سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 92/2/13 | 4:4 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

 

  بسم رب الشهداءوالصدیقین

حجاب و عفاف، ناموس و قانون خداوند

هنگامی که فطری­ بودن عفاف را بپذیریم و این که با خلقت بشر این حس نیاز به پوشش در او وجود داشته است به همان میزان که حسّ نیاز به پوشش در او وجود داشته است به همان میزان که حسّ نیاز به آب و غذا حرکت و برآوردن نیازهای جنسی بوده، این را هم باید پذیرفت که عفاف ناموس الهی است. در کتب لغت ناموس به معنای هر چیز حفظ کردی مانند وطن، زن، احکام دین و... آورده­اند و حجاب نیز چون بر حیا و عفاف که فطری است، مبتنی می­شود از نوامیس الهی محسوب شده و باید حفظ گردد. خداوند متعال براساس اهداف و مصلحت­های موجود در آفرینش بشر نعمت­هایی را به او عطا نمود که حفظ آن نعمت به خودی خود، او را به اهداف و مصلحت­ها نزدیک می­سازد.

در مجموع برای تعبیر «حجاب و عفاف ناموس خداوند است» می­توان نکات زیر را مورد توجه قرار داد:

الف) ناموس الهی حُرمت دارد و مقدس است.

ب) هر ناموسی حفظ کردنی است و ناموس الهی را باید با آگاهی و دقت بیشتر حفظ نمود.

ج) ناموس و قانون الهی را باید از منبع و سرچشمة اصلی و اصیل آن برگرفت و از بَذل­ها و شبهه­ها پرهیز نمود.

د) افزون بر حفظ ناموس الهی باید در تبیین، ترویج و تعمیق این حقیقت در جامعه کوشید و اینجاست که «امر به معروف و نهی از منکر» رخ می­نماید.

هـ) حفظ ناموس به معنای توجه به حدود و حریم و استفاده از آن در جایگاه اصلی خود است. زینت­ها، زیبایی­ها، جاذبه­های طبیعی که عطای الهی می­باشد، نعمت­های گران سنگ خداوند به بندگانش به ویژه زنان است و به کاربردن این نعمت­ها در محل خود در درجة اول وظیفة زنان می­باشد تا با حفظ خود از دیده و نگاه نامحرم به تکلیف عمل کنند و در درجة دوم به مردان مربوط می­شود تا با غیرت ـ این پاسبان درونی ـ از هجوم نگاه­های زهرآگین و شیطانی بیماران جامعه ممانعت کنند وجود زن تماماً ناموسِ مرد است و حجاب و عفاف ناموس الهی است.

 




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 4:2 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

فطری ­بودن عفاف و حجاب

در بحث ماهیت و چیستی حجاب می­توان به موارد زیر اشاره نمود:

هنگامی که بحث از فطرت می­شود مجموعه­ای از ویژگی­های انسانی به ذهن می­رسد که از ابتدای تولد با آدمی بوده، در همة افراد انسانی مشترک است و زمان­بردار و مکان­بردار نیست و مهم­تر از همه اینکه قابل تبدیل و تغییر نمی­باشد.

لاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ [1]

هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد.

اگر از فطری­بودن نیاز به پوشش سخن گفته می­شود به استناد آیاتی است که در مورد پوشش آدم و حوّا، اولین زوج انسانی که ریشة طبیعی انسان­های کنونی هستند، مطرح شده است.

یَا بَنِی ءَادَمَ لاَ یفْتِنَنَّکُمُ الشَّیطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیکُم مِّنَ الْجَنَّةِ ینزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاء لِلَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ [2]

ای فرزندان آدم مبادا شیطان شما را فریب دهد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد جامعه عترت از تن آنان برکند و قبایح آنان را در نظرشان پدید آورد همانا آن شیطان و بستگانش شما را می­بینند در صورتی که شما آنان را نمی­بینید ما نوع شیطان را دوستدار آنان که ایمان نمی­آورند قرار داده­ایم.

براساس این آیه شریفه آدم و حوّا در بهشت دارای لباس بودند؛ لباسی که عورتهای آنان را می­پوشاند و داثر «ترک اولی» و خروج از بهشت به عنوان نوعی تنبیه لباسهای آنها برکنده و عورتهایشان بر خودشان نمایان می­گردد.[3]

ابن جریر طبری می­نویسد:

آدم مردی بلند قدی بود و موهای بسیار داشت و هنگامی که آن لغزش از وی سر زد، عورتش بر او نمایان شد و سپس با ذکر روایاتی نوع پوششی که آدم و حوا از آن استفاده کردند تا عریان بودن خود را چاره سازند، ذکر کرده و می­نویسد؛ برگ درخت انجیر بوده است. البته گفته شده لباس آدم و حوا نوری بوده که فرج آنها را می­پوشاند و به این وسیله آنها عورت همدیگر را نمی­دیدند و با خوردن شجره منهیه لباس آنها کنده شد و عورتهایشان آشکار گردید و نیز برخی لباس آنها را تقوی دانسته­اند و بنابر قولی این لباس، ظفر بوده و یا لباسهای بهشتی.

شیخ طوسی می­نویسد:

غرض شیطان در این که زشتی­های آنها را آشکار نمود این بود که آنان را اندوهگین سازد و از این که برای غیر خودشان عیب­هایشان آشکار می­شود، ناراحت شوند و این صفت هر جوانمردی است.[4]

این مطلب نشان می­دهد که براساس آیات و روایات نیاز به حجاب و پوشش امری فطری می­باشد.

شرم و عفت باری دختر همچون وسیلة دفاعی است که به او اجازه می­دهد از میان خواستگاران خود، شایسته­ترین آنان را برگزیند و یا خواستگاری آنان را برگزیند و یا خواستگار خود را ناچیز سازد که پیش از دست یافتن به وی به تهذیب خود بپردازد.

یکی از دلایل فطری­بودن پوشش و حجاب، ارتباط تنگاتنگ آن با حیا و عفاف است. در تعریف حیا، آن را ملکه­ای نفسانی ذکر کرده­اند که انسان را در مواجهه با حرامی شرعی، عقلی و عرفی در تنگنا قرار می­دهد و در تعریف عفاف نیز گفته شده: عفت، به دست آوردن حالت درونی است که توسط آن از غلبة شهوت بر آدمی ممانعت می­شود.

بنابر تعاریف فوق حیا و عفاف، ملکه و حالت درونی و نفساسنی هستند که ثمرة آنها ظاهری و عینی است یعنی دوری از حرام شرعی، عقلی و عرفی و عدم غلبة شهوت بر وجود آدمی نشانگر عفیف و با حیا بودن است.

پوشش، حجاب و کنترول نگاه و  سخن در برابر نامحرم، نمودها و مظاهر حیا و عفاف است و در صورت همراهی پوشش با حیا «حجاب مطلوب» به وجود خواهد آمد. بنابراین از آنجا که حیا و عفت نفسانی است و از سرمایه­های خدادادی و فطرت بشر است، نیاز به پوشش و مصون­بودن در برابر نگاه­های آلوده و افکار ویرانگر نیز از فطرت برمی­خیزد و در نتیجه با حفظ حجاب و پوشش مناسب، فطرت آدمی احیا می­گردد.


[1] - سوره روم، آیه 30.

[2]- سوره اعراف، 27.

[3]- ابن جرید، طبرسی، تفسیر جامع البیان، ج 8، ص 18-188.

[4]- شیخ طوسی، التبیان، ج 4، ص 380.




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 3:56 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

فوائد حجاب

1) حفظ ارزش زن 

عقل و منطق بر این واقعیت حکم می­کنند که هر گوهر ارزشمند و دوست­داشتی باید از دستبرد بیگانه محفوظ بماند وگرنه از دست می­رود و یا آسیب می­بیند؛ از این رو زن هم که در ظاهر جنس لطیف و در باطن حقیق شگرفی است، دارای محبوبیت و ارزش والای است و باید در صدف عفاف و پوشش اسلامی قرار بگیرد، و ارزش و محبوبیت او حفظ و از تماس بیگانه و نگاه او در امان باشد.

به بیان دیگر عقل درمی­یابد که هر انسانی طبیعتاً تحت تأثیر لطافت­ها و زیبایی­ها قرار گرفته و مجذوب آنها می­شود و از آنجا که زن از لطافت و زیبایی خاصی برخوردار است، باعث ایجاد هوس و تحریک مردان گردیده و منزلت و شخصیت او مورد غفلت واقع می­گردد و این موضوع زمینه را برای جذب غیرمشروع به زن فراهم می­آورد و زیان­ها و فاجعه­های جبران­ناپذیری به وجود می­آید؛ به همین دلیل باید در پرتو حجاب و پوشش عفیفانه از انحرافات جنسی در جامعه جلوگیری شود که این بهترین خدمت به زن و حفظ منزلت، شرافت و حرمت است.

2) تکامل و پیشرفت جامعه

بدون شک خودنمایی، بی­بند و باری و پیروی از مدلهای رایج، نه در حیات طبیعی و نیازهای واقعی جسمی ضرورت دارد و نه پاسخ­گوی نیازهای روحی و روانی و تکامل بخش زندگی معنوی می­باشد، بلکه به هر دو بعد حیات مادّی و معنوی آسیب می­رساند و سلامت جسمی و روحی افراد را به مخاطره می­اندازد.

به راستی کدام زنی توانسته با پوشش­ها و رفتارهای ناهنجار، حرکت تکاملی و رشد معنوی داشته و به خدا تقرب یافته باشد.

بنابراین حجاب به عنوان یک رفتار ارزشمند و اخلاقی برای بانوان و در مرحله بعد، برای جامعه بسیار حیات­بخش و تکامل­ساز است و مسیر رشد و تعالی را برای آنان هموار می­سازد.

3) پاسخ به تمایلات فطری

پوشش و حجاب عفیفانه، ندا و دعوتی است که زن آن را در عمق جان خود می­شنود و کششی است که از درون خود به سمت آن گرایش پیدا می­کند و از بی­حجابی، بدحجابی، و خودنمایی انزجار و تنفر دارد و از آنجا که منشأ امور فطری، آفرینش انسان است؛ لذا در همة افراد به طور یکسان وجود دارند هر چند عواملی مانند تربیت خوب یابد، تبلیغات سازنده یا مخرب، محیط فاسد و ناسالمی در شکوفایی و رشد یا ضعف و کاهش و حتی به خاموشی گراییدن نور فطرت در باطن مؤثر هستند.

یک نشان بر فطری­بودن حجاب آن است که کتاب­های تاریخی و آثار تمدن­های مختلف گواهی می­دهد که فرهنگ حجاب همواره در میان زنان مرسوم بوده و اختصاص به مذهب یا دین خاصی ندارد.

استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می­گوید:

« به طور کلی بحثی است دربارة ریشه اخلاق جنسی، از قبیل حیا، عفاف و و از آن جمله است تمایل به ستر و پوشش زن از مرد و در اینجا نظریاتی ابراز شده که دقیق­ترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبهاکردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.»[1]

4) مسئولیت­پذیری زنان

اسلام با طرح پوشش زن در حقیقت حضوری سازنده در اجتماع برای او رقم می­زند و با دستورهای حکیمانه و رهگشایی که در چگونگی منش و روش او ارائه داده، از یک سو این نیروی عظیم را از تباه­شدن و در گوشه­ای بی­هدف و بی­اثر ماندن نجات داده، و از سوی دیگر فساد گستری و ناهنجاری­های ناشی از اختلاط مرد و زن را گرفته است.

همة آحاد جامعه در مقابل سلامت نفسانی جامعه مسئولند و مسئولیت مهم­تر در این باره بر دوش خانم­هاست.

بی­پایه و اساس­بودن تفکر هوس رانهایی را که حجاب را حصار تلقی کرده و برای هوس­های خود، زن را برای شکستن به اصطلاح حصار دعوت می­کنند، روشن می­شود و به خوبی دانسته می­شود که حجاب عملاً عامل مهمی است در جهت آزادی زن نه اسارت او، مهم این است که تلقی ما را آزادی دقیقاً روشن باشد.

5) ایجاد امنیت و آرامش در جامعه

جامعه موظف است که امنیت را در ابعاد مختلف، برای افراد فراهم سازد، بخش عمده­ای از این مهم برعهده زن است که با حفظ پوش به این امر جامه عمل بپوشاند. اگر این حریم دریده شود ضمانتی برای سلامتی شخص وجود ندارد، زن چون از حصار منیع حجاب درآمد، در معرض دیدهای آلوده و قلب­های فاسد و منحرف قرار می­گیرد و آرامش خود را از دست داده و نهایتاً در تلاطم امواج بلا گرفتار می­شود.

در سایة رعایت عفاف، زن با شهامت هر چه تمام­تر به وظایف خود مشغول شده و خطری از ناحیه اجتماع متوجه وی نمی­شود.

به این صورت که پوشش، امنیت زن را در جامعه فراه می­سازد و در حریم پوشش است که می­توان با خیالی آسوده به جامعه آمد و به فعالیت پرداخت و در سنگر حجاب، حضور عینی خود را در ابعاد مختلف اجتماع، تحقق بخشد.



[1]- مرتضی، مطهری، مسئله حجاب ص 62.




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 2:50 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

چرا حجاب

چرا در اسلام زنان، باید حجاب داشته باشند؟

حجاب در اسلام به عنوان حمایت از زن و احترام به زن مطرح شد. زن مسلمان دوست ندارد وقتی در جامعه حاضر می­شود، مردان مختلف به او نگاه جنسی کند. زنان مسلمان معتقداند رابطه­ی جنسی فقط باید بین زن و شوهر باشد. یعنی مسائل مربوط به روابط جنسی مخصوص حریم خصوصی و داخل خانواده است. دو نفری که با هم صحبت می­کنند به جنسیت طرف متقابل هم توجّه دارند. مسلمان وقتی که در جامعه ظاهر می­شود، باید تمام توجه دیگران به انسانیت او باشد نه به جنسیت او. جنسیت مخصوص خانه و برای همسر است. در بیرون همه انسان هستیم، نه زن هستیم و نه مرد. نباید در بیرون به گونه­ای حاضر شویم که زن بودن یا مردبودن ما برجسته شود. بلکه باید انسان بودن ما بر زن­بودن و یا مرد بودن مقدم باشد.

در جوامعی که زنان برهنه هستند، جاذبه­های جنسی آنها بیشتر به چشم می­آید.

علت دیگر ضرورت حجاب برای زنان مسلمان احترام قایل­شدن است. یعنی زن باید احترام داشته باشد. یعنی احساس کند که به او نگاه­های توهین­ آمیز و جنسی نمی­شود.

در جوامع عریان امنیت زنان کمتر و خشونت علیه زنان بیشتر است و از سوی دیگر به او توهین هم می­شود. چون به او می­گویند خودت مهم نیستی قیافه و هیکل و اندامت مهم است و من با قیافه تو کار دارم، تو خودت برای من اهمیّتی نداری.

یک زن مسلمان به عنوان مسلمان انتظار دارد به او به عنوان یک انسان توجه شود نه فقط به مسائل زنانگی او.

نکته دیگر این است که اگر ارزش زن در جامعه فقط به زیبایی او باشد، این نوع ارزش­گذاری موقت و حتی کوتاه مدت خواهد بود. یعنی این ارزش منحصر به دوران محدودی است که او زیبایی دارد و بعد از کاهش یافتن زیبایی ارزش او نیز کاهش می­یابد.

اگر احترام به زن به خاطر زیبایی­های ظاهری و جاذبه­های جنسی او باشد، این مدت احترام تا وقتی که او زیبا است. همین که زیبایی­اش کم شود، این احترام هم کم می­شود و لذا مرتب باید تلاش کند که خودش را برای مردان زیبا نشان دهد تا ارزش او محفوظ باشد. در حالی که در اسلام زیبایی اصلی زیبایی روح زن و مرد است و زیبایی شخصیت آنها است البته زیبایی ظاهری هم مهم است و هم باید حفظ شود، اما نه این که ارزش انسان به زیبایی ظاهری او باشد،

پس برهنه­شدن به نفع زن نیست، بلکه به نفع مردان است. برهنه­شدن زنان در خیابان، در عرصه عمومی، به نفع مردانی است که می­خواهند استفاده رایگان کنند و لذت ببرند. زن مسلمان با حجاب ظاهر می­شود چون خود را کالای تجاری نمی­داند و برای خودش حرمت و احترام قایل است.

یکی از علل تضعیف و فروپاشی خانواده­ها بی­حجابی و برهنگی است. چون مردی که بیرون از خانه با جاذبه­های متعدد و زیبایی زنانه روبرو است، تعهد و وفاداری او نسبت به همسرش کمتر می­شود. از آن طرف همسرش احساس می­کند. که شوهرش به او خیانت کرده و تمام توجه همسرش به زنان بیرون است. در نتیجه زن هم به شکلی در پی حل مشکلات خودش اقدام می­کند و خود به خود پدیده­ی خیانت شوهر به زن و زن به شوهر پیش می­آید و به تدریج تضعیف خانواده و کاهش احترام زن جا باز می­کند.

از دیدگاه اسلام زن و شوهر باید با هم دوست باشند. بخش کوچکی از خانواده و زندگی مسائل جنسی است. بخش بسیار بزرگتر خانواده دوست­بودن زن و شوهر و رابطه­ی عاطفی آن دو با هم است. قرآن می­فرماید: که زن و مرد باید به همدیگر آرامش دهند به تعبیر قرآن زن و شوهر باید برای همدیگر لباس باشند یعنی عیب­های همدیگر را بپوشانند.

خانواده را با قانون نمی­شود حفظ نمود، خانواده با عشق شکل می­گیرد و مصون می­ماند. 




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 2:46 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

حجاب از دیدگاه شهید مطهری

زن افزون بر رسالت و مسئولیت تربیت نسلی مؤمن و متعهد، رسالت حضور در صحنه­های اجتماع را نیز دارد؛ اما قدرت­های جهانی معاصر و اندیشه­های عصر جاهلی با اهداف غیر انسانی و با دگرگون ساختن موضوع اجتماعی زن و تبدیل­کردن او به موجودی هوس آفرین، بزرگ­ترین ظلم و بی­حرمتی را بر شخصیت زن وارد کرده­اند؛ بنابراین، زن گاه به شکل کالای در جامعه و زندگی مرد نمود پیدا کرده و بیداری، اراده و منش انسانی او با تیغ جهالت گردن زده می­شود و دیگر گاه با حضوری عریان که به شکستن حریم عفاف او و القای آزادی­های حیوانی به وی منجر می­گشت در جهت تمایلات شهوانی جامعه عرضه می­شد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بازنگری حقایق دینی و احکام قرآن در بازسازی شخصیت زن، مسأله حضور زن در جامعه و چگونگی آن مطرح شد که مهمترین بحثی که در تبیین و تحدید آن نقشی بنیادین داشته و دارد، «مسأله حجاب» است.

حجاب در زمان عرب، به پوششی اطلاق می­شود که مانع از دیدن شیء پوشانده شده است و از دیدگاه شهید مطهری عبارت است از پوششی که زن باید در مقابل نامحرم استفاده کند و از جلوه­گری و خودنمایی بپرهیزد.

از دیدگاه متفکر شهید، فلسفه پوشش زنان و فلسفة محدودیت­هایی که حجاب اسلامی ایجاد می­کند، عبارتند از: ارزش و احترام به زن، امنیت و آرامش زن، مبارزه با نفس و استحکام پیوند خانوادگی.




تاریخ : جمعه 92/2/13 | 2:43 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

حجاب در لغت

حجاب در لغت به معنای پرده ستر، نقابی که زنان با آن چهره خود را بدان پوشانند، روبند چادری که زنان با آن سرتا پای خود را پوشانند.[1]

کلمه حجاب از نظر لغتی، مترادف واژه عربی ستر است که به معنای پوشیدن، پوشش، هائل، پرده حاجب و مانع است استمال کلمه «حجاب» در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است در قدیم و اصطلاح فقها کلمه «ستر» به معنای پوشش به کار رفته است.[2]

حجاب در اصطلاح

معنای اصطلاحی حجاب، پوشش اسلامی است و معنای پوشش اسلامی این است که بانوان هنگام مواجهه و معاشرت با افراد نامحرم بدن خود را بپوشانند و به جلوه­گری و خودنمایی نیز نپردازند. حجاب به معنای پوشش اسلامی دارای دو بعد است بُعد ایجابی و بُعد سلبی، بُعد ایجابی آن وجوب پوشش بدل و بُعد سلبی آن حرام بودن خودنمایی در مواجهه با نامحرم است و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشند تا حجاب اسلامی محقق شود.[3]



[1] - محمد، معین، فرهنگ فارسی.

[2]- مرتضی، مطهری، مسئله حجاب، ص 79.

[3]- حسین، مهدی­زاده، پرسمان حجاب، ص 23.




تاریخ : دوشنبه 91/12/21 | 8:16 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

علت پیدا شدن حجاب

علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست ؟ چطور شد که در میان همه یا بعضی‏
ملل باستانی پدید آمد ؟ اسلام که دینی است که در همه دستورهای خویش‏
فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد
؟ .
مخالفان حجاب سعی کرده‏اند جریانات ظالمانه‏ای را به عنوان علت پیدا
شدن حجاب ذکر کنند ، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق‏
نمی‏گذارند ، چنین وانمود می‏کنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات‏
ظالمانه سرچشمه می‏گیرد .
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالبا
این علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است . ما
مجموع آنها را ذکر می‏کنیم . نظریاتی که به دست آورده‏ایم بعضی فلسفی و
بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلا ذکر
می‏شود : .
1 - میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه فلسفی ) .

2 - عدم امنیت و عدالت اجتماعی ( ریشه اجتماعی ) .
3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع‏
اقتصادی مرد ( ریشه اقتصادی ) .
4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ریشه اخلاقی ) .
5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم‏
دارد ، به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او
در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی ) .
علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از
جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده‏اند و یا
فرضا در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب‏
اسلامی تأثیر نداشته است یعنی حکمت و فلسفه‏ای که در اسلام سبب تشریع‏
حجاب شده نبوده است .
همانطور که ملاحظه می‏شود مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده یک طرز تفکر
فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی می‏کنند و گاهی ریشه سیاسی و
اجتماعی برای آن ذکر می‏کنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی می‏دانند و
گاهی جنبه‏های خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت می‏دهند .
ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد می‏کنیم و ثابت می‏کنیم که‏
اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچیک از این جهات نظر نداشته است و
هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمی‏دهد و در خاتمه به یک علت اساسی اشاره می‏کنیم که از
نظر ما موجه‏ترین آنها به شمار می‏رود