سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 12:17 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

اوصاف علی ( ع )

ما اگر علی را الگو و امام خود بدانیم ، یک انسان کامل و یک انسان‏
متعادل و یک انسانی را که همه ارزشهای انسانی به طور هماهنگ در او رشد
کرده است ، [ پیشوای خود قرار داده‏ایم ] .
وقتی شب می‏شود و خلوت شب فرا می‏رسد ، هیچ عارفی به پای او نمی‏رسد .
آن روح عبادت که جذب شدن و کشیده شدن به سوی حق و پرواز به سوی خداست‏
، با شدت در او رخ می‏دهد ، مثل آن حالتی که انسان در مطلبی داغ می‏شود .
مثلا وقتی در حالت

جنگ و دعوا و ستیز است ، چاقو قسمتی از بدنش را می‏برد و یک تکه گوشت‏
از بدنش به طرفی انداخته می‏شود ولی آنچنان توجهش متمرکز مبارزه است که‏
احساس نمی‏کند یک قطعه گوشت از بدنش جدا شده است . علی در حال عبادت‏
چنان گرم می‏شود و آن عشق الهی چنان در وجودش شعله می‏کشد که اصلا گوئی در
این عالم نیست . خودش گروهی را اینطور توصیف می‏کند :
« هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرش و باشروا روح الیقین ، و استلانوا ما
استوعره المترفون ، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون ، و صحبوا الدنیا
بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی » ( 2 ) . با مردمند و با مردم نیستند
، در حالی که با مردمند ، روحشان با عالیترین [ مقامها ] وابسته است .
در حال عبادت تیر را از بدنش بیرون می‏آورند ، ولی او آنچنان مجذوب حق‏
و عبادت است که متوجه نمی‏شود ، حس نمی‏کند . آنچنان در محراب عبادت‏
می‏گرید و به خود می‏پیچد که نظیرش را کسی ندیده است .
روز که می‏شود ، گوئی اصلا این آدم ، آن آدم نیست . با اصحابش که‏
می‏نشیند ، چنان چهره‏اش باز و خندان است ( 1 ) که از جمله اوصافش این‏
بود که همیشه قیافه‏اش باز و شکفته است . به قدری علی ( ع ) به اصطلاح‏
خوش مجلس و حتی بذله‏گو بود که عمروعاص وقتی علیه علی ( ع ) تبلیغ‏
می‏کرد ، می‏گفت : او به درد

خلافت نمی‏خورد ، چون خنده روست ، آدم خنده رو که به درد خلافت نمی‏خورد ،
" خلافت " ، آدم عبوس می‏خواهد که مردم از او بترسند . این را هم خودش‏
در نهج‏البلا غه نقل می‏کند ( 1 ) : « عجبا لابن النابغة یزعم لاهل الشام أن‏
فی دعابة و انی امرو تلعابة » . [ از پسر نابغه تعجب می‏کنم که ] می‏گوید
علی خیلی با مردم خوش و بش می‏کند ، خیلی شوخی و می‏کند ، مزاح است .
با دشمن که در میدان جنگ به صورت یک مجاهد روبرو می‏شود ، باز
چهره‏اش باز و خندان است که درباره‏اش گفته‏اند :

هو البکاء فی المحراب لیلا
هو الضحاک اذا اشتد الضراب

اوست که در محراب عبادت ، بسیار گریان و در میدان نبرد ، بسیار
خندان است . " بکاء " یعنی بسیار گریان و " ضحاک " یعنی بسیار
خندان ) . او چگونه موجودی است ؟ او انسان قرآن است . قرآن ، اینچنین‏
انسانی می‏خواهد .
" « ان ناشئة اللیل هی اشد وطأ و اقوم قیلا 0 ان لک فی النهار سبحا
طویلا »" ( 2 ) شب را برای عبادت بگذار و روز را برای شناوری در زندگی‏
و اجتماع . علی ( ع ) گویی شب یک شخصیت ، و روز شخصیتی دیگر است .
حافظ ( 3 ) چون مفسر است و پیچ و تابهای قرآن را خوب درک
می‏کند ، با زبان رمزی خود ، همین موضوع را که شب وقت عبادت و روز موقع‏
حرکت و رفتن به دنبال زندگی است ، در اشعارش آورده است :

روز در کسب هنر کوش که می‏خوردن روز
دل چون آینه در زنگ ظلام اندازد
آن زمان وقت می‏صبح فروغ است که شب
گرد خرگاه افق پرده شام اندازد

علی ( ع ) روز و شبش اینگونه است .
این تعبیر " جامع الاضداد بودن " که ما درباره انسان کامل می‏گوئیم ،
صفتی است که از هزار سال پیش علی ( ع ) با آن شناخته شده است . حتی‏
خود سید رضی در مقدمه نهج‏البلاغه می‏گوید : مطلبی که همیشه با دوستانم در
میان می‏گذارم و اعجاب آنها را برمی‏انگیزم ، این موضوع است که جنبه‏های‏
گوناگون سخنان علی ( ع ) [ به گونه‏ای است ] که انسان ، در هر قسمتی از
سخنان که وارد می‏شود ، می‏بیند به یک دنیایی رفته است ، گاهی در دنیای‏
عباد است و گاهی در دنیای رهاد ، گاهی در دنیای فلاسفه است و گاهی در
دنیای عرفا ، گاهی در دنیای سربازان و افسران است و گاهی در دنیای حکام‏
عادل ، گاهی در دنیای قضات است و گاهی در دنیای مفتی‏ها ، علی ( ع ) در
همه دنیاها وجود دارد و از هیچ دنیایی از دنیاهای بشریت ، غائب نیست .
صفی الدین حلی - که در قرن هشتم هجری می‏زیسته است - می‏گوید :

جمعت فی صفاتک الاضداد
فلهذا عزت لک الانداد

اضداد در تو یک جا جمع شده‏اند ، بعد می‏گوید :

زاهد حاکم حلیم شجاع
ناسک فاتک قیر جواد