آقا اجازه! خستـه ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر.......
آقا اجازه! پنجـره ها سنگ گشته اند،
دیوارهای خسته ی ازکوچه بی نصیب
آقا اجازه! بـاز بـه من طعـنه می زنند
عاشق ندیده های پـر از نفـرت رقیب
شیــرینـی وجـود مـرا تلـخ می کـنند
فـرهادهای کـینه پرست پر از فریب!
آقا اجازه! گـنـدم و حـوا بـهــانـه بـود،
آدم نمی شویم! بیـا: ماجرای سیب!
آقا اجازه! مـا دلمـان تنـگ می شـود
آقا اجازه! یاد شمـا کـرده ام عجیب!
باشد، سکوت میکنم اما خودت ببین!
آقا اجازه! منتظرند این همـه غریب...
خوش بحال شهدا
آی شهدا
اگه نمیخواین ما کم بیاریم خودتون دستمون رو بگیرین اما نه
از دست شماها هم شاکیم
چرا سری به ما نمیزنین
مگه ما رفیق شما نیستیم
پس چی شد اون لطفتون اگه ما بدیم شما که خوبین پس چرا
بی وفایی میکنین؟
وشاید مقصر خود ماییم!!!
وصیت نامه شهید «حاج همت»
شهید حاج محمد ابراهیم همت در دومین وصیت نامه بجامانده از خود نوشته است: خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم.
*اولین وصیت نامه شهید همت:
به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) .
و السلام؛
محمد ابراهیم همت
**دومین وصیت نامه شهید همت:
به نام خدا
نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت.
مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم!
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که «ان الله اشتری من المومنین».
من نیز در پوست خود نمی گنجم.گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است.
عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه شهرضا (قمشه)و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقیقا دو سال در کردستان هستم .مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است.
خداوند تا کنون لطف زیادی به این سراپا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.اکنون من می روم با دنیایی انتظار انتظار وصال و رسیدن به معشوق.ای عزیزان من توجه کنید:
*1-اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید.
همسرم انسان فوق العاده ایست او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پیدا کرده است .اگر پسر به دنیا آورد اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را مریم بگذارید.چون همسرم از این اسم خوشش می آید.
*2-امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است .فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشدزیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد.
*3-هر چه پول دارم اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی)بدهید و بقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند.
*4-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما نصر خدا شامل حال مومنین است.
*5-از مادر و همه فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم.مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید.
حقیر حاج همت
آیا بیشتر مردم در حکومت مهدى، کشته مىشوند؟
مىدانیم که اغلب مردم در حال حاضر غیر مسلمان هستند و در میان مسلمانان نیز افراد خودخواه، فرصت طلب، لجوج و معاند کم نیستند.
درنتیجه بین دعوت حضرت مهدى علیه السلام و خواستههاى آنان تضادّ حاصل مىشود.
آیا حضرت این جمعیّت انبوه را خواهد کُشت؟ و آیا افراد باقى مانده که هر یک دهها و بلکه صدها نفر از فامیل و نزدیکان و دوستان خود را از دست دادهاند، به حکومت حضرت و شخص امام علیه السلام دلبستگى پیدا مىکنند؟
پاسخ: در مباحث گذشته به این سؤال پاسخ داده شد، امّا از آنجا که این سؤال زیاد به ذهنها خطور مىکند در اینجا با تفصیل بیشتر به جواب آن مىپردازیم.
اولًا: یکى از القاب حضرت مهدى علیه السلام لقب منجى است که در کتابهاى عتیق نیز به همین عنوان آمده و در ضمن عقائد بعضى از فرقههاى غیر مسلمان نیز مشاهده مىشود که آنان نیز بهانتظار یک (منجى) مىباشند یعنى منتظرند که فردى بیاید و بشریت را نجات ببخشد و از شرک و کفر و الحاد و نابسامانىهاى اجتماعى رها سازد.
بنابراین نباید فراموش کنیم که ظهور حضرت موجب نجات بشریّت است، نه نابودى آنان.
و ثانیاً: شرایط اجتماعى و وضع و حال مردم در زمان ظهور براى ما معلوم نیست ممکن است که جوامع بشرى در شرق و غرب، در اثر جنگها و خونریزىها، و ظلم و ستمى که بر آنها وارد شده، قیام و نهضت حضرت را همچون چشمه زلالى بدانند کهتشنهلبان با تمام وجود آنرا در برگیرند. مثلًا از امام صادق علیه السلام نقل شدهبحار الانوار، ج 52، ص 244. (لا یکُونُ هذا الأمر حتّى یَذْهَبَ تِسْعَةُ أعْشار النّاسِ) قائم آل محمد علیهم السلام ظهور نمىکند مگر وقتىکه از هر ده نفر، نه نفرشان هلاک گردند، آیا مردم در چنین وضعى حکومت عادلانه و قوانین حیات بخش امام عصر را نخواهند پذیرفت؟
ما در عصر و زمان خودمان شاهد بودیم که ملت ایران با تمام اختلافاتى که در بین اقوام و احزاب وجود داشت براى نجات یافتن از حکومت طاغوت و ستمگر پهلوى چگونه با آغوش باز از امام خمینى استقبال نمودند و شعار (مرگ بر شاه) سردادند.
و ثالثاً: جزء اعتقاد ما پیروان قرآن و مکتبِ اهل بیت است که تا حجّت و دلیل روشن براى مردم از جانب خداوند اقامه نشود و راه حق از باطل معلوم نگردد، هرگز آنان مؤاخذه و عقوبت نخواهند شد چنان که قرآن کریم مىفرماید: «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ»انعام: 149. (بگو: دلیل رسا و قاطع براى خداست). یعنى دلیلى از جانب خداوند براى مردم اقامه مىگردد که جاى هیچ گونه بهانهاى باقى نمىگذارد.
وهمین مضمون در آیه دیگر اینگونه آمده است: «وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا».اسراء: 15. ما مردم را هرگز عذاب نمىکنیم مگر اینکه رسول خودمان را براى او فرستاده و حجّت را بر او تمام نماییم.
بنابراین، همانگونه که پیامبر صلى الله علیه و آله با ادّله و معجزات خود، حجت را بر همگان تمام کرد، وجود مقدس بقیة اللَّه اعظم نیز قطعاً چنین خواهد کرد و با پیروى از جدّ بزرگوارش حجّت را بر همگان تمام مىکند و هرگز کسى بىجهت کشته نخواهد شد خصوصاً مسیحیان عالم که جمعیت انبوهى از افراد روى زمین را تشکیل مىدهند، هنگامى که ملاحظه کنند که حضرت مسیح از آسمان فرود آمده و در این قیام و نهضت جهانى حضرت مهدى را یارى مىنماید، دیگر چه عذرى مىتوانند بیاورند؟
امّا با تمام این اوصاف، گروهى خیره سر و لجوج و خودکامه در هر جامعهو عصرى وجود دارند که زیر بار حق و حقیقت نمىروند و چنانچه این افراد از موقعیت اجتماعى هم بر خوردار باشند، فتنه و آشوب ایجاد خواهند کرد، برخورد حضرت مهدى با این افراد، قاطعانه خواهد بود و اینگونه افراد بهدست یاران حضرت مهدى نابود مىگردند و تعداد آنها نسبت به تمام جمعیّت روى زمین، قطعاً اندکى بیش نیست.
مهدى واقعى را چگونه بشناسیم
با توجّه بهاینکه در گذشته، چه زمان حیات ائمه اطهار علیهم السلام و چه در زمانهاى بعد افرادى پیدا شدند که یا خود ادعاى مهدویت داشتند و یا گروهى او را بهعنوان مهدى موعود مىخواندند مثلًا گروهى از مسلمانان، محمد حنفیه را امام و مهدى مىپندارند و گروه دیگرى محمد بن عبد اللَّه بن حسن را مهدى غایب مىدانند، و بعضى از اسماعیلیه، اسماعیل فرزند امام صادق را مهدى مىخوانند و خلاصه از این قبیل گروهها و افرادى که به این عنوان ظهور و بروز کردند و یا آنان را به این عنوان خواندند در تاریخ اسلام فراوان هستند.
اکنون این پرسش پیش مىآید که چگونه و با چه معیارى مىتوان مهدى واقعى را تشخیص داد؟
چه بسا نام فردى (محمد) و از تبار هاشم نیز باشد و در اثر قیام و نهضت، طوفان و انقلابى برپا کرده باشد و نهضت او در اذهان مردم جلوه نموده و او را مهدى موعود دانستهاند، چگونه مىتوان به اینها گفت: شما در مسیر باطل گام بر داشتهاید و با امام واقعى خود آشنا نشدهاید؟
پاسخ: در طول تاریخ اسلام، چه قبل از ولادت حضرت قائم و چه بعد از آن، افرادى بودهاند که نام آنها (محمد) و احیاناً کنیه آنها (ابوالقاسم) بوده گروهى از جهّال آنان را مهدى موعود پنداشتهاند، و بعضى از آنان که فرصت طلب بودند، از عقیده پاک مردم که از مصدر وحى سرچشمه مىگرفت، بهرهبردارى کرده و خود را به عنوان مهدى موعود وانمود کردهاند و بعید نیست که بعضى از آن افراد قصد سوئى نداشته، بلکهمىخواستند به این وسیله از ستمکاران انتقام بگیرند و امّت را رهایى ببخشند.
البته مخفى نماند که ادّعاى مهدویت، و اینکه کسى خود را مهدى موعد بنامد و یا اجازه دهد که دیگران او را این گونه بخوانند، خود جرم بزرگى است و در واقع به بازى گرفتن عقیده پاک و صحیح مردم است، اگر چه قصد آنان، از بین بردن ستمکاران و کمک به مظلومین باشد. و متأسفانه این حوادث سبب شد که احادیث مجعولى هر چند اندک در تعریف و توصیف مهدى و علائم ظهور، در بین مردم شایع گردد تا بتوانند بهوسیله آن روایات به خواسته خود نائل گردند. «1»
امّا در رابطه با شناخت مهدى واقعى باید گفت که نشانههاى حضرت قائم علیه السلام در اسم و کنیه و لقب حضرت خلاصه نمىشود تا هر فردى با داشتن نام (محمد) و یا کنیه (ابوالقاسم) و یا لقب (مهدى) بتواند از این جایگاه رفیع، سوء استفاده نماید، بلکه آن مهدى موعود و آن عزیز غایب از انظار نشانههاى بسیارى دارد که حقانیت او در موقع ظهور همچون خورشید در آسمان براى همگان واضح و روشن مىگردد.
به چند نمونه از آن نشانهها که در دهها و صدها روایات ذکر شده، اشاره مىکنیم:
1- او یازدهمین فرزند پیغمبر صلى الله علیه و آله و دهمین فرزند على علیه السلام و نهمین فرزند امام حسین علیه السلام و هشتمین فرزند امام سجاد علیه السلام و هفتمین فرزند امام باقر علیه السلام و ششمین فرزند امام صادق علیه السلام و پنجمین فرزند امام کاظم علیه السلام و چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام و سوّمین فرزند امام جواد علیه السلام و دومین فرزند امام هادى علیه السلام و فرزند بلا فصل امام عسکرى علیه السلام خواهد بود.
2- مهدى موعود داراى دو غیبت خواهد بود، ابتدا غیبت کوتاه و سپس غیبت دراز مدت.
3- مادرش بهنام نرجس، نواده قیصر روم خواهد بود.
4- ولادت او هم چون ولادت موسى بن عمران بهطور مخفى و معجزآسا واقع مىشود.
5- او با وجودى که عمر طولانى دارد، در سیماى یک جوان، ظاهر مىگردد.
6- هنگام ظهور او، عیسى بن مریم از آسمان نزول مىکند و در نماز جماعت به حضرت مهدى اقتدا مىنماید و او را یارى مىکند.
7- او بعد از ظهور سراسر زمین را تحت سیطره خود در مىآورد و عدل و داد را در همه جا برقرار مىسازد.
8- مهدى موعود از کنار خانه کعبه مقارن با ندا و صیحه آسمانى ظهور مىکند.
9- یاران خاص او 313 نفرند که در کنار حضرت حاضر مىشوند.
10- بعد از ظهور، علم و عقل مردم به سرعت تکامل مىیابد و مردم به اسلام و عبادت روى مىآورند و در کمال امنیت بهسر مىبرند و یک دشمن اهل بیت یافت نمىشود و.. ..
آیا در سایر ادیان و مذاهب، سخنى از منجى و مصلح جهانى به میان آمده؟
یا این موضوع اختصاص به دین مبین اسلام دارد؟
پاسخ: در بسیارى از مکاتیب و ادیان مىنگریم که به انتظار یک مصلح جهانى مىباشند و هر یک براى آن مصلح، نامى نهادهاند، شما به کتاب (دید) که در نزد هندویان از کتب آسمانى به حساب مىآید و کتاب (زند) که از کتابهاى مذهبى زردشتیان است و نیز به تورات و مزامیر داود مراجعه کنید خواهید دید که هر یک به نحوى خبر از آمدن یک انسان بزرگ و اصلاحگر جامعه بشرى داده است.
البته توضیح کامل این مطلب و بیان خصوصیّات آن منجى، و شرائط و علائم ظهور ایشان ووو، در روایات اسلامى و به خصوص در احادیث اهل بیت عصمت و طهارت آمده است.
اعتقاد به منجى در سایر ادیان
سؤال: آیا عقیده به مهدى موعود بهعنوان یک منجى و مصلح در آخر الزمان، اختصاص به مسلمانان دارد یا در سایر ادیان نیز چنین عقیدهاى وجود دارد؟
پاسخ: پیروان بسیارى از ادیان و مذاهب معتقدند که در یک عصر تاریک و بحرانى که فساد و ظلم همه جا را فراگرفته، یک نجات دهنده بزرگ جهانى قیام خواهد کرد و با مدد غیبى وضع آشفته را اصلاح مىکند.
هر ملّتى او را با لقب مخصوصى مىشناسد و او را از ملت خود مىدانند، یهودیان او را بهنام سرور میکائیلى و مسیحیان بهنام مسیح موعود و زرتشتیان بهنام سوشیانس (بهمعناى نجاتدهنده جهان) و مسلمانان بهنام مهدى منتظر مىشناسند.
توجّه داشته باشید که اولًا: مهدىِ منتَظر از نسل ابراهیم است که بنى اسرائیل نیز از همان دودمان و خاندان مىباشند، امّا بنى هاشم از نسل اسماعیل است و بنى اسرائیل از نسل اسحاق ولى هر دو به یک شجره متصل مىگردند و نیز مهدى منتظر، از طریق مادرش نرجس خاتون که شاهزاده و رومى بوده با عیسویان انتساب پیدا مىکند.
و اما در انتساب حضرت با ایرانیان که آئین زرتشت در بین آنها رواج داشته از طریق مادر حضرت امام سجّاد شهربانو که دختر یزدگرد پادشاه ساسانى بوده برقرار مىگردد.
وثانیاً: آنچه را که در این ادیان و مذاهب وعده داده شده، مطابق است با روایات اسلامى، از باب نمونه به موارد مختصرى اشاره مىشود.
در کتاب (دید) که نزد هندویان از کتب آسمانى است آمده: پس از خرابى دنیاپادشاهى در آخر الزمان پیدا مىشود که پیشواى خلائق باشد و نام او منصورطبق روایتى که در بحار: ج 51، ص 30 از امام باقر علیه السلام نقل شده: آیه 33 سوره اسراء که مىفرماید «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» مراد از آن کسىکه مظلوم کشته شده امام حسین علیه السلام است و مراد از (ولىّ منصور) حضرت قائم علیه السلام. ظاهراً جهت اینکه به امام زمان (منصور) مىگویند براى این است که: خداوند او را یارى مىکند و زمینه پیروزى را فراهم مىآورد خصوصاً اینکه: با انداختن رعب و ترس در دلِ دشمنانِ حضرت ایشان را پیروز مىگرداند و در زیارت عاشورا و دعاى ندبه نیز به امام عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- اطلاق منصور شده. باشد و تمام عالم را بگیرد و بهدین خود در آورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد بر آید.
در کتاب (زند) که از کتابهاى مذهبى زردشتیان است چنین آمده: آنگاه فیروزى بزرگ از طرف ایزدان برانگیخته مىشود، و اهریمنان را منقرض مىسازند و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند و بعد از پیروزى ایزدان و بر انداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلى خود رسیده بنى آدم بر تخت نیکبختى خواهد نشست.
همچنین در تورات، در سفر تکوین از دوازده امام که از نسل اسماعیل بوجود مىآیند سخن گفته شده است.
و در مزامیر حضرت داود علیه السلام آمده است:... و امّا صالحان را خداوند تأیید مىکند... صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن همیشه ساکن خواهند بود.مؤسسه در راه حق جزوه امام زمان، ص 9 و 10.
معرّفى منجى بشریّت در اخبار ما مفصّلتر است
مخفى نماند که اگر مطالعه تورات و انجیل و کتابهاى مذهبى زرتشتیان و نیز بررسى عقائد هندوها و مصریان قدیم بازگوى این مطلب استکه در آینده تاریخ ظهور یک انسان بزرگ و اصلاحگر و نجات دهنده مظلومان از دست ظالمان امرى است حتمى و طلوع چنین شمس عدالت گسترى به انسانها بشارت داده شده است.
ولى آنچه مسلم است در این خصوص سهم دین مقدس اسلام و مذهب تشیّع بیش از سایر مذاهب و ادیان است، زیرا روایات اسلامى در این خصوص به تفصیل نام او را معرفى نموده و او را فرزند امام حسن عسکرى دانسته و نسب ایشان را تا على بن ابى طالب و فاطمه زهرا علیهما السلام بیان کرده و آثارى که قبل از ظهور واقع مىشود شرح داده و کیفیّت حکومت ایشان و این که از کجا شروع به قیام مىکند به تفصیل ذکر شده و نیز خصوصیات دیگرى که در روایات به تفصیل آمده تا از این مقام و منصب سوء استفاده نشود و دروغگویان ادعاى مهدویت نکنند.
در خاتمه به این نکته توجه نمائید که لزومى ندارد براى اثبات مهدى موعود به بشارتهاى کتب عهدین و یا سایر کتب مذهبى از ادیان و مذاهب گذشته استدلال کنیم، زیرا بهقدرى براى اثبات حضرت مهدى علیه السلام دلیل عقلى و نقلى داریم که احتیاجى به این بشارتها نیست، بلکه هدف ما تأکید بر این نکته است که عقیده به ظهور یک نجات دهنده جهانى، یک عقیده مشترک دینى است و همه پیامبران به آن بشارت دادهاند و تمامى ملل در انتظار او مىباشند.
مهدى، نام معروف حضرت
مشهورترین القاب حضرت مهدى است، معناى آن «هدایت یافته» است. خداوند حکیم، اگر پیامبران و امامان را براى هدایت و ارشاد خلق مىفرستد، قبلًا آنها را به آگاهى و اطلاع کامل از دین و شریعت و احتیاجات مردم در مسیر تکامل مسلّح و مجهّز خواهدنمود، زیرا آنان تامهدى نباشند نمىتوانند هادى باشند.
ذات نایافته از هستى بخش |
کى تواند که شود هستى بخش |
|
گر چه نام (مهدى) براى حضرت قائم، شهرت پیدا کرده امّا در روایات به تمامى ائمه علیهم السلام اطلاق (مهدى) شده زیرا تمام آنها از طرف خداوند متعال داراى علم و دانش بودند و به راز و رمز دین و تفسیر و تأویل آیات آگاه، یکى از آیاتى که دلالت بر امامت و حقانیت مکتب اهل بیت علیهم السلام مىکند این آیه است که مىفرماید: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»یونس 35.
آیا کسى که هدایت بهسوى حق مىکند براى پیروى شایستهتر است، یا آن کسى که خود هدایت نمىشود مگر هدایتش کنند، شما را چه مىشود، چگونه داورى مىکنید.
جانشین رسول خدا باید داراى دو جنبه باشد
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بعد از تشکیل حکومت و بهدست گرفتن قدرت، هم زعامت امّت را در دست داشت و هم هدایتگر انسانها بود، هم مملکت دارى مىکرد و هم مردم را ارشاد مىفرمود، بنابراین کسى مىتواند جانشین و خلیفه رسول خدا بشود که هم لیاقت زمام دارى و بهدست گرفتن حکومت را داشته باشد و هم جوابگوى مسائل دینى باشد و بتواند مردم را به قلّه رفیع کمالات برساند.
بنابر این نباید امامت را تنها بهمعناى زمامدارى بگیریم و بگوییم که دیگران نیز حق حاکمیت دارند، زیرا امام باید به تمام راز و رمز مکتب و نیازهاى بشرى آگاه باشد و جواب گوى آنها باشد و تنها همان دوازده نور پاک که همه آنها (مهدى) بودند و از جانب خداوند متعال مسلّح به سلاح علم مىباشند، چنین ویژگىهایى را دارا هستند خوشبختانه عدّهاى از بزرگان اهل سنت درباره امام على علیه السلام اعتراف نمودهاند که ایشان اعلم امّت مىباشند، و مىگویند: در آگاهى و قضاوت و تقوى کسى در امّت اسلام همطراز او نیست و خداوند به او علم و دانش داده و لذا ما به آنها اعتراض مىکنیم و مىگوئیم شما بر اساس همین اعتراف و اقرار خودتان باید قائل شوید به خلافت بلا فصل على علیه السلام، «نه اینکه ایشان را چهارمین خلیفه بدانید. بنابراین، اعتقاد و شعار شیعه آن است که جانشین رسول خدا صلى الله علیه و آله باید (مهدى) باشد.
مهدى ما نیز خواهد آمد
مهدى زمان ما که در حال حاضر در خفا بهسر مىبرد روزى ظهور خواهد کرد و زمام حکومت جهانى را بهدست مىگیرد، و سراسر زمین در زیر لواء و پرچم مهدویت قرار مىگیرد، و نظم و امنیّت را در همه جا مستقر مىسازد، و نیز از حیث تبیین مسائل اسلامى و تفسیر قرآن و بیان معارف حقّه، بشریّت را به کمال مىرساند، بنابراین مهدى زمان ما بهمعناى واقعى مهدویت خود را نشان خواهد داد.
اسماء مختصّه
سوّم: نامهائى که اختصاص دارد به حضرت مهدى علیه السلام، این نامها فراوان است، ولى ما به چند اسم اختصاصى اکتفا مىکنیم.
حضرت، بقیّة اللَّه است
بقیّة اللَّه: در بعضى از روایات، آیه شریفه: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» هود 86. به حضرت منطبق شده که یکى از آن روایات، به نقل از امام باقر علیه السلام مىخوانیم: چون به حضرت اذن ظهور داده مىشود و خروج مىکند، تکیه بر خانه کعبه مىزند و سیصد و سیزده یار حضرت حاضر مىگردند، اوّلین سخنى را که حضرت مطرح مىکند این آیه شریفه است: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»، سپس مىفرماید: أنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ وحُجَّتُه وَخَلیفَتُهُ عَلَیکُم، و سلام نمىکند بر او سلام کنندهاى مگر با این عنوان، و مىگوید:السلام علیکم یا بَقیِّةَ اللَّه فی أرضِه.نور الثقلین، ج 2، ص 392.
و امّا وجه تسمیه حضرت به (بقیة اللَّه) یا از آن جهت است که وجود مبارکش به اراده الهى باقى مانده و یا به جهت این است که ایشان یگانه شخصى است که از تبار انبیا و ائمه در روى زمین باقى مانده و لذا به حضرت مهدى علیه السلام (بَقِیَّةُ الأْنبیاءِ وَنُورُ الأْصفِیاءِ) اطلاق شده، و نیز به حضرت لقب (وارِثْ) اطلاق شده است زیرا او وارث علوم گذشتگان و اشیاء ویژه انبیا و ائمه علیهم السلام مىباشد، مانند عصاى موسى، انگشتر سلیمان، شمشیر و عمامه رسول خدا، و قرآنى که على علیه السلام جمعآورى کرده و مصحف حضرت زهرا علیها السلام و...
امام صادق علیه السلام به یعقوب بن شعیب فرمود: آیا پیراهن حضرت قائم آل محمّد را که در آن خروج مىکند بهتو نشان بدهم؟ عرض کردم: بلى، حضرت صندوقچهاى را طلب کرد و از درون آن پیراهن کرباسى را بیرون آورد و پهن کرد و در آستین چپ آن مقدارى خون بود، فرمود: این پیراهن رسول خدا است و آن روزى که دندان حضرت را شکستند در تن حضرت بوده و حضرت قائم در حالىکه این پیراهن را بر تن دارد، خروج میکند، راوى مىگوید: پیراهن و خونى که در آن بود بوسیدم و سپس حضرت در جاى خود گذاشت.
دیگر از اسماء حضرت، قائم است
یکى از اسماء حضرت مهدى علیه السلام، (قائم) است یعنى کسىکه روى پا ایستاده است.
در بیان علّت تسمیه حضرت مهدى علیه السلام به (قائم)، چند وجه گفته شده که اکثراً از روایات گرفته شده: 1- ایشان همچون عبدى است که در مقابل مولاى خود ایستاده و منتظر صدور امر است، زیرا حضرت در شب و روز به انتظار دستور حق متعال براى ظهور است و در روایات هم آمده که امر ظهور حضرت در یک شب اصلاح و صادر مىگردد.
این گونه انتظار ظهور، ما را به یاد بعضى از منتظرین مىاندازد که شبها، شمشیر
خود را بالاى سر خود مىگذاردند که اگر نداى آسمانى بهگوششان رسید و حضرت ظهور کرد اینها لحظهاى تأمل نکنند و شمشیر بهدست به یارى حضرت بشتابند.
2- ایشان را قائم مىگویند چون قیام به حقّ مىکند و اسلام واقعى را در جامعه پیاده مىنماید.
3- قیام حضرت بعد از یأس واقع مىشود، یعنى قیامى که مردم هرگز تصوّر وقوع آنرا نداشتند، چون، بسیارى از مردم و حتى کسانىکه معتقد به حضرت بودند مىگویند:
هر کس بوده دیگر از دنیا رفته و خبرى از او نیست. در چنین وضعى حضرت قیام مىنماید.
4- ابو حمزه ثمالى به امام باقر علیه السلام عرض کرد: مگر شما خانواده، قائم به حق نیستید؟ امام فرمود: چرا، عرض کرد: پس چرا صاحب الأمر را قائم نامیدهاند؟ حضرت فرمود: چون جدّم حسین علیه السلام را شهید کردند، ملائکه به گریه افتادند و به خداوند عرض کردند: بار الها فرزند پیامبر و بهترین انسانها را کشتند. پروردگار فرمود: من انتقام این خون را خواهم گرفت هر چند بعد از گذشت مدت زمانى باشد، خداوند متعال حجابها را از جلو چشم ملائکه بر مىدارد، نور فرزندان حسین که امامان بعد از او مىباشند به ملائکه نشان داده شد و یکى از آن انوار در میان آنها ایستاده و مشغول به نماز بود، حضرت حق فرمود: بهوسیله این فردى که ایستاده، انتقام خواهم گرفت.
بنابراین، وجود مقدّس امام زمان از آن هنگام، ملقب به قائم بوده، و این معناى اخیر براى قائم مرادف است با معناى (منتقم) که یکى دیگر از اسماء حضرت مهدى علیه السلام است، این مطلب در دعاى ندبه اینگونه آمده: أینَ الطالِبُ بِذُحُولِ الْانبیاء وأبناء الانبیا؟
أینَ الطالِبُ بِدَمِ المقتول بِکَربَلا.
اسما و القاب حضرت حجّت علیه السلام
اسماء و القاب حضرت مهدى علیه السلام را مىتوان به چند دسته تقسیم نمود.نامها و لقبها و کنیههاى حضرت فراوان است، محدّث نورى 182 عدد آنها را اسم مىبرد و مىفرماید: اینها نامهائى است که براى حضرت از قرآن و کتب سماوى و اخبار اهل بیت استفاده شده و بعضى بر اساس استنباط خود نامهائى را مطرح کردهاند که ما از آوردن آنها احتراز نمودیم.
اوّل: اسم و کنیهاى که در روایات متعددى نهى شده از اینکه حضرت را با این نام و کنیه بخوانیم و آن همان نام و کنیه مشهور و معروف جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىباشد، و بر اساس همین روایات بعضى از فقها مىگویند: در زمان غیبت ذکر نام حضرت مهدى جایز نیست و عدّهاى از علما ادعاى اجماع نمودند بر حرمت نام بردن حضرت، حتّى پیامبر اکرم که کراراً نام جانشینان خود را برده و ائمه بعد از خود را یک به یک اسم مىبرد، مع ذلک به نام دوازدهمین امام که مىرسد مىفرماید: آن امامى که (اسْمُهُ اسْمی وَکُنْیَتُهُ کُنْیَتی) نام او، نام من است و کنیه او کنیه من.
با توجه به این روایات در مىیابیم که سرّى در کار است که ما آنرا درک نمىکنیم و باید مانند سایر احکام فقهى آنرا تعبداً بپذیریم تا حضرت ظهور کند و سرّ این مطلب را فاش نماید.
با این بیان دیگر براى ما مهم نیست که افراد معدودى که عدّه آنها از انگشتان یک دست تجاوز نمىکنند قائل بهجواز شوند و بگویند: چطور مىتوان پذیرفت که نام و کنیه حضرت مهدى را نباید بهزبان آورد و حال آنکه در روایات صریحاً آمده: نام و کنیه او، نام و کنیه رسول خدا است و نام پیامبر صلى الله علیه و آله براى همگان معلوم و روزى چندبار بالاى مأذنهها برده مىشود، در جواب مىگوئیم: آرى، از این روایات مىتوان دریافت که نام و کنیه حضرت مهدى علیه السلام چیست، امّا بر اساس روایاتى که مخاطب قرار دادن حضرت مهدى را با این نام نهى کرده، باید گفت که ذکر ایننام و کنیه براى حضرت مهدى، حرام و یا خلاف احتیاط است.
او حجة اللَّه و خلیفة اللَّه و داعى اللَّه است
دوّم: بعضى از اسماء حضرت با سایر انبیا و ائمه مشترک است مثلًا حضرت را با القابى چون (حجة اللَّه، خلیفة اللَّه، داعى اللَّه) هر سه عنوان در زیارت آل یس آمده.خطاب مىکنیم و این عناوین بر همه انبیا و امامان اطلاق مىشود، امّا در اثر طول عمر حضرت مهدى و کثرت اطلاق حجت خدا وخلیفة اللَّه بر ایشان، در حال حاضر این الفاظ اختصاص به حضرتش پیدا نموده و نیز کلمه (داعى اللَّه) انس بیشترى با وجود امام عصر دارد زیرا دعوت به سوى خدا و اجابت مردم از آن دعوت بهطور کامل در زمان حکومت حضرت مهدى انجام مىگیرد در حدیثى که از امام صادق علیه السلام در تفسیر سوره شمس رسیده مىفرماید: مراد از الشَّمْسِ/ 1، على بن ابى طالب است و مراد از (ضُحاها)ضحى، بهمعناى انتشار نور آفتاب و گسترش شعاع آن است و در آیه 59 سوره طه آمده. «وأنْ یُحْشَرَالنّاسُ ضحىً» اشاره به همان وقت گسترش آفتاب است و خورشید بالاى سر آمده.قیام حضرت قائم علیه السلام استتفسیر برهان، ج 4، ص 467. آرى آنروزى که ولایت و حکومت خاندان عصمت همانند نور خورشید همه جا را فرا مىگیرد و دعوت الى اللَّه به گوش همگان مىرسد، زمان ظهور و حکومت حضرت مهدى خواهد بود.
او «ناطق» است
یکى از اسماء امام زمان (عج)، ناطق است، در زیارت عاشورا مىخوانیم... أن یرزُقَنّی طَلَبَ ثارِکُم مَعَ امامٍ هدىً ظاهرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِ مِنْکُمْ و نیز پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در ضمن حدیثى کهنام ائمه را براى سلمان ذکر مىکند، امام دوازدهم را اینگونه نام مىبرد:
(حجّة ابن الحسن المهدی الناطق القائم بحقّ اللَّه)نجم الثاقب، ص 62.
بنابر این یکى از اسماء حضرت عنوان (ناطق) است، در حالى که ما پیامبر و یا امامى که خاموش باشند نداشتیم و اصولًا رسالت و نبوت با مسئله تبلیغ در کنار هم قرار مىگیرند و قرآن هم مىفرماید:
«وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ»*(4) مائده: 99.
وثانیاً: سالیان دراز است که حضرت در خفا بهسر مىبرند و از بیانات و سخنان ایشان محروم هستیم، پس چطور به ایشان لقب (ناطق) اطلاق شده و او را ناطق به حق معرّفى کردهاند؟
در پاسخ مىتوان همان علتى را که در اختصاص (داعی اللَّه) نسبت به حضرتمهدى علیه السلام گفته شد در اینجا نیز بگوئیم، زیرا آن گوینده و ناطقى که سخن خود را به گوش همه جهانیان مىرساند و حجّت را بر یکایک انسانها تمام مىگرداند، وجود مقدس امام زمان خواهد بود.
عالم جلیل القدر و محّدث بزرگ حاج میرزا حسین نورى توجیه دیگرى نیز براى این لقب ذکر نموده، مىفرماید: ائمه اطهار و پدران بزرگوار امام زمان، مهر خموشى بر لب زده بودند و آنگونه که باید، اسرار و معارف و حکم را براى مردم بیان کنند، یا بهجهت تقیّه، و یا براى نیافتن مخاطب. کما اینکه نقل شده على علیه السلام علوم خود را با چاه بازگو مىکرد و لذا بعضى گفتهاند اگر به على علیه السلام گفته شده: بطین، بهمعناى مبطن است یعنى مخفى کننده علوم و اسرارىکه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به او آموخته بود.حضرت مهدى تمام آن علوم و اسرار را ظاهر مىکند و چیزى از حقایق را ناگفته نمىگذارد.
در دعاى افتتاح از خداوند متعال مىخواهیم: اللَّهم أظهِر بِه دِینک وسنّة نبیّک حتى لا یسْتَخفِیَ بِشیءٍ مِنَ الْحقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الْخلقِ.
در تفسیر آیه: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»زمر: 69. از امام صادق علیه السلام نقل شده با قیام قائم ما، زمین نورانى مىشود و ظاهر این است که این روشنائى، به گسترش علوم بهوسیله امام زمان اشاره دارد. مخفى نماند که یکى از اسماء امام زمان (عج) نور آلمحمد مىباشد نکتهاى که ذکر آن خالى از لطف نیست آن است که آن بزرگوار بنابر قولى که بعضى آن را مشهورتر مىدانند در سال 256 هجرى قمرى متولّد گردیده که بهحساب ابجد، تاریخ تولّد ایشان مطابق با کلمه نور خواهد شد.
.: Weblog Themes By Pichak :.