بسم رب الشهداءوالصدیقین
تشدید حرص مردان
یکی دیگر از ایرادها این است که پوشیدگی زن اشتیاق و حرص مردان را افزایش میدهد زیرا انسان بر چیزی که از آن منع شده است حرص میورزد. اما اگر از حجاب بیرون آید پس از مدتی برای مردان جامعه طبیعی خواهد شد و حساسیتهای جنسی از میان خواهد رفت.
این راه حل اشکالات فراوانی را به همراه دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- زن بیحجاب تنها برای مردانی که همواره او را مینگرند ممکن است طبیعی شود اما مردهای نامحرم به چند نفر محدود نمیگردند. بنابراین ظاهر او همواره برای اکثریت قریب به اتفاق مردان جامعه تازگی و تنوع دارد و نگاه به او کاهش نخواهد یافت. ضمن این که جلوههای زنانه پیوسته مورد دید و طمع گرسنگان جنسی قرار دارند اگر چه به طور مکرر مورد نظارة آنها باشند. چه این که عطش مردان به زنها محدودیت ندارد. نتیجه آن که بیرون شدن زن از پوشش عفاف حرص چشمهای گرسنه را کاهش نمیدهد بلکه با توجه به آشکارشدن جاذبهها و زیبائیهای جسمانی او توجه و حرص مردان را افزایش میدهد.
2- آزمندی انسان در صورتی است که بیننده، هوس کند و منع شود. اگر غذای لذیذی را از چشم گرسنهای بدور بدارند به آن حرص نمیورزد و همچنین اگر زن بسیار زیبائی از چشم مردان پوشیده باشد به آن حرص نخواهند ورزید. «هر آنچهدیده ببیند دل کند یاد» و زن پوشیده از دیدة نامحرمان به دور است. اما اگر در اشتیای نامحرم چند برابر میشود. پوشش دینی مواضع زیبا و مهیج زن را میپوشاند و طبعاً زمینه تحریک و آزمندی پدید نخواهد آمد. اما فرونشاندن غرایز جنسی با برهنه ساختن زنان، خاموش کردن شعلههای آتش با بنزین است.
3- تمایلات جنسی مرد به زن در نگاه او خلاصه نمیشود تا با بیحجابی زن روابط آنها طبیعی گردد. بلکه نگاه به مواضع آشکار شدة بدن او مقدمة بیداری شهوت و تمایلات خفتة مرد میگردد و زمینه آزمندی شدید او بر کامیابیهای جنسی دیگر میشود و چنین تشدید حرصی از حرص بر نگاه به مراتب زیانبارتر است، و زنان بیحجاب علاوه بر حرص بر نگاه به مواضع مهیّج، حرص بر کامیابیهای دیگر جنسی را فراهم میسازند. نگاه به زنان خودنما شهوت مردان را متلاطم میسازد و تا ارضا نگردند نگاه آنها ادامه مییابد و از آنجائی که قیود اجتماعی، شرعی و عقلی مانع ارضای آن هستند حرص بر نگاه ادامه خواهد داشت تا به عقدههای درونی یا جنایات جنسی منتهی شود که نمونههای آن فراوان است.
4- طبیعی شدن نگاه بیگانه به مواضع جمال و مهیج یک زن جز با کنارگذاردن عفت که اساس زن را تشکیل میدهد میسر نیست و سرپرست او نیز باید فاصله عمیقی از سلامت اخلاقی، غیرت، مردانگی و دیانت داشته باشد تا راضی شود به اندازهای چشمهای لجام گسیختة نامحرم در زیبائیهای ناموسش سرو سیاحت کند تا برای او طبیعی شود. او مجاز نمیباشد. نتیجه این که اشکال تشدید حرص مردان به عکس آنچه گفتهاند بر بیحجابی مترتب است که با فرو ریختن دیوار حجاب تمایلات شهوری به تنشها و تجاوزات جنسی مردان منتهی میگردد. امّا ممنوعیتی که از سوی پوشیدگی زنان بر مردان بیگانه تحمیل میشود به غزل سرائی، ادبیات و عشق عفیف منتهی میگردد که مقدمه ازدواج شود.[1]
ج) پردهپوشی دوشیزگان یک ظلم و احجافی است بر این جنس لطیف. چقدر شبیه تکلیف حجاب، آن که تکلیف نمایند که زنهای گوشهای خود را پنبه بگذارند تا نشنوند و چشمهای خود را بندند تا نبینند.
جواب این اعتراض به چند راه ممکن است؛ اولاً: آن که اگر در بیپردگی زنها مفاسد اجتماعی و ادبی و اقتصادی و عمرانی باشد، چنانچه روشن میشد، تکلیف حجاب مانند تکلیف اطفال است به دبستان رفتن و دانش آموختن و یا مانند تکلیف مریض است به خوردن داروهای تلخ و گویا به هیچ وجه شبیه گوش و چشم بستن نیست.
ثانیاً: آن که امر حجاب در جامعة زنان تا یک اندازه امری است فطری ایشان؛ چه آنکه به تاریخ زنان عالم رجوع کنیم و پرده پوش یا پرده دری ایشان را بسنجیم، بیشتر زنان دنیا را در قرون وسطی محجّبات خواهیم یافت مثلاً زنهای شهر شیب به یک حجاب و نقاب مخصوص که عبارت بود از پردهای که محاذی دو چشم برای دیدن سوراخ داشت، به صورت میگرفتند و در اسپارت دوشیزگان بیپرده در مقابل مردان میآمدند؛ ولی پس از اختیار شوهر پردهپوش میشدند. و نقوش قدیم نشان میدهد که زنها سر را میپوشانیدند، ولیکن هر وقت به بازار میرفتند، لازم بود که صورت را بپوشانند.
و نیز صاحب دایره المعارف لاروس مینویسد که «زنان رومان در امر حجاب فوق العاده غلوّ داشتند، به درجة آن که زنان قابله ماما از خانة خود بیرون نمیآمد، مگر با کمال حیا؛ و صورت را تا حد چشم میپوشانیدند و ردایی که به پاشنه پایش میرسید به دور میگرفت و ردای دیگر به سر میانداخت به قسمی که شکل قامتش معلوم نمیشد.»
از این سلسله اطلاعات معلوم میشود که تکلیف به حجاب فی الجمله تکلیف به یک فطرت اولیة زنان که ناشی از عفّت ذاتی ایشان است بوده؛ چه آن که در آن زمان با اختلاف طبقاتشان در دین و آئین، کم یا بیش از افق احتجاب دور نبودند و این تکلیف براخلاف فطرت اوّلیة عالم نسوان نیست.
ثالثاً: پردة رقیق نازکی که چهرة دوشیزگان را از آفات باد و خاک و آفتاب و گرما و سرما نگاه داردو در حقیقت حافظ زیبایی که بهترین متاع ایشان است، باشد، نمیشود در ردیف مظالم و از موجبات محو حقوق و فشار بر زنان او را شمرد؛ با آن که منافع صحّی همین نقابی که از دیدن صاحب نیست و از دیده شدن حاجب است، بس است که بگوییم: هواخواهان رفع حجاب در حقیقت خواهان ظلم میباشند و به این پیشنهاد زیانی را به عالم نسوان متوجّه میکنند.[2]
ح) حجاب باعث طلاق خواهد شد؛ زیرا شوهر او چون او را ندیده به حبالة نکاح بیرون آورده، بسا باشد مطلوب او نباشد؛ ناچار باید او را رها کند.
اولاً: دیانت اسلامیه، نظر کردن به زنی را که مرد اراده نکاح و ازدواج او را دارد، جایز و مباح دانسته محقق قدس الله روحه میفرماید:
یجوز أن بنظر الی امرأة یرید نکاحها و إن لم یستأذنها؛ و یختصّ الجواز بوجهها و کّفیها؛ و له أن یکرّر النّظر الیها و أن ینظره قائمة و ماشیة، و روی جواز أن ینظر الی شعرها و مَحاسنها و جسدها من فوق الثیاب؛
یعنی حلال است نگاه کردن به صورت زنی که میخواهید او را به حباله خود بیرون آورد؛ هر چند از او اذن نخواسته باشد؛ و اختصاص دارد این حکم به صورت و دو دست او. برای اوست که مکرّر زن را ببیند، نشستن و راه رفتن او را ملاحظه نماید. و روایت شده است جایز بودن نگاه کردن به مو و گیسوان او وم حاسن و بدن او از روی لباس؛
این است مقرّرات اسلامی، پس اگر کسی به این حکم محکم عمل نکند، اسلام را تقصیری نباشد.
ثانیاً: مگر سبب و باعث طلاق منحصر است در بَد گِلی و عدم مباحث منظر تا به کشف حجاب این محذور برطرف شود. سبب و عامل قویِّ طلاق غالباً عدم توافق اخلاق و جمال معنوی یا فقر وفاقه و تیره روزگاری است؛ و این هم یک میزان کلی ندارد و غالباً از تحت قدرت و اختیار بیرون است.[3]
[1] - محمد رضا، اکبری، حجاب در عصر ما، ص 107-98.
[2]- رسول، جعفریان، رسائل حجابیه، ج 1، ص 214-213.
[3]- همان، ص 263.
.: Weblog Themes By Pichak :.