بارها در دعای کمیل این جملات را زمزمه کرده ایم: اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تهتک العصم، اللّهم اغفر لی الذّنوب الّتی تنزل النقم، اللّهم اغفرلی الذنوب الّتی تغیّر النّعم، اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تحبس الدّعاء، اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تنزل البلاء؛(1) خدایا بیامرز گناهانی را که پرده های عصمت را می درد(و آبروی انسان را می برد) خدایا بیامرز گناهانی را که بدبختی ها را فرو می ریزد. خدایا ببخش گناهانی را که نعمت ها را تغییر می دهد، خدایا ببخش گناهانی را که دعای انسان را (از اجابت) حبس می کند (و باز می دارد) و خدایا ببخش گناهانی را که بلاها را نازل می کند. بارها و بارها این پرسش هم برای خود ما مطرح بوده و هم مردم و جوانان پرسیده اند که چه گناهانی است که گرفتاری و بدبختی را در پی دارد؟ کدام گناهان است که نعمت های انسان را تغییر و باعث سلب نعمت ها می شود؟ چه گناهانی است که مانع استجابت دعاهای انسانها می شود؟ و چه گناهانی باعث نزول بلاهایی چون سیل و زلزله و خشکسالی و...می شود؟ سربسته هم جواب داده ایم که برخی گناهان عامل این بیچارگی ها است. ولی جواب قانع کننده دادن نیاز به مطالعه آثار تمامی گناهان دارد، تا یکی یکی استخراج نشود که چه گناهانی مانع استجابت دعا می شود، و کدام گناه بلاها را نازل می کند... به روایتی از سید ساجدان زین عابدان، علی بن الحسین(ع) بر خوردم که یکجا به همه این پرسشها پاسخ داده بود، و بر آن شدم که آن را در اختیار خوانندگان عزیز نیز قرار دهم.
الف: گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهدخداوند آنچه از نعمت ها در زمین و اسمان است برای بهره برداری انسان آفریده است: هو الّذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً؛(2) او خدایی است که آنچه در زمین است همه را برای شما (انسان ها) آفریده.) و گاه نعمتهای ویژه را نیز به انسان عنایت می کند. ولی گاه این نعمت ها را از انسان می گیرد نه بخاطر این که نعوذباللّه خزانه الهی تمام شده باشد، که تمام شدنی نیست، و نه بخاطر بخل و امثال آن که ذات پاک او از هر عیب و نقصی مبرّا می باشد. بلکه گناهی و یا گناهانی از انسان صادر می شود که نعمت ها را از انسان می گیرد و یا تغییر می دهد، حال باید دید که کدام گناهان است که نعمت ها را تغییر می دهد و یا از انسان می گیرد. محمد بن علی بن الحسین از احمد بن الحسن تا می رسد به ابی خالد کابلی و او می گوید: سمعت زین العابدین علی بن الحسین(ع) یقول: الذّنوب الّتی تغیّر النّعم:از امام زین العابدین شنیدم که همیشه می فرمود:گناهانی که نعمتها را تغییر می دهد (چهار تا است که) عبارت باشد از:
1 ظلم و ستم کردن به مردمالبغی علی النّاس؛ظلم و ستم کردن بر مردم(نعمت ها را تغییر می دهد) لذا حکومت و سلطنت با کفر پیشگی دوام می آورد ولی با ظلم و ستم پیشگی دوام نخواهد آورد.(3) خصوصاً ظلم در حق افرادی که پناهی جز خداوند ندارد به سرعت برق، آه مظلوم می گیرد و نعمت را تغییر می دهد.(4)
2 ترک عادت نیکالزّوال عن العادة فی الخیر؛ از دست دادن عادت به کار خیر و نیک گاه انسان عادت های خوبی دارد، مانند خرج دادن برای امام حسین(ع)، کمک به فقرا، عادت به خواندن قرآن و دعا و نماز شب، ترک این عادات نیک که به راحتی به دست نیامده نعمت ها را از انسان می گیرد و یا تغییر می دهد.
3 ترک اختیار معروفواصطناع المعروف؛ از دست دادن اختیار عمل معروف (و شناخته شده نزد عقل و شرع) ممکن است مراد ترک عادت اختیار معروف و عمل شناخته شده در نزد عقل و شرع باشد، شاید مقصود این است که امر به معروف نکند و خود بدان عمل ننماید.
4 کفران نعمتوکفران النّعم؛ کفران نعمت نمودن. خداوند نعمتهای بیشماری به ما داده است از نعمت بعثت و امامت گرفته تا نعمت های عادی و معمولی همچون سلامتی، عقل، انواع خوردنی ها و پوشیدنی ها. کفران این نعمت ها نیز تغییر نعمت و یا زوال آن را به دنبال خواهد داشت.
5 شکر نعمت نکردنوترک الشّکر؛ترک شکر (نعمت). برترین شکر آن است که انسان نعمت را در مسیر خودش به کار ببرد،(5) و ترک آن به این است که در غیر مسیر صحیح استفاده کند، مثلاً جوانی را در مسیر گناه و فساد، مال را در مسیر حرام و لهو و لعب و..به کار برد. در ادامه حضرت سجاد به آیه قرآن استناد نموده: قال اللّه تعالی انّ اللّه لایغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم؛(6) خداوند نعمتهای خود را تغییر نمی دهد مگر آنکه مردم (بر اثر اعمال و رفتار و اندیشه ناسالم) در خود تغییر بوجود آورند.(7) استاد مطهری در ذیل آیه الیوم یئس الذین.... واخشون می گوید: فلا تخشوهم دیگر از ناحیه آنها بیمی نداشته باشید واخشون، از من بترسید. بعد از این که دینتان از بین برود یا ضعیف شود و هرچه که بر سرتان بیاید، باید از من بترسید از من بترسید یعنی چه؟ مگر خدا دشمن دین خودش است؟ نه! این آیه همان مطلبی را می گوید که در آیات زیادی از قرآن به صورت یک اصلی اساسی هست راجع به نعمتهایی که خداوند بر بنده اش تمام می کند، می فرماید: ان اللّه لایغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم(8) یا ذلک بانّ اللّه لم یک مغیّراً نعمةً انعمها علی قومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم.(9) مضمون اینست: خداوند هر نعمتی را که بر قومی ارزانی بدارد، آن نعمت را از آنها نمی گیرد مگر وقتی که آن مردم خودشان را از قابلیت بیندازند یعنی مگر اینکه آن مردم خودشان به دست خودشان بخواهند آن نعمت را ذایل کنند. این مطلب اساساً یک اصل اساسی در قرآن مجید است.(10)
ب: گناهانی که پشیمانی می آوردپنج گناه است که پشیمانی و حسرت شدیدی را به دنبال دارد که به راحتی قابل جبران هم نیست:
1 قتل ناحقحضرت سجاد(ع) در ادامه روایت فرمود: والذّنوب الّتی تورث النّدم قتل النّفس الّتی حرّم اللّه قال اللّه تعالی فی قصّة قابیل حین قتل اخاه هابیل فعجز عن دفنه فاصبح من النّادمین؛(11) گناهانی که پشیمانی می آورند (یکی) کشتن نفس انسانی است که خداوند (کشتن) او را حرام کرده است. خداوند بلند مرتبه در قصّه قابیل آن زمانی که برادرش هابیل را به قتل رساند و از دفن او عاجز شد(تا کلاغی را دید که چیزی را دفن می کند) می فرماید:(صبح کرد در حالی که پشیمان بود) نمونه های فراوان در خاطرات زندانی ها در مجلات و روزنامه ها می خوانیم که کسانی که مرتکب قتل شده اند به شدّت پشیمان و نادم شده اند.
2 ترک صله رحمو ترک صلة القرابة حتی یستغنوا؛ترک صله ارحام و بستگان تا آنجایی که بی نیاز شوند ترک رابطه با دوستان و خویشاوندان از گناهانی است که حسرت و پشیمانی و ندامت را به دنبال دارد که نمونه های آن را بخوبی در جامعه می توانیم مشاهده کنیم.
3 ترک نماز در وقتشو ترک الصّلوة حتی یخرج وقتها؛ترک نماز تا وقتش بگذرد در این دنیا خصوصاً در آخرت حسرت طولانی را در پی خواهد داشت.
4 ترک وصیّتو ترک الوصیّة؛ وصیّت نامه ننوشتن. هستند کسانی که وصیّتنامه نوشتن و یا وصیّت کردن را بد می دانند، ولی نمی دانند که ممکن است مرگ ناگهانی دامن آنها را بگیرد، وصیّت ها و دیون مردم و مظالم آنها و یا نماز و روزه قضا داشته و وصیّت به آن را ترک کرده باشد، آنگاه دچار حسرت و پشیمانی می شود. در ادامه این فقره آمده که و ردّ المظالم؛یعنی ردّ مظالم را ترک کند مقصود این است که گاه انسان مالی از مردم ضایع نموده که یادش رفته مربوط به چه کسی بوده است. برای این گونه موارد خوب است مالی در راه خدا داده شود به عنوان ردّ مظالم و نیّت صاحبان مال تا روز قیامت جبران حق آنها شود، ترک این مسئله نیز در قیامت پشیمانی و حسرت را به دنبال دارد.
5 زکات ندادنو منع الزّکاة حتّی یحضر الموت و ینغلق اللّسان؛ ندادن زکات تا زمانی که مرگ فرا برسد و زبان بند آید آنگاه می شود که همین اموالی که زکاتش را نداده در اختیار دیگران قرار می گیرد و آنها از آن استفاده می کنند ولی عذاب زکات ندادن را صاحب مال باید بچشد.
ج: گناهانی که عذاب و بدبختی را بدنبال داردو الذّنوب الّتی تنزل النقم؛ گناهانی که عذاب و بدبختی را نازل می کند عبارت است از:
1 نافرمانی ستمگرانه از آگاهانعصیان العارف بالبغی؛ با ستم از انسان عارف و آگاه (و رهبران دینی) نافرمانی نمودن. سرپیچی از فرامین پیشوایان دینی، انبیاء و امامان و مراجع عظام یکی از آثارش فرود آمدن عذاب الهی است که نمونه بارز آن درباره قوم نوح و قوم ثمود و عاد و... در تاریخ به ثبت رسیده است.
2 سرکشی در مقابل مردموالتّطاول علی النّاس؛ سرکشی در مقابل مردم.
3 استهزاء دیگرانوالاستهزاء بهم؛ ریشخند نمودن مردم و استهزاء نمودن آنان عذاب الهی را در پی دارد.
4 مسخره کردن دیگرانوالسّخریّة منهم؛ مسخره کردن دیگران که قرآن به صراحت از آن نهی نموده و فرموده است شاید شخص مسخره شده از مسخره کننده بهتر باشد.(12)
د: گناهانی که روزی و قسمت را تغییر می دهددرست است که روزی تقسیم شده است و تلاش و کوشش در بدست آوردن آن نقش اصلی را دارد ولی برخی گناهان تلاش و سعی را هم بی اثر می کند و باعث می شود که از سهم روزی انسان کاسته شود. آن گناهان عبارت است از:
1 اظهار نداریاظهار الفقر؛ خود را فقیر نشان دادن با همه کاستی باید قبول کرد که در طول سی سال انقلاب تغییرات فراوان در زندگی مردم ایجاد شده و غالب مردم وضعشان بهتر شده است ولی متأسفانه عادت و رسم بر این است که عدّه ای بنا دارند همیشه خود را فقیر و ندار جلوه دهند، و هیچگاه حاضر نمی شوند نعمت های الهی را به زبان بیاورند، اثر این گونه فقرنمایی کم شدن رزق و روزی است.
2 نماز عشاء را نخواندنوالنّوم عن العتمة؛نماز عشاء را نخوانده خوابیدن کلاً استخفاف به نماز عامل بی برکتی و کم شدن رزق است در میان نمازها، ترک نماز عشاء و صبح نقش بیشتری در کم شدن رزق و بی برکتی دارد. درباره نماز صبح و قضا نمودن آن فرمود: و عن صلاة الغداة؛ خواب ماندن از نماز صبح
3 سبک شمردن نعمت هاواستحقار النعم؛ حقیر شمردن نعمت های الهی تک تک نعمتهای الهی برای انسان نقش حیاتی دارد، همین هوا را توجّه کنید که خیلی ها اصلاً جزء نعمت های الهی به حساب نمی آورند، وقتی آلوده کردند قدر آن را می فهمند و همین طور سلامتی و... حقیر و کوچک شمردن نعمت ها، نعمت ها را از دست انسان می گیرد.
4 از خدا شکایت کردنبرخی بنده ها بجای بندگی به خداوند (نعوذ باللّه) می خواهیم به خدا خدایی یاد بدهیم، و به او می گوییم که اگر فلان گونه می کردی بهتر بود. و هرگاه زبان به شکایت و گلایه باز می کنیم، و حال آن که باید توجّه داشته باشیم خداوند قادر مطلق دانا و حکیم مطلق است دادن های او از سر حکمت است و ندادن های او نیز از سر حکمت. ضرر شکایت از خداوند متوجّه شخص شاکی می شود و رزق و روزی او کم می شود. امام سجاد(ع) فرمود: وشکوی المعبود عزّ و جلّ؛ و شکایت نمودن از معبود(خدای) عزیز و جلیل خویش (که روزی انسان را کم می کند)
ه گناهانی که پرده ها را می دردوالذّنوب الّتی تهتک العصم؛ گناهانی که پرده ها را می درد عبارت است از:
1 شراب خواریشرب الخمر؛ خوردن شراب
2 قمار بازیواللعب بالقمار؛بازی نمودن(با آلات) قمار
3 مزاحهای بیهودهوتعاطی ما یضحک النّاس من اللغو و المزاح؛خنداندن مردم با سخنان لغو و بیهوده و مزاح(باطل و ناروا)
4 گفتن عیب دیگرانو ذکر عیوب النّاس؛ به زبان آوردن عیوب مردم که از گناهان کبیره است و ضررها و زیانهای فراوانی دارد از جمله پرده حرمت انسان را می درد.
5 همنشینی با دودلانو مجالسة اهل الرّیب؛ همنشینی با اهل شک و تردید(و انسانهای سست عقیده) (پرده عصمت را می درد)
و گناهانی که بلاها را نازل می کندحضرت سجاد(ع) فرمود:والذّنوب الّتی تنزل البلاء؛ گناهانی که بلاء نازل می کند عبارت است از:
1 کمک نکردن به درماندگانترک اغاثة الملهوف؛ ترک یاری رسانی به فریادرسی درمانده هرجا ندای مظلومی بلند شد باید مسلمانان یاری کنند اگر این کار را ترک کنند منتظر بلا باشند مهم ترین مصداق مظلومین در این دوران می توان گفت: مردم مظلوم فلسطین، شیعیان جنوب لبنان، مردم مسلمان عراق و افغانستان و... می باشند. لذا حضرت سجاد(ع) در ادامه فرمود:و ترک معاونة المظلوم؛ کمک نکردن به مظلوم (بلا نازل می کند)
2 ترک امر به معروف و نهی از منکرجامعه اسلامی به این امر جدّی توجّه داشته باشند که ترک امر به معروف و نهی از منکر باعث می شود جامعه را گناه و فساد بگیرد نتیجه آن این می شود که بلا نازل شود و دامن همه را بگیرد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: یک گنهکار در میان مردم همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود و به هنگامی که در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ کردن موضعی که در آن نشسته است بپردازد و هرگاه به او اعتراض کنند، در جواب گوید من در سهم خود تصرّف می کنم. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده، یکبارگی همگی در دریا غرق می شوند.(13) به این جهت امام سجاد(ع) فرمود: یکی از گناهانی که بلاها را فرود می آورد و تضییع الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر؛(14) ضایع نمودن (و درست انجام ندادن) امر به معروف و نهی از منکر است
ز گناهانی که دشمنان را قدرت می بخشدوالذنوب الّذی تدیل الاعداء؛گناهانی که دشمنان را قدرت می بخشد عبارت است از: 1 المجاهرة بالظلم؛آشکارا ستم کردن آری اگر در جامعه ظلم و ستم علنی شد آرام آرام زمینه قدرت یافتن دشمنان نیز فراهم می شود. 2 و اعلان الفجور؛ کارهای بد را علنی کردن (و تشییع فاحشه در جامعه نمودن) 3 واباحة المحظور؛حلال شمردن حرام ه توجّه شود اگر کسی حرام الهی را حلال شمارد فرق نمی کند در بحث مالی باشد و یا حجاب و مرزهای دینی، بداند گامی برای تقویت دشمن برداشته است.
4 نافرمانی از نیکان و عصیان الاخیار؛ و نافرمانی (از فرمان) نیکان و برگزیدگان وجود پیشوایان دینی رحمت الهی است برای جوامع، هرجامعه از خوبان و پاکان خویش اطاعت کردند، دشمنان خود را زمین گیر نمودند، و هرجامعه ای به پیشوایان دینی و خوبان و پاکان پشت کردند دشمنان بر آنها مسلط شدند، اگر اندکی نگاهی به تاریخ و عصر خود و دور و بر و همسایه های خویش داشته باشیم به خوبی این مسئله را تصدیق می کنیم. دلسوزان جامعه تلاش کنند زمینه حرمت شکنی ها را از بین ببرند و اطاعت و پیروی از پاکان و خوبان و مراجع دینی را در جامعه نهادینه نمایند. آری وقتی علی(ع) خانه نشین شد و مردم از او اطاعت نکردند، دشمنان اسلام قدرت گرفتند و اسلام را به حاشیه کشاندند و در طول تاریخ نیز این قضایا تکرار شد، وقتی کوفیان از امام حسین(ع) حمایت نکردند، یزید بر مدینه و مکّه مسلط شد و آنچه از دستش آمد جنایت کرد. در تاریخ گذشته این کشور هم آن زمان که شیخ فضل اللّه به دار زده شد و مرحوم آیة اللّه کاشانی خانه نشین شد و مورد بی احترامی قرار گرفت دشمن دوباره مسلّط شد، در عراق وقتی خانه آیة اللّه حکیم سنگباران شد بعثی ها قدرت گرفتند و وقتی آیة اللّه سید محمد باقر صدر به شهادت رسید، ترک تازی بعثی ها بیشتر شد و امروز عدّه ای تلاش دارند در جامعه ما با برخی رفتارها زمینه برگشت دشمنان دین را فراهم نمایند.
5 والانطیاع للاشرار؛ اطاعت از اشرار(عامل دیگری است برای قدرت یابی دشمن) حقا که باید گفت سرچشمه سخنان معصومان مخزن اسرار الهی است. اگر کسی اتصال به علم الهی نداشته باشد هرگز نمی تواند این گونه دقیق حرف بزند، و بعد از 1300 سال همچنان سخنانش زنده بماند، گویی که این سخنان همین دیروز به مناسبت حوادث کشور گفته شده است و موبه مو به آثار اغتشاشات و عوامل ریشه ای آن اشاره دارد.
ح: گناهانی که عمر را کوتاه می کندبرخی گناهان عامل کوتاهی عمر انسانها است که حضرت در این باره می فرماید: والذّنوب الّتی تعجّل الفناء؛ و گناهانی که مرگ را نزدیک می کند شش گناه است. 1 قطیعة الرّحم؛ قطع رابطه کردن با (خویشاوندان نسبی و) رحم 2 والیمین الفاجرة؛ قسم ناحق (و دروغ) 3 والاقوال الکاذبة؛ سخنان دروغ(و دروغگویی) 4 والزّنا؛ زنا و کار خلاف عفّت که متأسفانه اثرش را در گوشه و کنار می بینیم. 5 و سدّ طریق المسلمین؛بستن راه مسلمانان (راهگیری..) 6 وادعاء الامامة بغیر حقّ؛ ادعای امامت نمودن بناحق عمر را کوتاه می کند. ط. والذّنوب الّتی تقطع الرّجاء؛ گناهانی که امید را قطع می کند.1 نا امیدی از خدا الیأس من روح اللّه؛(15) نا امیدی از رحمت خد
2 والقنوط من رحمة اللّه؛ ناامید شدن از رحمت الهی با این که رحمت او همه هستی را زیر بال خود گرفته و همه از کافر و موحد، ملحد و منافق، به یمن رحمت او روزی می خورند. 3 والثّقة بغیر اللّه؛اطمینان و تکیه کردن به غیر خداوند 4 دروغ پنداشتن وعده های الهی و التّکذیب بوعداللّه؛ دروغ پنداشتن وعده خداوند.
ی گناهانی که هوا را تاریک می کنداین گونه نیست که فقط عوامل طبیعی در ظلمانی شدن هوا مؤثر باشد، در واقع و پشت پرده این حوادث مسائل معنوی نیز دخیل است. حضرت سجاد(ع) فرمود:والذّنوب الّتی یظلم الهواء؛ گناهانی که هوا را تاریک می کند عبارت است از: 1 جادوگری والسّحر؛ جادوگری که متأسفانه در سالهای اخیر به شدّت در جامعه رواج یافته (حالا سحر واقعی و یا سحر نمایی) و جمعی از مردم نیز بر این باورند که ریشه مشکلات آنها سحر و جادوی دیگران است. از مشکلات کاری گرفته تا بسته شدن بخت دختران. 2 پیشگویی کاهنانه: والکهانه؛ کهانه (و پیشگویی کاهنانه) که در این زمینه نیز عدّه ای با باز کردن سرکتاب به پیشگویی های دروغپردازانه، و عجیب و غریب مردم را سرگرم نموده، زندگی ها را از هم می پاشند و با کلّاشی پولهای کلانی را به جیب می زنند. 3 تنجیم والایمان بالنّجوم؛ ایمان داشتن به تنجیم (و خبر دادن از آینده) مراد از تنجیم پیش بینی هوا، جهت شناسی و اطلاع از آسمان پیدا کردن نیست، بلکه مراد این است که بر اساس اوضاع فلکی آینده جهان و بشریت را پیش بینی کردن از کارهایی است که حرام می باشد، چون انسان تسلّط کامل بر اوضاع فلکی ندارد و آگاهی ناقص جز اخبار ناقص را در پی ندارد. 4 تکذیب تقدیرات الهی و التکذیب بالقدر؛ دروغ پنداشتن تقدیرات (الهی و قضا و قدر) نیز باعث تاریکی هوا می شود. به این نکته توجّه شود که قضای الهی (حتمیّت یافتن کارها) و قدر (اندازه های هر کار و عمل) الهی بر اساس رفتارهای همه جانبه و اختیاری ما ورق می خورد. 5 عاق والدین و عقوق الوالدین؛ عاق پدر و مادر بودن(و رنجاندن آندو) نیز باعث تاریکی هوا می شود. ک: گناهانی که باعث آبروبری و کنار رفتن پرده ها می شودوالذّنوب الّتی تکشف الغطاء؛ و گناهانی که پرده ها را کنار می زند. عبارت است از گناهان ذکر شده در ذیل: 1 وامی را بگیرد و قصد ادا نداشته باشد الاستدانة بغیر نیّة الاداء؛ وام بگیرد و قصد ادای آن را نداشته باشد به قول معروف روغن زیر آش نمی خوابد یکروزی این نیّت سوء آشکار می شود، و انسان موقعیّت قرض گرفتن را در جامعه از دست می دهد. 2 اسراف نمودن؛ والاسراف فی النفقة علی الباطل؛ زیاده روی و اسراف در راه باطل. 3 بخل ورزی بر اهل و عیال؛ والبخل علی الاهل و الولد و ذوی الارحام؛ بخل ورزی (در پرداخت هزینه زندگی) همسر و فرزندان و خویشان. 4 بد اخلاقی و سوء الخلق؛ بد اخلاقی نمودن نیز پرده ها را کنار می زند. 5 کم صبری؛ وقلّة الصّبر؛کم صبری (و بی صبری باعث رسوایی انسان می شود). 6 تنبلی داشتن؛ و استعمال الضجر و الکسل؛(16) تنبلی و کسالت را پیشه قرار دادن. 7 اهانت به دینداران؛ و الاستهانة باهل الدّین ؛اهانت کردن (و تحقیر نمودن به) دینداران (بخاطر دینشان).
ل گناهانی که دعا را حبس می کندوالذّنوب الّتی تردّ الدّعا؛گناهانی که دعا را رد می کند. 1 بد نیّتیسوء النیّة؛ بد نیّتی است ممکن است مراد نیّت های غیر الهی باشد و یا هدفهای شوم و ناروا داشتن. 2 بد باطن بودنو خبث السّریرة؛ بد بودن باطن و اینکه انسان خیرخواه مردم نباشد حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری مردم داشته باشد. 3 نفاقوالنّفاق مع الاخوان؛ با برادران دینی نفاق و دروئی کردن دعا را رد می کند. 4 یقین به اجابت نداشتنو ترک التصدیق بالاجابة؛ تصدیق به اجابت الهی را ترک کند (و باور و یقین به اجابت دعا نداشتن) در منابع توصیه شده است که آنچنان یقین به اجابت داشته باشید گویا حاجات شما همین الآن آماده است و به سرعت برآورده می شود. 5 تأخیر نمازو تأخیر الصّلوات المفروضات حتّی تذهب اوقاتها؛ تأخیر انداختن نماز از وقتش تا وقت آن بگذرد توجّه دارید که ترک نماز عامل کم شدن روزی هم هست این مانعی ندارد که یک گناه چند اثر داشته باشد. 6 ترک صدقهو ترک التّقرب الی اللّه عزّ و جلّ بالبرّ و الصدّقة؛ باصدقه دادن و کار نیک به خدا تقرّب پیدا نکردن از این جمله فهمیده می شود که فقط نماز و دعا... عامل تقرّب به خدا نیست بلکه صدقه و انجام کار نیک اگر به قصد الهی باشد انسان را به خدا نزدیک می کند و از نظر معنوی انسان را رشد می دهد. 7 بد زبانواستعمال البذاء و الفحش فی القول؛(17) فحش و ناسزا گفتن نکته ای که مردم خیلی کم به آن توجّه دارند.
م گناهانی که مانع باریدن باران می شودوالذّنوب الّتی تحبس غیث السّماء؛گناهانی که باران آسمان را حبس می کند چند امر است که ضروری است در خشکسالی ها به آن توجّه جدّی تر بشود.
1 جور الحکّام فی القضاء؛ جور و ستم حاکمان و قضات در قضاوت و داوری. 2 شهادت ناحق و شهادة الزّور؛ شهادت ناحق دادن. 3 و کتمان الشهادة؛ کتمان نمودن شهادت (حق). 4 زکات و قرض ندادن و منع الزّکاة و القرض و الماعون؛ زکات و قرض به دیگران، و وسائل زندگی را ندادن ماعون وسائلی مثل بیل، و کلنگ، تیشه و... را گویند. 5 بی رحمی به نیازمندان و قساوة القلب علی اهل الفقر و الفاقة؛ بی رحمی بر کسانی که فقیر و ندارند برخی معنی کرده اند فقیر و نیازمندی که قساوت قلب داشته باشد عامل دیگری است برای حبس باران. 6 ستم بر یتیمان و ظلم الیتیم و الارملة؛(18) ستم بر یتیمان و بیوه زنان 7 دست خالی رد کردن سائل و انتهار السائل و ردّه باللیل؛ناامید کردن گدا (از در خانه) و ردّ او را (دست خالی یا از منزل) در شب این مجموعه از گناهان در واقع در جواب کلیدی ترین پرسشهای جامعه مطرح شده است؟ چرا نعمتها تغییر می کند؟ چه چیز باعث حسرت و پشیمانی می شود؟ چرا عذاب و بلا نازل می شود؟ چرا پرده دری می شود؟ چرا جوانمرگی فراوان شده است؟ چه گناهانی دشمن را تقویت می کند؟ و عامل خشکسالی ها چیست؟ و چرا با این همه اصرار دعای ما مستجاب نمی شود؟ و پرسشهای دیگر.
پی نوشت ها:1. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 102،دعای کمیل. 2. سوره بقره، آیه 29. 3. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 224. 4. اصول کافی، کلینی، بیروت دارالصعب و التعارف، ج 2، ص 331، ح 5. 5. ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات، تهران، دفتر نشرالکتاب، 1404، ص 265. 6. سوره رعد، آیه 11. 7. وسائل الشیعه، شیخ محمد حر عاملی، بیروت داراحیاء التراث العربی، بی تا، 20 جلدی، ج 11، ص 519، ح 8. 8. سوره رعد، آیه 11. 9. سوره انفال، آیه 53. 10. امامت و رهبری، مرتضی مطهری، قم، صدرا، سوم، 1362، ص 133. 11. سوره حجرات، آیه 11. 12. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، ج 3، ص 38 37. 13. وسائل الشیعه، ج 11، ص 520. 14. در قرآن سوره یوسف، آیه 87 آمده لاتیأسوا من روح اللّه. 15. وسائل الشیعه، ص 520. 16. همان. 17. وسائل الشیعه، ج 11، ص 520. |
اینقدر قسم نخور!
سوگند یاد کردن (قسم خوردن) مسئله ایست که بسیاری از ما بدون در نظر گرفتن جایگاه آن سر هر چیز ریز و درشتی قسم ها غلیظی میخوریم و آنی هم به آن پایبند نیستیم و چه بسیار افرادی که همه چیز را رها میکنند و برای هر امر لغو بیهوده ای نام با عظمت خداوند را به عنوان قسم به میان می آورند آنهم نه در مسائل حیاتی و با اهمیت بلکه همچون تکیه کلام و یا عادت به راحتی در هر صحبتی چندین بار بدون ضرورت و اقتضای کلام “سوگند به خداوند” را به زبان می آورند. قرآن کریم مردم را از این امر باز میدارد .
«وَ لا تجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضةً لاَیْمَنِکمْ أَن تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصلِحُوا بَینَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سمِیعٌ عَلِیمٌ»1 ؛ خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید! و براى اینکه نیکى کنید، و تقوا پیشه سازید، و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمایید)! و خداوند شنوا و داناست .
«لا یُؤَاخِذُکمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فى أَیْمَنِکمْ وَ لَکن یُؤَاخِذُکم بمَا کسبَت قُلُوبُکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ»2 ؛ خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مى کنید، مؤ اخذه نخواهد کرد، اما به آنچه دل هاى شما کسب کرده ، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مى کنید،) مؤ اخذه مى کند. و خداوند، آمرزنده و بردبار است .
تا مى توانید سوگند نخورید :
در نخستین آیه مى فرماید: خدا را در معرض سوگندهاى خود براى ترک نیکى و تقوا و اصلاح در میان مردم قرار ندهید و (بدانید) خدا شنوا و دانا است
و عرضه کردن به معنى در معرض قرار گرفتن چیزى است ، مثلا جنسى را که به بازار براى فروش مى برند و در معرض معامله قرار مى دهند، عرضه مى نامند، گاهى به موانع نیز، عرضه اطلاق مى شود، زیرا در معرض انسان و بر سر راه او قرار دارد.
بعضى نیز گفته اند: منظور این است که حتى براى کارهاى نیک ، اعم از کوچک و بزرگ ، قسم یاد نکنید، و نام خدا را کوچک ننمایید، و به این ترتیب سوگند یاد کردن جز در مواردى که هدف مهمى در کار باشد عمل نامطلوب است این موضوع در احادیث زیادى نیز به چشم مى خورد، از جمله اینکه در حدیثى امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: و لا تحلفوا بالله صادقین و لا کاذبین فان الله سبحانه یقول و لا تجعلوا الله عرضة لایمانکم ؛ هیچ گاه سوگند به خدا یاد نکنید چه راستگو باشید، چه دروغگو، زیرا خداوند سبحان مى فرماید: خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید.
سوگند یاد کردن در کارهاى خوب عملى پسندیده نیست تا چه رسد به اینکه کسى سوگند یاد کند کارهاى خوب را ترک کند.
در آیه بعد براى تکمیل این مطلب که قسم نباید مانع کار خیر شود مى فرماید: خداوند شما را به خاطر سوگندهائى که بدون توجه یاد مى کنید مؤ اخذه نخواهد کرد.
قسم هایى که به نام خدا باشد، و موضوع آن کار خوب یا لااقل کار مباحى است ، وفا کردن به آن واجب است ، و اگر کسى با آن مخالفت کند کفاره دارد.اما به آنچه دل هاى شما کسب کرده (و سوگندهائى که از روى اراده و اختیار یاد مى کنید) مؤ اخذه مى کند و خداوند آمرزنده و داراى حلم است .
در این آیه خداوند به دو نوع سوگند اشاره کرده است ، نوع اول قسم هاى لغو است که هیچ گونه اثرى ندارد و نباید به آن اعتنا کرد، این نوع قسم ها آنهائى است که مردم بدون توجه ، تکیه کلام خود قرار مى دهند و به آن عادت کرده اند و در هر کارى لا و الله (نه به خدا قسم …) یا بلى و الله (آرى به خدا سوگند…) مى گویند، این نوع قسم ها را قسم لغو مینامند.
زیرا لغو در لغت به تمام کارها و سخنانى گفته مى شود که داراى هدف مشخصى نیست ، یا از روى اراده و تصمیم سر نمى زند.
بنابراین سوگندهائى که انسان در حال غضب (در صورتى که غضب سبب بیرون رفتن از حال عادى شود) یاد مى کند، جزء قسم هاى لغو است و طبق آیه فوق ، خداوند مواخذه اى بر این گونه قسم ها نمى کند و نباید به آن ترتیب اثر داد (هر چند انسان باید خود را چنان تربیت کند که این گونه سوگندها را نیز کنار بگذارد)، به هر حال این گونه قسم ها واجب العمل نیست و مخالفت آن کفاره ندارد. زیرا از روى اراده و تصمیم نیست . و این گویای لطف بی منتهای خداوند کریم به ما بندگان حقیر میباشد نباید سوء استفاده بکنیم و یادمان باشد که نهی شده ایم نه اینکه چون مؤاخذه نمیشویم بی مهابا بنای سوگند خوردن را بگذاریم .
نوع دوم سوگندهائى است که از روى اراده و تصمیم انجام مى گیرد و به تعبیر قرآن قلب انسان آن را کسب مى کند، این گونه قسم معتبر است و باید به آن پایبند بود، و مخالفت با آن ، هم گناه دارد، و هم موجب کفاره مى شود این همان است خداوند در موردش چنین می فرماید
«اَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَـکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»3 ؛ خدا شما را به سوگندهاى بیهودهتان مؤاخذه نمىکند، ولى به سوگندهایى که [از روى اراده] مىخورید [و مىشکنید] شما را مؤاخذه مىکند. و کفّارهاش خوراک دادن به ده بینواست- از غذاهاى متوسّطى که به کسان خود مىخورانید- یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بندهاى. و کسى که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد. این است کفاره سوگندهاى شما وقتى که سوگند خوردید. و سوگندهاى خود را پاس دارید. این گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مىکند، باشد که سپاسگزارى کنید.
سوگندهاى بى اعتبار
قسم یاد کردن از نظر اسلام کار خوبى نیست ، ولى در عین حال حرام نمى باشد، و اگر به خاطر هدف هاى مهم تربیتى و اجتماعى و اصلاحى انجام گیرد ممکن است واجب یا مستحب گردد، ولى با این حال یک سلسله از سوگندهاست که از نظر اسلام به کلى بى اعتبار است ، از جمله :
1 – سوگندهائى که به غیر نام خدا باشد، حتى قسم خوردن به نام پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و ائمه هدى (علیهمالسلام ) واجب العمل نیست ، یعنى اگر کسى به غیر نام خدا قسم یاد کند ملزم به انجام آن نمى باشد و مخالفت آن کفاره ندارد.
سوگند یاد کردن در کارهاى خوب عملى پسندیده نیست تا چه رسد به اینکه کسى سوگند یاد کند کارهاى خوب را ترک کند
2 – سوگندهائى که براى انجام کار حرام یا مکروه ، یا ترک واجب و مستحب باشد آن هم اعتبارى ندارد، مثل اینکه کسى سوگند یاد کند که دین خود را نپردازد یا با بستگان خویش ترک رابطه کند، یا از آشتی ایجاد کردن میان مردم خود دارى نماید همان گونه که کرارا دیده شده ، بعضى از اشخاص به سبب خاطره بدى که از یک میانجیگری پیدا مى کنند قسم یاد مى کنند که هرگز سراغ چنین کارى نروند، به این گونه سوگندها نباید اعتنا کرد، هر چند با نام خدا باشد و یکى از تفسیرهاى «لا یواخذکم الله باللغو فى ایمانکم» همین است ، ولى قسم هایى که به نام خدا باشد، و موضوع آن کار خوب یا لااقل کار مباحى است ، وفا کردن به آن واجب است ، و اگر کسى با آن مخالفت کند کفاره دارد.
کفاره آن اطعام ده مسکین یا لباس پوشاندن بر ده نفر نیازمند و یا آزاد کردن یک برده است (که در ترجمه آیه شریفه آمد) و اکنون که برده وجود ندارد باید یکى از دو کار اول را انجام داد.
منبع : تفسیر نمونه جلد 9
فرآوری : محمدی – گروه دین و اندیشه تبیان
1- سوره بقره آیه 224?
2- سوره بقره آیه 225?
3- سوره مائده آیه 89?
چـرا ایـن قـدر قـسـم می خـوریـم؟
کلمه قسم به چه معنی است؟
قسم یا واژه فارسی آنکه «سوگند»، به عملی گفته می شود که فرد برای اثبات درستی سخن یا ادعای خود به آن متوسل می شود و این کار را انجام می دهد تا طرف مقابل خود یا مدعیان را در یک موضوع خاص قانع و مجاب کند. درواقع فردی که قسم می خورد از اینکه بتواند دلایلی بیاورد و با دلایل، استدلال ها، شواهد و مدارک طرف مقابل خود را در یک موضوع مورد اختلاف قانع کند، ناتوان می ماند یا شواهد کافی پیدا نمی کند. بنابراین مجبور می شود سوگند بخورد.
آیا قسم خوردن ریشه تاریخی هم دارد؟
بله! ریشه تاریخی قسم خوردن به قدمت خلقت و آفرینش انسان است. این ریشه تاریخی از آموزه های قرآنی الهام گرفته شده است. آنجا که شیطان بعد از آفرینش انسان، در حالی که خود را که از جنس آتش است. برتر از انسان خاکی می داند، سوال می کند چرا باید به موجودی که از خاک آفریده شده است سجده کنم؟ و خداوند می فرماید من چیزی را می دانم که تو نمی دانی. ما انسان را با ظرفیت های بالای علمی و رشد و کمال آفریدیم و تو نمی دانی. شیطان هم در مقابل می گوید: «پس به عزت تو سوگند که همه آنها را گمراه خواهم کرد. جز بندگان ناب و خالص شده ات را.» در ایران هم قدمت سوگند خوردن در فرهنگ عمید به این صورت آمده است در اوستا واژه سوگند از واژه «سوکنته» به معنای «گوگرد» گرفته شده است و «سوگند خوردن» یعنی «خوردن گوگرد». به این شکل که در آن زمان گوگرد را در آب می ریختند و آن را رقیق می کردند و به متهمان یا مجرمان می خوراندند. اگر سم در بدن مجرم تاثیر می کرد و فرد می مرد، یعنی سوگندی که در ارتباط با بی گناهی اش خورده بود، دروغ بوده است ولی اگر زنده می ماند سوگندش را باور می کردند. در واقع این روش برای تشخیص گناهکار از بی گناه مورد استفاده قرار می گرفته است و مسلم است که بسیاری از افراد در اثر خوردن آب گوگرد می مردند.
چرا امروزه سوگندخوردن رایج شده و مردم به راحتی قسم می خورند؟
با توجه به پیچیدگی زندگی جوامع امروز، شکل عوض کردن جامعه و نوع تعاملات ارتباطاتی که امروزه مردم با هم دارند، طبیعی است که همه چیز پیچیده شده است به همین دلیل سوگند خوردن، هم پیچیده شده و هم فراوان. به نظر من این امر به تحقیقات وسیع میدانی نیاز دارد تا یک جامعه آماری بزرگ را انتخاب و از منظرهای مختلف آن را بررسی کنیم، اما همان طور که گفتم، در بیشتر موارد افراد برای اثبات حقی که برای خود قائل هستند و دیگران آن حق را انکار می کنند یا برای راستی و راست نمایی خود سوگند می خورند. من فکر می کنم بیشتر سوگندهایی که امروزه یاد می شود یا به دلیل اینکه فرد به طور شفاف عمل نکرده و مستندات خود را تهیه نکرده که دیگران را قانع کند از سر عجز است یا شخصی جرمی را مرتکب شده یا خواسته نامشروعی دارد و برای اثبات بی گناهی خود یا رسیدن به خواسته اش، قسم می خورد. سوگند خوردن مجرمان و خطاکاران یا به عبارتی حرفه ای ها بیشتر به این دلیل است که جرمی را مرتکب شده اند و حالا سوگند می خورند که آن کار را انجام نداده اند. در حالی که فردی که به مسائل روان شناسی آگاه باشد، وقتی مجرم به دروغ سوگند می خورد، از نوع گفتار، تغییر چهره و حالاتش متوجه این دروغ می شود. نکته مهم این است که بیشتر سوگندهایی که ما انسان ها می خوریم از سر نیاز و اثبات خودمان و حقمان و برای رسیدن به غرض هایمان و از سر ناچاری است.
آیا این قسم خوردن های زیاد و بی دلیل می تواند ناشی از تربیت و آموزش باشد؟
معتقدم عادت به قسم خوردن اکتسابی است و عمدتا در محیط هایی اتفاق می افتد که این حالت بیشتر وجود دارد. پدر و مادری که برای کوچک ترین چیزی قسم می خورند یا فضایی که برای سوگند خوردن در جامعه وجود دارد می تواند کودکان را آموزش دهد. من سوگند خوردن را نامطلوب می دانم همان طور که در آموزه های دینی هم قسم خوردن نامطلوب برشمرده شده است ولی متاسفانه ما این کار نامطلوب را یاد می گیریم.
آیا شخصیت افراد هم در سوگندخوردن یا نخوردن آنها دخیل است؟
افرادی که دارای شخصیت های بهنجار هستند، اخلاق و رفتاری متعادل و شفاف و صراحت و صداقت و انعطاف دارند، آدم های منطقی ای هستند و مستندات را آماده می کنند و یازی برای اثبات غیرطبیعی خودشان از راه سوگند ندارند. درواقع افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند، خود ارزشمندی و اعتمادبه نفس بالایی دارند و حتی اگر مدرک و سند قاطعی درباره موضوع نداشته باشند اهل سوگندخوردن نیستند. وقتی به زندگی بزرگان و امامان هم نگاه می کنیم، می بینیم با وجود اینکه حق با آنها بوده است هرگز حاضر نبوده اند سوگند بخورند. در سوره بقره هم در آیات 224 و 225 سوگند خوردن نهی شده است.
رواج سوگندخوردن افراد چه تاثیری می تواند در جامعه ایجاد کند؟
سوگندخوردن باعث می شود ابهام و درآمیختگی راست و درست، حق و باطل، سره و ناسره، ابهام و شفافیت اتفاق بیفتد. اگر قرار باشد هر کسی به هر بهانه ای سوگند بخورد پس هنجارها و شاخص های جامعه، ارزش های اجتماعی و ملاک ها چه می شود؟ همه دنبال این هستند که حق خودشان را با یک روش غیرطبیعی بگیرند. پس شیوع سوگند در جامعه باعث افزایش ناهنجاری می شود به خصوص در مورد کسانی که رفتارهای ضداخلاقی، ضداجتماعی و رفتارهای مجرمانه دارند، خطرناک تر است زیرا این افراد سوگند دروغ می خورند و سوگند دروغ برای جامعه بسیار خطرناک است. در جامعه ای که شیوع گناه و انحراف از رفتارهای اساسی و الهی وجود دارد، سوگند دروغ بیشتر خورده می شود. سوگند در شرایط بدبینی، سوءظن یا بدگمانی هم بین افراد رواج پیدا می کند. ما باید این بیماری را درمان کنیم. چرا باید یک زن و شوهر نسبت به هم بدبین باشند؟ چرا افراد در جامعه و در ارتباطاتشان باید سوءظن داشته باشند؟ این سوءظن باعث می شود افراد به هم اعتماد نکنند و افراد از ترس افشاگری و برای اینکه خود را تبرئه یا بی گناهی شان را اثبات کنند، متوسل به سوگند خوردن می شوند. ضمن اینکه سوگند دروغ در آموزه های دینی به عنوان گناه کبیره شناخته می شود. سوگند دروغ، دروغگویی را در جامعه ترویج می کند و به نظر من یک سوگند خاص شیطانی است.
اگر سوگند در آموزه های دینی مطلوب نیست پس چرا خداوند در قرآن کریم این همه قسم یاد کرده است؟
خداوند در بیش از 40 سوره به زمان، میوه ها، مکان های مقدس، ستاره ها، آسمان ها و... سوگند یاد کرده است. ولی بین سوگندهای الهی و سوگندهای بشر، تفاوت فاحشی وجود دارد. سوگندهای خداوند از ترس نیازمندی و موجه نمایی یا برای اثبات حق نیست بلکه از منظر آموزشی، یادآوری و توجه به واقعیت های بزرگ هستی است بنابراین سوگندهای خداوند در قرآن به دو دلیل عمده است؛ تاکید روی موضوع یا مطلبی که لازم است به آن تاکید شود مانند موضوع قیامت و... و دوم بیان عظمت چیزی مانند زمان یا مکان خاص و...
منبع :www.aftabir.com
شکایت از روزگار
مفضل بن قیس سخت در فشار زندگى واقع شده بود. فقر و تنگدستى، قرض و مخارج زندگى او را آزار مىداد. یک روز در محضر امام صادق لب به شکایت گشود و بیچارگیهاى خود را مو به مو تشریح کرد: «فلان مبلغ قرض دارم، نمىدانم چه جور ادا کنم. فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدى ندارم. بیچاره شدم، متحیرم، گیج شدهام. به هر در بازى مىروم به رویم بسته مىشود ...» در آخر از امام تقاضا کرد دربارهاش دعایى بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از کار فروبسته او بگشاید.
امام صادق به کنیزکى که آنجا بود فرمود: «برو آن کیسه اشرفى که منصور براى ما فرستاده بیاور.» کنیزک رفت و فوراً کیسه اشرفى را حاضر کرد. آنگاه به مفضل بن قیس فرمود: «در این کیسه چهارصد دینار است و کمکى است براى زندگى تو.».
- مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود.».
- «بسیار خوب، دعا هم مىکنم. اما این نکته را به تو بگویم، هرگز سختیها و بیچارگیهاى خود را براى مردم تشریح نکن، اولین اثرش این است که وانمود مىشود تو در میدان زندگى زمین خوردهاى و از روزگار شکست یافتهاى. در نظرها کوچکمىشوى، شخصیت و احترامت از میان مىرود.»
یک اندرز
مردى با اصرار بسیار از رسول اکرم یک جمله به عنوان اندرز خواست. رسول اکرم به او فرمود:
«اگر بگویم به کار مىبندى؟».
- بلى یا رسول اللَّه!.
- اگر بگویم به کار مىبندى؟.
- بلى یا رسول اللَّه!.
- اگر بگویم به کار مىبندى؟.
- بلى یا رسول اللَّه!.
رسول اکرم بعد از اینکه سه بار از او قول گرفت و او را متوجه اهمیت مطلبى که مىخواهد بگوید کرد، به او فرمود:
«هرگاه تصمیم به کارى گرفتى، اول در اثر و نتیجه و عاقبت آن کار فکر کن و بیندیش؛ اگر دیدى نتیجه و عاقبتش صحیح است آن را دنبال کن و اگر عاقبتش گمراهى و تباهى است از تصمیم خود صرف نظر کن.»
رفتار یزید پس از واقعه عاشورا نشان دهنده این است که او نه تنها دست از اعمال خلاف بر نداشته که بر آن افزوده، زیرا بعد از واقعه کربلا؛ فتنه حرّه را در مدینه برپا نمود و خون بسیارى را ریخت، و باقى صحابه را در آنجا کشت، و به مسلم بن عقبة دستور داد از ایشان بعنوان بردگى و بندگى یزید بیعت بگیرد، و اگر اجل مهلتش مىداد براى حفظ حکومت جنایات دیگرى را نیز مرتکب مىشد، «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
فلسفه تجدید عزادارى امام حسین (علیه السلام)
عرض کردم که در اسلام اصول و شعارهایى است. هیچ با خودتان فکر کردهاید که فلسفه اینکه باید عزادارى امام حسین علیه السلام هرسال تجدید بشود چیست؟ عزادارى معمولى در افراد عادى، اسلام مىگوید سه روز است؛ یعنى اگر کسى پدر یا برادرش مرد سه روز به عنوان یک فرد عزادار در خانه مىنشیند، مسلمین هم وظیفه دارند به تسلیت او بروند و بعد از سه روز باید غائله را خاتمه بدهد. تنها موضوعى که گفتهاند براى همیشه باید آن را احیا کنید و برایش بگریید، آن را زنده نگه دارید و نگذارید فراموش بشود، مسئله عزادارى حسین بن على است، چرا؟ آیا حسین بن على نیازى دارد که ما و شما بیاییم بنشینیم برایش گریه کنیم، مثلًا تشفّى قلبى پیدا مىکند، العیاذ باللَّه عقدههاى دلش خالى مىشود؟ یا عقدههاى دل فاطمه زهرا و یا حضرت امیر خالى مىشود؟ اصلًا آنها عقده دل دارند که بخواهند خالى کنند؟ امام صادق فرمود: سوره والفجر را بخوانید که سوره جد ما حسینبنعلى است. گفتند:
آقا به چه مناسبت؟ فرمود: آیات آخر سوره والفجر: یا ایَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعى الى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. فَادْخُلى فى عِبادى. وَ ادْخُلى جَنَّتى «1». اى صاحب نفس آرام! به سوى پروردگارت بازگرد، تو از پروردگارت خشنودى، عقدهاى در روح تو وجود ندارد.
تو آگاهانه کار خودت را انجام دادى، از کار خودت هم خوشحالى. خدا از تو راضى است. حالا برو در زمره بندگان خاص من، در زمره بندگان ما باش. حسین رفت نزد پدر و برادر و مادر و جد بزرگوارش، آنها در یک سعادتى هستند که براى ما قابل تصور نیست. عقدهاى ندارند که ما بخواهیم براى تشفّى عقده آنها کارى کرده باشیم.
پس مسئله چیست؟ تشفّى این است که اسلام اصلى دارد به نام اصل عدل: انَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ وَ ایتاءِ ذِى الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ «2». اسلام اصلىدارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگرى، اصلى دارد به نام حماسه شهادت. حسین سمبل احیاى عدالت اسلام است. حسین سمبل مبارزه با ظلم در دنیاى اسلام است، حسین حماسه شهادت است، حسین شعار عدالت اسلامى است، شعار عدالت است. تا شما نام حسین را زنده نگه مىدارید، یعنى ما طرفدار عدالت اسلامى هستیم. اینکه پرچم سیاه بالاى خانهتان مىزنید یعنى من وابسته به حسینم، کدام حسین؟ همان حسینى که در راه عدالت شهید شد. پس من وابسته به عدالت اسلامىام. من وابسته به حسینم، کدام حسین؟ همان حسینى که در راه خدا هرچه داشت داد، آن حسینِ پاکباخته در راه خدا. پس من طرفدار پاکباختگى در راه خدا هستم. خود همین شعار است. اسم بچهتان را هم که حسین مىگذارید- اگر توجه داشته باشید- مىخواهید این شعار را زنده نگه دارید.
این است که به ما گفتند نگذارید این [حادثه] فراموش بشود. سال به سال این خاطره را تجدید کنید. وقتى که این خاطره را تجدید مىکنید متن وقایع را براى یکدیگر بازگو مىکنید. وقتى متن وقایع را بازگو مىکنید مىبینید چگونه است که حسین براى عدل اسلامى قیام کرد و در مقابل ظلم ایستادگى کرد؛ صحنهاى و حماسهاى مىبینید که نظیرش در همه دنیا هرگز وجود ندارد. این هم خودش تعظیم شعائر است. ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلوبِ «1». هرکسى که شعارهاى الهى را زنده کند و بزرگ بشمارد این نشانه آن است که قلبى پاک و متقى و پرهیزکار دارد.
آرى امام حسین علیه السلام در دل هر مسلمان حقیقتخواه و عدالتخواهى جا دارد. انَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّةً مَکْنونَةً فى قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ همانا حسین بن على یک محبت مرموز و پنهانى در دل هر مؤمنى دارد، چرا؟ خیلى واضح است، چون هر مؤمنى در دلش یک علاقهاى به اسلام دارد؛ چون به اسلام علاقه دارد حسین را که در راه جانبازى اسلام مىبیند که جان و مال و فرزندان و همه چیزش را در راه اسلام فدا کرد از اسلام جدا نمىبیند و اسلام را از حسین جدا نمىبیند. به آن مقدار که خودش را وابسته به اسلام مىبیند وابسته به حسین بن على علیه السلام مىبیند. نه تنها ابا عبداللَّه، همه کسانىکه در راه خدا و در رکاب اباعبداللَّه علیه السلام شهید شدند همینطور هستند.
.: Weblog Themes By Pichak :.