نام ائمه را براى فرزندان خود انتخاب کنیم
دوّم: آشنائى ما با نامها و لقبهاى ائمه أطهار علیهم السلام باعث مىشود براى نامیدن فرزندان خود از آنها استفاده کنیم و اسامى و القاب امامان خود را در جامعه شیوع دهیم و نباید شیعیان و علاقهمندان به خاندان عصمت و طهارت از این مسئله مهمّ غافل شوند و براى فرزندان خود نامى را که معانى زیبندهاى ندارد و یا مطابق با فرهنگ غرب است، انتخاب کنند و متأسفانه امروز مىنگریم که چنین وضعى پیش آمده و نامهاى زیبا و معنى دارى مانند (على، حسن، حسین، صادق، کاظم و...) در برخى موارد کنار گذارده شده و نامهاى غیراسلامى جایگزین آنها شده، یکى از اساتید بنده که چندین سال از وجودش بهرهمند بودم، اسمش عبدالعلى بود، ایشان مىفرمودند: همین که در روز قیامت من را صدا بزنند: عبد العلى بیا، براى من کافى است.
آرى این اسم او را در صحنه قیامت و در مقابل پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام سرافراز مىکند، امّا اسمهاى غیراسلامى و بىمعنى انسان را شرمنده مىسازد.
اسماء ائمّه حاکى از مقامات ایشان است
اوّل اینکه: نام و لقب و کنیه ائمه علیهم السلام هر یک حاکى از یک مقام و منزلتى است براى آنان که آگاهى بر آن، معرفت و عرفان ما را نسبت به مقامات ائمه اطهار مىافزاید اگر در زیارت جامعه کبیره به خانواده عصمت و طهارت خطاب مىکنیم (فَما أحلى أسمائکم) چه زیباست نامهاى شما، براى این است که این نامها و لقبها، حاکى از آن معانى بلند و بالا مىباشد، شیخ صدوق رحمة اللَّه علیه روایاتى را نقل نمودهمعانى الاخبار، ص 64. که معانى این اسماء تا حدودى در آنها منعکس شده به عنوان مثال فاطمه را فاطمه مىگویند چون دوستان او از آتش جهنم فاصله خواهند داشت و نیز اگر به دختر پیامبر، زهراء گفته شده براى این است که در موقعى که در محراب عبادت قرار مىگیرد نور وجودش براى اهل آسمانها جلوهگر خواهد شد و اگر به امام چهارم لقب سجّاد داده شد براى این است که در شبانه روز هزار رکعت نماز مىخواند و در موضع سجده ایشان آثار سجده ظاهر مىگردیده.یعنى بر پیشانى و دستها و کُندههاى پا، پینه بسته مىشد و لذا بهحضرت ذو الثفنات گفته مىشود.
بنابراین، بحث پیرامون اسما و القاب حضرت حجّت (عجّ) اوّلًا بر معرفت ما نسبت به مقامات و ابعاد وجودى حضرت مىافزاید. و ثانیاً: با آگاه شدن بهمعانى این اسماء و القاب، تأویل بعضى از آیات براى ما روشن مىگردد که در خلال بحث به آن اشاره خواهیم کرد.
و ثالثاً: پاسخ بعضى از سئوالاتى که پیرامون مهدویت براى بعضى پیش مىآید، معلوم مىگردد.
سنددعای ندبه
در رابطه با سند این دعا باید گفت که اوّلًا: سید ابن طاووس. از اعلام قرن هفتم و از رجال بزرگ شیعه و صاحب مناقب و در علم و ورع و زهد معروف است. این دعا را در کتاب اقبال نقل نموده و نیز در کتاب مزار محمد بن المشهدى تالیف شیخ جلیل محمد مشهدى حائرى. از اعلام قرن ششم و علامه مجلسى کتاب مزار ایشان را بعنوان مزار کبیر نام مىبرد. نقل شده، و هر دو بزرگوار فرمودهاند (انَّهُ لِصاحِبِ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَعَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَه وَفَرَجَنا بِهِ وَیُسْتَحبُّ أنْ یُدعى بِهِ فِی الأْعیادِ الأْرْبَعَة)... این دعا مربوط است به صاحب الزمان و مستحب است در اعیاد چهارگانه یعنى عید فطر و قربان وغدیر و جمعه خوانده شود و همچنین در مزار قدیم که ظاهراً از تالیفات قطب راوندى نقل شده است.
و نقل دعا در مثل هر یک از این سه کتاب، دلیل بر این است که: آن شخصیتهاى بزرگ و متبحّر و حدیث شناس، این دعا را معتبر دانستهاند.
و قبل از همه اینها محمد بن حسین بزوفرى که از مشایخ شیخ مفید است، و مفید از ایشان روایت بسیارى نقل نموده). آیة اللَّه بروجردى که در علم رجال و حدیث و معرفت طبقات بسیار خبیر و آگاه بوده میفرمود: یکى ازطرق معرفت رجال، شخصیت تلامذه است یعنى وقتى مثل مفید رحمة اللَّه علیه از کسى زیاد روایت نقل کند و قدحى هم بر او نشده باشد، خود دلیل است بر اینکه چنین شخصى مورد وثوق و اعتماد در نزد او مىباشد. در کتاب دعاى خود، دعاى ندبه را روایت نموده است.
پس معلوم مىشود که این دعاى شریف در زمان غیبت صغرى نیز خوانده شده است.
علّامه مجلسى با تتبّع و اطلاع وسیعى که در اخبار و نیز در رجال و معرفت اسانید دارد گذشته از نقل دعاى ندبه در بحار و تحفة الزائر، در کتاب زاد المعاد خود پیرامون این دعا مىفرماید:
و امّا دعاى ندبه که مشتمل است بر عقائد حقّه و تأسف بر غیبت حضرت قائم علیه السلام به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که مستحب است این دعا را در چهار عید یعنى جمعه، عید فطر، عید قربان، عید غدیر بخوانید.
قطعاً کسى چون علامه مجلسى چنین شهادت محکمى را بدون مأخذ و مصدر معتبر بیان نمىکند.
تا اینجا معلوم شد که دعاى ندبه اولًا قبل از سید بن طاووس در کتب ادعیه ذکر
شده، و ثانیاً مستند به حضرت صادق علیه السلام مىباشد و خواندن آن در اعیاد اربعه مستحب است.
ثانیاً: روایات متعددى داریم که معروف شده به روایات (مَنْ بَلَغَ) و عامه و خاصه این روایات را نقل نمودهاند و فقهاء بزرگوار ما براى اثبات حکم استحبابى در مواردى که آن حکم از مدرک محکمى برخوردار نیست به روایات من بلغ تمسک جستهاند و فتواى به استحباب دادهاند. مفاد این روایات این است که اگر براى عملى از جانب خدا و یا رسول خدا ثوابى نقل شده و شخصى آن عمل را به امید آن ثواب انجام دهد به ثواب مىرسد اگر چه آن نقل و حدیث مذکور صحیح نباشد و حکمى از جانب خدا و رسول خدا (و یا ائمه اطهار که بیانگر احکام الهى هستند) صادر نشده باشد. در این باره به یک روایت اشاره مىکنیم، امام باقر علیه السلام مىفرماید: اگر ثوابى از جانب خدا براى شخصى نقل شد و آن شخص عمل مذکور را براى رسیدن به آن ثواب انجام داد، ثواب مذکور براى او ثبت مىشود، اگر چه حدیث، صحیح نبوده باشد.سفینة البحار مادّه بلغ، متن حدیث از اینقرار است: عن أبی جعفر، یَقُولُ: مَنْ بَلَغَه ثَوابٌ مِنَ اللَّهِ على عَمَلٍ فَعَمِلَ ذلِکَ الْعَمَل التماسَ ذلِکَ الثَّواب اوتیه وَإنْ لَمْ یَکُنْ الْحَدِیثُ کَما بَلَغَه.
فقهاء عظام بر اساس این روایات، در ادلّه سنن و مستحبات تسامح مىکنند و اگر حدیث ضعیفى هم بر استحباب عملى دلالت کند و یا در بعضى موارد فقیهى و محدثى، عملى را مستحب بداند، معمولًا حکم به استحباب مىکنند، چنان که در کلام سید بن طاووس و محمد بن مشهدى و بزوفرى آمده بود که خواندن دعاى ندبه در اعیاد اربعه مستحب است.
بنابراین، اگر بر فرض، سندى براى آن نیابیم و یا آن سند ضعیف باشد، استحباب خواندن دعاى مذکور بهوسیله اخبار «من بلغ» ثابت مىگردد.
مضامین کلى این دعا مورد تأیید قرآن و روایات است
نکته سوّم آن است که مطالب کلّى این دعا دربردارنده موضوع نبوّت و خلافت و ولایت على علیه السلام است. و فضائل و فداکارىهاى مولایمان على علیه السلام و مخالفتهائى که اهلکینه و نفاق و جاه پرستان نسبت به ایشان اعمال نمودند، با بیانى رسا شرح مىدهد و سپس با لسان عاشقانه و ملتمسانه حضرت مهدى علیه السلام را مخاطب قرار مىدهد، همانند شخصى که چراغ برداشته و در شب تاریک، گمشده و محبوب خود را مىجوید و با آن محبوب سخن مىگوید. در پایان دعا نیز با خدا مناجات مىکنیم و مىگوئیم اللَّهُمَّ أنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَالْبَلْوى... و خواستههاى خود را به درگاه حضرت حق متعال مطرح مىنمائیم.
هر یک از این مطالب از پشتوانه عقلى و نقلى اعم از آیات و روایات برخوردار است و چنانچه حضرت مهدى را مخاطب قرار مىدهیم یا با کلمه (ایْنَ) و یا با کلمه (یَا ابْنَ) مىگوئیم: کجاست آن اقامه کننده عدل و نابود کننده ظالمین که صدها روایت نیز حضرت را به چنین وصفى تعریف نموده و یا در آخر دعا با خداوند خود راز و نیاز مىکنیم و حاجاتى را از درگاه ایزد متعال مىخواهیم که آیات و روایات ما را به این کار تشویق نموده و یک عمل عبادى است. پس مىتوان گفت متن دعاى ندبه و مطالب کلّى مندرج در آن خود بهترین مجوّز براى قرائت و بهرهگیرى از آن است، هر چند درک معدودى از جملات آن ممکن است براى عموم آسان نباشد و یا احیاناً اشکالى در اذهان ایجاد کند که بهحمد اللَّه بزرگان و صاحبنظران در اینباره جواب کافى دادهاند.
ندبه و گریه در مصائب و فراق عزیزان
رابعاً: شک نیست که هر یک از ما انسانها اگر عزیزى را از دست بدهیم و یا مصیبتى بر ما وارد شود بىاختیار ناله مىزنیم و اشک مىریزیم و گاهى این ناله و افغان مدّتها بلکه سالها بهطول مىانجامد و عقلاء چنین فردى را ملامت نمىکنند.
کدام مصیبتى در عالم از مصیبت غیبت امام بالاتر که صاحبان ایمان ببینند ظالمین ستمگر و دژخیمان بىرحم بر سر مردم مسلط مىباشند و فساد و گناه، هر شهر و کوى و برزن را فرا گرفته و نیکان و ابرار در کنج انزوا، خاموشى گزیدهاند و دروغ پردازان مزدور بوق و کرنا بهدست گرفته و جولان مىدهند و... آیا در چنین حالى اگر نیکان و دلسوختگان دور هم بنشینند و با هم در فراغ آن مصلح کل، و منجى عالم بشریّت، وعزت بخش به مؤمنان، و نابود کننده کفر و نفاق و الحاد بگریند و بنالند، روا نیست؟
سید بن طاووس در اقبال بعد از دعاى وداع ماه رمضان- که جدا شدن از ماه مبارک براى مؤمنین و مؤمنات سخت است- مىفرماید: وظیفه شیعه در چنین حالى و در چنین وقتى یعنى در زمان غیبت امام علیه السلام این است که اندوهگین باشد به خاطر محروم بودن از برکات فیض حضور و آثار ظهور حضرت مهدى علیه السلام...
گریه شدید امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام در عصر خود و در زمانى که هنوز قائم آل محمد متولد نشده، وقتى که در پس پرده غیب به وقایع و حوادث آینده جهان مىنگرد، از یک سوى غیبت قائم آل محمد و طول عمر ایشان را مشاهده مىکند و از سوى دیگر دورى مردم از دین و استیلاى ظالمین بر آنها و ورود شبهات و خروج مردم را از صحنه شریعت سخت بهگریه مىافتد تا آنجا که قائم آل محمد را مخاطب قرار مىدهد و مىفرماید: سیّدى غَیبتُک نَفَتْ رُقادى وَضَیَّقَتْ عَلَىَّ مِهادى...آقاى من غیبت تو، خواب را از من ربوده و خوابگاهم را بر من تنگ نموده...
آرى، اگر نبود مگر فراغ و جدایى از آثار و برکات زیباى حکومت حضرت مهدى، جا داشت که صبحگاهان و شامگاهان در فراغ آن حضرت بنالیم و گریه کنیم تا چه رسد که در زمان غیبت حضرت هزاران بلا و مصائب بر جامعه بشرى و بهخصوص براى مؤمنین پیش مىآید و ظاهراً گریه امام صادق علیه السلام نیز براى دورى از آن حکومت عدل الهى و ابتلاى نیکان به انواع بلایا و مصائب است.
بنابراین چه مانعى دارد که مؤمنین در صبح جمعه دور هم بنشینند و در انتظار مولایشان مهدى و ظهور آن حضرت که باعث برطرف شدن هر نوع ظلم و تعدّى است گریه کنند و گاهى با امام خودشان راز و نیاز کنند و بگویند: أینَ مُبیدُ العُتاةِ وَالْمَرَدَةِ أیَنَدوازده گفتار درباره حضرت مهدى ع، ص: 270
مُسْتَأصِلُ أهلِ الْعِنادِ والتَّضْلِیلِ والإلحادِ أیَنَ مُعِزُّ الأوْلِیاءِ وَمُذِلُّ الأعداء...، کجاست آن نابود کننده متکبران و متمردان؟ کجاست ریشه کن کننده لجبازان و گمراه کنندگان و بى دینان؟، کجاست عزیز کننده دوستان و ذلیل کننده دشمنان. بخشى از دعاى ندبه.
و گاهى هم با خداى خویش راز و نیاز کنند و بگویند: اللَّهُمَّ وَنَحنُ عَبیدکَ التّائِقونَ إلى وَلیّک المُذکِّر بِکَ وَبِنَبِیِّکَ خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَمَلاذاً وأقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَمَعاذاً وَجَعَلْتَهُ لِلْمُؤمنِینَ مِنّا إماماً فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیَّةً وَسَلاماً وَزِدْنا بِذلِکَ یا ربّ اکراماً.بخشى از دعاى ندبه.
«بارالها، ما بندگان ناتوان توئیم که به ولّى تو، که تو و پیامبرت را به یاد ما مىآورد، مشتاقیم، همان که او را براى ما پناهگاه آفریدى و براى بقاى ما، ملجأ و نگهدار، و براى مؤمنین پیشواى مفترض الطاعة قراردادى، از طرف ما به آنحضرت سلام و درودى بفرست و کرامت خود را بدین وسیله بر ما بیفزاى.
صاحبان ایمان در ضمن دعاى افتتاح در شبهاى ماه مبارک رمضان در فراق مولایشان حضرت مهدى علیه السلام به درگاه خداوند شِکوه مىکنند، ما نیز با آنان هم صدا مىشویم و در خاتمه این بحث این جملات را زمزمه مىکنیم.
اللَّهم إنّا نَشکو الیک فَقْدَ نَبِیّنا صَلواتُکَ علیه وآله وَغَیْبَةَ وَلّینا وَکَثْرَةَ عدوِّنا وَقِلَّةَ عَدَدِنا وَشِدَّةَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَّلِ على محمد وآله وأعِنّا على ذلک بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُه وَبِضُرٍّ تَکْشِفُه وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلطانِ حَقٍّ تُظْهِرهُ وَرَحْمةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُناها وَعافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحمین.
خلاصه این سؤال و جواب
سؤال: مقدارى پیرامون سند و مضمون دعاى ندبه توضیح داده شود تا اهل ایمان و علاقمندان به امام زمان با آرامش و آگاهى بیشترى آن را بخوانند.
پاسخ: براى توضیح کامل بایدمراجعه شود به رساله فروغ ولایت تألیف حضرت
آیةاللَّه صافى (مدّظله) ولکن براى روشن شدن مطلب به طور اختصار به چند نکته اشاره مىشود:
1- مسأله مهم اعتقادى مانند موضوع مهدویت که از ادلّه فراوان برخوردار است هرگز با صحّت و سقم یک دعا و یا یک حدیث خللپذیر نمىگردد.
2- دعاى ندبه در اقبال سیّد بن طاوس که از علماى قرن هفتم بوده ثبت شده تا مىرسد به بَزَوْفِرى، که استاد شیخ مفید بوده و در عصر غیبت صغرى مىزیسته و فرمودند خواندن آن در اعیاد اربعه مستحب است. علامه مجلسى غیر از بیان استحباب خواندن آن، مستند نموده به امام صادق علیه السلام و قطعاً چنین محدث متتبّعى بدون دلیل این نسبت را نمىدهد کما اینکه کسانى که حکم به استحباب نمودهاندنیز باید دلیل شرعى در دست داشته باشند والا حکم به استحباب جایز نیست.
3- احادیث (من بلغ) مىتواند دلیل و مدرکى براى استحباب خواندن دعاى ندبه بوده باشد.
4- مضامین کلّى این دعا مورد تأیید و تصدى آیات و روایات است.
مثلًا در این دعا مقدارى به فضائل على علیه السلام و نیز برخورد امّت با آن حضرت پرداخته که مورد قبول روایات فریقین و تاریخ است وو ..
5- اصولًا گریه بر فراق عزیزمان و یا محروم ماندن از فیوضات معنوى، امرى است طبیعى بلکه مورد قبول عقلا و در این مقام اشاره شد به حدیثى که حاکى از گریه شدید امام صادق علیه السلام مىکرد و چون از حضرت جهت گریه را پرسیدند، فرمود: توجّهى به زمان غیبت حضرت مهدى کردم و نیز به مشکلات صاحب ایمان در آن عصر وو.
گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام
با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام
گر به ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین
باز هم مشتاق روی دلکش جانا نه ام
از در میخانه ات ای شاهد خوبان مران
با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام
پرده بردار از رخ زیبا که مشتاق تو ام
آن رخ زیبا ندیده ،واله ودیوانه ام
پادشاه جودی و ما بنده در گاه تو
منتظر بر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در میان بحر هجران غوطه ور گشتم ولی
باز هم در جستجوی گوهر دردانه ام
همچون من هرگز نباشد بر درت پیمان شکن
لیک با الطاف غیر از تو، شها! بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رسوایی ام
ور نه آن گردم که افشان در دل ویرانه ام
انتظارت بیش از حد شد ،تحمل تا به کی؟
آفتا با! بهر دیدار رخت پروانه ام
واله و«شیدا » ومستم لیک ،محتاج توام
یک نظر بر من نما، ای عارف فرزانه ام!
چه انتظار عجیبی !
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
عجیبتر که چه آسان نبودنت شده عادت !
چه بی خیال نشستیم !
نه کوششی نه وفائی.
فقط نشسته و گفتیم:
خداکند که بیائی ...
چه جمعه هاکه یک به یک غروب شد نیامدی/
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی /
خلیل آتشین سخن ، تبر به دوش بت شکن /
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی /
برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم، نه /
ولی برای عده ای چه خوب شد ، نیامدی /
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام /
دوباره صبح، ظهر، نه / غروب شد ، نیامدی.
اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش
مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا
به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش
زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش
به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او را زیارت کن
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش
دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش
عطر یاران
قربون لطف و صفاتون شهدا
دل ما تنگه براتون شهدا
قربون عهد وفاتون شهدا
سر و جون ما فداتون شهدا
چقدر شلمچتون صفا داره
بوی عطر خاک کربلا داره
هر دلی که عشق کربلا داره
آرزوی دیدن شما داره
ای شلمچه ای بهشت شهدا
ا ی زمین لاله گون و با صفا
خاک تو بوی خوش وفا می ده
بوی مظلومی لاله ها می ده
ای بهشت لاله های فاطمه(س)
سرنوشت لاله های فاطمه(س)
عشقتون سرشته بند با گل ما
نمی ره یاد شما از دل ما
عاشقان با وفا جاتون خالی
شهدا آی شهدا جاتون خالی
تکلیف عشق را نمی توان با ادعا روشن کرد
مردان جنگ نبض دریا را در دست دارند و پرچم خورشید را بر دوش ، مردان جنگ یک آسمان ستاره نامکشوف در سینه دارند و مهتاب را در سیما . مردان جنگ ، ستاره های بی ادعایی هستند که بوی روشنی می دهند و عطر بهشتی را می پراکنند .
مردان جنگ همان سرو قامتانند و نخل سیرتان .
* * *
سلام بر شما بیداران شب های سرد و خاموش سیاهی .
سلام بر شما ای آیینه های بی غبار و ای سجاده نشینان آتش و عشق .
سلام بر شما مردان حقیقت ، مردان آه و آتش .
* * *
... انگار همان دیروز بود که آرام و بی تکلف ، ساده و بی ادعا ، زیر بارش نگاههایمان رفتید و ما سوختن پروانه وارتان را به تماشا نشستیم و از شما آموختیم که :
تکلیف عشق را نمی توان با ادعا روشن کرد
شما رفتید و برایمان به یادگار نوشتید :
باید اهل رفتن بود نه اهل سکون و سکوت
* * *
حالا سالهاست که جنگ پایان گرفته ، اما هنوز زخمهایی بر دلهای پاک و ضمیرهای روشن و آگاه ، باقیمانده است . هنوز غبار عکسها و نامه هایتان را از طاقچه دلهایمان می زداییم و به فرصتهای از کف رفته غبطه می خوریم .
سالهاست که از دشتهای تفتیده جنوب ، از خاکریزهای آغشته به خون فکه ، از چزابه و دوکوهه و از غربت شبهای شلمچه ، عطر عشق و ایثار و فداکاری و سوز ناله و نیایش و گریه های شبانه به گوش می رسد !
و سالهاست که شمیم عاشورائیان ما را نیز کربلایی کرده است .
* * *
سالهاست که می شناسیمتان و نامتان ورد زبانمان است ، چرا که شما یادآور نام آورانید ؛ مگر می شود یادتان را به باد فراموشی سپرد ؟!
جنگ تمام شد ........ برگشتیم با همه سوغاتمان : بی دلی مان !
برگشتیم و گرفتار شدیم ناگاه میان زرق و برق های این شهر رنگین با جذبه های دروغین محاصره گشتیم ، بی د لیمان به دادمان رسید :
ماسک های پرهیزتان را بزنید که هوای زمانه گناه آلوده است
عدّه ای غفلت کردیم و بیمار شدیم عدّه ای ماندیم و بی تاب شدیم !
باز صبح کاذب ، چلچراغ های وسوسه فرایمان گرفت
تا غروب دوکوهه را از چشم ها یمان برباید
دل ندا داد :
ظلمتی بیش نیست به آسمان خیره شوید افسوس که عده ای محو نوری کاذب شدیم و اندکی محو آسمان!
سرهامان روبه آسمان بود وسوسه های غرور و تکبر به ستایش مان نشستند که عطر
خاک های بی آلایش فکه را از یاد ببریم و باز هشدار دل :
رو به خاک کنید ... در یغا که سنگفرش های مرمرین تجمل چشم های ظاهر بین مان را خیره کرد سنگرفرش ها آیینه ای شدند عده ای به خود نگریستیم و اندکی به خاک !
برگشتیم و دریغا ........ !
دریغا که « اندکی » هوایی ماندیم !
و سکوت ، هم صحبت مان شد و خاک همدم نگاه مان اشک محرم رازمان
انتظار مرهم زخم های مان
دیوانگی گناه مان عاشقی جرم مان و بی دلی مشاهدمان و عزلت پناه مان
و این شد سر آغاز : « داستان تنهایی مان » !
آری ........ رفقای عزلت نشین هوایی !
بگذارید زنجیرهای سنگین نگاه ها اسیر انزوای تان کند
بگذارید فلسفه نواندیشی ها ،آهن و دود پوسیده تان بپندارد ، بگذارید اقلیّت شوید و در کثرت غفلت ها نادیده گردید بگذارید جدا از « تن ها » شود و « تنها بمانید »
اما هرگز تن به عقلانیت دوران تردیدها و فراموشی ها نسپارید آری ...
« اندک رفیقان همراهان هوایی » !
اینجا ماندن را گریزی نیست
بگذارید جسم ها پایبند زمین بمانند اما روحمان را قفسی نیست جز چشم هایمان !
چشم های تان را ببندید تا روح بال بگشاید .......... عازم دوکوهه شود
از پاکی حوض کوچکش وضویی بسازد وارد حسینیه حاج همت شود
شرط « آزادگی » را از « حاجی » بپرسید در گوشه ای از اتاقک های دو کوهه نماز نیاز بخواند و راهی فکه شود . به فکه که رسید سراغ « سید » را بگیرد
« شقایق های آتش گرفته » نشانی اش را می دانند سید چگونه پرگشودن را برایش روایت می کند .
بعد راهی شلمچه شود به خاکش خود را معطر کند برود پشت آن حصارهای بلند رو به کربلا بنشیند با بالهایش حصارهای ظاهری ر ا بگشاید ... اگر زخمی شدند غمی نیست
« با ابالفضل ( ع ) » بگوید . اگر اذن دخولش رسید به سوی حرم حسین ( ع ) پر بگیرد .... بر پرچم سرخ گنبدش که رسید با کبوتران حرم هم آواز شود و آنقدر نوای
« این الطالب بدم المقتول بکربلا » را سر دهد که یا از عطش جان دهد و
یا سیراب وصال گردد ...
رفقای هوایی !
این پایان « دلتنگی هاست »!
بگذارید « داستان تنهایی تان » افسانه آدمیان شود ، هر چند پایانش را خوش نپندارند !
اینجا ماندن را گریزی نیست ..... و رفتن را نیز !
و اگر در جستجوی مقصود عروجی راه یکی است :
چشم هایت را به روی زمین ببند
تا عازم آسمان شود ............
هرچه داریم از شهدا داریم و انقلاب حاصل خون شهیدان است.
به تاریخ19/10/1359شمسی ساعت10/10شب چند سطری وصیت نامه می نویسم.
هرشب ستاره ای به زمین می افتد و باز این آسمان غمزده غرق ستارست.
مادر جان می دانی تو را بسیار دوست دارم و می دانی که فرزندت عاشق شهادت است و چقدر عشق به شهیدان دارد .
مادر!جهل حاکم بر یک جامعه انسان ها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل جهل اند و شاید قرن ها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زاییده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر درگم و سر در لاک خود فروبرده را در دست گیرد و امام تبلور سلاله ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.
مادر جان به خاطر داری که من برای یک اطلاعیع امام حاضربودم بمیرم.
کلام او الهام بخش روح پر فتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست.اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کند تا شاید خدا من روه سیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد.
مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسان های سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی میکنند و چه هدفی دارند و اصلا نمیدانند اسلام چه میگوید بسیارند ای کاش به خود می آمدند .
از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان به شما دوخته شده است به پا خیزید و اسلام را و خود را دریابید.
پدر ومادر من من زندگی رودوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم.
علی وار زیستن و علی وار شهید شدن حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم الگوی جاوید یک مومن از بند هوی و هوس رستن است و من این الگو را نیز دوست دارم.
شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم و جور و شرک و الحاد می زند و خواهد زد و تاریخ اسلام این را ثابت کرده است.
پدر ما فردا می رویم به جنگ با انسان هایی که چون کفار در صدر اسلام نمی دانند چرا و برای چه می جنگند جنگ با دموکرات یا در حقیقت الت دست بعث بغداد عراق.
ببین ما به چه روزی افتده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجن کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامی اند پس سد راه اسلام باید برداشته شوند تا راه تکامل طی شود.
مادرجان به خدا قسم اگر کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار.
اسلام دین مبارزه و جهاد است و در این راه احتیاج به ایمان و ایثار و صبر و استقامت است.
خواهران و برادرانم و همچنین پدرم مرا ببخشید و از شما می خواهم که راهم را ادامه دهید.
والسلام محمد ابراهیم همت
ساعت 12/15-پاوه
اتاق تحقیقات سپاه
دعا کنید خداوند شهادت را نصیب شما کند در غیر اینصورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز به سه دسته می شوند : دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند . دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند . و دسته سوم به گذشته خو وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد . پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جز دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود . ( سردار شهید حمید باکری )
.: Weblog Themes By Pichak :.