به نام خدا
اوصاف علی ( ع )
ما اگر علی را الگو و امام خود بدانیم ، یک انسان کامل و یک انسان
متعادل و یک انسانی را که همه ارزشهای انسانی به طور هماهنگ در او رشد
کرده است ، [ پیشوای خود قرار دادهایم ] .
وقتی شب میشود و خلوت شب فرا میرسد ، هیچ عارفی به پای او نمیرسد .
آن روح عبادت که جذب شدن و کشیده شدن به سوی حق و پرواز به سوی خداست
، با شدت در او رخ میدهد ، مثل آن حالتی که انسان در مطلبی داغ میشود .
مثلا وقتی در حالت
جنگ و دعوا و ستیز است ، چاقو قسمتی از بدنش را میبرد و یک تکه گوشت
از بدنش به طرفی انداخته میشود ولی آنچنان توجهش متمرکز مبارزه است که احساس نمیکند یک قطعه گوشت از بدنش جدا شده است . علی در حال عبادت چنان گرم میشود و آن عشق الهی چنان در وجودش شعله میکشد که اصلا گوئی در این عالم نیست . خودش گروهی را اینطور توصیف میکند : « هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرش و باشروا روح الیقین ، و استلانوا ما استوعره المترفون ، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون ، و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی » ( 2 ) . با مردمند و با مردم نیستند ، در حالی که با مردمند ، روحشان با عالیترین [ مقامها ] وابسته است . در حال عبادت تیر را از بدنش بیرون میآورند ، ولی او آنچنان مجذوب حق و عبادت است که متوجه نمیشود ، حس نمیکند . آنچنان در محراب عبادت میگرید و به خود میپیچد که نظیرش را کسی ندیده است . روز که میشود ، گوئی اصلا این آدم ، آن آدم نیست . با اصحابش که مینشیند ، چنان چهرهاش باز و خندان است ( 1 ) که از جمله اوصافش این بود که همیشه قیافهاش باز و شکفته است . به قدری علی ( ع ) به اصطلاح خوش مجلس و حتی بذلهگو بود که عمروعاص وقتی علیه علی ( ع ) تبلیغ میکرد ، میگفت : او به درد |
خلافت نمیخورد ، چون خنده روست ، آدم خنده رو که به درد خلافت نمیخورد ،
" خلافت " ، آدم عبوس میخواهد که مردم از او بترسند . این را هم خودش
در نهجالبلا غه نقل میکند ( 1 ) : « عجبا لابن النابغة یزعم لاهل الشام أن
فی دعابة و انی امرو تلعابة » . [ از پسر نابغه تعجب میکنم که ] میگوید
علی خیلی با مردم خوش و بش میکند ، خیلی شوخی و میکند ، مزاح است .
با دشمن که در میدان جنگ به صورت یک مجاهد روبرو میشود ، باز
چهرهاش باز و خندان است که دربارهاش گفتهاند :
هو البکاء فی المحراب لیلا |
هو الضحاک اذا اشتد الضراب |
اوست که در محراب عبادت ، بسیار گریان و در میدان نبرد ، بسیار
خندان است . " بکاء " یعنی بسیار گریان و " ضحاک " یعنی بسیار
خندان ) . او چگونه موجودی است ؟ او انسان قرآن است . قرآن ، اینچنین
انسانی میخواهد .
" « ان ناشئة اللیل هی اشد وطأ و اقوم قیلا 0 ان لک فی النهار سبحا
طویلا »" ( 2 ) شب را برای عبادت بگذار و روز را برای شناوری در زندگی
و اجتماع . علی ( ع ) گویی شب یک شخصیت ، و روز شخصیتی دیگر است .
حافظ ( 3 ) چون مفسر است و پیچ و تابهای قرآن را خوب درک
میکند ، با زبان رمزی خود ، همین موضوع را که شب وقت عبادت و روز موقع
حرکت و رفتن به دنبال زندگی است ، در اشعارش آورده است :
روز در کسب هنر کوش که میخوردن روز |
دل چون آینه در زنگ ظلام اندازد |
آن زمان وقت میصبح فروغ است که شب |
گرد خرگاه افق پرده شام اندازد |
علی ( ع ) روز و شبش اینگونه است .
این تعبیر " جامع الاضداد بودن " که ما درباره انسان کامل میگوئیم ،
صفتی است که از هزار سال پیش علی ( ع ) با آن شناخته شده است . حتی
خود سید رضی در مقدمه نهجالبلاغه میگوید : مطلبی که همیشه با دوستانم در
میان میگذارم و اعجاب آنها را برمیانگیزم ، این موضوع است که جنبههای
گوناگون سخنان علی ( ع ) [ به گونهای است ] که انسان ، در هر قسمتی از
سخنان که وارد میشود ، میبیند به یک دنیایی رفته است ، گاهی در دنیای
عباد است و گاهی در دنیای رهاد ، گاهی در دنیای فلاسفه است و گاهی در
دنیای عرفا ، گاهی در دنیای سربازان و افسران است و گاهی در دنیای حکام
عادل ، گاهی در دنیای قضات است و گاهی در دنیای مفتیها ، علی ( ع ) در
همه دنیاها وجود دارد و از هیچ دنیایی از دنیاهای بشریت ، غائب نیست .
صفی الدین حلی - که در قرن هشتم هجری میزیسته است - میگوید :
جمعت فی صفاتک الاضداد |
فلهذا عزت لک الانداد |
اضداد در تو یک جا جمع شدهاند ، بعد میگوید :
زاهد حاکم حلیم شجاع |
ناسک فاتک قیر جواد |
.: Weblog Themes By Pichak :.