به نام خدا
راه حل مشکل
آنچه گفتیم تحلیل درد بود; راه درمان را نیز باید بشناسیم. چون تهذیب روح، بدون شناخت درد و آشنایى با راه درمان آن ممکن نیست.
راه حلى که قرآن ارائه مىدهد یکى «مراقبت از خود»، و دیگرى «یاد خدا» است; انسان باید اولا مواظب جلسات، خواندنیها، شنیدنیها، خوردنیها وپوشیدنیهاى خود باشد; مواظب باشد چه سخنى را مىشنود و چه مىگوید، دقت کند که در کنار سفره غذاى حلال مىنشیند یا حرام؟ لباسى را که بر تن مىکند باید گذشته از حلال بودن، لباس شهرت نباشد. گاهى شخص لباسى مىپوشد تا مشهور شود و هنگامى که از کوى و برزن مىگذرد لباسش جلب توجه کند. این نشان مىدهد که او گرفتار خود بینى است.
اگر انسان، مواظب جلسات علمى خود باشد و سخنى جز براى رضاى خدا و به سود جامعه اسلامى نگوید، به تدریج زمینه فراهم مىشود تا به یاد خدا دل ببندد. وقتى به یاد خدا دل بست، به آسانى خاطرههاى خوب در ذهنش ترسیم مىشود. از این رو قرآن کریم، ذکر خدا را براى غفلتزدایى و قرب به حق به ما مىآموزد.
هر یک از عبادتهاى معمولى، حد و نصابى دارد ولى یاد خدا در دل و نامخدابر لب، حدى ندارد:
«یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا» (32) .
کسى کهزیاد به یاد خدا باشد، براى وى علاقه به خدا ملکه و او در تعلق به حق وتخلقبه اخلاق الهى، متخصص، مجتهد و صاحب ملکه مىشود. در اینصورت نه تنها در حال عبادت مىفهمد که با معبود خود سخن مىگوید، بلکهدرخارج از عبادت نیز به یاد حق است; آنگاه فرق او با دیگران روشن مىشود.دیگران در حال نماز، حواسشان نزد خدا، قیامت و معارف نماز نیست و او در غیر حالت نماز نیز به یاد خدا و در نماز است: «خوشا آنان که دایم در نمازند».
ذکر خدا حسنه است و هر کس در این راه مجاهده کند و قدمى بردارد پاداش مضاعف دارد:
«من جاء بالحسنة فله خیر منها» (33)
«من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» (34)
هر کس یک ساعتبراى مراقبت، زحمتبکشد، ده ساعت او را حفظ مىکنند و به پیش مىبرند و قهرا نجات پیدا مىکند، و حفظ خاطرات در نماز براى او سهل و آسان خواهد شد.
راه غفلتزدایى
خداى سبحان همه جهان را با یک فیض اداره مىکند; هم نظام تکوین را با یک فیض عام تربیتى به کمال راهنمایى مىکند و هم نظام تشریع را با یک هدایت نورانى به کمال لایق، رهنمود مىدهد. درباره نظام تکوین، مىفرماید:
«و ما امرنا الا واحدة» (35)
ما با یک امر، همه هستى را مىپرورانیم. درباره نظام تشریع نیز مىفرماید:
«قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفکروا» (36)
من با یک موعظه و رهنمود، جهان بشریت را تربیت مىکنم و آن این است که: براى خدا برخیزید.
آنها که در تهذیب روح کوشش کردهاند مىگویند: اولین قدم، «یقظه» و بیدارى است. انسان خوابیده، نه مىایستد و نه مىرود. اگر زلزلهاى بیاید، خانه بر سر او مىریزد و اگر سیلى بیاید، جسد او روى آب پیدا مىشود و طعمه هر حادثه تلخ دیگر خواهد شد. انسان بیدار است که خطر را حس مىکند و از آن مىرهد.
انسان غافل در خواب است و
حدیث پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم:
«الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» (37)
ناظر به همین معناست.
همچنین در سخنان نورانى على بن ابیطالب امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است:
«نعوذ بالله من سبات العقل» (38)
ما از خواب و تعطیلى عقل به خدا پناه مىبریم.
عقل بشر آن جا که نمىفهمد، معطل و آن جا که مىفهمد ولى کارى نمىکند خاموش است. عقل، چه عقل نظرى و چه عقل عملى، باید کوشا و فعال باشد. اگر کسى بیدار شود، این بیدارى با حرکت آمیخته است. اول، بیدارى از خواب، آنگاه ایستادگى و آنگاه سیر است.
راه غفلت زدایى، چنانکه گذشت، «ذکر» است; کتاب و سنتبراى غفلتزدایى از انسان، اذکار را به عنوان ادعیه و عبادات، مشخص کردهاند تا انسان، هنگام صبح، ظهر، شام، قبل و بعد از خواب، هنگام خوردن غذا و پس از آن، هنگام مشاهده مرده یا بیمار یا بعد از بهبودى از بیمارى و در روزهاى هفته و در ساعات روز و در اعیاد دینى و مانند آن، ذکرى مناسب بگوید. (39) به ما دستور داده شده است که در کنار سفره براى هر یک از انواع غذا «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوییم و اگر موفق نشدیم، در طلیعه امر بگوییم: «بسم الله من اوله الى آخره» و اصولا گفتند هر کارى که مىکنید، در آغاز «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید که به این ترتیب، آن کار نمىتواند چیزى جز واجب و مستحب باشد. البته اگر مباح هم باشد مىشود به آن، صبغه عبادى داد.
اولا، نمازهاى پنجگانه شبانه روز از بهترین مصادیق ذکر خدا و از مهمترین عوامل غفلتزدایى است:
«اقم الصلوة لذکرى» (40)
و نمازگزار با خداى خود مناجات دارد:
«المصلى یناجى ربه» (41)
چون نمازگزار با خداى خود، مناجات مىکند، شایسته است تمیزترین لباس را در هنگام نماز بپوشد و معطر باشد. ثانیا، پس از این مناجات (نماز) مستحب است نمازگزار سى و چهار بار«الله اکبر»سى و سه بار«الحمد لله»و سى و سه بار«سبحان الله»بگوید و این ذکرى است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهراء (سلاماللهعلیها) آموخت.
صدر الدین قونوى از «جامع الاصول» ابن اثیر نقل کرده است که رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم با سپاهیانش هر گاه به فرازى مىرسیدند، هنگام صعود،«اللهاکبر»و هنگام هبوط،«سبحان الله»مىگفتند و در همان حدیث آمده است که روش نماز نیز بر همین اساس، تنظیم شده است:
«کان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و جیوشه اذا علوا الثنایا کبروا و اذا هبطوا سبحوا، فوضعت الصلوة على ذلک» (42) .
چون انسان در نماز، هر وقتسربر مىدارد «الله اکبر» و هر وقتخمیده مىشود (رکوع) یا پایینتر مىرود (سجود) «سبحان الله» مىگوید.
در شرح این حدیث، جناب ابوالمعالى مىگوید: ذات اقدس اله در سوره «حدید» مىفرماید:
«هو معکم این ما کنتم» (43)
هر جا باشیدخدا با شماست; همچنین در سوره «مجادله» مىفرماید:
«ما یکون من نجوى ثلاثة الا هو رابعهم و لا خمسة الا هو سادسهم و لا ادنى من ذلک و لا اکثر الا هو معهم این ما کانوا» (44)
نجواکنندگان در هر جا و در هر شرایطى باشند خدا با آنهاست. بنابراین، بر اساس این اصل که خدا با همه ما در همه شرایط هست، توهم مىشود هنگامى که ما بر بلندى صعود مىکنیم، در کبریایى با خدا شریک شدهایم، از این رو براى نفى این توهم تکبیر مىگوییم و تکبیر بدین معناست که خدا منزه است از این که در کبریایى شریک داشته باشد. همچنین هنگامى که هبوط مىکنیم، توهم مىشود که خداى سبحان نیز هبوط مىکند! پس براى زدودن این توهم نیز در حال نزول،«سبحان الله»مىگوییم (45) ; یعنى، او منزه از هبوط است:
با این که خدا در همهجا با ماست در حال رکوع و خمیدگى، سجود و افتادگى، اضطجاع، استلقاء و در اعماق زمین و اوج آسمان، اما«سبحان الله»که خود، پایین، خمیده، افتاده مضطجع و مستلقى باشد!
اما وقتى انسان بر فراز بام ساختمانى مىرود یا به قله کوهى صعود مىکند یا سر از رکوع یا سجود بر مىدارد، جلوه کبریایى حق براى او روشنتر مىشود و بنابراین، «الله اکبر»مىگوید; یعنى، گرچه خدا در همه حالات با ماست، اما این بدان معنا نیست که وقتى ما سر از رکوع بر مىداریم، او نیز سر بر مىدارد! او «اکبر» و برتر از این اوصاف است:
«الله اکبر من ان یوصف» (46) .
از این جا معلوم مىشود که دیگران در حال نماز هم غافلند، ولى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در غیر نماز نیز حالت نماز داشت.
بهترین حال براى انسان، همان حالت مناجات با خداست و نماز جلوه گاه این مناجات است:
«لو یعلم المصلی من یناجی ما انفتل» (47)
اگر نماز گزار بداند که با خدا مناجات مىکند و مناجات با او لذیذ و گوارا باشد، هرگز نماز را رها نمىکند، چنانکه گفتگو با دوست در کام انسان شیرین است و هر چند طولانى شود از آن احساس ضعف و خستگى نمىکند
.: Weblog Themes By Pichak :.