سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 92/2/13 | 10:55 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

 

بسم رب الشهداءوالصدیقین

تشدید حرص مردان

یکی دیگر از ایرادها این است که پوشیدگی زن اشتیاق و حرص مردان را افزایش می­دهد زیرا انسان بر چیزی که از آن منع شده است حرص می­ورزد. اما اگر از حجاب بیرون آید پس از مدتی برای مردان جامعه طبیعی خواهد شد و حساسیت­های جنسی از میان خواهد رفت.

این راه حل اشکالات فراوانی را به همراه دارد که به برخی از آنها اشاره می­کنیم:

1- زن بی­حجاب تنها برای مردانی که همواره او را می­نگرند ممکن است طبیعی شود اما مردهای نامحرم به چند نفر محدود نمی­گردند. بنابراین ظاهر او همواره برای اکثریت قریب به اتفاق مردان جامعه تازگی و تنوع دارد و نگاه به او کاهش نخواهد یافت. ضمن این که جلوه­های زنانه پیوسته مورد دید و طمع گرسنگان جنسی قرار دارند اگر چه به طور مکرر مورد نظارة آنها باشند. چه این که عطش مردان به زن­ها محدودیت ندارد. نتیجه آن که بیرون شدن زن از پوشش عفاف حرص چشم­های گرسنه را کاهش نمی­دهد بلکه با توجه به آشکارشدن جاذبه­ها و زیبائی­های جسمانی او توجه و حرص مردان را افزایش می­دهد.

2- آزمندی انسان در صورتی است که بیننده، هوس کند و منع شود. اگر غذای لذیذی را از چشم گرسنه­ای بدور بدارند به آن حرص نمی­ورزد و همچنین اگر زن بسیار زیبائی از چشم مردان پوشیده باشد به آن حرص نخواهند ورزید. «هر آنچهدیده ببیند دل کند یاد» و زن پوشیده از دیدة نامحرمان به دور است. اما اگر در اشتیای نامحرم چند برابر می­شود. پوشش دینی مواضع زیبا و مهیج زن را می­پوشاند و طبعاً زمینه تحریک و آزمندی پدید نخواهد آمد. اما فرونشاندن غرایز جنسی با برهنه ساختن زنان، خاموش کردن شعله­های آتش با بنزین است.

3- تمایلات جنسی مرد به زن در نگاه او خلاصه نمی­شود تا با بی­حجابی زن روابط آنها طبیعی گردد. بلکه نگاه به مواضع آشکار شدة بدن او مقدمة بیداری شهوت و تمایلات خفتة مرد می­گردد و زمینه آزمندی شدید او بر کامیابی­های جنسی دیگر می­شود و چنین تشدید حرصی از حرص بر نگاه به مراتب زیانبارتر است، و زنان بی­حجاب علاوه بر حرص بر نگاه به مواضع مهیّج، حرص بر کامیابی­های دیگر جنسی را فراهم می­سازند. نگاه به زنان خودنما شهوت مردان را متلاطم می­سازد و تا ارضا نگردند نگاه آنها ادامه می­یابد و از آنجائی که قیود اجتماعی، شرعی و عقلی مانع ارضای آن هستند حرص بر نگاه ادامه خواهد داشت تا به عقده­های درونی یا جنایات جنسی منتهی شود که نمونه­های آن فراوان است.

4- طبیعی شدن نگاه بیگانه به مواضع جمال و مهیج یک زن جز با کنارگذاردن عفت که اساس زن را تشکیل می­دهد میسر نیست و سرپرست او نیز باید فاصله عمیقی از سلامت اخلاقی، غیرت، مردانگی و دیانت داشته باشد تا راضی شود به اندازه­ای چشم­های لجام گسیختة نامحرم در زیبائی­های ناموسش سرو سیاحت کند تا برای او طبیعی شود. او مجاز نمی­باشد. نتیجه این که اشکال تشدید حرص مردان به عکس آنچه گفته­اند بر بی­حجابی مترتب است که با فرو ریختن دیوار حجاب تمایلات شهوری به تنش­ها و تجاوزات جنسی مردان منتهی می­گردد. امّا ممنوعیتی که از سوی پوشیدگی زنان بر مردان بیگانه تحمیل می­شود به غزل سرائی، ادبیات و عشق عفیف منتهی می­گردد که مقدمه ازدواج شود.[1]

ج) پرده­پوشی دوشیزگان یک ظلم و احجافی است بر این جنس لطیف. چقدر شبیه تکلیف حجاب، آن که تکلیف نمایند که زن­های گوش­های خود را پنبه بگذارند تا نشنوند و چشم­های خود را بندند تا نبینند.

جواب این اعتراض به چند راه ممکن است؛ اولاً: آن که اگر در بی­پردگی زنها مفاسد اجتماعی و ادبی و اقتصادی و عمرانی باشد، چنانچه روشن می­شد، تکلیف حجاب مانند تکلیف اطفال است به دبستان رفتن و دانش آموختن و یا مانند تکلیف مریض است به خوردن داروهای تلخ و گویا به هیچ وجه شبیه گوش و چشم بستن نیست.

ثانیاً: آن که امر حجاب در جامعة زنان تا یک اندازه امری است فطری ایشان؛ چه آنکه به تاریخ زنان عالم رجوع کنیم و پرده پوش یا پرده دری ایشان را بسنجیم، بیشتر زنان دنیا را در قرون وسطی محجّبات خواهیم یافت مثلاً زن­های شهر شیب به یک حجاب و نقاب مخصوص که عبارت بود از پرده­ای که محاذی دو چشم برای دیدن سوراخ داشت، به صورت می­گرفتند و در اسپارت دوشیزگان بی­پرده در مقابل مردان می­آمدند؛ ولی پس از اختیار شوهر پرده­پوش می­شدند. و نقوش قدیم نشان می­دهد که زنها سر را می­پوشانیدند، ولیکن هر وقت به بازار می­رفتند، لازم بود که صورت را بپوشانند.

و نیز صاحب دایره المعارف لاروس می­نویسد که «زنان رومان در امر حجاب فوق العاده غلوّ داشتند، به درجة آن که زنان قابله ماما از خانة خود بیرون نمی­آمد، مگر با کمال حیا؛ و صورت را تا حد چشم می­پوشانیدند و ردایی که به پاشنه پایش می­رسید به دور می­گرفت و ردای دیگر به سر می­انداخت به قسمی که شکل قامتش معلوم نمی­شد.»

از این سلسله اطلاعات معلوم می­شود که تکلیف به حجاب فی الجمله تکلیف به یک فطرت اولیة زنان که ناشی از عفّت ذاتی ایشان است بوده؛ چه آن که در آن زمان با اختلاف طبقاتشان در دین و آئین، کم یا بیش از افق احتجاب دور نبودند و این تکلیف براخلاف فطرت اوّلیة عالم نسوان نیست.

ثالثاً: پردة رقیق نازکی که چهرة دوشیزگان را از آفات باد و خاک و آفتاب و گرما و سرما نگاه داردو در حقیقت حافظ زیبایی که بهترین متاع ایشان است، باشد، نمی­شود در ردیف مظالم و از موجبات محو حقوق و فشار بر زنان او را شمرد؛ با آن که منافع صحّی همین نقابی که از دیدن صاحب نیست و از دیده شدن حاجب است، بس است که بگوییم: هواخواهان رفع حجاب در حقیقت خواهان ظلم می­باشند و به این پیشنهاد زیانی را به عالم نسوان متوجّه می­کنند.[2]

ح) حجاب باعث طلاق خواهد شد؛ زیرا شوهر او چون او را ندیده به حبالة نکاح بیرون آورده، بسا باشد مطلوب او نباشد؛ ناچار باید او را رها کند.

اولاً: دیانت اسلامیه، نظر کردن به زنی را که مرد اراده نکاح و ازدواج او را دارد، جایز و مباح دانسته محقق قدس الله روحه می­فرماید:

یجوز أن بنظر الی امرأة یرید نکاحها و إن لم یستأذنها؛ و یختصّ الجواز بوجهها و کّفیها؛ و له أن یکرّر النّظر الیها و أن ینظره قائمة و ماشیة، و روی جواز أن ینظر الی شعرها و مَحاسنها و جسدها من فوق الثیاب؛

یعنی حلال است نگاه کردن به صورت زنی که می­خواهید او را به حباله خود بیرون آورد؛ هر چند از او اذن نخواسته باشد؛ و اختصاص دارد این حکم به صورت و دو دست او. برای اوست که مکرّر زن را ببیند، نشستن و راه رفتن او را ملاحظه نماید. و روایت شده است جایز بودن نگاه کردن به مو و گیسوان او وم حاسن و بدن او از روی لباس؛

این است مقرّرات اسلامی، پس اگر کسی به این حکم محکم عمل نکند، اسلام را تقصیری نباشد.

ثانیاً: مگر سبب و باعث طلاق منحصر است در بَد گِلی و عدم مباحث منظر تا به کشف حجاب این محذور برطرف شود. سبب و عامل قویِّ طلاق غالباً عدم توافق اخلاق و جمال معنوی یا فقر وفاقه و تیره روزگاری است؛ و این هم یک میزان کلی ندارد و غالباً از تحت قدرت و اختیار بیرون است.[3]



[1] - محمد رضا، اکبری، حجاب در عصر ما، ص 107-98.

[2]- رسول، جعفریان، رسائل حجابیه، ج 1، ص 214-213.

[3]- همان، ص 263.

 




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 10:50 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

رکود فعالیت­ ها

اشکال دیگر این است که حجاب مانع فعالیت زن در عرصه­های زندگی است امّا تجربة انقلاب اسلامی اثبات کرد که زنان می­توانند در تمامی صحنه­های اجتماعی، اقتصادی، حماسی، سیاسی، علمی، هنری، حقوقی قانونگذاری و بسیاری از صحنه­های دیگر با پوشش دینی حضور یابند. حضور بانوان عفیف در حساس­ترین دانشگاه­ها، طبابت، صدا و سیما و امثال آن عملاً این بهانه را سلب کرده است. حجاب نه تنها مانع فعالیت­های زن نیست که زمینه فعالیت­های سالم او را فراهم می­سازد. این خودنمائی زن است که با کشاندن مسائل جنسی به محیط کار نیروهای جامع را فلج می­کند. بله حجاب مانع فعالیتهای شهوی زنان در ادارات، تفریحگاه­ها و صحنه­های اجتماعی دیگر است!

مانتو کمی از لباس­های دیگر بانوان بلندتر است و حتی مزاحمت لباس­های زمستانی آنها را ندارد و مقنعه از مزاحمت و پریشانی موهای سر که مانع فعالیت است جلوگیری می­کند و شلوار مانع فعالیت هیچ زن و مردی نخواهد بود. اگر خانمی نخواهد محیط کار را نمایشگاه ویژگی­های زنانه خود سازد پوشش دینی سبب کمترین رکودی در فعالیت­های او نخواهد بود. به عکس این خودنمائی و بی­حجابی است که زن را به حواس پرتی و رکود می­کشاند و فرصت گرانبهای او را در پی تزئین و خودآرائی تلف می­سازد و پس از خروج از منزل نیز او را به نمایش تن به حفظ آرایش و تنظیم موهای سر  وامی­دارد و با نمایاندن جاذبه­های زنانگی خود فعالیتهای مردان را با رکود روبرو می­سازد.

به فرض محال که حجاب موجب کندی فعالیت زنان شاغل باشد بی­حجابی سبب رکود فعالیت زنان و مردان خواهد شد. عجیب است که پوشش دینی مانع فعالیت است امّا صرف فراوان به منظور نمایش بدن و شکار نیروهای جامعه سبب رکود فعالیتها نیست. زنی که با ظاهر بزک کرد خود که لازمه بی­حجابی است به طور خواسته و ناخواسته به صید دلهای مردان می­پردازد مانع فعالیت است یا بانوی متینی که همراه با پوشش دینی بدون ایجاد تنش­های جنسی به کار خود مشغول است؟ زن بی­حجاب به کدام شغل و منصب اجتماعی سالمی رسیده است که پوشیدگی زن مانع رسیدن به آن بوده است؟ تجربه نشان داده است که زن­های خودنما همواره در شغل­های پائین جامعه قرار داشته­اند و موقعیتهای بلند اجتماعی، علمی، تخصصی سیاسی و حقوقی پیوسته از آن زنان متین و پوشیده و با حیا بوده است. در نتیجه حجاب یک فرمان الهی است که مصالح فراوانی را برای اجتماع تأمین می­کند و به فرض که سبب کندی فعالیت برخی زنان گردد باید مراعات شود اگر چه بیان گردید که پوشش دینی با فعالیتهای بانوان شاغل سازگار است. 




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 10:35 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

 

بسم رب الشهداءوالصدیقین

سلب آزادی

مهمترین اشکال بر حجاب دینی سلب آزادی زن است. زیرا لزوم پوشش اسلامی، زن را از آزادی و انتخاب برهنگی موی سر و اعضای بدن و لباس دلخواه خود در برابر مردان بیگانه ممنوع می­سازد. از این بیان معلوم می­گردد منظور از سلب آزادی، آزادی عملی،اقتصادی، سیاسی و امثال آن نیست و تنها به آزادی در برهنگی و نوع لباس اختصاص می­یابد که غالباً به آزادی­های جنسی مربوط می­شود. و البته سلب آن از ارزشهای دینی و عقلی است.

آزادی بر دو نوع است: نوع اول را آزادی مفید و ارزشی و دیگری را آزادی زیانبار و ضد ارزشی گویند. اگر آزادی با فطرت و عقل و دین تضاد نداشته باشد زیانی در پی ندارد و در بسیاری از موارد سومند است، در غیر این صورت آثار منفی آن کمتر ا آثار مخرب اسارت نیست. درک آزادی و اسارت حقیقی کارآسانی نیست. چه آزادی­های ظاهری که عین اسارت است و چه قیدهائی که عین آزادی است. عقل و دین و فطرت بهترین معیار آزادی و اسارتند.

با توجه به آنچه که بیان گردید می­گویم: نه آنچه که مغایر آزادی انسان است نقطه منفی به شمار می­رود و نه آنچه انسان را به آزادی­های مخرب سوق می­دهد نقطه مثبت تلقی می­شود به همان اندازه که آزادی ارزش است قیودی که انسان را از اسارت­های پنهان و آشکار صیانت می­کند نیز ارزش است. بهتر است آزادی ارزشی معنا شود تا معلوم گردد آیا حجاب مخالف آزادی است یا اساسا وجود آزادی بدون حجاب دینی محال است و پوشش دینی کدام آزادی را سلب می­کند و کدام آزادی را به ارمغان می­آورد. بنابر عقل انسان که معیار شناخت خوبی­ها و بدی­هاست ویژگی­های آزادی ارزشی عبارتند از:

1)  با عقل و فطرت در ستیز نباشد.

2) با احکام خداوند حکیم تقضادی نداشته باشد.

3) به مفاسد فردی و اجتماعی منتهی نگردد.

4) عفت و پاکی جامعه را تهدید نکند

5) شخصیت انسان را منکوب نسازد.

6) حرص و شهوت را تشدید نکند.

7) حقوق دیگران را پایمال نگرداند.

8) انسان را از یاد خدا غافل نسازد.

حال قیود و محدودیتهای فوق که برخی آزاد­ها را سلب می­کنند نه تنها مغایرتی با عقل انسان ندارند که مطلوب آن هستند. بنابراین قیودی که انسان را از رویارویی با قوانین عقل و فطرت و بندگی غیر خدا می­رهانند، و از هلاکت در شهوت، تضییع حقوق دیگران، مفاسد اجتماعی و سقوط شخصیت انسانی و تنش­های روانی و جنسی حفظ می­کنند همانند آزادی، از ارزش­های بزرگ فرهنگ بشری به شمار می­آیند.

پوشش دینی از همة شرایط و ویژگی­های مثبتی که برای محدودیت­های ارزشی بیان گردید برخوردار است. محدودیت حجاب به فرض آن که محدودیت بر آن صادق باشد از جمله اموری است که ارزشی فراتر از آزادی­های معمولی انسانها دارد زیرا پوشش دینی کلید آزادی زن و جامعه از اسارت­های نفسانی است. ثمره حجاب آزادی زن از اسارت هوای نفس است و نتیجه بی­حجابی فرو رفتن در کام اسارت­هاست. زیرا بی­حجابی با مدگرائی همراه است و زنان مدگرا پیوسته در اسارت مدسازان بسر می­برند. لجام گسیختگی­های شهوی که غرب به اسم آزادی به زن داده است چه دردی را از او درمان کرده است تا جوامع دیگر از آن استقبال کنند؟ آیا فرهنگ بی­حجابی و برهنگی جز بر دردهای زن غربی افزوده است؟ آن اندازه که انسانیت از آزادی جنسی آسیب دیده است از کمتر چیزی زیان دیده است زیرا لجام گسیختگی­های جنسی در جامعه نه تنها او را اسیر لباس­ها، موها و ظاهر­سازی­ها می­کند که عقل و هوش و بینش او را طلب می­کند و از او اسیری با معلولیت­های فرهنگی فراوان به وجود می­آورد. و به عکس آن اندازه که جوامع بشری از پوشیدگی زنان و حفظ حریم عفاف و حیای آنها خیر و برکت دیده است از کمتر چیزی بهره­مند بوده است.

بنابراین نه آزادی در بی­حجابی قابل دفاع است و نه محدودیت پوشش دینی محل اشکال. اگر حجاب محدودیت است، بی­حجابی اسارت است و این دو بسیار تفاوت دارد. البته حجاب تلاش بیشتری را طلب می­کند که این اندازه تلاش برای زنان جلوه­گر به نوبة خود وجود دارد.

در هر صورت محدودیت به طور مطلق مردود نیست بلکه به خاطر آثار منفی که دارد مردود است اما اگر دارای آثار مثبت باشد به اندازة آزادی و در مواردی از ارزشی فراتر از آن برخوردار است. بدون شکل اصل احترام به مالکیت افراد، آدمی را از تصرف در اموال دیگران نفی می­کند و از میان همة اموال، او را به استفادة از اموال شخصی خود محدود می­سازد اما هیچ عاقلی به وجود چنین قانونی محدود کننده­ای اعتراض نکرده است زیرا آزادی تصرف در اموال دیگران یک لجام گسیختگی مخالف مصالح زندگی بشری است که نظام زندگی را درهم می­ریزد و بر همین اساس همه انسان­ها آن را به عنوان یک محدودیت ارزشی پذیرفته­اند.

بنابراین به همان اندازه که آزادی ارزشمند است قوانین کنترول کننده و محدود کننده انسان ارزشمندند تا از آزادی­های مخرب که در حقیقت همان آزادی­های نفس سرکش است جلوگیری نمایند. محدودیت بانوان از تحرکات جنسی در جامعه که به ضررهای کلیدی آن اشاره خواهد شد یک ارزش بزرگ است، بلکه باید گفت پوشش دینی پاسدار ارزش­های زن است که او را از اسارت نفس که بدترین نوع اسارت است آزاد می­سازد. بهای این آزادی بزرگ محدودیت جزئی در نوع پوشش است که هر بانوی خردمندی از آن استقبال می­کند. زحمت حجاب بهایی است که زن برای تأمین آزادی از نفس خود می­پذیرد.

خلاصه اینکه، پوشش دینی نه تنها مخالف آزادی نیست که بهترین آزادی را به ارمغان می­آورد و به فرض آنکه محدودیت تلقی شود یک محدودیت ارزشی است که زن و جامعة او را از مفاسد زیادی حفظ می­کند.

امّا این بدحجابی و برهنگی است که آزادی واقعی را سلب می­کند و از زن اسیر می­سازد زیرا آزادی زن به آزادسازی او از سیطرة شهوت است نه خودنمایی و برهنگی که فرو ریختن ارزشهای او را به همراه دارد.

انسان فطرتی آزادی خواه دارد امّا گاهی در راه رسیدن به آن به خطا می­رود و مثلاً بی­حجابی را که پله­های اسارت است به جای حجاب دینی که نردبان آزادی است برمی­گزیند که این راه خطای در تطبیق گوینده و مثالهای فراوانی دیگری هم دارد.

 




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 9:58 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

فواید حجاب با رنگ مشکی

1- پوشانندگی بیشتر 

تردید نیست که عوامل مختلفی در لباس مانند نازک بودن، گشادبودن و نوع رنگ در تأمین پوشش بیشتر مؤثر است. در بین رنگ­ها رنگ تیره و مشکی در تأمین حجاب حداکثری بانوان در بیرون منزل مؤثر هستند؛ چون رنگ­های تیره و مشکی موجب استتار و پوشانده شدن بیشتر اشای دیگر و مانع از دیده شدن آنها می­شود. مثلاً چشم در تاریکی جایی را را نمی­بیند و پارچه یا پرده مشکی بیشتر و بهتر اشای که در پس آنها قرار دارد را می­پوشاند و به نظر می­رسد به همین دلیل است که بانوان عفیف و هوشمند مسلمان و مومن رنگ لباس­های رویی مانند چادر، مانتو، مقنعه را از رنگ­های تیره مثل مشکی، قهوه­ای و یا سرمه­ای برمی­گزینند و از رنگ­های روشن و جذاب و باز کننده چشم دوری می­کنند تا اندام­شان از چشم نامحرمان پوشیده­تر باشد.[1]

2- نگاه شکنی

کسی که حجاب و چادر مشکی می­پوشد رنگ مشکی حجاب و چادر او دائماض جلوه و نمای خود را نفی می­کند و خود را از نگاه­های دیگران دور می­دارد، فرد دارای حجاب و چادر مشکی به نگاه­های نامحرم می­گوید هیچ جایگاهی برای نگاه در من وجود ندارد من کاملاً از شما منصرف و روی گردانم و نگاه شما به سوی من به جز خسران حاصلی ندارد. از سوی دیگر وقتی رنگ مشکی در کنار رنگ دیگری قرار می­گیرد تأثیر آن رنگ را تقویت و خصلت آن را تأیید می­کند. 3- مهار کننده تحریک­های غریزه جنسی

خداوند متعال در هر یک از زن و مرد کشش و جاذبه­ای به نام غریزه جنسی قرار داده است تا زن و مرد در کنار هم بتوانند کانون خانواده را گرم و پا برجا نگه دارند و این جاذبه درونی انس و الفت زن و مرد نسبت به یکدیگر را افزایش می­دهد.

از طرف دیگر برای اینکه فساد و تباهی در جامعه و خانواده ایجاد نگردد، خدای متعال به هر یک از زن و مرد دستورات و احکام ویژه­ای در رابطه با حجاب و پوشش داده است تا خود را از نامحرم بپوشانند و نیروی جاذبه جنسی خود را تنها برای همسر خود قرار دهند.

حجاب و چادر مشکی بانوان در مواجهه با نامحرمان بهترین مانع دفع کننده­ی جاذبه نیروی جنسی در بین زن و مرد نامحرم است، زیرا از مبادله امواج و کشش­های جنسی در بین نامحرمان جلوگیری می­کند. در مقابل تردیدی نیست که استفاده زنان از لباس­های رنگارنگ یکی از قوی­ترین انواع ارتباط­های غیرکلامی است به گونه­ای که باعث متمرکز ساختن توجه جنس مخالف گشته و به طور غیرآگاهانه و غیرارادی ارتباط و طرف بین دو جنس مخالف برقرار می­کند و از این طریق مقدار عظیمی از آن نیروی غزیره­ی جنسی که خداوند برای تشکیل و تحکیم خانواده قرار داده است هدر می­رود.

زن و مرد نیز با نیروی غریزه جنسی، همانند جریان مثبت و منفی دو سیم، با پیوند ازدواج به هم مرتبط می­شوند تا چراغ خانواده را روشن نمایند، بنابراین، برای حفظ روشنی چراغ خانواده رعایت قوانین اسلام و از جمله قانون حجاب کامل اسلامی را باید شرط اساس استمرار نهاد خانواده قرار دهند.[2]

4- آرامش­بخشی

رنگ سفید یا به طور کلی نور و روشنایی در انسان و حیوان و موجودات از خود آثار زیادی برجا می­گذارد و برعکس رنگ سیاه و تاریکی طبیعاً آثار معکوسی دربرخواهد داشت. همانند تقابل و تناوب شب و روز که اثرات آنها از نظر تحرک و آرامش در انسان متضاد و نقطه متقابل هم است. تناوب شب و روز این فایده را دارد که هر یک آثار وجود دیگری را در انسان و موجود زنده خنثی می­کند و در حفظ اعتدال به او کمک می­نماید و این امر مخصوصاً در انسان که در فعالیت عمومی خود حد و مرزی نمی­شناسد و مانند حیوانات نمی­تواند هم گام و هم قدم با مقتضیات طبیعت حرکت کند برجسته و ملموس است. چون با فرا رسیدن تاریکی شب و فقدان نور از فعالیت غیر طبیعی و اضافی روزانه او کاسته، و مجال آرامش و آسایش جسمی و روحی برای او پیش می­آید.[3]

قرآن مجید این واقعیت را که تاریکی و سیاهی شب باعث آرامش و سکون و در مقابل روشنایی روز باعث تحرک و فعالیت است را این چنین بیان کرده است.

«هُو الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا»[4]

خداوند کسی است که شب را برای شما آفرید تا در آن بیاسایید و روز را روشنی بخش قرار داد.

مراد از آیه این است که خداوند شب را تاریک آفرید تا آرامش بگیرید و روز را روشن آفرید تا برای تلاش معاش برخیزید.

5- احتشام و هیبت معنوی

رنگ سیاه در بعضی موارد دلیل بر وقار و سنگینی و شیک پوشی است. رنگ مشکی نمایان­گر قدرت و اقتدار است خصوصیت دیگر رنگ مشکی آن است که باعث هیبت و تشخص است و در میان رنگ­های دیگر ابهت بیشتری دارد. به نظر می­رسد به دلیل همین خصوصیت رنگ مشکی است که اغلب حاکمان و بزرگان برای اظهار جلال و جبروت خویش از لباس­های مشکی استفاده می­کنند.

به علت همین ویژگی شکوه و هیبت و آقایی که در رنگ مشکی و سیاه نهفته است سواد (سیاه) یا سیّد و سیادت و سروری نه تنها در عالم لغت که در جهان خارج نیز همراه هم هستند.

انتخاب رنگ مشکی برای عمامه سادات و زراری پیامبر(ص) نیز از باب تأسی به رفتار پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) و نیز به اعتبار همین ویژگی احتشام و هیبت معنوی است.[5]



[1]- علی، ابوالحسنی، سیاهپوشی در سوگ ائمه نور(ع)، ص 31.

[2]- علی، محمدی، فلسفه حجاب، ص 65.

[3]- دکتر احمد، صبور اردو بادی، آیین بهزیستی در اسلام، ج 2، ص 97.

[4]- سوره غافر، آیه 61.

[5]- محمد ناصر، فرزان، رنگ و طبیعت «دانش رنگ­ها»، ص 43.




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 9:56 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

چادر

چادر بارزترین نمود حجاب اسلامی در عصر حاضر است که ریشه در قرآن و سیره زنان اهل بیت به ویژه فاطمه زهرا(س) دارد. پیامبر اکرم(ص) چادر را به عنوان یکی از اقلام نوزده­گانه ضروری جهیزیه برای دخترش زهرا(س) قرا رداد. و این خود بیانگر عمق اسلامی بودن چادر است.

چادر مشکی بهترین و سالم­ترین پوشش زن مسلمان است که سراسر حجم بدن او را با وقاری خاص و یکنواخت می­پوشاند. از همین رو چادر حجاب برتر و کامل­ترین نوع پوشش زن مسلمان است.

چادر از نظر مفهوم

کلمه چادر واژه­ای است پهلوی که به دو صورت چادَر و چادُر به کار رفته است در کتاب­های لغت دقیقاً بر منشأ فارسی و ایران بودن این واژه اشاره شده است. درباره­ی معنا و مفهوم چادر آمده است: چادر بالاپوشی است که زنان روی سر اندازند و همه اندام آنان را می­پوشاند[1] جامعه رویین زنان، جامعه بی­آتین، و زبرین زنان که تمام، سر، تن، پای و دست را از نظرها مستور دارد؛ پارچه­ای است عریض و طویل که زن­ها آن را سر می­کنند، ردای زنان، بالاپوش، پرده، حجاب برخی از الفاظ مترادف و متشابهه با معنای چادر عبارتند از: ملحفه، ازار، رداء طیلسان، ملائه.[2] پس از ذکر این تعابیر لفظ چادر این گونه معنا می­شود: چادر پارچه­ای است که زنان برای پوشاندن چهره و دست­ها و سایر اعضاء بر روی همه لباس­ها پوشند.[3]

چادر از نظر اندازه

گر چه چادر از نظر شکل و نوع پارچه و مدل دوخت در طول تاریخ و در جوامع مختلف، به تناسب شرایط زمان و مکان دچار تغییر و تحول شده است، ولی از نظر مقدار و اندازه، پوشش بزرگی است که سرتاسر بدن و لباس­های دیگر بانوان را از بالای سر تا قدم­های پا می­پوشاند. و احتمال دارد که چادر در اصل چهار دور بوده است، چون چهار طرف چیزی که روی آن قرار می­گیرد را می­پوشاند و به نظر می­رسد در اثر مرور زمان برای سهولت در تلفظ کلمه­ی چهار دور به چادر تبدیل شده باشد.



[1] - محمد، معین، فرهنگ فارسی، ج 1، ص 1264 واژه چادر.

[2]- علی اکبر، دهخدا، لغت­نامه، ج 17، ص 14، ذیل واژه جلباب.

[3]- همان، واژه چادر.




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 9:23 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

رنگ پوشش

اسلام رنگ خاصی را برای پوشش بانوان تعیین نکرده است اما رنگی که سبب جلب توجه نامحرم و زینتی­شدن لباس گردد هم نهی فرموده است.

به طور کلی رنگ­ها بر دو نوع تیره و روشن تقسیم می­شوند و از آنجائی که رنگ­های تیره سبب جلب توجه و تهیج نامحرم نمی­گردند بسیاری از زنان مسلمانان رنگ مشکلی را انتخاب کرده­اند زیرا رنگ مشکی رنگ صامت و بدون تحریک به شمار می­رود و از هر گونه جلب توجه نامحرم بدور است. اصولاً رنگ­های همانند: مشکی، سرمه­ای، خاکستری، ماشی و قهوه­ای سیر اثر تحریکی در بیننده ایجاد نمی­کنند بلکه در انصراف توجه نامحرم تأثیری بسزا دارند از همین رو لباس مشکی جامه­ای است که امیال جنسی مردان را کاهش می­دهد و اثر دفاعی خوبی در برابر نگاه­های آلوده ایجاد می­کند و در نتیجه نوعی سنگر است که در پیشگیری از انحرافات زن و مرد نقش مؤثری دارد، و باید سادگی آن به طور کامل رعایت شود تا آثار مثبت آن محفوظ بماند. برخی اشکال کرده­اند که رنگ مشکی مکروه است، اما باید دانست که استثناء­های از این رنگ مشکی خارج شده­اند از جمله کفش، عمامه، کساء، (عبا و چادر) بنابراین چادر مشکی کمترین کراهتی ندارد چه اینکه چادر مشکی نگاه شکن است. اما در مورد سایر لباس­ها می­توان از رنگ­هایی که دارای وزانت و به دور از تهیج نامحرم است استفاده کرد.

زیرا رنگ­های شاد لباس زنان جلب نظر نامحرم را به همراه دارند و نگاه به لباس­های شاد جنس مخالف به زودی آلوده می­گردد و آثار منفی خود را دارد.

یکی از ویژگی­های چادر مشکی همرنگی با موی سر است که تأثیر پوشش آن را افزایش می­دهد. ضمن این که لباس­های مشکی زنان در برابر نامحرم به خاطر آثار مثبتی که دارند از موضوع حکم کراهت در غیر چادر و کفش هم خارج خواهند بود. بسیاری از زنان مسلمان کشورهای اسلامی به این نتیجه رسیده­اند که پوشش مشکی به ویژه چادر بیش از هر پوشش دیگری به آنها آرامش مصونیت و وقار می­بخشد و از همین رو آن را انتخاب کرده­اند.




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 9:7 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

فلسفه اجتماعی حجاب و پوشش 

الف) تعدیل جاذبة طبیعی بین زنان و مردان

براساس قانون خلقت (تکوین) بین زن و مرد جاذبه­ای طبیعی قرار داده شده که ضامن سعادت و سلامت خانوادگی آن دو خواهد شد امّا محور و مدار این جذب طبیعی زن است از این رو در آیات شریفه برای حفظ آرامش زن و مرد، اصالت به زن داده شده است.

زن مظهر جذب طبیعی است و مرد مظهر انجذاب طبیعی است یعنی مورد جذب قرار می­گیرند. اولین کانال برای جذب شدن مردان، نگاه آنان است از این رو، ابتدا آنها با کنترل و حفظ نگاه امر می­شوند و سپس زنان به حفظ و کنترل نگاه حدود و پوشش.

نکته قابل توجه این که تفاوت­های جسمی، روانی و رفتاری زنان و مردان موجب این جاذبه­ها شده است. برخی از عوامل جذب در زنان عبارتست از:

-    زیبایی­های ظاهری مانند لطیف و بدون مو بودن چهرة زنان، ظریف و باریک­تر بودن حنجرة زنان که باعث ظرافت لحن و سخن آنها می­شود، فک و چانة باریک و لطیف زنان و نیز دست و پای آنان، از تفاوت­های آشکار زنان با مردان است. بنابراین، گفتار، رفتار و حرکت­های زن به طور طبیعی برای مردان جاذبه دارد.

-    وجود حالت آهنگین در حرکت زنان به ویژه که اثبات شده است زنان هنگام راه رفتن، انداحت تحتانی آنها به صورت موزون و ریتم دار حرکت می­کند ولی مردان فاقد این آهنگ در حرکت هستند از این رو پوشاندن اندام تحتانی (باسن) توسط جلباب (چیزی که همة بدن را می­پوشاند) و یا به اصطلاح امروزی، چادر این جاذبة طبیعی را حفظ می­کند.

-        حس خود آرایی و جلوه­گری زن، این جاذبة طبیعی را چند برابر کرد و مردان را به نگاه بیشتر وامی­دارد.

-    عوامل تحریک بیرونی مانند فیلم­های تحریک­آمیز و عکس­های مبتذل که از طریق گوناگون (نرم­افزارها، مجلات، رایانه­ها و تلفن­های همراه) حساسیت زن و مرد را نسبت به جاذبه­های طبیعی یکدیگر افزایش می­دهد.

پوشش زنان موجب تعدیل جاذبه­های طبیعی شده و این نعمت الهی را در مسیر و مجرای طبیعی خود قرار می­دهد به این معنا که حسِّ خودآرایی و زیباپسندی زن و زیبایی­های ظاهری او و جاذبه­های طبیعی­اش محدود به خانه و خانواده شده و همین امور که در جامعة بیرون، فسادآور است در درون خانواده نقش مثبت ایفا خواهد کرد.

از این رو در فرهنگ عرب معروف است:

«خیر النساء المبتذلة لزوجها و الخفره فی قومها»[1]

بهترین زنان مبتذل­ترین آنها نزد همسرش و باحیاترین آنها نزد قومش است.

و نیز پیامبر(ص) فرمود:

«خیر نساءکم ... المتبرجة مع زوجها»[2]

بهترین زنان شما آنها هستند که در برابر همسرشان تبرج و خودنمایی دارند.

بنابراین جذب و انجذاب طبیعی بین زن و مرد یک نعمت است و حجاب زنان آن را جهت­دهی می­کند.

ب) ایجاد زمینه مشارکت سیاسی ـ اجتماعی زنان

پوشش و حجاب مانند قانونی است که اصل وجود آن بیانگر یک حرکت اجتماعی است. زنان به عنوان نیمی از پیکرة اجتماع با وجود استعدادها و قابلیت­ها و نیروی خلاقیت خود حق حضور اجتماعی و مشارکت در امور سیاسی ـ اجتماعی دارند و تنها در صورتی این حضور، براساس تخصص و دانش و توانایی­ها خواهد بود که ویژگی­های جنسی (زنانة) زنان در پشت حجاب پنهان گردد و ویژگی­های انسانیتی آنها همانند اندیشه، ابتکار و خلاقیت، دانش و توانایی­های علمی آنان مورد توجه قرار گیرد. اگر قائل به حضور اجتماعی زنان هستیم زیرا هر حضوری دارای شرایط و قوانین است.

لازمة حضور اجتماعی زنان، حفظ حدود و پوشش و دوری از اختلاط و خودنمایی و تبرج است.

پیامبر اکرم(ص) می­فرماید:

«باعدوا بین انفاس الرجال و النساء فانّه اذا کانت المعاینة و اللقاء کان الداء الذی لادواء به»[3]

بین مردان و زنان فاصله ایجاد کنیدچشم در چشم با هم داشته باشند، جامعه به دردی گرفتار می­شود که درمانی برای آن نخواهد بود.

توصیه به پوشش و وقار زنان، حفظ نگاه مردان، عدم خلوت زن با مرد نامحرم و عفیفانه با نامحرم برخورد نمودن از جمله دستورهای دین برای حضور اجتماعی صحیح و آسیب­ناپذیر است. از سویی تبرجّ، خودنمایی و خودآرایی و تلاش برای جلب نظر نامحرم و دعوت قلبها به خود از آفت­های حضور اجتماعی بدون قاعده و قانون زنان است.

ج) بهداشت روانی جامعه

جامعة انسانی از مجموعة انسان، ساختار اجتماعی و روابط بین این دو شکل می­گیرد و ارتباطات انسانی از مهم­ترین مسائل جامعه است. این انسان­ها از دو گروه همجنس و دو جنس مخالف تشکیل می­شوند و هر یک از گروههای ویژه خاص خود را دارند. ارتباط مرد با مرد و زن با زن (همجنس) از قانون­های ساده­تری پیروی می­کند زیرا آسیب­پذیری کمتری بین دو جنس موافق وجود دارد اما در روابط بین دو جنس مخالف، (مرد و زن) به علت ویژگی­های (خَلقی) خِلقتی و خُلقی متفاوت، روابط پیچیده­تری وجود دارد از این رو قواعد و قوانین ویژه­ای برای این نوع ارتباطات وفع شده است تا از میزان آسیب­پذیری این گونه ارتباط­ها کاسته شود.

پوشش و حجاب در تمام ابعاد ارتباطات تضمین کنندة سلامت جامعه خواهد بود زیرا پاک نمودن جامعه از جاذبه­های کاذب و محرک­های جنسی و روانی مانع از غرق­شدن جامعه در مسایل شهوانی و ضد اخلاقی خواهد شد. از هم گسیختگی نظام خانواده و وجود بیماری­های روانی ناشی از تحریک مستمر در جوانان، سیر نزولی اخلاق اجتماعی و معنویت در سطح اجتماعی از آسیب­های جدی است که منشاء اصلی آنها عدم توجه به احکام و حدود الهی همچون حجاب و پوشش است و همین بی­توجهی بهداشت روانی جامعه را به خطر می­اندازد.

بنابراین برای ایجاد آرامش روانی فرد و جامعه باید از قوانین تشریع شده از سوی خداوند متعال پیروی نمود.[4]

فارابی می­نویسد:

همانطور که تحصیل سلامت بدن بر عهدة طبیب است، تحصیل سلامت جامعه نیز بر عهدة مَلکِ یعنی مسئول مدینة فاضله است. مسئول رهبری و هدایت جامعه، هم ملک، هم فیلسوف و هم امام نامیده می­شود.[5]



[1]- ابن سلام، غریب الحدیث، ج 3، ص 254.

[2]- اسحاق، کلینی، اصول کافی، ج 5، ص 326.

[3]- أمین اسلام أبی علی الفضل لاحسن، الطریحی، مجمع البیان، ج 10، ص 304.

[4]- ناهید، طیبی، عطر عفاف، ص 160-125.

[5]- عبدالله، جوادی آملی، میادی اخلاق، ص 274.




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 8:40 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین
ارتقاء سطح منزلت و مقام انسانی زن

به یقین یکی از علت­های اصلی تشریع حکم حجاب و پوش برای زنان، حفظ جایگاه انسانی و ارتقاء سطح منزلت آنان است. زن، پیش از آنکه با ویژگی­ها و لطافت­ها و زیبایی­های زنانی زن باشد، یک انسان است. با همان کرامت، جایگاه و شخصیت انسانی خود و آن گاه که ویژگی­های ظاهری و روانی زنانة او در برابر دیگران جلوه کند تعریف کسانی که او را می­بینند چیزی نخواهد بود جز اینکه «این زن، ملعبه و موجودی است برای لذت بردن مرد». در این صورت خصوصیات انسانی زن مانند استعدادهاو قابلیت­های علمی، اجرایی و هنری، خلاقیت و تخصص و تشخص او در زیر آوای از خودنمایی­ها، جلوه­گری­ها و اظهار زینت­ها مدفون می­شود و مردان او را به عنوان موجودی که استقلال هویت نداشته و به تبع مرد و این فاجعه­ای برای زن است. به نظر مفسران، راز اصیل آفرینش زن، چیزی غیر از گرایش غریزی و اطفاء نائره شهوت خواهد بود و آن آرامش زن و مرد است و اصالت به زن داده شدهاست.[1]

در یک نگاه، پوشش برای زنان پیام­های زیر را در پی دارد:

-         زن همچون مرد یک انسان است با ویژگی­های انسانی.

-        زن دارای تشخّص و استقلال است و از این رو حکم ویژه­ای در شرع برای او تشریع شده است.

-    زن براساس اینکه «ریحانه» است نیاز به مراقبت شدید دارد زیرا به طور طبیعی جاذبه­ای بیش از مرد دارد و حجاب، نگاهبان این موجود لطیف که مظهر جمال الهی است، می­باشد.

-    زن باغبان هستی و مادر مهربان کائنات است بنابراین به عنوان مربّی بالاترین مقام را دارد و حجاب، جمال ظاهر و زیبایی­های ظار او را می­پوشاند تا زیبایی­های باطن و کمال او دیده شود.



[1]- جواد، عاملی، زن در آینة جلال و جمال، ص 38.




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 8:39 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

سلامت و بهداشت روانی  فردفلسفه دیگرحجاب

ـ اعم از زن و مرد ـ فلسفه دیگر حجاب است.

اسلام به روان انسانها توجه ویژه دارد همانگونه که سلامت جسمی را در نظر دارد. خداوند متعال در «نظام تکوین» دو سرمایه عفاف و حیا را برای زن و مرد و غیرت را برای مردان قرار داد تا نگاهبان روح و روان انسان­ها و ضامن سلامت روانی آنها باشند و در «نظام تشریع» نیز با حکم «حجاب» و «حدود و حریم ارتباط با نامحرم» از ایجاد زمینه­هایی که به جسم و روح فرد آسیب می­رساند، پیشگیری نمود.

اضطراب­ها و ترس­ها مرضی ناشی از مزاحمت­های خیابانی و دغدغة مداوم نسبت به پذیرفته شدن از سوی مردان و یا عدم پذیرش و استفاده بی­حد و مرز و افراطی از لذت­های جنسی و جسمی و مورد بی­مهری قرار گرفتن پس از سوء استفاده مردان بیمار «الذی فی قلبه مرض» و ... از عوامل مهم در بیماری­های روانی و افسردگی است که در صورت باور حجاب و پذیرفتن آن همة این آسیب­پذیری­ها از بین خواهد رفت. بنابراین، یکی از فلسفه­های تر شریع حکم حجاب، ایجاد آرامش روانی فرد و در نتیجه سلامت روانی جامعه است.




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 8:36 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

فلاح و رستگاری درحجاب

فلاح و رستگاری که آرزوی دیرینه هر انسانی است و همه فعالیت­های بشر در راستای نیل به این آرزو است فلسفه فردی دیگری برای حجاب است و این را از پایان آیه شریفه نور می­یابیم که فرمود:

«وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[1]

و همگی به سوی خدا بازگردید ای مؤمنان شاید رستگار شوید.

پس از توصیه به حفظ نگاه و فَرج توسط بانوان و آشکار ننمودن زینت­ها مگر آن بخش از زینت­ها که آشکار است و نیز استفاده از خمار (روسری) و پشاندن شکاف پیراهن در طرف سینه (گریبان)، گلو، گردن و گوش­ها و استثناء افرادی که به زن محرم هستند و آشکار شدن زینت­ها برای آنان اشکالی ندارد و...، یک توصیة عمومی و با خطاب عام ـ نسبت به زن و مرد ـ ارائه می­شود و آن توبه است که منجر به فلاح و رستگاری می­گردد.

در واقع آیة شریفه به خلاء و اشکال موجود در حجاب زنان مدینه می­پردازد و چون مسلمانان حدّ واقعی حجاب را ادا نمی­کردند، به آنها امید داده می­شود که توبه کنید برای گناهی که انجام داده­اید تا رستگار گردید.

«لعل» به معنای شاید دربردارندة این معناست که اگر از این پس ـ بعد از نزول آیه و ابلاغ آن ـ به وظیفه عمل کنید رستگار خواهید شد و رستگاری در گرو عمل شماست نه آنکه امری قطعی برای هر فردی باشد.



[1]- سوره نور، آیه 31.