سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 10:18 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

مراتب داشتن ذکر
تا این جا روشن شد که ذکر واقعى همان توجه درونى باشد، اما این توجه همیشه و در همه افراد یکسان نیست ؛ گاهى بسیار ضعیف و گاهى بسیار قوى است به گونه اى که شخص مشغول ذکر کاملا به آنچه مى گوید توجه دارد و حضور خداوند را با تمام وجود درک مى کند. بنابر این ذکر قلبى داراى مراتب بى شمارى است و چنان نیست که توجهات قلبى همیشه و در همه افراد یکسان باشد و تفاوتى بین آنها ملاحظه نگردد.افراد ضعیف تنها به مراتب نازل ذکر نایل مى شوند و مراتب عالى آن ، که عبارت است که توجه تام و کام به ذات و صفات و اسماى الهى ، به جز براى اولیاى خاص و برگزیده خداوند میسر نمى گردد. در این میان ، گاهى مرتبه نازل ذکر سبب و زمینه رسیدن به مرتبه عالى ترى از آن مى گردد و به واقع ، ذکر هم وسیله مى شود و هم غایت و هدف ، به این حقیقت در برخى از دعاها و مناجات ها اشاره شده است ؛ مثلا در مناجات شعبانیه مى خوانیم .
الهى و اءلهمنى و لها بذکرک الى ذکرک ؛ خدایا با موفق داشتنم به یاد خودت ، به من اشتیاق و شیفتگى بیشترى نسبت به مراتب عالى تر یاد خودت عنایت فرما.
این که برخى از مراتب ذکر وسیله رسیدن به مراتب عالى تر آن قرار داده شده ، دلالت دارد بر این که براى رسیدن به مراتب عالى ذکر ابتدا باید از مراتب ضعیف تر شروع کرد. ما ابتدا باید از ذکر لفظى شروع کنیم و به این بهانه که در هنگام گفتن ذکر لفظى توجهمان به خداوند ضعیف است ، آن را رها نکنیم ، گاهى هنگامى که دعا و ذکر ما بى رمق و بى روح است و از توجه کافى به مبداء هستى برخوردار نیست ، شیطان ما را وسوسه مى کند که آن را رها کنیم ؛ چرا که ذکر و دعایى که از توجه قلبى کافى به خداوند برخوردار نباشد، چون جسمى بى روح و مرده است و فایده اى ندارد! برخى از روشن فکران نیز که دچار انحراف و لغزش شده اند سخنانى شبیه این را تکرار مى کنند؛ مثلا در مورد نماز مى گویند: نمازهایى که اغلب مردم مى خوانند، صرفا لقلقه زبان و عارى از توجه به خداوند و توجه به محتواى نماز است و ایده اى ندارد و خواندن و نخواندنش یکسان است ! این پندار ناشى از وسوسه شیطان است .آنان غافلند که همین ذکر و نماز به ظاهر بى روح و خالى از توجه کافى ، گرچه بدر برابر ذکر با توجه و نماز با حضور قلب کافى چیزى به شمار نمى آید، اما چون براى اظهار بندگى خدا انجام مى پذیرد، این قابلیت و استعداد را دارد، که روح ما را صفا و نورانیت ببخشد و سبب رسیدن به مراحل عالى تر توجه به خداوند گردد. پس نباید آن را بى ثمر و بدون فایده قلمداد کنیم و تحت تاءثیر وسوسه هاى شیطانى آن را ترک کنیم .
هم چنین اگر به هنگام خواندن قرآن حال و توجه کافى نداریم . باید مراقب باشیم شیطان ما را وسوسه نکند که خواندن قرآن بدون توجه به محتوا معناى آن چه فایده اى دارد. چنان که عده اى تحت تاءثیر القائات شیطان ، خواندن قرآن بدون توجه و درک معانى آن را خالى از فایده مى دانند. درست است که این قرائت در مقابل قرائت اولیاى خدا قطره اى در برابر دریا به حساب مى آید، اما وقتى انسان با توجه ارتکازى به خداوند و جهت اظهار بندگى قرآن را با احترام بگشاید و آیات آن را بخواند و مرور کند، کارى پرفایده و پرثمر انجام داده است . البته گر چه ما باید به اذکار لفظى اهمیت بدهیم و آنها را ترک نکنیم ، اما نباید هم به آنها اکتفا نماییم .
باید با همتى عالى ، سعى کنیم از مسیر اذکار لفظى به توجهات قلبى برسیم و توجه فزون ترى به اسما و صفات الهى پیدا کنیم .
در این جا ذکر این نکته نیز به بایسته است که ما غالبا، متناسب با حالمان ، فقط به وسیله یک یا دو اسم از اسامى خداوند به ذات حق توجه پیدا کنیم . این در حالى است که ، براى مثال ، در دعاى گران سنگ و پرمحتواى جوشن کبیر، با ذکر هزار اسم بارى تعالى ، از مسیر آنها به ذات حق توجه مى یابیم . مسلما این توجه گسترده تر از توجهى است که تنها از مسیر یک یا دو اسم از اسامى حضرت حق حاصل مى آید. از این رو مناسب است براى ارتباط با خداوند، جاى تاءکید بر یک یا چند مناجات خاص ، از سایر ادعیه و مناجات هاى منقول از معصومان : نیز استفاده کنیم .




تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 10:17 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

اهمیت ذکر خدا
از دیدگاه معارف اسلامى ، تاءثیر ذکر در کمال انسان امرى انکارناپذیر است .
از رو در ضرورت و اهمیت آن تردید نباید کرد. امام صادق علیه السلام در روایتى مى فرمایند:
ما من شى ء الا و له حد ینتهى الیه الا الذکر فلیس له حد ینهتى الیه ؛ (42)
چیزى نیست مگر آن که براى آن نهایتى است که به آن مى انجامد، مگر ذکر که نهایت و حدى ندارد که به آن بینجامد.
هم چنین در روایتى از رسول خدا علیه السلام وارد شده که حضرت فرمودند:
ارتعوا فى ریاض الجنة ، قالوا: یا رسول الله و ما ریاض الجنة ؟ قال : مجالس الذکر، اغدوا و روحوا و اذکروا. من کان یحب اءن یعلم منزلته عند الله فلینظر کیف منزلة الله عنده ، فان الله تعالى ینزل العبد حیث اءنزل العبد الله من نفسه ، و اعلموا اءن خیر اءعمالکم عند ملیککم و اءزکاها و اءرفعها فى ردجاتکم و خیر ما طلعت علیه الشمس ذکر الله تعالى فانه تعالى اخبر عن نفسه فقال : اءنا جلیس من ذکرنى .(43)
بخرامید در باغ هاى بهشت . اصحاب گفتند: اى رسول خدا، باغ هاى بهشت چیستند؟ حضرت فرمودند: باغ هاى بهشت مجالس ذکرند: در بامداد و شامگاه به یاد خدا باشید. و کسى که مایل است منزلت خود را در نزد خدا بداند، بنگرد منزلت خدا در نزد او چگونه است . همانا رتبه هرکس نزد خدا به اندازه رتبه خدا نزد وى است .همانا برترین اعمال شما نزد مالک شما و پاکیزه ترین آنها و مؤ ثرترین آنها در بالا بردن درجات شما و بهترین چیزى که خورشید بر آن طلوع مى کرده است ذکر خداوند متعال است . زیرا که خداوند از خویش خبر داد و فرمود: من هم نشین کسى هستم که مرا یاد کند.
بى شک طبیعت دنیا غفلت زا است و نفس ارتباط با امور مادى و اشتغال به مسایل دنیایى موجب گرایش به عالم فانى و روى گردانى از عالم باقى است . کسب و کار و صنعت گرى ، خوردن ، خوابیدن سخن گفتن با دیگران و حتى مطالعه و تحصیل علم ، همه عامل توجه به خویش و مادیات و غفلت از یاد خدا هستند. این امر ضرورت و اهمیت ذکر را دو چندان مى کند. در تاءیید این که نفس دنیا و امور کم و بیش انسان را از یاد خدا غافل مى گرداند، مى توان به این روایت امام صادق علیه السلام استناد که حضرت مى فرمایند: پیامبر صلى الله علیه و آله بدون آن که - نعوذبالله - مرتکب گناهى شده باشد روزى هفتاد بار استغفار مى کرد.
(44) استغفار از آن رو است که وقتى دل انسان به عوامل مادى مشغول گشت زمینه محروم گشتن آن از حیات معنى فراهم مى گردد. چون آنچه باعث حیات دل انسان و بقاى آن مى شود و به تعبیر دیگر، غذاى روح دل انسان است ، یاد و ذکر خداوند است . بر این اساس ، خداوند متعال در مناجات با حضرت موسى علیه السلام فرمود:
اى موسى در هیچ حال مرا فراموش نکن ، چون غفلت و فراموش کردن من قلب را مى راند .
(45)
از دیگر دلایل اهمیت ذکر خدا این است که ذکر و یاد محبوب ، محبت آفرین است و انسان هر چه بیشتر دوستش را یاد کند محبت او در اعماق دلش راسخ ‌تر و پایدارتر مى شود.اگر ما خداوند را بیشتر یاد کنیم . اشتغال به ذکر او را در گسترده زندگیمان فرا گیر سازیم ، محبت او در قلبمان ریشه دار مى گردد.این دوستى و عشق ، مانع از انجام کارهایى مى شود که خشم محبوب را فراهم مى آورد.
اکنون با توجه به این اوصاف ، آیا خسارتى بالاتر از غفلت از خدا و آخرت وجود دارد؟ و آیا فرجامى اسف بارتر از آن تصور مى شود؟ امیرالمؤ منین علیه السلام درباره سرانجام غفلت مى فرمایند:
من غفل غرته الامانى و اءخذته الحسرة اذا انکشف الغطاء و بدا له من الله ما لم یکن یحتسب ؛ (46)
کسى که غافل گشت : آرزوها او را مغرور مى کند و وقتى روز قیامت آشکار گشت و پرده کنار رفت ندامت و پشیمانى او را فرا مى گیرد و از مجازات و کیفر الهى چیزى براى او آشکار مى گردد که گمانش را نمى برد.
هم چنین حسن بصرى روایت مى کند که روزى آن حضرت علیه السلام به بازار بصره آمدند و مردم را غرق در معامله و خرید و فروش دیدند، از دیدن آن وضع به شدت گریستند و فرمودند:
این بندگان دنیا و عمله هاى دنیا پریشان ، اگر روز را به خرید و فروش و قسم خوردن و قرار داد مشغولید و شب در بستر استراحت مى کنید و با غفلت از آخرت به سر مى برید پس چه زمانى براى آخرت به سر مى برید پس چه زمانى براى آخرت زاد و توشه بر مى دارید، و چه وقت در مورد معاد تفکر مى کنید؟
(47)




تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 10:15 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

تقسیم ذکر به ذکر صریح و ضمنى و بیان مصادیقى از ذکر ضمنى
یکى از تقسیماتى که مى توان براى ذکر برشمرد، تقسیم آن به ذکر صریح و ذکر ضمنى است . گاهى انسان قصد و غرضش صرفا این است که به خدا توجه کند و غرض دیگرى ندارد. در این جا با گفتن اذکارى مثل یا الله یا رحمان ، یا غفار و نظایر آنها، یا بدون لفظ و از طریق توجه قلبى ، خود را متوجه ذات اقدس حق مى کند. منظورمان از ذکر صریح چنین ذکرى است . اما گاهى غرض اصلى و اولى مثلا، دعا خواندن یا تلاوت قرآن است ، ولى طبیعتا با خواندن دعا و قرآن ، ذکر و یاد خدا نیز حاصل مى شود. چنین ذکرى را ذکر ضمنى مى نامیم .
چنان که اشاره کردیم ، از جمله موارد ذکر ضمنى ، دعا است . هنگامى که انسان مشغول دعا است ، تنها در صدد گفتن ذکر خدا نیست بلکه اتفاقا غرض اصلى اش اظهار نیاز به درگاه خداوند و خواستن حاجت ، باید ذاکر خداوند گردد و به او توجه کند. ارزش و والایى دعا نیز در همین است که هم مشتمل بر ذکر و هم مشتمل بر اظهار بندگى است . این هم که فرموده اند: الدعاء مخ العبادة
(36) دعا مغز عبادت است
تحلیل و تفسیرش ‍ مى تواند همین باشد.زیرا عبادت اظهار بندگى در پیشگاه خداوند و اقرار به فقر و عجز و نادارى خویش در برابر آن مالک حقیقى و غنى بالذات است ؛ و اشاره کردیم که روح دعا نیز همین است .
یکى دیگر از مصادیق ذکر ضمنى خداوند، یاد اولیاى خدا است . امام باقر علیه السلام در این باره مى فرمایند: ان ذکرنا من ذکر الله ،
(37) همانا یاد ما یاد خدا است . هنگامى که ما به حضرات معصومین و حتى سادات توجه پیدا مى کنیم ، به ساحت ربوبى نیز توجه مى یابیم ، چرا که توجه ما به آنها در واقع از آن رو است که آنها بندگان مقرب خداوند هستند و محبت ما به ایشان نیز شعاعى از محبت به خدا است . هم چنین از آن رو که براى ساحت ربوبى قدر و احترام قایلیم ، به ایشان احترام مى گزاریم و بزرگشان مى داریم . پس یاد اولیاى خدا و توسل به ایشان ، به نوعى ذکر خدا است و با توسل ، ارتباط با خداوند مستحکم و پایدار مى ماند؛ چرا که این توسل مشتمل بر ذکر و توجه به خداوند نیز هست .
با توجه به این که دعا و هم یاد اولیاى خدا و توسل به ایشان از مصادیق ذکر ضمنى هستند، که مشتمل بر توسل به اولیاى خدا و وسایط فیض و رحمت الهى باشند. معصومین علیه السلام در سخنان خود به یاران و دوستانشان آموخته اند که براى کسب فضایل و ثواب هاى اخروى نکته سنج باشند و از میان کارهاى مختلف ، بنگرند کارى را که پرثمرتر است انجام دهند. از این رو مؤ من همیشه باید سعى کند راه کوتاه و میان برى را برگزیند که زودتر او را به هدف مى رساند . با توجه با این توصیه ارزشمند، دوستار اهل بیت علیه السلام باید بکوشد دعایى را انتخاب کند و گفتارى را بر زبان آورد که هم مشتمل بر ذکر لفظى و مستقیم خدا و هم ذکر ضمنى و تلویحى و توسل به اولیاى خدا و دعا براى ایشان باشد. البته بدیهى است ، علاوه بر ذکر لفظى و زبانى ، باید سعى کند دل و قلبش نیز به خداوند توجه داشته باشد. در این صورت ، احتمال به اجابت رسیدن دعا بسیار زیاد است . در روایات اسلامى این چنین آمده که دعا در حق برادران مؤ من و دوستان خدا، احتمال استجابت دعا را افزایش مى دهد. در همین زمینه على ابن ابراهیم روایت مى کند عبدالله بن جندب را در موقف عرفات دیدم که بهتر از وقوف او ندیدم ؛ پیوسته دست هایش به سوى آسمان بلند و اشک بر گونه هایش جارى بود و بر زمین مى ریخت . زمانى که مردم از عرفات بر گشتند به او گفتم . من وقوفى بهتر از وقوف تو ندیدم . در پاسخ گفت : به خدا قسم ، تنها براى برادران دینى دعا کردم ، چون حضرت موسى بن جعفر علیه السلام به من فرمود:
ان من دعا لاخیه الغیب نودى من العرش و لک مائة ضعف فکرهت اءن اءدع مائة اءلف مضمونة لواحدة لا اءدرى تستجاب اءم لا؛ (38)
کسى که پشت سر برادرش و در غیابش به او دعا کند، از عرش ندا مى رسد، صد هزار برابر (آنچه براى برادر مؤ منت در خواست کردى ) براى خودت در نظر گرفته شد، پس من خوش نداشتم که صد هزار دعایى را که اجابتش ‍ ضمانت شده را به جهت یک دعا که نمى دانم به اجابت مى رسد یا نه ، رها کنم .
وقتى دعا در حق دیگران تا این حد اهمیت دارد، نهایت زیرکى و عقل در این است که انسان در حق دیگران دعا کند؛ به خصوص دعا در حق اولیاى خدا و صلوات بر حضرت محمد و آل محمد صلى الله علیه و آله که مقامشان از همه برتر است . گذشته از آن ، توجه به پیامبر و اهل بیت آن حضرت و درود و دعا در حق ایشان عالى ترین مدال افتخار ما است . و خداوند به برکت وجود آن حضرات رحمت و نعمت هاى خویش را بر مخلوقات ارزانى مى دارد و به طفیل وجود آن بزرگواران عطا و بخشش الهى به سوى مخلوقات و انسان ها سرازیر مى شود. وقتى خداوند مى خواهد رحمتى را نازل کند، ابتدا آن رحمت را بر قلب مقدس حضرت ولى عصر، عجل الله فرجه الشریف ، نازل مى کند و آن گاه از آن جا، آن رحمت بر دیگران جارى مى گردد. توجه خداوند در درجه اول به وجود مقدس آن حضرت است . دیگران این لیاقت را ندارند که در کنار آن حضرت ، مورد توجه خداوند قرار گیرند و در طول و امتداد توجه به آن حضرت ، به آنان نیز توجهى خواهد شد. به واقع توجه به دیگران رشحه اى از عنایت و توجه خداوند به حضرت بقیة الله الاءغظم علیه السلام است .
وقتى همه خلایق ریزه خوار آن حضرات هستند و به فیض وجود ایشان هستى و بقا یافته اند، چه لطف و افتخارى بالاتر از این که ما در حق آن بزرگواران دعا کنیم که بى تردید آن دعا مستجاب خواهد شد. وقتى ارزش ‍ دعا در حق دیگران صد هزار برابر دعا در حق خویش است . ارزش دعا در حق آن حضرت به عدد و رقم در نمى آید زمانى که ما در حق آنها دعا مى کنیم چشمه جوشان رحمت الهى به سوى همه خلایق سرازیر مى شود و هر کسى را در حد ظرفیتش فرا مى گیرد. این رحمت ناشى از همان رحمت بى نهایتى است که در آغاز به پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت ارزانى شده است . بنابر این والاترین دعا و پربرکت ترین ذکر در این عالم ، ذکر صلوات است .
نکته دیگر این که وقتى ما به دوستى هدیه اى مى دهیم او هر چند تهیدست باشد سعى مى کند که در حد توانش جبران کند و هدیه اى به ما بدهد. پاسخ شایسته دادن به لطف و عنایت دیگران ، کمالى است متناسب با فطرت انسانى که انواع انسان ها از آن برخوردارند. بر همین اساس وقتى به آنها خوبى و محبتى مى شود، یا کسى هدیه اى به آنها مى دهد سعى مى کنند پاسخ در خورى بدهند.حال تصور کنید که ما بندگان فقیر و بیچاره و سراپا تقصیر وقتى در حق اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام دها مى کنیم و بر آنها صلوات و درود مى فرستیم آن بزرگوار چه عکس العملى خواهند داشت ؟ آیا جز این است که توجه آنها مضاعف و دعاى آنها در حق ما بسیار فراتر و مؤ ثرتر از دعاى خودمان خواهد بود؟ و مسلم است که دعاى آن حضرات به اجابت مى رسد. حال بنگرید، در این عالم ، چه کارى با ارزش تر
از صلوات بر پیامبر و اهل آن حضرت علیه السلام مى توان سراغ گرفت .
البته گرچه عنایت و لطف آن بزرگواران نسبت به ما از اندازه بیرون است ، شاهد این مطلب این روایت است که شخصى به امام رضا علیه السلام عرض کرد:
جعلت فداک اءشتهى اءن اءعلم اءنا عندک قال : اءنظر کیف اءنا عندک ؛ (39)
فدایت گردم ؛ مایلم بدانم جایگاه من در نزد شما چگونه است ؟
حضرت در پاسخ فرمودند: بنگر جایگاه من در نزد تو چگونه است .
(یعنى هر قدر تو به ما توجه دارى ما نیز به تو توجه خواهیم کرد)
حقیقى که امام رضا علیه السلام بیان فرموده اند اشاره به رابطه متقابلى دارد که به عنوان یک اصل در برخى از آیات قرآن نیز آمده است ؛ از جمله این آیه :
فاذکرونى اءذکرکم و اشکروا لى و لا تکفرون ؛ (40) پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم و شکرانه ام به جاى آرید و با من ناسپاسى نکنید.
یا این آیه :
واءوفوا بعهد اءوف بعهدکم ؛
(41) و به پیمانم وفا کنید، تا به پیمانتان وفا کنم .
البته توجه خداوند به ما معلول توجهات ما نیست . چنان نیست که العیاذ بالله ، خداوند غفلت داشته باشد و وقتى ما او را یاد مى کنیم . بر اثر یاد ما خدا متوجه ما مى شود؛ چون چیزى از خداوند غایب نیست . منظور در این جا اثر مترتب بر این یاد و رحمت خاصى است که از سوى خداوند بر بنده نازل مى گردد.




تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 10:14 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

نقش نیازهاى مادى و معنوى در یاد کردن خداوند
عمده ترین دلیل لزوم ذکر خدا نیاز فطرى خود انسان است . انسان از آغاز زندگى خود را برتر از این جهان ماده مى بیند و در وراى حقایق نسبى و اعتبارى ، حقیقت مطلقى را مى جوید که هستى و زیبایى مطلق باشد تا دل به او ببندد. در این میان تنها خدا است که از هر عیب و نقص مبرا و شایسته شتایش و پرستش است . از این رو همه انسان ها با گرایشى از درون خویش ، او را مى طلبند و حتى آنان که به ظاهر به غیر خدا دل بسته اند در تعیین مصداق به خطا رفته اند وگرنه در حقیقت او را مى جویند.
سرچشمه این احساس نیاز، علاقه انسان به از بین بردن نقش ها و پر کردن خلاهاى وجود خویش است . تنها در پناه خداوند است که انسان خود را نورانى مى بیند و خلاهاى وجود خویش را فراموش مى کند، و ذکر خدا بهترین راه ایجاد ارتباط با آن منبع فیاض و لایزال و دریاى لطف و رحمت است .
بدین ترتیب ، عمده ترین انگیزه انسان براى روى آوردن به ذکر الهى و توجه به خداوند، نیازهاى مختلف مادى و معنوى و دنیوى و اخروى ، و در یک کلام ، ضعف و نقص وجودى او است . بر همین اساس ، مراتب و انواع مختلفى براى ذکر تحقق مى یابد. انسان ها به دلیل تفاوت مراتب معرفت و شناختشان نسبت به خدا و اسما و صفات الهى و نیز به حسب نیازها و انگیزه هایى که براى ذکر خداوند دارند، اذکارشان چه از نظر مفهوم و چه از نظر مرتبه و سطح متفاوت مى شود. مثلا کسى که در تاءمین غذاى خود مشکل دارد، گرسنگى و نیاز به غذا او را متوجه صفت رازقیت خداوند مى کند و او خداوند را با اسم یا رازق مى خواند. چنین کسى حتى اگر در آن لحظه یا الله نیز بگوید، در واقع صفت رازقیت خداوند را در نظر گرفته است ؛ چون او ابتدا صفت رازقیت خداوند را تصور کرده و همان صفت انگیزه توجه به خداوند شده است . هم چنین ، سایر نیازهاى انسان هر یک انگیزه براى توجه به اسم خاصى از اسماى الهى را پدید مى آورند.
پس با توجه به انگیزه هاى مادى و معنوى و سطح توجهى که انسان به خداوند دارد، گونه ها و مراتب ذکر شکل مى گیرد. در این بین ، پایین ترین مراتب ذکر مواردى است که انگیزه ها و نیازمندى هاى دنیوى زمینه ذکر خداوند را فراهم آورده است . در آغاز، نوعا انسان از مسیر نیازهاى مادى به خداوند توجه مى یابد. مثلا وقتى به بیمارى و مشکلى گرفتار مى شود، فطرتا به خداوند توجه پیدا مى کند و با توسل و نیایش و راز و نیاز به درگاه خدا، از او مى خواهد که مشکلش را مرتفع سازد. گرچه چنین ذکر و عبادت و توجهى که با انگیزه مادى انجام پذیرفته با عبادت و ذکر اولیاى خدا تفاوت اساسى دارد، اما نباید آن را نادیده گرفت ؛ چون همین انگیزه ها نیز بین ما و خداوند پیوند ایجاد مى کنند و باعث مى شوند انسان از خداوند و توجه به او غافل نگردد. چیزى که هست باید متوجه باشیم که با این انگیزه هاى مادى و دنیوى در آغاز راه قرار داریم و به اولین و پایین ترین مراتب ذکر خداوند رسیده ایم .
عالى ترین و نقش آفرین ترین مراتب ذکر مربوط به مواردى است که انگیزه هاى معنوى و نیازهاى اخروى باعث توجه به خداوند شده اند. وقتى انسان مى نگرد که زندگى بى انتهایى در پیش دارد که کاستى هاى جهان ماده - نظیر بیمارى ، ندارى و گرفتارى هایى که او را رنج مى دهند - در برابر گرفتارى ها و عذاب هاى آن بسیار ناچیز و بى مقدار هستند، در مى یابد که نیاز او به خداوند و لطف و عنایت او در جهان بسیار فراتر از نیازهاى این جهانى او به خداوند است . بر این اساس ، کسى که تحت تاءثیر انگیزه هاى معنوى و نیازهاى اخروى به خدا روى آورد توجه پاینده ترى به خداوند پیدا مى کند. درست به همین دلیل است که در ادعیه و مناجات هایى که از ائمه اطهار علیه السلام وارد شده ، علاوه بر ذکر نعمت هاى اخروى و توجه به آنها، بر عذاب ها و گرفتارى هاى قیامت نیز تکیه شده است .
نیازمندى هاى مادى ( از قبیل نیاز به خوردن و آشامیدن ، لباس و نیاز به انس ‍ یافت با دیگران ) غریزى و فطرى اند و نوع انسان ها بسیار تحت تاءثیر آنها هستند. شبیه این نیازها - و البته با اختلاف اساسى و ماهوى نسبت به مشابه هاى دنیایى خود - در آخرت نیر وجود دارند. به همین دلیل ، خداوند متعال براى ترغیب انسان هاى متعارف به بهشت و جهان آخرت ، در موارد بسیارى به آن دسته از نعمت هاى اخروى اشاره مى کند که هم نام نعمت هاى دنیوى هستند. در این جا نمونه هایى از این آیات را با هم مرور مى کنیم .
ان الله یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الانهار یحلون فیها من اءساور من ذهب و لولوا و لباسهم فیها حریر؛
(30)
خدا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند در باغ هایى که از زیر درختان آن نهرها روان است در مى آورد: در آن جا با دستبندهایى از طلا و مروارید آراسته مى شوند، و لباسشان در آن جا از پرنیان است .
- و لهم فیها اءزواج مطهرة و هم فیها خالدون ؛
(31) و مؤ منان و صالحات در آن جا همسرانى پاکیزه خواهند داشت ، و در آن جا جاودانه مى مانند.
- ان الابرار لفى نعیم . على الارائک ینظرون . تعرف فى وجوههم نظرة النعیم ؛
(32) به راستى نیکوکاران در نعیم الهى خواهند بود. بر تحت ها نشسته مى نگرند از چهره هایشان طراوت نعمت بهشت را در مى یابى .
یکى از عالى ترین لذت ها در دنیا است است که عاشق با معشوقش خلوت کند و رو به روى او بنشیند و با او سخن بگوید. این لذت در آخرت نیز براى بندگان صالح خدا عینیت مى یابد، از این رو خداوند مى فرماید.
فى جنات النعیم . على سرر متقابلین . یطاف علیهم بکاس من معین . بیضاء لذة للشاربین ؛
(33) در باغ هاى پر نعمت ، بر سریرها در برابر همدیگر مى نشیند، با جامى از باده ناب پیرامونشان به گردش در مى آیند، (باده اى ) سخت سپید که نوشندگان را لذت (عالى ) مى بخشد.
هم چنان که گفتیم ، مرتبه ذکر کسانى که بیم و امید نسبت به عذاب ها و نعمت هاى آخرت آنها را به ذکر خداوند وا مى دارد بالاتر و فراتر از مرتبه ذکرى است که بر پایه انگیزه ها و نیازمندیهاى دنیایى شکل گرفته است .
اما در این میان ، عالى ترین و خالصانه ترین مرتبه ذکر که عقل ما از درک و تصور آن عاجز است ، ذکرى است که بر پایه نیازمندیهاى مادى و اخروى و حب نفس استوار نگردیده ؛ بلکه بر پایه ایمانى خالص و اعتقادى راسخ به خداوند و محبت اتم الهى و انس با حضرت حق سامان یافته است .
ایمان صحیح و استوار و اعتقاد راسخ و راستین به خدا، مستلزم ذکر خالصانه و دایمى ذات اقدس الهى است . اگر کسى واقعا خداوند را شناخت و به او ایمان آورد، جز خدا، هیچ چیز و هیچ کس دیگر را قابل ذکر نخواهد یافت و جز شوق انس با او چیز دیگرى انگیزه ذکر او نمى شود. بدیهى است وقتى که خدا در دل کسى تجلى نماید، آن دل جایى براى تجلى غیر خدایى نخواهد داشت . چنین کسانى از روى محبت شدید به خداوند او را یاد مى کنند
والذین ءامنوا اشد حبا لله ؛ (34) کسانى که ایمان آورده اند در دوستى خدا سخت ترند. گاه انسان براى منافع شخصى به یاد دوستش مى افتد، اما گاه فقط رشته مودت و محبت ، او را به یاد محبوب مى اندازد و باعث مى شود شب و روز به یاد او بوده و عقربه دلش همواره سوى او متوجه باشد. آنچه باعث توجه بندگان خالص خدا به معبود خود مى شود و آنها را شیداى دیدار محبوبشان مى سازد، محبت است نه منفعت طلبى هاى دنیایى و اخروى . آنها حتى وقتى نام محبوبشان برده مى شود چنان وجدى مى یابند که سر از پا نمى نشاسند.
در همین زمینه روایتى درباره حضرت ابراهیم علیه السلام نقل شده است .
مى دانیم که به سبب محبت وافرى که آن حضرت به خداوند داشت ملقب به خلیل الله : دوست خدا گردید. نقل شده که فرشتگان مى خواستند درجه محبت حضرت ابراهیم به خداوند را بشناسند. وقتى آن حضرت گله گوسفند خود را در بیابان مى چراند، جبرئیل بین آسمان و زمین نداى سبوح قدوس سر داد. با شنیدن آن ندا، حضرت ابراهیم علیه السلام به هیجان و وجد آمد و گفت تو کیستى که نام محبوب مرا بردى ؟ اگر یک بار دیگر نام او را ببرى نصف گوسفندانم را به تو مى بخشم . با دیگر جبرئیل گفت : سبوح قدوس حضرت ابراهیم علیه السلام بیشتر به وجه آمد و گفت : اگر یک بار دیگر نام محبوبم را ببرى همه گوسفندانم را به تو مى بخشم .
آرى ، کسانى چنان در عشق معبود خود ذوب مى شوند که در سویداى دلشان جز رخ یار نقش نمى بندد و حاضرند در راه محبت و عشق محبوب خویش ، همه دارایى و بلکه هستى خود را ببخشند. براى آنان عالى ترین لذت در یاد خداوند نهفته است و اگر پیوسته به ذکر او مشغول گردند، نه فقط احساس رنج و خستگى نمى کنند، بلکه با یاد خداوند نشاط و قدرت و تحرک مى یابند:
الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و على جنوبهم و یتفکرون فى خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا؛
(35) همانان که خدا را در همه احوال ایستاده و نشسته و به پهلو آرمید یاد مى کنند. و در آفرینش ‍ آسمان ها و زمین مى اندیشند که : پروردگار، اینها را بیهوده نیافریدى .




تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 10:13 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

ارتباط کنترل نفس با توجه به خداوند
مرتبه قلبى انسان به خداوند، بستگى به سطح کنترل او بر دل و خطورات قلبى خویش دارد. براى سنجش مرتبه توجه قلبى خود به خداوند، باید بنگریم که تا چه حد اختیار دلمان را در دست داریم . براى این کار مى توانیم در این مساءله تاءمل کنیم که به هنگام نماز به چه چیزهایى بیشتر توجه پیدا مى کنیم . برخى به هنگام نماز - که مظهر توجه به خداوند و ذکر او است - بیشتر به مسایل حاشیه اى توجه دارند و کمتر به خداوند توجه مى یابند. آنها در نماز تازه فرصت مى یابند که فراموش شده هاى خود را به یاد آورند و به فکر کردن درباره مسایل روزمره خود بپردازند. آنان چنان از خدا و نماز غافلند که فقط وقتى سلام نماز را مى دهند، یادشان مى آید که نماز مى خواندند. این غفلت و بى توجهى از یاد خدا ناشى از تسلط شیطان بر نفس انسان است . اگر اختیار دل انسان به چنگ شیطان افتاد، به هر سو که بخواهد مى کشاند، در نتیجه ، انسان به همه چیز توجه دارد، جز خدا، اگر این امکان فراهم مى بود که خطورات قلبى و گرایش ها و توجهات دل خود را به هنگام نماز به تصویر بکشیم . متوجه مى شدیم که از بین انبوه آن تصاویر اندکى - و آن هم شاید! به خداوند اختصاص دارد. به واقع ما در نماز و عبادت خود به هر چیز و هر کس توجه داریم جز خداوند و معبود خویش و هر کسى به خانه دل ما وارد مى شود جز صاحب خانه . این رسوایى بزرگى براى انسان است . براى رهایى این رسوایى ، باید بکوشیم که در هنگام ذکر و نماز، دل خود را از پراکنده گرایى باز داریم و به تدریج قدرت تسلط بر نفس و قلب خویش را پیدا کنیم . در این صورت مى توانیم به توجهمان به خداوند تمرکز و عمق بخشیم .
حتى کسانى که به کارهاى با ارزش و با اهمیتى چون تحصیل علم اشتغال دارند - و چه بسا به دلیل شدت علاقه به کسب علم ، پیوسته و در همه حال به مطالب علمى مى اندیشند و حتى در خواب نیز مطالب علمى براى آنها تداعى مى شود - نباید شدت علاقه به علم و پرداختن به آن ، سبب شود که از توجه به سایر ابعاد وجودى خود و از ذکر و توجه به خداوند غافل گردند. عالم باید در کنار تحصیل علم به خود سازى و فزونى بخشیدن به توجهات معنوى خود به خداوند نیز بپردازند و در این صورت است که مى توان گفت تحصیل علم براى خدا و برخوردار از اخلاص است و نتایج ارزشمندى بر آن مرتبت مى گردد و خدمت به اسلام به حساب مى آید و به وجود انسان برکت مى بخشد. در غیر این صورت ، بیم آن مى رود که شخص عالم بى عمل گردد. طبیعى است که وقتى این شجره خبیثه در دلش ریشه دواند، هستى او بر باد مى رود و از آن پس دلش لیاقت توجه به خداوند را نخواهد داشت ؛ چه رسد که توجه عمیق به خداوند پیدا کند!




تاریخ : دوشنبه 91/11/30 | 10:12 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شرایط ذکر
براى بهره مندى از حقیقت ذکر و درک محضر الهى شرایط متعددى مى توان بر شمرد. ما در این جا، از باب نمونه ، به برخى از این شرایط اشاره مى کنیم .
1- یکى از شرایط ذکر توجه به معنا و محتواى ذکر است . توجه مستقل و افراطى به طرز اداى کلمات و تقید حرفه اى به مخارج حروف و علاقه به آهنگ صوت ، بدون توجه به معناى ذکر، خود از موانع التفات قلبى به حقیقت ذکر است . از این رو در ذکر قلبى که عوارض لفظ و صوت در بین نیست ، روح بهتر مى تواند به طور مستقیم به معانى ذکر توجه یابد.
2- اداى ذکر باید از روى اشتیاق و اقبال روح و علاقه باشد، نه از روى عادت و تکرار. هرگاه گفتار و رفتارى مستند به عادت رسوخ یافته باشد، وقوع آن ، حالتى شبیه به جبر دارد که آزادى و اختیار و حتى گاهى آگاهى روح در آنها اثر ندارد و بى اختیار انجام مى پذیرد. این جا است که ذکر، پدیده اى بى خاصیت و بى اثر مى گردد.
3- تطبیق اعمال و رفتار با معنا و مقام ذکر: مقام ذکر و درک محضر خداوند ایجاب مى کند که در هنگام ذکر و مناجات ، توجه انسان فقط به ذات اقدس ‍ حق معطوف گردد. انصراف دل از خداوند و نداشتن حضور قلب به هنگام عبادت و مناجات ، بى ادبى به محضر پروردگار است . بى تردید چنین ذکر و دعا و عبادتى اگر موجب تباهى و تیرگى دل و روح نگردد، تاءثیر چندانى در تقرب انسان به خداوند نخواهد داشت . کسى که ذکر شریف الله اکبر را بر زبان مى آورد، نباید هیچ چیز را بر خدا مقدم بدارد: چرا که مفاد این ذکر این است که من خدا را از هر چیز و هر کس برتر و بزرگ تر مى دانم . از این رو اگر کسى به عکس رفتار کند و در عمل ، همه چیز را بر خدا مقدم بدارد. گفتن الله اکبر نتیجه اى در کمال و ترقى روح او نخواهد داشت .
4- درک مقام خداوند و عظمت بى انتهاى او و نیز رعایت ادب حضور ایجاب مى کند که بنده از خدا جز او نخواهد و در این صورت است که ذکر و عبادت در زمره عبادت و ذکر احرار و احباب قرار مى گیرد و حالى از معرفت و همتى بلند است . دون همتانند که در محضر محبوب ، اغیار را از او مى طلبند! از او چیزى را مى خواهند که در مقایسه با مقام معشوق ، ذره اى بسیار ناچیز به شمار مى آید. آنان به جهت بیگانه و بى خبر بودن از محبوب و معشوق واقعى ، ذره را مى نگرند، اما بربى کرانه عظمت و جلال پروردگار خویش چشم مى پوشند. با نگاهى به دعاى سحر امام باقر علیه السلام مى توان گوشه هایى از عظمت مقام ذکر احرار را دریافت :
اللهم انى اءسئلک من بهائک بابهاه و کل بهائک بهى اءللهم انى اءسئلک ببهائک کله اءللهم انى اءسئلک من جمالک باءجمله و کل جمالک جمیل ...
خدایا، من از تو در خواست مى کنم به حق نورانى ترین مراتب نورت که تمام مراتب آن نورانى است . خدایا، از تو درخواست مى کنم به حق تمام مراتب نورانیتت . خدایا، از تو درخواست مى کنم به حق نیکوترین مراتب جمالت که تمام مراتب جمالت نیکو است .
در سراسر این دعا سخن از بهاء جمال ، عظمت ، نور، رحمت ، علم ، شرف و مانند آنها است و حرفى از قصر و باغ و حور و غلمان نیست . از زاویه چنین نگرشى ، اگر بهشت زیبا است ، بهشت آفرین زیباتر است .
5- ذکر خداوند باید عامل به فعلیت رساندن استعدادهاى روح انسان و پس از مصرف آن ، احساس نشاط و سلامتى و عافیت مى کند، نفس نیز از یاد خدا چنین احساسى دارد.
پس هر قلبى - چنان که جمع محلى به ال (القلوب 9 فاده مى کند - با ذکر خدا اطمینان مى یابد و اضطرابش تسکین پیدا مى کند. آرى ، این معنا حکمى است عمومى که هیچ قلبى از آن مستثنا نیست ، مگر آن کار قلب به جایى برسد که در اثر از دست دادن بصیرت و رشدش ، دیگر نتوان آن قلب نامید؛ البته چنین قلبى از ذکر خدا گریزان و از نعمت طماءنینه و سکون محروم خواهد بود، چنان که خداوند فرمود: لهم قلوب لایفقهون بها.
(48)
(49)
3- ذکر خدا وسوسه ها و تخیلات و توهمات و دیگر عواملى که اختلالات فکرى و روانى را فراهم مى آورند از بین مى برد و نمى گذارد نیروهاى ثمر بخش ذهنى و روانى هدر روند.
04 ذکر الهى ، علاوه بر اینکه درون آدمى را از آلودگى ها، وسوسه ها، تخیلات و توهمات پاک کند، مى تواند فعالیت هاى ذهنى و روانى انسان را تنظیم کرده مجهولاتى را براى او مکشوف گرداند.تشخیص حقیقت را براى انسان آسان سازد.
ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون ؛(50)
حقیقت ، کسانى که تقوا دارند، چون وسوسه اى از جانب شیطان بدیشان رسد خدا به یاد و به ناگاه بینا شوند.
تعبیر طائف (طواف کننده ) در این آیه حاکى از آن است که وسوسه هاى شیطان چون طواف کننده اى پیرامون فکر و روح انسان به حرکت در مى آیند تا راهى براى نفوذ بیابند.اگر انسان در این هنگامه به یاد خداوند بیفتد به عواقب شوم گناه و آلوده گشتن به وسوسه هاى شیطانى توجه مى کند و در مى یابد که در حضور خداوندى توانا و دانا قرار دارد که بر پنهان ترین زوایاى روح و قلب او نیز اشراف و آگاهى دارد، و بدین ترتیب ، آن وسوسه ها را از حریم دل خود دور مى سازد.اما اگر به یاد خداوند نیفتد و غفلت بر او چیره گردد، بالاخره آن وسوسه ها راهى براى نفوذ مى یابند و در نتیجه ، آن انسان غافل تسلیم وسوسه هاى شیطانى مى گردد.
5- ذکر خدا پیش در آمد استغفار و توبه است .
و الذین اذا فعلوا فاحشة اءو اءنفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله ...؛ (51) و آنان که چون کار زشتى مى کنند، یا برخود ستم روا دارند، خدا را به یاد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش ‍ مى خواهند، و چه کسى جز خدا گناهان را مى آمرزند؟
از این آیه استفاده مى شوند که انسان تا به یاد خدا است و خود را در محضر او مى بیند گناه نمى کند. ارتکاب گناه زمانى است که خدا را فراموش کند و گرفتار غفلت گردد. البته این نسیان و غفلت در مورد افراد مومن موقتى و گذرا است و آنها به زودى به یاد خدا مى افتند و همین یاد خدا آنان را متوجه خطایشان مى نماید و توبه مى کنند؛ چرا که مى دانند تنها خداوند است که گناهان را مى آمرزد و تنها او است که پناهگاه و امید خطا کاران است .
در این جا مناسب است به پاره اى از فواید و فضایل ذکر که در روایات شریفه آمده است اشاره اى داشته باشیم :
- ذکر، کلید نیکو شدن قلب است : اءصل صلاح القلب اشتغاله بذکرالله ؛ (52)
اصل نیکویى قلب در اثر اشتغال آن به ذکر خدا است .
- ذکر، حیات قلب ها است : فى ذکر الله حیاة القلب ؛
(53) ذکر خدا موجب حیات قلب است .
- ذکر، غذاى نفوس و هم نشینى با محبوب است : ذکر الله قوت النفوس ‍ و مجالسة المحبوب . (54)
-ذکر، نور قلب ها است : علیک بذکر الله فانه نور القلب ؛
(55) بر تو باد به ذکر خدا که آن نور قلب است . در روایتى دیگر چنین آمده است :
ثمرة الذکر استنارة القلوب ؛
(56) میوه ذکر نورانى شدن قلب ها است .
- ذکر، شفاى قلب ها است : رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: ذکر الله شفاء القلوب .
(57)
- ذکر، کلید انس با خدا است : الذکر مفتاح الانس . (58) در جاى دیگر حضرت على علیه السلام مى فرماید:
هنگامى که دیدى خداوند تو را به یاد خود ماءنوس مى کند، تو را دوست داشته است ، و هنگامى که دیدى خداوند تو را با مخلوق و خلقش ماءنوس ‍ مى کند و تو را از یاد خودش به وحشت مى اندازد، تو را به دشمن داشته است .
(59)
- ذکر، دور کننده شیطان است ، ذکر الله مطردة الشیطان . (60)
در جاى دیگر حضرت على علیه السلام در این باره مى فرمایند:
- ذکر الله راءس مال کل مؤ من و ربحه السلامة من الشیطان ؛ (61)
سرمایه هر مؤ منى است بهره و دورویى است : من اءکثر ذکر الله فقد برى ء من النفاث ؛ (62)
هر کسى زیاد یاد خدا کند همانا از دورویى دور مى ماند.
- ذکر، باعث محبت به خدا مى شود: رسول خدا صلى الله علیه و آله در این باره مى فرمایند:
من اءکثر ذکر الله اءحبه ؛
(63) هر کسى زیاد خدا را یاد کند دوستدار خدا مى گردد.
- ذکر، مایه مصون ماندن از اشتباه و خطا است : رسول خدا صلى الله علیه و آله در این باره مى فرمایند:
خداوند سبحان مى فرماید، وقتى دیدم در اکثر مواقع بنده من به ذکر من مشغول است ، او را بیشتر به خود مشغول مى کنم . وقتى بنده اى چنین شد، اگر در معرض لغزش قرار گیرد بین او و خطایش مانع مى شوم .آنها اولیاى حقیقى من و قهرمانان واقعى هستند.
(64)




تاریخ : چهارشنبه 91/11/25 | 11:29 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

آثار اعراض از یاد خدا
1- خود فراموشى .
و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم اءنفسهم ....؛ (65) و چون کسانى مى باشید که خدا را فراموش کردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشى کرد.
بیمارى خود فراموشى یکى از بیمارى ها و آفت هاى خطرناک روحى است .کسى که به این بیمارى روحى مبتلا گردد، حقیقت انسانى خویش را از یاد مى برد و فراموش مى کند که در زنجیره جهان هستى ذره اى ناچیز است که براى تداوم حیات هر لحظه نیازمند فیض و عطاى الهى است .
چنین کسى خود را مستقل و بى نیاز از غیر خود مى پندارد و در دام غرور و خود بزرگ بینى گرفتار مى آید و تصور مى کند که دیگران باید در خدمت او باشند. ریشه این بدبختى و گرفتارى این است که او خدا را فراموش کرده و در نتیجه از حقیقت انسانى بى بهره مانده است . همان حقیقتى که در زبان قرآن ، قلب نامیده شده است و ظرف ادراک حقایق الهى و صفات عالى انسانى مى باشد.
2 و 3.زندگى مشقت بار و نابینایى در آخرت .
و من اءعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکار و نحشره یوم القیامة اءعمى ؛ (66)
و هر کس از یاد من روى بر گرداند ، در حقیقت ، زندگى تنگ سخت خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم .
کسى که از یاد خداوند اعراض کند هدف آفرینش و حیات پس از مرگ را نیز فراموش مى کند و همه چیز را خلاصه در دنیا مى بیند لذا هیچ گاه از دنیا سیر نمى شود. از این رو حتى اگر در دنیا دارا و توانمند بوده از ثروت و امکانات مادى فراوان برخوردار باشد، هم چنان عطش دنیا خواهى در وجودش ‍ زبانه مى کشد و هیچ گاه ارضا و سیراب نمى شود.مشکل اصلى این گونه افراد این است که روح آنها تشنه است و تشنگى روح را نمى توان با مادیات از بین برد. این تشنگى تنها با خنکاى یاد و ذکر خداوند از بین مى رود.
هم چنین کسانى که نشانه هاى بى شمار قدرت و حکمت الهى را نا دیده مى گیرند و غرق در مادیات هستند و از یاد خداوند و سرچشمه حیات مادى و معنوى غافلند، در حقیقت از بصیرت و بینایى محرومند. همین انتخاب آنها در این دنیا، تاءثیر نهایى خود را در آخرت مى گذرد و باعث مى گردد که نابینا محشور شوند و نتوانند نشانه هاى لطف و کرم الهى را نظاره کنند. در آن روز آنها آثار رحمت و لطف الهى را که سخت به آن نیازمندند، نمى بینند؛ آثار لطف و رحمتى که شامل مؤ منان مى گردد و به آنها آرامش ‍ مى بخشد.
در ادامه آیه مى فرماید، این بنده اى که خداوند او را کور محشور مى کند مى گوید: خدایا من که بینا بودم چرا مرا کور محشور کردى ؟ خداوند در پاسخ مى فرماید:
کذلک اءنتک ءایاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسى ؛ (67) همان طور که نشانه هاى ما براى تو آمد و آن را به فراموشى امروز همان گونه فراموشى مى شوى .
آرى ، وقتى انسان از یاد خداوند اعراض و در برابر آیات الهى بى اعتنایى کند و حتى هنگامى که دیگران آیات الهى را براى او مى خوانند توجهى نکند و چشم دل خود را به روى حقایق و معارف ببندد، در قیامت کور دل محشور مى شود. هم چنان که او در دنیا خداوند و آیات الهى را فراموش ‍ کرد، خداوند نیز در قیامت او را به فراموشى مى سپرد. البته این بدان معنا نیست که واقعا فراموش مى شود و از ذکر الهى خارج مى گردد. بلکه مقصود این است که آثار رحمت و انعام الهى محروم مى ماند و خداوند او را گرفتار کیفر و عذاب مى کند.
4- سلطه شیطان
و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین ؛ (68)و هر کسى از یاد خداى رحمان دل بگرداند، بر او شیطانى مى گماریم تا براى وى دمسازى باشد.
کسى که از ذکر خدا غافل گشت ، آماده پذیرش تسلط شیطان و وسوسه هاى شیطانى مى شود؛ زیرا هر چه انسان از یاد خدا فاصله بگیرد، به مادیات و لذت هاى دنیوى نزدیک تر و به ظواهر مادى و تعلقات دنیوى دلباخته تر مى گردد. وقتى هدف هاى مادى و تعلقات دنیوى براى کسى اصل قرار گرفت ، او در پرتو وسوسه هاى شیطانى ، براى رسیدن به هدف هاى ناپاک خود از هیچ کارى روى گردان نیست و از هر فکر و اندیشه شیطانى استقبال مى کند. با توجه به این حقیقت ، امام امام صادق علیه السلام کى فرمایند:
لا یتمکن الشیطان بالوسوسة من العبد الا و قد اءعرض عن ذکر الله ؛ (69)
شیطان با وسوسه بر بنده تسلط مى یابد. مگر آن که او از ذکر خداوند اعراض کرده باشد.
مقام اهل ذکر در کلام امیرالمؤ منین علیه السلام
قاله عند تلاوته :
یسبح له فیها بالغدو و الاصال رجال لا تلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر الله ، ان الله سبحانه و تعالى جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة و ما برح لله - غزت الاوه - فى البرهة بعد البرهة و فى اءزمان الفتراب عباد ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات عقولهم فاستصبحوا بنور یقظة فى الابصار و الاسماع و الافئدة یذکرون باءیام الله و یخوفون مقامه بمنزلة الادلة فى الفلوات ، من اءخذ القصد حمدوا الیه طریقه و بشروه بالنجاة ، و من اءخذ یمینا و شمالا ذموا الیه الطریق و حذروه من الهلکة و کانوا کذلک مصابیح تک الظلمات و اءدلة تلک الشبهات .
و ان للذکر لاهلا اءخذوه من الدنیا بدلا، فلم تشغلهم تجارة و لابیح عنه ، یقطعون به اءیام الحیاة ، و یهتفون بالزواجر عن محارم الله فى اءسماع الغافلین ، و یاءمرون بالقسط و یاءمرون به ، و ینهون عن المنکر و یتناهون عنه ، فکانما قطعوا الدنیا الى الاخرة و هم فیها فشاهدوا ما وراء ذلک فکانما اطلعوا غیوب اءهل البرزخ فى طول الاقامة فیه ، و حققت القیامة علیهم عداتها فکشفوا غطاء ذلک لاهل الذینا حتى کانهم یرون ما لایرى الناس و یسمعون ما لا یسمعون ، فلو مثلثهم لعقلک فى مقاومهم المحمودة و مجالسهم المشهودة و قد نشروا دواوین اءعمالهم و فرغوا لمحاسبة اءنفسهم على کل صغیرة و کبیرة اءمروا بها فقصروا عنها اءو نهوا عنها ففرطوا فیها و حملوا ثقل اءوزارهم ظهور هم فضعفوا عن الاستقلال بها فنشجوا نشیجا، یعجون الى ربهم من مقام ندم و اعتراف لراءیت اءعلام هدى و مصابیح دجى ، قد حقت بهم الملائکة و تنزلت علیهم السکینة و فتحت لهم اءبواب السماء و اءعدت لهم مقاعد الکرامات فى مقعد اطلع الله علیهم فیه ، فرضى سعیهم و حمد مقامهم یتنسمون بدعائة روح التجاور. رهائن فاقة الى فضله و اسارى ذلة لعظمته ، جرح طول الاسى قلوبهم ، و طول البکاء عیونهم ، لکل باب رغبة الى الله منهم ید قارعة ، یساءلون من لاتضیق لدیه المنادح و لا یخیب علیه الراغبون ، فحاسب نفسک لنفسک فان غیرها من الانفس لها حسیب غیرک .
(نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتى ، خطبه 222)
امیر مؤ منان علیه السلام به هنگام تلاوت آیه 37 سوره نور - که ترجمه آن چنین است : و صبح و شام در آن خانه ها تسبیح مى گویند، مردانى که تجارت و معامله اى آنها را از یاد خدا غافل نمى کند. فرمود:
همانا خداى سبحان و بزرگ یاد خود را روشنى بخش دل ها قرار داد تا بدان پس از ناشنوایى بشنوند و پس از کم نورى بنگرند، و پس از دشمنى و عناد رام گردند. همواره خدا را که - نعمت هاى او بى شمار است - در روزگارى پس از روزگارى و در دوران جدایى از رسالت (تا آمدن پیامبرى پس از پیامبر دیگر) بندگانى است که از راه اندیشه با آنان در راز است و در درون عقلشان با آنان سخن گفته است .
آنان چراغ هدایت را با نور بیدارى در گوش ها و دیده ها و دل ها بر افروختند، ایام خدا را به یاد مردان مى آورند و آنان را از بزرگى و جلال او مى ترسانند؛ چون رهمنایان در بیابان ها، آن که راه میانه را پیش گرفت ، ستودند و به نجات مژده دادند، و آن که راه انحرافى راست یا چپ را پیش گرفت ، روش ‍ وى را زشت شمردند و از تباهى بر حذرش داشتند. این چنین چراغ ظلمت ها و راهنماى پرتگاه ها بودند.
همانا یاد خدا را اهلى است که آن یاد را جایگزین دنیا کردند به گونه اى که هیچ تجارت یا خرید و فروشى آنها را از یاد خدا باز مى دارد، با یاد خدا روزگار مى گذرانند و غافلان را با هشدارهاى خود از کیفرهاى الهى مى ترسانند . به عدالت فرمان مى دهند و خود بدان پاى بندند. از بدى ها نهى مى کنند و خود از آنها پرهیز دارند. با این که در دنیا زندگى مى کنند، گویا آن را رها کرده و به آخرت پیوسته اند، آنان سراى دیگر را مشاهده کرده اند آن چنان که گویا از مسایل پنهان برزخیان و مدت طولانى اقامتشان آگاهى دارند، و گویا قیامت وعده هاى خود را براى آنان تحقق بخشیده است . پس ‍ آنان براى مردم دنیا از آن پرده برداشتند. گویى مى بینند آن را که مردم نمى بینند و مى شنوند آن را که مردم نمى شنوند.
اگر اهل ذکر را در اندیشه ات مجسم کنى و مقامات ستوده آنان و جایگاه آشکارشان را بنگرى در حالى که نامه هاى اعمال خود را گشوده و براى حساب رسى آماده اند، و در اندیشه اند که در کدام یک از اعمال کوچک و بزرگى که به آن فرمان داده شده کوتاهى کرده اند، یا چه اعمالى را که از آن نهى شده بودند مرتکب گردیده اند، و بار سنگین گناهان خویش را بر دوش ‍ نهاد و در برداشتن آن ناتوان شده اند، پس گریه راه گلویشان را گرفته است و آنها با ناله نجوا و زمزمه کنند و در مقام پشیمانى و اعتراف به پیشگاه خداوند فریاد برآورند؛ هر آینه نشانه هاى هدایت و چراغ هاى روشن گر تاریکى ها را بنگرى که فرشتگان آنان را در بر گرفته اند و آرامش بر آنان مى بارد و درهاى آسمان را رویشان گشوده و مقام ارزش مندى براى آنان آماده شده است ؛ جایگاهى که خداوند در آن با نظر رحمت به ایشان نگریسته ، و از تلاش شان خشنود است و منزلت ایشان را ستوده است ، و آنان با مناجات به درگاه خدا، نسیم عفو و بخشش را استشمام مى کنند.
آنان در گروه نیازمندى به فضل خدا و اسیر بزرگى اویند. غم و اندوه طولانى دل هایشان را مجروح و گریه هاى پیاپى چشم هایشان را آزرده است . آنان براى هر درى از درهاى امیدوارى به خدا، دستى کوبنده دارند که آن را مى کوبد. از کسى درخواست مى کنند که بخشش او را کاستى و درخواست کنندگان او را نومیدى نیست ، پس اکنون براى خودت ، حساب خویش را بررسى کن ؛ چرا که کسان دیگر حساب رسى غیر از تو دارند.
شرح خطبه
نورانیت دل در پرتو ذکر خدا
پس از مباحثى که تاکنون درباره ذکر مطرح شده ، اینک به شرح و بررسى خطبه مى پردازیم . در آغاز خطبه ، حضرت پس از تلاوت آیه :
یسبح له فیها بالغدو والاصال رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله .(70) مى فرمایند.
ان الله سبحانه و تعالى جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة .
شکى نیست که دل انسان در اثر انس گرفتن با امور مادى و تعلق به لذایذ دنیوى تیره مى گردد همان گونه که آهن زنگ مى زند، دل نیز وقتى با بیگانگان مشغول شد زنگار مى گیرد. امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمایند. آنچه دل را صفا و جلا مى دهد و زنگار را از آن مى زداید و به آن نورانیت مى بخشد، یاد خدا است . قلب و دل انسان حقیقت و گوهرى است ملکوتى که ذاتا تمایل به عالم و ملکوت و ذات اقدس حق دارد و اگر بر خلاف ذات و فطرتش به غیر خداوند سپرده شود تیره مى شود و گوش دلش کر مى گردد و قدرت شنوایى حقایق ناب الهى را از دست مى دهد. در این حال نیز با یاد خدا مى توان دوباره آن را شنوا کرد. هم چنین چشم دل که لایق مشاهده انوار الهى است ، وقتى از عالم نورانیت به در آمد و در ظلمات و تاریکى جهل و گناه قرار گرفت ، نورانیت و روشنایى خویش را از دست مى دهد. در این جا نیز راه درمان این است که مجددا با یاد خدا درخشندگى و بینایى را به آن باز گردانیم .
این حقیقت که قلب و دل انسان چشم و گوش دارد در آیات قرآن و سایر روایات نیز مطرح گردیده است .البته چشم و گوش دل با چشم و گوش سر متفاوت است و از جنس روح و قلب انسان است . چون قلب و روح انسان داراى گوهرى ملکوتى است ، چشم و گوش و قلب نیز ماهیتى ملکوتى دارد. از این رو آثار کورى و کرى دل ، غیر از آثارى کورى و کرى چشم و گوش ظاهرى است . قرآن کریم درباره تفاوت کورى دل با کورى چشم ظاهرى مى فرماید.
اءفلم یسیروا فى الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها اءو آذان یسمعون بها فانها لا تعمى الابصار و لکن تعمى القلوب التى فى الصدور؛ (71)
آیا در زمین گردش نکرده اند، تا دل هایى داشته باشند که با آنها بیندیشند یا گوش هایى که با آنها بشنوند؟ در حقیقت ، چشم ها کور نیستند، لیکن دل هاى نهفته در سینه ها کور هستند.
آرى ، هم چنان که گاهى بینایى و شنوایى چشم و گوش ظاهر کم مى شود و حتى گاهى انسان بینایى و شنوایى خود را کاملا از دست مى دهد، چشم و گوش دل انسان نیز مى تواند به همین آسیب ها مبتلا گردد.
ناراحتى چشم و گوش انسان ممکن است با مداوا و مراجعه به پزشک و مصرف دارو برطرف گردد، اما کسى که بیمار روحى دارد و حقایقى را که افراد سلیم الفطره به راحتى مى پذیرند، نمى پذیرد، راه علاج او یاد و توجه به خداوند است . با بحث و مجادله و دلیل و برهان نمى توان چشم و دل چنین کسى را بینا کرد و حقایق را به آن نمود و گوش دلش را آماده شنیدن حقایق و معارف کرد. در این جا باید کوشید تا زمینه توجه به خداوند و انس ‍ با حضرت حق در فرد پدید آید. اگر چنین شود، او در پرتو نورانیتى که در نتیجه اش با خداوند پیدا مى کند حقایق را به روشنى مى بیند و مى پذیرد:
و من لم یعجل الله له نورا فما له من نور؛ (72) و خدا به هر کس ‍ نورى نداده باشد او را هیچ نورى نخواهد بود.
آرامش و اطمینان ره آورد ذکر خدا
در قرآن و روایات توجه زیادى به مساءله ذکر شده و اهمیتى شایان براى آن بیان گردیده ، آن چنان که انسان را به شگفتى وا مى دارد. مثلا هدف نماز که ستون دین است ذکر خداوند دانسته شده است : و اءقم الصلاة لذکرى . (73) در آیه اى دیگر ذکر خدا برتر و والاتر معرفى گردیده است .
ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر؛ (74) همانا نماز از کار زشت و ناپسند باز مى دارد، و قطعا یا خدا بالاتر است .
البته درباره جمله ولذکر الله اکبر مفسرین تفسیرهاى متفاوتى ذکر کرده اند. برخى گفته اند آن بخش از نماز که ذکر است از سایر بخش ها برتر است . برخى گفته اند ذکر از نماز برتر است . برخى نیز گفته اند نماز از آن جهت که ذکر است از سایر اعمال برتر است . اما به هر حال ، خداوند متعال در این آیه به نحو مطلق ذکر را برتر قرار داده است . این اهمیت و عنایت به ذکر، حاکى از ثمرات و فوایدى است که ذکر دارد. ما پیش تر درباره فواید ذکر سخن گفتیم . در این خطبه نیز حضرت در آغاز، براى تشویق افراد به یاد کردن خداوند، بخشى از فواید ذکر را بر مى شمارند.
چنان که پیش تر بیان کردیم ، خداوند یکى از فواید ذکر را اطمینان یافتن قلب ذکر مى کند: اءلا بذکر الله تطمئن القلب .
(75) براساس ادبیات عرب ، تقدیم جار و مجرور در این آیه افاده حصر مى کند و بیان گر این است که هیچ چیز جز یاد خدا باعث آرامش و اطمینان دل نمى گردد. گاهى ما تعبدا به مفاد این آیه ایمان مى آوریم و مى پذیریم که تنها یاد خدا است که موجب آرامش دل مى شود؛ اما گاهى با نگاهى تحلیلى در پى آن بر مى آییم تا با تاءمل و تفکر و استدلال عقلى چنین فایده اى را اثبات کنیم .
براى رسیدن به این مقصود، ابتدا باید ببینیم چه چیزهایى در زندگى موجب تشویش خاطر و دلهره و اضطراب انسان مى گردد تا معلوم شود چگونه یاد خدا موجب آرامش دل مى گردد.
سعادت جویى و کمال خواهى مقتضاى فطرت انسان است و بس شک هر انسانى خواهان سعادت و کمال خویش است . بر همین اساس نیز قرآن کریم هنگامى که مردم را به انجام اعمال خیر و عبادات ترغیب مى کند، در بسیارى از آیات ، سعادت و فلاح را به عنوان نتیجه آن امور ذکر مى کند. فلاح و سعادت عالى ترین و نهایى ترین مطلوب انسان است که قرآن کریم در بسیارى از آیات با تعابیرى چون اءولیک هم المفلحون ، ذلک الفوز العظیم
و مانند آنها به آن اشاره شده است . با توجه به این حقیقت فطرى ، خداوند متعال انسان ها را به دو دسته (اهل سعادت و اهل شقاوت ) تقسیم مى کند و فرجام حتمى و تغییر ناپذیر آنها را سعادت و یا شقاوت بر مى شمارد:
یوم یاءت لا تکلم نفس الا باذنه فمنهم شقى و سعید. فاما الذین شقوا ففى النار لهم فیها زفیر و شهیق ، خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید. و اءما الذین سعدوا ففى الجنة خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ؛ (76)
روزى است که چون فرا رسد هیچ کس جز به اذن وى سخن نگوید.
آن گاه بعضى از آنان تیره بختند و برخى نیک بخت . و اما کسانى که تیره بخت شده اند، در درون آتش دم و بازدمى دارند. تا آسمان ها و زمین بر جا است . در آن ماندگار خواهند بود. مگر آنچه پروردگارت بخواهد؛ زیرا پروردگار تو همان کند که خواهد. و اما کسانى که نیک بخت شده اند؛ تا آسمان ها و زمین بر جا است ، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. که این بخششى است که بریدنى نیست .
بنابر این ، در این که انسان فطرتا طالب سعادت است شکى نیست .
اساسا وجود همین انگیزه و عامل فطرى در درون انسان است که باعث مى گردد او در صدد تکامل بر آید. اما سخن در این است که راه رسیدن به بازشناسد. او گرچه طالب سعادت است ، اما راه رسیدن به آن را به درستى نمى داند. جهان بینى هاى مختلف ، با توجه به تفاوت نگرشى که به هستى درند، راه هاى متفاوتى را پیش روى انسان مى نهند. بر اساس جهان بینى مادى که زندگى و لذایذ دنیوى و مادى را اصل و هدف قرار مى دهد، سعادت انسان عبارت است از بهره ورى هر چه بیشتر از لذایذ مادى . اما بینش الهى که زندگى اخروى و قرب الهى را هدف برین انسان معرفى مى کند، سعادت و کمال انسان را در بهره بردارى بیشتر از دنیا و نعمت هاى آن نمى داند، بلکه آن را در قرب الهى و رسیدن به رضوان حق تعالى جستجو مى کند.
به هر حال از منظر قرآن ، ذکر خداوند از آن رو که تاءمین کننده سعادت انسان است موجب اطمینان و آرامش دل مى گردد. عکس این معنا درباره ترک ذکر الهى صادق است . ترک یاد خداوند از آن رو که زمینه شقاوت انسان و بریدن از اصل خویش را فراهم مى آورد و باعث از دست دادن سعادت او مى شود، موجب تشویش خاطر، ناراحتى و اضطراب او مى گردد:
و من اءعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا؛ (77) و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت ، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت .
کسى که اهمیت ذکر خداوند را بشناسد، به خوبى درک مى کند که اعراض از یاد خداوند چه خسارت بزرگى است ، اگر این حقیقت را درک کنیم که حیات دل انسان به ذکر خدا است ، در مى یابیم که کسى که از ذکر و یاد خداوند اعراض کند، از حیات قلب محروم مى ماند. افسردگى دل و آتش ‍ حرمان از حیات معنوى دل ، هر لحظه او را مى آزارد و حسرتى جانکاه بر دلش مى نشاند. امام سجاد علیه السلام در دعاى ابو حمزه ثمالى عرض ‍ مى کند:
مولاى بذکرک عاش قلبى و بمناجاتک بردت اءلم الخوف عنى ؛ اى مولاى من ، با یاد تو دلم زنده است و با مناجات تو درد ترس (فراق ) را از خود تسکین مى دهم .
منشاء اساسى نگرانى ها و اضطراب ها
هر کس بسته به معرفتى که دارد لذت و سعادت خود را در چیزهایى مى جوید و از آنچه خوشى و سعادت را از او بستاند مى گریزد. اگر درست درباره ریشه و منشاء ناراحتى ها نسبت به از دست دادن سعادت و گرفتار آمدن به بدبختى است . این امر درباره همه حوادثى که براى هر کس پیش ‍ آمده و موجبات اندوه و حزن او را فراهم آورده صادق است ؛ با این تفاوت که افراد داراى بینش مادى ریشه ناراحتى ها و اضطراب هاى خود را در از دست دادن سعادت مادى و خوشى ها و لذت هاى دنیوى جستجو مى کنند و موحدان و مؤ منان که به فراتر از دنیا مى نگرند و به آخرت مى اندیشند، ریشه اضطراب ها و نگرانى هاى خود را در از دست دادن سعادت اخروى و رضوان الهى مى جویند. اضطراب و نگرانى همواره در زمره بزرگ ترین بلاهاى زندگى بشر بوده و هست و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى انسان ها کاملا محسوس است .در طرف مقابل نیز آرامش همواره یکى از گمشده هاى بشر بوده است و تلاش کرده تا از هر راهى آن را به دست آورد. برخى از دانشمندان مى گویند که به هنگام شیوع بیمارى هایى چون وبا، اکثر کسانى که ظاهرا به علت ابتلا به آن بیمارى مى میرند، در واقع به علت ترس و نگرانى جان خود را از دست مى دهند و تنها تعداد کمى از آنها واقعا به جهت ابتلاى به بیمارى جان مى سپرند. به طور کلى آرامش و دلهره نقش بسیار مهمى در سلامت و بیمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسان ها دارد.
تاریخ بشر آکنده از صحنه هاى عم انگیزى است که انسان براى تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادى گام سپرده و تن به انواع اعتیادها داده است . در این میان قرآن با جمله اى کوتاه اما پر مغز، مطمئن ترین و نزدیک ترین راه را نشان مى دهد و مى فرماید: بدانید که یاد خدا آرامش بخش دل ها است .
عوامل نگرانى و پریشانى
عوامل مختلفى مى توانند موجب تشویش خاطر و نگرانى انسان شوند.
مهم ترین این عوامل عبارتند از:
1. گاهى اضطراب و نگرانى به جهت آینده تاریک و مبهمى است که در برابر فکر انسان خودنمایى مى کند. احتمال زوال نعمت ها، گرفتارى در چنگال دشمن ، ضعف ، بیمارى ، ناتوانى ، درماندگى ، احتیاج و...آدمى را رنج مى دهد؛ اما ایمان به خداوند قادر متعال مى تواند این نگرانى ها را از بین ببرد و به انسان آرامش ببخشد.
2. گاه گذشته تاریک زندگى فکر انسان را به خود مشغول مى دارد.پیوسته او را نگران مى سازد؛ نگرانى از گناهان ، کوتاهى ها و لغزش هایى که از او سر زده است . اما توجه به این که خداوند، غفار، توبه پذیر و رحیم است به او آرامش مى بخشد.
3. ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبیعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى او را نگران مى سازد که در برابر آن همه دشمن نیرومند چه کند. اما هنگامى که به یاد خدا مى افتد و متکى به قدرت و رحمت او مى شود. قدرتى که برترین قدرت ها است و هیچ چیز در برابر آن یاراى مقاومت ندارد - قلبش آرام مى گیرد.
4. گاهى نیز ریشه نگرانى هاى آزار دهنده انسان ، احساس پوچى زندگى و بى هدف بودن آن است ؛ اما کسى که به خدا ایمان دارد و مسیر تکاملى زندگى را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و همه برنامه ها و حوادث ها زندگى را در همین مسیر مى بیند، نه در زندگى احساس پوچى مى کند و نه هم چون افراد بى هدف و مردد، سرگردان و مضطرب است .
5. عامل دیگر نگرانى آن است که انسان گاهى براى انجام خدمتى زحمت زیادى را متحمل مى شود، اما کسى را نمى بیند که به زحمت او ارج نهد و از آن قدردانى و تشکر کند بلکه گاهى با تغافل و بى اعتنایى و بى مهرى نیز مواجه مى شود و این ناسپاسى شدیدا او را رنج مى دهد و در حالت اضطراب و نگرانى فرو مى برد. اما هنگامى که احساس کند کسى هست که از تمام تلاش ها و کوشش هایش آگاه است و همه آنها را ارج مى نهد و براى همه پاداش مى دهد. نگرانى اش از این ناحیه رفع مى شود.
6. دنیاپرستى و دلباختگى در برابر رزق و برق زندگى مادى یکى از بزرگ ترین عوامل اضطراب و نگرانى انسان ها است . اما انسان مؤ من ، با ایمان به خدا و تحت تاءثیر تعالیم الهى و وحیانى ، با زهد و پارسایى سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى ، به همه این اضطراب ها پایان مى دهد. ایمان و توجه وافر امام على علیه السلام به خداوند، از او شخصیتى چنان آزاده ساخته که مى فرماید:
و ان دنیاکم عندى لاهون من ورقة فى فهم جرادة تقضمها؛ (78) و همانا این دنیاى آلوده شما نزد من از برگ جویده شده در دهان ملخ پست تر
است !
7. عامل مهم دیگرى که موجب نگرانى و اضطراب انسان مى شود ترس و وحشت از مرگ است . این مساءله همواره فکر و روح انسان را به خود مشغول داشته است . از نظر جهان بینى مادى این نگرانى به جا است . اما هر گاه در سایه ایمان به خدا مرگ را دریچه اى به سوى زندگى و جهانى وسیع تر و والاتر بدانیم و مرگ را هم چون گذرگاهى براى عبور از دالان یک زندان و رسیدن به فضاى آزاد بشمریم ، دیگر این نگرانى بى معنا است .
با مرورى بر عواملى که بر شمردیم ، مى بینیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و نابود مى گردند و از این رو تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه آرامش دل ها است .




تاریخ : چهارشنبه 91/11/25 | 11:27 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

بهترین فرصت ها براى عبادت و خلوت با خداوند
گاهى برخى از طلاب و کسانى که به کسب علم و دانش اشتغال دارند، از پراکنده گى حواس و عدم تمرکز در هنگام مطالعه شکوه دارند و از اساتید و یا دوستان رسول خدا راه کارى براى تمرکز حواس داشته باشد، مطالب را بهتر مى فهمد و از فرصت مطالعه بیشتر استفاده مى کند.از جمله راه کارهایى که به این افراد ارایه مى شود این است که سعى کنند انگیزه و شوق خود به مطالعه را گسترش بخشند. هم چنین انتخاب محیطى آرام و بى سرو صدا و خالى از مزاحمت و عواملى که توجه انسان را به خود مشغول سازد در این امور مؤ ثر است . به این افراد توصیه مى شود با تمرین و به تدریج بکوشند که به هنگام مطالعه فکر و توجهشان فقط معطوف به مطالب کتاب گردد و از توجه با امور دیگر خوددارى کنند.
درباره نماز و ذکر و توجه به خدا نیز این سؤ ال مطرح مى شود که چه کنیم تا در هنگام نماز و گفتن ذکر خدا حضور قلب داشته باشیم و توجهمان فقط معطوف به خداوند گردد؟ پاسخ این است که در درجه اول باید تمرین و ممارست داشته باشیم . در کنار سایر عوامل ، تمرین اساسى ترین عامل براى رسیدن به هر هدفى است . در کنار تمرین ، باید سعى کنیم بهترین وقت خود را به نماز و عبادت و ذکر خدا اختصاص دهیم . باید اوقاتى به ذکر و عبادت بپردازیم که از نشاط کافى برخوردار باشیم و آمادگى بیشترى براى عبادت داشته باشیم . بدنمان در حالت اعتدال باشد. بعد از خوردن غذا و پر بودن شکم و نیز هنگامى گرسنگى و ضعف بدن ، هم چنین هنگام خستگى که نشاط و آرامش کافى نداریم ، زمان مناسبى براى عبادت و ذکر خدا نیست . در طول روز که نوعا انسان به فعالیت هاى روزانه و انجام وظایف خود اشتغال دارد، آمادگى کافى براى عبادت ندارد. هنگام استراحت بعد از ظهر و نیز پس از پایان یافتن فعالیت روزانه و مغرب ، و به خصوص نزدیک اذان صبح و بین الطلوعین فرصت مناسبى براى پرداختن به عبادت و ذکر است . قرآن با اشاره به بهترین اوقات تسبیح و عبادت خداوند مى فرماید:
فى بیوت اءذن اءن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال ؛ (97) در خانه هایى که خدا رخصت داده که (قدر و منزلت ) آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن (خانه ) هر بامداد و شامگاه او را نیایش ‍ مى کنند.
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا. و سجوه بکرة و اءصیلا؛ (98) اى کسانى که ایمان آورده اید، خدا را فراوان یاد کنید، و صبح و شام او را به پاکى بستایید.
انتخاب محل خلوت نیز در تقویت حضور قلب به هنگام عبادت و ذکر مؤ ثر است . گرچه یاد خداوند همواره پسندیده است ، اما در روایات بر مساءله خلوت با خدا و ارتباط با خدا به دور از چشم دیگران سفارش شده است . در حدیثى قدسى ، خداى متعال به حضرت عیسى علیه السلام مى فرماید:
یا عیسى اءلن لى قلبک و اءکثر ذکرى فى الخلوات ؛ (99) شیعیان ما کسانى هستند که هنگام تنهایى فراوان خدا را یاد مى کنند.
تاءکید بر عبادت در تنهایى و خلوت از آن رو است که در حضور دیگران و محیط پر سر و صدا تمرکز لازم براى توجه به خداوند میسر نمى گردد و مزاحمت ها نمى گذارد که حواس انسان جمع باشد و عبادت و ذکر خدا با حضور قلب انجام گیرد. علاوه بر این ممکن است انگیزه انسان سالم نماند و به ریا و خودنمایى آلوده گردد.پس از کار روزانه و خارج شدن از محیطهاى پر و سر صدا، انسان مى تواند به خود بیندیشد و به خداوند توجه پیدا کند و به انجام عبادت با حضور قلب بیشتر بپردازد. گرچه خداوند از ما دور نیست و از هر کس و هر چیزى به ما نزدیک تر است و به فرموده قرآن ، از شاهرگ به ما نزدیک تر است : و نحن اءقرب الیه من حبل الورید ؛
(100) اما براى این که ما با خداوند انس بیابیم ، باید از درون قلب با او ارتباط بر قرار کنیم .
البته در آغاز که انس با خدا در ما پدید نیامده و انسان با خداوند بیگانه است ارتباط و توجه عمیق به خداوند دشوار است ، اما پس از تکرار توجه و یاد خدا و مستمر گشتن ارتباط با او، انسان با خداوند احساس آشنایى مى کند و با او انس مى یابد و پى مى برد که انس با خدا چه لذتى دارد. گاه این انس تا بدان جا مى رسد که به جز مواردى که خداوند فرمان داده که به سراغ انجام وظایف خود برود و به امور روزمره زندگى بپردازد، حاضر نیست از انس با محبوب و گفتگوى با او دل بکند.
با این مکه قرآن معمولا در صدد بیان اصول و کلیات است و وارد بیان جزئیات و تفاصیل برنامه ها نمى شود و بیان آنها را به عهده پیامبر صلى الله علیه و آله نهاده است .
(101) اما وقتى که به مساءله عبادت و راز و نیاز با خداوند مى رسد، به جزئیات نیز اشاره مى کند روى آنها تاءکید دارد. قرآن در جایى مى فرماید:
و سبح بحمد ربک حین تقوم . و من اللیل فسبحه و ادبار النجوم ؛ (102) و هنگام که بر مى خیزى پروردگارت را تسبیح و حمد گوى ، و (نیز) پاره اى از شب و در فروشدن ستارگان تسبیح گوى او باش .
در جاى دیگر مى فرماید:
و اذکر اسم ربک بکرة و اءصیلا. و من اللیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا؛

                              و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد کن ، و بخشى از شب را در برابر او سجده کن و شب هاى دراز، او را به پاکى بستاى .
ما نباید این مساءله را ساده بگیریم و با بى تفاوتى از کنار آن بگذریم . قرآن که در این مورد به بیان وقت و زمان و تاءکید بر نوع عبادت مانند تسبیح و سجده پرداخته است به جهت نقش سازنده و اثر عمیق و اساسى آنها در تکامل معنوى انسان است . اگر غیر از این بود، قرآن تا بدین حد بر آنها تاءکید نمى کرد. تاءکید قرآن براى این است که ما این آداب را رعایت کنیم و به این دلیل که مستحب هستند، از انجام آنها خوددارى نکنیم . نگوییم ما وظایف واجب خود را به درستى انجام نمى دهیم ، چه رسد که به مستحبات عمل کنیم و سجده هاى طولانى داشته باشیم .

 




تاریخ : چهارشنبه 91/11/25 | 11:26 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

لزوماهتمام به انجام نماز شب و مستحبات و پرهیز از بهانه جویى
بى تردید در جامعه شیعه و مسلمان چندین میلیونى ایران که نظام اسلامى بر آن حاکم است . سزاوارترین افراد به رعایت مستحبات و خواندن نماز شب و داشتن خلوت ها و نجواهاى شبانه با خداوند، روحانیون و کسانى هستند که با کتاب و سنت سروکار دارند و ریزه خوار خوان علوم سرشار ائمه اطهار علیه السلام هستند. از دیگران که آشنایى چندانى با معارف اسلامى و آداب شرعى با بى اعتنایى و بى توجهى ما مواجه گردد، پس این دستورات براى کیست و چه کسى باید به آنها عمل کند؟! در روز قیامت ، در قبال این سستى ها و کوتاهى ها چه پاسخى خواهیم داشت ؟! البته شکى نیست که در وهله اول براى ما تحصیل علم واجب است ؛ اما کسى نمى گوید تحصل علم را کنار نهیم و به انجام مستحبات بپردازیم ، بلکه سخن در این است که ما مى توانیم قدرى از اوقاتى را که براى کارهاى غیر ضرورى و بعضا بى فایده (نظیر: تماشاى فیلم و سریال و مطالعه روزنامه ) صرف مى کنیم ، بکاهیم و به نماز شب و انجام سایر مستحبات اختصاص ‍ دهیم . چه بسا ما زمان زیادى را صرف امور پوچ و بى فایده مى کنیم و آن گاه با این که قرآن بر سجده هاى شبانه تاءکید دارد، در قبال آن احساس خستگى و بى حوصلگى مى کنیم . خداوند درباره مؤ منان و اولیاى خود مى فرماید: کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون . و بالاسحار هم یستغفرون آنان اندکى از شب را مى خوابند و سحرگاهان به استغفار مى پردازند.(104) هم چنین به رسولش فرمان مى دهد که شب را به عبادت و راز و نیاز سپرى کند و تنها اندکى از آن را به استراحت اختصاص دهد. (105) اما ما استراحت و خواب عمیق را بر عبادت و مناجات شبانه ترجیح مى دهیم . خداوند خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید:
و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسى اءن یبعثک ربک مقاما محمودا؛ و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو (به منزله ) نافله اى باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.
در احوالات پیامبر صلى الله علیه و آله آمده است که آن حضرت پس از نیمه شب از خواب برخاستند و به مناجات و راز و نیاز و انجام بخشى از نماز شب مى پرداختند. سپس مجددا دقایقى به استراحت مى پرداختند و دوباره از خواب برخاستند و به راز و نیاز و انجام بخش دیگرى از نماز شب مى پرداختند، و به همین ترتیب چند بار تا اذان صبح ، پس از استراحت هایى کوتاه ، بر مى خاستند و به عبادت مى پرداختند. این در حالى است که آن حضرت حتى در حال خواب نیز خدا را فراموش نمى کردند.
حال وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله این گونه بوده اند، آیا اگر ما لااقل ده دقیقه از آخر شب را به خواندن نماز شب اختصاص ندهیم . به آن حضرت جفا نکرده ایم ؟ اجازه ندهیم وسوسه هاى شیطانى و بهانه تراشى ها و اشتغال و اهتمام به پاره اى امور، باعث کوتاهى در انجام نماز شب و توجه به خداوند گردد.
یکى از اساتید اخلاق مرحوم حاج آقا حسین فاطمى رحمة الله نقل مى کردند که طلبه اى از مرحوم شیخ انصارى رحمة الله سؤ ال کرد: ارزش و ثواب مطالعه بیشتر است یا نماز شب ؟ در آن زمان کشیدن قلیان شایع و رایج بود. از این رو مرحوم شیخ از آن طلبه مى پرسند: تو قلیان مى کشى ؟ او در جواب مى گوید: بله . شیخ مى فرماید: به جاى یکى از آن قلیان ها نماز شب بخوان .
بنابر این باید مراقب باشیم که شیطان ما را وسوسه نکند که استراحت را بر انجام نافله شب ترجیح دهیم و این توفیق بزرگ الهى را از دست بدهیم .
گرچه تکالیف و وظایف واجب ما بسیار است و فرصت نمى کنیم به همه آنها عمل نماییم ، اما آیا نباید قدرى از وقت خود را به خودسازى و نافله شب اختصاص دهیم ؟ براى ما چه چیزى واجب تر و لازم تر از خودسازى و توجه به خداوند و یاد او است ؟ آیا تاءکیدها و توصیه هاى قرآن اهمیت این امور را نمى رساند؟ آیا براى این که ما پند بگیریم و به نافله شب و خودسازى و مناجات با خداوند تشویق و ترغیب شویم ، حتما باید شخص ‍ خاصى ما را بدان ها توصیه کند؟! آیا تاءکید و توصیه قرآن کافى نیست ؟! باى توصیه به سجده هاى طولانى شبانه و راز و نیاز با خداوند آیا توصیه اى بالاتر از توصیه خدا و قرآن وجود دارد؟! ما به دستور و توصیه اى بالاتر از توصیه خدا و قرآن وجود دارد؟! ما به دستور و بى شک مربى و معلمى والاتر از قرآن نیست ، اما ما از آن غافلیم و در به در به دنبال کسانى هستیم که بسیار پایین تر از قرآن اند و اصولا مقایسه آنها با قرآن غلط است !
البته در آغاز براى ما دشوار است که وقت زیادى را براى نافله شب و مناجات شبانه اختصاص دهیم .از این رو باید با اهتمام و جدیت ، حرکتى مستمر و طولانى در پیش گیریم تا به مرحله اى برسیم که چنان نماز شب و سجده هاى طولانى براى ما لذت بخش گردد که اگر ساعت ها بدان اختصاص دهیم باز هم احساس خستگى و کسالت نکنیم و نشاط و شادابى خویش را از دست ندهیم . چنان که در امور دنیوى نیز انسان به یکباره به مقصد نمى رسد و نیاز به تمرین و تلاش و حرکت دارد.
در هر صورت ، سعى کنیم در هر مرحله اى که هستیم هر مقدار که از ما ساخته است انجام دهیم . اگر نمى توانیم یک ساعت به مناجات و نافله شب بپردازیم ، ده دقیقه از نیمه شب را به آن اختصاص دهیم اگر موفق نمى شویم نماز شب را در وقت اداء بخوانیم ، سعى کنیم بعد از نماز صبح آن را قضا کنیم . حتى مى توانیم در حال حرکت و راه رفتن نافله شب را قضا کنیم . در آغاز نباید انتظار داشته باشیم که حالت توجه و حضور قلبى که اولیاى خدا به هنگام ذکر خداوند دارند از ما ساخته باشد؛ و نباید به این بهانه که حالت توجه و اقبال قلب در ما نیست ، از انجام آنچه که از ما ساخته است نیز خوددارى کنیم ؛ چه این که بین ما و آنها فرسنگ ها فاصله است .
تفاوت ذکر الله اکبرى که امیرمؤ منان علیه السلام مى گوید با ذکرى که ما مى گوییم از زمین تا آسمان است .ما اگر سالیان زیادى تلاش و تمرین کنیم و حرکتى طولانى و مستمر در راه تعالى و رسیدن به مقامات متعالى ذکر طى کنیم و در میانه راه توقف و عقب گرد هم نداشته باشیم ، ممکن است اندکى به مقام ذکر آن حضرت نزدیک شویم . حال اگر در بین راه توقف کنیم و عقب گرد داشت باشیم و امروزمان بدتر از دیروز و امسالمان بدتر از پارسال باشد و به قساوت بیشترى مبتلا شویم ، در این صورت امیدى به تکامل ما نیست و نمى توانیم در راه على علیه السلام حرکت مى کنیم و شیعه آن حضرت باشیم .






تاریخ : چهارشنبه 91/11/25 | 11:24 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

مجالس ذکر
در برخى از روایات بر پرداختن به ذکر خدا در خلوت و تنهایى تاءکید و توصیه شده است و علماى اخلاق نیز بر آن تاءکید دارند. اما این توصیه و تاءکید مطلق و همیشگى نیست ، بلکه در مواردى نیز به تشکیل مجالس عمومى ذکر و شرکت در مجلسى که براى ذکر خدا بر پا گردیده توصیه شده است . در روایتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شده که حضرت فرمودند:
ارتعوا فى ریاض الجنة . قالوا: یا رسول الله و ما ریاض الجنة ؟ قال : مجالس الذکر، اغدوا و روحوا و اذکروا...؛ (106) بخرامید در باغ هاى بهشت . اصحاب گفتند: اى رسول خدا، باغ هاى بهشت چیستند؟ حضرت فرمودند: باغ هاى بهشت مجالس ذکرند. در بامداد و شامگاه به یاد خدا باشید.
سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله بیان گر یک نکته مهم تربیتى و تاءثیر مهمى است که اجتماع هاى شایسته مى توانند در حرکت انسان به سوى کمال داشته باشند. افراد عادى ، معمولا در تنهایى رغبت و علاقه چندانى به انجام برخى شعایر و برنامه هاى دینى ندارند اما اگر دیگران در کنار خود ببینند، نشاط و انگیزه در آنها پدید مى آید. مثلا با همه فضیلت و اهمیتى که احیاى شب قدر و انجام مراسم و اعمال آن دارد، بیشتر ما در تنهایى نشاط و انگیزه لازم براى بیدار ماندن در آن شب و انجام اعمال آن را نداریم . اما اگر شب قدر به مسجد برویم نشاط و انگیزه در ما پدید مى آید و با سایر مردم آن شب را تا صبح بیدار مى مانیم و به عبادت و انجام برنامه هاى شب قدر مى پردازیم و چندان احساس خستگى و کسالت نمى کنیم . برخى از شعایر مذهبى ، نظیر عزادارى ، اصولا به صورت انفرادى انجام نمى شوند و تشکیل جلسه و جمع شدن افراد، براى انجام آنها لازم است . تشکیل اجتماعات براى انجام این شعایر موجب تشویق موجب تشویق و ترغیب دیگران و دعوت به خیر مى گردد. بر این اساس ، پیامبر صلى الله علیه و آله شرکت در مجالس ذکر ( و هر مجلسى که براى بزرگداشت و احیاى دین و توسل به اهل بیت علیه السلام برپا مى گردد) را به مثابه وارد شدن به باغ هاى بهشت معرفى مى کنند. رسول خدا صلى الله علیه و آله سپس ‍ اضافه مى کنند.
و من کان یحب اءن یعلم منزلته عند الله فلینظر کیف منزلة عنده ، فان الله تعالى ینزل العبد حیث اءنزل العبد الله من نفسه ، و اعلموا اءن خیر اءعمالکم عند ملیککم و اءزکاها و اءرفعها فى درجاتکم و خیر ما طلعت علیه الشمس ‍ ذکر الله تعالى اخبر عن نفسه فقال : اءنا جلیس ممن ذکرنى .
و کسى که مایل است منزلت خود را در نزد خدا بداند، بنگرد منزلت خدا در نزد او چگونه است . همانا رتبه هر کس نزد خدا به اندازه رتبه خدا نزد وى است .همانا برترین اعمال شما نزد مالک شما و پاکیزه ترین آنها و مؤ ثرترین آنها در بالا بردن درجات شما و بهترین چیزى که خورشید بر آن طلوع کرده است ذکر خداوند متعال است .
زیرا که خداوند از خویش خبر داد و فرمود: من هم نشین کسى هستم که مرا یاد کند.