به نام خدا
زمینه ساز غفلت
غفلت عوامل گوناگونى دارد و یکى از مهمترین عوامل آن خاطرات ناخوانده است. براى تشریح این مطلب، مقدمه کوتاهى لازم است:
هرگاه ما بخواهیم کارى را انجام بدهیم، در آغاز کار، بر آن مسلط و در آن مجتهد و متخصص نیستیم و به اصطلاح آن کار براى ما «ملکه» نیست. از این رو در آغاز، آن را به دشوارى انجام مىدهیم تا در آن رشته مجتهد و متخصص بشویم و یا به تعبیر دیگر، ملکه پیدا کنیم; انبیا و اولیاى الهى به سرعت و سهولت، فضایل دینى را انجام مىدادند، چنانکه نوح (علیهالسلام) یا رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به عنوان بنده شکور معرفى شدند; زیرا شکر خدا به آسانى و وفور از آنان صادر مىشد.
خداوند در باره شخص رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید:
«و نیسرک للیسرى» (26)
ما ترا براى انجام کارهاى خیر به خصلت «یسرى» «میسر» مىکنیم; به این معنا که، تو براى کارهاى خیر آسان شدهاى، نه این که کارهاى خیر براى تو آسان شده باشد. درباره موساى کلیم نیز مىفرماید:
«و یسر لى امرى» (27)
و امتیاز وافرى استبین این که گوهر ذات انسان به گونهاى باشد که کارهاى خیر به آسانى از او صادر شود و بین این که کارهاى خیر براى وى آسان گردد; اولى درباره رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم است و دومى درباره موساى کلیم (علیهالسلام).
به هر تقدیر، معناى آیه این است: تو جوهر شفافى هستى که به آسانى، کار و خصلتخیر از تو نشئت مىگیرد. بزرگان در نثار و ایثار موفقند و به آسانى کارهاى خیر انجام مىدهند. اهل بیت (علیهمالسلام) نیز این گونه بودند; براى دیگران بسیار دشوار است که بتوانند ایثار کنند و لقمه خاص خود را به مسکین بدهند، اما اهل بیت (علیهم السلام) به آسانى این کار را کردند:
«و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» (28)
و سیر تحول انسان نیز به این نحو است که ابتدا، کار خیر به صورت عادى انجام مىگیرد، پس از آن به تدریج اجتهاد و تخصص و ملکه در آن پدید مىآید و آنگاه کار خیر به آسانى صورت مىگیرد.
خاطرات نیز چنین است. نخست، با یک سلسله گفتن، شنیدن، شرکت در مجالس، خواندن برخى نشریات و... به تدریجخاطراتى در ذهن ترسیم مىشود و هنگامى که متراکم و فراوان شد، زمینه شوق را فراهم مىکند و در نتیجه، «ملکه نفسانى» پدید مىآید که بعد به آسانى خاطرهها را در ذهن، زنده نگه مىدارد و انسان را از یاد خدا و معاد غافل مىکند. از این رو انسان طبیعى دائما به فکر مسائل لذت بخش مادى است. تا هنگامى که مشغول کار است، نه تنها بدن، که فکر او نیز مشغول کار است. آن جا ظاهر و باطن، هماهنگ است، یعنى وقتى سرگرم لذت است قلبش متوجه جاى دیگر نیست; بلکه قلب و قالب، هر دو متوجه کار لذیذ است. کسى که به مال دل بسته است در حال لذت بردن از مال بدن و دلش، هر دو متوجه مال و لذت از آن است، لیکن هنگام نماز بدنش به رکوع و سجود مىپردازد، ولى روحش متوجه مال است.
.: Weblog Themes By Pichak :.