به نام خدا
غفلت
در فن اخلاق، غفلتبه عنوان «مانع»، و بیدارى به عنوان «شرط لازم» تهذیب نفس و سیر و سلوک شمرده شده است. مقدمه واجب سیر و سلوک آن است که انسان توجه کند که «ناقص» است و باید «کامل» شود و «مسافر» است و به زاد و راحله و راهنمانیاز دارد و بدیهى است که اگر کسى غافل باشد و نداند مسافر است، در جاى خود مىماند، چنانکه جناب مصلحالدین سعدى گفته است: «حرم در پیش است وحرامى در پس; اگر رفتى، بردى و اگر خفتى، مردى» (4) .
کسى که عازم سفر است اگر نداند که مسافر است و حرامى و راهزن در کمین اوست، اگر بخوابد، یقینا گرفتار غارت راهزنان خواهد شد و اگر نخوابد و حرکت کند، به مقصد مىرسد. شیطان صریحا گفت من در کمینم:
«لاقعدن لهم صراطک المستقیم» (5)
کسى که بداند مسافر است، قهرا به فکر حرکت است و اگر مسافر به فکر حرکتباشد، به فکر تحصیل زاد و توشه مطابق با مسیر و مقصد خواهد بود.
در تعبیرات دینى از کسانى که اهل سیر و سلوک نیستند به عنوان «خوابیده» یا «مست» یاد مىشود. مست کسى است که «مى» عقلش را پوشانده است و بنابراین، جوانى و یا مقام و غرور و مال هم از آن جهت که چهره عقل را مىپوشاند و نمىگذارد انسان بیدار شود و حرکت کند مست کننده است.
به هر تقدیر، کسى که نداند «ناقص» است و کاملى باید او را تکمیل کند و یا نداند «نیازمند» است و بى نیازى باید نیازش را رفع کند و یا نداند «مسافر» است و باید حرکت کند، او در خواب است و سهمى از اخلاق ندارد و در حالتخواب هم مىمیرد و در همان حال او را به جایى که نمىخواهد، مىبرند; چون حرکت ضرورى و یقینى است:
«و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افائن مت فهم الخالدون» (6)
هیچ کس در نشئه طبیعت، آرام نیست و نمىآرمد; زیرا دنیا آرامگاه نیست; چنانکه برزخ و قبر نیز آرامگاه نیست. این که در چهره سنگ قبر، نوشته مىشود: «آرامگاه» بر اساس نسبتبرزخ به دنیاست و گرنه قبر یا برزخ نیز نسبتبه قیامت، آرامگاه نیست، اگر چه برزخیان تلاش اهل طبیعت و دنیا را پشتسر گذاشتهاند; ولى در جوش و خروشند تا به «دار القرار» امن و مطلق که بهشت استبرسند. در حقیقتبهشت آرامگاه است.
در مناجات شعبانیه نیز در باره بیدارى از خواب غفلت آمده است:
«الهى لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک» (7)
خدایا! من غافل بودم و هیچ توفیق حرکت نداشتم مگر آنگاه که تو مرا بیدار کردى; اما براى این بیدارى، تلاش و کوشش لازم است. صداى انبیا وقتى به گوش کسى برسد، او را بیدار مىکند; حتى اگر خوابیده باشد و انبیا هم آمدهاند تا مردم خوابیده را بیدار کنند، ولى اگر خواب کسى، سنگین باشد، صداى انبیا هم چنین انسان خوابیده را بیدار نمىکند. از این رو ذات اقدس خداوند به رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید:
«و ما انتبمسمع من فى القبور» (8)
کسى که مرده یا خوابیده استسخن تو را نمىشنود تا زنده یا بیدار شود.
اما اگر کسى بیدار شود، مىفهمد باید حرکت کند و اگر حرکت نکند و دو لحظه در یک حال بماند، مغبون است. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«من استوى یوماه فهو مغبون» (9)
اگر کسى دو روزش یکسان باشد، گرفتار غبن و زیان است; منظور از «روز» هم شبانه روز یا روز در مقابل شب نیست. بنابراین، اگر کسى دو ساعت و حتى دو لحظهاش یکسان باشد، ضرر کرده است; زیرا عمر خود را داده و چیزى در مقابل آن نگرفته است، ولى اگر دائما به یاد حق باشد، چنانکه قرآن کریم مىفرماید:
«و اذکر ربک فى نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال ولا تکن من الغافلین» (10)
حتى دو دقیقه یا دو لحظهاش نیز، همسان نیست و او هر لحظه به ذات اقدس اله نزدیکتر مىشود و مىفهمد که هر مرتبهاى نسبتبه مرتبه آینده، نقص و هر مرتبه آینده نسبتبه گذشته کمال است. از این رو گفتهاند: «حسنات الابرار سیئات المقربین» (11) بنابراین، اولین شرط براى سیر و سلوک، بیدارى است. پس از بیدارى و عزم بر حرکت انسان سالک در مىیابد که براى حرکت، زاد و توشه، مرکب، راهنما و شناخت لازم است.
به نام خدا
غفلت، چرک جان
غفلت که یکى از موانع سیر انسان به سوى خداست، از نظر فرهنگ دین، رجس و چرک است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید:
«الغفلة ضلال النفوس» (12)
غفلت، گمراهى جان است. از «مناجات شعبانیه» نیز استفاده مىشود که غفلت، چرک جان آدمى است. امامان معصوم (علیهمالسلام) در مناجات مزبور به خدا عرض مىکردند: خدایا! ما از تو شاکریم که دلهایمان را از چرک غفلت پاک کردى:
«فشکرتک بادخالی فی کرمک و لتطهیر قلبی من اوساخ الغفلة عنک» (13)
و البته این تعبیرها «کنایه» نیست. بعضى مىپندارند که تعبیر از فضیلت و رذیلت اخلاقى به «طهارت» و «وسخ»، کنایه و مجاز است; اما این پندارى باطل است; زیرا انسان، گذشته از این که ظاهرى دارد، باطنى هم دارد، و باطنها در قیامت ظهور مىکند. در قیامت، برخى نورانى، سفید رو و روسفید و برخى دیگر، سیه رو، روسیاه و چرکینند و غسلین (چرکابه) که طعام تبهکاران است:
«فلیس له الیوم ههنا حمیم و لا طعام الا من غسلین لا یاکله الا الخاطئون» (14)
از غفلتها نشئت مىگیرد.
منشا هر آفتى که از بیرون دامنگیر ما مىشود، غفلت درون ماست و اگر در درون ما قلعه اعتقاد و التفات وجود داشته باشد آسیبى به ما نمىرسد; چون: «هر آن غافل زید غافل خورد تیر». در روایات آمده است: هیچ پرندهاى در حال ذکر تیر نمىخورد و هر تیرى به هر پرنده یا حیوان دیگر در میدان شکار اصابت کند در حال غفلت اوست. امام صادق (علیه السلام) مىفرماید: «ما من طیر یصاد فی بر ولا بحر ولا یصاد شیء من الوحوش الا بتضییعه التسبیح» (15) . همچنین آن حضرت مىفرماید: صاعقه به ذاکر خداوند اصابت نمىکند: «ان الصاعقة لا تصیب ذاکرا لله عزوجل» (16) . این گونه معارف، گذشته از جنبه علمى و اعتقادى براى ما اثرى تربیتى دارد تا از خدا و آیات او غافل نباشیم.
غفلت از خدا و آیات او با تهذیب روح، سازگار نیست; زیرا روح انسان هر لحظه در برابر خاطرات تلخ و شیرین، حالت تازهاى دارد و در برابر هر حالت تازه، حکم جدیدى طلب مىکند و حکم جدید را فن اخلاق بر عهده مىگیرد. کسى که از پدیدههاى درون خود غافل باشد، از درک موضوعات اخلاقى عاجز است و آنگاه از تشخیص احکام اخلاقى آنها هم ناتوان است و در این صورت ناخواسته به دام گناه مىافتد. به همین جهت دستور پرهیز از غفلتبه ما دادهاند.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«ایاکم و الغفلة فانه من غفل فانما یغفل عن نفسه» (17)
از غفلتبپرهیزید; زیرا به زیان جان شماست. پرهیز از غفلتبراى پرهیز از زیانهاى جان آدمى است و انسان باید در سود و زیان خود، موضوعات و احکام را یکى پس از دیگرى خوب تشخیص بدهد.
این حدیث نورانى به منزله آیه
«و من یبخل فانما یبخل عن نفسه» (18)
است; اگر کسى بخل ورزد، به زیان خود بخل مىورزد و چیزى را که باید براى آینده خود صرف کند صرف نمىکند.
خداى سبحان در قرآن کریم مىفرماید:
«و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله» (19)
هر کار خیرى که براى خدا انجام دهید وقتى به مهمانى خدا برسید، مىبینید در کنار سفره همان کار خیر نشستهاید. هرگز خدا به عهد خود خیانت نمىکند:
«اوفوا بعهدى اوف بعهدکم» (20)
و هیچ کس باوفاتر از خدا نیست:
«من اوفى بعهده من الله» (21) .
غفلتهایى که در مورد حفظ مال و مانند آن است، ضرر دنیایى دارد; ولى غفلت از تزکیه و نزاهت روح،غفلت از جان است و خسارت بزرگى در پى دارد; چون سرمایه از دست مىرود. این که خدا عدهاى را «خاسر» معرفى مىکند:
«و العصر ان الانسان لفى خسر» (22)
براى همین است که عدهاى بر اثر غفلت، از خویشتن خویش جدا مىشوند. شیطان هم با مال و جاه و منصب انسانها کارى ندارد و تنها با ایمان آنها کار دارد. اگر شیطان جان ما را شکار کند و به دام بیندازد، آنگاه دست و پاى ما در گرفتن مال حرام و رفتن به جاى آلوده باز، ولى در انجام کارهاى خیر، بسته مىشود.
.: Weblog Themes By Pichak :.