به نام خدا
نمونههای افراط در رشد یک ارزش خاص
. 1 عبادت
یکی از ارزشهای انسانی که اسلام آن را صد درصد تأیید میکند ، عبادت
است . عبادت به همان معنی خاصش مورد نظر است ، ( 1 ) یعنی همان خلوت
با خدا ، نماز ، دعا ، مناجات ، تهجد ، نماز شب و مانند آن که جزء متون
اسلام است و از اسلام ، حذف شدنی نیست .
عبادت یک ارزش واقعی است ، ولی اگر مراقبت نشود ، جامعه [ به حد
افراط ] به سوی این ارزش کشیده میشود ، یعنی اساسا اسلام فقط میشود
عبادت کردن ، فقط میشود مسجد رفتن ، نماز مستحب خواندن ، دعا خواندن ،
تعقیب خواندن ، غسلهای مستحب به جا آوردن ، تلاوت قرآن . اگر جامعه در
این مسیر به حد افراط برود ، همه ارزشهای دیگر آن محو میشود ، چنانکه
میبینیم در تاریخ اسلام چنین مدی در جامعه اسلامی پیدا شده و حتی در افراد
[ چنین مدی را ] میبینیم . افراد صد درصد بیغرض که هیچ نمیشود آنها را متهم کرد به این
وادی افتادهاند و وقتی به این جاده کشیده شدند ، دیگر نمیتوانند تعادل را
حفظ کنند . چنین شخصی نمیتواند [ بفهمد ] که خدا او را انسان آفریده ،
فرشته که نیافریده است . اگر فرشته بود ، باید از این راه میرفت .
انسان باید ارزشهای مختلف را به طور هماهنگ در خود رشد دهد .
به پیغمبر اکرم ( ص ) خبر دادند که عدهای از اصحاب ، غرق در عبادت
شدهاند . ناراحت و عصبانی به مسجد تشریف آورد و فریاد کشید : « ما بال
اقوام ؟ » چه میشود گروههائی را ؟ چه شان است ؟ ( تعبیر مؤدبانهای است
، کأنه [ به تعبیر عامیانه ] میگوئیم چه مرضی دارند ؟ ) شنیدهام چنین
افرادی در امت من پیدا شدهاند . من که پیغمبر شما هستم اینطور نیستم ،
هیچوقت همه شب تا صبح را عبادت نمیکنم ، قسمتی از آن را استراحت
میکنم ، میخوابم ، من به خاندان و همسران خود ، رسیدگی میکنم ، هر روز
روزه نمیگیرم ، بعضی روزها روزه میگیرم ، روزهای دیگر را حتما افطار
میکنم ، کسانی که این کارها را پیش گرفتهاند ، از سنت من خارجند .
پیغمبر وقتی احساس میکند یک ارزش از ارزشهای اسلامی ، سایر ارزشها را
در خود محو میکند ، یعنی جامعه اسلامی به یک طرف مد پیدا کرده است ،
شدیدا با آن مبارزه میکند .
عمرو بن عاص دو پسر دارد : یکی به نام محمد که تیپ پدرش است ، یعنی
آن پسر دیگر به پدر میگفت : خیری از علی نمیبینی ، برو طرف معاویه .
یکوقت پیغمبر به [ عبد الله ] رسید و فرمود : چنین به من خبر دادهاند که شبها تا صبح عبادت میکنی و روزها روزه میگیری . گفت : بله یا رسول الله . فرمود : ولی من چنین نیستم و قبول هم ندارم و این کار درست نیست ، این کار را ترک کن . گاهی جامعه به سوی زهد کشیده میشود . زهد ، خودش حقیقتی است ، قابل انکار نیست ، یک ارزش است و دارای آثار و فوائد . محال و ممتنع است که جامعهای روی سعادت ببیند ، یا لااقل آن را بتوانیم جامعه اسلامی بشماریم ، در حالی که در آن جامعه این عنصر و این ارزش وجود نداشته باشد . اما میبینید گاهی همین ارزش ، جامعه را به سوی خود میکشد ، دیگر همه چیز میشود زهد و غیر از زهد ، چیز دیگری نیست . . 2 خدمت به خلق یکی از ارزشهای قاطع و مسلم انسان که اسلام آن را صد درصد تأیید میکند و واقعا ارزشی انسانی است ، خدمتگزار خلق خدا بودن است . در این زمینه پیغمبر اکرم زیاد تأکید فرموده است . قرآن کریم در زمینه تعاون و کمک دادن و خدمت کردن به یکدیگر میفرماید : " « لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من امن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و اتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب »" ( 1 ) . |
اما یکدفعه انسان مثل سعدی البته سعدی در عمل اینطور نبوده ، زبان شعر
است میگوید : " عبادت به جز خدمت خلق نیست " ، ( 1 ) همین یکی است و بس . [ عدهای با گفتن این سخن ] میخواهند ارزش عبادت را نفی کنند ، ارزش زهد را نفی کنند ، ارزش علم را نفی کنند ، ارزش جهاد را نفی کنند ، این همه ارزشهای عالی و بزرگی را که در اسلام برای انسان وجود دارد ، یکدفعه نفی کنند . میگویند : میدانید " انسانیت " یعنی چه ؟ یعنی خدمت به خلق خدا . مخصوصا بعضی از این روشنفکرهای امروز خیال میکنند به یک منطق خیلی خیلی عالی دست یافتهاند و اسم آن منطق خیلی عالی را انسانیت و انسان گرائی میگذارند . انسان گرائی یعنی چه ؟ [ میگویند : ] یعنی خدمت کردن به خلق ، ما به خلق خدا خدمت میکنیم . [ میگوئیم : ] باید هم به خلق خدا خدمت کرد ، اما خود خلق خدا چه میخواهد باشد ؟ فرض کنیم شکم خلق خدا را سیر کردیم و تنشان را پوشاندیم ، تازه ما به یک حیوان خدمت کردهایم . اگر ما برای آنها ارزش بالاتری قائل نباشیم و اصلا همه ارزشها منحصر به خدمت به خلق خدا باشد و نه در خود ما ارزش دیگری وجود داشته باشد و نه در دیگران ارزش دیگری وجود داشته باشد ، تازه خلق خدا میشوند مجموعهای از گوسفندها ، مجموعهای از اسبها . شکم یک عده حیوان را سیر کردهایم ، تن یک عده حیوان را پوشاندهایم . البته اگر انسان ، شکم حیوانها را هم سیر کند به هر حال کاری کرده است ، ولی آیا حد اعلای انسان این است که در حیوانیت باقی بماند و حد اعلای خدمت من این است که به حیوانهایی |
مثل خودم خدمت کنم و حیوانهایی مثل خودم هم حد اعلای خدمتشان این است که
به حیوانی مثل خودشان که من باشم خدمت کنند ؟ نه ، خدمت به انسان [
ارزش والائی است ] ، ولی انسان به شرط انسانیت . همیشه این حرف را
گفته ایم : لومومبا انسان است ، موسی چومبه هم انسان است ، اگر بنا
باشد فقط مسئله ، مسئله خدمت به خلق باشد ، خوب موسی چومبه یک خلق
است و لومومبا هم یک خلق دیگر ، پس چرا میان اینها تفاوت قائل میشوید
؟ چه فرقی است میان ابوذر و معاویه ، اگر حساب خدمت به خلق است ؟ [
آیا به هر دو باید خدمت کرد ؟ ]
پس اینکه انسانیت یعنی خدمت به خلق و هیچ ارزش دیگری ندارد ، باز
یک نوع افراط دیگری است .
. 3 آزادی
آزادی یکی از بزرگترین و عالیترین ارزشهای انسانی است و به تعبیر دیگر
، [ جزء ] معنویات انسان است ( معنویات انسان یعنی چیزهایی که مافوق
حد حیوانیت اوست ) . " آزادی " برای انسان ارزشی مافوق ارزشهای مادی
است . انسانهایی که بویی از انسانیت بردهاند حاضرند با شکم گرسنه و تن
برهنه و در سخت ترین شرایط زندگی کنند ولی در اسارت یک انسان دیگر
نباشند ، محکوم انسان دیگر نباشند ، آزاد زندگی کنند .
میدانید که - معالاسف - ( 1 ) بوعلی سینا مدتی وزیر بود .
بوعلی غرق عرق شد و باشتاب تمام گذشت .
بوعلی دید منطقی است که جواب ندارد ، واقعیتی است . در منطق حیوانی و در منطق خاکی معنی ندارد که انسان ، مرغ و پلو و اسب و کنیز و غلام و " بروبیا " را رها کند و بیاید کناسی کند و بعد ، از آزادی و آزادگی سخن براند . آزادی و آزادگی چیست ؟ مگر |
یک چیز محسوس و ملموس است ؟ نه ، محسوس و ملموس نیست ، ولی برای
وجدان عالی بشر ، آزادی آنقدر ارزش دارد که کناسی را بر اسارت ترجیح
میدهد .
آزادی واقعا یک ارزش بزرگ است . گاهی انسان میبیند در بعضی از
جوامع ، این ارزش به کلی فراموش شده ، ولی یک وقت هم میبیند این حس
در بشر بیدار میشود . بعضی افراد میگویند بشریت و بشر یعنی آزادی ، و
غیر از آزادی ، ارزش دیگری وجود ندارد ، یعنی میخواهند تمام ارزشها را
در این یک ارزش که نامش " آزادی " است ، محو کنند . [ " آزادی "
، تنها ارزش نیست ، ] ارزش دیگر " عدالت " است ، ارزش دیگر "
حکمت " است ، ارزش دیگر " عرفان " است و چیزهای دیگر .
. 4 عشق
گاهی عشق - مثل آنچه که در عرفان و تصوف و در غزلیات عرفانی ما هست
- تنها ارزش انسانی میشود . " جلوهای کرد رخش دید ملک عشق نداشت "
و یا :
فرشته عشق نداند که چیست ، قصه مخوان بخواه جام و گلابی به خاک آدم
ریز
( 1 )
دیگر ، تمام ارزشهای دیگر حتی عقل [ فراموش میشوند ] .
عرفا که گرایششان به ارزش عشق است اصلا گرایش ضد عقل دارند و رسما با
عقل مبارزه میکنند . حافظ میگوید : صوفی از پرتو میراز نهانی دانست گوهر هر کس از این لعل توانی دانست شرح مجموعه گل (1) مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست میخواهد بگوید فقط و فقط عارف با مرکب عشق ، به عرفان حق میرسد . در چند بیت بعد میگوید : ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست مخاطبش در این بیت ، بوعلی سیناست که در آخر اشارات [ سخن از عشق گفته است ] . پس ، از نظر اینها اساسا انسان و انسانیت عبارت از " عشق " میشود و عقل به دلیل اینکه عقال و پایبند است ، به کلی محکوم میشود . یک وقت هم میبینید تنها ارزش ، میشود ارزش " عقل و فکر " . انسان میگوید این حرفها چیست ، اینها همه خیالات است ، اینها چنین و چنان است . بوعلی سینا گاهی در بین صحبتهایش میگوید : " این حرفها ، اشبه به خیالات صوفیه است ، باید با مرکب عقل جلو رفت " . اینها ارزشهای گوناگونی است که در بشر وجود دارد : عقل ، عشق ، محبت ، عدالت ، خدمت ، عبادت ، آزادی و انواع دیگر |
ارزشها . حال کدام انسان ، انسان کامل است ، او که فقط عابد محض است ؟
او که فقط آزاده محض است ؟ او که فقط عاشق محض است ؟ او که فقط عاقل محض است ؟ نه ، هیچکدام " انسان کامل " نیست ، انسان کامل آن انسانی است که " همه این ارزشها " ، " در حد اعلی " و " هماهنگ با یکدیگر " در او رشد کرده باشد . علی ( ع ) چنین انسانی است . |
.: Weblog Themes By Pichak :.