آن که از خواب غفلت بیدار شده است، از نامحرمان اعنى از خفتگان و مردگان، دورى گزیند و حیات ابد آرزو کند، و چندان که گرفتار به درد چشم دریافتن چشم پزشک بر آید، او دو صد چندان در جستن زنده زنده کننده.
در اصحاح هشتم انجیل متى آمده است که:
یکى از شاگردان حضرت مسیح علیه السلام بدو گفت: اى آقا! مرا بار ده که نخست بروم پدرم را بخاکسپارم.
بدو فرمود: پیرو من باشد، مردگان را بگذار مردگانشان بخاک سپارند. و در شریعت خاتم صلى الله علیه و آله مردى انصارى از رسول الله پرسید:
هرگاه جنازه و مجلس عالمى پیش آید کدام یک در نزد تو محبوبتر است تا حاضر شوم؟
فرمود: اگر براى تجهیز و دفن جنازه کسى هست، همانا که حضور مجلس عالم برتر از حضور هزار جنازه است
آن که چند روزى خود را از هرزه خوارى و هرزه کارى، و از گزاف، و یاوه سرائى، بلکه زیاده گوئى و خلاصه از مشتهیات و تعشقات حیوانى باز بدارد، مى بیند که اقتضاى تکوینى نفس این است که از ریاضت، ضیاء و صفاء مى یابد، و آثار او را نور و بهائى است، پس اگر ریاضت مطابق دستور العمل انسان ساز، اعنى منطق وحى «، إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» بوده باشد، اقتضاى تکوینى نفس به کمال غائى و نهائى خود نائل آید.
آن که در جسم و روح خود بیندیشد، هر یک را بدین احوال ششگانه بیابد که آدم اولیاء الله حضرت وصى امام على علیه السلام زبان داده است:
«ان للجسم ستة احوال: الصحة و المرض و الموت والحیوة والنور و الیقظة و کذلک الروح فحیوتها علمها، و موتها جهلها، و مرضها شکها و صحتها یقینها و نومها غفلتها، و یقظتها حفظها».
یعنى جسم را شش حالت است:تندرستى و بیمارى و مرگ و زندگى و خواب و بیدارى، همچنین روح را که دانش زندگى، نادانى مرگ، دو دلى بیمارى، استوارى تندرستى، نا آگاهى خواب، و نگهدارى بیدارى او است.
آن که چند روزى کشیک نفس خود بکشد و صادرات و واردات آن را مواظب باشد بدرد خود مى رسد و چاره درمانش مى کند.
آن که از مرگ مى ترسد، از خودش مى ترسد.
آن که کشتزارش را و جین نکند، از گیاه هرزه آزار بیند.
آن که خود را فراموش کرده است، از یاد چه چیز خرسند است؟!
القرآن مأدبة اللّه (قرآن سفره خدا است)
انسان و قرآن، ص: 55
ان هذا القرآن مادبة اللّه فتعلموا مادبته ما استطعتم، و ان اصفر البیوت لبیت (لجوف- خ ل) اصفر من کتاب اللّه (رسول خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم)
قرآن سفره رحمت رحیمیّه الهیه است که فقط براى انسان گسترده شده است. طعام این سفره غذاى انسان است که به ارتزاق آن متخلق به اخلاق ربوبى مىگردد، و متصف به صفات ملکوتى مىشود و مدینه فاضله تحصیل مىکند. و هیچ کس از کنار این سفره بىبهره برنمىخیزد.
به حکم محکم منطق وحى غرض از ارسال رسل و انزال کتب دو اصل اصیل تعلیم و تربیت است. هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ. جمعه 62: 2.
تزکیه همان تأدیب و تربیت است که نفوس انسانى از رذایل اخلاق و اجتماع بشرى از فواحش اعمال تطهیر شود تا به تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت صاحب مدینه فاضله گردند.
در هزار و یک نکته، که یکى از آثار قلمى نگارنده است، نکتهاى در سمت مقدّس تعلیم و تربیت است که نقل آن را در این مقام شایسته مىبینیم و آن اینکه:
نکته سمت مقدّس تعلیم و تربیت سیرت حسنه سفراى الهى است که براىتشکیل مدینه فاضله و اعتلاى نفوس به فهم معارف ملکوتى و ارتقاى عقول به معارج قدس ربوبى مبعوث شدهاند. آنچنانکه در حالات خاصّ خودشان، در مقام دعا از خداوند سبحان، ارسال معلّم ربّانى را براى تزکیت و تعلیم انسانها مسألت مىنمودند. این دعاى حضرت ابراهیم خلیل علیه السّلام است که در قرآن کریم آمده است: رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. «1» و حق تعالى در استجابت دعایش فرموده است: کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ. «2»
و نیز فرمود: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ. «3»
انسان اگر گرفتار رهزن و اهریمن نشود، به وفق اقتضاى طلب غریزى و جبلّى خود، که ابد و سعادت ابدى خود را طالب است، همه حرف و صنایع و تمام احوال و اطوار شئون زندگى خود را براى استکمال، یعنى به فعلیت رساندن دو قوه نظرى و عملى انسانى خود که بمنزلت دو بال براى طیران به اوج قرب ربوبى مىباشند، قرار مىدهد، و سپس به تکمیل دیگران، یعنى به فعلیت رساندن همان دو قوه انسانى آنان مىکوشد.
خداوند سبحان در قرآن کریم این دو اصل را، که استکمال و تکمیل است، سرمایه سعادت و وظیفه انسان معرفى کرده است و سوره مبارکه عصر را به این دو اصل اختصاص داده است؛ و به کلام رفیع استاد علّامه طباطبائى در المیزان:
تلخّص السورة جمیع المعارف القرآنیة و تجمع شتات مقاصد القرآن فى اوجز بیان. و خواجه نصیر الدین طوسى را در تفسیر آن، بیانى موجز و مفید است که نقل آن در این مقام بسى شایسته است و تمامى آن این است:
______________________________
(1)- بقره 2: 129.
(2)- بقره 2: 151.
(3)- جمعه 62: 2.
آن را که درد نیست، مرد نیست.
آن که با یاد خدا همدم نیست، آدم نیست.
.: Weblog Themes By Pichak :.