به نام خدا
حکومت یکی از شاخههای امامت است
ما هرگز نباید چنین اشتباهی را مرتکب شویم که تا مسئله امامت در شیعه
مطرح شد بگوئیم یعنی مسئله حکومت ، که در نتیجه مسئله به شکل خیلی
سادهای باشد و این فروعی که برایش پیدا شده است پیدا شود و بگوئیم حالا
که فقط مسئله حکومت و اینکه چه کسی حاکم باشد مطرح است ، آیا آن کسی که
میخواهد حاکم باشد حتما باید از همه افضل باشد یا نه ، ممکن است کسی که
حاکم میشود افضل نسبی باشد نه افضل واقعی ؟ یعنی از نظر سیاستمداری و
اداره امور الیق از دیگران باشد و لو اینکه از جنبههای دیگر خیلی پستتر است . مدیر و سیاستمدار خوبی باشد و خائن نباشد . آیا معصوم هم باشد یا نه ؟ چه لزومی دارد ؟ ! نماز شب خوان هم باشد یا نه ؟ چه لزومی دارد ؟ ! مسائل فقهی را هم بداند یا نه ؟ چه لزومی دارد که بداند ؟ ! در این مسائل رجوع میکند به دیگران . یک افضلیت نسبی کافی است . این ، تابع اینست که ما این مسئله را فقط در سطح حکومت ، و کوچک گرفتیم . و این ، اشتباه بسیار بزرگی است که احیانا قدما ( بعضی از متکلمین ) هم گاهی چنین اشتباهی را مرتکب میشدند . امروز این اشتباه خیلی تکرار میشود . تا میگویند امامت ، متوجه مسئله حکومت میشوند در حالیکه مسئله حکومت از فروع و یکی از شاخههای خیلی کوچک مسئله امامت است و این دو را نباید با یکدیگر مخلوط کرد . پس مسئله امامت چیست ؟ |
امام جانشین پیغمبر است در بیان دین
در مورد مسئله امامت ، آنچه که در درجه اول اهمیت است ، مسئله
جانشینی پیغمبر است در توضیح و تبیین و بیان دین منهای وحی . البته بدون
شک کسی که به او وحی میشد ، پیغمبر اکرم بود و بس و با رفتن ایشان
مسئله وحی و رسالت به کلی قطع شد . مسئله امامت اینست که آیا با رفتن
پیغمبر ، بیان آن تعلیمات آسمانی که دیگر در آنها اجتهاد و رأی شخصی
وجود ندارد ، در یک فرد متمرکز بود به طوری که مانند پیغمبر ( ص ) مردم
هر چه از او در مسائل دینی سؤال میکردند ، میدانستند که پاسخ وی مر حق و
حقیقت است و رأی و فکر شخصی نیست که ممکن است اشتباه کرده باشد و روز
نمیتوانیم تفسیر کنیم که پیغمبر چگونه علم را از ناحیه خدا میگیرد .
نمیتوانیم تفسیر کنیم که چه نوع ارتباط معنوی میان پیغمبر ( ص ) و علی ( ع ) بود که پیغمبر حقایق را کما هو حقه و بتمامه به علی آموخت و |
به غیر او نیاموخت . علی ( ع ) در نهج البلاغه ( در جاهای دیگر هم نظیر
این عبارت زیاد است ) میفرماید من با پیغمبر در حرا بودم ( بچه بودهاند ) صدای ناله دردناکی را شنیدم . گفتم یا رسول الله ! من صدای ناله شیطان را در وقتی که وحی بر تو نازل شد شنیدم . به من فرمود : « یا علی ! انک تسمع ما اسمع و تری ما اری و لکنک لست بنبی » ( 1 ) . اگر در همانجا کنار علی ( ع ) فرد دیگری هم بود ، آن صدا را نمیشنید چون آن شنیدن ، شنیدن صدایی نبوده که در فضا پخش شود که بگوئیم هر کس گوش میداشت میشنید . آن ، سمع و حس و بینش دیگری است . |
.: Weblog Themes By Pichak :.