم‏
و راست می‏شود و طبعا مزدی طلب می‏کند که البته آن مزد در جهان دیگر به‏
او داده خواهد شد .
و همانطور که فائده کار برای کارگر در مزدی که از کارفرما می‏گیرد خلاصه‏
می‏شود و اگر مزدی در
کار نباشد نیرویش به هدر رفته است فائده عبادت عابد نیز ، از نظر این‏
گروه ، همان مزد و اجری است که در جهان دیگر به او به صورت یک سلسله‏
کالاهای مادی پرداخت می‏شود .
و اما اینکه هر کار فرما که مزدی می‏دهد به خاطر بهره‏ای است که از کار
کارگر می‏برد و کارفرمای ملک و ملکوت چه بهره‏ای می‏تواند از کار بنده‏
ضعیف و ناتوان خود ببرد و هم اینکه فرضا اجر و مزد از جانب آن کارفرمای‏
بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد ، پس چرا این تفضل بدون صرف‏
مقداری انرژی کار به او داده نمی‏شود ، مساله‏ای است که برای اینچنین‏
عابدهائی هرگز مطرح نیست .
از نظر اینگونه افراد تار و پود عبادت همین اعمال بدنی و حرکات‏
محسوس ظاهری است که به وسیله زبان و سایر اعضاء بدن صورت می‏گیرد .
این یک نوع تلقی است از عبادت که البته عامیانه و جاهلانه است ، و
به تعبیر بوعلی در نمط نهم اشارات ، خدانشناسانه است و تنها از مردم‏
عامی و قاصر پذیرفته است .
تلقی دیگر از عبادت ، تلقی عارفانه است ، برحسب این تلقی ، مساله‏
کارگر و کارفرما و مزد به شکلی که میان کارگر و کارفرما متداول است مطرح‏
نیست و نمی‏تواند مطرح باشد . بر حسب این تلقی ، عبادت نردبان قرب‏
است ، معراج انسان است ، تعالی روان

است ، پرواز روح است به سوی کانون نامرئی هستی ، پرورش استعدادهای‏
روحی و ورزش نیروهای ملکوتی انسانی است ، پیروزی روح بر بدن است ،
عالیترین عکس العمل سپاسگزارانه انسان است از پدید آورنده خلقت ،
اظهار شیفتگی و عشق انسان است به کامل مطلق و جمیل علی الاطلاق ، و بالاخره‏
سلوک و سیر الی الله است .
برحسب این تلقی ، عبادت پیکری دارد و روحی ، ظاهری دارد و معینی ،
آنچه بوسیله زبان و سایر اعضاء بدن انجام می‏شود پیکره و قالب و ظاهر
عبادت است ، روح و معنی عبادت چیز دیگر است ، روح عبادت وابستگی‏
کامل دارد به مفهومی که عابد از عبادت دارد و به نوع تلقی او از عبادت‏
و به انگیزه‏ای که او را به عبادت برانگیخته است و به بهره و حظی که از
عبادت عملا می‏برد و اینکه عبادت تا چه اندازه سلوک الی الله و گام‏
برداشتن در بساط قرب باشد .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:27 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

عبادت در اسلام

عبادت و پرستش خداوند یکتا و ترک پرستش هر موجود دیگر ، یکی از
اصول تعلیمات پیامبران الهی است ، تعلیمات هیچ پیامبری از عبادت خالی‏
نبوده است .
چنانکه می‏دانیم در دیانت مقدسه اسلام نیز عبادت سر لوحه همه تعلیمات‏
است ، چیزی که هست در اسلام عبادت به صورت یک سلسله تعلیمات جدا از
زندگی که صرفا به دنیای دیگر تعلق داشته باشد وجود ندارد ، عبادات اسلامی‏
با فلسفه‏های زندگی توام است و در متن زندگی واقع است .
گذشته از اینکه برخی عبادات اسلامی به صورت مشترک و همکاری دسته جمعی‏
صورت می‏گیرد ، اسلام به عبادتهای فردی نیز آنچنان شکل داده است که متضمن‏
انجام پاره‏ای از وظایف زندگی است ، مثلا نماز که مظهر کامل اظهار
عبودیت است چنان در اسلام شکل خاص یافته است که حتی فردی که می‏خواهد
در گوشه خلوت به تنهائی نماز بخواند خود به خود به انجام پاره‏ای از وظائف اخلاقی‏
و اجتماعی از قبیل نظافت ، احترام به حقوق دیگران ، وقت شناسی ، جهت‏
شناسی ، ضبط احساسات ، اعلام صلح و سلم با بندگان شایسته خدا و غیره مقید
می‏گردد .
از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاک خدائی توام باشد
عبادت است ، لهذا درس خواندن ، کار و کسب کردن ، فعالیت اجتماعی‏
کردن اگر لله و فی الله باشد عبادت است .
در عین حال ، اسلام نیز پاره‏ای تعلیمات دارد که فقط برای انجام مراسم‏
عبادت وضع شده است از قبیل نماز و روزه و این خود فلسفه‏ای خاص دارد .




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 2:25 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

ارزش مطالعه در آثاروآیات

اهتمام عظیم قرآن به‏ مطالعه در مخلوقات زمینی و آسمانی ، آیا به این صورت است که هر گونه‏
راه دیگر را باطل شناخته است ؟ یا قرآن همچنانکه مردم را به مطالعه "
آیات " خدا دعوت کرده است به نوعی دیگر تفکر نیز دعوت کرده است ؟
اساسا ارزش مطالعه در مخلوقات و آثار آفرینش از نظر کمک به معارفی که‏
مطلوب قرآن است و در این کتاب بزرگ آسمانی بدانها اشاره یا تصریح شده‏
است چقدر است ؟
حقیقت این است که میزان کمکی که مطالعه در آثار آفرینش می‏تواند بکند
نسبت به مسائلی که صریحا قرآن کریم آنها را عنوان کرده است اندک است‏
. قرآن مسائلی در الهیات مطرح کرده که بهیچوجه با مطالعه در طبیعت و
خلقت قابل تحقیق نیست .
ارزش مطالعه در آثار آفرینش این قدر است که به روشنی ثابت می‏کند
قوه مدبر و حکیم و علیمی جهان را

تدبیر می‏کند ، آئینه بودن جهان از نظر حسی و تجربی همین اندازه است که‏
طبیعت ماورائی دارد و دست توانا و دانائی کارخانه جهان را می‏گرداند .
ولی قرآن برای بشر به این اندازه قانع نیست که بداند دست توانا و
دانا و حکیم و علیمی جهان را اداره می‏کند ، این مطلب درباره سایر کتب‏
آسمانی شاید صدق کند ، اما درباره قرآن که آخرین پیام آسمانی است و
مطالب زیادی درباره خدا و ماوراء طبیعت طرح کرده است ، بهیچوجه صدق‏
نمی‏کند .