سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 11:49 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

امامت - حفظ دین
راجع به اینکه [ امام ] حافظ و مبقی دین است متکلمین زیاد گفته‏اند .
غالبا این حفظ به این صورت فرض می‏شود که مثلا یک ساختمان ابتدا ساخته‏
می‏شود و بعد باید از گزند باد و باران و سایر چیزها محافظت شود . لهذا
به نظر نمی‏رسد که ساختمانی که وسیله یک مؤسس بی‏نظیر بنا شد ضرورتی دارد
که نگهدارنده‏اش در همان حد و قریب به همان حد باشد . مثلا در طول زمان‏
لازم نیست افرادی در سطح آفریننده گنبد مسجد شیخ لطف‏الله و مسجد شاه و
عالی قاپو و کتیبه بایسنقری مسجد گوهر شاد و خطوط میر و بایسنقر و
قرآنهای خطی و سایر شاهکارها وجود داشته باشند .
ولی حقیقت اینست که وقوع خلل در دین به این سادگیها نیست بلکه بنابر
یک اصل روانشناسی و جامعه شناسی یک نهضت و انقلاب همینکه موفق شد و
دشمن از مواجه رودر روی مأیوس گشت ، حرکتش در جبهه دشمن متوقف می‏شود
و دشمن بدون آنکه واقعا تحت تأثیر واقعی نهضت قرار گرفته باشد بلکه‏
صرفا برای

بهره برداری و بر اساس تشخیص سود خود به نهضت می‏پیوندد بدون آنکه به‏
روح و معنی و هدف نهضت ایمان داشته باشد بلکه برای استغلال نهضت آنچنان‏
که مخالفان و مشروطیت ایران به مشروطیت پیوستند و محکمتر سنگ مشروطه‏
را به سینه زدند ، عین الدوله و صدر الاشراف نخست وزیر مشروطه شدند ،
اینها شکل و پوسته و ظاهر و قیافه نهضت را حفظ می‏کنند بلکه آرایش‏
بیشتری می‏دهند اما روح و هسته و باطن و حقیقت آنرا از میان می‏برند و
آنرا از درون پوک و خالی می‏کنند و به تعبیر امیرالمؤمنین : « یکفأ فیه‏
الاسلام کما یکفأ الاناء » . به این ترتیب نهضت را از مسیر خودش منحرف‏
می‏کنند ، قلب ماهیت می‏کنند با حفظ صورت . اکثریت قریب به اتفاق مردم‏
که ظاهر بین و صورت پسندند ، راضی و خشنود و شاکر و دعاگو می‏مانند زیرا
شعارها در حد اعلی محفوظ است هر چند اصول از بین رفته است . اینجاست‏
که نیاز به نوعی رشد و روشن بینی به معنی درون بینی لازم است . جمله :
« و ان لنا فی کل خلف عدولا ینفون عنا تحریف الغالین و انتحال المبطلین‏»
ممکن است ناظر به خود ائمه اطهار باشد و ممکن است که ناظر به علما و
عدولی باشد که همین مراقبت را درباره عقائد مردم نسبت به خود ائمه‏
می‏نمایند . به هر حال مبارزه با " بدعتها " منحصر به این نیست که مثلا
کسی سنت و قانونی علنا به دین بندد و به معنی مشهور ادخال ما لیس من‏
الدین فی الدین نماید . گاهی تدریجا طرز تفکر مردم نسبت به دین آنچنان‏
عوض می‏شود که تفکر اصلی مورد استیحاش مردم قرار می‏گیرد . به هر حال‏
منظور اصلی اینست که همانطور که قرآن فرمود : « الیوم یئس الذین کفروا
من دینکم فلا تخشوهم و اخشون »از خارج دنیای اسلام بر اسلام نباید ترسید ،
از داخل باید ترسید . ترس از داخل هم منحصر به این نیست
که مردم به علل خاص شهوانی و غیره فسق و فجور کنند بلکه از نفاق داخلی ،
از نیروهایی که از مواجهه علنی با اسلام می‏ترسند و ما سک اسلام به چهره‏
می‏زنند و هدفهای پلید خود را زیر سرپوش شعارهای اسلامی آنهم شعارهای غلیظ
و شدید با تهی کردن اسلام از درون و محتوا و ابقاء اندام و پوستها و با
تغییر دادن مسیر و هدف و بالاخره با نوعی تحریف معنوی ( رک به ورقه‏های‏
تحریف ( 1 " [ عملی می‏سازند ، ] از اینها باید ترسید و از فریب خوردن‏
ساده دلان مسلمان از این گروه منافق سنگ اسلام بر سینه زن .



تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 11:48 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

امامت و منطق دیالکتیک

یکی از نتایج منطق دیالکتیک اینست که نیاز جامعه را به هدایت و
رهبری نفی می‏کند . حداکثر نیاز جامعه به روشنفکر و رهبر طبق این منطق‏
اینست که توده را واقف به ناهنجاریها و تضادها و نابرابریها بکند و
تضاد موجود در جامعه را وارد شعور توده نماید تا حرکت دیالکتیکی ایجاد
شود و چون حرکت ، جبری است و عبور از تز و آنتی تز به سنتز لا یتخلف‏
است جامعه خود به خود راه خود را طی می‏کند و به تکامل منتهی می‏گردد .
رجوع شود به ورقه " رهبری - امامت - دیالکتیک " و به آنچه ما در
حاشیه " از کجا آغاز کنیم ؟ " صفحه 39 نوشته‏ایم .
[ در ورقه " رهبری - امامت - دیالکتیک " آمده است : ] یکی از
مسائل مهم در باب رهبری و امامت مخصوصا به مفهوم اسلامی امامت اینست‏
که وظیفه به اصطلاح روشنفکر چیست ؟ آیا وظیفه روشنفکر و مسئولیت روشنفکر
فقط منعکس کردن ناهمواریها و ناهنجاریها و بیدار کردن شعور طبقات‏
استثمار شده و وارد کردن

تضاد واقعی طبقاتی در وجدان طبقات محروم و توده است و دیگر جامعه خود
بخود و دیالکتیکی وار حرکت می‏کند ؟ یا نه ، جامعه بیش از هر چیز نیاز
به رهبری و هدایت و امامت دارد . لازمه جبری تضادها تکامل نیست . تکامل‏
بدون هدایت و پیشوایی و رهنمایی و رهبری غیر میسر است . در جزوه " از
کجا آغاز کنیم ؟ " ( 1 ) صفحات آخر بحث مفصلی تحت عنوان مسئولیت و
رسالت روشنفکر طرح کرده است و در صفحه 39 می‏گوید : " مسئولیت روشنفکر
به طور خلاصه انتقال ناهنجاریهای درون جامعه به احساس و خود آگاهی مردم‏
آن جامعه است ، دیگر جامعه خود حرکتش را انجام خواهد داد " البته در
چند سطر بعد جمله‏هایی دارد که ضد این مطلب است ، نیاز جامعه را به‏
هدایت و راهنمایی تأیید می‏کند .
[ و در حاشیه جزوه " از کجا آغاز کنیم ؟ " صفحه 39 استاد شهید با
اشاره به جملات ذکر شده می‏نویسد : ] چنین فرض شده که روشنفکر مسئولیتی‏
از نظر رهبری جامعه ندارد ، تضاد و دیالکتیک خود راه خود را انتخاب‏
می‏کند . وظیفه روشنفکر منعکس کردن تضادهاست و به عبارت دیگر برانگیختن‏
طبقات محروم است علیه طبقات حاکم . و آنچه در چند سطر بعد می‏گوید : "
و تعیین راه حل و ایده‏آلهای مشترک برای جامعه و بخشیدن یک عشق و ایمان‏
مشترک . . " . بر ضد این مطلب است که جامعه خود حرکتش را انجام‏
می‏دهد . لازمه دیالکتیک و مثلث تز و آنتی تز و سنتز و تکامل جبری همان‏
سخن اول است . سخن دوم بر ضد اصول مقبوله است .




تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 9:32 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

دنیا از دید علی ( ع )

علی ( ع ) می‏فرماید : دنیا ! تو را طلاق دادم و سه طلاقه هم کردم و رجعتی‏
در این طلاق نیست . « اعز بی عنی » ای دنیا ! از من دور شو ! « فوالله‏
لااذل لک فتستذلینی و لا اسلس لک فتقودینی » ( 2 ) دنیا ! به خدا قسم‏
هرگز تسلیم و رام تو نمی‏شوم که مرا خوار و زبون کنی . علی ( ع ) همیشه در
مقابل دنیا یعنی در مقابل اشیاء ، یک حالت عصیان و تمرد و سرکشی دارد و
هیچ اجازه نمی‏دهد که دنیا در روح او چنگ بیندازد . « و لا اسلس ( 3 )
لک » من مهارم را به دست تو نمی‏دهم که هر کجا که بخواهی بکشی و ببری .
این همان زهد اسلامی و ترک دنیای اسلامی است ، همان آزاد زیستن و خود را
نسبت به نعمتهای دنیا نفروختن است .

باز علی ( ع ) می‏فرماید : " « الدنیا دار ممر لا دار مقر ، و الناس‏
فیها رجلان رجل باع فیها نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها » " ( 1
) مردم در بازار دنیا دو دسته هستند : یک دسته خود را می‏فروشند و پول‏
فروختن خودشان را می‏گیرند ، و دسته دوم مردمی هستند که در دنیا خود را
می‏خرند و آزاد می‏کنند .
یک وقت علی ( ع ) درهم و یا دیناری را که مال خودشان بود کف دست‏
گرفت ، قدری به آن نگاه کرد و فرمود : ای پول ! تو تا وقتی که در دست‏
من هستی ، مال من نیستی . درست عکس اینکه ما می‏گوئیم ، ما می‏گوئیم تا
وقتی پول مال من است که در جیب من است و وقتی خرج کردم از دست من‏
رفته است . علی ( ع ) عکس این را فرموده است : تو تا وقتی که در دست‏
من هستی ، مال من نیستی [ چرا ] که تا وقتی در دست من هستی ، باید مال‏
تو باشم و نوکر تو باشم و تو را نگهداری کنم . تو آن وقت مال من هستی که‏
تو را خرج کرده باشم والا تا وقتی که تو را نگه داشته‏ام تو مال من و در
خدمت من نیستی ، من مال تو و در خدمت تو هستم .
علی ( ع ) از جلوی یک قصابی می‏گذشت ( 2 ) . قصاب چشمش به علی ( ع )
که افتاد عرض کرد : امروز گوشتهای خوبی آورده‏ایم ، اگر می‏خواهید بخرید .
حضرت فرمود : پول ندارم . قصاب گفت : من برای پولش صبر می‏کنم . فرمود
: من به شکم [ خود ] می‏گویم صبر
کند ، چرا از تو گوشت بگیرم که تو بخواهی برای پولش صبر کنی ؟ من شکمم‏
را وادار به صبر می‏کنم که این مقدار مقروض و مدیون تو نباشم .




تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 9:30 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

علی ( ع ) در ساعات آخر عمر

شگفت‏انگیزترین دوره‏های زندگی علی ( ع ) در حدود چهل و پنج ساعت است‏
. علی ( ع ) چند دوره زندگی دارد : از تولد تا بعثت پیغمبر ، از بعثت‏
پیغمبر تا هجرت ، از هجرت تا وفات پیغمبر که دوره سوم زندگی علی ( ع )
است و شکل و رنگ دیگری دارد ، از وفات پیغمبر تا خلافت خودش ( آن‏
بیست و پنج سال ) دوره چهارم زندگی علی ( ع ) است و دوره خلافت‏
چهارساله و نیمه‏اش دوره دیگری از زندگی اوست . علی ( ع ) یک دوره‏
دیگری هم دارد که این دوره از زندگی او ، کمتر از دو شبانه روز است و
شگفت انگیزترین دوره‏های زندگی علی ( ع ) است ، یعنی فاصله ضربت خوردن‏
تا وفات . انسان کامل بودن علی ( ع ) اینجا ظاهر می‏شود ، یعنی در لحظاتی‏
که مواجه

با مرگ شده است . ( 1 ) اولین عکس‏العمل علی ( ع ) در مواجهه با مرگ‏
چه بود ؟ ضربت که به فرق مبارکش وارد شد دو جمله از او شنیده شد . یک‏
جمله اینکه : " این مرد را بگیرید " و دیگر اینکه : " « فزت و رب‏
الکعبة » " قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم ، به شهادت نائل شدم ،
شهادت برای من رستگاری است .
علی ( ع ) را آوردند و در بستر خواباندند . طبیبی به نام اثیربن عمرو
را که از تحصیل کرده های جندی شاپور و عرب بود و در کوفه می‏زیست برای‏
معاینه زخم امیرالمؤمنین آوردند . حضرت را با وسائل آن زمان معاینه کرد
( 2 ) و با این آزمایش فهمید که زهر وارد خون حضرت شده است . لذا [
نسبت به درمان ] اظهار عجز کرد . . . ( 3 ) [ معمولا احوال مریض لاعلاج را
] به خود مریض نمی‏گویند ، به کسان او می‏گویند ، ولی او می‏دانست که علی‏
( ع ) کسی نیست که لازم باشد احوالاتش را به کسان او بگوید . پس عرض‏
کرد : یا امیرالمؤمنین ! اگر وصیتی دارید بفرمائید .
وقتی ام کلثوم سراغ آن لعین ازل و ابد ( ابن‏ملجم ) می‏رود ، شروع به‏
بدگوئی کردن به او می‏کند که پدر من با تو چه کرده بود که چنین کاری کردی‏
؟ بعد به او می‏گوید : امیدوارم که پدرم سلامت خود را باز یابد و روسیاهی‏
برای تو بماند . تا این جمله را ام کلثوم گفت ، ابن ملجم شروع به صحبت‏
کرد و گفت : خاطرت جمع باشد ،
من آن شمشیر را به هزار درهم ( یا دینار ) خریدم و هزار درهم ( یا دینار
) دادم تا مسمومش کردند و من سمی به این شمشیر خورانیده ام که اگر بر سر
همه مردم کوفه هم یکجا وارد می‏شد ، همه را از بین می‏برد . مطمئن باش پدر
تو زنده نمی‏ماند .
شگفتیهای علی ( ع ) و معجزه ( 1 ) های انسانی او در اینجا ظهور می‏کند .
جزء وصایایش می‏گوید با اسیرتان مدارا کنید . و بعد می‏فرماید : « یا بنی‏
عبدالمطلب لا الفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضا ، تقولون قتل
امیرالمؤمنین قتل امیرالمؤمنین ، الا لا تقتلن بی الا قاتلی » ( 2 ) اولاد
عبدالمطلب ! نکند وقتی که من از دنیا رفتم ، بین مردم بیفتید و بگوئید
امیرالمؤمنین شهید شد ، فلان کس محرک بود ، فلان کس دخالت داشت و این‏
و آن را متهم کنید ، نمی‏خواهم دنبال این حرفها بروید ، قاتل من یک نفر
است .
به امام حسن ( ع ) فرمود : فرزندم حسن ! بعد از من اختیار او با توست‏
، می‏خواهی آزادش کنی ، آزاد کن و اگر می‏خواهی قصاص کنی ، توجه داشته‏
باش که او به پدر تو فقط یک ضربه زده است ، به او یک ضربه بزن ، اگر
کشته شد ، شد و اگر کشته نشد ، نشد . باز هم سراغ اسیرش را می‏گیرد : آیا
به اسیرتان غذا داده‏اید ؟ آیا به او آب داده‏اید ؟ آیا به او رسیدگی‏
کرده‏اید ؟ کاسه‏ای شیر برای مولا می‏آورند ، مقداری می‏نوشد ، می‏گوید باقی را
به این مرد بدهید تا
بنوشد و گرسنه نماند . رفتارش با دشمن اینگونه است که باعث شده مولوی‏
بگوید :
در شجاعت شیر ربا نیستی
در مروت خود که داند کیستی
اینها مردانگیهای علی ( ع ) است ، انسانیتهای علی ( ع ) است . علی (
ع ) در بستر افتاده و ساعت به ساعت حالش وخیمتر می‏شود و سموم روی بدن‏
مقدس علی ( ع ) بیشتر اثر می‏گذارد . اصحاب ناراحتند ، گریه می‏کنند ،
ناله می‏کنند ولی می‏بینند لبهای علی خندان و شکفته است ، می‏فرماید : "
« و الله ما فجأنی من الموت وارد کرهته و لا طالع انکرته ، و ما کنت الا
کقارب ورد ، و طالب وجد » " ( 1 ) به خدا قسم آنچه بر من وارد شده‏
است ، چیزی که برای من ناپسند باشد نیست ، ابدا ! شهادت در راه خدا
همیشه آرزوی من بوده و برای من چه از این بهتر که در حال عبادت شهید شوم‏
. « و ما کنت الا کقارب ورد ، و طالب وجد » علی ( ع ) یک مثلی می‏آورد
که عرب با این مثل خیلی آشنا بود و آن این است که عرب در بیابانها و
به طور فصلی زندگی می‏کرد و وقتی در یک جا آب و علف برای حیوانات و
حشمش پیدا می‏شد ، تا وقتی که آب و علف بود در آنجا می‏ماند ، بعد در
جای دیگری آب و علف پیدا می‏کرد و می‏رفت . چون روزها خیلی گرم بود ،
گاهی شبها برای پیدا کردن نقطه‏ای که آب داشته باشد می‏رفتند ، یعنی شبها
دنبال آبگردی بودند ( قارب به چنین کسی می‏گویند ) . حضرت به مردم‏
می‏گوید : ای مردم ! برای کسی که در شب تاریک دنبال آب بگردد و ناگهان‏
آب را پیدا کند ، چه سرور و

شعفی دست می‏دهد ؟ مثل من ، مثل عاشقی است که به معشوق خود رسیده و مثل‏
کسی است که در یک شب ظلمانی آب پیدا کرده باشد .

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن نیمه شب آب حیاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم‏
دادند
این بیت همان " « فزت و رب الکعبة » " را می‏گوید : " از غصه‏
نجاتم دادند " یعنی " « فزت و رب الکعبة » " . پرحرارت‏ترین سخنان‏
علی ( ع ) آنهائی است که در همین چهل و پنج ساعت ( تقریبا ) از ایشان‏
صادر شده است . علی ( ع ) اندکی بعد از طلوع فجر روز نوزدهم ضربت خورد
و در نیمه‏های شب بیست و یکم ، روح مقدسش به عالم بالا پرواز کرد .
در لحظات آخر همه دور بستر علی ( ع ) جمع بودند . زهر به بدن مبارکش‏
خیلی اثر کرده بود و گاهی وجود مقدسش از حال می‏رفت و به حال اغما
درمی‏آمد ، ولی همینکه به هوش می‏آمد باز از زبانش در می‏ریخت ، حکمت و
نصیحت و پند و موعظه می‏ریخت . آخرین موعظه علی ( ع ) همان موعظه بسیار
بسیار پرحرارت و پرجوشی است که در بیست ماده بیان کرده است . اول حسن‏
و حسین و بعد بقیه اهل بیتش را مخاطب قرار می‏دهد . حسنم ! حسینم ! همه‏
فرزندانم و همه مردمی که تا دامنه قیامت سخن من به آنها می‏رسد با شما
هستم ! ( یعنی ما و شما هم مخاطب علی ( ع ) هستیم ) . در این کلمات ،
جامعیت اسلام را بیان می‏کند : « الله الله فی الایتام ، الله الله »

²فی القرآن ، الله الله فی جیرانکم ، الله الله فی بیت ربکم ، الله الله‏
فی الصلوش الله الله فی الزکوش » ( 1 ) . . . یک یک بیان می‏کند : خدا
را ، خدا را درباره یتیمان ، خدا را ، خدا را درباره قرآن ، خدا را ، خدا
را درباره همسایه‏هاتان ، خدا را ، خدا را . . . وقتی آن مطالبی را که در
نظر داشت بگوید گفت ، آنها که چشمشان به لبهای علی بود ، دیدند که حال‏
مولا بیشتر منقلب شد و عرقی به پیشانی مقدس علی ( ع ) آمد و دیگر علی (
ع ) توجهش را از مخاطبین سلب کرد . چشمها و گوشها متوجه لبهای علی بود
تا ببینند علی دیگر چه می‏خواهد بگوید . یک وقت دیدند صدای علی ( ع )
بلند شد : « اشهد ان لااله الا الله ، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله » .
و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم




تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 9:26 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

مناجات علی ( ع )

یک وقت هم سراغ علی ( ع ) می‏روید ، هنگامی که از کار مردم فارغ شده‏
است . اوست و خدای خودش ، اوست و خلوتش ، اوست و راز و نیازهای‏
عاشقانه و عابدانه‏اش . ( 1 ) باز هم خوشبختانه در نهج‏البلاغه است ، آنجا
که می‏گوید : « اللهم انک انس الانسین لاولیائک » خدایا تو از هر انیسی‏
برای اولیاء خودت انیستر هستی ، یعنی با هیچ انیسی مانند تو انس‏
نمی‏گیرم ، انیس من توئی . وقتی با هر که غیر از تو هستیم ، با انیسی‏
نیستم ، تنها هستم ، فقط وقتی با تو هستم حس می‏کنم که با کسی هستم « و
احضرهم بالکفایة للمتوکلین علیک » کسانی که به تو اعتماد کنند ، می‏بینند
از هر کس دیگر حاضرتری ، برای اینکه به سراغ کسانی که به تو اعتماد
می‏کنند ، می‏روی « تشاهدهم فی »

« سرائرهم ، و تطلع علیهم فی ضمائرهم ، و تعلم مبلغ بصائرهم » خدایا ! تو
دوستان و عاشقانت را در آن سر ضمیرشان مشاهده می‏کنی و از باطن ضمیرشان‏
آگاهی ، به مقدار عرفان و بصیرت آنها عالم و آگاهی و می‏دانی که اینها در
چه حد از بصیرت هستند . « فاسرارهم لک مکشوفه ، و قلوبهم الیک ملهوفة»
( 1 ) اسرارشان پیش تو پیداست و دلهاشان به سوی تو در پرواز است .
دعای کمیل را که دعای علی ( ع ) است ، در شبهای جمعه بخوانید . این‏
دعا از نظر مضمون در اوج عرفان است ، یعنی شما از اول تا آخر این دعا را
که بخوانید ، نه دنیا در آن پیدا می‏کنید و نه آخرت ( مقصودم از آخرت‏
همان بهشت و جهنم است ) . چه می‏بینید ؟ مافوق دنیا و مافوق آخرت : خدا
، روابط یک بنده خالص و پرستنده و واله و شیدا نسبت به ذات اقدس‏
الهی ، یعنی حقیقت عبادت و خودش هم می‏گوید عبادت حقیقی همین است .
ببینید علی ( ع ) در دعای کمیل با خدای خودش چگونه راز و نیاز می‏کند !
چگونه مناجات می‏کند ! ببینید زین‏العابدین ( ع ) در سحرهای ماه رمضان در
دعای ابوحمزه چگونه با خدای خود راز و نیاز و مناجات می‏کند ! این ، قدم‏
اول مسلمانی ماست ، قدم اول ما این است که به خدای خود نزدیک شویم و
با نزدیک شدن به خدای خودمان است که آن وقت سایر مسئولیتهایمان و از
آن جمله مسئولیتهای اجتماعی را می‏توانیم به خوبی انجام دهیم . کوشش کنیم‏
که این گرایشهای یک جانبه را که همیشه اسلام دچار این درد گرایشهای یک‏
جانبه ملت خودش

بوده است کنار بگذاریم ، تا دین دچار این بیماری گرایش یک جانبه نشود.
ارزش عبادت را هرگز کم نگیریم .
در لحظات آخر که امام صادق ( ع ) در حال رفتن بودند ، دستور دادند همه‏
خویشان نزدیک را جمع کردند . [ سپس ] چشمهایشان را برای آخرین بار باز
کردند و یک جمله گفتند و رفتند . جمله این بود که : « لن تنال شفاعتنا
مستخفا بالصلوش » ( 1 ) شفاعت ما شامل کسی که نماز را کوچک بشمارد ،
نمی‏شود .




تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 9:23 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

مروت علی ( ع )

لشکر معاویه و لشکر علی ( ع ) ، در جائی که کنار فرات‏
بوده است ، به یکدیگر نزدیک می‏شوند . معاویه دستور می‏دهد یارانش پیش‏
دستی کنند و قبل از

اینکه علی ( ع ) و یارانش برسند ، آب را به روی آنان ببندند . یاران‏
معاویه خیلی خوشحال می‏شوند . [ پیش خود ] می‏گویند از وسیله خوبی استفاده‏
کردیم ، چون وقتی آنها بیایند آب به چنگشان نمی‏آید و مجبور می‏شوند فرار
کنند . . . ( 1 ) علی ( ع ) فرمود : ابتدا با یکدیگر مذاکره کنیم بلکه‏
بتوانیم با مذاکره ، مشکل را حل کنیم ( به اصطلاح گرهی را که با دست‏
می‏شود باز کرد ، با دندان باز نکنیم ) ، کاری کنیم که از جنگ و خونریزی‏
میان دو گروه از مسلمانان جلوگیری کنیم . [ سپس خطاب به معاویه فرمود ]
: اما هنوز ما نرسیده ایم تو دست به چنین کاری زده‏ای ! معاویه شورای‏
جنگی تشکیل داد و قضیه را با سربازان و افسران خود مطرح کرد و گفت : شما
چه مصلحت می‏بینید ؟ آنها را آزاد بگذاریم یا نه ؟ بعضی گفتند آزاد
بگذاریم و بعضی گفتند نه . عمروعاص گفت : آزاد بگذارید ، برای اینکه‏
اگر آزاد نگذارید به زور از شما می‏گیرند و آبرویتان می‏رود . به هر حال‏
آنها آزاد نگذاشتند و جنگ را به علی ( ع ) تحمیل کردند . اینجاست که‏
علی ( ع ) یک خطابه حماسی در مقابل لشکرش ایراد می‏کند که اثرش از هزار
طبل و هزار شیپور و هزار نغمه و مارش نظامی بیشتر است . صدا زد : « قد
استطعموکم القتال ، فاقروا علی مذلة و تأخیر محلة ، او رووا السیوف من‏
الدماء ترووا من الماء » معاویه گروهی از گمراهان را دور خودش جمع کرده‏
است و آنها آب را به روی شما بسته‏اند ، می‏دانید چه کرده‏اند ؟ آب را به‏
روی شما بسته‏اند . اصحاب من ! تشنه هستید ؟ آب می‏خواهید ؟ سراغ من‏
آمده‏اید که آب
ندارید ؟ مردم ! می‏دانید چه باید بکنید ؟ شما اول باید شمشیرهای خودتان‏
را از این خونهای پلید ، سیراب کنید تا آن وقت خودتان سیراب شوید .
بعد جمله‏ای گفت که هیجانی در همه ایجاد کرد ، موت و حیات را از جنبه‏
حماسی و نظامی تعریف کرد : ایهاالناس ! حیات یعنی چه ؟ زندگی یعنی چه‏
؟ مردن یعنی چه ؟ آیا زندگی یعنی راه رفتن بر روی زمین و غذا خوردن و
خوابیدن ؟ آیا مردن یعنی رفتن زیر خاک ؟ خیر ، نه آن ، زندگی است و نه‏
این ، مردن . « فالموت فی حیاتکم مقهورین ، و الحیاش فی موتکم قاهرین »
( 1 ) زندگی آن است که بمیرید و پیروز باشید و مردن آن است که زنده‏
باشید و محکوم دیگران . این جمله چقدر حماسی است ! چقدر اوج دارد ! دیگر
باید به زور جلوی لشکر علی ( ع ) را نگه داشت . با دو حمله رفتند و
معاویه و اصحابش را تا چند کیلومتر آن طرفتر [ از شریعه ] راندند .
شریعه در اختیار اصحاب علی ( ع ) قرار گرفت . جلوی آب را گرفتند و
معاویه بی‏آب ماند . [ معاویه کسی را ] برای التماس فرستاد . اصحاب علی‏
( ع ) گفتند : محال است ، ما که ابتدا نکردیم ، شما چنین کاری کردید و
حال ، ما به شما آب نمی‏دهیم ولی علی ( ع ) فرمود : من چنین کاری نمی‏کنم‏
، این عملی است ناجوانمردانه ، من با دشمن در میدان جنگ روبرو می‏شوم ،
من هرگز پیروزی را از راه این گونه تضییقات نمی‏خواهم ، به دست آوردن‏
پیروزی از این راه ، شأن من و شأن هیچ مسلمان عزیز و باکرامتی نیست .
اسم این کار چیست ؟ این را می‏گویند : " مروت " ،
مردانگی . مروت بالاتر از شجاعت است . چه خوب می‏گوید ملای رومی در آن‏
شعر که از بهترین اشعاری است که در مدح مولا سروده شده است آنجا که‏
خطاب به علی ( ع ) می‏گوید :
در شجاعت شیر ربا نیستی
در مروت خود که داند کیستی
در شجاعت شیر خدا هستی ، اما کسی نمی‏تواند در مروت تو را توصیف کند
که تو کیستی . اینجا علی ( ع ) را ما در یک موقف و صحنه و در یک لباس‏
و جامه [ خاص ] می‏بینیم .