بسم رب الشهداءوالصدیقین
داستان بی اعتباری دنیا
در کتاب بحیره است که القاهر بالله ، بسیار ستمگر بود و چون آزارش بسیار شد ، تمام مردم از او متنفر گردیدند .
بخصوص وزیرش ابن مقله که از خوف و ترس از او بمکان دیگری فرار نمود .
مردم جمع شده و او را خلع نموده و چشمانش را از کاسه درآوردند و با الراضی بالله بیعت نمودند و القاهر بالله تا زمان زنده بودن المطیع بالله در جامع بغداد مثل گدایان فریاد میکرد که مردم خیر کنید و بکسی که دیروز خلیفه شما بود و امروز گدای شما است کمک کنید ومردم ترحم آورده و از او دستگیری مینمودند .
بی اعتباری زمانه را همین بس
منبع : تبیان
بسم رب الشهداءوالصدیقین
مدت حکومت قائم
شیخ مفید از ابی بصیر و او از امام باقر علیه السّلام در حدیثی طولانی در سیر و سلوک حضرت قائم (عج) حدیثی نقل کرده تا آنکه فرمود: «پس درنگ می کند بر این سلطنت هفت سال، مقدار هر سالی ده سال از این سالهای شما، آنگاه احیاء می کند خداوند آنچه را که می خواهد». یا در دیگر روایات آمده است که امام عصر (عج) پنج یا هفت سال و یا نخ سال و یا بیست سال و یا چهل سال و یا سیصد و نه سال به مقدار خواب اوّل اصحاب کهف در غار، حکومت می کند شاید اشاره به مراحل حکومت باشد، به این بیان که تشکّل و پایه ریزی حکومت در پنج و هفت و نه سال اوّل صورت می گیرد و پس از گذشت چهل سال به حدّ کمال می رسد و بیش از سیصد سال ادامه می یابد.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
وقت معلوم
عبارت «وقت معلوم» یک بار در آیه 38 سوره «حجر» و بار دیگر در سوره «ص» آیه 81 به کار رفته است. آن هنگام که ابلیس مأمور به سجده بر آدم شد؛ ولی سجده نکرد، خداوند فرمود: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم گردید؟ آیا تکبر کردی. یا از برترین ها بودی؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفریده ای و او را از گل! فرمود: از آسمان ها و از صفوف فرشتگان خارج شو که تو رانده درگاه منی! و مسلماً لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود. عرض کرد: پروردگار من! مرا تا روزی که انسانها برانگیخته می شوند، مهلت ده. فرمود تو از مهلت داده شدگانی؛ ولی تا روز و زمان معینی».ابلیس هنگامی که خود را رانده درگاه خدا دید و احساس کرد که آفرینش انسان سبب بدبختی او شده، آتش کینه در دلش شعله ور گشت و خواست انتقام خویش را از فرزندان آدم بگیرد. مفسّران در اینکه منظور از «یوم الوقت المعلوم» چه روزی است، احتمالات متعددی داده اند. برخی آن را پایان این جهان می دانند؛ چرا که در آن روز همه موجودات زنده می میرند، و تنها ذات خداوند می ماند.گروهی احتمال داده اند: منظور از آن روز قیامت است؛ این احتمال نیز وجود دارد که آیه یاد شده، اشاره به زمانی باشد که هیچ کس جز خدا نمی داند.آنچه این عبارت را در بحث «مهدویّت» وارد ساخته؛ برخی روایاتی است که «یوم الوقت المعلوم» را دوران ظهور حضرت مهدی علیه السلام دانسته است.
بسم رب الشهداءوالصدیقین والاترین خصلت مومن
بسم رب الشهداءوالصدیقین
استشاره و استخاره
امام محمد تقى علیه السلام از على بن ابى طالب علیه السلام روایت مى کند که حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا به یمن فرستاد؛ پس به وصیت ، مرا گفت : اى على ! هر کس استخاره کند ضرر نکند و هر کس استشاره کند پشیمان نشود. اى على !... به نام استعاذه کن ! چرا که خداوند متعال ، بسم الله را بر امت من در صبحگاهان مبارک گردانید. و مى فرمود: هر کس در راه خدا براى خود دوستى برگزیند، خداوند در بهشت براى او خانه اى برگزیند.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
احترام به مادر
امام زین العابدین علیه السلام ، نسبت به مادرش بسیار نیکوکار بود؛ به طورى که به او گفتند: تو نسبت به مادر، از همه کس نیکوکارترى ، ولى نمى بینیم که با او در یک ظرف غذا بخورى ! امام در جواب فرمود: چون ترسم که دستم را به سوى چیزى برم که مادرم قصد خوردن آن را داشته است و او را ناراحت کنم .
بسم رب الشهداءوالصدیقین
همتم بدرقه راه کن !
الهى ! یک عمر امروز را به فردا بردم ؛ توفیقم ده که حال فردا را به امروز آورم !
بسم رب الشهداءوالصدیقین
دل عاشق به پیغامى بسازد
تن به دنیا دار و دل به مولا، تا نام و مونست شود و پیغام او آرامشت دهد که دل عاشق به پیغامى بسازد و حقیقت کشف این است که میان دل و دلدار حجاب نبود. جهد کن که در همه حال سرت با یار باشد نه در کوچه و بازار، به خصوص در هنگام نماز که المصلى یناجى ربهو مناجات بین دو کس است ، بنگر تا با که نجوى دارى و دو بودن چگونه است ؟
بسم رب الشهداءوالصدیقین
سزاوار گریه کیست ؟
باید به آنانى که بر غم و اندوه باطنى خود و هر چیزى دیگر مى گریند، گفته شود که شایسته است بیشتر بر کسى که از نفس خود غافل است و در شهوات حقیر و پست و فرومایه اى که او را به بدبختى و گمراهى مى کشانند فرو رفته است ، گریه و زارى کنند. شهوات و امیالى که طبع او را به طبع بهایم مایل مى گردانند و از او بخواهند که به این امر شریف اشتغال جوید و خالصانه به آن پرداخته ، تا توان دارد به تزکیه و پالایش خود اقدام نماید. چه پاکى و طهر حقیقى ، پاکى نفس است ؛ نه پاکى ظاهرى و جسمانى . از این رو شخص عالم و حکیم میرزا، که خداى خود را عبدى فرمانبردار بوده ، ولى بدنش به بوى بد آلوده است ؛ حتى در نظر جاهلان نیز، از نادانى که ظاهر خود را به مشک و عنبر معطر نموده است ، بهتر است از فضیلت شخص متعبد که از دنیا و لذات دنى آن احتراز مى جوید، این است که همه جاهلان و نابخردان ، و بزرگوارى اش اعتراف دارند و بدو احترام مى گذارند و شادمان مى گردند خطاى شان را بدانان ، تذکر دهد؛ جز آن کس که خود را مسخره کرده باشد. پس اى انسان جاهل ! آیا نمى دانى که اقامتت در این عالم همچو لحظه اى ، سپرى خواهد شد،و آن گاه به عالم حقیقى خواهى رفت و در آن جا، جاودانه خواهى ماند؟!.
بسم رب الشهداءوالصدیقین
دشمن ترین دشمنان
سعدى در باب هفتم گلستان گوید: بزرگى را پرسیدم از معنى این حدیث کهاعدى عدوک نفسک التى بین جنبیک ؟؛ گفت به حکم آنکه هر آن دشمنى را که بر وى احسان کنى دوست گردد. مگر نفس را که هر چند مدارا بیشتر کنى مخالفت زیاده کند.
.: Weblog Themes By Pichak :.