سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 91/9/28 | 4:45 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

 تفسیر آیاتى از سوره انبیاء و برخورد امام قائم علیه السّلام با بنى امیّه

بدر بن خلیل اسدى مى‏گوید: شنیدم امام باقر علیه السّلام پیرامون آیه‏ فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ. لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ‏ تُسْئَلُونَ‏« پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن مى‏گریختند.[ هان‏] مگریزید، و به سوى آنچه در آن متنعم بودید و[ به سوى‏] سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید»( سوره انبیاء/ آیه 12 و 13).مى‏فرماید: هر گاه امام قائم علیه السّلام ظهور کند به دنبال بنى امیّه در شام فرستد و آنها از آنجا به روم بگریزند و رومیان به آنها مى‏گویند: ما شما را نمى‏پذیریم مگر آنکه مسیحى شوید، و آنها صلیب به گردن مى‏آویزند و رومیان آنها را مى‏پذیرند، و هنگامى که اصحاب امام قائم علیه السّلام، بر رومیان وارد شوند و کشور آنها را تصرّف کنند، ایشان امان خواهند و پیشنهاد صلح بدهند و اصحاب امام علیه السّلام در پاسخ آنها مى‏گویند: ما این کار را نمى‏کنیم، مگر اینکه افرادى را که به شما پناه آورده‏اند تسلیم ما کنید، و آنها ایشان را به اصحاب امام علیه السّلام تسلیم نمایند، و این است مفهوم آیه شریفه مذکوره. حضرت علیه السّلام نیز فرمود: از آنها محل گنج‏ها را بپرسد با اینکه خودش بدانها داناتر است. پس بنى امیّه مى‏گویند: یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ. فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ‏« اى واى بر ما، که واقعا ستمگر بودیم». سخنان پیوسته همین بود، تا آنان را دروشده بى‏جان گردانیدیم»( سوره انبیاء/ آیه 14 و 15). به وسیله شمشیر.

 

 

 




تاریخ : سه شنبه 91/9/28 | 4:44 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

نامه امام صادق   )علیه السّلام( به یکى از یارانش (سفارش به تقوى)

امام صادق )علیه السّلام( فرمود: روزى رسول خدا )صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم( بیرون آمد در حالى که شاد بود و از خوشحالى مى‏خندید. مردم به ایشان عرض کردند: یا رسول اللَّه! خداوند همیشه تو را بخنداند و بر خوشحالى تو بیفزاید. پیامبر اکرم )صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم( در پاسخ آنها فرمود: شب و روزى نیست مگر آنکه من در طى آن، از خداوند هدیه‏اى دریافت مى‏کنم و امروز خداوند هدیه‏اى به من ارمغان کرده که قبلا نظیر آن را به من نبخشیده است. امروز جبرئیل نزد من‏آمد، و از خدایم به من سلام رساند و گفت: اى محمّد! همانا خداوند سبحان، از بنى هاشم هفت تن را برگزیده است که مانند آنها را نه در گذشته آفریده و نه در آینده خواهد آفرید، تو یا رسول اللَّه )صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم( و سرور پیامبران، و على بن ابى طالب )علیه السّلام( وصىّ تو و سرور اوصیا، و حسن و حسین )علیهما السّلام( دو سبط تو سیّد اسباط، و حمزه عموى تو سید الشهداء )رضى اللَّه عنه( و جعفر )رضى اللَّه عنه( پسر عموى تو که در بهشت به همراه فرشتگان هر کجا خواهد پرواز کند، و حضرت قائم )علیه السّلام( که عیسى بن مریم پشت سر او نماز گزارد آنگاه که خداوند او را به زمین فرو فرستد، و آن قائم از نژاد على )علیه السّلام( و فاطمه )علیها السّلام( و از فرزندان حسین )علیه السّلام( است‏.

 




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 1:34 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

یک دستور العمل هنگام دیدن خوابهاى بد از امام صادق علیه السّلام‏

معاویة بن عمّار مى‏گوید: امام صادق علیه السّلام فرموده: هر گاه مردى خواب بدى دیدباید از پهلویى که بر آن خوابیده به پهلوى دیگر بغلتد و بگوید: إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ‏[1]، و سپس بگوید: پناه مى‏برم به آنچه فرشتگان مقرّب خدا و پیامبران مرسل و بنده‏هاى خویش بدان پناه برند از شرّ آنچه در خواب دیدم و از شرّ شیطان رجیم.

دستور پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به حضرت زهرا علیها السّلام در باره خوابى که دیده بود

ابو الورد به نقل از امام باقر علیه السّلام مى‏گوید که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در باره خوابى که فاطمه علیها السّلام دیده بود به ایشان فرمود: بگو: پناه مى‏برم بدان چه پناه مى‏برند فرشتگان مقرّب او و پیامبران مرسل او و بندگان خوب و شایسته‏اش از شرّ آنچه در این شب به خواب دیدم که مبادا از آن به من بدى رسد و یا آنچه دلخواهم نیست، و سپس از پهلوى چپت سه بار بگرد.[2]

 

 

 



[1]     ( 1)« چنان نجوایى صرفا از[ القاآت‏] شیطان است تا کسانى را که ایمان آورده‏اند دلتنگ گرداند و[ لى‏] جز به فرمان خدا هیچ آسیبى به آنها نمى‏رساند»( سوره مجادله/ آیه 10).

[2]   کلینى، محمد بن یعقوب، بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، 1جلد، انتشارات سرور - قم، چاپ: اول، 1381ش.




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 1:31 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

حدیث دیگرى در فضل شیعه‏

عبد اللَّه بن ولید کندى مى‏گوید: در دوران حکومت مروان حمار به حضور امام صادق علیه السّلام رسیدیم. حضرت علیه السّلام فرمود: شما که هستید؟ عرض کردیم: از کوفه هستیم.

فرمود: در هیچ شهرى بیشتر از شهر کوفه دوستدار و طرفدار نداریم به ویژه از این جمع [یعنى قبیله بنى کنده‏]. همانا خداوند سبحان شما را به سوى امرى هدایت کرده که مردم نسبت بدان نادانند. شما ما را دوست دارید و مردم ما را دشمن مى‏دارند، شما پیرو ما هستید و مردم با ما مخالفت مى‏ورزند، شما ما را تصدیق مى‏کنید و مردم ما را تکذیب، خدا شما را به زندگى ما زنده دارد و همچون ما بمیراند. من گواهى مى‏دهم که پدرم مى‏فرمود: میان هیچ یک از شیعیان ما و آنچه خدا بدان چشم او را روشن کند و بر او رشک برند فاصله‏اى نیست، جز آنکه جانش به اینجا رسد- و با دست خود اشاره به گلویش کرد.- خداوند متعال در قرآن کریم مى‏فرماید: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّةً[1]، و ماییم ذرّیّه رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و آله و سلّم.[2]

 



[1]   ( 1)« و قطعا پیش از تو[ نیز] رسولانى فرستادیم، و براى آنان زنان و فرزندانى قرار دادیم»( سوره رعد/ آیه 38).

[2]   کلینى، محمد بن یعقوب، بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، 1جلد.




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 1:30 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

فضیلت منتظران و ظهور دولت حقّه‏

 از او، از ابن فضال، از على بن عقبه، از عمر بن ابان کلبى روایت کرده است که عبد الحمید واسطى گفت: به امام باقر علیه السّلام عرض کردم: قربانت ما شیعیان، در انتظار ظهور دولت حقّه هستیم تا جایى که دست از بازار خود شستیم و بسا که برخى از ما گدایى کنند.

امام در پاسخ فرمود: آرى، بخدا که پروردگار براى او گشایش دهد، خدا رحمت کند هر بنده‏اى را که کار امامت ما را زنده کند. عرض کردم: قربانت مرجئه مى‏گویند که این عقیده براى ما زیانى ندارد تا زمانى که آنچه شما مى‏گویید بیاید [یعنى دولت حقّه ظهور کند] و با شما هم عقیده شویم و برابر گردیم. فرمود: اى عبد الحمید! راست مى‏گویند، هر که توبه کند خدا توبه او را بپذیرد و هر کس منافق گردد و در دل ایمانى نداشته باشد خداوند جز بینى خودش را به خاک نمالد و هر کدام امامت را فاش گرداند خدا خونش را بریزد.

و خداوند بر اسلامشان سر آنها را مى‏برد چنان که قصّاب گوسفندش را. او مى‏گوید: عرض کردم: پس در آن هنگام که امام علیه السّلام ظهور کند و دیگران هم به او بگروند، ما با دیگران برابر خواهیم بود؟ حضرت علیه السّلام فرمود: نه، شما در آن روز سروران و فرماندهان زمین باشید، در دین ما جز این روا نباشد. عرض کردم: اگر من پیش از درک امام قائم بمیرم؟

حضرت علیه السّلام فرمود: هر کس از شما بگوید اگر قائم آل محمّد علیه السّلام را درک کنیم یاریش مى‏رسانم، همچون کسى است که در رکاب ایشان شمشیر زده، و هر که با او به شهادت برسد دو شهادت براى او محسوب گردد.




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 1:29 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

حدیث امام صادق علیه السّلام در فضل شیعه‏

میسر مى‏گوید: به حضور امام صادق علیه السّلام شرفیاب شدم. فرمود: یارانت چگونه‏اند؟ گفتم: قربانت ما در نزد ایشان از جهود و ترسا و گبر و مشرکان بدتریم. راوى مى‏گوید: امام علیه السّلام در حالى که تکیه زده بود برخاست و نشست و فرمود: چه گفتى؟ عرض کردم که: بخدا سوگند ما شیعه در نزد مخالفان از جهود و ترسا و گبر و مشرکان بدتر هستیم. امام علیه السّلام در پاسخ فرمود: هان بخدا سوگند از شما نه دو تن که یک تن هم به دوزخ نخواهد رفت. بخدا شما همانهایى هستید که پروردگار در باره ایشان فرموده: وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى‏ رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ* أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ* إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ،)« و مى‏گویند:« ما را چه شده است که مردانى را که ما آنان را از[ زمره‏] اشرار مى‏شمردیم، نمى‏بینیم؟

آیا آنان را[ در دنیا] به ریشخند مى‏گرفتیم یا چشمها[ ى ما] بر آنها نمى‏افتد»؟ این مجادله اهل آتش قطعا راست است»( سوره ص/ آیه 62 تا 64) و سپس فرمود: بخدا سوگند شما را در دوزخ بجویند و هیچ کس از شما را در آن نیابند

 




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 1:26 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

حدیث موسى علیه السّلام‏

على بن عیسى سند خود را به معصوم رسانیده که فرموده است: همانا خداوند تبارک و تعالى با موسى مناجات کرد و در مناجاتش به او فرمود:

اى موسى! در این دنیا آرزویت دراز نباشد تا دلت براى آن سخت گردد که سخت دل از من دور است.

اى موسى! چنان باش که من در تو شادم، زیرا شادى من این است که فرمانم برند و نافرمانیم نکنند، و دلت را با ترس بکش و ژنده‏پوش باش و خرّم دل، در زمین گمنام باش و در آسمان پر آوازه و خانه‏نشین و شب تاب، و در برابرم به پرستش خیز مانند پرستش خیزى شکیبایان، و به درگاهم از بسیارى گناهان شیون کن چونان شیون گناهکاران گریزان از دشمن، و از من در این راه یارى بجوى که من چه نیکو یار و یاورى هستم.

اى موسى! من بر فراز بندگانم و بندگان، زیر دست منند، و همه در برابر من زبون و درمانده. از خود بر خود نگران باش، و فرزندانت را هم بر دینت امین مدان، مگر آنکه او هم چون تو خوبان را دوست داشته باشد.

اى موسى! تن بشوى و غسل کن و به بنده‏هاى خوبم نزدیک شو.

اى موسى! در نماز پیشواى ایشان باش و در کشمکشهاشان قاضى، و با آنچه من براى تو فرود آوردم در باره آنها حکم کن، که من آن را حکمى روشن و برهانى درخشان ساختم و نورى که گویاست بدان چه در پیشینیان بوده و آنچه در پسینیان خواهد بود.

اى موسى! من به تو سفارش مى‏کنم چونان رفیقى مهربان در باره زاده بتول عیسى بن‏    مریم، صاحب ماده الاغ و برنس [کلاه بلند عابدان‏] و زیت و زیتون و صاحب محراب، و پس از او به صاحب شتر سرخ مو که طیّب و طاهر و مطهّر است، و نمونه او در کتاب تو تورات این است که مؤمن است و بر همه کتب آسمانى تسلّط دارد و راکع است و ساجد و راغب و راهب، برادرانش گدایند و یاورانش مردم دیگر. در دوران بعثت او تنگى و سختى و لرزش و کشتار و ندارى بر مردم حکمفرما است. نامش احمد است، محمّد امین است. اوست یادگارى از گروه اوّلین گذشته، و به همه کتب آسمانى ایمان دارد و همه رسولان را تصدیق مى‏کند و از روى اخلاص گواه صادق همه پیامبران است. امّتش مرحوم و مبارک است، مادامى که بر حقایق دین باقى بمانند. براى ایشان ساعات خاصى است که در آن به نماز مى‏ایستند، تا بنده وظیفه خود را نسبت به سرورش انجام دهد. به ویژه او را تصدیق کن و از روش برنامه او پیروى نما، زیرا او برادر توست.

اى موسى! همان او پیغمبر امّى است و بنده راستگو، بر هر چه دست نهد بدو برکت داده مى‏شود و به خود او هم برکت داده مى‏شود. در علم من چنین بوده است و چنین آفریدمش. هنگامه را بدو آغاز کنم و کلیدهاى امور دنیا را با امّت او به پایان برم. به ستمگران بنى اسرائیل دستور ده نام او را از یاد نبرند و از یاریش دست نشویند. بدرستى که آنها چنین کنند و دوست داشتن او نزد من حسنه است و من با اویم و از حزب او، و او از حزب من است و حزب ایشان چیرگانند. البته که من دین او را به همه ادیان چیرگى بخشم و در همه جا پرستیده شوم، و تا اینکه محققا قرآنى فرقان، بر او فرو فرستم، که درمان هر آنچه از وسوسه‏هاى شیطان است مى‏باشد. اى پسر عمران! بر او درود فرست، زیرا من با فرشته‏هایم بر او درود مى‏فرستیم.

اى موسى! تو بنده منى و من خداى تو، آنکه حقیر است و فقیر، خوارش مشمر، و بر توانگرى که اندک توانى دارد رشک مبر، و هنگام یاد کردن من متواضع باش، و هنگام خواندن نام من به رحمت من طمع ورز، و گوارایى تورات را با آوازى ترسان و غمناک به گوش من رسان. هنگام یاد من آسوده دل باش، و هر که به نام من آرامش آورد به یادم آور.

و چیزى را شریک من مگیر و مسرّت من را طلب کن، زیرا منم آقاى بزرگ منش. همانامن تو را از نطفه‏اى که آب چرکین بود، آفریدم و از مشتى خاک که از زمین پست درهم، برآوردمش، و بدینسان انسانى شد که من او را ساختم بسان آفریده‏اى. میمون باد سمت و سوى من، و مقدّس باد دست ساخته‏ام. چیزى مانند من نیست و منم زنده همیشه‏اى که از میان نمى‏روم.

اى موسى! هر گاه مرا مى‏خوانى ترسان و هراسان و دل لرزان باش. براى من چهره بر خاک‏ساى، و با گرامى‏ترین اعضاء تنت سجده کن، و به پرستش من در برابرم بایست و با من مناجات کن. و هنگام مناجات با من از دل، بترس و با توراتم روزگار زندگى را زنده بدار، و صفات خوب مرا به نادانان بیاموز، و نعمت‏هاى مرا به یاد ایشان آر، و به آنها بگو کژراهه‏اى را که در آن غرقند ادامه ندهند، زیرا مؤاخذه من دردناک و سخت است.

اى موسى! اگر پیوند تو با من بگسلد با جز من پیوند نیابى، پس مرا بپرست و در برابر من مانند بنده‏اى حقیر و تهیدست بایست. خود را نکوهش کن که آن به نکوهش سزامند است، و با کتابم بر بنى اسرائیل گردن نفراز، که همین بس است براى پند دادن به دلت، روشن کردن آن، و این سخن پروردگار جهانیان است جلّ و علا.

اى موسى! هر گاه مرا بخوانى و به من امید برى بتحقیق هر آنچه را از تو سر زده بیامرزم. آسمان از ترس، مرا به پاکى یاد مى‏کند و فرشته‏ها از بیم من هراسناکند، زمین به طمع رحمتم مرا تسبیح مى‏گوید و همه خلایق با زبونى تسبیح گویان منند، پس به نماز روى آور، به نماز، زیرا آن نزد من جایگاهى دارد و منزلتى، و آن را با من پیوندى است ناگسستنى، و من با آن پیمانى استوار دارم و بدان پیوند مى‏دهم آنچه را از آن است چونان زکات قربانى از مال حلال و طعام، و من جز مال پاکیزه‏اى را که قصد از آن، رضاى من باشد نمى‏پذیرم، و صله ارحام را با این پیوند که منم خداى رحمان رحیم، و من آن را به فضل رحمتم آفریدم، تا بندگان به وسیله آن به یک دیگر مهربانى ورزند، و آن در سراى دیگر نزد من جایگاهى دارد والا، و من برنده‏ام از هر آن کس که آن را ببرد و پیوند برقرار مى‏کنم با هر آن کس که با آن پیوند برقرار سازد، و با هر که امر مرا تباه کند چنین کنم.

اى موسى! هر گاه فقیرى نزد تو آمد با نیکوکارى یا بخششى اندک او را گرامى دار،زیرا گاهى نزد تو کسانى مى‏آیند که نه انسانند و نه جن، و فرشتگان حضرت رحمانند، تا تو را بیازمایند که چگونه آنچه را به تو بخشیدم به کار مى‏بندى و در آنچه در اختیارت نهادم تا چه مقدار همراهى دارى. به زارى به درگاهم خشوع کن و آواى کتاب را برایم برآور، و بدان که من تو را مى‏خوانم آن گونه که آقایى، بنده زرخریدش را، تا او را به مقامى شریف رساند، و این از فضل من است بر تو و بر نیاکانت.

اى موسى! در هیچ حال مرا از یاد مبر، و از فراوانى مال شاد مشو، که فراموشى من دلها را سخت مى‏کند، و توانگرى، فراوانى گناه را به دنبال دارد، زمین و آسمان و دریاها فرمانبر منند، و نافرمانى از من، بدبختى خاص انسان و جنّ است، و منم بخشاینده و مهربان، بخشاینده هر زمان و آورنده شدّت پس از آسودگى و آسودگى، پس از شدّت، و منم که سلاطین را پیاپى مى‏آورم، و سلطنت من پیوسته و برقرار است که از میان نمى‏رود، و در زمین و آسمان چیزى بر من پوشیده نماند، و چگونه چیزى بر من پوشیده ماند که خود آغازکننده آنم، و چگونه تو بدان چه نزد من است توجّهى ندارى، در حالى که ناگزیر به سوى من باز خواهى گشت.

اى موسى! مرا گنجینه خود قرار ده، و گنجینه اعمال نیکت را به من بسپر، و از من بترس و از جز من نه، که بازگشت بسوى من است.

اى موسى! به خلایق زیر دستت رحم کن و به فرا دستت حسد مورز، که حسادت کارهاى نیک را مى‏خورد، چنان که آتش هیزم را.

اى موسى! دو پسر آدم در یک مقام تواضع کردند، تا در پرتو آن، به فضل و رحمت من دست یازند، و هر کدام یک قربانى دادند، ولى من جز از پرهیزکاران چیزى نپذیرم، و کار آنها بدان جا رسید که مى‏دانى، پس چگونه بعد از برادر و مشاور به رفیقت اعتماد مى‏کنى؟

اى موسى! تکبّر را فرو بگذار و بر خود مبال، و به خاطر آور که در قبر آرام خواهى گرفت و همین تو را از شهوت باز دارد.

اى موسى! در توبه بشتاب و گناه را به تأخیر انداز، و در آرامش نماز درنگ کن، و جزمن را امید مبر، و در سختى‏ها مرا سپر خود قرار ده و در ناملایمات مرا دژ استوار خود بگیر.

اى موسى! چگونه بنده‏اى در برابر من خشوع مى‏یابد که فضل من را بر خود نمى‏شناسد، و چگونه او احسان مرا در باره خود بشناسد و حال آنکه نه مى‏نگرد و نه مى‏اندیشد، و چگونه در آن بنگرد و بیندیشد در حالى که بدان ایمان ندارد، و چگونه بدان ایمان ورزد، با آنکه پاداشى را امید نمى‏برد، و چگونه پاداشى را امید برد، در حالى که به دنیا بسنده کرده است، و آن را پناهگاه خود گرفته و چونان ستمگران بدان گراییده است.

اى موسى! در امور خیر به رقابت با اهل آن برخیز، که خیر همچون نام آن است، و شرّ را براى هر فریفته‏اى وارهان.

اى موسى! زبانت را در آن سوى دلت نه و در شب و روز یاد من فراوان کن، تا سود برى، و از خطا پیروى مکن، که پشیمان شوى که قرارگاه خطا، همان دوزخ است.

اى موسى! با آنان که از گناه چشم پوشیده‏اند سخن بگو و همنشین آنان باش، و آنان را برادران خود به هنگام نبودن خویش بگیر و با آنها بجوش تا با تو بجوشند.

اى موسى! ناگزیر هنگام مرگت فرا رسد، پس توشه کسى را برگیر که میهمان توشه خویش مى‏گردد.

اى موسى! آنچه براى خشنودى من باشد بسیار است اگر چه اندک باشد، و آنچه با آن جز من خواسته شود، فراوانش اندک باشد، و بهترین روزهایت همان است که در پیش رو دارى و ببین که آن کدام روز است، پس براى آن پاسخى بیندوز، که تو را در آنجا بگیرند و به پرسشت پردازند، و پند خود را از روزگار و اهل آن بگیر، که روزگار فراوانش اندک است و اندکش فراوان، و هر پدیده‏اى از میان مى‏رود پس کار کن، آن گونه که گویى پاداش کار خود را مى‏بینى، تا بهتر به آخرت طمع‏ورزى. ناگزیر آنچه از دنیا باقى مانده همچون از دست رفته‏هاى آن است، و هر کار کنى باید بر پایه بینش و نقشه کار کنى. پس اى پسر عمران! خودت را هدایت کن شاید که فردا به روز پرسش، جایى که مبطلان زیان مى‏کنند کامیاب شوى.

اى موسى! دو کفت را از روى خوارى در برابر من بر زمین زن، همچون بنده‏اى که به درگاه آقایش زارى و ناله مى‏کند، زیرا اگر تو چنین کنى ترحّم مى‏شوى و من کریم‏ترین توانا هستم.

اى موسى! از فضل و رحمت من بخواه، زیرا این هر دو در اختیار من هستند و احدى جز من اختیار آنها را ندارد، و هنگامى که از من درخواستى مى‏کنى، ببین چه اشتیاقى بدان چه نزد من است دارى! براى هر کارگرى مزدى است، و ناسپاس هم در آنچه مى‏کوشد پاداش دریافت مى‏کند.

اى موسى! جان خود را از دنیا پاک دار و از آن به یک سو شو، زیرا که دنیا از آن تو نیست و تو از آن دنیا نیستى، و تو را چه کار با خانه ستمگران؟ مگر عاملى که در آن کار خیر کند که براى او چه نیکو خانه‏اى خواهد بود.

اى موسى! آنچه را به تو فرمان مى‏دهم گوش کن، و هر گاه نظرى دهم به کارش بند.

حقایق تورات را در سینه خود جاى ده، و در لحظات شبانه روز در پرتو آن بیدار باش، و فرزندان دنیا را در سینه خود جاى مده، تا آن را چونان پرنده‏ها آشیانه خود بگیرند.

اى موسى! دنیازادگان و دنیا داران یک دیگر را مى‏فریبند و هر کدام آنچه را دارند براى دیگران مى‏آرایند. براى مؤمن آخرت آراسته شده، و همیشه نگاهى پر مایه بدان دارند.

شیفتگى او به آخرت، میان او و لذّت زندگى مانع شده، و او را در سحرگاهان به شب زنده دارى مى‏کشاند، چونان کردار شتر سوارى که به سوى هدفى مى‏راند، روز را با غم سر کند و شب را با حزن، خوشا به حال او که اگر پرده را به کنار زنند، چه شادى و سرورى را به چشم خواهد دید.! اى موسى! دنیا نطفه‏اى بیش نیست، که نه پاداش مؤمن را سزد، و نه کیفر نابکار را، و چاه عمیقى است براى کسى که، ثواب معاد خود را به یک لیسیدن انگشت، که به جا نماند بفروشد، و به یک دندان زدن که البتّه نیاید، و چنین است که من به تو فرمان مى‏دهم، و هر فرمان من رهنمود است.

اى موسى! اگر دیدى توانگرى به سوى تو روى مى‏آورد با خود بگو گناهى کرده‏ام که‏    کیفر آن به سویم شتافته است، و اگر تهیدستى را دیدى که به سوى تو مى‏آید با خود بگوى مرحبا به شعار خوبان، زورگو و ستمکار مباش و نزدیک ستمکاران مگرد.

اى موسى! عمرى که پایانش نکوهش بار باشد عمر به شمار نیاید، اگر چه دراز باشد، و اگر سرانجام خوبى بیابى آنچه از دفتر عمرت برچیده شده تو را زیانى نرساند.

اى موسى! کتاب بصراحت برایت بیان کرده که به کجا مى‏روى و چه سرانجامى دارى، پس چگونه با این دیدگان به خواب مى‏روى، و چگونه مى‏شود اگر مردم غفلت نکنند و در پى بدبختى نباشند و از شهوت پیروى نکنند، لذّت زندگى را بچشند، و صدّیقان به کمتر از آن تن ندهند [یعنى آن را گناه بزرگى مى‏دانند].

اى موسى! به بنده‏هایم دستور ده که مرا به هر روى بخوانند، البته پس از آنکه به درگاه من اعتراف کنند که من ارحم الرّاحمین و اجابت‏کننده دعاى بیچارگانم، و بدى را برکنار زنم، و زمان را بگردانم، و آسایش آورم، و از اندک قدردانى کنم، و به فراوان پاداش دهم، و تهیدست را توانگر سازم، و منم همیشگى با عزّت توانا، هر که از خطاکاران به تو توسّل جست و به تو گرایید به او بگو: خوش آمدى، اى که در آستان پروردگار جهانیان جاى وسیعى دارى، و براى آنان مغفرت طلب و مانند خود آنها به آنها خدمت کن، و بر آنها گردن فرازى مکن بدان چه من از فضل خود به تو عطا کردم، و به آنها بگو از رحمت و فضل من بخواهند، زیرا جز من، کسى آن را ندارد و من همان صاحب فضل بزرگم.

خوشا به حال تو اى موسى که پناه دهنده خطاکارانى، و همنشین بیچارگان، و آمرزش طلب گنهکاران، همانا تو در نزد من جایگاه پسندیده‏اى دارى، مرا با دلى پاک و زبانى راستگو بخوان و چنان باش که من به تو فرمان داده‏ام، فرمان مرا ببر و با آنچه که از خود ندارى به بنده‏هایم گردن فرازى مکن و به من نزدیک شو، که من به تو نزدیکم، زیرا من از تو بار سنگینى نطلبیده‏ام که تو را بیازارد، و تنها از تو خواستم که مرا بخوانى و من پاسخت دهم و از من بطلبى، و من به تو ببخشم و به من تقرّب جویى، با تأویلى که خود به تو دادم، و بر من است کامل کردن تنزیل آن.

اى موسى! به زمین نگر که به زودى قبر تو در آن باشد، و چشم به آسمان فرست که‏    بالاى تو در آنجا سلطانى است بزرگ، و مادامى که در دنیا هستى بر خود گریه کن، و از نابودى و هلاکت بهراس، و نباید آرایش دنیا تو را بفریبد، و به ستم خشنود مشو و ستمکار مباش، زیرا من خود در کمین ستمکارم، تا انتقام ستمدیده را از او بگیرم.

اى موسى! همانا حسنه ده برابر است، و از یک سیئه هلاکت برخیزد. به من شرک نیاور و بر تو روا نیست به من شرک آورى. در هر کار میانه و محکم باش، و چونان آزمند و مشتاق بدان چه نزد من است، و پشیمان از آنچه پیش فرستاده، دعا کن که سیاهى شب را روز براندازد و همچنین گناه و سیئه را حسنه براندازد. سیاهى شب بر تابش روز چیره گردد و آن را سیاه کند، و چنین است کردار بد، که بر حسنه جلیله بتازد و آن را تیره و تار سازد.

مردى از اصحابش مى‏گوید: در نامه‏اى که امام صادق علیه السّلام در پاسخ به یکى از یاران خود نوشته بود خواندم که:

امّا بعد، همانا من تو را به تقواى الهى سفارش مى‏کنم، زیرا خداوند براى هر که تقوى داشته باشد، ضمانت کرده است که او را از وضع بدش به وضعى گرداند که دوست دارد، و او را از آنجا که حساب نمى‏کند، روزى بخشد. مبادا تو از کسانى باشى که بر بنده‏ها از گناهان آنها مى‏ترسد، و از کیفر گناه خود آسوده است، زیرا که خداوند عزّ و جلّ در باره بهشتش فریب نمى‏خورد، و آنچه در نزد اوست جز به اطاعت او، به دست نیاید، إن شاء اللَّه.[1]

 


[1]    کلینى، محمد بن یعقوب، بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، 1جلد، انتشارات سرور - قم، چاپ: اول، 1381ش.




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 1:23 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

آرزوى دیدار امام قائم علیه السّلام در تندرستى و عافیت‏

معاویة بن عمّار از امام صادق علیه السّلام روایت مى‏کند که فرمود: هر گاه کسى از شما آرزوى دیدار حضرت قائم علیه السّلام را کند باید آرزو کند که این دیدار در تندرستى و عافیت باشد، زیرا خداوند، محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را به مهر و مهربانى مبعوث فرمود و حضرت قائم علیه السّلام را براى انتقام گرفتن برخواهد انگیخت.




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 1:19 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

فضائل شیعه و معنى رافضى و فضل شیعه در قرآن‏

محمد بن سلیمان به نقل از پدرش مى‏گوید: نزد امام صادق علیه السّلام بودم که ابو بصیر نفس زنان بر ایشان وارد شد، و چون در جاى خود نشست امام صادق علیه السّلام به ایشان فرمود: اى ابا محمّد! چرا به این تندى نفس مى‏زنى؟ او در پاسخ گفت: قربانت گردم اى فرزند پیامبر، پیر شدم و استخوانم پوک شده است و مرگم نزدیک است و نمى‏دانم در آخرت چه وضعى خواهم داشت. امام صادق علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! تو هم از این‏    سخنان مى‏گویى؟ ابا محمّد گفت: قربانت گردم چگونه چنین نگویم؟ حضرت علیه السّلام فرمود:

اى ابا محمّد! نمى‏دانى که خداوند متعال جوانان شما شیعه را گرامى مى‏دارد و از سالخورده‏هاى شما شرم دارد؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم چگونه جوانان را گرامى مى‏دارد و از سالخورده‏ها شرم دارد؟ فرمود: جوانان را گرامى مى‏دارد از اینکه عذابشان کند، و از سالخوردگان شرم دارد از اینکه حسابشان کشد.

ابو محمّد گفت: قربانت گردم این مخصوص به ماست یا همه اهل توحید؟ فرمود: نه بخدا سوگند که مخصوص شماست نه همه مردم. ابو محمّد گفت: قربانت گردم همانا به ما لکّه‏اى زده‏اند که پشت ما را شکسته، و از آن دل ما مرده، و والیان و فرمانداران به سبب آن خون ما را روا شمرده‏اند، و آن حدیثى است که فقهاى ایشان براى آنها نقل نموده‏اند. امام صادق علیه السّلام فرمود: مقصودت رافضى بودن است؟ ابو محمّد گفت: آرى. حضرت علیه السّلام فرمود: نه بخدا سوگند آنها شما را چنین ننامیدند و خدا شما را بدین نام نامیده است. آیا نمى‏دانى که هفتاد مرد از بنى اسرائیل، چون گمراهى فرعون و قومش بر آنها آشکار شد آنها را ترک نمودند و به موسى پیوستند، زیرا که براى آنها آشکار شده بود که او در راه هدایت است و در میان لشکریان موسى آنها را رافضى مى‏نامیدند، زیرا فرعون را رفض کرده بودند، و در میان لشکر از همه بیشتر عبادت مى‏کردند، و از همه بیشتر موسى و هارون و فرزندان ایشان را دوست مى‏داشتند، و خدا به موسى علیه السّلام وحى کرد که: این نام را در تورات براى آنان ثبت کن، زیرا من آنها را بدین نام نامیدم، و این نام را بدیشان بخشیدم. موسى این نام را براى آنها ثبت کرد، و خداوند عزّ و جلّ آن نام را اندوخت تا به شما بخشید.

اى ابا محمّد! آنان خیر را رفض کردند، و شما شرّ را رفض کردید. مردم به گروهها و شاخه‏هایى تقسیم شدند، و شما به گروه خاندان پیامبر درآمدید و به مذهبى گراییدید که آنها گراییدند، و آن برگزیدید که خدا براى شما برگزیده است، و آن را خواستید که خدا خواسته پس بشارتتان باد و مژده. بخدا سوگند که شما مشمول رحمتید، و از نیکوکار شما هر عملى پذیرفته است، و از بدکارتان گذشت مى‏شود. هر کس به عقیده‏اى که شما داریددر قیامت حاضر نشود خداوند عزّ و جل از او هیچ حسنه‏اى را نپذیرد، و از گناه او در نگذرد.

اى ابا محمّد: آیا تو را شاد کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادى من بیفزاى.

فرمود: اى ابو محمّد همانا خداوند عزّ و جل فرشتگانى دارد که گناهان را از گردن شیعیان ما فرو ریزند چنان که باد، برگ درخت را در فصل خزان، و این است که خداوند مى‏فرماید: الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا    .

    «کسانى که عرش [خدا] را حمل مى‏کنند، و آنها که پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح مى‏گویند و به او ایمان دارند و براى کسانى که گرویده‏اند طلب آموزش مى‏کنند» (سوره مؤمن/ آیه 7).

امام علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! همانا خداوند در کتابش شما را یاد کرده فرموده است:

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا. «از میان مؤمنان مردانى‏اند که با آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین‏] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند» (سوره احزاب/ آیه 23).همانا شما به آنچه خدا در باره دوستى و ولایت ما، از شما پیمان گرفته وفا کردید و شمایید که دیگرى را به جاى ما نگرفتید، و اگر وفا نکرده بودید، خدا شما را هم نکوهش مى‏کرد چنانچه آنها را نکوهش کرد، آنجا که مى‏فرماید: وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ. «و در بیشتر آنان عهدى [استوار] نیافتیم و بیشترشان را جدّا نافرمان یافتیم» (سوره اعراف/ آیه 102).

     اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟

ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزایى. امام علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! دوستان در آن روز با همدیگر دشمن باشند، جز پرهیزکاران. بخدا سوگند که خداوند در این آیه جز شما را مراد نکرده است. اى ابا محمّد! آیا ترا شاد کردم؟ ابو محمّد گفت: بر شادیم بیفزاى.

حضرت علیه السّلام فرمود: همانا ما و شیعیان ما و دشمنان‏مان را، خداوند در آیه‏اى از قرآن یادکرده و فرموده است: إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ‏. «برادرانه بر تختهایى روبروى یک دیگر نشسته‏اند» (سوره حجر/ آیه 47).و ماییم که مى‏دانیم و دشمنان ما نمى‏دانند و شیعیان ما نمى‏دانند. اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى. حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! خداوند عزّ و جلّ، احدى از پیامبران و پیروان آنان را استثنا نکرده، جز امیر المؤمنین علیه السّلام و شیعیانش را، آنجا که مى‏فرماید: الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ‏. ) «در آن روز، یاران- جز پرهیزگاران- بعضى‏شان دشمن بعضى دیگرند» (سوره زخرف/ آیه 67).

حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى. امام علیه السّلام فرمود: شما هستید آنانى که خداوند در کتابش از آنها یاد کرده و فرموده است: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ‏.«آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند؟ تنها خردمندانند که پند پذیرند» (سوره زمر/ آیه 9).

و بخدا سوگند خداوند در این آیه مقصودى جز شما ندارد. اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزایى. حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! خداوند شما را در کتابش یاد کرده فرموده است: إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ‏. «مگر کسى را که خدا رحمت کرده است» (سوره دخان/ آیه 42).

بخدا سوگند خداوند در این آیه قصد نکرده مگر امامان علیهم السّلام و شیعیان ایشان را. اى ابا محمّد! آیا شادت نکردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى. حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! خداوند شما را در کتابش یاد کرده فرموده است: یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ‏.«اى بندگان من- که بر خویشتن زیاده روى روا داشته‏اید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت خدا همه گناهان را مى‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است» (سوره زمر/ آیه 53).

اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى.

حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! خدایتان شما را در قرآن یاد کرده هنگامى که حکایت مى‏کند، بودن دشمنان شما را در آتش، و مى‏فرماید: إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ‏    سُلْطانٌ‏.

و بخدا سوگند در این آیه جز شما مقصود نیستید، و شما در این جهان بدان، انسان شمرده مى‏شوید در حالى که بخدا در بهشت ارجمندید، و دشمنان‏تان را در دوزخ جویند.

اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى.

حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! آیه‏اى نازل نشده است که به بهشت رهنمون شود و یادآور نشوند اهل آن، جز به خوبى، مگر اینکه در باره ما و شیعیان ماست، و آیه‏اى نیست که به دوزخ براند، و اهل آن به بدى یادآور شوند مگر اینکه در باره دشمنان ماست و آنکه با ما مخالفت مى‏ورزد. اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ ابو محمّد گفت: قربانت گردم بر شادیم بیفزاى. حضرت علیه السّلام فرمود: اى ابا محمّد! کسى جز ما و شیعه ما، بر کیش ابراهیم نباشد، و مردم دیگر از آن به دور و بیزارند. اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ در روایتى دیگر آمده است که ابو محمّد گفت: دیگر بس است.




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 1:18 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

 

خطبه  امیر المؤمنین علیه السّلام‏

ابو الهیثم بن التیهان مى‏گوید: امیر المؤمنین علیه السّلام در مدینه چنین خطبه خواند:

سپاس از آن خدایى است که خدایى جز او نیست، زنده‏اى که چگونگى ندارد، و پدید نیامده است، و براى هستى او چگونه بودنى نیست، و مکانى ندارد، و در چیزى نباشد، و بر فراز چیزى قرار نگرفته باشد، و براى خود مکانى نیافریده باشد، و پس از اینکه چیزى را آفرید از او نیروى تازه‏اى نگرفت، و پیش از آنکه چیزى را پدید آورد ناتوان نبوده است، و پیش از آفرینش چیزى هراس نداشته، و از تنهایى خود نگران نبوده. به چیزى نماند، و پیش از آفرینش خود بى‏سلطنت نبوده، و پس از آنکه هر آنچه آفریده از میان برود باز هم بى‏سلطنت نشود. معبودى بوده زنده امّا نه به زندگى عرضى، و مالک بوده پیش از آنکه چیزى را بیافریند، و مالک است پس از آفرینش هستى. براى خداوند نیست چگونگى مکان، و نه اندازه‏اى که شناخته شود، و نه چیزى که بدو مانند باشد.

پایندگى طولانى او پیرش نسازد، و از وحشتى ناتوانى نگیرد. او آنچنان که مخلوقاتش رایزنى و یارى و گرفتن آگاهى از دیگرى بر او لازم نیست، و هر چه را از خلق خود خواهد از دیگرى نپرسد و کسب تکلیف نکند. دیدگان، او را در نیابند و او دیدگان را درمى‏یابد و اوست لطیف و خبیر. من گواهى مى‏دهم که نیست خدایى جز اللَّه، یکى است و شریکى ندارد، و گواهى مى‏دهم که محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بنده و پیامبر اوست که خداوند او را با هدایت و دین حق فرستاده است، تا او را بر همه دین آشکار سازد، اگر چه مشرکان را ناخوش آید، و او رسالت خود را رساند و راه هدایت را نمود.

اى امّتى که فریبش دادند و فریب خورد، و فریب فریبکار خود را فهمید و دانسته بر پذیرش این فریب پافشارى کرد، و از هوى و هوس خویش پیروى نمود، و خود را به تاریکى گمراهى افکند، و با اینکه حق و راستى برایش هویدا و آشکار بود، از آن روى برتافت و به راه روشن پشت کرد، و از آن به کژراهه رفت! سوگند به آنکه دانه را شکافت،و جان‏دار را آفرید، اگر شما دانش را از معدنش کسب مى‏کردید، و آب را گوارا و شیرین نوش مى‏نمودید، و خوبى را از جایگاهش ذخیره مى‏گرفتید و راه را از آنجا که روشن است مى‏پیمودید، و به روش درست مى‏رفتید، راهها در برابر شما همواره بود، و نشانه‏ها براى شما پدیدار، و اسلام براى شما مى‏درخشید، و خوش و فراوان مى‏خوردید، و دیگر در میان شما کسى یافت نمى‏شد که گرسنه باشد، و دیگر بر مسلمان یا هم کیش شما ستم روا نمى‏شد، ولى شما راه تاریکى پیمودید، و دنیا با همه گستردگى بر شما تیره و تار شد، و درهاى علم و دانش بر شما بسته گردید. شما با هواى نفس سخن گفتید، و در دین اختلاف کردید، و ندانسته به احکام دین فتوى دادید، و در پى گمراهان به راه افتادید تا شما را گمراه کردند، و امامان بر حق را رها کردید، و آنها نیز شما را وانهادند و به وضعى افتادید که به دلخواه خود داورى کنید، نه به حق.

هر گاه مسأله‏اى پیش مى‏آمد از اهل ذکر مى‏پرسیدید، و چون نظرى براى شما مى‏دادند سخن ایشان را همان دانش تلقّى مى‏کردید، پس چگونه شد که آنها را رها نمودید، و پشت سر نهادید و با ایشان به مخالفت برخاستید. آرام باشید که به زودى آنچه را کشتید خواهید دروید، و سرانجام جرم‏هاى خود را، و هر آنچه را به سوى خود جلب کردید، خواهید دید.

سوگند به آنکه دانه را شکافت و سبز کرد، و جاندار را آفرید و بدان روح بخشید، هر آینه مى‏دانید که منم صاحب الامر و پیشواى شما، و کسى که باید از او فرمان برید و پیرویش کنید، و منم دانشمند و عالم شما، در آنچه شما را اصلاح کند، و آنکه به وسیله دانشش شما را نجات تواند بخشید. منم وصىّ پیامبر شما و برگزیده پروردگارتان و زبان قرآنتان و دانا به مصلحت شما، و پس از اندک مدّتى آرام آرام بر شما فرود خواهد آمد، آنچه را وعده داده شدید، و آنچه به امّت‏هاى پیش از شما نازل شده است، و بتحقیق خدا شما را در باره امامانتان بازپرسى کند، با آنان محشور خواهید شد و فردا به درگاه خداوند عزّ و جل خواهید رفت.

بخدا سوگند اگر به شماره یاران طالوت، یا شماره یاران بدر، یاور داشتم هر آینه با تیغ‏شما را مى‏زدم تا به حق برگردید، و به راستى گرایید، و این کار براى پیوند شکاف و نرمش بهتر بود. خدایا میان ما به حق حکم فرما که تو بهترین حاکم هستى.

راوى مى‏گوید: امام علیه السّلام سپس از مسجد بیرون رفت و به آغلى رسید که در آن حدود سى گوسفند بود. امام علیه السّلام فرمود: بخدا اگر براى من مردانى بودند به شماره این گوسفندان که براى خداوند عزّ و جل و رسولش خیرخواه بودند پسر زن مگس خوار را از سلطنتش برمى‏داشتم.

راوى مى‏گوید: چون شب شد سیصد و شصت کس با وى بیعت کردند تا دم مرگ، پس امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: به هنگام بامداد در محلّ احجار الزیت گرد آیید، و براى نشانى همه سرها را بتراشید، و خود امیر المؤمنین هم سرش را تراشید، و از آن جمع سر تراشیده در وعده‏گاه حاضر نشدند مگر ابو ذر و مقداد و حذیفة بن یمان و عمار بن یاسر، و سلمان هم در آخر آنان رسید، و آن حضرت دست بر آسمان برداشت و فرمود: خدایا! این مردم مرا خوار شمردند، چونان که بنى اسرائیل هارون را. بار خدایا! تو مى‏دانى آنچه را نهان و عیان مى‏داریم، و هیچ چیز در زمین و آسمان بر تو پنهان نیست، مرا مسلمان از دنیا بر و به نیکان برسان. سوگند بخانه کعبه و آنکه دست به کعبه ساید، و هم سوگند بمزدلفه و گام‏هایى که براى رمى جمره بردارند، اگر نبود سفارش و عهدى که پیغمبر امّى به من کرده است، من همه مخالفان را به درّه مرگ مى‏افکندم، و بر آنها آذرخش مرگ مى‏باراندم، و به همین زودى خواهید دانست.