سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 92/2/9 | 12:39 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

فریب ریش بلند خوردن

بز نر بسیار غیور است وقتى که گله راه مى رود بز نر پیشاپیش همه گوسفندها راهمى رود نمى گذارد گوسفندى بر او پیشى بگیرد. و این به جهت آن است که چون سایهخود را در آفتاب مى بیند خود را به جهت شاخ ‌هاى بلند و ریش درازى که دارد بهتر ازدیگران مى پندارد و نمى گذارد گوسفندان دیگر بر او تقدم بجویند و آنها را شاخ مىزند. مکتوب فى التوارة لا یغرنک طول اللحى فان التیس له لحیة. یعنى فریبریش ‍ بلند نخورید و گمان نکنید که هر که ریش بلندى دارد از سایر مردم بهتر استبه جهت آن که بز نر هم ریش بلند دارد و حال آن که با گوسفندان دیگر فرقى ندارد! شریح قاضى اطلس بود، مرد یهودى همسایه اش بود ریش بلندى داشت ، شریح مى گفت : اگر ریش بیع و شرى مى شد، من به ده هزار درهم چنین ریشى را مى خریدم.




تاریخ : دوشنبه 92/2/9 | 12:32 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

صابر باش   !

 اگر به راستى تشنه شدى آب برایت مى فرستند. صابر باش که اگر دیر شود  مسلما دروغ نخواهد شد، مجرب است . علاوه اینکه کسانى که دیرتر مى گیرند بهتر و  پخته تر مى گیرند و وجه آن با تدبر معلوم مى گردد. عارف رو مى گوید  :

حکمت حق در قضا و قدر  

کرد ما را عاشقان یکدگر  

تشنه مى نالد که کو آب گوار 


آب مى نالد که کو آن آب خوار


آب کم جو تشنگى آور بدست


تا بجوشد آبت از بالا و پست




تاریخ : یکشنبه 92/2/8 | 11:55 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهدائوالصدیقین

توبه مؤ من

محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر علیه السلامنقل کرده است : اى محمد بن مسلم ! گناهانى که مؤ من از آن توبه کند، بخشوده شود. پس ‍ باید براىزمان پس از توبه از نو شروع به عمل کند، و به خدا سوگند که این توبه تنهااهل ایمان راست .عرض کردم : چنانچه توبه خویش را بشکند و گناه کند و سپس توبه کند، چه ؟فرمود: اى محمد بن مسلم ! آیا توانى باور کنى که بنده اى مؤ من بر گناه خویشپشیمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه کرده ، ولى خداوند توبه اش رانپذیرفته است ؟گفتم : او بارها چنین کرده ؛ گناه کرده و سپس توبه و استغفار! فرمود: هر گاه که مؤ من به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نیز بخشایش وآمرزش را به سویش باز گرداند، و خداوند، آمرزنده و مهربان است . توبه را مىپذیرد و از بدى ها در مى گذرد. پس مبادا مؤ منان را از رحمت خدایى دور نمایى.




تاریخ : یکشنبه 92/2/8 | 2:51 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

خدایى که نبینم نپرستم  !

امیر مؤ منان در مسجد کوفه بالاى منبر خطبه مى خواند. مردى برخاست که به او ذعلب

مى گفتند، داراى زبانى بلیغ در خطبه و قلبى شجاع بود. گفت : اى امیر مؤ منان ! آیا پروردگارت را دیده اى ؟ حضرت فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! من خدایى را که نبینم ، نمى پرستم . پرسید: اى امیر مؤ منان ! پس چگونه او را دیده اى ؟ فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! دیدگان با مشاهده او را نمى بینند؛ ولى قلب ها با حقایق ایمان او را مى بینند. واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطیف است که لطفش به وصف در نمى آید و چنان عظیم است که با عظمت وصف نمى گردد و چنان بزرگ کبریاست که با بزرگى وصف نمى شود. در جلالت چنان جلیل است که با غلظت وصف نمى شود. قبل از هر چیز است و نمى شود گفت : پیش از چیزى است . بعد از هر چیز است و نمى شود به او بعد گفت : اشیاء را خواسته ، اما نه با همت . درک کرده است ، اما نه با خدعه . در همه اشیاست ، اما با آن ها مخلوط نیست و از آن ها هم جدا نیست . ظاهر است ، نه به شکل مباشرت . متجلى است ، نه با دیدن . دور است ، نه با مسافت . قریب است ، نه با نزدیک شدن . لطیف است ، نه با جسم داشتن ، موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب تقدیر است ، نه با حرکت زیاد مى شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با آلتى بیناست ، نه با اءداتى . اماکن حاوى او نمى شوند و اوقات او را شامل نمى گردند، صفات او را محدود نمى کنند و خواب او را نمى گیرد. هستى او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش ، از ابتدا پیشى گرفته است . با خلق مشاعر فهمیده مى شود که کسى براى او مشاعر قرار نداده و با تجهیر جواهر فهمیده مى شود که جوهر ندارد و با ضد قرار دادن میان اشیا فهمیده مى شود که او ضد ندارد و با خلق تقارن میان اشیا فهمیده مى شود که او قرین ندارد. نور را ضد ظلمت قرار نداده است و خشکى را ضد ترى و زیرى را ضد نرمى ، و سردى را ضد گرمى ، متباین ها را با هم جمع کرده و میان چیزهایى نزدیک ، دورى افکنده است که با تفریق ، بر مفرق و با تاءلیف ، بر مؤ لف دلالت مى کند. و این سخن خداى تعالى استو من کل شى ء خلقنا زوجین لعلکم تذکرونمیان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود که او قبل و بعدى ندارد و موجودات با غرایزشان گواه اند که آفریننده غریزه آن ها، غریزه ندارد و با موقت بودن شان اعلام مى کنند که براى قرار دهنده وقت آن ها وقتى نیست . میان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود میان او و خلقش ‍ حجابى نیست . پروردگار است ، بدون این که خود پروردگارى داشته باشد و اله است ، بدون این که خود الهى داشته باشد. عالم است ، بدون این که معلوم باشد. سمیع است ، بدون این که مسموع باشد.




تاریخ : یکشنبه 92/2/8 | 2:46 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

پندى از ابلیس !!

امام صادق (ع ) براى حفص بن غیاث حکایت فرمودند که : روزى ابلیس بر حضرت یحیى (ع ) ظاهر شد در حالى که ریسمان هاى فراوانى به گردنش آویخته بود؛ حضرت یحیى (ع ) پرسید: این ریسمان ها چیست ؟ ابلیس گفت : اینها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است که با آنها گرفتارشان مى کنم . حضرت یحیى (ع ) پرسید: آیا چیزى از ریسمان ها هم براى من هست ؟ ابلیس گفت : بعضى اوقات پرخورى کرده اى و تو را از نماز و یاد خدا غافل کرده ام . حضرت یحیى (ع ) فرمود: به خدا قسم ، از این به بعد هیچ گاه شکمم را از غذا سیر نخواهم کرد. ابلیس گفت : به خدا قسم ، من هم از این به بعد هیچ مسلمان موحدى را نصیحت نمى کنم . امام صادق (ع ) در پایان این ماجرا فرمود: اى حفص ! به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچ گاه شکم شان را از غذا پر نکنند. به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچ گاه براى دنیا کار نکنند.




تاریخ : یکشنبه 92/2/8 | 2:44 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

اثر سجده طولانى

امیر مومنان فرمودند: من اصحاب محمد صلى الله علیه و آله و سلم را دیده ام و یکى از شما را نبینم که مانند ایشان باشد؛ زیرا آنان ژولیده مو و غبار آلود بودند و شب را بیدار به سجده و قیام مى گذراندند، گاهى پیشانى و گاهى گونه هاى خود را به خاک مى نهادند و از یاد بازگشت و مرگ و قیامت ، مانند اخگر و آتش پاره سوزان مى ایستادند و مضطرب و نگران بودند؛ پیشانى هایشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بز، پینه بسته بود. هر گاه ذکر خداوند سبحان به میان مى آمد، از ترس و عذاب و کیفر، و امید به ثواب و پاداش ، اشک از چشمان شان جارى مى گشت ، به طورى که گریبانشان تر مى شد و مى لرزیدند؛ مانند درخت که در روز وزیدن تند باد مى لرزد.




تاریخ : یکشنبه 92/2/8 | 2:42 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

زدودن زنگارازدل

وضو که از چشمه عشق گرفتار شود زنگار را مى زداید. از اینکه وضو به چهار عضو سر و رو دو دست و پا اختصاص یافت این است که ایزد تعالى چون نماز را واجب کرد نخواست که بندگان وى آلوده به خدمت آیند، ایشان را فرمود وضو کنند و با این چهار عضو مخصوص ‍ کرد زیرا که آدم اول روى به درخت گندم کرد و به پاى برفت و به دست از درخت گندم باز کرد و بر سر نهاد و بر حوا آورد ایزد عز اسمه بفرمود این چهار عضو گناهکار را به خدمت بشستن و مسح کردن تطهیر کنند این داستان بیان حال آدم و آدمیزاد است و همانند آن در آیات و روایات بسیار است الحمدلله که مولاى مکرم خود اهل اشارت است .




تاریخ : یکشنبه 92/2/8 | 2:38 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

وسیله ترک هواى نفس

یحیى بن معاذ چه زیبا گفته است : اگر ملایک هفت آسمان را شفیع قرار دهى و بیست وچهار هزار پیامبر و جانشینان آنها و همه کتاب هاى الهى را واسطه قرار دهى که نفست درترک دنیا با تو همراهى کند و حکم حق را گردن نهد، نخواهد پذیرفت ، اما اگرگرسنگى را وسیله قرار دهى و از راه گرسنگى وارد شوى ، خواهد پذیرفت و مطیعتخواهد شد!




تاریخ : یکشنبه 92/2/8 | 4:37 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

سخن گفتن با حیوانات

  • سوره مبارکه نمل
  • آیه شریفه 18
  • قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ

  • معنای آیه:

    یکی از مورچه ها گفت : « ای مورچه ها به خانه هایتان بروید .......»

  • پیام آیه:

    قرآن چند نمونه از گفتگوی حیوانات را بیان می کند، هدهد با حضرت سلیمان سخن می گوید و مورچگان با یکدیگر. با همه ی پژوهشی که بشر امروز در رابطه با زندگی حیوانات داشته است، هنوز نتوانسته است از این راز و رمز اطلاعات وسیعی داشته باشد. اما امید می رود که به زودی بشر بتواند به این راز خلقت پی ببرد و شاید بتواند آنان را چون کارگران در خدمت بگیرد.




  • تاریخ : یکشنبه 92/2/8 | 4:36 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

    بسم رب الشهداءوالصدیقین

    عصای حضرت موسی

    از جمله خصائص و ویژگیهای حضرت قائم (عج) در هنگام ظهور این است که «عصای حضرت موسی علیه السّلام» همراه آن حضرت می باشد. در «الغیبة» نعمانی روایتی است از حضرت صادق علیه السّلام که فرمودند: «عصای حضرت موسی از شاخه درخت آس بود که در بهشت کاشته شده بود و هنگامی که به سمت مدین رفت، جبرئیل آن را برای او آورد و آن عصا و تابوت حضرت آدم علیه السّلام در دیباچه طبریه است و کهنه و متغیّر نمی شود تا اینکه آنها را قائم (عج) هنگام خروج، بیرون آورد». در روایتی دیگر عنوان شده که آن عصا در غاری در انطاکیه است.