به نام خدا
معیار تشخیص خیر
مؤمن در فکر خیر است; نه لذت حسى و سود دنیایى. البته این خیر گاهى لذیذ و نافع و گاهى تلخ و زیانبار است; اگر نسبتبه حس و طبیعتبررسى شود، براى ذائقه و نیز از نظر منافع مادى، لذیذ و سود آور نیست، ولى عقل آن را خیر مىداند. از این بالاتر، گاهى برخى از کارها، نه تنها براى ذائقه و حس، لذت و از لحاظ مسائل مادى، سودى ندارد، بلکه عقل هم در تشخیص خیر بودن او «راجل» و درمانده است; اما وحى که اشراف بر عقل دارد و معلم آن است و آن را شکوفا و دفینههاى آن را آشکار و شکفتهتر مىکند، به عقل مىفهماند که فلان کار خیر است و آنگاه عقل، خیر بودن آن را مىفهمد و مىپذیرد و دستور انجام آن را به بدن صادر مىکند.
در قرآن کریم آمده است که باید معیار کارها، خیر باشد و لذت و سود ظاهرى نباشد و خیر را هم باید وحى بیان کند:
«عسى ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسى ان تحبوا شیئا و هو شر لکم» (16)
چه بسا شما چیزى را دوست دارید، از این جهت که به ذائقه شما گواراستیا به منافع مادى شما لطمهاى وارد نمىکند، بلکه اثر مثبتى هم نسبتبه آن دارد; ولى در حقیقت آن چیز به حال شما ضرر دارد و خیر نیست.
از این آیه کریمه، معلوم مىشود حقیقت ما را همان جان و فطرت تامین مىکند و بدن و منافع بدنى، ابزارى بیش نیست. ضمیر «کم» در آیه کریمه براى مخاطب است، در حقیقت همان است که انسانیت انسان را مىسازد. از این رو قرآن مىفرماید، برخى خیال مىکنند که هنگام مرگ، در زمین گم مىشوند و به همین جهت مىگویند:
«اءذا ضللنا فى الارض ا کانا لفى خلق جدید» (17) .
خدا به رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید در جواب آنها بگو:
«یتوفیکم ملک الموت الذى وکل بکم» (18)
حقیقتشما را فرشته مرگ، قبض مىکند و چیزى از حقیقتشما در زمین گم نمىشود.
در اینجا دو نکته استفاده مىشود: یکى این که مبناى انتخاب کارها، باید خیر باشد و دیگرى اینکه آن چیز براى حقیقت آدمى جان و فطرت خیر باشد، نه جسم و نیروهاى جسمانى او.
ذات اقدس اله در آیه مورد بحث مىفرماید: قتال و جنگ با دشمن براى شما تلخ است، اما خیر شما در آن است. در باره جهاد اکبر هم این معنا صادق است; همان طور که جنگ با دشمن بیرون، دشوار است و نفع و لذت حسى و مادى ندارد، ولى خیر است; زیرا لذت و نفع حقیقى را به همراه دارد; جنگ با دشمن درونى هم چنین است.
درون انسان متشکل از نیروهاى ادراکى یا تحریکى است که همواره انسان را تعقیب مىکند. مقام خواهى و برترى طلبى، چنین است. مقام خواهى، لذت زودگذرى را به همراه دارد و خود دشمن دیرپایى در کمین است. مبارزه با هوس و جنگ با دشمن درون براى انسان تلخ است; زیرا باید از مقام خواهى تنزل کند و از تکبر بپرهیزد و متواضع شود و ایثار را بر «استئثار» ترجیح دهد; یعنى به جاى این که خود را بر دیگران مقدم بدارد، دیگران را بر خویشتن مقدم سازد. البته این کار، براى فطرت و جان انسان، خیر است، گرچه براى وهم و خیال لذتى ندارد یا شرم آور است.
در مسائل خانوادگى ممکن است کسى با تصمیمى عجولانه، همه اعضا را از خود گلهمند و اساس خانواده را متلاشى کند; این کار از نظر شهوت یا غضب، لذیذ است، ولى از لحاظ فطرت، لذتبخش نیست و در نتیجه نافع و خیر هم نیست.
گاهى انسان «احول» و دوبین است و گاهى هم، چون محقق و بینا نیست، سراب را آب مىپندارد; در این صورت بصیرى محض لازم است که به انسان بگوید در کجا دوبین و در کجا سراب زده هستى و آب نما را آب تلقى مىکنى. ذات اقدس اله خود را به عنوان بصیر محض معرفى کرده است:
«انه بکل شىء بصیر» (19)
بصیر بودن خداوند نکات آموزنده فراوانى را در بر دارد که یکى از آنها دستور حیاست که خدا شما را مىبیند.
گذشته از این نکته تربیتى، مطلب اخلاقى دیگرى را هم به ما یاد مىدهد که گاهى انسان نابیناست و اصلا نمىبیند و تفریط در دید دارد. گاهى افراط در دید دارد که دوگونه است: گاهى یکى را دو و گاهى هیچ را چیز مىبیند.
کسى که از نظر دید کور باشد، نیازمند به بصیر است تا او را راهنمایى کند و اگر بینا باشد، ولى بینش او معتدل نباشد، احول و دو بین باشد یا سراب را آب پندارد، نیز نیازمند به بصیر حاذق است تا او را معالجه و هدایت کند. از نظر مسائل اخلاقى خیلى چیزهاست که انسان در مورد آنها بصیرت ندارد، انسان در نهانخانه قلب خود یا کور یا احول یا سراب زده است و نیازمند به راهنماى بصیرى است.
برخى اصلا در تشخیص راه نابینایند. از این رو، قرآن کریم مىفرماید:
«لا تعمى الابصار ولکن تعمى القلوب التى فى الصدور» (20)
که اینها گرفتار تفریط در دید راه هستند و برخى دیگر، احول و تندرو هستند و در کنار راه اصلى، راه دیگر را هم مىبینند و بعضى هم سراب زدهاند، چیزى را که راه نیست راه مىپندارند.
در هر سه حال، انسان نیازمند به خداى بصیر و درون بین و برون بین است. هم گناه چشم و هم گناه دل را مىبیند:
«یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصدور» (21)
آنچه را چشم یا دل خیانت مىکند، خدا مىبیند. چون بصیر و علیم مطلق است. بنابر این بشر در تشخیص خیر که مبناى کار در تهذیب روح و اخلاق است، نیازمند به وحى است.
.: Weblog Themes By Pichak :.