تفسیر آیاتى از سوره انبیاء و برخورد امام قائم علیه السّلام با بنى امیّه
بدر بن خلیل اسدى مىگوید: شنیدم امام باقر علیه السّلام پیرامون آیه فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ. لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ« پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن مىگریختند.[ هان] مگریزید، و به سوى آنچه در آن متنعم بودید و[ به سوى] سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید»( سوره انبیاء/ آیه 12 و 13).مىفرماید: هر گاه امام قائم علیه السّلام ظهور کند به دنبال بنى امیّه در شام فرستد و آنها از آنجا به روم بگریزند و رومیان به آنها مىگویند: ما شما را نمىپذیریم مگر آنکه مسیحى شوید، و آنها صلیب به گردن مىآویزند و رومیان آنها را مىپذیرند، و هنگامى که اصحاب امام قائم علیه السّلام، بر رومیان وارد شوند و کشور آنها را تصرّف کنند، ایشان امان خواهند و پیشنهاد صلح بدهند و اصحاب امام علیه السّلام در پاسخ آنها مىگویند: ما این کار را نمىکنیم، مگر اینکه افرادى را که به شما پناه آوردهاند تسلیم ما کنید، و آنها ایشان را به اصحاب امام علیه السّلام تسلیم نمایند، و این است مفهوم آیه شریفه مذکوره. حضرت علیه السّلام نیز فرمود: از آنها محل گنجها را بپرسد با اینکه خودش بدانها داناتر است. پس بنى امیّه مىگویند: یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ. فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ« اى واى بر ما، که واقعا ستمگر بودیم». سخنان پیوسته همین بود، تا آنان را دروشده بىجان گردانیدیم»( سوره انبیاء/ آیه 14 و 15). به وسیله شمشیر.
نامه امام صادق )علیه السّلام( به یکى از یارانش (سفارش به تقوى)
امام صادق )علیه السّلام( فرمود: روزى رسول خدا )صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم( بیرون آمد در حالى که شاد بود و از خوشحالى مىخندید. مردم به ایشان عرض کردند: یا رسول اللَّه! خداوند همیشه تو را بخنداند و بر خوشحالى تو بیفزاید. پیامبر اکرم )صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم( در پاسخ آنها فرمود: شب و روزى نیست مگر آنکه من در طى آن، از خداوند هدیهاى دریافت مىکنم و امروز خداوند هدیهاى به من ارمغان کرده که قبلا نظیر آن را به من نبخشیده است. امروز جبرئیل نزد منآمد، و از خدایم به من سلام رساند و گفت: اى محمّد! همانا خداوند سبحان، از بنى هاشم هفت تن را برگزیده است که مانند آنها را نه در گذشته آفریده و نه در آینده خواهد آفرید، تو یا رسول اللَّه )صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم( و سرور پیامبران، و على بن ابى طالب )علیه السّلام( وصىّ تو و سرور اوصیا، و حسن و حسین )علیهما السّلام( دو سبط تو سیّد اسباط، و حمزه عموى تو سید الشهداء )رضى اللَّه عنه( و جعفر )رضى اللَّه عنه( پسر عموى تو که در بهشت به همراه فرشتگان هر کجا خواهد پرواز کند، و حضرت قائم )علیه السّلام( که عیسى بن مریم پشت سر او نماز گزارد آنگاه که خداوند او را به زمین فرو فرستد، و آن قائم از نژاد على )علیه السّلام( و فاطمه )علیها السّلام( و از فرزندان حسین )علیه السّلام( است.
یک دستور العمل هنگام دیدن خوابهاى بد از امام صادق علیه السّلام
معاویة بن عمّار مىگوید: امام صادق علیه السّلام فرموده: هر گاه مردى خواب بدى دیدباید از پهلویى که بر آن خوابیده به پهلوى دیگر بغلتد و بگوید: إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ[1]، و سپس بگوید: پناه مىبرم به آنچه فرشتگان مقرّب خدا و پیامبران مرسل و بندههاى خویش بدان پناه برند از شرّ آنچه در خواب دیدم و از شرّ شیطان رجیم.
دستور پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به حضرت زهرا علیها السّلام در باره خوابى که دیده بود
ابو الورد به نقل از امام باقر علیه السّلام مىگوید که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در باره خوابى که فاطمه علیها السّلام دیده بود به ایشان فرمود: بگو: پناه مىبرم بدان چه پناه مىبرند فرشتگان مقرّب او و پیامبران مرسل او و بندگان خوب و شایستهاش از شرّ آنچه در این شب به خواب دیدم که مبادا از آن به من بدى رسد و یا آنچه دلخواهم نیست، و سپس از پهلوى چپت سه بار بگرد.[2]
[1] ( 1)« چنان نجوایى صرفا از[ القاآت] شیطان است تا کسانى را که ایمان آوردهاند دلتنگ گرداند و[ لى] جز به فرمان خدا هیچ آسیبى به آنها نمىرساند»( سوره مجادله/ آیه 10).
[2] کلینى، محمد بن یعقوب، بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، 1جلد، انتشارات سرور - قم، چاپ: اول، 1381ش.
حدیث دیگرى در فضل شیعه
عبد اللَّه بن ولید کندى مىگوید: در دوران حکومت مروان حمار به حضور امام صادق علیه السّلام رسیدیم. حضرت علیه السّلام فرمود: شما که هستید؟ عرض کردیم: از کوفه هستیم.
فرمود: در هیچ شهرى بیشتر از شهر کوفه دوستدار و طرفدار نداریم به ویژه از این جمع [یعنى قبیله بنى کنده]. همانا خداوند سبحان شما را به سوى امرى هدایت کرده که مردم نسبت بدان نادانند. شما ما را دوست دارید و مردم ما را دشمن مىدارند، شما پیرو ما هستید و مردم با ما مخالفت مىورزند، شما ما را تصدیق مىکنید و مردم ما را تکذیب، خدا شما را به زندگى ما زنده دارد و همچون ما بمیراند. من گواهى مىدهم که پدرم مىفرمود: میان هیچ یک از شیعیان ما و آنچه خدا بدان چشم او را روشن کند و بر او رشک برند فاصلهاى نیست، جز آنکه جانش به اینجا رسد- و با دست خود اشاره به گلویش کرد.- خداوند متعال در قرآن کریم مىفرماید: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّةً[1]، و ماییم ذرّیّه رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و آله و سلّم.[2]
[1] ( 1)« و قطعا پیش از تو[ نیز] رسولانى فرستادیم، و براى آنان زنان و فرزندانى قرار دادیم»( سوره رعد/ آیه 38).
[2] کلینى، محمد بن یعقوب، بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، 1جلد.
فضیلت منتظران و ظهور دولت حقّه
از او، از ابن فضال، از على بن عقبه، از عمر بن ابان کلبى روایت کرده است که عبد الحمید واسطى گفت: به امام باقر علیه السّلام عرض کردم: قربانت ما شیعیان، در انتظار ظهور دولت حقّه هستیم تا جایى که دست از بازار خود شستیم و بسا که برخى از ما گدایى کنند.
امام در پاسخ فرمود: آرى، بخدا که پروردگار براى او گشایش دهد، خدا رحمت کند هر بندهاى را که کار امامت ما را زنده کند. عرض کردم: قربانت مرجئه مىگویند که این عقیده براى ما زیانى ندارد تا زمانى که آنچه شما مىگویید بیاید [یعنى دولت حقّه ظهور کند] و با شما هم عقیده شویم و برابر گردیم. فرمود: اى عبد الحمید! راست مىگویند، هر که توبه کند خدا توبه او را بپذیرد و هر کس منافق گردد و در دل ایمانى نداشته باشد خداوند جز بینى خودش را به خاک نمالد و هر کدام امامت را فاش گرداند خدا خونش را بریزد.
و خداوند بر اسلامشان سر آنها را مىبرد چنان که قصّاب گوسفندش را. او مىگوید: عرض کردم: پس در آن هنگام که امام علیه السّلام ظهور کند و دیگران هم به او بگروند، ما با دیگران برابر خواهیم بود؟ حضرت علیه السّلام فرمود: نه، شما در آن روز سروران و فرماندهان زمین باشید، در دین ما جز این روا نباشد. عرض کردم: اگر من پیش از درک امام قائم بمیرم؟
حضرت علیه السّلام فرمود: هر کس از شما بگوید اگر قائم آل محمّد علیه السّلام را درک کنیم یاریش مىرسانم، همچون کسى است که در رکاب ایشان شمشیر زده، و هر که با او به شهادت برسد دو شهادت براى او محسوب گردد.
حدیث امام صادق علیه السّلام در فضل شیعه
میسر مىگوید: به حضور امام صادق علیه السّلام شرفیاب شدم. فرمود: یارانت چگونهاند؟ گفتم: قربانت ما در نزد ایشان از جهود و ترسا و گبر و مشرکان بدتریم. راوى مىگوید: امام علیه السّلام در حالى که تکیه زده بود برخاست و نشست و فرمود: چه گفتى؟ عرض کردم که: بخدا سوگند ما شیعه در نزد مخالفان از جهود و ترسا و گبر و مشرکان بدتر هستیم. امام علیه السّلام در پاسخ فرمود: هان بخدا سوگند از شما نه دو تن که یک تن هم به دوزخ نخواهد رفت. بخدا شما همانهایى هستید که پروردگار در باره ایشان فرموده: وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ* أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ* إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ،)« و مىگویند:« ما را چه شده است که مردانى را که ما آنان را از[ زمره] اشرار مىشمردیم، نمىبینیم؟
آیا آنان را[ در دنیا] به ریشخند مىگرفتیم یا چشمها[ ى ما] بر آنها نمىافتد»؟ این مجادله اهل آتش قطعا راست است»( سوره ص/ آیه 62 تا 64) و سپس فرمود: بخدا سوگند شما را در دوزخ بجویند و هیچ کس از شما را در آن نیابند
حدیث موسى علیه السّلام
على بن عیسى سند خود را به معصوم رسانیده که فرموده است: همانا خداوند تبارک و تعالى با موسى مناجات کرد و در مناجاتش به او فرمود:
اى موسى! در این دنیا آرزویت دراز نباشد تا دلت براى آن سخت گردد که سخت دل از من دور است.
اى موسى! چنان باش که من در تو شادم، زیرا شادى من این است که فرمانم برند و نافرمانیم نکنند، و دلت را با ترس بکش و ژندهپوش باش و خرّم دل، در زمین گمنام باش و در آسمان پر آوازه و خانهنشین و شب تاب، و در برابرم به پرستش خیز مانند پرستش خیزى شکیبایان، و به درگاهم از بسیارى گناهان شیون کن چونان شیون گناهکاران گریزان از دشمن، و از من در این راه یارى بجوى که من چه نیکو یار و یاورى هستم.
اى موسى! من بر فراز بندگانم و بندگان، زیر دست منند، و همه در برابر من زبون و درمانده. از خود بر خود نگران باش، و فرزندانت را هم بر دینت امین مدان، مگر آنکه او هم چون تو خوبان را دوست داشته باشد.
اى موسى! تن بشوى و غسل کن و به بندههاى خوبم نزدیک شو.
اى موسى! در نماز پیشواى ایشان باش و در کشمکشهاشان قاضى، و با آنچه من براى تو فرود آوردم در باره آنها حکم کن، که من آن را حکمى روشن و برهانى درخشان ساختم و نورى که گویاست بدان چه در پیشینیان بوده و آنچه در پسینیان خواهد بود.
اى موسى! من به تو سفارش مىکنم چونان رفیقى مهربان در باره زاده بتول عیسى بن مریم، صاحب ماده الاغ و برنس [کلاه بلند عابدان] و زیت و زیتون و صاحب محراب، و پس از او به صاحب شتر سرخ مو که طیّب و طاهر و مطهّر است، و نمونه او در کتاب تو تورات این است که مؤمن است و بر همه کتب آسمانى تسلّط دارد و راکع است و ساجد و راغب و راهب، برادرانش گدایند و یاورانش مردم دیگر. در دوران بعثت او تنگى و سختى و لرزش و کشتار و ندارى بر مردم حکمفرما است. نامش احمد است، محمّد امین است. اوست یادگارى از گروه اوّلین گذشته، و به همه کتب آسمانى ایمان دارد و همه رسولان را تصدیق مىکند و از روى اخلاص گواه صادق همه پیامبران است. امّتش مرحوم و مبارک است، مادامى که بر حقایق دین باقى بمانند. براى ایشان ساعات خاصى است که در آن به نماز مىایستند، تا بنده وظیفه خود را نسبت به سرورش انجام دهد. به ویژه او را تصدیق کن و از روش برنامه او پیروى نما، زیرا او برادر توست.
اى موسى! همان او پیغمبر امّى است و بنده راستگو، بر هر چه دست نهد بدو برکت داده مىشود و به خود او هم برکت داده مىشود. در علم من چنین بوده است و چنین آفریدمش. هنگامه را بدو آغاز کنم و کلیدهاى امور دنیا را با امّت او به پایان برم. به ستمگران بنى اسرائیل دستور ده نام او را از یاد نبرند و از یاریش دست نشویند. بدرستى که آنها چنین کنند و دوست داشتن او نزد من حسنه است و من با اویم و از حزب او، و او از حزب من است و حزب ایشان چیرگانند. البته که من دین او را به همه ادیان چیرگى بخشم و در همه جا پرستیده شوم، و تا اینکه محققا قرآنى فرقان، بر او فرو فرستم، که درمان هر آنچه از وسوسههاى شیطان است مىباشد. اى پسر عمران! بر او درود فرست، زیرا من با فرشتههایم بر او درود مىفرستیم.
اى موسى! تو بنده منى و من خداى تو، آنکه حقیر است و فقیر، خوارش مشمر، و بر توانگرى که اندک توانى دارد رشک مبر، و هنگام یاد کردن من متواضع باش، و هنگام خواندن نام من به رحمت من طمع ورز، و گوارایى تورات را با آوازى ترسان و غمناک به گوش من رسان. هنگام یاد من آسوده دل باش، و هر که به نام من آرامش آورد به یادم آور.
و چیزى را شریک من مگیر و مسرّت من را طلب کن، زیرا منم آقاى بزرگ منش. همانامن تو را از نطفهاى که آب چرکین بود، آفریدم و از مشتى خاک که از زمین پست درهم، برآوردمش، و بدینسان انسانى شد که من او را ساختم بسان آفریدهاى. میمون باد سمت و سوى من، و مقدّس باد دست ساختهام. چیزى مانند من نیست و منم زنده همیشهاى که از میان نمىروم.
اى موسى! هر گاه مرا مىخوانى ترسان و هراسان و دل لرزان باش. براى من چهره بر خاکساى، و با گرامىترین اعضاء تنت سجده کن، و به پرستش من در برابرم بایست و با من مناجات کن. و هنگام مناجات با من از دل، بترس و با توراتم روزگار زندگى را زنده بدار، و صفات خوب مرا به نادانان بیاموز، و نعمتهاى مرا به یاد ایشان آر، و به آنها بگو کژراههاى را که در آن غرقند ادامه ندهند، زیرا مؤاخذه من دردناک و سخت است.
اى موسى! اگر پیوند تو با من بگسلد با جز من پیوند نیابى، پس مرا بپرست و در برابر من مانند بندهاى حقیر و تهیدست بایست. خود را نکوهش کن که آن به نکوهش سزامند است، و با کتابم بر بنى اسرائیل گردن نفراز، که همین بس است براى پند دادن به دلت، روشن کردن آن، و این سخن پروردگار جهانیان است جلّ و علا.
اى موسى! هر گاه مرا بخوانى و به من امید برى بتحقیق هر آنچه را از تو سر زده بیامرزم. آسمان از ترس، مرا به پاکى یاد مىکند و فرشتهها از بیم من هراسناکند، زمین به طمع رحمتم مرا تسبیح مىگوید و همه خلایق با زبونى تسبیح گویان منند، پس به نماز روى آور، به نماز، زیرا آن نزد من جایگاهى دارد و منزلتى، و آن را با من پیوندى است ناگسستنى، و من با آن پیمانى استوار دارم و بدان پیوند مىدهم آنچه را از آن است چونان زکات قربانى از مال حلال و طعام، و من جز مال پاکیزهاى را که قصد از آن، رضاى من باشد نمىپذیرم، و صله ارحام را با این پیوند که منم خداى رحمان رحیم، و من آن را به فضل رحمتم آفریدم، تا بندگان به وسیله آن به یک دیگر مهربانى ورزند، و آن در سراى دیگر نزد من جایگاهى دارد والا، و من برندهام از هر آن کس که آن را ببرد و پیوند برقرار مىکنم با هر آن کس که با آن پیوند برقرار سازد، و با هر که امر مرا تباه کند چنین کنم.
اى موسى! هر گاه فقیرى نزد تو آمد با نیکوکارى یا بخششى اندک او را گرامى دار،زیرا گاهى نزد تو کسانى مىآیند که نه انسانند و نه جن، و فرشتگان حضرت رحمانند، تا تو را بیازمایند که چگونه آنچه را به تو بخشیدم به کار مىبندى و در آنچه در اختیارت نهادم تا چه مقدار همراهى دارى. به زارى به درگاهم خشوع کن و آواى کتاب را برایم برآور، و بدان که من تو را مىخوانم آن گونه که آقایى، بنده زرخریدش را، تا او را به مقامى شریف رساند، و این از فضل من است بر تو و بر نیاکانت.
اى موسى! در هیچ حال مرا از یاد مبر، و از فراوانى مال شاد مشو، که فراموشى من دلها را سخت مىکند، و توانگرى، فراوانى گناه را به دنبال دارد، زمین و آسمان و دریاها فرمانبر منند، و نافرمانى از من، بدبختى خاص انسان و جنّ است، و منم بخشاینده و مهربان، بخشاینده هر زمان و آورنده شدّت پس از آسودگى و آسودگى، پس از شدّت، و منم که سلاطین را پیاپى مىآورم، و سلطنت من پیوسته و برقرار است که از میان نمىرود، و در زمین و آسمان چیزى بر من پوشیده نماند، و چگونه چیزى بر من پوشیده ماند که خود آغازکننده آنم، و چگونه تو بدان چه نزد من است توجّهى ندارى، در حالى که ناگزیر به سوى من باز خواهى گشت.
اى موسى! مرا گنجینه خود قرار ده، و گنجینه اعمال نیکت را به من بسپر، و از من بترس و از جز من نه، که بازگشت بسوى من است.
اى موسى! به خلایق زیر دستت رحم کن و به فرا دستت حسد مورز، که حسادت کارهاى نیک را مىخورد، چنان که آتش هیزم را.
اى موسى! دو پسر آدم در یک مقام تواضع کردند، تا در پرتو آن، به فضل و رحمت من دست یازند، و هر کدام یک قربانى دادند، ولى من جز از پرهیزکاران چیزى نپذیرم، و کار آنها بدان جا رسید که مىدانى، پس چگونه بعد از برادر و مشاور به رفیقت اعتماد مىکنى؟
اى موسى! تکبّر را فرو بگذار و بر خود مبال، و به خاطر آور که در قبر آرام خواهى گرفت و همین تو را از شهوت باز دارد.
اى موسى! در توبه بشتاب و گناه را به تأخیر انداز، و در آرامش نماز درنگ کن، و جزمن را امید مبر، و در سختىها مرا سپر خود قرار ده و در ناملایمات مرا دژ استوار خود بگیر.
اى موسى! چگونه بندهاى در برابر من خشوع مىیابد که فضل من را بر خود نمىشناسد، و چگونه او احسان مرا در باره خود بشناسد و حال آنکه نه مىنگرد و نه مىاندیشد، و چگونه در آن بنگرد و بیندیشد در حالى که بدان ایمان ندارد، و چگونه بدان ایمان ورزد، با آنکه پاداشى را امید نمىبرد، و چگونه پاداشى را امید برد، در حالى که به دنیا بسنده کرده است، و آن را پناهگاه خود گرفته و چونان ستمگران بدان گراییده است.
اى موسى! در امور خیر به رقابت با اهل آن برخیز، که خیر همچون نام آن است، و شرّ را براى هر فریفتهاى وارهان.
اى موسى! زبانت را در آن سوى دلت نه و در شب و روز یاد من فراوان کن، تا سود برى، و از خطا پیروى مکن، که پشیمان شوى که قرارگاه خطا، همان دوزخ است.
اى موسى! با آنان که از گناه چشم پوشیدهاند سخن بگو و همنشین آنان باش، و آنان را برادران خود به هنگام نبودن خویش بگیر و با آنها بجوش تا با تو بجوشند.
اى موسى! ناگزیر هنگام مرگت فرا رسد، پس توشه کسى را برگیر که میهمان توشه خویش مىگردد.
اى موسى! آنچه براى خشنودى من باشد بسیار است اگر چه اندک باشد، و آنچه با آن جز من خواسته شود، فراوانش اندک باشد، و بهترین روزهایت همان است که در پیش رو دارى و ببین که آن کدام روز است، پس براى آن پاسخى بیندوز، که تو را در آنجا بگیرند و به پرسشت پردازند، و پند خود را از روزگار و اهل آن بگیر، که روزگار فراوانش اندک است و اندکش فراوان، و هر پدیدهاى از میان مىرود پس کار کن، آن گونه که گویى پاداش کار خود را مىبینى، تا بهتر به آخرت طمعورزى. ناگزیر آنچه از دنیا باقى مانده همچون از دست رفتههاى آن است، و هر کار کنى باید بر پایه بینش و نقشه کار کنى. پس اى پسر عمران! خودت را هدایت کن شاید که فردا به روز پرسش، جایى که مبطلان زیان مىکنند کامیاب شوى.
اى موسى! دو کفت را از روى خوارى در برابر من بر زمین زن، همچون بندهاى که به درگاه آقایش زارى و ناله مىکند، زیرا اگر تو چنین کنى ترحّم مىشوى و من کریمترین توانا هستم.
اى موسى! از فضل و رحمت من بخواه، زیرا این هر دو در اختیار من هستند و احدى جز من اختیار آنها را ندارد، و هنگامى که از من درخواستى مىکنى، ببین چه اشتیاقى بدان چه نزد من است دارى! براى هر کارگرى مزدى است، و ناسپاس هم در آنچه مىکوشد پاداش دریافت مىکند.
اى موسى! جان خود را از دنیا پاک دار و از آن به یک سو شو، زیرا که دنیا از آن تو نیست و تو از آن دنیا نیستى، و تو را چه کار با خانه ستمگران؟ مگر عاملى که در آن کار خیر کند که براى او چه نیکو خانهاى خواهد بود.
اى موسى! آنچه را به تو فرمان مىدهم گوش کن، و هر گاه نظرى دهم به کارش بند.
حقایق تورات را در سینه خود جاى ده، و در لحظات شبانه روز در پرتو آن بیدار باش، و فرزندان دنیا را در سینه خود جاى مده، تا آن را چونان پرندهها آشیانه خود بگیرند.
اى موسى! دنیازادگان و دنیا داران یک دیگر را مىفریبند و هر کدام آنچه را دارند براى دیگران مىآرایند. براى مؤمن آخرت آراسته شده، و همیشه نگاهى پر مایه بدان دارند.
شیفتگى او به آخرت، میان او و لذّت زندگى مانع شده، و او را در سحرگاهان به شب زنده دارى مىکشاند، چونان کردار شتر سوارى که به سوى هدفى مىراند، روز را با غم سر کند و شب را با حزن، خوشا به حال او که اگر پرده را به کنار زنند، چه شادى و سرورى را به چشم خواهد دید.! اى موسى! دنیا نطفهاى بیش نیست، که نه پاداش مؤمن را سزد، و نه کیفر نابکار را، و چاه عمیقى است براى کسى که، ثواب معاد خود را به یک لیسیدن انگشت، که به جا نماند بفروشد، و به یک دندان زدن که البتّه نیاید، و چنین است که من به تو فرمان مىدهم، و هر فرمان من رهنمود است.
اى موسى! اگر دیدى توانگرى به سوى تو روى مىآورد با خود بگو گناهى کردهام که کیفر آن به سویم شتافته است، و اگر تهیدستى را دیدى که به سوى تو مىآید با خود بگوى مرحبا به شعار خوبان، زورگو و ستمکار مباش و نزدیک ستمکاران مگرد.
اى موسى! عمرى که پایانش نکوهش بار باشد عمر به شمار نیاید، اگر چه دراز باشد، و اگر سرانجام خوبى بیابى آنچه از دفتر عمرت برچیده شده تو را زیانى نرساند.
اى موسى! کتاب بصراحت برایت بیان کرده که به کجا مىروى و چه سرانجامى دارى، پس چگونه با این دیدگان به خواب مىروى، و چگونه مىشود اگر مردم غفلت نکنند و در پى بدبختى نباشند و از شهوت پیروى نکنند، لذّت زندگى را بچشند، و صدّیقان به کمتر از آن تن ندهند [یعنى آن را گناه بزرگى مىدانند].
اى موسى! به بندههایم دستور ده که مرا به هر روى بخوانند، البته پس از آنکه به درگاه من اعتراف کنند که من ارحم الرّاحمین و اجابتکننده دعاى بیچارگانم، و بدى را برکنار زنم، و زمان را بگردانم، و آسایش آورم، و از اندک قدردانى کنم، و به فراوان پاداش دهم، و تهیدست را توانگر سازم، و منم همیشگى با عزّت توانا، هر که از خطاکاران به تو توسّل جست و به تو گرایید به او بگو: خوش آمدى، اى که در آستان پروردگار جهانیان جاى وسیعى دارى، و براى آنان مغفرت طلب و مانند خود آنها به آنها خدمت کن، و بر آنها گردن فرازى مکن بدان چه من از فضل خود به تو عطا کردم، و به آنها بگو از رحمت و فضل من بخواهند، زیرا جز من، کسى آن را ندارد و من همان صاحب فضل بزرگم.
خوشا به حال تو اى موسى که پناه دهنده خطاکارانى، و همنشین بیچارگان، و آمرزش طلب گنهکاران، همانا تو در نزد من جایگاه پسندیدهاى دارى، مرا با دلى پاک و زبانى راستگو بخوان و چنان باش که من به تو فرمان دادهام، فرمان مرا ببر و با آنچه که از خود ندارى به بندههایم گردن فرازى مکن و به من نزدیک شو، که من به تو نزدیکم، زیرا من از تو بار سنگینى نطلبیدهام که تو را بیازارد، و تنها از تو خواستم که مرا بخوانى و من پاسخت دهم و از من بطلبى، و من به تو ببخشم و به من تقرّب جویى، با تأویلى که خود به تو دادم، و بر من است کامل کردن تنزیل آن.
اى موسى! به زمین نگر که به زودى قبر تو در آن باشد، و چشم به آسمان فرست که بالاى تو در آنجا سلطانى است بزرگ، و مادامى که در دنیا هستى بر خود گریه کن، و از نابودى و هلاکت بهراس، و نباید آرایش دنیا تو را بفریبد، و به ستم خشنود مشو و ستمکار مباش، زیرا من خود در کمین ستمکارم، تا انتقام ستمدیده را از او بگیرم.
اى موسى! همانا حسنه ده برابر است، و از یک سیئه هلاکت برخیزد. به من شرک نیاور و بر تو روا نیست به من شرک آورى. در هر کار میانه و محکم باش، و چونان آزمند و مشتاق بدان چه نزد من است، و پشیمان از آنچه پیش فرستاده، دعا کن که سیاهى شب را روز براندازد و همچنین گناه و سیئه را حسنه براندازد. سیاهى شب بر تابش روز چیره گردد و آن را سیاه کند، و چنین است کردار بد، که بر حسنه جلیله بتازد و آن را تیره و تار سازد.
مردى از اصحابش مىگوید: در نامهاى که امام صادق علیه السّلام در پاسخ به یکى از یاران خود نوشته بود خواندم که:
امّا بعد، همانا من تو را به تقواى الهى سفارش مىکنم، زیرا خداوند براى هر که تقوى داشته باشد، ضمانت کرده است که او را از وضع بدش به وضعى گرداند که دوست دارد، و او را از آنجا که حساب نمىکند، روزى بخشد. مبادا تو از کسانى باشى که بر بندهها از گناهان آنها مىترسد، و از کیفر گناه خود آسوده است، زیرا که خداوند عزّ و جلّ در باره بهشتش فریب نمىخورد، و آنچه در نزد اوست جز به اطاعت او، به دست نیاید، إن شاء اللَّه.[1]
[1] کلینى، محمد بن یعقوب، بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، 1جلد، انتشارات سرور - قم، چاپ: اول، 1381ش.
آرزوى دیدار امام قائم علیه السّلام در تندرستى و عافیت
معاویة بن عمّار از امام صادق علیه السّلام روایت مىکند که فرمود: هر گاه کسى از شما آرزوى دیدار حضرت قائم علیه السّلام را کند باید آرزو کند که این دیدار در تندرستى و عافیت باشد، زیرا خداوند، محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را به مهر و مهربانى مبعوث فرمود و حضرت قائم علیه السّلام را براى انتقام گرفتن برخواهد انگیخت.
فضائل شیعه و معنى رافضى و فضل شیعه در قرآن
محمد بن سلیمان به نقل از پدرش مىگوید: نزد امام صادق علیه السّلام بودم که ابو بصیر نفس زنان بر ایشان وارد شد، و چون در جاى خود نشست امام صادق علیه السّلام به ایشان فرمود: اى ابا محمّد! چرا به این تندى نفس مىزنى؟ او در پاسخ گفت: قربانت گردم اى فرزند پیامبر، پیر شدم و استخوانم پوک شده است و مرگم نزدیک است و نمىدانم در آخرت چه وضعى خواهم داشت. امام صادق علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! تو هم از این سخنان مىگویى؟ ابا محمّد گفت: قربانت گردم چگونه چنین نگویم؟ حضرت علیه السّلام فرمود:
اى ابا محمّد! نمىدانى که خداوند متعال جوانان شما شیعه را گرامى مىدارد و از سالخوردههاى شما شرم دارد؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم چگونه جوانان را گرامى مىدارد و از سالخوردهها شرم دارد؟ فرمود: جوانان را گرامى مىدارد از اینکه عذابشان کند، و از سالخوردگان شرم دارد از اینکه حسابشان کشد.
ابو محمّد گفت: قربانت گردم این مخصوص به ماست یا همه اهل توحید؟ فرمود: نه بخدا سوگند که مخصوص شماست نه همه مردم. ابو محمّد گفت: قربانت گردم همانا به ما لکّهاى زدهاند که پشت ما را شکسته، و از آن دل ما مرده، و والیان و فرمانداران به سبب آن خون ما را روا شمردهاند، و آن حدیثى است که فقهاى ایشان براى آنها نقل نمودهاند. امام صادق علیه السّلام فرمود: مقصودت رافضى بودن است؟ ابو محمّد گفت: آرى. حضرت علیه السّلام فرمود: نه بخدا سوگند آنها شما را چنین ننامیدند و خدا شما را بدین نام نامیده است. آیا نمىدانى که هفتاد مرد از بنى اسرائیل، چون گمراهى فرعون و قومش بر آنها آشکار شد آنها را ترک نمودند و به موسى پیوستند، زیرا که براى آنها آشکار شده بود که او در راه هدایت است و در میان لشکریان موسى آنها را رافضى مىنامیدند، زیرا فرعون را رفض کرده بودند، و در میان لشکر از همه بیشتر عبادت مىکردند، و از همه بیشتر موسى و هارون و فرزندان ایشان را دوست مىداشتند، و خدا به موسى علیه السّلام وحى کرد که: این نام را در تورات براى آنان ثبت کن، زیرا من آنها را بدین نام نامیدم، و این نام را بدیشان بخشیدم. موسى این نام را براى آنها ثبت کرد، و خداوند عزّ و جلّ آن نام را اندوخت تا به شما بخشید.
اى ابا محمّد! آنان خیر را رفض کردند، و شما شرّ را رفض کردید. مردم به گروهها و شاخههایى تقسیم شدند، و شما به گروه خاندان پیامبر درآمدید و به مذهبى گراییدید که آنها گراییدند، و آن برگزیدید که خدا براى شما برگزیده است، و آن را خواستید که خدا خواسته پس بشارتتان باد و مژده. بخدا سوگند که شما مشمول رحمتید، و از نیکوکار شما هر عملى پذیرفته است، و از بدکارتان گذشت مىشود. هر کس به عقیدهاى که شما داریددر قیامت حاضر نشود خداوند عزّ و جل از او هیچ حسنهاى را نپذیرد، و از گناه او در نگذرد.
اى ابا محمّد: آیا تو را شاد کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادى من بیفزاى.
فرمود: اى ابو محمّد همانا خداوند عزّ و جل فرشتگانى دارد که گناهان را از گردن شیعیان ما فرو ریزند چنان که باد، برگ درخت را در فصل خزان، و این است که خداوند مىفرماید: الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا .
«کسانى که عرش [خدا] را حمل مىکنند، و آنها که پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح مىگویند و به او ایمان دارند و براى کسانى که گرویدهاند طلب آموزش مىکنند» (سوره مؤمن/ آیه 7).
امام علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! همانا خداوند در کتابش شما را یاد کرده فرموده است:
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا. «از میان مؤمنان مردانىاند که با آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند» (سوره احزاب/ آیه 23).همانا شما به آنچه خدا در باره دوستى و ولایت ما، از شما پیمان گرفته وفا کردید و شمایید که دیگرى را به جاى ما نگرفتید، و اگر وفا نکرده بودید، خدا شما را هم نکوهش مىکرد چنانچه آنها را نکوهش کرد، آنجا که مىفرماید: وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ. «و در بیشتر آنان عهدى [استوار] نیافتیم و بیشترشان را جدّا نافرمان یافتیم» (سوره اعراف/ آیه 102).
اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟
ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزایى. امام علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! دوستان در آن روز با همدیگر دشمن باشند، جز پرهیزکاران. بخدا سوگند که خداوند در این آیه جز شما را مراد نکرده است. اى ابا محمّد! آیا ترا شاد کردم؟ ابو محمّد گفت: بر شادیم بیفزاى.
حضرت علیه السّلام فرمود: همانا ما و شیعیان ما و دشمنانمان را، خداوند در آیهاى از قرآن یادکرده و فرموده است: إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ. «برادرانه بر تختهایى روبروى یک دیگر نشستهاند» (سوره حجر/ آیه 47).و ماییم که مىدانیم و دشمنان ما نمىدانند و شیعیان ما نمىدانند. اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى. حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! خداوند عزّ و جلّ، احدى از پیامبران و پیروان آنان را استثنا نکرده، جز امیر المؤمنین علیه السّلام و شیعیانش را، آنجا که مىفرماید: الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ. ) «در آن روز، یاران- جز پرهیزگاران- بعضىشان دشمن بعضى دیگرند» (سوره زخرف/ آیه 67).
حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى. امام علیه السّلام فرمود: شما هستید آنانى که خداوند در کتابش از آنها یاد کرده و فرموده است: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ.«آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند؟ تنها خردمندانند که پند پذیرند» (سوره زمر/ آیه 9).
و بخدا سوگند خداوند در این آیه مقصودى جز شما ندارد. اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزایى. حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! خداوند شما را در کتابش یاد کرده فرموده است: إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ. «مگر کسى را که خدا رحمت کرده است» (سوره دخان/ آیه 42).
بخدا سوگند خداوند در این آیه قصد نکرده مگر امامان علیهم السّلام و شیعیان ایشان را. اى ابا محمّد! آیا شادت نکردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى. حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! خداوند شما را در کتابش یاد کرده فرموده است: یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.«اى بندگان من- که بر خویشتن زیاده روى روا داشتهاید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت خدا همه گناهان را مىآمرزد که او خود آمرزنده مهربان است» (سوره زمر/ آیه 53).
اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى.
حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! خدایتان شما را در قرآن یاد کرده هنگامى که حکایت مىکند، بودن دشمنان شما را در آتش، و مىفرماید: إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ.
و بخدا سوگند در این آیه جز شما مقصود نیستید، و شما در این جهان بدان، انسان شمرده مىشوید در حالى که بخدا در بهشت ارجمندید، و دشمنانتان را در دوزخ جویند.
اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى.
حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! آیهاى نازل نشده است که به بهشت رهنمون شود و یادآور نشوند اهل آن، جز به خوبى، مگر اینکه در باره ما و شیعیان ماست، و آیهاى نیست که به دوزخ براند، و اهل آن به بدى یادآور شوند مگر اینکه در باره دشمنان ماست و آنکه با ما مخالفت مىورزد. اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى. حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! کسى جز ما و شیعه ما، بر کیش ابراهیم نباشد، و مردم دیگر از آن به دور و بیزارند. اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ در روایتى دیگر آمده است که ابو محمّد گفت: دیگر بس است.
خطبه امیر المؤمنین علیه السّلام
ابو الهیثم بن التیهان مىگوید: امیر المؤمنین علیه السّلام در مدینه چنین خطبه خواند:
سپاس از آن خدایى است که خدایى جز او نیست، زندهاى که چگونگى ندارد، و پدید نیامده است، و براى هستى او چگونه بودنى نیست، و مکانى ندارد، و در چیزى نباشد، و بر فراز چیزى قرار نگرفته باشد، و براى خود مکانى نیافریده باشد، و پس از اینکه چیزى را آفرید از او نیروى تازهاى نگرفت، و پیش از آنکه چیزى را پدید آورد ناتوان نبوده است، و پیش از آفرینش چیزى هراس نداشته، و از تنهایى خود نگران نبوده. به چیزى نماند، و پیش از آفرینش خود بىسلطنت نبوده، و پس از آنکه هر آنچه آفریده از میان برود باز هم بىسلطنت نشود. معبودى بوده زنده امّا نه به زندگى عرضى، و مالک بوده پیش از آنکه چیزى را بیافریند، و مالک است پس از آفرینش هستى. براى خداوند نیست چگونگى مکان، و نه اندازهاى که شناخته شود، و نه چیزى که بدو مانند باشد.
پایندگى طولانى او پیرش نسازد، و از وحشتى ناتوانى نگیرد. او آنچنان که مخلوقاتش رایزنى و یارى و گرفتن آگاهى از دیگرى بر او لازم نیست، و هر چه را از خلق خود خواهد از دیگرى نپرسد و کسب تکلیف نکند. دیدگان، او را در نیابند و او دیدگان را درمىیابد و اوست لطیف و خبیر. من گواهى مىدهم که نیست خدایى جز اللَّه، یکى است و شریکى ندارد، و گواهى مىدهم که محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بنده و پیامبر اوست که خداوند او را با هدایت و دین حق فرستاده است، تا او را بر همه دین آشکار سازد، اگر چه مشرکان را ناخوش آید، و او رسالت خود را رساند و راه هدایت را نمود.
اى امّتى که فریبش دادند و فریب خورد، و فریب فریبکار خود را فهمید و دانسته بر پذیرش این فریب پافشارى کرد، و از هوى و هوس خویش پیروى نمود، و خود را به تاریکى گمراهى افکند، و با اینکه حق و راستى برایش هویدا و آشکار بود، از آن روى برتافت و به راه روشن پشت کرد، و از آن به کژراهه رفت! سوگند به آنکه دانه را شکافت،و جاندار را آفرید، اگر شما دانش را از معدنش کسب مىکردید، و آب را گوارا و شیرین نوش مىنمودید، و خوبى را از جایگاهش ذخیره مىگرفتید و راه را از آنجا که روشن است مىپیمودید، و به روش درست مىرفتید، راهها در برابر شما همواره بود، و نشانهها براى شما پدیدار، و اسلام براى شما مىدرخشید، و خوش و فراوان مىخوردید، و دیگر در میان شما کسى یافت نمىشد که گرسنه باشد، و دیگر بر مسلمان یا هم کیش شما ستم روا نمىشد، ولى شما راه تاریکى پیمودید، و دنیا با همه گستردگى بر شما تیره و تار شد، و درهاى علم و دانش بر شما بسته گردید. شما با هواى نفس سخن گفتید، و در دین اختلاف کردید، و ندانسته به احکام دین فتوى دادید، و در پى گمراهان به راه افتادید تا شما را گمراه کردند، و امامان بر حق را رها کردید، و آنها نیز شما را وانهادند و به وضعى افتادید که به دلخواه خود داورى کنید، نه به حق.
هر گاه مسألهاى پیش مىآمد از اهل ذکر مىپرسیدید، و چون نظرى براى شما مىدادند سخن ایشان را همان دانش تلقّى مىکردید، پس چگونه شد که آنها را رها نمودید، و پشت سر نهادید و با ایشان به مخالفت برخاستید. آرام باشید که به زودى آنچه را کشتید خواهید دروید، و سرانجام جرمهاى خود را، و هر آنچه را به سوى خود جلب کردید، خواهید دید.
سوگند به آنکه دانه را شکافت و سبز کرد، و جاندار را آفرید و بدان روح بخشید، هر آینه مىدانید که منم صاحب الامر و پیشواى شما، و کسى که باید از او فرمان برید و پیرویش کنید، و منم دانشمند و عالم شما، در آنچه شما را اصلاح کند، و آنکه به وسیله دانشش شما را نجات تواند بخشید. منم وصىّ پیامبر شما و برگزیده پروردگارتان و زبان قرآنتان و دانا به مصلحت شما، و پس از اندک مدّتى آرام آرام بر شما فرود خواهد آمد، آنچه را وعده داده شدید، و آنچه به امّتهاى پیش از شما نازل شده است، و بتحقیق خدا شما را در باره امامانتان بازپرسى کند، با آنان محشور خواهید شد و فردا به درگاه خداوند عزّ و جل خواهید رفت.
بخدا سوگند اگر به شماره یاران طالوت، یا شماره یاران بدر، یاور داشتم هر آینه با تیغشما را مىزدم تا به حق برگردید، و به راستى گرایید، و این کار براى پیوند شکاف و نرمش بهتر بود. خدایا میان ما به حق حکم فرما که تو بهترین حاکم هستى.
راوى مىگوید: امام علیه السّلام سپس از مسجد بیرون رفت و به آغلى رسید که در آن حدود سى گوسفند بود. امام علیه السّلام فرمود: بخدا اگر براى من مردانى بودند به شماره این گوسفندان که براى خداوند عزّ و جل و رسولش خیرخواه بودند پسر زن مگس خوار را از سلطنتش برمىداشتم.
راوى مىگوید: چون شب شد سیصد و شصت کس با وى بیعت کردند تا دم مرگ، پس امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: به هنگام بامداد در محلّ احجار الزیت گرد آیید، و براى نشانى همه سرها را بتراشید، و خود امیر المؤمنین هم سرش را تراشید، و از آن جمع سر تراشیده در وعدهگاه حاضر نشدند مگر ابو ذر و مقداد و حذیفة بن یمان و عمار بن یاسر، و سلمان هم در آخر آنان رسید، و آن حضرت دست بر آسمان برداشت و فرمود: خدایا! این مردم مرا خوار شمردند، چونان که بنى اسرائیل هارون را. بار خدایا! تو مىدانى آنچه را نهان و عیان مىداریم، و هیچ چیز در زمین و آسمان بر تو پنهان نیست، مرا مسلمان از دنیا بر و به نیکان برسان. سوگند بخانه کعبه و آنکه دست به کعبه ساید، و هم سوگند بمزدلفه و گامهایى که براى رمى جمره بردارند، اگر نبود سفارش و عهدى که پیغمبر امّى به من کرده است، من همه مخالفان را به درّه مرگ مىافکندم، و بر آنها آذرخش مرگ مىباراندم، و به همین زودى خواهید دانست.
.: Weblog Themes By Pichak :.