سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 92/1/31 | 12:40 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

کوتاه ترین دعابرای بلندترین آرزو:اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم




تاریخ : جمعه 92/1/30 | 9:19 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

طیبه


در روایات فراوانی از طیبه به عنوان محل زندگی حضرت مهدی علیه السلام در طول غیبت، سخن به میان آمده است و همان گون که ذکر خواهد شد مقصود از آن «مدینةالنبی صلی الله علیه وآله» است. «مدینه» را طیبَة و طابه نامند؛ چرا که مدینه پیش از آن «یثرب» خوانده می شد. یثرب از ریشه ثرب به معنای فساد است؛ پس پیامبرصلی الله علیه وآله از بردن نام یثرب نهی فرمود و آن را طابه و طیبه نامید که به معنای طیّب و پاکیزه است. گفته شده: طیبه از طیِّب و طاهر است؛ به جهت خلوص آن و تطهیر آن از شرک.ابوهاشم جعفری می گوید:«به امام حسن عسکری علیه السلام عرض کردم: بزرگواری شما مانع آن است که من از شما پرسش کنم. اجازه بفرمایید، سؤال کنم! حضرت فرمود: بپرس؛ گفتم: آقای من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاق ناگواری برای شما رخ داد در کجا او را جست وجو کنم؟ فرمود: در مدینه».




تاریخ : جمعه 92/1/30 | 9:17 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

حرکت کوه ها

  • سوره مبارکه نمل
  • آیه شریفه 88
  • وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ

  • معنای آیه:

    کوه ها را می بینی و آنها را ساکن و جامد می پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند.

  • پیام آیه:

    حرکت کوه ها، سخنی است برخلاف نگاه اولیه به آنها، بیندیشیم که منظور از حرکت کوه ها چیست؟ کره ی زمین حرکت دارد، آیا همین حرکت به کوه ها هم نسبت داده می شود؟ ذرات اتم، در حال حرکت هستند و کوهها هم از ذرات اتمی تشکیل شده، این حرکت به کوه ها هم نسبت داده می شود؟ یا.........؟




  • تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:36 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
    به نام خدا
    ابراهیم؛ الگوى تسلیم و بندگى در قرآن کریم‏

    قرآن کریم داستان تسلیم بودن حضرت ابراهیم علیه‏السلام در مقابل اوامر و دستورات الهى را الگوى تسلیم و رضا بیان مى‏کند و رمز موفقیت وى در مواجهه با مشکلات و پیروزى او بر مشرکین را در ایمان و صبر و استقامت و توکل بر خداى متعال معرفى مى‏کند و از ما مى‏خواهد تا در مقابل امر خدا و قرآن کریم داراى چنین ایمان و اعتقادى باشیم و در عمل، ابراهیم گونه در اجراى احکام الهى پابرجا و ثابت قدم باشیم.
    ما در این جا داستان حضرت ابراهیم علیه‏السلام را در اجراى فرمان خداى متعال، در ماجراى ذبح فرزندش، حضرت اسماعیل علیه‏السلام را به اختصار یادآور مى‏شویم. تا در ضمن آن، روحیه خدا محورى را در فرهنگ توحیدى توضیح داده، نقاط ضعف خود را در مواجهه با قرآن و دستورات نجات بخش آن روشن کنیم و در پرتو آن خوانندگان عزیز را با دردهاى اصلى جامعه آشنا نماییم.
    از قرآن کریم استفاده مى‏شود که در تقدیر الهى چنین گذشته بود که حضرت ابراهیم بعد از صد سال بى فرزندى و بعد از انتظارى بس طولانى در دمادم نومیدى صاحب فرزندى شود و این آرزوى فرزندى صالح دارد و وجود فرزند صالح را ادامه وجود و بقاى خویش مى‏داند. پس از تولد اسماعیل، حضرت ابراهیم علیه‏السلام از طرف خداى متعال مامور شد تا فرزند خود را همراه با مادر بزرگوارش به سرزمین مکه ببرد تا در سخت‏ترین شرایط در وادئى که آثارى از آب و حیات در آن به چشم نمى‏خورد تنها بگذارد و به دنبال انجام ماموریت الهى سرزمین مکه را ترک گوید. بعد از چندى، هنگام مراجعت و آن گاه که فرزندش رشد کرده و جوانى مودب و خوش سیما شده است که دیدن جمال زیبایش چشم هر انسانى را خیره مى‏کند و رخسار گلگونش غم‏ها و غصه‏ها را از یاد پدر مى‏برد و رنج هجران و مشکلات را بر او آسان مى‏کند ناگاه در اوج دلبستگى به داشتن چنین فرزندى که شایستگى پیامبرى در او نمایان است، در خواب به او وحى مى‏شود که باید فرزندت را در راه خدا قربانى کنى. راستى شایسته است ایمان و اعتقاد خود را به خدا و قرآن و دستورات الهى و مراتب تسلیم خود را در مقابل خدا با ایمان و مرتبه تسلیم حضرت ابراهیم محک بزنیم تا فاصله بین خود و آنچه را قرآن و خداى متعال از ما خواسته است بهتر درک کنیم و در صدد تقویت ایمان و عمل بر مبناى اعتقاد دینى بیش به دست خویش آن هم در بیدارى نه در خواب مى‏داد ما تاب شنیدنش را نداشتیم چه رسد به این که فرمان و دستور الهى را در قربانى کردن فرزند خود اجرإ؛66 کنیم؛ لکن حضرت ابراهیم علیه‏السلام بى درنگ در صدد اجراى فرمان الهى بر مى‏آید و بدون این که هیچ گونه تردیدى در صحت آنچه بر او وحى شده است به خود راه دهد، که آیا چه مصلحتى در کشتن فرزند بى گناه است، مطلب را با فرزند خویش در میان مى‏گذارد:

    فلما بلغ معه السعى قال یا بنى انى ارى فى المنام انى اذبحک فانظر ماذاترى قال یا ابت افعل ما تومر ستجدنى ان شاءالله من الصابرین - صافات، 102


    آن گاه که فرزندش رشد یافته بود و در هنگام سعى بین صفا و مروه با پدر همراه بود به وى گفت اى فرزندم در عالم رویا چنین دیدم که مى‏باید تو را در راه خدا قربانى کنم نظر تو چیست ؟ ایمان و تسلیم حضرت ابراهیم بدین مرتبه است. اینک مرتبه تسلیم و ایمان فرزند را به تماشا بنشین و اطاعت فرزند در مقابل امر خدا و پدر خویش را نظاره کن و هم چنان از اخلاص و ایمان انسان‏هایى که قلم و بیان از وصف آنها عاجز است در حیرت بمان و در نهادن نام مسلمان بر خویش احتیاط از دست مده.
    حضرت اسماعیل این فرزندى که درس تسلیم در مقابل خدا را از پدر خویش فراگرفته، با جوابى فراتر از یک اظهار موافقت، پدر خویش را در اجراى فرمان الهى تشویق مى‏کند که مبادا امر خدا بر زمین بماند. حضرت اسماعیل نیز بدون آن که از فلسفه کشته شدن خویش سوال کند و بى آن که پدر را در اجراى ماموریتش به درنگ و تامل وادار کند به پدر مى‏گوید:

    یا ابت افعل ما تومر ستجدنى ان شاءالله من الصابرین


    اى پدر ماموریت خویش را انجام بده، ان شاءالله مرا در اجراى این ماموریت صابر و ثابت قدم خواهى یافت. البته انسان‏هاى بزرگ در انجام همه کارها و به خصوص ماموریت‏هاى بزرگ با استمداد از خداى متعال و توکل بر او تصمیم مى‏گیرند و اقدام مى‏کنند، در تمام کارها از او کمک و یارى مى‏خواهند و با کمال ادب چنین اظهار مى‏کنند که اگر خدا بخواهد و اگر او کمک کند من فلان ماموریت را انجام مى‏دهم. در این جا نیز حضرت اسماعیل به قدرت خویش تکیه نمى‏کند؛ بلکه به پدر خود چنین اظهار مى‏کند که: ستجدنى ان شاءالله من الصابرین؛ ان شاءالله خدا به من کمک کند و من صبر مى‏کنم تا تو در انجام وظیفه الهى خویش موفق شوى.
    خداى متعال سیماى حضرت ابراهیم علیه‏السلام و حالت تسلیم حضرت ابراهیم را در مقابل پروردگار از زبان ابراهیم چنین بیان و ترسیم مى‏کند:

    انى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین -انعام، 79 ?


    من با ایمانى خالص، روى به خدایى آورده‏ام که آفریننده آسمان‏ها و زمین است و من هرگز با عقیده جاهلانه مشرکان موافق نخواهم بود.
    ما باید در مقابل خدا و قرآن، اعتقادى همانند اعتقاد و ایمان ابراهیم علیه‏السلام داشته باشیم، در آن صورت است که دومین شرط اساسى بهره مندى از قرآن کریم، یعنى هدایت جامعه بر مبناى راهنمایى‏هاى قرآن تحقق پیدا مى‏کند.
    بنابراین وجود قرآن، بدون ایمان راسخ و اعتقاد قلبى هرگز انسان و جامعه را سعادتمند نمى‏کند البته روشن است که علاوه بر ایمان و اعتقاد، آنچه به برنامه هدایت قرآن عینیت مى‏بخشد تحقق شرط سوم یعنى عمل طبق دستورات قرآن و عینیت بخشیدن به دستورات حیات بخش آن در متن زندگى فردى و اجتماعى است.




    تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:35 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
    به نام خدا
    رمز موفقیت و نقش قرآن‏

    به نظر مى‏رسد براى موفقیت در هر برنامه و سیاستى، به خصوص در زمینه مسایل تربیتى و فرهنگى و اجتماعى، سه شرط اساسى وجود دارد.
    1- درستى و صحت برنامه در جهت رسیدن به هدف مورد نظر؛
    2- ایمان و باور نسبت به برنامه و دستورالعمل‏هاى آن؛
    3- عمل بر مبناى احکام و دستورالعمل‏هاى مطرح شده در برنامه.
    بدیهى است که کدام از شروط سه گانه منتفى باشد کارآیى برنامه مذکور آن طور که باید به ظهور نمى‏رسد و هدف مورد نظر محقق نمى‏شود.
    همه ما مى‏گوییم قرآن کلام خدا و برنامه زندگى ما مسلمانان است. اما گفتن تنها و اقرار به این مطلب کافى نیست. اقرار و اظهار در صورتى ایمان به قرآن و دستورات حیات بخش آن محسوب مى‏شود که از اعتقاد و باور قلبى حکایت کند و انسان از عمق جان به قرآن و دستورات امید بخش آن ایمان داشته باشد و در مقابل سخنان و پیام‏هاى الهى تسلیم محض باشد. با چنین ایمان و اعتقاد و باورى است که شرط کارآیى قرآن در هدایت جامعه، یعنى عمل بر مبناى دستورات حیات بخش قرآن، تحقق پیدا مى‏کند.
    قرآن کریم مى‏فرماید:

    ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین. الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون. و الذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون. اولئک على هدى من ربهم و اولئک هم المفلحون - بقره، 2-5.


    آن کتاب الهى که هیچ جاى تردید در آن نیست هدایت‏گر پرهیزکارانى است که ایمان به غیب دارند و نماز را به پا مى‏دارند و از آنچه ما به آنها روزى دادیم انفاق مى‏کنند؛ کسانى که به احکام و دستوراتى که به صورت قرآن بر تو نازل شده ایمان مى‏آورند و کتب آسمانى پیش از تو را باور و به قیامت یقین دارند. چنین انسان‏هایى از هدایت پروردگارشان بهره‏مندند و به رستگارى مى‏رسند.
    البته توجه داریم که ایمان داراى درجاتى است و جامعه اسلامى در صورتى مى‏تواند با غلبه بر مشکلات و پیروزى بر دشمنان خود به عزت و عظمت و به تعبیر قرآن کریم فلاح و رستگارى دنیوى و اخروى امیدوار باشد که دست‏اندرکاران فرهنگى جامعه به حکومت دینى و دستورات و احکام قرآن ایمان و از صمیم قلب باور داشته باشند، نه آن که تنها با استفاده ابزارى از دین و فرهنگ دینى مردم، براى کسب وجاهت، خود را معتقد به قرآن معرفى کنند.
    در قرآن کریم از انسان‏هایى که به احکام و دستورات الهى ایمان ندارند و تنها براى فریب مسلمانان و رسیدن به مقاصد دنیوى خود اظهار ایمان مى‏کنند به نام منافقین یاد مى‏شود. خصوصیات ظاهرى و باطنى و رفتارى این گروه در آیات متعددى از قرآن کریم بیان شده است.
    به هر حال نکته‏اى که در این جا بر آن تاکید مى‏نماییم این است که اگر بخواهیم بر اساس دستورات قرآن زندگى کنیم و این کتاب آسمانى مردم ما را سعادتمند کند، مى‏باید همه مردم و به خصوص دست اندرکاران امور فرهنگى جامعه به قرآن ایمان و اعتقاد داشته باشند و در مقابل این کتاب الهى تسلیم باشند؛ تسلیمى ابراهیم گونه که بر اساس آن، دستورات حیات بخش قرآن را بدون چون و چرا پذیرا باشند.




    تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:35 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
    به نام خدا
    تنبه و بیدار باش‏

    زندگى و حیات هر موجودى از جمله انسان، امرى محدود است. این زندگى از نقطه زمانى خاصى شروع مى‏شود و در نقطه زمانى خاصى با مرگ پایان مى‏پذیرد. انسان در این زمان محدود، پیوسته در حال شدن است و شخصیت او در حال شکل‏گیرى است. شخصیت انسان که برخاسته از اعتقادات و باورهاى اوست منشا اعمال و رفتار وى مى‏گردد. اعمال و رفتار انسان نیز در روز قیامت تجسم پیدا مى‏کند و هر کس با آثار و نتایج خود دست به گریبان خواهد بود.
    نکته‏اى که در این جا بدان توجه داده مى‏شود این است که تا انسان از دنیا نرفته است هر لحظه مى‏تواند با محاسبه و بازنگرى در افکار و عقاید و اعمال و رفتار خویش، گذشته خود را جبران کند و سرنوشت خود را در جهت سعادت و رستگارى دنیوى و اخروى تغییر دهد. چه بسیارند انسان‏هایى که در لحظه‏اى به خود آمدند و با یک تصمیم و توبه حقیقى، گذشته تاریک خود را به آینده‏اى درخشان و سعادتمند مبدل کردند و ره صد ساله را یک شبه پیمودند؛ لکن باید توجه داشت که فرصت و امکان بازنگرى و تدارک گذشته، تنها در این جهان ممکن است و بعد از مرگ و ارتحال از این عالم فانى امکان تدارک منتفى است.
    اگر انسان در عالم دنیا اعمال و رفتار خود را بر اساس قرآن و دستورات و معارف الهى سامان داد و به بیان حضرت على علیه‏السلام از حرثه قرآن بود، در عالم آخرت از آثار و محصول آنها بهره‏مند و خوشحال خواهد بود. فرصت عمل و تدارکات، تنها در دنیا وجود دارد و عالم آخرت جاى تدارک نیست: الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل؛ امروز روز کشت‏-بحار: ج 32، ص 354. ? و عمل است و محاسبه‏اى در کار نیست و فردا روز برداشت و محاسبه است و امکان عمل و تدارک وجود ندارد. على علیه‏السلام که داناى به حقیقت دنیا و آخرت و رابطه میان آنها، و خیرخواه مسلمانان و دلسوز آنان است مى‏فرماید: فکونوا من حرثه القرآن؛ اگر طالب سعادتید، کشت و کار خود را در کشتزار با برکت قرآن قرار دهید. از کسانى باشید که با عمل به دستورات حیات بخش این کتاب آسمانى، دنیا و آخرت خود را آباد مى‏سازند. قرآن را الگوى خود قرار دهید تا هرگز زیان نبینید.




    تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:34 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
    به نام خدا
    رستگارى پیروان قرآن در قیامت‏

    چنان که قبلا اشاره شد آنچه انسان در درجه اول اهمیت است و عقل ایجاب مى‏کند تمام همت خویش را در جهت تحقق هر چه بهتر آن صرف کند، سعادت و رستگارى اخروى است؛ زیرا زندگى این جهانى مقدمه و زمینه ساز زندگى جاودانه اخروى است. مثل انسان در این عالم نسبت به عالم آخرت مثل آن مسافرى است که در شهر غربت با کار و تلاش شبانه روزى و قناعت و پس انداز کردن حاصل کوشش خود و ارسال آن به وطى اصلى و زادگاه خویش درصدد است تا براى خود خانه و سرپناه و سرمایه‏اى فراهم کند تا در هنگام مراجعت به وطن خود با برخوردارى از امکانات پیش فرستاده، این چند روز باقیمانده عمر خویش را در رفاه و عزت و سربلندى زندگى کند، با این تفاوت که زندگى اخروى، جاودانه و همیشگى است.
    اعتقادات و اعمال و رفتارهاى انسان بذرهایى است که در این جهان به دست انسان کاشته مى‏شود و در عالم آخرت، نتیجه و محصول آن آشکار مى‏گردد. در این عالم اگر کشاورزى بر اساس رهنمودهاى یک دانشمند آشنا و متخصص امر کشاورزى بذرى را کشت کند، در هنگام درو بیشترین محصول ممکن را با بهترین کیفیت، از زحمت خویش برداشت خواهد کرد. به همین منوال اگر انسان‏ها اعمال و رفتار خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن کریم و معارف و علوم اهل بیت علیه‏السلام تنظیم کنند و امور فردى و اجتماعى و سیاسى خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن کریم سامان دهند، علاوه بر عزت و سربلندى دنیا، در علم آخرت نیز از نتایج اعمال نیک خود برخوردار خواهند بود و از این که با اعمال شایسته خود سرنوشتى سعادتمند در جوار رحمت خدا براى خود تدارک دیده‏اند خوشحال خواهند بود.
    حضرت على علیه‏السلام مضمون مذکور را با تمثیلى بسیار زیبا بیان مى‏کنند و مردم را به عمل به قرآن و پاسدارى و حراست از احکام حیات بخش آن فرا مى‏خوانند:

    فاسئلوا الله به و توجهوا الیه بجبه و لا تسئلوا به خلقه انه ما توجه العباد الى الله بمثله و اعلما انه شافع و مشفع و قائل و مصدق و انه من شفع له القرآن یوم القیامه شفع فیه و من محل به القرآن یوم القیاه صدق علیه. - نهج اللاغه، خطبه 175.


    آن حضرت بعد از بیان مطالب گذشته مبنى بر این که قرآن درمان و شفاى بزرگ‏ترین دردهاى جامعه است، به مردم توصیه مى‏کند که با پیروى از قرآن، شفاى دردهاى خود را از قرآن بخواهید و با عمل به آن به خداوند روى آورید و براى استمداد از انسان‏هاى دیگر، قرآن را وسیله قرار ندهید. بدانید قرآن شفاعت کننده‏اى است که شفاعتش پذیرفته مى‏شود و گوینده‏اى است که گفتارش تصدیق مى‏شود و کسى که قرآن در قیامت او را شفاعت کند آن شفاعت در حق او پذیرفته است و کسى که قرآن او را در روز قیامت تقبیح کند، به زیان او تمام مى‏شود.
    آن گاه حضرت خطر جدایى مردم از قرآن را گوش زد مى‏کنند، سپس آنها را به پیروى از این کتاب آسمانى و الگو قرار دادن آن در فکر و عمل دعوت مى‏نمایند:

    ینادى مناد یوئم القیامه الا ان کل حارث مبتلى فى حرثه و عاقبه عمله غیر حرثه القرآن فکونوا من حرثته و اتباعه و استدلوه على ربکم واستنصحوه على انفقسکم و اتهموا علیه ارائکم و استغشوا فیه اهوائکم - همان. 


    آن گاه که قیامت بر پا شود و خلایق براى حسابرسى و جزا و پاداش به پا خیزند منادى ندا مى‏دهد و این واقعى را به اهل قیامت خبر مى‏دهد که هان!اى انسان‏ها بدانید هر انسانى امروز در عاقبت و پایان کار، گرفتار و مبتلا به آثار و نتایج و محصول کشته خویش است، مگر کسانى که در دنیا اعتقادات و اعمال و رفتار خویش را بر اساس دستورها و راهنمایى‏هاى قرآن شکل داده‏اند. تنها این افراد هستند که از نتایج و آثار اعمال و رفتار و اعتقادات خویش راضى اند و هرگز احساس غبن نمى‏کنند.




    تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:33 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
    به نام خدا
    مصابیح و آیینه‏هاى قرآنى‏

    همان طور که مى‏دانیم طبق حدیث ثقلین، قرآن و عترت این دو ودیعه الهى در مسیر هدایت موحدین، مکمل یکدیگرند که با تمسک به یکى و رها کردن دیگرى هدف از نزول قرآن که همان هدایت انسان‏هاست تحقق نمى‏یابد. ائمه علیهم‏السلام چراغ‏هایى هستند که از این منبع الهى نور مى‏گیرند و مسیر زندگى انسان‏هاى طالب سعادت را روشن مى‏کنند و علوم قرآن و حقیقت آن نزد آنهاست. آن ذوات مقدسه هستند که مى‏توانند متشابهات را به محکمات برگردانند و راه را از بیراهه تشخیص دهند و مردم را به راه سعادت و کمال راهنمایى کنند. مردم نیز مى‏باید معارف قرآن را تنها از آنها بگیرند و به کار بندند.
    حکمت الهى چنین اقتضا مى‏کند و سنت خداوند بر این قرار گرفته است که مردم از طریق اهل بیت علیهم‏السلام با معارف قرآن آشنا شوند و با به کار بستن آنها در تأمین سعادت دنیوى و اخروى خود بکوشند. لذا براى تحقق این منظور، خداى متعال با نصب امامت مستمر، راه استفاده از معارف قرآن را براى طالبین سعادت هم چنان باز نگه داشته است. هر چند معاندان و دنیا پرستان در طول تاریخ در صدد برآمده‏اند تا مردم را از نور هدایت الهى که در مکتب اهل بیت علیهم‏السلام تجسم مى‏یابد خاموش کنند؛ لکن قرآن مى‏فرماید هرگز بدین کار موفق نخواهند شد:

    یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون .-1- صف، 8. ?


    از این جهت حضرت على علیه‏السلام قرآن را به چراغى که هرگز از فروزش آن کاسته نمى‏شود و به خاموشى نمى‏گراید تشبیه مى‏کنند.
    معارف قرآن چنان عمیق و گسترده است که هر قدر آشنایان به علوم اهل بیت در باب آن بیندیشند در هر گامى به معرفت و نکته‏اى تازه دست مى‏یابند و از آن جا که این کتاب آسمانى نسخه‏اى از علم الهى است هر قدر تشنگان حقیقت از آب زلال حقیقت آن بنوشند نه تنها سیراب نمى‏شوند که تشنه‏تر مى‏گردند. از همین روست که مى‏بینیم اولیاى خدا و عارفان به حقیقت قرآن سعى مى‏کنند با تلاوت آیات الهى در نماز و تدبر در آنها، روح خود را تلطیف نمایند و بیش از پیش خویش را در معرض الهامات خداوندى و بارش معارف بى پایان الهى قرار دهند. قرآن خورشید فروزنده‏اى است که معارف آن پایان‏ناپذیر و فروزندگى آن ابدى است؛ زیرا این کتاب آسمانى مانند دریاى عمیقى است که رسیدن به قعر و ژرفاى آن جز براى پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم‏السلام که به (( علم الکتاب)) آگاه هستند و هر کس و هر جامعه‏اى بخواهد با قرآن و کلام الهى آشنا شود و زندگى فردى و اجتماعى خود را بر اساس رهنمودهاى این کتاب آسمانى سامان دهد راهى جز تمسک به قرآن بر اساس تفسیر و تبیین پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم‏السلام و الگو قرار دادن سیره و روش آنها ندارد. براى تایید این مطلب تنها به بخش‏هایى از دو روایت اشاره مى‏کنیم.
    امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند:

    و نحن قنادیل النبوه و مصابیح الرساله و نحن نور الانوار و کلمه الجبار رایه الحق التى من تبعها نجى و من تاخر عنها هوى و نحن مصابیح المشکاه التى فیها نور النور؛ - بحار: ج 26، ص 259. ?


    قندیل‏ها و ظروف نبوت و چراغ‏هاى رسالت ماییم؛ یعنى مردم مى‏باید با راهنمایى ائمه علیه‏السلام به مقصد نبوت و رسالت که همان هدایت به سوى حق است رهنمون شوند. نور همه نورها از ماست. حاکمیت خدا از طریق ولایت ما تحقق پیدا مى‏کند. ما هستیم آن پرچم حقى که هر کس از آن پیروى کند نجات پیدا مى‏کند و هر کس از آن دور بماند سقوط مى‏کند و آن چراغ و مشکلاتى که روشنایى و نور در آن قرار دارد ماییم.
    شبیه این بیان از امام سجاد علیه‏السلام نیز نقل شده است؛ حضرتش مى‏فرمایند:

    ان مثلنا فى کتاب الله کمثل المشکاه و المشکاه فى القندیل فنحن المشکاه فیها مصباح و المصباح محمد علیه‏السلام المصباح فى زجاجه نحن الزجاجه کانها کوکب درى توقد من شجره مبارکه زیتونه معروفه لا شرقیه و لا غربیه لا منکره و لا دعیه یکاد زیتها یضى‏ء و لو لم تمسسه نار نور القرآن على نور یهدى الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شى‏ء علیم بان یهدى من احب الى ولایتنا. - بحار: ج 23، ص 314. ?


    حضرت در این بیان، آیه 35 سوره نور را به پیامبر علیه‏السلام و اهل بیت و ائمه معصومین علیه‏السلام تفسیر کرده‏اند. حضرتش مى‏فرمایند مثل ما اهل بیت در قرآن مثل منبعى است که از طریق آن، نور هدایت الهى، راه را بر بندگان روشن مى‏کند. ما اهل بیت حکم آن آبگینه شفافى را داریم که نور مصباح و چراغ هدایت را، که همان نور نبوت است، به بندگان منعکس مى‏کنیم. این نور از شجره مبارکه‏اى از نور الهى، که پرتو آن گسترده و غیر قابل انکار است، سرچشمه مى‏گیرد. این حقیقت نه شرقى نه غربى است نه ناشناخته و نه وانهاده است.
    امام سجاد علیه‏السلام مى‏فرمایند حقیقت پیامبر و اهل بیت مکرمش حکم چراغ بسیار شفافى را دارند که بدون نیاز به شعله‏اى، نور مى‏دهد. نور قرآن مبتنى بر آن نورى است که خدا هر کس را بخواهد هدایت کند او را بدان نور ((ولایت اهل بیت علیه‏السلام)) هدایت مى‏کند.




    تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:30 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
    به نام خدا
    قرآن؛ نور حقیقى‏

    یکى از مظاهر تجلى خداوند نور است. خداوند خود را به نور تشبیه مى‏کند و مى‏فرماید: الله نور السماوات والارض؛ خدا نور آسمان‏ها و زمین‏-1- نور، 35. ? است. این نور وجود خداى متعال است که تجلى کرده و خلقت آسمان‏ها و زمین و مخلوقات صورت گرفته است. به برکت عنایت خداوند است که عالم وجود برجاست و فیض وجود، پیوسته از جانب منبع جود، بر موجودات سرازیر است و در نتیجه پدیده‏ها و موجودات به حیات خود ادامه مى‏دهند.
    گاه از کلام خدا نیز به نور تعبیر مى‏شود؛ زیرا در پرتو نور است که انسان راه را پیدا مى‏کند و از بیراهه رفتن و سردرگمى نجات مى‏یابد. از آن جا که بدترین و زیان بارترین گمراهى و ضلالت، ضلالت و گم راهى در مسیر زندگى و به خطر افتادن سعادت انسان است، نور حقیقى و واقعى آن است که انسان‏ها و جامعه انسانى را از ضلالت و گم راهى نجات دهد و مسیر درست کمال انسانى را براى آنها روشن کند تا راه سعادت و تکامل را از طرق سقوط و ضلالت باز شناسد. بر همین اساس خداوند متعال از قرآن به نور تعبیر کرده است و مى‏فرماید: قد جائکم من الله نور و کتاب مبین؛ به تحقیق از
    -1- مائده، 15. ?
    جانب پروردگارتان نور و کتابى روشنى بخش آمده است تا شما با بهره‏گیرى از آن، راه سعادت را از شقاوت باز شناسید. اینک از آن جا که موضوع بحث، قرآن از دیدگاه نهج‏البلاغه است، از تفسیر و توضیح آیات وارده در این زمینه صرف نظر مى‏کنیم و به توضیح بیان حضرت على علیه‏السلام در این باره مى‏پردازیم.
    حضرت على علیه‏السلام در خطبه 189، بعد از وصف اسلام و پیامبر صلى الله علیه و آله در وصف قرآن کریم مى‏فرماید:

    ثم انزل علیه الکتاب نورا لا تطفا مصابیحه و سراجا لا یخبو توقده، و بحرا لا یدرک قعره‏


    آن گاه خداى متعال قرآن را به صورت نورى که چراغ‏هایش هرگز خاموش نمى‏شود و مانند خورشید فروزنده‏اى که هیچ گاه از فروزش نمى‏افتد و مثل دریایى که به قعر آن رسیدن براى هیچ کس میسر نیست بر پیامبرش نازل فرمود.
    حضرت على علیه‏السلام در این خطبه در وصف قرآن ابتدا با سه تشبیه بسیار زیبا مى‏خواهند قلوب مسلمانان را با عظمت قرآن آشنا کنند و توجه آنها را به این سرمایه عظیم الهى که در دسترس آنها قرار گرفته است بیش از پیش جلب نماید.
    ابتدا حضرت قرآن را به نور وصف مى‏کنند و مى‏فرمایند:

    انزل علیه الکتاب نورا لا تطفا مصابیحه؛ خداوند قرآن را، در حالى که نورى است، بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل فرمود؛ لکن این نور با سایر نورها متفاوت است. این حقیقت (( قرآن کریم)) نورى است که نورافکن‏هاى آن هرگز به خاموشى نمى‏گراید و هرگز از تابش نمى‏افتد. از باب تشبیه معقول به محسوس قرآن مانند آن منبع عظیم انرژى برقى است که در شب ظلمانى از طریق شبکه برق رسانى به وسیله نورافکن‏هاى قوى، جاده‏هایى را که به مقصد منتهى مى‏شود، روشن کرده است و با نصب چراغ‏هاى راهنما بر سر دو راهى‏ها و چند راهى‏ها مسیرى را که به هدف منتهى مى‏شود از دیگر مسیرها که به بیراهه و سقوط در دره‏هاى هولناک مى‏انجامد براى کسانى که مى‏خواهند به سلامت به مقصد برسند روشن مى‏کند. قرآن نیز در جامعه دینى و اسلامى و در زندگى جویندگان سعادت و رستگارى چنین نقشى ایفا مى‏کند، با این تفاوت که چراغ‏هایى که از این منبع نور تغذیه مى‏نمایند و مسیر سعادت را روشن مى‏کنند هرگز خاموش نمى‏شوند در نتیجه راه حق، پیوسته مستقیم و روشن است و قرآن کریم و نورافکن‏هاى فروزان آن مدام پیروان قرآن را هشدار مى‏دهند که مواظب باشید از مسیر حق منحرف نشوید.


    در فراز دیگرى از همین خطبه مى‏فرماید: و نورا لیس معه ظلمه؛ قرآن نورى است که با وجود آن، تاریکى دوام نمى‏یابد؛ زیرا این کتاب آسمانى نورافکن‏هایى دارد که از آن نور مى‏گیرند و پیوسته راه هدایت و سعادت رإ؛

    روشن مى‏کنند.


    علاوه بر این، ائمه علیهم‏السلام که همان مفسرین وحى الهى هستند حکم آن نور افکن‏ها را دارند که معارف قرآن را براى مردم بیان و با علم خدادادى، مسلمانان را با حقیقت قرآن آشنا مى‏کنند.




    تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:29 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
    به نام خدا
    تکریم ظاهرى و واقعى قرآن کریم‏

    در مورد احترام به قرآن، بیشتر آنچه که در جوامع اسلامى وجود دارد، مى‏توان احترام ظاهرى قرآن نامید. در حالى که قرآن کریم هرگز تنها براى این که با آداب و رسوم و احترام خاصى با آن مواجه شویم، نازل نگردیده است. قرآن فقط براى حفظ کردن و تلاوت نمودن با لحن و صوتى زیبا نیست. قرآن کتاب زندگى و پیام‏هاى الهى است که همگان موظفند در زندگى دنیوى خود آنها را به کار بندند، تا در دنیا و آخرت رستگار شوند، خصوصا دست اندرکاران حکومت در جوامع اسلامى موظفند سیاست‏هاى کلى نظام را بر اساس رهنمودهاى این کتاب الهى تنظیم و به اجرا در آورند، تا زمینه رشد و تعالى فرهنگ قرآن براى افراد جامعه بهتر مهیا گردد و در نتیجه هدف نزول قرآن، که همان تکامل و سعادت انسان در سایه بسط قسط و عدل در روى زمین است، تحقق یابد. متاسفانه بر خلاف این انتظار، آنچه امروزه به عنوان تکریم و تعظیم قرآن کریم شاهد آن هستیم از حد پرداختن به ظواهر روبنایى در نمى‏گذرد و لزوم محوریت قرآن در زندگى سیاسى اجتماعى مسلمانان مورد غفلت قرار گرفته است. امروزه در بسیارى از کشورهاى اسلامى موسساتى از دوره آمادگى و دبستان تا سطح دانشگاه به امر تعلیم و تعلم قرآن کریم مى‏پردازند و در جهت فراگیرى روخوانى و حفظ قرائت قرآن به روش‏هاى مختلف همت مى‏گمارند و هر ساله شاهد مسابقات جهانى حفظ و قرائت قرآن کریم هستیم. علوم مختلف قرآن از قبیل تجوید و ترتیل و غیره جایگاه ویژه‏اى در میان علاقه‏مندان به قرآن دارد. علاوه بر این امور، قرآن در میان عامه مسلمانان از احترام ویژه‏اى برخوردار است، به نحوى که دست بى وضو به کلمات و آیات آن نمى‏گذارند و در هنگام قرائت مودب مى‏نشینند. بیشتر افراد، در مقابل قرآن پاى خود را دراز نمى‏کنند. آن را در بهترین جلد و مناسب‏ترین مکان‏ها قرار مى‏دهند و خلاصه احترام‏هاى ظاهرى از قبیل در میان عامه مسلمانان امرى رایج مى‏باشد.
    بدیهى است که رعایت امور مذکور به عنوان احترام به این کتاب آسمانى، ارزشى بایسته است که هر قدر بدان پاى بند باشیم، حق احترام این کتاب آسمانى را آن طور که شایسته است ادا نکرده‏ایم و شکر این بزرگ‏ترین نعمت خداى متعال را، که نعمت هدایت است، به جاى نیاورده‏ایم؛ لکن بالاترین نوع احترام و شکر هر نعمت، شناخت حقیقت آن و به کارگیرى آن در جهتى که خدا آن را آفریده است، مى‏باشد. چنانچه با این نگرش بخواهیم به قرآن بنگریم و آن را احترام و تعظیم کنیم، به نظر مى‏رسد قرآن کریم جایگاه مطلوبى در فرهنگ جوامع اسلامى ندارد و هرگز نسبت به آن احترام و تکریم شایسته انجام نمى‏گیرد. آنچه به عنوان موارد احترام مسلمانان به قرآن کریم ذکر شد، هر چند ضرورى و لازم است، لکن با انجام این امور هدف خداى متعال از نزول قرآن محقق نمى‏شود و تکلیف مسلمانان در قبال این کتاب آسمانى انجام نمى‏شود. آشنایى با ظواهر قرآن و قرائت آیات الهى و ارج نهادن ظاهرى به این نسخه شفابخش، مقدمه عمل به مضامین و دستورات آن است. حق واقعى قرآن، بدون محور قرار دادن آن در زندگى سیاسى و اجتماعى مسلمانان ادا نمى‏شود.
    بدیهى است بوسیدن و احترام گذاشتن به نسخه پزشک و خواندن آن با آوازى بسیار زیبا، بدون فهم دستورات و راهنمایى‏هاى پزشک و عمل کردن به آنها هرگز دردى را از بیمار درمان نمى‏کند. هر عاقلى باور دارد که بهبودى در گرو عمل به دستورات پزشک حاذق است. احترام واقعى به نسخه پزشک، عمل کردن بدان است نه اداى تکریم‏هاى ظاهرى نسبت به پزشک و نسخه او.
    در باب قرآن نیز باید گفت هر چند اداى احترام‏هاى ظاهرى نسبت به قرآن کریم از امور پسندیده و از وظایف تک تک مسلمانان است، لکن این کمترین وظیفه مسلمانان در قبال این کتاب آسمانى است و مسلمانان موظفند با فهم قرآن کریم و عمل به دستورات حیات بخش آن، به شکر و احترام واقعى نسبت به این نعمت هدایت الهى روى بیاورند و خود را از این ودیعه پر فیض محروم نکنند تا در نتیجه با این نور الهى دنیاى ظلمت زده خویش را روشنى بخشند.