به نام خدا
علت سستى در انجام واجبات و مستحبات
براى آنست که ایمان به غیب نداریم و پایه یقین و اطمینان سست است و وعده خدا و انبیاء را به جان و دل قبول نکردیم . پس در نظر ما تمام اوضاع الهى و شرایع دینى پست و سست است . و این سستى کم کم تغافل آورد و یا در همین عالم غفلت بر ما غالب آید و ما را از دین صورى که داریم بکلّى خارج کند یا در شدتّها و سختیهاى موت غفلت کلّى عارض شود.(66) و انسان تا در این عالم است مى تواند خود را از این ظلمت نجات دهد و به آن انوار برساند. آرى مى تواند ولى نه به این حالت سردى و خمودى و سستى و فتور و سهل انگارى که در ما است ، که همه مى بینید که با هر خلق زشت و اطوار ناپسندى که از اول طفولیّت بزرگ شدیم و با معاشرت و مؤ انستهاى نامناسب تهیّه کردیم تا آخر باقى مى مانیم سهل است ، روز بروز بر آن سربار مى کنیم و مى افزاییم . گویى گمان نداریم که عالم دیگرى هست و نشاءه باقیه دیگرى خواهد آمد ((واى اگر از پس امروز بود فردایى )) و گویى که دعوت انبیاء و اولیاءعلیهماالسّلام به ما هیچ مربوط نیست ، و معلوم نیست ما با این اخلاق و اعمال به کجا میرسیم و با چه صورتى محشور مى شویم . یک وقت تنبّه پیدا مى کنیم که کار از دست ما خارج و حسرت و ندامت نصیب ماست و غیر از خود کسى را نتوانیم ملامت کنیم . انبیاءعلیهم السّلام طریق سعادت را نشان دادند و علماء و حکماء فرمایشات آنها را براى ما تفسیر نمودند و طرق معالجه امراض باطنیّه را بیان کردند و با هر زبان ترجمه و با هر بیان تزریق نمودند و به گوش ما فرو نرفت و چشم و گوش و قلب خود را از آن بستیم . پس باید ملامت به خود برگردد.(67)
از جاى برخیز و از این بیت مظلمه طبیعت و عبورگاه تنگ و تاریک دنیا هجرت کن و زنجیرها و سلسله هاى زمان را بگسلان و از این زندان خود را نجات ده و طائر قدس را به محفل انس پرواز ده .
تو را ز کنگره عرش مى زنند صفیر |
ندانمت که دراین دامگه چه افتادست |
پس ، ((عزم )) خود را قوى کن و اراده خویش را محکم نما که اوّل شرط سلوک عزم است و بدون آن راهى را نتوان پیمود و به کمالى نتوان رسید. و شیخ بزرگوار شاه آبادى (68) روحى فداه آن را مغز انسانیّت تعبیر مى کردند... بزرگتر رحمتهاى الهى قرآن است ، تو اگر به رحمت ارحم الرّاحمین طمع دارى و آرزوى رحمت واسعه دارى ، از این رحمت واسعه استفاده کن طریق وصول به سعادت را باز نموده و چاه را از راه روشن فرموده تو خود به پاى خود در چاه مى افتى و از راه معوج ، مى شوى ، رحمت را چه نقصانى است ؟ اگر ممکن بود طریق خیر و سعادت را به مردم به طور دیگر نشان بدهند، مى دادند.(69)
عزیزا اگر به هر یک از ما یک طفل ده ساله [اى ] اطلاع دهد که خانه ات آتش گرفت یا پسرت در آب افتاد و الا ن غرق مى شود، آیا اگر اشتغال به هر کار مهمّى داشته باشیم ، دست از آن برداشته ، در تعقیب این اخبار هولناک سراسیمه مى دویم یا آن که با اطمینان نفس نشسته اعتناء نمى کنیم ؟ اکنون چه شده است ، تمام آیات و اخبار و برهان و عیان به قدر خبر یک بچه ده ساله در ما تاءثیر نکرده ، اگر تاءثیر کرده بود، راحتى را از ما سلب نموده بود. آیا این کورى باطن و عماى قلب را باید به چه نحو معالجه کرد؟ آیا این مرض قلبى محتاج به علاج و طبیب هست ؟(70)
پس بر جوانها حتم و لازم است که تا فرصت جوانى و صفاى باطنى و فطرت اصل باقى و دست نخورده است ، در صدد تصفیه و تزکیه برآیند، و ریشه هاى اخلاق فاسده و اوصاف ظلمانیه را از قلوب خود برکنند که با بودن یکى از اخلاق زشت ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظیم است و نیز در ایام جوانى اراده و تصمیم انسان ، جوان است و محکم . از این جهت نیز، اصلاح براى انسان آسانتر است . ولى در پیرى اراده سست و تصمیم پیر است ، چیره شدن بر قوا مشکلتر است .(71)
نردبان همه حقایق از براى عارف سالک همانا معرفت نفس است پس بر تو باد که این معرفت را بدست آوردى که شناخت نفس کلید همه کلیدها و چراغ همه چراغ ها است و هر کس که خود را شناخت پروردگار خود را شناخته 0- است .(72)
.: Weblog Themes By Pichak :.