به نام خدا
توصیف فرشتگان
آفرینش فرشتگان
خلق سبحانه لاسکان سمواته ، و عمارُة الصفیح الاعلى من ملکوته ، خلقا بدیعا من ملائکته ، و ملا بهم فروح فجاجها، وحشابهم فتوق اءجوائها
خداى سبحان براى سکونت بخشیدن در آسمان ها و آبادانى بالاترین قسمت ملکوت و عظمت خویش (افلاک بلند) مخلوقاتى بدیع و نوظهور، یعنى فرشتگان را آفرید و آنها را در راه هاى گشاده آسمان ها و فضاهاى وسیع میان آنها قرار داد و همیشه میان آن ها راه هاى گشاده بندگى بى کسالت
من ملائکتک ، لا یساءمون من عبادتک
گروهى از فرشتگانت هستند که از بندگى تو خسته نمى شوند.
درجه یقین فرشتگان
لم ترم الشکوک بنوازعها عزیمةُ ایمانهم ، و لم تعترل الظنون على معاقد یقینهم
انگیزه هاى امیال و شک و تردیدها، استحکام ایمان آنان را متزلزل و مختل نساخت ، گمان ها و پندارها به دژهاى محکم یقین آنان ، ازدحام و هجوم نیاورد.
توصیف فرشتگان
انشاء هم على صور مختلفات ، و اءقدار متفاوتات ، اءولى اءجنحة تسبح جلال عزته ... و منهم من هو فى خلق الغمام الدلح و فى عظم الجبال اشمخ ، و فى قترة الظلام الابهم ، و منهم من خرقت اءقدامهم تخوم الارض السفلى ، فهى کرایات بیض قد نفذت فى مخارق الهواء، و تحتها ریح هفافُة تحبسها على حیث انتهت من الحدود المتناهیةُ، قد استفر غتهم اءشغال عبادته .
خداى سبحان فرشتگان را به صورت هاى مختلف و اندازه هاى گوناگون آفریده است : (بالدارانى هستند) که همواره تسبیح جلال و عزت او را مى گویند. گروهى از آنان در میان ابرهاى پر آب و در کوه هاى مرتفع و بلند و در ظلمات تاریک قرار دارند و جمعى دیگر قدم هایشان تا قعر زمین پایین رفته و همانند پرچم هاى سفیدى دل هوا را شکافته و در زیر آن بادهایى است که به نرمى حرکت مى کنند و آنها را در جاى خویش نگه مى دارد، اشتغال به عبادت حق آن ها را از هر کار دیگرى باز داشته است .
اراده فرشتگان در عبادت
لا تعدو عزیمة جدهم بلادة الغفلات ، و لا تنتضل فى هممهم خدائع الشهوات
سستى ناشى از عفلت ها بر اراده آن ها به کوشش در عبادت چیره نگردد و تیرهاى خدعه آلود شهوت ها و هوس ها، همت هاى آنان را آماج خود قرار ندهد.
کم بودن طاعت ملایک
انهم على مکانهم منک ، و منزلتهم عندک ، و استجماع اءهوائهم فیک و کثرة طاعتهم لک ، و قلة غفلتهم عن اءمرک ، لو عاینوا کنه ما خفى علیهم منک لحقروا اءعمالهم ، و لزروا على اءنفسهم ، ولعرفوا اءنهم لم یعبدوک حق عبادتک ، و لم یطیعوک حق طاعتک
آنان با همه منزلتى که نزد تو دارند و همه وجودشان عشق به توست و با وجود فراوانى طاعتشان از تو و غافل نبودنشان از تو، اگر حقیقت آن چه را از تو بر آنان پوشیده است مشاهده کنند، بى گمان اعمال خویش را خرد شمارند و بر خویشتن خرده گیرند و دریابند که تو را چنان که سزد عبادت نکرده اند و چندان که شایسته است طاعتت ننموده اند.
عصمت فرشتگان
و عصمهم من ریب اشبهات ، فما منهم زائغ عن سبیل مرضاته
آنان را از تردید حاصل از شبهات مصون داشت ؛ از این رو، هیچ کدام آنها از راه خشنودى خدا منحرف نمى شود.
صفت ملایک
لم تطمع فیهم الوساوس فتقترع برینها على فکرهم
وسوسه ها طمعى در راهیابى به آنان نداشته تا با کثافت خود، فکر آنان را بکوبد.
عبادت ملایکه
لم یتولهم الاعجاب فیستکثروا ما سلف منهم ، و لا ترکت لهم استکانة الاجال ، نصیبا فى تعظیم حسناتهم
عجب (خود بزرگ بینى و خود پسندى ) بر آنان غلبه نکرده تا آنان عبادات گذشته را زیاد محسوب کنند و احساس ناتوانى و ناچیزى در دریافت جلال خداوندى براى بزرگ بینى حسناتى که انجام مى دهند نصیبى نگذاشته است .
فرشتگان شیفته عبادت
وصلت حقائق الایمان بینهم و بین معرفته ، و قطعهم الایقال به الى الوله اءلیه ، و لم تجاوز رغباتهم ما عنده الى ما عند غیر قد ذاقوا حلاوة معرفته ، و شربوا بالکاس الرویة من محبته
حقایق ایمان ، میان ایشان و شناخت خدا پیوند داده است و یقینشان به وجود او، آنها را شیفته و سرگشته او کرده است . شیرینى معرفت او را چشیده اند و از جام محبت او سیراب گشته اند.
نظارت فرشتگان
اعلموا، عباد الله ! اءن علیکم رصدا من اءنفسکم ، و عیونا من جوار حکم ، و حفاظ صدق یحفظون اءعمالکم ، وعدد اءنفاسکم ، لا تسترکم منهم ظلمُة لیل داج ، و لا یکنکم منهم باب ذو رتاج
بدانید اى بندگان خدا! که دیده بانى از وجود شما و جاسوسانى از اعضاى بدن شما و نگهبانان صادقى بر شما گماشته شده اند که اعمال شما و شمار نفس هایتان را ثبت مى کنند. نه سیاهى شب تار (اعمال ) شما را از دید آنها پوشیده مى دارد و نه دروازه محکم و بسته ، شما را از آنان مخفى مى کند.
سعى و کوشش در عبادت
لیس فى اءطباق السماء موضع اهاب ، الا و علیه ملک ساجد، اوساعت حافد، یزدادون على طول الطاعة بربهم علما، و تزداد عزة ربهم فى قلوبهم
در هیچ یک از طبقات آسمانى جایى به اندازه جاى پوستینى وجود ندارد که در آن فرشته اى در حال سجده نباشد و یا با سعى و کوشش (به دنبال کار) شتابد، با اطاعت فراوان به علم و یقین خویش مى افزایند و عزت و سلطنت پروردگار در دل هایشان افزوده مى شود.
وصف فرشتگان الهى
جعلهم الله فیما هنالک اءهل الاءمانة على وحیه ، و حملهم اءلى المرسلین و دائع امره و نهیه
خداوند متعال آن فرشتگان را در آن جایگاه صفحات مقدس ملکوتى که هستند، امین وحى خود قرار داده و به وسیله آنان امانت هاى امر و نهى خود را بر رسولانش رسانده است .
فرشته تحذیر
اءن لله ملکا ینادى فى کل یوم : لدوا للموت ، و اجمعوا للفناء، و ابنوا للخراب !
همانا خدا را فرشته اى دارد که هر روز ندا در مى دهد: براى مرگ بزایید و براى نابودى گرد آورید و براى ویرانى بسازید!
داناتر از خلایق !
هم اءعلم خلقک بک ، و اءخوفهم لک ، و اءقربهم منک ؛ لم یسکنوا الاصلاب ، و لم یضمنوا الارحام ، و لم یخلقوا من ماء مهین ، و لم یتشعبهم ریب المنون ؛ و اءنهم على مکانهم منک ، و منزلتهم عندک ، و استجماع اءهوائهم فیک ، و کثرة طاعتهم لک ، و قلة غفلتهم عن اءمرک ؛ لو عاینوا کنه ما خفى علیهم منک لحقروا اءعمالهم
آنها فرشتگان به تو داناتر از باقى خلایق هستند و از تو بیش از همه مى ترسند و به تو بیش از همه نزدیک اند، در پشت پدران جا نگرفته اند و در رحم هاى مادران در نیامده اند و از آب بى مقدار آفریده نشده اند و (حوادث روزگار) آن ها را پریشان نکرده است .
آنان با مقامى که در پیش تو دارند و با این که همه عشق و آروزهایشان در وجود تو جمع شده است و با وجود فزونى طاعت و عبادتشان براى تو، کمى غفلتشان از فرمانت ؛ اگر حقیقت ذات تو را که بر آنان پوشیده است مشاهد کنند اعمال خود را حقیر و کوچک شمارند.
همیشه در رکوع و سجود
فتق ما بین السموات العلا، فملآهن اطوارا من ملائکته ، منهم سجود لا یرکعون ، و رکوع لا ینتصبون ، و صافون لا یتزایلون ، و مسبحون لا یساءمون ، لا یغشاهم نوم العیون ، و لا سهو العقول ، و لا فترة الا بدان ، و لا غفلة النسیان و منهم اءمناء على وحیه ، و اءلسنة الى رسله ، و مختلفون بقضائه و اءمره ، و منهم الحفظة لعباده ، و السدنة لابواب جنابه ، و منهم الثابتة فى الارضین السفل اءقدامهم ، والمارقة من الاقطار اءرکانهم ، و المناسبة لقوائم العرش اءکتافهم . ناکسة ذونه ابصارهم ، متلفعون تحته باءجنحتهم ، مضروبة بینهم و بین من دونهم حجب العزة ، و اءستار القدرُة . لا یتو همون ربهم بالتصویر، و لا یجرون علیه صفات المصنوعین ، و لا یحدونه بالاماکن ، و لا یشیرون اءلیه یشیرون اءلیه بالنظائر
خداوند آسمان هاى بلند را از هم گشود و مملو از فرشتگان گوناگون کرد، دسته اى از آن ها همیشه در سجودند و رکوع ندارند و یا در رکوع اند و قیام نمى کنند و یا در صف هایى که هرگز پراکنده نمى شوند قرار دارند و یا همواره تسبیح مى گویند و ملول نمى شوند، نه خواب به دیدگان آنها راه مى یابد و نه خطایى در خردشان و نه سستى در وجودشان و نه بى خردى و فراموشى در آن پدید مى آید و گروهى دیگر از آنان ، امینان وحى حق و زبان او به سوى پیام آوران اند و پیوسته براى رسانیدن حکم و فرمان او رفت و آمد مى کنند. گروهى دیگر از آنان نگهبان بندگان و دربانان بهشت اویند. جمعى از ایشان پاهایشان در طبقات پایین زمین ثابت و گردن هایشان از آسمان بالا گذشته و اعضاى آنها از کرانه هاى جهان بیرون رفته است و کتف هاى آنان براى حفظ پایه هاى عرش خدا آماده است و در مقابل عرش او سر را پایین افکنده اند و در زیر آن ، بال ها را به خود پیچیده اند و در میان آنان و دیگران که در مراتب پایین قرار دارند، حجاب هاى عزت و پرده هاى قدرت فاصله انداخته ، هرگز پروردگار خود را با نیروى وهم تصویر نکنند و صفات آفریدگان را براى او قائل نشوند. هرگز او را در مکانى محدود نساخته و با چشم اشاره به او نمى کنند.
به نام خدا
قضا و قدر
پاداش شکیبایى
اءن صبرت جرى علیک القدر و انت ماءجحور، و ان جزعت جرى علیک القدر و اءنت مازور
اگر شیکیبایى ورزى حکم و قدر خداوند بر تو رفته است و پاداش دارى و اگر بى تابى کنى تقدیر الهى بر تو جارى است و گناهکارى .
ظاهر نیکوى روزگار
ما قال الناس لشى ء(طوبى له ) الا و قد خباء له الدهر یوم سوء مردم درباره هیچ چیزى نگویند: خوشا آن مگر این که روزگار براى آن (ظاهر خوش نما) روز نامبارکى پنهان کرده باشد.
تغییر قضا با صدق و خلوص
فلما راى الله صدقنا اءنزل بعدونا الکبت ، و اءنزل علینا النصر حتى استقر الاسلام ملقیا و متبوئا اءوطانه
وقتى که خداوند صدق و خلوص ما را دید، دشمن ما را به ذلت و خوارى نشاند و پیروزى را بر ما فرستاد. تا آن گاه که اسلام مانند شترى که گردن بر زمین بنهد و حالت تسلیم به خود بگیرد، استقرار یافت و در جایگاه هاى خود عقول و دل هاى مسلمانان ) جاى گیر شد.
قضاى الهى
حتى اذا و افق وارد القضاء انقطاع مدة البلاء حملوا بصائرهم على اسیافهم و دانوا لربهم باءمر واعظهم
آن گاه که عامل قضاى خداوندى با پایان یافتن مدت آزمایش موافقت نمود بصیرت هاى خود را بر شمشیرهایشان حمل کردند و با اطاعت از امر راهنمایشان به پروردگار نزدیک شدند.
ناخرسند از قدر الهى
من اءصبح على الدنیا حزینا فقد اءصبح لقضاء الله ساخطا
کسى که صبح کند و به خاطر دنیا محزون باشد، از قضا و قدر الهى ناخرسند است .
سرنوشت و تقدیر
لا یجرى لاحد الاجرى علیه ، و لا یجرى علیه الا جرى له . و لو کان لاحد اءن یجرى له و لا یجرى علیه ، لکان ذلک خالصا لله سبحانه دون خلقه ، لقدرته على عباده ، و لعدله فى کل ما جرت علیه صروف قضائه
حق چیزى است که به نفع کسى به جریان نمى افتد، مگر این که روزى دیگر به ضرر او سراغش را خواهد گرفت (و بالعکس ) و به ضرر کسى جارى نمى شود مگر این که روزى دیگر به سود او به جریان مى افتد و بنا بود که حق همواره به سود کسى جارى گردد نه بر ضرر او، چنین وضعى درباره حق فقط به طور خالص براى خدا منحصر بود؛ زیرا او است پیروز مطلق بر بندگانش و به جهت دادگرى مطلق او در همه مواردى که انواع قضاى (حکم ) او در آن ها به جریان مى افتد.
سپاس تقدیر الهى
الحمد الله على التقدیر حتى تکون الافُة فى التدبیر
ستایش مى کنم خدا را در برابر چیزى که قضایش به آن متعلق گشته و به هر فعلى که مقدر فرموده و مرا به شما مبتلا ساخته است .
آفت در تدبیر
یغلب المقدر على التقدیر حتى تکون الافة فى التدبیر
قدر الهى بر تدبیر پیروز شود تا آن جا که آفت در تدبیر باشد.
مصدر قضا و قدرها
اءان صبت علیهم المصائب لجؤ وا الى الاستجازة بک ، علما بان اءزمة الامور بیدک ، و مصادرها عن قضائک
اگر مصیبت هاى روزگار بر سر اولیاء الله تاختن آورد، پناهندگى به تو جویند؛ زیرا مى دانند که زمام همه امور به دست تو است و صدور آن ها از مقام قضاى تو.
ناخشنودى به قضاى الهى
اءلا فالحذر الحذر من طاعة ساداتکم و کبرائکم الذین تکبروا عن حسبهم ، و ترفعوا فوق نسبهم ، والقوا الهجینه على ربهم ، و جاحدوا الله على ما صنع بهم . مکابرة لقضائه ، و مغالبُة لالائه
آگاه شوید! بر حذر و بیمناک باشید از اطاعت آقایان و بزرگان خود، کسانى که از ارزش هاى واقعى حیثیت خود را بالاتر تلقى کردند و بالاتر از نسب خود سربلند نمودند، زشتى کار خود را به خدا نسبت دادند و درباره آن چه که خداوند با آنان انجام داده است انکار ورزیدند، این همه (خطا کارى ها) را در رویا رویایى جاهلانه و متکبرانه با قضاء خداوندى و پیروزى جستن بر نعمت هاى او مرتکب شدند.
قطعیت تقدیر
لن یبطى ء عنک ما قد قدر لک .
آن چه که براى تو تقدیر شده است از تو به تاءخیر نخواهد افتاد.
خرسند نبودن به قضا
لا ینقص سلطانک من عصاک و لا یزید فى ملک من اءطاعک ، و لا یرد اءمرک من سخط قضاءک
کسى که تو را معصیت کند از سلطه تو خدا نکاهد و کسى که اطاعتت کند بر ملک تو نیفزاید، و کس که از قضاى تو به غضب آید نتواند امر تو را برگرداند. تقدیر معلوم الهى
احمده الى نفسه کما استحمد اءلى خلقه ، و جعل لک شى ء قدرا، و لک قدر اءجلا و لکل اجل کتابا
ستایش مى کنم خدا را براى تقرب به او همان گونه که خود از مردم ستایشش را خواسته است و براى هر چیزى اندازه اى قرار داده و براى هر اندازه اى مدتى محدود، و براى هم مدتى قرارى ثابت .
تقدیر معلوم الهى
لما سئل عن القدر -: طریق مظلم فلا تسلکوه ، و بحر عمیق فلا تلجوه ، سر الله فلا تتکفوه
از آن حضرت علیه السلام درباره قدر سوال شد، پس فرمود: راهى است تاریک ! پس آن راه را در پیش نگیرید و دریایى است عمیق پس در آن وارد نشوید و راز خداوندى است پس براى کشف آن خود را به زحمت نیندازید.
تقدیر و تدبیر
تذل الامور للمقادیر حتى یکون الحتف فى التدبیر کارها و چاره جویى ها در برابر تقدیرات الهى خوار مى گردد. تا آن حد که گاه چاره جویى انسان موجب هلاک او مى گردد.
فرمان هاى محکم حق
اءمره قضاء و حکمة ، و رضاه اءمان و رحمة ، یقضى بعلم ، و یعفو بحلم
فرمان خداوند بر مبناى قضا و حکمت ، و رضاى او موجب آمال و رحمت است حکم او بر مبناى علم ، و منشاء عفو او هم است .
تقدیر الهى
المقدر لجمیع الامور بلا رویة و لا ضمیر
آفریننده است با سنجش دقیق براى همه کائنات بدون اندیشه و مفاهیم درونى .
نامعلومى سرنوشت
رب مستقبل یوما لیس بمستدبره ومغبوط فى اءول لیله ، قامت بوا کیه فى آخره
چه بسا کسى که روز به زندگى روى آورده ؛ اما شب آن روز را ندیده ، و بسا کسانى که در آغاز شب به او رشک برده اند؛ اما در پایان شب بر مرگ او گریسته اند. آرزوى بهترین تقدیر
استودع الله دینک و دنیاک و اساله خیر القضاء لک فى العاجلُة و الاجلة و الدنیا و الاخرُة
دین و دنیاى تو را به خدا مى سپارم و از او مى خواهم که در حال و آینده در دنیا و آخرت بهترین سرنوشت را براى تو در نظر بگیرد. خشم به قضاى الهى
من اصبح على الدنیا حزینا، فقد اءصبح لقضاء الله ساخطا، و من اصبح یشکو مصیبةُ نزلت به ، فقد اصبح یشکو ربه
کسى که به خاطر مال دنیا اندوه خورد، به قضاى الهى خشم ورزیده و کسى که از مصیبتى که به او رسیده به خلق شکایت برد، از پروردگارش شکایت کرده است .
قضاى متقن الهى
لم یوده خلق ما ابتدا، ولا تدبیر ما ذرا، و لا وقف به عجز عما خلق ، و لا ولجت علیه شبهُة فیما قضى و قدر، بل قضاء متقن ، و علم محکم ، و امر مبرم
آفرینش آن چه که خلق نموده و تدبیر آن چه که به وجود آورده است سنگینى و خستگى براى او نداشته و ناتوانى از ایجاد کائنات و به راه انداختن آن او را متوقف نساخته است و در اجراى قضا و گستردن نقشه هستى اشتباهى بر او وارد نگشته است ، بلکه کار او قضایى است متقن و علمى است محکم و امرى است قطعى .
به نام خدا
عالمان و غیرعالمان
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ
بگو : « آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟» تنها خردمندان به این حقیقت توجه دارند.
عالمان و جاهلان هر دو به ظاهر انسان هستند اما تفاوت آنان از نظر شخصیت و ارزش انسانی، تفاوت خورشید تابناک است و شب ظلمانی ! تفاوت آنان همان تفاوت چشمه ی آب زلال است و کویر خشک علم ارزشی است که برای رسیدن به آن باید تلاش کنیم. چنان که پیامبر (ص) فرمودند: « ز گهواره تا گور دانش بجوی»
به نام خدا
احادیث زیبای امانت وامانت داری
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:إِذا رَأَیتَ مِن أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ: اَلحَیاءُ وَالمانَةُ وَالصِّدقُ؛
هر گاه در برادر (دینى) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش: حیا، امانتدارى و راستگویى.
نهج الفصاحه، ح 205
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَحَجَّ وَاعتَمَرَ وَقالَ «اِنّى مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛
سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسى که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتى که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید.
نهج الفصاحه، ح 1280
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:آیَةُ المُنافِقِ ثَلاثٌ: اِذا حَدَثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذا اؤتُمِنَ خانَ؛
نشان منافق سه چیز است: 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .
صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح 89
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:إِذا رَأَیتَ مِن أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ: اَلحَیاءُ وَالمانَةُ وَالصِّدقُ؛
هر گاه در برادر (دینى) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش: حیا، امانتدارى و راستگویى.
نهج الفصاحه، ح 205
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:ثَلاثٌ لَیسَ لاَِحَدِ مِنَ النّاسِ فیهِنَّ رُخصَةٌ: بِرُّ الوالِدَینِ مُسلِما کانَ اَؤ کافِرا وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ لِمُسلِمٍ اَو کافِرا وَاَداءُ الاَمانَةُ اِلى مُسلِمٍ کانَ اَؤ کافِرا؛
سه چیز است که ترک آن براى هیچ کس جایز نیست: نیکى به پدر و مادر مسلمان باشند یا کافر، وفاى به عهد با مسلمان یا کافر و اداى امانت به مسلمان یا کافر.
جامع الصغیر، ج2، ص716، ح3469
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:اَقرَبُکُم غَدا مِنّى فِى المَوقِفِ اَصدَقُکُم لِلحَدیثِ وَاَدَّاکُم لِلاَمانَةِ وَاوفاکُم بِالعَهدِ وَاَحسَنُکُم خُلقا وَاَقرَبُکُم مِن النّاسِ؛
نزدیک ترین شما به من در قیامت، راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.
بحارالأنوار، ج75، ص94، ح12
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:إِذا رَأَیتَ مِن أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ: اَلحَیاءُ وَالمانَةُ وَالصِّدقُ؛
هر گاه در برادر (دینى) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش: حیا، امانتدارى و راستگویى.
نهج الفصاحه، ح 205
به نام خدا
احادیث امانت وامانت داری
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:إِن أَحبَبتُم أَن یُحِبَّکُمُ اللّه وَرَسولُهُ فَأَدّوا إِذَا ائتُمِنتُم وَاصدُقوا إِذا حَدَّثتُم وَأَحسِنوا جِوارَ مَن جاوَرَکُم؛ نهج الفصاحه، ح 554 پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:لَیسَ مِنّا مَن یُحَقِّرُ المانَةَ حَتّى یَستَهلِکُها إِذَا استُودِعَها؛ از ما نیست کسى که امانت را کوچک بشمارد و از آن مواظبت نکند و در معرض تلف شدن قرار بدهد. بحارالأنوار، ج75، ص172، ح13 پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:مَنِ ائتَمَنَ غَیرَ أَمینٍ فَلَیسَ لَهُ عَلَى اللّه ضَمانٌ لأَِنَّهُ قَدنَهاهُ أَن یَتَمِنَهُ؛پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:مَن خانَ أَمانَةً فِى الدُّنیا وَلَم یَرُدَّها إِلى أَهلِها ثُمَّ أَدرَکَهُ المَوتُ ماتَ عَلى غَیرِ مِلَّتى وَیَلقَى اللّه وَ هُوَ عَلَیهِ غَضبانٌ؛ هر کس به فردى غیر امین امانت بسپارد، خداوند ضامن او نیست، زیرا او را از امانت سپارى به غیر امین بازداشته است. بحارالأنوار، ج103، ص179، ح3 کسى که در دنیا به امانتى خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بمیرد بر دین من نمرده است و با خدا دیدار مى کند در حالى که بر او خشمگین است. امالى صدوق، ص 516 به زیادى نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویى و امانتدارى آنها توجه کنید. بحارالأنوار، ج75، ص114، ح5
اگر مى خواهید که خدا و پیغمبر شما را دوست بدارند وقتى امانتى به شما سپردند رد کنید و چون سخن گویید راست گویید و با همسایگان خود به نیکى رفتار نمایید.
دروغگو امانتدار نیست و بدکار، نگهدارنده اسرار.
غررالحکم، ج 5، ص 85 ، ح 7506
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:أَربَعٌ مَن أُعطیَهُنَّ فَقَد أُعطىَ خَیرَ الدُّنیا وَالخِرَةِ صِدقُ حَدیثٍ وَأَداءُ أَمانَةٍ وَعِفَّةُ بَطنٍ وَحُسنُ خُلقٍ؛
چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویى، اداء امانت، حلال خورى و خوش اخلاقى.
غررالحکم، ج2، ص151، ح2142
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:لا تَمَنَنَّ مَلولاً؛شخص به ستوه آمده و رنجیده را امین مشمار.
نهج البلاغه، حکمت 211
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:اَلامانَةُ تَجُرُّ الرِّزقَ، وَالخیانَةُ تَجُرُّ الفَقرَ؛
امانتدارى روزى مى آورد و خیانت در امانت فقر.
بحارالأنوار، ج78، ص60، ح138
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:لا تَخُن مَنِ ائتَمَنَکَ وَإِن خانَکَ وَلاتُذِع سِرَّهُ وَإِن أَذاعَ سِرَّکَ؛
به کسى که تو را امین قرار داده است خیانت مکن هر چند او به تو خیانت کرده باشد و راز او را فاش مساز اگر چه او راز تو را فاش ساخته باشد.
بحارالأنوار، ج77، ص208، ح1
کانَ النَّبىّ صلىاللهعلیهوآله قَبلَ المَبعَثِ مَوصوفا بِعِشرینَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنبیاءِ لَوِ انفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ فَکَیفَ مَنِ اجتَمَعَت فیهِ؟! کانَ نَبیّا اَمینا، صادِقا، حاذِقا، اَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخیا، کمیا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَمیُخالِط مُنَجِّما وَ لا کاهِنا و لا عَیافا؛
رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلتهاى پیامبران را دارا بودند، که اگر کسى یکى از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسى که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبرى امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرمخو بودند و با هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیبگو و پیشگویى همنشین نبودند.
المناقب لابن شهر آشوب، ج 1، ص 123
امام موسی کاظم علیه السلام:اَداءُ الاَمانَةِ وَالصِّدقُ یَجلِبانِ الرِّزقَ، وَالخیانَةُ وَالکَذِبُ یَجلِبانِ الفَقرَ وَ النِّفاقَ؛
اداى امانت و راستگویى روزى را زیاد مىکند و خیانت و دروغگویى باعث فقر و نفاق مىشود.
بحارالأنوار، ج 78، ص 327
به نام خدا احادیث زیبای امام صادق علیه السلام درمورد امانتداری امام صادق علیه السلام:لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، وَلکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ وَأداءُ الأمانَةِ؛ فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مىکند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس مىکند، بلکه آنها را به راستگویى و امانتدارى بیازمایید. کافى، ج2، ص 104، ح2 خداى عزوجل هیچ پیامبرى را نفرستاد، مگر با راستگویى، و برگرداندن امانت به نیکوکار و یا بدکار. کافى، ج 2، ص 104، ح 1 امام صادق علیه السلام:لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، وَلکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ وأداءُ الامانَةِ؛ کافى، ج2، ص104، ح2 امام صادق علیه السلام:اَلمَکارِمُ عَشرٌ ، فَإنِ استَطَعتَ أن تَکونَ فیکَ فَلتَکُن... : صِدقُ الَبسِ ، وَصِدقُ اللِّسانِ ، وَأداءُ الامانَةِ ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ ، وَإقراءُ الضَّیفِ ، وَ إطعامُ السّائِلِ ، وَالمُکافاةُ عَلىَ الصَّنائعِ ، وَالتَّذَمُّمُ لِلجارِ ، وَالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ ، وَرَأسُهُنَّ الحَیاءُ؛ غررالحکم، ج6، ص441، ح10926 امام صادق علیه السلام:إِنَّهُ قالَ لِبَعضِ شیعَتِهِ ـ عَلَیکُم بِالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ، وَصِدقِ الحَدیثِ وَأَداءِ الامانَةِ وَالتَّمَسُّکِ بِما أَنتُم عَلَیهِ، فَإِنَّما یَغتَبِطُ أَحَدُکُم إِذا انتَهَت نَفسُهُ إِلى هاهُنا، وَأَومى بِیَدِهِ إِلى حَلقِهِ؛ امام صادق علیه السلام به بعضى از شیعیان خود فرمودند: بر شما لازم است پرهیزکارى و تلاش و راستگویى و امانت دارى و چنگ زدن به مذهب خود، زیرا هر یک از شما به هنگام جان دادن، غبطه او را خواهند خورد. امام صادق علیه السلام:اِتَّقُوا اللّه، وَعَلَیکُم بِأَداءِ الامانَةِ إِلى مَنِ ائتَمَنَکُم فَلَو أَنَّ قاتِلَ أَمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام ائتَمَنَنى عَلى أَمانَةٍ لأََدَّیتُها إِلَیهِ؛ تقواى الهى پیشه کنید و امانت را به کسى که شما را امین دانسته است، باز گردانید، زیرا حتّى اگر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام امانتى را به من بسپرد هر آینه آن را به او بر مى گردانم. امالى صدوق، ص 318
فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس مى کند، بلکه آنها را به راستگویى و امانتدارى بیازمایید.
مکارم ده تاست : اگر مى توانى آنها را داشته باش ... : استقامت در سختى ها، راستگویى، امانتدارى، صله رحم، میهمان نوازى، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکى ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
بنگر على علیه السلام با چه چیز آن مَقام را نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پیدا کرد همان را پیروى کن. همانا على علیه السلام آن مقام را نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله با راستگویى و امانتدارى بدست آورد.
کافى، ج2، ص104، ح5
به نام خدا
حدیث امانت داری
پیامبراکرم(ص):لا تَزالُ اُمَّتى بِخَیرٍ ما تَحابّوا وَ تَهادَوا وَ أَدَّوُا الامانَةَ؛
امّت من تا هنگامى که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه دهند و امانتدارى کنند، در خیر و خوبى خواهند بود.
عیون اخبار الرضا، ج1، ص32، ح25
به نام خدا
دین حق
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ
خداوند است که پیامبرش را با هدایت و آیی حق فرستاد تا بر همه ی مکاتب پیروز شود.
امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمودند « پیروزی حق یعنی ظهور امام زمان (عج) که بر همه ی مکاتب و احزاب پیروز شود و زمین را پر از عدالت کند.
به نام خدا
شناخت خدا
ناتوانى دل و دیده
عظم عن اءن تثبت ربوبیته باحاطة قلب اءو بصر
(خداوند) بزرگ تر از آن است ، که ربوبیتش با احاطه دل یا دیده ثابت شود.
اثبات وجود خدا
الحمد لله على وجوده بخلقه ، و بمحدث خلقه على اءزلیته
ستایش خداوندى را که آفریدگان خود را دلیل بر وجود خویش ساخت و حادث بودن آن ها را دلیل بر ازلیتش
کمال شناخت خداوند
اول الدین معرفته ، و کمال معرفته التصدیق به ، و کمال التصدیق به توحیده ، و کمال توحیده الاخلاص له ، و کمال الاخلاص له نفى الصفات عنه
سر آغاز دین شناخت خداست و کمال شناخت باور داشتن او، و درست باور داشتن او اعتراف به یگانه بودن اوست ، و اعتراف به یگانگى او، خالص نمودن اطاعت اوست و کمال اخلاص او، نفى تمام صفت ها از اوست .
ناتوانى دل از درک خدا
فلسنا نعلم کنه عظمتک ، الا اءنا نعلم اءنک حى قیوم ، لا تاءخذک سنة و لا نوم . لم ینته اءلیک نظر، و لم یدرکک بصر
ما از کنه عظمت تو چیزى نمى دانیم ، تنها همین را مى دانیم که تو زنده اى و همه چیز به تو پایدار است ، نه چرت تو را مى گیرد و نه خواب . دست هیچ اندیشه اى به تو نرسد و هیچ دیده اى تو را در نیابد.
نزدیکى به خدا، دورى از آتش
اعلم اءن ما قربک من الله یباعدک من النار، و ما باعدک من الله یقربک من النار
توجه داشته باشد آنچه تو را به خدا نزدیک مى کند از آتش دور مى گرداند و هر چه تو را از خدا دور گرداند به آتش نزدیک مى سازد.
بزرگى خداوند
تبارک الله الذى لا یبلغه بعد الهم ، و لا یناله حدس الفطن ، الاول الذى بلا غایة له فینتهى ، و لا آخر له فینقضى
برتر و بزرگ است خدایى که اندیشه هاى ژرف نگر، حدس زیرکى ها به حقیقت شناخت او نرسد، ابتدا و آغاز است که آخر و نهایتش نیست تا به آخر برسد و آخرى ندارد تا سپرى شود.
شناخت على (ع ) از خدا
عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم ، و حل العقود، و نقض الهمم
من خداوند سبحان را از این راه شناختم که تصمیم ها را بر هم مى ریزد و پیمان ها را مى گلسد و همت هاى سخت را درهم مى شکند
اعتقاد به خدا
لا یصدق ایمان عبد، حتى یکون بما فى ید الله اءوثق منه بما فى یده
هیچ کس در ادعاى ایمان راستگو و صادق نمى باشد، مگر زمانى که اعتمادش به آنچه نزد خداوند است بیشتر از آنچه نزد خودش است باشد
ناتوانى فرد از شناخت خدا
اعلم ان الراسخین فى العلم هم الذین اغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیوب ، الاقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب ، فمدح الله - تعالى - اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علما، وسمى ترکهم التعمق فیما لم یکفهم البحث عن کنهه رسوخا
بدان که استواران در علم آن کسانى هستند که اقرار به مجموع آن چه در پس پرده غیبت است و تفسیرش را نمى دانند، آنان را از این که بخواهند به زور از درهایى که جلو عوالم غیب زده شده است وارد شوند بى نیاز کرده است . پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسیدن به آن چه در حیطه دانششان نیست ستود و خود دارى آنان را از غور کردن در آن چه به بحث و جستجو از کنه آن مکلف نشده اند استوارى در علم نامیده
خداشناسى
انه لا ینبغى لمن عرف عظمة الله اءن یتعظم ، فآن رفعة الذین یعلمون ما عظمته ان یتوا ضعوا له
کسى که عظمت خداى را شناخت ، سزاوار نیست که خویشتن را بزرگ بشمارد؛ زیرا بلند مرتبگى کسانى که عظمت خدا را مى دانند به این است که در برابر او فروتن باشند.
به نام خدا
توحید
1. دو ستون محکم دین
وصیتى لکم : ان لا تشرکوا بالله وشیئا و محمد صلى الله علیه و آله فلا تضیعوا سنته . اقیموا هذین العمودین ، و اوقدوا هذین المصباحین ، و خلاکم ذم !
وصیتم به شما این است که هیچ چیزى را شریک خدا قرار ندهید و سنت محمد صلى الله علیه و آله را تباه نسازید. این دو ستون محکم دین (توحید و محافظت بر سنت پیامبر) را برپا دارید و این دو چراغ را روشن نگاه دارید تا در نتیجه ، توبیخ از شما دور باشد.
2. بى همتایى در خلقت
.. لا شریک اءعانه على ابتداع عجائب الاءمور
هیچ شریک و همتایى او را در آفرینش مخلوقات شگفت انگیز کمک و یارى نکرده است .
3. وحدانیت خدا
لم یولد سبحانه فیکون فى العز مشارکا و لم یلد فیکون موروثا
خداوند زاییده نشده تا در بزرگوارى اش شریک داشته باشد و نزاییده است .
4. نه زاده و نه زاییده شده !
الله الذى لم یلد فیکون مولودا، و لم یولد فیصیر محدودا. جل عن اتخاذ الابناء
خداوند کسى را نزاده تا خود مولود باشد و از کسى زاده نشده تا محدود به حدودى باشد، بالاتر از آن است که فرزندانى بپذیرد.
5. طنین دلایل توحید
نعقت فى اءسماعنا دلائله على وحدانیته
دلایل او خدا بر یگانگى اش در گوش هاى ما طنین انداز است .
6. ستم نابخشودنى
فاما الظلم الذى لا یغفر فالشرک بالله ، قال الله تعالى : (ان الله لا یغفر اءن یشرک به )
ستمى که بخشیده نخواهد شد، شرک به خداست و قول خداى تعالى است که : (خداوند نمى بخشد آن که به او شرک آورد.)
7. آثار اخلاص
ان الله تعالى ... شد بالاخلاص و التوحید حقوق المسلمین فى معاقدها
خداوند، با اخلاص و یکتا پرستى گره حقوق مسلمانان را محکم کرد.
8. بى همتایش بدان !
ما وحده من کیفه ، و لا حقیقته اصاب من مثله ، و لا ایاه عنى من شبهه و لا صمده من اشار الیه و تو همه
بى همتایش ندانسته کسى که براى او (خداوند) چگونگى و کیفیت بپندارد، و به حقیقت او نرسیده است کسى که برایش همانند و همتایى بپندارد، و به او نپرداخته کسى که او را به چیزى مانند کند، و قصد او نکرده کسى که به او اشاره کند یا به خیالش آورده باشد.
9. اساس دین
اول الدین معرفته ، و کمال معرفته التصدیق به ، و کمال التصدیق به توحیده ، و کمال توحیده الاخلاص له ، و کمال الاخلاص له ، و کمال الاخلاص له نفى الصفات عنه
اساس دین شناخت خدا، و کمال شناخت ، اعتراف به وجود اوست ، و کمال اعتراف ، درک یکتایى اوست ، و کمال توحید خدا، پاک ساختن عمل براى اوست و کمال اخلاص در برابر او، این است که وى را از صفات ممکنات منزه دانى .
10. بى همتایى خداوند
.. واحد لا بعدد، و دائم لا باءمد، و قائم لا بعمد. تتلقاه الاذهان لا بمشاعرة ، و تشهد له المرائى لا بمحاضرة
(اوست خدایى که ) یگانه است نه به شمارش ، و جاودان و به خود پایدار است ، برپاست نه با نگاهدارنده اى ، ذهن ما او را مى شناسند و به درک او نرسند. هر جا بر وجود او شهادت دهد، بدون آن که در آن باشد.
11. مرز نداشتن خدا
لم تبلغه العقول بتحدید فیکون مشبها، و لم تقع علیه الاوهام بتقدیر فیکون ممثلا
خردها براى او حد و مرزى نتوانند نهاد، تا در نتیجه به چیزى مانند باشد و اوهام برایش اندازه اى تعیین نتوانند کرد، تا بتوان برایش مثالى فرض کرد.
12. گواهى به وحدانیت حق
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له : الاول لا شى ء قبله ، و الاخر لا غایة له ، لا تقع الاوهام له على صفة ، و لا تعقد القلوب منه لى کیفیة
گواهى مى دهم که خدایى نیست جز خداى یگانه که بى شریک و بى همتاست ، آغاز و اول است و قبل از او چیزى نیست ، نه پندارها براى او صفتى مى دانند و نه عقل ها اثبات چگونگى او را مى توانند.
13. حقیقت توحید
التوحید اءن لا تتو همه ، والعدل اءن لا تتهمه
حقیقت توحید آن است که خدا را در فهم و اندیشه خود نیاورى و عدل آن است که او را (به هیچ بدى و ظلم ) متهم نسازى .
14. شناخت خدا
لا تناله الاوهام فتقدره ، و لا تتوهمه الفطن فتصوره و لا تدرکه الحواس فتحسه و لا تلمسه الایدى فتمسه
و هم ها به او نمى رسد، تا اندازه گیرى اش کنند و اندیشه هاى باریک بین او را در وهم نتوانند آورد، تا در نتیجه تصورش کنند و حواس به او نرسند، تا در نتیجه حسش کنند و به دست نمى آید تا در نتیجه او را لمس کنند .
15. اطاعت در عصیان نشاید
لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق
اطاعت از مخلوق در عصیان و نافرمانى از خالق نشاید .
16. ریا، شرک به خداوند
اعلموا اءن یسیر الریاء شرک .
بدانید، ریاکارى هر چند هم کم باشد شرک به خداوند است .
17. قبل از همه خدا
الحمد لله الکائن قبل اءن یکون کرسى او عرش ، اءوسماء اءو اءرض ، اءو جان اءو انس ، لا یدرک بوهم ، و لا یقدر بفهم ، و لا یشغله سائل ، و لا ینقصه نائل ، و لا ینظر بعین ، و لا یحد باءین ، و لا یوصف بالازواج ، و لا یخلق بعلاج ، و لا یدرک بالحواس و لا یقاس بالناس
سپاس خدایى را که بوده و هست ، پیش از آن که کرسى یا عرش یا آسمان یا زمین یا پرى یا انسان پدید آمده باشد. نه خیال درک او را تواند و نه فهم اندازه او بداند. نه پرسش کننده اى او را از کار متوقف کند، و نه عطا خواهنده اى در خزانه اش کاستى پدید آورد. بدون دیده بیناست و نمى تواند گفت که کجاست . با همتایى وصف نگردد و با تمرین نمى آفریند، حواس نتواند او را درک کند و او را با مردم نتوان سنجید .
18. جایگاه رفیع توحید
تبارک الله الذى لا یبلغه بعد الهم ، و لا یناله حدس الفطن
پاک و بلند مرتبه است خدایى که همت هاى بلند و حدس و گمان هوشمندان به او دسترس ندارد.
19. توحید بلاوصف
تتلقاه الاذهان بمشاعرة ، و تشهد له المرائى لا بمحاضرة . لم تحط به الاوهام ، بل تجلى لها بها
ذهن ها او را دریابند؛ اما نه از راه ادراک ، حواس و مشاعر و دیدنى ها بر وجود او گواهى دهند؛ اما نه به خاطر حضور او در آنها (بلکه از باب دلالت اثر بر مؤ ثر و فعل بر فاعل ) و اوهام بر او احاطه نیافت ؛ بلکه به واسطه اوهام و خردها بر آنان متجلى شد.
20. خدایى نیست جز الله
فقلت اءنا: لا اله الا الله انى اءولى مؤ من بک یا رسول الله
من گفتم (لا اله الا الله ) اى رسول خدا! من نخستین کسى هستم که به تو ایمان مى آورم .
21. اگر خدا را شریکى بود!
الامام على علیه السلام فى وصیته لابنه الحسن علیه السلام : اعلم یا بنى ! اءنه لو کان لربک شریک لاتتک رسله و لرایت آثار ملکه و سلطانه ، و لعرفت افعاله و صفاته ، و لکنه اله واحد کما وصف نفسه . لا یضاده فى ملکه اءحد، و لا یزول اءبدا
در سفارش خود به فرزند بزرگوارش امام حسن مى فرماید: بدان تو اى فرزندم ! که اگر پروردگارت را شریکى بود، بى گمان فرستادگان و رسولان او نیز نزد تو مى آمدند و نشانه هاى پادشاهى و اقتدار او را مى دیدى و افعال و صفاتش را مى شناختى ؛ اما خداوند همچنان که خود در وصف خویش فرموده : (خدایى یگانه است و در ملکش رقیبى ندارد و هرگز زوال نمى پذیرد.)
.: Weblog Themes By Pichak :.