چنان که پیش از این گفتیم، قرآن کریم عملکرد چنین انسانهایى را در جامعه اسلامى، ((فتنه)) نام مىنهد و کسانى که در صدد تحریف قرآن و حقایق و معارف دین برمىآیند فتنه جویانى مىداند که با تحریف معارف دینى، شیطان را در گمراه کردن مردم، یارى مىرسانند. حال ممکن است این سوال مطرح شود که چرا کسانى، با این که حق را مىدانند و بر بى اساس بودن اوهام و جهالتهایى که از دیگران به عاریت گرفتهاند، واقفند، در صدد توجیه فریب کارىهاى خویش و گمراه کردن دیگران بر مىآیند؟ به عبارت دیگر از نظر روانشناسى، انسانهایى که در صدد تحریف معارف دینى بر مىآیند و با تحریف حقایق دین، اسباب گمراهى مردم را فراهم مىکنند، از نظر روحى چه مشکلى داند که به بهاى بازى کردن با دین خدا به دنبال حل کردن آن هستند؟ در واقع، فتنه در دین، که در شکل تحریف معارف دین بروز مىکند، از کجا ناشى مىشود؟
حضرت على علیهالسلام در جواب این پرسش مىفرمایند:
آنچه از نظر روحى زمینه چنین انحرافى را در انسان فراهم مىکند و ریشه فتنه شناخته مىشود عبارت است از هواهاى نفسانى. فتنههایى که در دین واقع مىشود از هواهاى نفسانى و امیال و اغراض دنیایى سرچشمه مىگیرد. آنان که با تحریفهاى معارف دینى مردم را به گمراهى مىکشانند کسانى هستند که داراى روحیه تسلیم و بندگى در مقابل خداى متعال نیستند، یا در اثر القائات و وسوسههاى شیطانى روحیه تسلیم و بندگى را از دست دادهاند.
روحیه تسلیم و بندگى اقتضا مىکند انسان در مقابل خدا و دستورات او تسلیم و در عمل و گفتار پاىبند شریعت و ارزشهاى دینى باشد. وجود این روحیه از آن جهت لازم است که ممکن است بسیارى از دستورات شریعت و دین با خواستههاى نفسانى انسان موافق نباشد و انسان با طوع و رغبت حاضر به پذیرش و عمل آنها طبق نباشد. انسانها در چنین مواردى دایما بر سر دو راهى هستند و ناگزیر مىباید یک راه را انتخاب کنند؛ یا خواسته خدا و شریعت را برگزینند و با هواى نفس مخالفت کنند، یا هواى نفس و خواسته خود را بر خواست خدا و ارزشهاى دینى مقدم بدارند. کم نیستند انسانهایى که در این امتحان بزرگ خواستههاى نفسانى را بر خدا و ارزشهاى دینى مقدم مىدارند. در این میان، برخى از این گروه این روحیه و مردانگى را دارند که به صراحت بگویند ما خود را پاىبند اعتقادات دینى و ارزشهاى آن نمىکنیم، البته در صدد تحریف و ضدیت با ارزشهاى دینى هم نیستیم. این نوع برخورد با دین، فتنه در دین محسوب نمىشود و چنین روحیهاى منشا فتنه نیست؛ زیرا کسى با فریب کارى به گمراهى کشیده نشده است.
زمانى فقدان روحیه تسلیم و بندگى در مقابل خدا و دستورات الهى منشا فتنه در دین مىشود که فاقدان آن در صدد برآیند تا با توجیهات واهى، دین را طبق خواستههاى نفسانى خود تفسیر کنند.
چنین انسانهایى به ویژه اگر از نظر موقعیت اجتماعى در مقامى باشند که عدهاى ممکن است از آنها حرف شنوى داشته باشند، بیشتر از هر کس دیگر مورد طمع شیاطین هستند؛ زیرا این اشخاص خواستههایى دارند که از یک طرف شریعت و دین آدمى را از آنها نهى کرده است و از طرف دیگر گذشتن از این امور و صرف نظر کردن از آن، براى این اشخاص، به خاطر ضعف روحیه بندگى بسیار سخت است، و از سوى دیگر اینان از توانایىهاى برخوردارند که با بهرهگیرى از آنها گاه مىتوان حق را بر خود آنان مشتبه کرد. شیطان از این فرصت طلایى حداکثر استفاده را مىکند و با نفوذ در دل و جان چنین انسانهایى آنها را در جهت فتنه و انحراف دین تشویق و ترغیب مىکند. شیطان براى عملى کردن نقشه خود، خواستههاى نفسانى این اشخاص را پیش چشم آنها مجسم مىکند و آتش شوق بهرهمندى از آنها را در جان آنها شعله ور مىگرداند. از طرف دیگر چنین به آنها القا مىکند که از کجا آنچه علما و بزرگان دین به عنوان وظایف و ارزشهاى دینى بیان کردهاند همانهایى باشد که خدا و دین از ما خواسته است؟
چنین افرادى چون مىبینند با وجود سخنان عالمان دین و علوم اهل بیت و با وجود قرآن، آنها به خواستههاى نفسانى و هوسهایشان نمىرسند، در صدد برمىآیند تا راه جدیدى پیدا کنند که هم به خواستههاى خود برسند و هم به حسب ظاهر از رقبه اسلام خارج نشده باشند و از مزایا و موقعیتهاى اجتماعى جامعه دینى برخوردار باشند. بنابراین آنچه از درون آنها را به سوى انحراف سوق مىدهد عدم روحیه تسلیم و بندگى و تبعیت از هواهاى نفسانى است.
حضرت على علیهالسلام در پاسخ به این سوال که چه عواملى سبب مىشود تا کسانى در جامعه اسلامى در صدد ایجاد فتنه در دین برآیند، مىفرمایند ریشه همه فتنههایى که در دین واقع مىشود هواهاى نفسانى است که اشخاص مذکور نمىتوانند از آنها صرف نظر کنند و براى رسیدن به آنها، با اختراع راه جدید در مقابل احکام و ارزشهاى دینى، دست به فتنه مىزنند.
اما راه جدیدى که آنها براى پیشبرد مقاصد خویش به کار مىگیرند چیست؟ حضرت مىفرمایند آنها احکامى را طبق امیال نفسانى خویش ابداع مىکنند و آنها را به اسلام نسبت مىدهند و با تفسیر و توجیههاى خودساخته و بىاساس به تحریف حقایق دین مىپردازند و قرآن و آیات الهى را به راى خویش تفسیر مىکنند. در نتیجه، سخنانى مىگویند که با حقیقت دین و قرآن کریم سازگار نیست و مردم را در جهت خلاف قرآن و ارزشهاى دینى سوق مىدهد. البته بدیهى است که این افراد برآنند تا به نحوى عمل کنند که مردم از اهداف شیطانى آنها مطلع نگردند؛ زیرا مىدانند در آن صورت از آنها تبعیت نخواهند کرد.
بنابراین حضرت على علیهالسلام ریشه همه فتنهها و بدعتهایى که در دین گذاشته مىشود فقدان روحیه تسلیم و بندگى و وجود روحیه هواپرستى مىدانند و مردم و به خصوص خواص جامعه را، از تبعیت هوا و هوس برحذر مىدارند و از این که مصداق آیه ارایت من اتخذ الهه هواه قرار گیرند هشدار مىدهد.
البته شاید کسانى که امروز در نقش کارآمدترین نیروها و عوامل شیطان در تحریف معارف دینى انجام وظیفه مىکنند در ابتدا چنین تصمیمى نداشتهاند. چه بسیار بودند انسانهایى که در آغاز جزء مسلمانان راستین و در شمار مبلغان راستین قرآن و معارف دین به شمار مىرفتند، ولى در نیمه راه تغییر جهت دادند و به صف مخالفان اسلام پیوستند و از ولایت خدا خارج شدند و ولایت و سرپرستى شیطان را پذیرفتند. همچنان که فراوانند انسانهایى که بعد از سالها ضلالت و گمراهى و گمراه کردن دیگران، توبه کرده، به دامن اسلام بازگشتند و بقیه عمر خویش را صرف جبران گذشته نامطلوب خود کردند.
در هر حال، این تغییر موضعها و جابهجایى انسانها در طول زندگى، امرى است که در صحنه حیات انسانها فراوان اتفاق افتاده است؛ لکن آنچه توجه به آن ضرورى این است که از نظر قرآن هیچ گناهى خطرناکتر و بزرگتر از فتنه در دین نیست. بزرگترین گناه آن است که کسانى بعد از آن که حق را شناختند و با احکام و معارف دین آشنا شدند، در صدد برآیند تا مردم را از آشنایى و عمل به آن باز دارند.
در هر صورت، آنچه در پایان توجه همگان را بدان جلب مىکنیم و از خداى متعال مىخواهیم ما را بدان موفق بدارد این سخن گران قدر حضرت على علیهالسلام است که مىفرمایند حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا؛ خود، عقاید و افکار و اعمال خویش را ارزیابى نمایید و خود، خویشتن را در دادگاه وجدان محاکمه کنید و قبل از آن که فرصت توبه و بازگشت به سوى خدا از دست برود به دامن قرآن و دین حق بازگردید و خود را از دام شیطان و نفس اماره نجات دهید و از سوء عاقبت و فرجامى ناخواسته بترسید. سخن خود را با هشدار قرآن کریم در این زمینه به پایان مىبریم که مىفرماید:
آن گاه فرجام کسانى که بدى کردند این گونه شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به مسخره مىگرفتند. از خداى متعال درخواست مىکنیم همگان را به راه حق هدایت کند.
.: Weblog Themes By Pichak :.