بسم رب الشهداوالصدیقین
پذیرش توبه جاهلان
در آیه 54 سوره انعام نیز میفرماید:
)أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ(؛
هر کدامتان که در دوره عمرتان از روی نادانی و ندانمکاری مرتکب گناه شدید و بعد از گناهتان پشیمان شدید و برگشتید و توبه کردید و خودتان را از ریشه اصلاح کردید من شما را میبخشم و از گناهانتان درمیگذرم.
بنابراین، شرط عمده این است که همه بیدار شوند و بفهمند که گناه و معصیت خدا را انجام دادهاند و البته لحظه بیداری پرقیمتترین لحظه است و منوط به آن است که جرقهای بزند و شخص را بیدار کند و همان وقت که بنده خدا بیدار شود، وقت آمرزش خداست.
بسم رب الشهداوالصدیقین
شرط بخشش گناه
در آیه 135 سوره آلعمران در باره شرایط کسانی که بخشیده میشوند میفرماید:
(وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَ لَمْ یُصِـرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُون)
آنهایی که مرتکب گناه کبیره شدند، اشتباه کردند و نفهمیدند و آلوده شدند و به خودشان ظلم کردند و سپس توبه کردند و به گناهانشان ادامه ندادند، خداوند گناهانش را میبخشد، و اصلا غیر از خدا کسی نمیتواند ببخشد.
منظور این آیه این است که کسانی که بعد از توبه، به گناه ادامه ندادند خداوند آنها را میبخشد. پس این آیه، توبه را مقید به این شرط نموده است که آدم بعد از توبه، به گناه برنگردد و گناه را تکرار نکند.
چون صریح آیه دارد:
)وَ لَمْ یُصِـرُّوا عَلی ما فَعَلُوا(؛ دیگر پافشاری بر گناه نکند. چرا که ادامه گناه یک حالتی را در انسان ایجاد میکند که دیگر یاد خدا هم برای او فایدهای ندارد. چنین شخصی اسم خدا و اسم انبیا را میشنود و گریه مردم را هم میبیند، اما اثری در او نمیگذارد و نسبت به ظلم به مردم و بردن مال آنان وگناهان مربوط به شهوت و شکم و دیگر گناهان بیپروا میشود و از راه خلاف برنمیگردد.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: وقتی این آیه نازل شد شیطان تمام نیروهایش را جمع کرد و گفت وای برما! همه گفتند چه خبر است؟ گفت با آمدن این آیه، من و شما همه بیچارهایم و اگر همه مردم به آن عمل کنند خدا همه آنان را میبخشد. اکنون کدامتان میتوانید جلوی عمل به این آیه را بگیرید؟ یکی از آنها بلند شد، گفت من. شیطان گفت: چه کار میکنی؟ گفت فلان کار را، گفت فایدهای ندارد، بنشین. دیگری بلند شد و گفت: من میتوانم. گفت: تو چه میکنی؟ او هم کار دیگری را گفت. شیطان پیشنهاد او را هم نپذیرفت. یکی از آنها به نام وسواس خناس برخاست و گفت: من در گوش آنها مرتب زمزمه میکنم و میگویم که گناه بکنید که خدا ارحم الراحمین است و شما را میبخشد. گفت: آفرین، این کار تو است و تو میتوانی مردم را جهنمیکنی، برو و در گوش آنان وسوسه کن که خدا کریم است و این آیه را از یادشان ببر!
پس باید توجه داشت که همان خدای کریم که فرموده وقتی توبه کنید میبخشم، شرط نیز گذاشته و فرموده که دیگر نباید به گناه برگردید. آری خدا کریم و بخشنده است، اما نسبت به توبه کننده، نه نسبت به مسخره کننده!
بسم رب الشهداوالصدیقین
مثل نعنا!
نعنایی که توی سبد سبزی فروش است، حتی اگر یک برگ هم از آن بچینی، جایش هرگز سبز نمیشود. اما همین نعنا وقتی توی باغچه است و ریشه در خاک دارد حتی اگر ساقهاش را هم بچینی باز سبز میشود؛ زیادتر میشود که کمتر نمیشود. پس هر چه میخواهی نعنا بچین! اصلا اگر میخواهی بیشتر شود باید بچینی!
حال، ما هم چیزی شبیه نعناییم اگر اهل بخشش باشیم به شرط اینکه بخششهای ما ریشه در خدا داشته باشد و بریده از او نباشد، یعنی با انگیزههای الهی ببخشیم باور کنید چیزی که از دست نمیدهیم هیچ، بلکه برخوردارتر هم خواهیم شد.
و این حقیقتی است که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از آن پرده بر میدارد:
«استنزلوا الرزق بالصدقة»
رزق و روزی را با صدقه و بخشش فرود آورید.
یعنی تو وقتی از پول، و از اعتبار و از قدرت خود مایه میگذاری، این خود موجب فرود آمدن رزق و روزی خواهد شد.
بسم رب الشهداوالصدیقین
هشدار پروردگار عالم به گناهکاران
وجود پروردگار عالم در مسأله گناه جملات هشدار دهندهای دارد، از جمله میفرماید:
)یابنَ آدم، ما خَلَقْتُ هذه النَّیـرانَ اِلّا لِکُلِّ کافرٍ وَ بَخیلٍ وَ نَمّامٍ وَ عاقٍ لِوالدیه و مانعِ الزکاه وآکِلِ الرِّبا و الزّانی و جامِع الحَرام و ناسِی القُرآن و موذِی الجیـران(؛
میفرماید: ای فرزندان آدم من جهنم را خلق نکردم مگر برای هر کافر، بخیل، دو بهم زن و سخن چین، کسی که پدر و مادرش از او ناراضی باشند، کسی که زکات را منع کند، کسی که ربا میخورد، برای زنا کار و هر کسی که آلوده به حرام است و برای کسی که قرآن مرا فراموش کند و برای کسی که همسایهاش را اذیت کند.
سپس استثنایی را میآورد و میفرماید:
(إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحا)؛ مگر کسی که با گناهانش قطع رابطه کند و ایمانش را قوی کند و عمل صالح انجام دهد.
بعد هم به نصیحت میپردازد و میگوید:
«فَارْحَمُوا انفسکم یا عبیدی»؛ ای بندگان من! به خودتان رحم کنید و به فریاد خودتان برسید!
«فَإِنَّ الأبْدانَ ضعیفةٌ»؛ بدنهای شما ضعیف است. یعنی طاقت جهنم را ندارد. مقداری که هوا گرم یا سرد میشود، فرار میکنید. سرتان درد میگیرد، داد میزنید. دندانتان درد میگیرد، بیطاقت میشوید. بندگان من به خودتان رحم کنید، بدنهایتان ضعیف است.
«و السَّفرَ بعیدٌ»؛ راه شما طولانی است. و شما از وقت مرگ تا قیامت پنجاه عقبه را باید بگذرانید.
«والحملَ ثَقیلٌ»؛ بارتان سنگین است. این سفر طولانی را چگونه میخواهید بیایید؟ شما یک مقدار برای منزلتان خرید میکنید خسته میشوید و چهار پنج دفعه در بین راه مینشینید و آنها را زمین میگذارید، گاهی هم پولی میدهید که یک قویتر ازخودتان آن را بردارد. شما این همه گناه را تا قیامت چگونه میخواهید بیاورید؟!
«والصّـراطَ دقیقٌ»؛ پلی هم که از روی آن میخواهید عبور کنید بسیار دقیق و باریک است. و کسی که با بار گناه روی آن پل بیاید سقوط میکند.
«وَ النّارَ لَظی»؛ آتش نیز شعله میکشد و او را به سوی خود میکشد.
«والمنادی اسـرافیل والقاضی رب العالمین»؛ خبر قیامت را اسرافیل میدهد و قاضی دادگاه هم خود پروردگار است، پس شما چه میکنید؟ ای گناهکاران! اگر گناهانتان ادامه پیدا کند و اگر عادت گناه از سرتان نیفتد، چه میکنید؟ اگر گناهان در شما ریشه دوانده باشد، چه میکنید و اگر بعد از این همه گناه، وجود مقدس پروردگار درِ توبه را برایتان نگشاید چه میکنید؟
روزی پیامبر خدا (ص) بر منبر خود درباره عذاب جهنم و جریمه گنهکاران سخن میگفتند که سلمان از میان مجلس فریاد زد: آه، ای کاش آفریده نشده بودم و امروز این مسائل به گوشم نمیخورد! او با این که اهل جهنم نبود، از شنیدن جریمه گناهکاران گفت ای کاش آفریده نشده بودم! بنابراین، ای مردان، زنان و جوانان، بیاییم و از هر نوع گناهی بترسیم!
بسم رب الشهداوالصدیقین
فداکردن دنیا برای دین
از نوع انتخابی که انسان بر سر دو راهیها انجام میدهد، میزان اهتمام او به امور به دست میآید. بعضیها برای تأمین دنیا، از دین مایه میگذارند و دین را خرج دنیایشان میکنند. بعضی هم حاضر نیستند برای رسیدن به دنیا، ذرّهای به دینشان آسیب بزنند. پس، فداکردن دنیا برای دین، یکی دیگر از شاخصههای دینداری است. امام در نامهای به یکی از کارگزاران حکومتی، از سوء استفادههای مالی او در خصوص بیتالمال انتقاد کرده، میفرماید:
«لَا تُصْلِحْ دُنْیَاکَ بِمَحْقِ دِینِکَ فَتَکُونَ مِنَ الْأخْسَرِینَ أعْمَالًا؛630 با نابودکردن دینت، دنیای خودت را آباد مکن که از زیانکارترین افراد خواهی بود.»
630. نهج البلاغه، نامه 43.
بدتر از این، جایی است که کسی دین خود را فدای دنیای دیگران کند؛ مثل عمروعاص که به نفع معاویه دینفروشی میکرد. حضرت در نامهای خطاب به او مینویسد:
«فَإِنَّکَ قَدْ جَعَلْتَ دِینَکَ تَبَعاً لِدُنْیَا امْرِئٍ ظَاهِرٍ غَیُّهُ...؛631 دین خودت را تابع دنیای کسی کردهای که گمراهیاش آشکار، بیپرده و بیآبروست... (یعنی معاویه).»
در پاسخ به درخواستهای ناحق برادرش عقیل از بیتالمال، در خطبهای فرمود: برادرم پنداشته که دینم را به او میفروشم و تسلیم خواستهاش میشوم و از روش عادلانهام عدول میکنم؛ «فَظَنَ أنِّی أبِیعُهُ دِینِی وَأتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی.»632 سپس حضرت آهن گداخته را به دست عقیل نزدیک میکند و بیان میدارد که اگر اقالیم هفتگانه را به من بدهند تا برگی را از دهان ملخی بگیرم، چنین نخواهم کرد.
همچنین در نامهای در اعتراض به خیانت مالی یکی از والیان، نوشته است:
«تَعْمُرُ دُنْیَاکَ بِخَرَابِ آخِرَتِکَ وَتَصِلُ عَشِیرَتَکَ بِقَطِیعَةِ دِینِکَ؛633 دنیای خود را به بهای خرابکردن آخرتت، آباد میکنی و با بریدن از دینت، به بستگانت میرسی.»
سخنان حضرت در این مورد، بسیار است؛ چرا که گرفتار کسانی بود که برای رسیدن به دنیا، دین خود را حراج میکردند.634
631. همان، نامه 39.
632. همان، خطبه 224.
633. مجلسی، بحارالأنوار، ج33، ص 506.
634. نهج البلاغه، حکمت 228.
مژده مژده
شارژ رایگان وتخفیف ویژه برای
ایرانسلی هاوهمراه اولی ها
ایرانسلی ها برای تخفیف ویژه
*4444*1#روبگیریدکه 200تومان پرداخت کرده و20000تومن مکالمه صحبت کنیدتاآخرماه...
همراه اولی هابرای دریافت شارژهای نامحدووووود
کافیه به دوستات بگی عبارت
م 1352340214
رو به 201013 پیامک کنندتاشارژهای نامحدود ببرن
دقت داشته باشید
بین م واعدادفاصله بندازید...
تافرصت تموم نشده اقدام کنید...
من که دوتاش گرفتم
بسم رب الشهداوالصدیقین
انزجارامام علی (علیه السلام) ازگناه
امیرمؤمنان (علیه السلا) میفرماید: اگر هفت اقلیم عالم را به من بدهند در مقابل این که پوست جوی را از دهان مورچهای بگیرم من این گناه را مرتکب نمیشوم.
معلوم میشود بار این گناه از نظر آن حضرت از وزن هفت اقلیم سنگینتر است.
در نهج البلاغه میفرماید: «وَ اللهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَی حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَی اللهَ وَ رَسُولَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیءٍ مِنَ الْحـُطَام»
قسم به خدا!
اگر علی را از سر شب تا به صبح روی تیغهای تیز بیابان بخوابانند و با پای زنجیر کرده او را روی این تیغهای تیز بکشند، برای علی محبوبتر است از این که فردای قیامت به ملاقات خدا و رسولش نائل شود در حالی که ظلم به بندگان کرده باشد و یا مالی از مردم را غصب نموده باشد!
بسم رب الشهداوالصدیقین
تنفر خداوند از گناه
شما تنفر وجود مقدس حضرت حق را نسبت به گناه، از آیاتی شبیه این آیات میتوانید حس کنید:
)إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْمـُعْتَدین(، )إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور(، )إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُور(، )إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْخائِنین
خداوند نسبت به هیچ فسادی روی خوش نشان نداده است، انبیای گرامی او و ائمه طاهرین و اولیای خدا و دلسوزان و شهیدان راه حق هم مثل او هستند. اگر پای گناه در میان نبود، پای مبارزه هم در میان نبود. شهیدان نیز برای این که جلوی جرم مجرم را بگیرند به شهادت رسیدهاند. بنابراین، اگر کسی گناه کند در حقیقت با این کار، با خدا، انبیا، ائمه، اولیا، تبعیدشدگان در راه خدا، زجرکشیدگان فی سبیل الله و شهیدان راه حق و با عدل و منطق و با انسانیت و هدف عالی خلقت مخالفت کرده است. تمام مردم هم باید همین محاسبه را روی گناه داشته باشند و گمان نکنند که فلان گناه مثلا گناه کوچکی است. این که بعضی از گناهان را صغیره میگویند، نسبت به دیگر گناهان است وگرنه هر مخالفتی با حضرت حق، گناه کبیره است و اولیای خدا تحمل هیچ گناهی را نداشتهاند.
بسم رب الشهداوالصدیقین
لزوم ترک گناه
یکی از مسائل مهم که در کلمات حضرت حق در همه کتب آسمانی و بهخصوص در قرآن کریم منعکس است و گفتار انسانهای پاک، یعنی صد و بیست و چهار هزار پیامبر و گفتار دوازده امام که در طول نزدیک به سیصد سال بین مردم زندگی کردهاند در باره آن صادر شده است، مسأله مخالفت با گناه است. و فرقی هم نمیکند که گناه و معصیت مربوط به چه ناحیهای باشد؛ در ناحیه اخلاق باشد، یا در ناحیه عمل یا در ناحیه اعتقاد.
معنای گناه و معصیت هم روشن است. گناه یعنی حرکتِ مخالف با خواستههای وجود مقدس حضرت حق. ضرر گناه هم معلوم است که در دنیا به هم زنند? نظام زندگی خانواده و جامعه و فرد است و در آخرت هم مورث عذاب دردناک الهی است. با هیچ گناهی هم پروردگار عالم، انبیا، ائمه، شهدا و اولیا و هر انسانی که برای دین خدا زجر کشیده موافق نبوده است و هیچ گناهی را هیچ کدام از آنها دوست نداشتهاند. آنان از هر گناهی اعم از صغیره، کبیره، جدی و شوخی متنفر بودهاند.
بسم رب الشهداوالصدیقین
دو وظیفه در برابر نعمتها
ما در برابر تمامی این نعمتها دو وظیفه بزرگ داریم؛ یکی به دست آوردن علم کلی و اجمالی نسبت به این نعمتها، و این که بدانیم تمام این نعمتها ملک ذاتی وجود مقدس حضرت حق است و ما فقط وکیل حضرت حق در خرج کردن این نعمتها هستیم. اگر کسی هم بخواهد بگوید من صاحب نعمت هستم، باید از او پرسید: کدامش را ساختهای؟ آخر خجالت دارد کسی بگوید این نعمتها مال خودم است، مگر پروردگار عالم نمیفرماید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُـرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَه
اگر تمام عالم جمع شوند نمیتوانند مگسی را بسازند. پس به آنان باید گفت که شما یک پر کاه و یک قطره آب نمیتوانید بسازید و شما به وجود آورنده خودتان هم نیستید، بلکه شما مصرف کننده و گدای درِ خانه اویید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحـَمید
و هرکس در این گدایی معرفتش بیشتر باشد آدم بهتری است. پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم دائم میفرمود: «الْفَقْرُ فَخْرِی»؛ افتخار من است که گدای او هستم. چون چیزی مال خودم نیست و تصرف بدون اجازه در هیچ نعمتی را هم نمیخواهم.
کسی که میگوید من و مال من، اصل حرف او دروغ است و خرجی هم که میکند باطل است. مالک در این عالم یک نفر است و بقیه همه وکیل اویند. پنجاه شصت سال نعمتهای مادی و معنوی را به من داده و مرا هم وکیل در خرج کردن آنها قرار داده که مطابق دستوری که خودش داده است این نعمتهای مادی و معنوی را خرج کنم و دستور او نیز در قرآن کریم و در روایات و اخبار است. اگر کسی هم نخواهد آدم شود و بخواهد مثل حیوانات زندگی کند، من هم با او حرفی ندارم تا مرگ او برسد:
)فَتَـرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللهُ بِأَمْرِه(
پیامبر را هم دلداری میدهد و میفرماید که در مقابل کسانی که پذیرش ندارند و نمیخواهند آدم شوند خودت را ناراحت نکن و بگذار بازی خودشان را بکنند:
)ثُمَّ ذَرْهُمْ فی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُون(
خداوند اصلا هیچ کار این افراد را حق نمیداند و میفرماید که کار آنها لعب و بازی است و واقعیت و اصالت ندارد. به عبارت دیگر، حرکات آنها قلابی است و هیچ حرکت حق و واقعی و بااصالتی ندارند.
بنابراین، داشتن علم اجمالی نسبت به نعمتها و علم به نحوه هزینه کردن درست آنها برای کسی که بخواهد انسان واقعی باشد و به قول عرفا بخواهد خودش را از عالم ملک رها کند و به وطن اصلیاش که ملکوت است برگردد، بسیار لازم است.
خداوند متعال میفرماید: من باطل را از حق به شما مینمایایم و خودتان باید بخواهید که اصلاح شوید:
)قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی)
اما خوش به حال آنانی که بخواهند و وقتی هم کسی در دایره خواستن قرار بگیرد، کار او معرکه میشود. آنهایی هم که نخواهند آخر سر معلوم میشود که هیچ چیز برایشان نمیماند و به قول قرآن کریم در غرور و غفلت و خواب هستند.
دزدها به کاروانی زدند و عارفی در آن کاروان بود. همه گریه میکردند و اشک میریختند و التماس میکردند، فقط آن یک نفر آنجا آرام ایستاده بود. رئیس دزدها پیش او آمد و گفت از شما چیزی نبردهاند؟ گفت: نه. گفت چه داری؟ گفت: هر چه دارم نه تو و نه شاگردانت و نه هیچ دزدی در عالم نمیتواند ببرد. من موجودیتم با خودم هست و آنها که موجودیتشان بیرونی است قابل دزدیدن و بردن است، اما موجودیت درونی من بردنی نیست و کسی نمیتواند به آن دستبرد بزند.
علم دوم هم علم به مسئولیت در برابر نعمتهاست که من چه مسئولیتی در برابر بدنم، روحم، عقلم، پیامبرم، امامم، قرآنم، جهانم و پروردگارم دارم؟
وظیفة سوم در برابر نعمتها
وقتی این دو علم کسب شد، نوبت به مرحله سوم میرسد که عمل است.
.: Weblog Themes By Pichak :.