بسم رب الشهداءوالصدیقین
حجاب و عفاف، ناموس و قانون خداوند
هنگامی که فطری بودن عفاف را بپذیریم و این که با خلقت بشر این حس نیاز به پوشش در او وجود داشته است به همان میزان که حسّ نیاز به پوشش در او وجود داشته است به همان میزان که حسّ نیاز به آب و غذا حرکت و برآوردن نیازهای جنسی بوده، این را هم باید پذیرفت که عفاف ناموس الهی است. در کتب لغت ناموس به معنای هر چیز حفظ کردی مانند وطن، زن، احکام دین و... آوردهاند و حجاب نیز چون بر حیا و عفاف که فطری است، مبتنی میشود از نوامیس الهی محسوب شده و باید حفظ گردد. خداوند متعال براساس اهداف و مصلحتهای موجود در آفرینش بشر نعمتهایی را به او عطا نمود که حفظ آن نعمت به خودی خود، او را به اهداف و مصلحتها نزدیک میسازد.
در مجموع برای تعبیر «حجاب و عفاف ناموس خداوند است» میتوان نکات زیر را مورد توجه قرار داد:
الف) ناموس الهی حُرمت دارد و مقدس است.
ب) هر ناموسی حفظ کردنی است و ناموس الهی را باید با آگاهی و دقت بیشتر حفظ نمود.
ج) ناموس و قانون الهی را باید از منبع و سرچشمة اصلی و اصیل آن برگرفت و از بَذلها و شبههها پرهیز نمود.
د) افزون بر حفظ ناموس الهی باید در تبیین، ترویج و تعمیق این حقیقت در جامعه کوشید و اینجاست که «امر به معروف و نهی از منکر» رخ مینماید.
هـ) حفظ ناموس به معنای توجه به حدود و حریم و استفاده از آن در جایگاه اصلی خود است. زینتها، زیباییها، جاذبههای طبیعی که عطای الهی میباشد، نعمتهای گران سنگ خداوند به بندگانش به ویژه زنان است و به کاربردن این نعمتها در محل خود در درجة اول وظیفة زنان میباشد تا با حفظ خود از دیده و نگاه نامحرم به تکلیف عمل کنند و در درجة دوم به مردان مربوط میشود تا با غیرت ـ این پاسبان درونی ـ از هجوم نگاههای زهرآگین و شیطانی بیماران جامعه ممانعت کنند وجود زن تماماً ناموسِ مرد است و حجاب و عفاف ناموس الهی است.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
در بحث ماهیت و چیستی حجاب میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
هنگامی که بحث از فطرت میشود مجموعهای از ویژگیهای انسانی به ذهن میرسد که از ابتدای تولد با آدمی بوده، در همة افراد انسانی مشترک است و زمانبردار و مکانبردار نیست و مهمتر از همه اینکه قابل تبدیل و تغییر نمیباشد.
لاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ [1]
هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد.
اگر از فطریبودن نیاز به پوشش سخن گفته میشود به استناد آیاتی است که در مورد پوشش آدم و حوّا، اولین زوج انسانی که ریشة طبیعی انسانهای کنونی هستند، مطرح شده است.
یَا بَنِی ءَادَمَ لاَ یفْتِنَنَّکُمُ الشَّیطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیکُم مِّنَ الْجَنَّةِ ینزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاء لِلَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ [2]
ای فرزندان آدم مبادا شیطان شما را فریب دهد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد جامعه عترت از تن آنان برکند و قبایح آنان را در نظرشان پدید آورد همانا آن شیطان و بستگانش شما را میبینند در صورتی که شما آنان را نمیبینید ما نوع شیطان را دوستدار آنان که ایمان نمیآورند قرار دادهایم.
براساس این آیه شریفه آدم و حوّا در بهشت دارای لباس بودند؛ لباسی که عورتهای آنان را میپوشاند و داثر «ترک اولی» و خروج از بهشت به عنوان نوعی تنبیه لباسهای آنها برکنده و عورتهایشان بر خودشان نمایان میگردد.[3]
ابن جریر طبری مینویسد:
آدم مردی بلند قدی بود و موهای بسیار داشت و هنگامی که آن لغزش از وی سر زد، عورتش بر او نمایان شد و سپس با ذکر روایاتی نوع پوششی که آدم و حوا از آن استفاده کردند تا عریان بودن خود را چاره سازند، ذکر کرده و مینویسد؛ برگ درخت انجیر بوده است. البته گفته شده لباس آدم و حوا نوری بوده که فرج آنها را میپوشاند و به این وسیله آنها عورت همدیگر را نمیدیدند و با خوردن شجره منهیه لباس آنها کنده شد و عورتهایشان آشکار گردید و نیز برخی لباس آنها را تقوی دانستهاند و بنابر قولی این لباس، ظفر بوده و یا لباسهای بهشتی.
شیخ طوسی مینویسد:
غرض شیطان در این که زشتیهای آنها را آشکار نمود این بود که آنان را اندوهگین سازد و از این که برای غیر خودشان عیبهایشان آشکار میشود، ناراحت شوند و این صفت هر جوانمردی است.[4]
این مطلب نشان میدهد که براساس آیات و روایات نیاز به حجاب و پوشش امری فطری میباشد.
شرم و عفت باری دختر همچون وسیلة دفاعی است که به او اجازه میدهد از میان خواستگاران خود، شایستهترین آنان را برگزیند و یا خواستگاری آنان را برگزیند و یا خواستگار خود را ناچیز سازد که پیش از دست یافتن به وی به تهذیب خود بپردازد.
یکی از دلایل فطریبودن پوشش و حجاب، ارتباط تنگاتنگ آن با حیا و عفاف است. در تعریف حیا، آن را ملکهای نفسانی ذکر کردهاند که انسان را در مواجهه با حرامی شرعی، عقلی و عرفی در تنگنا قرار میدهد و در تعریف عفاف نیز گفته شده: عفت، به دست آوردن حالت درونی است که توسط آن از غلبة شهوت بر آدمی ممانعت میشود.
بنابر تعاریف فوق حیا و عفاف، ملکه و حالت درونی و نفساسنی هستند که ثمرة آنها ظاهری و عینی است یعنی دوری از حرام شرعی، عقلی و عرفی و عدم غلبة شهوت بر وجود آدمی نشانگر عفیف و با حیا بودن است.
پوشش، حجاب و کنترول نگاه و سخن در برابر نامحرم، نمودها و مظاهر حیا و عفاف است و در صورت همراهی پوشش با حیا «حجاب مطلوب» به وجود خواهد آمد. بنابراین از آنجا که حیا و عفت نفسانی است و از سرمایههای خدادادی و فطرت بشر است، نیاز به پوشش و مصونبودن در برابر نگاههای آلوده و افکار ویرانگر نیز از فطرت برمیخیزد و در نتیجه با حفظ حجاب و پوشش مناسب، فطرت آدمی احیا میگردد.[1] - سوره روم، آیه 30.
[2]- سوره اعراف، 27.
[3]- ابن جرید، طبرسی، تفسیر جامع البیان، ج 8، ص 18-188.
[4]- شیخ طوسی، التبیان، ج 4، ص 380.
عقل و منطق بر این واقعیت حکم میکنند که هر گوهر ارزشمند و دوستداشتی باید از دستبرد بیگانه محفوظ بماند وگرنه از دست میرود و یا آسیب میبیند؛ از این رو زن هم که در ظاهر جنس لطیف و در باطن حقیق شگرفی است، دارای محبوبیت و ارزش والای است و باید در صدف عفاف و پوشش اسلامی قرار بگیرد، و ارزش و محبوبیت او حفظ و از تماس بیگانه و نگاه او در امان باشد.
به بیان دیگر عقل درمییابد که هر انسانی طبیعتاً تحت تأثیر لطافتها و زیباییها قرار گرفته و مجذوب آنها میشود و از آنجا که زن از لطافت و زیبایی خاصی برخوردار است، باعث ایجاد هوس و تحریک مردان گردیده و منزلت و شخصیت او مورد غفلت واقع میگردد و این موضوع زمینه را برای جذب غیرمشروع به زن فراهم میآورد و زیانها و فاجعههای جبرانناپذیری به وجود میآید؛ به همین دلیل باید در پرتو حجاب و پوشش عفیفانه از انحرافات جنسی در جامعه جلوگیری شود که این بهترین خدمت به زن و حفظ منزلت، شرافت و حرمت است.
بدون شک خودنمایی، بیبند و باری و پیروی از مدلهای رایج، نه در حیات طبیعی و نیازهای واقعی جسمی ضرورت دارد و نه پاسخگوی نیازهای روحی و روانی و تکامل بخش زندگی معنوی میباشد، بلکه به هر دو بعد حیات مادّی و معنوی آسیب میرساند و سلامت جسمی و روحی افراد را به مخاطره میاندازد.
به راستی کدام زنی توانسته با پوششها و رفتارهای ناهنجار، حرکت تکاملی و رشد معنوی داشته و به خدا تقرب یافته باشد.
بنابراین حجاب به عنوان یک رفتار ارزشمند و اخلاقی برای بانوان و در مرحله بعد، برای جامعه بسیار حیاتبخش و تکاملساز است و مسیر رشد و تعالی را برای آنان هموار میسازد.
پوشش و حجاب عفیفانه، ندا و دعوتی است که زن آن را در عمق جان خود میشنود و کششی است که از درون خود به سمت آن گرایش پیدا میکند و از بیحجابی، بدحجابی، و خودنمایی انزجار و تنفر دارد و از آنجا که منشأ امور فطری، آفرینش انسان است؛ لذا در همة افراد به طور یکسان وجود دارند هر چند عواملی مانند تربیت خوب یابد، تبلیغات سازنده یا مخرب، محیط فاسد و ناسالمی در شکوفایی و رشد یا ضعف و کاهش و حتی به خاموشی گراییدن نور فطرت در باطن مؤثر هستند.
یک نشان بر فطریبودن حجاب آن است که کتابهای تاریخی و آثار تمدنهای مختلف گواهی میدهد که فرهنگ حجاب همواره در میان زنان مرسوم بوده و اختصاص به مذهب یا دین خاصی ندارد.
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره میگوید:
« به طور کلی بحثی است دربارة ریشه اخلاق جنسی، از قبیل حیا، عفاف و و از آن جمله است تمایل به ستر و پوشش زن از مرد و در اینجا نظریاتی ابراز شده که دقیقترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبهاکردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.»[1]
اسلام با طرح پوشش زن در حقیقت حضوری سازنده در اجتماع برای او رقم میزند و با دستورهای حکیمانه و رهگشایی که در چگونگی منش و روش او ارائه داده، از یک سو این نیروی عظیم را از تباهشدن و در گوشهای بیهدف و بیاثر ماندن نجات داده، و از سوی دیگر فساد گستری و ناهنجاریهای ناشی از اختلاط مرد و زن را گرفته است.
همة آحاد جامعه در مقابل سلامت نفسانی جامعه مسئولند و مسئولیت مهمتر در این باره بر دوش خانمهاست.
بیپایه و اساسبودن تفکر هوس رانهایی را که حجاب را حصار تلقی کرده و برای هوسهای خود، زن را برای شکستن به اصطلاح حصار دعوت میکنند، روشن میشود و به خوبی دانسته میشود که حجاب عملاً عامل مهمی است در جهت آزادی زن نه اسارت او، مهم این است که تلقی ما را آزادی دقیقاً روشن باشد.
5) ایجاد امنیت و آرامش در جامعه
جامعه موظف است که امنیت را در ابعاد مختلف، برای افراد فراهم سازد، بخش عمدهای از این مهم برعهده زن است که با حفظ پوش به این امر جامه عمل بپوشاند. اگر این حریم دریده شود ضمانتی برای سلامتی شخص وجود ندارد، زن چون از حصار منیع حجاب درآمد، در معرض دیدهای آلوده و قلبهای فاسد و منحرف قرار میگیرد و آرامش خود را از دست داده و نهایتاً در تلاطم امواج بلا گرفتار میشود.
در سایة رعایت عفاف، زن با شهامت هر چه تمامتر به وظایف خود مشغول شده و خطری از ناحیه اجتماع متوجه وی نمیشود.
به این صورت که پوشش، امنیت زن را در جامعه فراه میسازد و در حریم پوشش است که میتوان با خیالی آسوده به جامعه آمد و به فعالیت پرداخت و در سنگر حجاب، حضور عینی خود را در ابعاد مختلف اجتماع، تحقق بخشد.
چرا در اسلام زنان، باید حجاب داشته باشند؟
حجاب در اسلام به عنوان حمایت از زن و احترام به زن مطرح شد. زن مسلمان دوست ندارد وقتی در جامعه حاضر میشود، مردان مختلف به او نگاه جنسی کند. زنان مسلمان معتقداند رابطهی جنسی فقط باید بین زن و شوهر باشد. یعنی مسائل مربوط به روابط جنسی مخصوص حریم خصوصی و داخل خانواده است. دو نفری که با هم صحبت میکنند به جنسیت طرف متقابل هم توجّه دارند. مسلمان وقتی که در جامعه ظاهر میشود، باید تمام توجه دیگران به انسانیت او باشد نه به جنسیت او. جنسیت مخصوص خانه و برای همسر است. در بیرون همه انسان هستیم، نه زن هستیم و نه مرد. نباید در بیرون به گونهای حاضر شویم که زن بودن یا مردبودن ما برجسته شود. بلکه باید انسان بودن ما بر زنبودن و یا مرد بودن مقدم باشد.
در جوامعی که زنان برهنه هستند، جاذبههای جنسی آنها بیشتر به چشم میآید.
علت دیگر ضرورت حجاب برای زنان مسلمان احترام قایلشدن است. یعنی زن باید احترام داشته باشد. یعنی احساس کند که به او نگاههای توهین آمیز و جنسی نمیشود.
در جوامع عریان امنیت زنان کمتر و خشونت علیه زنان بیشتر است و از سوی دیگر به او توهین هم میشود. چون به او میگویند خودت مهم نیستی قیافه و هیکل و اندامت مهم است و من با قیافه تو کار دارم، تو خودت برای من اهمیّتی نداری.
یک زن مسلمان به عنوان مسلمان انتظار دارد به او به عنوان یک انسان توجه شود نه فقط به مسائل زنانگی او.
نکته دیگر این است که اگر ارزش زن در جامعه فقط به زیبایی او باشد، این نوع ارزشگذاری موقت و حتی کوتاه مدت خواهد بود. یعنی این ارزش منحصر به دوران محدودی است که او زیبایی دارد و بعد از کاهش یافتن زیبایی ارزش او نیز کاهش مییابد.
اگر احترام به زن به خاطر زیباییهای ظاهری و جاذبههای جنسی او باشد، این مدت احترام تا وقتی که او زیبا است. همین که زیباییاش کم شود، این احترام هم کم میشود و لذا مرتب باید تلاش کند که خودش را برای مردان زیبا نشان دهد تا ارزش او محفوظ باشد. در حالی که در اسلام زیبایی اصلی زیبایی روح زن و مرد است و زیبایی شخصیت آنها است البته زیبایی ظاهری هم مهم است و هم باید حفظ شود، اما نه این که ارزش انسان به زیبایی ظاهری او باشد،
پس برهنهشدن به نفع زن نیست، بلکه به نفع مردان است. برهنهشدن زنان در خیابان، در عرصه عمومی، به نفع مردانی است که میخواهند استفاده رایگان کنند و لذت ببرند. زن مسلمان با حجاب ظاهر میشود چون خود را کالای تجاری نمیداند و برای خودش حرمت و احترام قایل است.
یکی از علل تضعیف و فروپاشی خانوادهها بیحجابی و برهنگی است. چون مردی که بیرون از خانه با جاذبههای متعدد و زیبایی زنانه روبرو است، تعهد و وفاداری او نسبت به همسرش کمتر میشود. از آن طرف همسرش احساس میکند. که شوهرش به او خیانت کرده و تمام توجه همسرش به زنان بیرون است. در نتیجه زن هم به شکلی در پی حل مشکلات خودش اقدام میکند و خود به خود پدیدهی خیانت شوهر به زن و زن به شوهر پیش میآید و به تدریج تضعیف خانواده و کاهش احترام زن جا باز میکند.
از دیدگاه اسلام زن و شوهر باید با هم دوست باشند. بخش کوچکی از خانواده و زندگی مسائل جنسی است. بخش بسیار بزرگتر خانواده دوستبودن زن و شوهر و رابطهی عاطفی آن دو با هم است. قرآن میفرماید: که زن و مرد باید به همدیگر آرامش دهند به تعبیر قرآن زن و شوهر باید برای همدیگر لباس باشند یعنی عیبهای همدیگر را بپوشانند.
خانواده را با قانون نمیشود حفظ نمود، خانواده با عشق شکل میگیرد و مصون میماند.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
حجاب از دیدگاه شهید مطهری
زن افزون بر رسالت و مسئولیت تربیت نسلی مؤمن و متعهد، رسالت حضور در صحنههای اجتماع را نیز دارد؛ اما قدرتهای جهانی معاصر و اندیشههای عصر جاهلی با اهداف غیر انسانی و با دگرگون ساختن موضوع اجتماعی زن و تبدیلکردن او به موجودی هوس آفرین، بزرگترین ظلم و بیحرمتی را بر شخصیت زن وارد کردهاند؛ بنابراین، زن گاه به شکل کالای در جامعه و زندگی مرد نمود پیدا کرده و بیداری، اراده و منش انسانی او با تیغ جهالت گردن زده میشود و دیگر گاه با حضوری عریان که به شکستن حریم عفاف او و القای آزادیهای حیوانی به وی منجر میگشت در جهت تمایلات شهوانی جامعه عرضه میشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بازنگری حقایق دینی و احکام قرآن در بازسازی شخصیت زن، مسأله حضور زن در جامعه و چگونگی آن مطرح شد که مهمترین بحثی که در تبیین و تحدید آن نقشی بنیادین داشته و دارد، «مسأله حجاب» است.
حجاب در زمان عرب، به پوششی اطلاق میشود که مانع از دیدن شیء پوشانده شده است و از دیدگاه شهید مطهری عبارت است از پوششی که زن باید در مقابل نامحرم استفاده کند و از جلوهگری و خودنمایی بپرهیزد.
از دیدگاه متفکر شهید، فلسفه پوشش زنان و فلسفة محدودیتهایی که حجاب اسلامی ایجاد میکند، عبارتند از: ارزش و احترام به زن، امنیت و آرامش زن، مبارزه با نفس و استحکام پیوند خانوادگی.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
حجاب در لغت به معنای پرده ستر، نقابی که زنان با آن چهره خود را بدان پوشانند، روبند چادری که زنان با آن سرتا پای خود را پوشانند.[1]
کلمه حجاب از نظر لغتی، مترادف واژه عربی ستر است که به معنای پوشیدن، پوشش، هائل، پرده حاجب و مانع است استمال کلمه «حجاب» در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است در قدیم و اصطلاح فقها کلمه «ستر» به معنای پوشش به کار رفته است.[2]
حجاب در اصطلاح
معنای اصطلاحی حجاب، پوشش اسلامی است و معنای پوشش اسلامی این است که بانوان هنگام مواجهه و معاشرت با افراد نامحرم بدن خود را بپوشانند و به جلوهگری و خودنمایی نیز نپردازند. حجاب به معنای پوشش اسلامی دارای دو بعد است بُعد ایجابی و بُعد سلبی، بُعد ایجابی آن وجوب پوشش بدل و بُعد سلبی آن حرام بودن خودنمایی در مواجهه با نامحرم است و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشند تا حجاب اسلامی محقق شود.[3]
[1] - محمد، معین، فرهنگ فارسی.
[2]- مرتضی، مطهری، مسئله حجاب، ص 79.
[3]- حسین، مهدیزاده، پرسمان حجاب، ص 23.
به نام خدا
علت پیدا شدن حجاب
علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست ؟ چطور شد که در میان همه یا بعضی
ملل باستانی پدید آمد ؟ اسلام که دینی است که در همه دستورهای خویش
فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد
؟ .
مخالفان حجاب سعی کردهاند جریانات ظالمانهای را به عنوان علت پیدا
شدن حجاب ذکر کنند ، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق
نمیگذارند ، چنین وانمود میکنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات
ظالمانه سرچشمه میگیرد .
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالبا
این علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است . ما
مجموع آنها را ذکر میکنیم . نظریاتی که به دست آوردهایم بعضی فلسفی و
بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلا ذکر
میشود : .
1 - میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه فلسفی ) .
2 - عدم امنیت و عدالت اجتماعی ( ریشه اجتماعی ) .
3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد ( ریشه اقتصادی ) . 4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ریشه اخلاقی ) . 5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد ، به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی ) . علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کردهاند و یا فرضا در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب اسلامی تأثیر نداشته است یعنی حکمت و فلسفهای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده نبوده است . همانطور که ملاحظه میشود مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده یک طرز تفکر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی میکنند و گاهی ریشه سیاسی و اجتماعی برای آن ذکر میکنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی میدانند و گاهی جنبههای خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت میدهند . ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد میکنیم و ثابت میکنیم که اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچیک از این جهات نظر نداشته است و هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمیدهد و در خاتمه به یک علت اساسی اشاره میکنیم که از نظر ما موجهترین آنها به شمار میرود |
.: Weblog Themes By Pichak :.