به نام خدا
ایمان هاى مورد انتقاد
در قرآن ، از چند نوع ایمان و گرایش ، انتقاد شده است :
1- گرایش هاى موسمى و فصلى . بعضى انسان ها فقط وقتى که احساس خطر کردند و کشتى خود را در آستانه غرق شدن دیدند فریاد ((یا اللّه )) سر مى دهند. ولى همین که از مشکل رهایى پیدا کردند و کشتى خود را در ساحل دیدند مجدّدا به سراغ غیر خدا رفته ، شرک مى ورزند. در قرآن مى خوانیم : (فإ ذا رکبوا فى الفُلک دعوا اللّه مُخلصین له الدّین فلما نجّاهم الى البرّ إ ذا هم یشرکون )(163)
2- گرایش هاى تقلیدى . ایمان برخى به خدا، به خاطر تقلید از نیاکان است بدون هیچ دلیل و برهان منطقى ؛ همچون ایمان بت پرستان که در جواب انبیا مى گفتند: ما این عقیده به بت ها را از نیاکان خود گرفته ایم . قرآن در این باره مى فرماید: (قالوا بل وَجدنا آباءَنا کذلک یفعلون )(164)
3- ایمان سطحى . ایمان برخى انسان ها، سطحى است و در روح و روان و دل آنان نفوذ نکرده است . قرآن مى فرماید: (قالت الا عراب امنّا قل لم تؤ منوا و لکن قولوا اءسلمنا و لمّا یدخُل الا یمانُ فى قلوبکم )(165) گروهى از اعراب نزد پیامبر آمدند و گفتند: ما ایمان آورده ایم . خداوند به پیامبر فرمود: به اینها بگو: ایمان شما هنوز در قلبتان اثر نکرده است . و شما تنها اظهار ایمان مى کنید. همانند چاهى که از درون نمى جوشد، بلکه با دست در آن آب مى ریزند.
4- ایمان بدون عمل . با اینکه علم دارد امّا در مقام عمل تن پروراست . در قرآن آیات زیادى در مقام انتقاد از این افراد دیده مى شود. (احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنّا و هم لا یفتنون )(166)
5 - ایمان متزلزل . در برخى ایمان ها تردید، دودلى و تزلزل دیده مى شود، صاحب چنین ایمانى در انتظار پیشامدهاست که کدام طرف را انتخاب کند.
قرآن درباره چنین افرادى مى فرماید: برخى از مردم ، خدا را به حرف و ظاهر مى پرستند، هرگاه به خیر و نعمتى برسند اطمینان خاطر پیدا مى کنند و اگر به شر و فقر و آفتى برخورد نمایند از دین خدا برمى گرداند. چنین کسانى در دنیا و آخرت زیانکارند. (فان اصابه خیر اطماءنّ به و ان اصابته فتنة انقلب على وجهه ...)(167)
6- ایمان عاریه اى . در کتاب شریف اصول کافى بابى داریم به نام ((باب المعارین )) یعنى کسانى که دینشان عاریه است . برخى در دنیا دین دارند ولى هنگام مرگ ، بى دین از دنیا مى روند. مانند کسى که حج بر او واجب شود، ولى به حج نرود، و یا کسى که زکات اموال خود را نپردازد، هنگام مرگ به او مى گویند: ((فلیمت ان شاء یهودیّاً او نصرانیّا))(168) یا یهودى بمیر و یا نصرانى .
پیامبر روزى وارد مسجد شد و به پنج نفر از نمازگزاران فرمود: بلند شوید و از مسجد ما خارج شوید، زیرا شما نماز مى خوانید ولى زکات نمى دهید.
7- ایمان تبعیضى وگزینشى . برخى ها، از اسلام و قرآن ، فقط آنچه را که به نفع آنهاست مى پذیرند و آنچه را که مطابق با اهداف و امیال خود نمى بینند، نمى پذیرند. (و ان یکن لهم الحقّ یاتوا علیه مذعنین )(169) چنین افرادى مى گویند: (نؤ من ببعض و نکفر ببعض )(170)
در صدر اسلام ، عدّه اى نزد پیامبر آمدند و گفتند: ما به تو ایمان مى آوریم به شرط اینکه نماز نخوانیم ، پیامبر فرمودند: دین ، بدون نماز نمى شود.
8 - ایمان تاکتیکى . تعدادى از سران یهود مدینه ، نقشه کشیدند که یک روز صبح خدمت پیامبر اکرم برسند و ایمان بیاورند و بعد از ظهرِ همان روز از اسلام دست برداشته ، مجدّداً یهودى شوند و ادّعا کنند که اسلام بى فایده است .
آنها مى خواستند بدین وسیله اولاً از مسلمان شدن یهودیان جلوگیرى نمایند و ثانیاً در میان مسلمانان نیز شک و تردید و تزلزل به وجود آورند که لابد دین ما دین کاملى نیست ، چون دانشمندان و بزرگان یهودى ، صبح که مسلمان شدند، غروب با اندکى آشنایى با اسلام از آن دست برداشتند.
خداوند از طریق وحى پیامبرش را آگاه ساخت و فرمود: به مسلمانان بگو: نه از آمدنشان خوشحال گردند و نه از رفتنشان غمناک شوند.(171)
به نام خدا
آثار بى ایمانى
کسى که به خداى حکیم ایمان ندارد، انسانى است که :
1- خود را بى اصالت ، بى هدف و تنها مى بیند و هدفش فقط رفاه و زندگى مادّى است مانند یک حیوان .
2- حرکت خود را یک حرکت جبرى مى داند، نه تکاملى .
3- آینده خود را پس از مرگ ، نابودى مى داند چون به زندگى بعد از مرگ و بقاى روح عقیده ندارد.
4- راهنماى او در زندگى ، یا طاغوت هاى بیرونى است و یا هوس هاى درونى !
5 - برنامه زندگى او مملوّ از انواع تردیدها، محدودیّت ها، نقص ها و اشتباهات است .
6- در تفسیر هستى گیج است ؛ چون نمى داند چرا آمده ؟ و چرا مى رود؟ و هدفش از زندگى چیست ؟ تمام فکرش این است که چگونه زندگى کند، نه این که براى چه زندگى کند.
به نام خدا
عوامل دلهره
1- گاهى دلهره و نگرانى انسان از ترس سوء سابقه و لغزش هاى قبلى است که توبه و یاد خداى بخشنده و مهربان ، این دلهره را به آرامش تبدیل مى کند؛ زیرا او گناهان را مى بخشد و توبه را مى پذیرد.
2- گاهى ریشه دلهره ونگرانى ، احساس تنهایى است که ایمان به خدا این دلهره را به آرامش تبدیل مى کند. شخص با ایمان مى گوید: خدا، هم انیس است وهم مونس ، حرفم را مى شنود، کارم را مى بیند و به من مهربان است .
3- گاهى نگرانى ودلهره انسان به خاطر ضعف است که ایمان به قدرت بى نهایت و توکّل بر خدا و امدادهاى او، این نگرانى را جبران مى کند.
4- گاهى اضطراب به خاطر احساس پوچى و بى هدفى است ، امّا ایمان به خداى حکیمى که در این عالم ، هر چیزى را طبق حکمت و براى هدفى خاصّ آفریده ، این اضطراب را هم برطرف مى کند.
5 - گاهى دلهره و ناراحتّى ، به خاطر آن است که انسان موفّق نشده همه را راضى کند و ناراحت است که چرا فلان شخص یا فلان گروه را از خود رنجانیدم و یا من که این همه زحمت کشیدم ، چرا مردم قدردانى نمى کنند؟ ولى توجّه به این که فقط باید خدا را راضى کنیم و عزت و ذلت تنها به دست او است ، این نگرانى را نیز از بین مى برد.
6- گاهى تلاش ها وتبلیغات سوء دیگران ، انسان را نگران مى کند. ایمان به وعده هاى الهى مبنى بر پیروزى حقّ بر باطل برطرف کننده این نگرانى است .
7- گاهى متلک و استهزاى دیگران ، موجب نگرانى انسان مى گردد، ولى ایمان به خداوند - که به رسولش مى فرماید: ما تو را از استهزاى دیگران حفظ مى کنیم - این نگرانى را نیز برطرف مى کند. (انّا کفیناک المستهزئین )
بنابراین ، اگر در قرآن مى خوانیم : (اءلا بِذکر اللّه تَطمئنّ القلوب ) آگاه باشید با یاد خدا دلها آرام مى شود. این یک واقعیّتى است .
به نام خدا
آثار ایمان به خدا
# ایمان به خالق هستى ، در جامعه اسلامى ، برابرى و برادرى ایجاد مى کند.
# ایمان به خداى یکتا، تمامى امتیازات پوشالى را در هم مى ریزد، همه انسان ها را بنده یک خدا و همه را در برابر قانون یکسان مى داند.
# با یاد خدا و حاکمیّت قانون الهى بر دلها، مصالح جامعه در اولویّت قرار مى گیرد. فدا کردن مصالح فردى به خاطر جامعه ، زمانى مى تواند منطقى باشد که انسان باور کند این فدا شدن ها به هدر نمى رود و خداوند جبران مى کند و این باور در سایه ایمان به خدا به دست مى آید.
# ایمان به خدا همبستگى ملّت ها را به دنبال دارد. بهترین وسیله همبستگى ملّت ها، ایمان به خداست ، همان گونه که بهترین اهرم فشار بر طاغوت ها ایمان و توحید است .
کسى که به خدا ایمان دارد:
# احساس عشق ودلگرمى مى کند. کسى که مى داند تمام کارهاى او زیر نظر است وهیچ عملى نابود نمى شود وخریدار تلاش او خداست ، آن هم با قیمت بهشت و رضوان الهى ، و حتّى گاهى بدون تلاش او وتنها به خاطر حسن نیّت ، به او اجر و پاداش مرحمت مى کند؛ چنین شخصى با عشق و دلگرمى زندگى مى کند.
# همه کارهایش را براى خدا انجام مى دهد و در فکر خودنمایى و ریاکارى نیست . از حیله و حُقّه بازى دورى مى کند. زیرا کسى که خود را در محضر خدا و خدا را شاهد اعمال خود مى داند، نمى تواند اهل مکر و حیله باشد.
# عزّتمند است . کسى که بندگى او را پذیرفته ، در برابر هیچ قدرت و مقامى جز خدا تسلیم نمى شود و همه را بندگانى همچون خود مى داند. لذا از احدى جز خدا نمى ترسد. (و لا یخشون احداً الاّ اللّه )
# به همه انسان ها به عنوان آفریده هاى خدا به یک چشم مى نگرد. على علیه السلام در تقسیم بیت المال بین عرب و عجم فرقى نمى گذاشت و در پاسخ فردى که پرسید: چرا فرقى نمى گذارید؟ فرمود: خداى همه آنها یکى است .
# عدالت و حقوق دیگران را مراعات مى کند. انسان موحّد، به هیاهوهاى دیگران توجّهى ندارد و فقط به وظیفه شرعى خود عمل مى کند
# ترس از فقر او را به کارهاى ناشایسته سوق نمى دهد. کسى که به خدا ایمان دارد او را رازق خود، همسر و فرزندان خود مى داند، بنابراین ، از ازدواج به خاطر ترس از فقر، فرار نمى کند. (ان یکونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله ) وفرزندان خود را از ترس فقر رها نمى کند ویا نمى کشد. (نحن نرزقهم وایّاکم )
# هرگز زیانکار نیست . چون در برابر کار فانى خود، بهایى پایدار و جاودان مى گیرد. و به جاى هر نوع تکیه گاهى تنها به او تکیه مى کند. لذا از آرامش خاصى برخوردار است .
اکنون عوامل دلهره و اضطراب را بیان مى کنیم تا روشن شود که ایمان به خدا چگونه به انسان آرامش مى دهد.
به نام خدا
علل انحراف از توحید
مسائلى مى تواند انسان را از خط خدا و مدار توحید بیرون کند از جمله :
1- ترس از طاغوت : یکى از عوامل انحراف ، ترس از طاغوت است . قرآن مى فرماید: فرعون به مردم اعلام مى کرد: هرکه غیر از من خدایى و قدرتى را قبول کند او را به زندان مى اندازم .(154) مردم هم از ترس ، به بندگى او تن داده بودند.
2- تعصّب بى جا: گاهى عشق و علاقه به چیزى ، سبب مى شود که انسان خدا را نادیده بگیرد و به چیزى یا انسانى که مورد علاقه اوست روآورد و آن را محور کار و مهر و غضب خود قرار دهد. قرآن مى فرماید: یهودیان ، احبار و راهبان خود را ولىّ و سرپرست خود قرار داده بودند و خدا را کنار مى گذاشتند و هر چه این عالم نماها حلال خدا را حرام یا حرام او را حلال مى کردند، یهودیان به خاطر علاقه و عشقى که به آنان داشتند از آنها پیروى مى کردند.(155)
3- امید نابجا: گاهى تکیه به غیرخدا، به امید کمک جویى و یا عزّت طلبى از دیگران است . قرآن در این زمینه مى فرماید: گروهى به سراغ غیر خدا مى روند. تا شاید یارى شوند.(156) ودر آیه دیگر مى فرماید: براى اینکه سبب عزّت آنها شوند!(157)
به نام خدا
الگوى توحید
روش قرآن این است که علاوه بر امر و نهى و دادن طرح ، براى هر برنامه اى الگو و مدل هم معرفى مى کند که این خود تحت عنوان ((الگوها در قرآن )) موضوع یک بحث جالب است ، قرآن مى فرماید: زن فرعون ، الگوى مؤ منان است ، زیرا در لابلاى عوامل جذب کننده و گول زننده خط خود را گم نکرد و ناز و نعمت و مال و مقام دربار فرعون هم در اراده او اثر نگذاشت و به قدرى در مراتب ایمان رشد کرده ، بالا آمد که از خدا نجات خود را درخواست کرد.(145)
و نیز در قرآن مى خوانیم : الگو و مدل کافران ، زن حضرت نوح است که عناد و لجاجت و هوا و هوس ، مانع هدایت پذیرى او شد(146) تا آنجا که در خانه وحى و تحت سرپرستى دائمى پیامبرى همچون نوح ، همچنان در راه خود باقى ماند.
قرآن درباره حضرت ابراهیم علیه السلام نیز مى فرماید: (انّى جاعلک للناس اماما)(147) در اینجا به سراغ تاریخ حضرت ابراهیم مى رویم و فهرستى از کارهاى او را برمى شمریم تا قهرمان بودن او در توحید روشن شود.
حضرت ابراهیم همواره تسلیم خدا بود؛ هیچ مانعى جلوى راه او را نمى گرفت و در همه آزمایش هاى الهى قبول شد.(148)
1- پس از حدود صد سال انتظار که خداوند به ابراهیم فرزندى عطا فرمود، به او فرمان داد تا نوجوان خود اسماعیل را ذبح کند. او بى چون و چرا تسلیم شد و وظیفه را بر غریزه مقدّم داشت ، پا بر نفس خود گذاشت و اسماعیل را خواباند و کارد را بر گردن او گذاشت که فرمان آمد: دست نگه دار که فرمان ما یک آزمایش بود.(149) آرى ، او در کوبیدن بت درون پیروز شد.
2- ابراهیم علیه السلام با محاجّه و استدلال ، دماغ نمرود را به خاک مالید.(150) و طاغوت زمان خود را درهم کوبید.
3- در برابر بت پرستان ، با شکستنِ بت هاى بزرگ و کوچک ، فطرت خفته آنان را بیدار کرد.
4- با بستگان نزدیک خود به خاطر خدا قطع رابطه کرد.(151)
5 - از زن و کودک شیرخوار خود در راه عزت دین خدا گذشت .(152)
6- از جان خود - به هنگامى که او را در آتش افکندند - دست شست .(153)
به نام خدا
توصیف خداوند
1- خداوند بى همتاست : لیس کمثله شى و هو السمیع البصیر
2- خداوند بى نیاز مطلق است و همه به او نیازمندند:
(یا ایها الناس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى الحمید)
3- خداوند با چشم ظاهر دیده نمى شود: (لاتدرکه الابصار )
4- خداوند به همه چیز آگاه است : (ان اللّه بکل شى ء علیم )
5 - خداوند بر همه چیز قدرت دارد:
(تبارک الذى بیده الملک و هو على کل شى ء قدیر)
6- خداوند در همه جا هست : (فاینما تولّوا فثمّ وجه الله )
7- خداوند از خاطرات ذهنى همه آگاه است :
(و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه )
8 - خداوند از رگ گردن ، به انسان نزدیک تر است :
(ونحن اقرب الیه من حبل الورید)
9- خداوند قائم به ذات خویش است : (اللّه لا اله الاّ هو الحى القیوم )
10- خداوند را خواب سبک وسنگین نمى گیرد: (لاتاءخذه سنة ولانوم )
11- خداوند خالق تمام جهان هستى است : (لا اله الاّ هو خالق کل شى )
12- او مالک تمام هستى است : (للّه ملک السموات والارض وما فیهنّ)
13- تربیت و پرورش همه موجودات به دست اوست :
(فللّه الحمد ربّ السموات و ربّ الارض ربّ العالمین )
14- حیات و مرگ به دست اوست : (واللّه یمیت ویحیى )
15- تمام نظام هستى در برابر او تسلیم است :
(و له اسلم من فى السموات و الارض طوعاً او کرهاً و الیه یرجعون )
16- او شریک و همتایى ندارد: (لم یتّخذ ولداً و لم یکن له شریک ...)
17- همه موجودات به او نیازمندند: (یسئله من فى السموات و الارض )
18- عزّت و ذلّت به دست اوست :
(قل اللهم مالک الملک تؤ تى الملک من تشاء وتنزع الملک ممّن تشاء وتعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر)
20- روزى همه موجودات به دست اوست :
(ان اللّه هو الرزاق ذوالقوة المتین )
(و ما من دابة فى الارض الا على اللّه رزقها)
به نام خدا
23 اسفند
رحلت آیة الله سید ابوالقاسم کاشانى
مجاهد نستوه آیة الله ابوالقاسم کاشانى از پیشگامان مبارزه مردم عراق با انگلیس ، نماینده دوره 14 تا 16 مجلس شوراى ملى ، از رهبران نهضت ملى شدن صنعت نفت و رهبر فکرى فدائیان اسلام ، پس از سالها مبارزه با استعمار انگلیس و استبداد پهلوى و تحمل شداید تبعیدها و زندان ها، در 23 اسفند دعوت حق را لبیک گفت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
# یک گروهى که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى که مرحوم آیت الله کاشانى دید که اینها خلاف دارند مى کنند و صحبت کرد. اینها کارى کردند که یک سگى را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت ا... گذاشته بودند، این در زمان آن بود که اینها فخر مى کنند به وجود او، او هم مسلم نبود.
صحیفه نور جلد 19، ص 15
به نام خدا
ذکردرشب
علاء بن کامل گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام (در حالى که به فرموده خداوند در آخر سوره اعراف نظر داشت ) مى فرمود: شب هنگام ، با حال زارى و بیم ، بدون آنکه آوایت را آشکار کنى ، پروردگارت را در ضمیرت یاد کن (و بگو): لا اله الا الله وحده لا شریک له ، له الملک و له الحمد، یحیى و یمیت و یمیت و یحیى و هو على کل شى ء قدیر . علاء بن کامل گوید: من به حضور شریف امام عرضه داشتم که جمله بیده الخیر را در این ذکر نیاوردید؟ (چه طور است این را هم بر آن بیافزاییم ؟) آنگاه حضرت فرمودند: گر چه خیر به دست خداست ؛ ولى تو آنچه را که گفتم ، همانطور (بدون آنکه چیزى بر آن بیافزایى ) ده بار بگو و نیز هنگام برآمدن آفتاب و هنگام فرو شدن آن ده بار بگو اعوذ بالله السمیع العلیم .
به نام خدا
توبه مؤمن
محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر علیه السلام نقل کرده است : اى محمد بن مسلم ! گناهانى که مؤ من از آن توبه کند، بخشوده شود. پس باید براى زمان پس از توبه از نو شروع به عمل کند، و به خدا سوگند که این توبه تنها اهل ایمان راست . عرض کردم : چنانچه توبه خویش را بشکند و گناه کند و سپس توبه کند، چه ؟ فرمود: اى محمد بن مسلم ! آیا توانى باور کنى که بنده اى مؤ من بر گناه خویش پشیمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه کرده ، ولى خداوند توبه اش را نپذیرفته است ؟ گفتم : او بارها چنین کرده ؛ گناه کرده و سپس توبه و استغفار! فرمود: هر گاه که مؤ من به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نیز بخشایش و آمرزش را به سویش باز گرداند، و خداوند، آمرزنده و مهربان است . توبه را مى پذیرد و از بدى ها در مى گذرد. پس مبادا مؤ منان را از رحمت خدایى دور نمایى !
.: Weblog Themes By Pichak :.