به نام خدا
عقال عقل
قرآن کریم، براى نزاهت روح، هم راههاى بهداشتى و هم راههاى درمانى را ارائه مىکند تا انسان اولا بیمار نشود و آلوده نگردد; و ثانیا اگر بیمار و آلوده شد، خود را درمان و تطهیر کند.
اهل معرفت، چون گناه را سم مىدانند، توبه، کفارات، حسنات و انجام کارهاى خیر را «پادزهر» یا «تریاق» معرفى کردهاند که زهر را شستشو مىکند و از بین مىبرد. ممکن نیست انسان مسموم بتواند به مقصد خود راه پیدا کند. به همین جهت قبلا با تنظیم کفاره، توبه، حسنات و... ، آن زهرها شستشو مىشود و انسان مطهر و منزه از سم به خداى صمد، راه پیدا مىکند.
چون راه سیر و سلوک به سوى خدا طولانى است، انسان سالک باید در هر مرحلهاى که در پیش دارد سفر را با شرایط خاص آن مرحله، طى کند و اگر به مقصدى رسید، «نتیجه» آن مقصد را به همراه خود ببرد; نه «حد» آن را وگرنه هرگز توان ترقى نخواهد داشت; چنانکه یک پرنده وقتى متولد مىشود، در آشیانهاى زندگى مىکند تا محفوظ باشد، ولى وقتى پر درمىآورد ماندن در آشیانه مایه هلاکت او مىشود بنابراین، نباید در آن قفس و دام بماند.
اهل معرفت، عقل متعارف را براى یک مرحله لازم مىدانند; اما در مرحله دیگر، همین عقل، «عقال» مىشود. عقال، بندى است که با آن زانوى شتران سرکش را مىبندند و به «عقل» از این جهت، عقل مىگویند که جلو غرایز و امیال سرکش را مىگیرد و زانوى شهوت و غضب سرکش را مىبندد و «عقال» مىکند، ولى همین عقل مصطلح که همه تلاش و کوشش آن براى حفظ حیات ظاهر است، در مراحل بالاتر، عقال است و باید از دست و پا گرفته شود; مثلا، انسانى که بخواهد به اوج لقاى حق راه پیدا کند عقل متعارف، مانع آن است و مىگوید سلامتخود را از دست مده. اگر بخواهد شهید بشود، عقل متعارف، مىگوید دیگران هستند; تو فرزندانى دارى و مسئول تربیت آنها هستى. به علاوه تو مىتوانى از راههاى دیگر به جامعه خدمت کنى.
اگر ابراهیم (علیه السلام) با عقل عادى مىاندیشید، همین عقل عادى براى او عقال و پایبند بود و هرگز حاضر نبود تن به آتش بسپارد یا هنگامى که دستور یافت فرزندش را ذبح کند، اگر عقل عادى را معیار عمل خود قرار مىداد و مىگفت: قربانى کردن فرزند، مصلحت نیست; زیرا این جوان، فردا کامل مىشود و به سود جامعه اقدام مىکند، چنین برداشت و اندیشه عاقلانهاى عقال پاى او مىشد.
.: Weblog Themes By Pichak :.