بسم رب الشهداءوالصدیقین
توجه ویژه امام خمینی(ره)به قرآن
امام خمینى، رضوان الله علیه، توجه خاصى به قرآن داشتند، به طورى که روزى، هفت بار قرآن مى خواندند!
امام، در هر فرصتى که به دست مى آوردند، و لو اندک، قرآن مى خواندند. بارها دیده شد که امام، حتى در دقایقى قبل از آماده شدن سفره - که معمولا به بطالت مى گذرد - قرآن تلاوت مى کنند! امام، بعد از نماز شباش تا وقت نماز صبح، قرآن مى خواند .
یکى اطرافیان امام مى گوید:
امام، در نجف، چشمشان درد گرفت و به دکتر مراجعه کردند. دکتر، بعد از معاینه ى چشم امام گفت: «شما باید چند روزى قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت بدهید» . امام، خندیدند! و فرمودند: «دکتر: من، چشم را براى قرآن خواندن مى خواهم! چه فایده اى دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کارى کنید که من بتوانم قرآن بخوانم !» .
و در ماه رمضان یکى از همراهان امام در نجف، اظهار مى کرد که امام خمینى، در ماه مبارک رمضان، هر روز، ده جزء قرآن مى خواندند; یعنى، در هر سه روز، یک بار قرآن را ختم مىکند .
علاوه بر آن، هر سال، چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور مى دادند که چند ختم قرآن براى افرادى که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود.
گزیده ایى از توصیه ها و سفارشهاى امام، رضوان الله علیه، به مناسبت ماه مبارک رمضان
شما، در این چند روزى که به ماه رمضان مانده، به فکر باشید، خود را اصلاح کرده، توجه به حق تعالى پیدا نمایید.
از کردار و رفتار ناشایسته ى خود، استغفار کنید! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتکب شده اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان، توبه کنید! زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهید! مبادا در ماه مبارک رمضان، از شما غیبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشید! شما، اقلا، به آداب اولیه ى روزه عمل نمایید و همانطورى که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه مى دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز دارید! از هم اکنون، بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویى و دروغ نگه داشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانى را از دل بیرون کنید!
اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییرى پدید نیامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقى نکرد، معلوم مى شود روزهاى که از شما خواسته اند، محقق نشده است.
اگر دیدید کسى مى خواهد غیبت کند، جلوگیرى کنید و به او بگویید! «ما، متعهد شده ایم که در این سى روز ماه مبارک رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزیم.» و اگر نمى توانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار مى کنم تصمیم بگیرید در این سى روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همهى اعضاء و جوارح خود باشید.
توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید; فقظ، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعى اش باشد.
منبع:خاطرات امام خمینی(ره)
بسم رب الشهداءوالصدیقین
دستجات و طوایف انسانها
انسانها در رابطه با سیر و سلوک الى الله چهار طایفه اند:
1- محجوبان :این طایفه بر اثر توجه و سرگرمى به دنیا از حرکت و پرواز به سوى ملکوت غافلند و از سیر به سوى حق باز مانده و در شمار غافلان قرار دارند.
2- سالکان :این طایفه در حال سیر و حرکت به سوى حق ، بسر مى برند و به پیر راه او راهبر نیازمندند
3- واصلان :این طایفه از طریق سیر و سلوک به سوى حق ، به مقصد دست یافته و به سر منزل مقصود واصل گشته اند. و شاهد مقصود را در آغوش کشیده اند.
4- راجعان :این طایفه پس از وصول به مقصود،از دیاریار به سوى خلق ،بار سفر بسته تا دیگران را نیز در این سفر سیر الى الله ) رهبرى کنند.
قابل ذکر است که در میان طوایف فوق ، غیر از طایفه اول (محجوبان ) سه طایفه دیگر اهل سیرو سر و پروازند که پس از قدم نهادن به (مقام فنا ) به مرحله خاصى از ارتقاى معنوى یعنى حالت حقانى ،نایل مى آیند. البته در صورتى که در این سفر و سلوک ،گرفتار حجابها (حجاب ظلمانى ، حجاب نورانى - عقلانى و حجاب روحى ) نشوند.
به طور کلى سفرو پرواز از معنوى چهار گونه است
1- سفر از خلق به سوى حق :که در پرتو پرداختن به عبادات رعایت دستورها،انجام ریاضتها،مهاجرات از طبیعت و پرواز به دیار پروردگار متعال ،صورت مى پذیرد
این رجوع به عالم ملکوت را فنا مى گویند پس (فنا ) عبارت از نفى و نابودى نیست بلکه مرحله خاصى از راهیابى است .
که در پرتو عبادت حاصل مى شود. و گفتیم که حالت ویژه حقانى در این مرحله براى سالک ،حاصل مى گردد به شرط آنکه حجابهاى سه گانه را کنار بزند و دچار آنها نشود در این سفرت به هادى و راهبر نیازمند است . .
و به گفته حافظ:
قطع این مرحله بى همرهى خضر مکن |
ظلمات است بترس از خطر گمراهى |
2- سفر از حق به سوى حق :این سفر پس از انجام سفر اول صورت مى پذیرد سالک از حالت حقانى خود اوج مى گیرد و به مقام (فناى فنا )نایل مى گردد مقامى که از آن به عنوان مقام (اخفى )و (فنا در افعال و صفات حق )تعبیر مى شود .
3- سفر از حق به سوى خلق :سفر فوق را (مرحله صحو )نیز مى نامند سالک ، در این مرحله بین عوالم جبروت (ناسوت ) و ملکوت ،در طیران است و داراى بهره اى از مقام نبوت است (نه نبوت تشریعى ) تا دیگران را آماده اوج و پرواز کند.
البته پس از مرحله (صحو )نوبت به مرحله (محو )مى رسد که براى انسانهاى کامل در این دنیا و آخرت ،پیش مى آید
4- سفر از خلق به سوى خلق از طریق حق : در این سفر،سالک ،موانع سیر را شناسایى و به راه وصول به حق را به دیگران مى آموزد؛ زیرا داراى نبوت تشریعى است که دستیابى به این مرحله در پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) خاتمه یافت پس از وى ،کسى بدین مرحله نمى تواند گام نهد.
نکته قابل ذکر آنکه ، امام - سلام الله علیه - در برخى از رهنمودها از مراحل سیرو سلوک به عنوان (سجده ) یاد مى کند. مثلا مى نویسد:
(کلام در سفر از خلق به حق و از کثرت به وحدت و از ناسوت به مافوق جبروت است تا حد فناى مطلق که در (سجده اول ) حاصل مى شود و فنا از فنا که پس از صحو،در(سجده دوم )حاصل مى گردد.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
دین و سیاست
امام راحل - سلام الله علیه - در برابر نغمه هاى شوم (جدایى دین از سیاست )، همواره خاطر نشان مى کرد که :
امام طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا مى دانند باید به این نادانان گفت که قرآن و سنت رسول الله صلى الله علیه و آله آن قدر که در حکومت و سیاست ،احکام دارند در سایر چیزها ندارند،بلکه بسیارى از احکام عبادى اسلام ،عبادى - سیاسى است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده . پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهاى جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعى و خلفاء اول اسلامى حکومتهاى وسیع داشته اند و حکومت على بن ابى طالب علیه السلام نیز با همان انگیزه به طور وسیع و گسترده تر،از واضحات تاریخ است و پس از آن به تدریج به اسم بوده و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامى به پیروى از اسلام و رسول اکرم صلى الله علیه و آله بسیارند.
(این جانب در این وصیتنامه با اشاره مى گذرم ولى امید آن دارم که نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان ،مسلمانان را از این اشتباه بیرون آوردند و آنچه گفته شده و مى شود که انبیاء علیه السلام به معنویات کار دارند و حکومت و سر رشته دارى دنیایى مطرود است و انبیاء و اولیاء و بزرگان از آن احتراز مى کردند و ما نیز باید چنین کنیم ، اشتباه ، تاءسف آورى است که نتایج آن به تباهى کشیدن ملتهاى اسلامى و باز کردن راه براى استعمارگران خونخوار است ؛زیرا آنچه مردود است حکومتهاى شیطانى و دیکتاتورى و ستمگرى این که براى سلطه جوئى و انگیزه هاى منحرف و دنیایى که از آن تحذیر نموده اند،جمع آورى ثروت و مال و قدرت طلبى و طاغوت گرایى است و بالاخره دنیایى است که انسان را از حق تعالى غافل کند و اما عدالت اجتماعى همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشاءن اسلام صلى الله علیه و آله و اوصیاء بزگوارش براى آن کوشش مى کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادت است باید ملت بیدار و هشیار ایران با دید اسلامى این توطئه ها را خنثى نمایند و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیطان توطئه نمایند ).
بسم رب الشهداءوالصدیقین
زندگینامه امام خمینى (س )
در بیستم جمادى الثانى 1320 ه . - ق همزمان با میلاد خجسته بانوى بزرگ اسلام ،فاطمه زهرا - سلام الله علیها - در یک خانواده مذهبى - روحانى در شهر ((خمین )) فرزندى به دنیا آمد که او را ((سید روح الله )) نام نهادند. پدر او ((آیت الله سید مصطفى خمینى )) یکى از علماى مبارز منطقه و مادر او ((هاجر انصارى )) از خانواده آیت الله شیخ محمد خوانسارى ، صاحب کتاب ((زبدة التصانیف )) است .
سید روح الله ، در کودکى پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستى مادر و عمه خود را قرار گرفت . این دو نیز در حدود پانزده سالگى وى ، بدرود حیات گفتند.
او دروس مقدماتى را در خمین فرا گرفت . و در سال 1339 به اراک - که
حوزه درسى با شکوهى داشت - عزیمت نمود پس از سالها به قم قدم نهاد، او در آغاز در مدرسه دارلشفا حجره اى گرفت و در درس آیت الله العظمى حائرى شرکت مى جست . وى همچنین دروس اخلاق و عرفان را در محضر عارف معروف عارف شیخ محمد على شاه آبادى و ملکى تبریزى (صاحب کتاب المراقبات ) فرا گرفت . و فلسفه و حکمت را از علامه معروف ، رفیعى قزوینى و على اکبر یزدى آموخت . و نیز در فقه اصول از محضر اساتیدى چون بزرگ (محمد تقى ) و یثربى کاشانى و شیخ ابولقاسم کبیر، بهره ها جست و از بسیارى از رجال برجسته عصر خود،در علم حدیث نیز (اجازه نقل حدیث ) دریافت داشت .
او در سال 1347 ه . - ق به تدریس فلسفه پرداخت و نیز درسهاى اخلاقى اسلامى وى از گرمى خاصى برخوردار بود. در سال 1364 ه . ق همزمان با ورود حضرت آیت الله العظمى بروجردى به قم ،دروس خارج فقه اصول را آغاز نمود. و دیدگاه فقهى خود را در کتاب ( حاشیه اى بر عروة الوثقى )تاءلیف سید محمد کاظم یزدى و در کتاب (حاشیه اى بر وسیله النجاة )تاءلیف سید ابوالحسن اصفهانى ، مطرح کرد. و سپس آن را به عنوان (رساءله علمیه ) انتشار داد.
امام خمینى - سلام الله علیه - پس از عمرى جهاد با نفس ، اجتهاد علمى و مبارزه سرسختانه با استکبار جهانى و رژیم طاغوتى ،به عنوان رهبر و امام این امت با براندازى رژیم 2500 ساله شاهنشاهى و ارائه نظریه نوین نظام حکومت اسلامى ، (جمهورى اسلامى ایران )را بنیان نهاد. و در چهاردهم خرداد ماه سال 1368 به ملکوت اعلا پیوست .
بسم رب الشهداءوالصدیقین
مجادله و مباحثه در علوم و مطالب
مجادله و مباحثه در علوم و مطالب است در صورتى که به خشم و غضب رسد و اذیت همدیگر نمودن در میان آید و خلافى در حرمت آن نیست. و در اوایل معالم یا جائى دیگر رجوع کن ببین که در حق ایشان چه احادیث وارد شده. و کم کسى است از اهل علم که از این مهلکه نجات یابد و در آن مقام سکوت کند و خشم خود را فرو نشاند و دست از غلبه و ریاست بدارد، به خصوص در میان مردم، نعوذ باللّه. و از براى عوام در غیرصحبت علمى نیز پیدا شود مثل اینکه این گوید اینجا تا آنجا یک فرسخ است و آن گوید نیست. و در ترک مراء و جدال ثواب بسیار است. این همه در صدق است، از کذب چه پرسى. با آنکه چون به آن مقام رسد کم کم به دروغ کشد.
اى عزیز تا توانى به نرمى و تأنّى سخن بگو و از حال طبیعى بیرون مرو؛ همین که بیرون رفتى چاره جز سکوت نیست. خدا فرمود: وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ (بنى اسرائیل) و فرمود: اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى (طه). و هر چیز را از پیغمبران و نیکان باید آموخت. قوم نوح (ع) گفتند: إِنَّا لَنَراکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ در جواب فرمود یا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلالَةٌ. قوم هود گفتند: إِنَّا لَنَراکَ فِی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبِینَ. در جواب فرمود: یا قَوْمِ لَیْسَ بِی سَفاهَةٌ (اعراف). آذر به حضرت ابراهیم (ع) گفت: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ. در جواب فرمود: سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی (مریم). و باز به طور کلى فرمود: وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (فرقان). و چقدر فرمود: وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ. و فرمود: ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ و در حم سجده فرمود: وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ که هم اشاره به فائده نرمى نموده و هم اشاره به دشوارى او. و آیات باز بسیار است. اللّه اکبر از این قرآن مجید با آنکه (تبیان کلّ شىء) است ببین مع ذلک هر مطلب را چقدر به بیانات مختلفه مکرر مىکند.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
مدح و تزکیه خود و مدح و تزکیه مردم روبروى ایشان
مدح و تزکیه خود و مدح و تزکیه مردم روبروى ایشان نمودن در صورتى که هیچ دروغی در میان نباشد. و این هر دو مذموم است، چنانچه خداوندفرمود: فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ (نجم32) و فرمود: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ (49نساء) و معصوم فرمود: حثّوا فى وجوه المدّاحین التّراب: خاک بپاشید به صورت کسانى که رو به رو مدح شما کنند زیرا که شخص به خود مغرور شود.
و شیخ مرتضى اعلى اللّه مقامه نمىگذاشت که شعراء در حضور او قصیده مدح او بخوانند. با آنکه کى توان از صدق تجاوز نکرد، بلکه در مدح خود ریا آید و در مدح دیگران کذب و نفاق و طمع. کم کسى است که در اظهار دوستى و اخلاص دروغ نگوید.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
خلف وعده
مراد این است که در حین وعده مقصودت این باشد که وفا کنى و بعد پشیمان شوى و هر چند اکثر علماء ظاهرا این را حرام ندانند و لکن احدى را شک و ریب در قبح و زشتى او نیست و اخبار در مذمت او بسیار است و اطفال بىتمیز نیز به قبح او برخوردهاند. ندیدهاى که اگر به ایشان در وعده تخلف کنى گویند تونگفتى که من چنین خواهم کرد؟
پس اى عزیز تا توانى به طور جزم وعده مده و خود را در گرو زبان مگذار. و گفته اند که خاتم (ص) وعده جزمى نمى داد و به لفظ عسى ادا مى فرمود. و از خدا یاد بگیر با آنکه چیزى از علم و قدرت او بیرون نیست و مع ذلک ببین که چقدر وعدههاى خود را به لفظ عسى فرموده مثل: وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ که در توبه است و مثل: عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً که در ممتحنه است و حضرت کلیم فرمود: لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ (طه) و هم فرمود عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ (اعراف) و آیات بسیار است. و اگر در حین وعده مقصودش وفا نباشد آن صرف کذب است و شبهه در حرمت آن نیست.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
سخن بی فایده
سخن بى فایده گفتن و عمر را به بیهوده و عبث صرف نمودن است و چه بسیار اشخاص که به جهت حب ریاست مى خواهند مجلس آرا باشند و متکلم وحده گردند و یااو را شخص با احاطه و عریض دانند و به رطب و یابس عمر خود و دیگران را تلف کند و به این فخر نماید و مردم نیز از براى او شأنى قرار دهند. و از براى رفع این مرض بود که معصوم (ع) گذشت به حلقهاى که یکى را در میان گرفته بودند و عرض کردند که عالم به وقایع و انساب است. فرمود: هذا علم لا یضرّ من جهله و لا ینفع من علمه (الحدیث): این علمى است که هر که نداند ضرر ندارد و هر که داند نفع ندارد. و بسیارى از بطالتها از راه زبان است که چون مردم دور همنشینند صحبت از ولایتها و شهرها و سرگذشتها در میان آید و هنوز این تمام نکرده آن شروع کنند و اگر مىخواستند ساعتى بنشینند، ساعتها بگذرد و به مضمون الکلام یجرّ الکلام به دور و تسلسل افتد و چون برخیزند هر کدام که شعور دارند خود را ملامت کنند. و لذا باقر (ع) فرمود: انّ شیعتنا الخرس: شیعیان ما لالند، یعنى کم سخنند. و امیر (ع) گذشت به کسى که سخن بىفائده مىگفت، فرمود: یا هذا انّک تملى على حافظیک کتابا الى ربّک فتکلّم بما یعنیک و دع ما لا یعنیک: اى مرد املاء مىکنى به دو ملک موکل خود کتابى به سوى پروردگار خود، پس سخنى بگو که تو را فائده دهد و رها کن آنچه تو را فائده ندهد. و این اشاره است ظاهرا به آیه شریفه ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ که در (ق) است. چه خوب فرمود خاتم (ص): طوبى لمن امسک الفضل من لسانه و انفق الفضل من ماله: خوشا حال کسى که نگه مىدارد زیادتى زبان خود را و انفاق مىکند زیادتى مال خود را.
اى عزیز قدر عمر بدان که هر ساعت او را به تمام دنیا نتوان فروخت و چنین گوهر گرانمایه را به مفت چون توان داد، صرف او در مباح عین مفت دادن است و مباح که این باشد از گناه پرسى؟ بهائى (قدس سره) چه پربها گفته:
هر چه بینى در جهان دارد عوض |
کاز عوض گردد تو را حاصل غرض |
بىعوض دانى چه باشد در جهان |
عمر باشد عمر، قدر او بدان |
در خبر است که فردا به جهت هر شبانه روزى که بیست و چهار ساعت است بیست و چهار خزینه آورند. یک در باز کنند پرنور بیند از حسناتى که در آن ساعت کرده است چندان شاد شود که اگر شادى او را بر اهل جهنم قسمت کردى از آتش دوزخ بىخبر شدى. و خزینه دیگر باز کنند سیاه و مظلم و گندى عظیم از وى آید که همه از وى بینى گیرند و آن ساعت معصیت باشد. چندان ملول و خجل شود که اگر بر اهل بهشت قسمت کنند بهشت بر ایشان منقّص شود. و یکى دیگر باز کند فارغ و خالى،نه ظلمانى نه نورانى و آن ساعتى بود که او را ضایع کرده و به بطالت گذرانیده. چندان حسرت و غبن به دل وى رسد که مثل کسى باشد که بر مملکتى بزرگ و گنجى عظیم قادر بود و بیهوده بگذارد تا ضایع شود و همه عمر او را یک ساعت بر وى عرضه کنند.
بلى اگر کسى از عمل خیر چون تصنیف و تألیف و تعلیم و تعلّم و عبادت کسل و خسته شود و به نیّت اینکه از کسالت و خستگى بیرون آید و دماغ تازه گردد و بر سر شوق آید به این نیت با طفل و عیال و اصدقاء مشغول صحبت شود یا مباح دیگر کند این ممدوح است و از مباح صرف خارج شود.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
زبان
عن السّجّاد (ع) لسان ابن آدم یشرف على جمیع جوارحه کلّ صباح فیقول کیف اصبحتم فیقولون بخیر ان ترکتنا و یقولون اللّه فینا و یناشدونه و یقولون نثاب و نعاقب بک.
سید ساجدین (ع) فرمود: زبان آدمى در هر صبح رو به سایر اعضاء می کند می گوید چگونه است احوال شما. در جواب می گویند اگر تو بگذارى خوب است و می گویند تو را به خدا که مراعات حال ما کن، و قسم می دهند او را و می گویند ثواب ما و عقاب ما به واسطه تو است.
.: Weblog Themes By Pichak :.