سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/12/3 | 11:24 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

عقال عقل

قرآن کریم، براى نزاهت روح، هم راههاى بهداشتى و هم راههاى درمانى را ارائه مى‏کند تا انسان اولا بیمار نشود و آلوده نگردد; و ثانیا اگر بیمار و آلوده شد، خود را درمان و تطهیر کند.

اهل معرفت، چون گناه را سم مى‏دانند، توبه، کفارات، حسنات و انجام کارهاى خیر را «پادزهر» یا «تریاق‏» معرفى کرده‏اند که زهر را شستشو مى‏کند و از بین مى‏برد. ممکن نیست انسان مسموم بتواند به مقصد خود راه پیدا کند. به همین جهت قبلا با تنظیم کفاره، توبه، حسنات و... ، آن زهرها شستشو مى‏شود و انسان مطهر و منزه از سم به خداى صمد، راه پیدا مى‏کند.

چون راه سیر و سلوک به سوى خدا طولانى است، انسان سالک باید در هر مرحله‏اى که در پیش دارد سفر را با شرایط خاص آن مرحله، طى کند و اگر به مقصدى رسید، «نتیجه‏» آن مقصد را به همراه خود ببرد; نه «حد» آن را وگرنه هرگز توان ترقى نخواهد داشت; چنانکه یک پرنده وقتى متولد مى‏شود، در آشیانه‏اى زندگى مى‏کند تا محفوظ باشد، ولى وقتى پر درمى‏آورد ماندن در آشیانه مایه هلاکت او مى‏شود بنابراین، نباید در آن قفس و دام بماند.

اهل معرفت، عقل متعارف را براى یک مرحله لازم مى‏دانند; اما در مرحله دیگر، همین عقل، «عقال‏» مى‏شود. عقال، بندى است که با آن زانوى شتران سرکش را مى‏بندند و به «عقل‏» از این جهت، عقل مى‏گویند که جلو غرایز و امیال سرکش را مى‏گیرد و زانوى شهوت و غضب سرکش را مى‏بندد و «عقال‏» مى‏کند، ولى همین عقل مصطلح که همه تلاش و کوشش آن براى حفظ حیات ظاهر است، در مراحل بالاتر، عقال است و باید از دست و پا گرفته شود; مثلا، انسانى که بخواهد به اوج لقاى حق راه پیدا کند عقل متعارف، مانع آن است و مى‏گوید سلامت‏خود را از دست مده. اگر بخواهد شهید بشود، عقل متعارف، مى‏گوید دیگران هستند; تو فرزندانى دارى و مسئول تربیت آنها هستى. به علاوه تو مى‏توانى از راههاى دیگر به جامعه خدمت کنى.

اگر ابراهیم (علیه السلام) با عقل عادى مى‏اندیشید، همین عقل عادى براى او عقال و پایبند بود و هرگز حاضر نبود تن به آتش بسپارد یا هنگامى که دستور یافت فرزندش را ذبح کند، اگر عقل عادى را معیار عمل خود قرار مى‏داد و مى‏گفت: قربانى کردن فرزند، مصلحت نیست; زیرا این جوان، فردا کامل مى‏شود و به سود جامعه اقدام مى‏کند، چنین برداشت و اندیشه عاقلانه‏اى عقال پاى او مى‏شد.