علل سیاه پوشی شیعیان در عزاداری
پاسخ اجمالی:
1. سیاه پوشی همدردی با اهل بیت است
سیاه پوشى شیعیان در عزاداری، یک نوع اظهار محبت وارادت به ساحت مقدس امامان اهل بیت علیهم السلام و اظهار همدردى با صاحب عزاى اصلى و حجت الهى حضرت حجت ابن الحسن المهدى (ارواحنا فداه) است.
2. سیاه پوشی برگرفته از سیره ائمه اطهار است
سیاهپوشى شیعیان برگرفته از سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) است.
از نگاه تاریخی، سیاه پوشى زنان در شهادت دو تن از سرداران سپاه اسلام (حضرت حمزه و جعفر طیار)، سیاه پوشى حضرت زهرا سلام الله علیها در سوگ پدر، امام حسن علیه السلام در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و بالاخره سیاه پوشى بانوان خاندان رسالت در شام و مدینه به اتفاق زنان مدینه در شهادت امام حسین علیه السلام شهرهى تاریخى دارد.
نکته مهم این است که همه این موارد تاریخی، در منظر پیامبر صلى الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام انجام شده و حتى بعضى از موارد، (مانند سیاه پوشى حضرت زهرا در عزاى رسول خدا و امام حسن در شهادت پدر و امام سجاد در مدینه) فعل خود معصوم است.
بنابراین، فرمایشاتى که از رسول گرامى اسلام یا امیرالمؤمنین و دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) در کراهت لباس سیاه وارد شده، با این سیره تخصیص خورده و شامل سیاهپوشى در عزاى شهداى اهل البیت (علیهم السلام) نمىشود.
بنابراین فرهنگ سیاه پوشى شیعیان برگرفته از سیره خود اهل بیت است؛ نه یک امر بدیع و مأخوذ از کار دیگران.
3. در روایات نهی ، معلل است ؛ و هر جا علت نبود ، نهی در کار نیست!
هدف روایات از مذمت لباس سیاه و منع آن توسط نبى مکرم اسلام صلى الله علیه وآله ، امام على و امام صادق (علیهما السلام) تشبه به جباران تاریخ همانند فراعنه مصر و حاکمان عباسى است؛ به ویژه عباسیان که در اوائل، براى تثبیت حکومتشان به نشانه طرفدارى از اهل بیت و سوگوار بودنشان در شهداى خاندان پیامبر سیاه پوشیدند؛ اما بعد از تثبیت قدرت براى ارعاب مردم و اظهار شکوه و هیبت، پوشیدن این رنگ را براى کار گزاران حکومت و مردم الزام مىکردند؛ تا آن جایى که پرچم حکومت نیز از رنگ سیاه انتخاب شد. آنان از این رنگ به عنوان نماد حکومتشان استفاده کردند.
از طرف دیگر با تغییر سیاست (طرفدارى اهل بیت)، با اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه وآله بیشتر از بنى امیه بدرفتارى کردند و امامان معصوم را در بند کشیده و در سیاهچالها به شهادت رساندند.
به این جهت امام صادق علیه السلام در ضمن روایات، پیروانش را از پوشیدن رنگ مشکى که در آن مقطع خاص، نماد جباران تاریخ بود برحذر داشتند و از آن به لباس «اهل نار، لباس فرعون و لباس اعداء الله» تعبیر کردند و الا فى نفسه این رنگ هیچ گونه حرمتى نداشته است.
پاسخ تفصیلی
نخستین و مهمترین شبهه از نظر وهابیت این است که على رغم روایات ائمه طاهرین علیهم السلام در مورد نهى و مذمت لباس سیاه و تشویق و تأکید آنان بر پوشیدن لباس سفید (چنانکه سیره خودشان هم همین بوده است)؛ شیعیان با پوشیدن لباس سیاه، به خصوص در ایام عزادارى صریحاً از دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام نافرمانى کرده و آنچه را ائمه نهى کردهاند مرتکب مىشوند.
قبل از نقد این شبهه، تذکر این نکته لازم است که : روایات نهى و مذمت از پوشش سیاه که ممکن است در بخش نخست از آن ها یادآورى شود، یک بحث مستقل دارد که در سومین بخش، مورد بررسى قرار مىگیرد.
از این مدعا مىتوان چند پاسخ ارائه کرد:
اظهار محبت و اعلام همدردی با اهل بیت (ع)
نخستین پاسخ این است که روایات نهى و منع پوشش سیاه، مطلق نبوده و مشروط به شرائطى است. به این بیان که پوشش سیاه فى نفسه مکروه نیست و اگر رنگ سیاه مطلقا مکروه بود، نباید در بعضى پوششها استثنا مىشد ! به عنوان مثال نباید پیامبر عمامه سیاه بر سر مىکردند ! و یا امام صادق علیه السلام عمامه و کفش و عباء سیاه را استثناء نمىکرد؛ با اینکه طبق روایاتى که در بخش سوم (بررسى روایات سیاهپوشی) خواهد آمد، به اقرار اهل سنت، پیامبر (ص)در فتح مکه عمامه سیاه بر سر داشتند ! و...
حال به بررسى دلیل کراهت پرداخته ومىگوییم کراهت از این جهت است که سیاه، پوشش اعداء الله است؛ زیرا آنها از میان سائر رنگها این رنگ را پوشش و شعار خودشان قرار دادند بنا براین ممنوعیت و مرجوحیت پوشش سیاه، از جهت شبیه کردن خود به لباس دشمنان است.
به عبارت دیگر، حکم در این مورد و موارد مشابه آن دائر مدار قصد است؛ به این صورت که اگر قصد انسان از پوشش این رنگ، تشبه به آنان و اخذ شعارشان باشد این مرجوح است اما اگر قصد او از پوشش به عنوان عزا و حزن بر مصیبت سیدالشهداء علیه السلام باشد راجح است؛ زیرا در رابطه به استحباب اظهار مصیبت و عزا، عموماتى از ائمه علیهم السلام وارد شده است.
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار یک باب را تحت عنوان استحباب گریه بر امام حسین علیه السلام گشوده که در آن حدود 20 روایت را جمع آورى کرده است، که در این جا به چند روایت اکتفا مىکنیم:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَافْرَحْ لِفَرَحِنَا وَعَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
ریّان بن شبیب مىگوید در نخستین روز ماه محرّم به محضر امام هشتم(علیه السلام)رسیدم، به من فرمود: ... اى پسر شبیب اگر مى خواهى در درجات عالى بهشت با ما باشى، پس در حزن ما اندوهگین و در شادى ما مسرور باش، و بر تو باد ولایت و دوستى ما، که اگر مردى ]در این جهان[ به سنگى مهر ورزد، خداى متعال او را در روز قیامت با همان سنگ محشور مى کند.
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج14، ص503 ، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983م.
این اظهار سوگ و سرور در غم و شادى آن بزرگواران، از مصادیق بارز «احیاى امر» و زنده داشتن نام و یاد و مرام آنان است.
قَالَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَبَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَمَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَأَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَمَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.
امام هشتم (علیه السلام) فرمود: هر کس مصائب ما خاندان را یادآور شود و به خاطر آنچه که بر ما وارد شده بر ما بگرید، روز قیامت در مقاماتى که خواهیم داشت همراه ما خواهد بود; و هر کس با یادآورى مصائب ما بگرید و دیگران را بگریاند، دیدگان وى در روزى که چشمها مى گریند نخواهد گریست; و هر کس در مجلسى بنشیند که در آن امر ما احیا مى شود ، قلبش در روزى که دلها در آن روز مى میرند، نخواهد مرد.
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص279، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983م
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ تَجْلِسُونَ وَتَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحیُوا أَمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَکَرَنَا وَذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَلَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر.
بکر بن محمد ازدى مىگوید که: امام صادق علیه السّلام از من پرسید: آیا به دور هم مىنشینید و از ما یاد مىکنید؟ عرض کردم: آرى، فدایت گردم!
حضرت فرمود: براستى من این گونه مجلس ها را دوست دارم، بر شماست که یاد و خاطره ما را زنده نگاه دارید، زیرا کسى که از ما یاد کند، و یا اگر از ما در نزد او نامى برده مىشود به اندازه بال مگسى (براى ما) اشک بریزد، خداوند همه گناهان او را اگر چه از کف روى دریا هم افزون تر باشد، مىآمرزد.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص187 ناشر: دار الرضى، قم، چاپ اول 14069هـ
همانگونه که در روایات ملاحظه مىشود برگزارى مجالس عزادارى و گریه و اشک ریختن در ماتم سرور شهیدان مورد رضایت و تأیید و دستور امام و یک امر پسندیده و راجح است؛ زیرا آثارى همانند حشر با اهل بیت، هم درجه بودن با آنان و بخشش گناهان مواردى است که تنها در این روایات به آنها اشاره شده است.
بدون تردید منشأ برپائى مجالس عزادارى همان پیوند ذاتى و الهى ولایت ائمه است که خداوند میان اهل بیت و شعیان برقرار ساخته است که در روایت ذیل خاطر نشان شده است:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَاخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَیَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَیَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَأَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّاوَاِلَیْنا.
خداوند متعال به زمین توجه کرد ما را برگزید و براى ما پیروانانى را برگزید که ما را یارى مىکنند و در شادى ما شادمان و در حزن ما اندوهناکاند و اموال و جانشان را در راه ما بذل مىکنند آن ها از مایند و نزدما [بر مىگردند.]
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج10 ص114 ، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983م
و هدف از برپائى اینگونه مجالس، احیاء امر اهل بیت است؛ زیرا شعیان با شرکت در این مجالس اعلام مىدارد که آنان در غم و مصیبتى که بر اهل بیت وارد شده شریک است و به نشانه اعلام همدردى علاوه بر این که قلب شان محزون و گرفته است در ظاهر نیز لباس سیاه برتن مىکند و زبان حال و سخن دل هر شیعه در ماتم سید الشهدا (ع) این است :
یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
اى کاش با آنها بودم و به رستگارى بزرگ مىرسیدم.
اقتداء به سیره اهل بیت (ع) در عزاداریها
الف ) سیاه پوشی در عزای اصحاب و رسول خدا (ص)
قبل از شهادت سیدالشهداء علیه السلام در صفحه تاریخ حوادث ناگوار و جانفرسایى براى پیامبر و اهل بیت علیهم السلام رخ داد. بنا به روایت مورخان در همه این رخدادها خاندان پیامبر، در سوگ شهداء و بزرگانشان سیاهپوش شدند.
توجه به نمونه هاى ذیل وجود این سیره را اثبات مىکند:
1. سیاه پوشی زنان در شهادت حضرت حمزه
در میان جنگهاى صدر اسلام غمبار ترین جنگ، نبرد «احد» است که در آن حدود 70 نفر از سپاه اسلام به شهادت رسید و از جمله کشته شدگان این واقعه، حضرت حمزه عموى بزرگوار پیامبر اسلام است.
بعد از این که پیامبر که خود در این جنگ مجروح شده بود با کوله بارى از اندوه به مدینه برگشت، در فضاى آکنده از غم، زنان در مصیبت شهدایشان اشک مىریختند و نوحه سرایى مىکردند. زنان مدینه به دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله در شهادت حمزه، این سردار فداکار اسلام نیز گریه کرده و جامه سیاه پوشیدند.
ازهرى از لغت شناسان معروف سیاهپوشى دختر ام سلمه را گزارش کرده است:
وفی الحدیث: (أنَّ بنت أبی سَلَمة تَسَلَّبتْ على حمزة ثلاثةَ أیام، فدعاها رسولُ الله صلى الله علیه وسلم وأمَرَها أن تَنصَّى وتَکتَحِل.
] زینب[ دختر ابى سلمه [ربیبه پیامبر] بر حمزه ـ که رضوان خدا بر آنها باد ـ سه روز گریست و لباس سیاه که ویژه عزادارى است، پوشید. سپس رسول خدا (صلى الله علیه وآله) وى را فرا خواند و به وى فرمان داد که بر موى خویش شانه زند و سرمه در چشم کشد
الأزهری، أبو منصور محمد بن أحمد، الوفاة: 370هـ، تهذیب اللغة ، ج 12، ص171،تحقیق: محمد عوض مرعب، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة : الأولى- 2001م ،
معنی «سلاب» در کتب اهل سنت
در روایت فوق، واژه «تسلبت» به معناى لباس سیاه مخصوص عزادارى است که زنان آن را مىپوشیدهاند.
ابن سلام هروی، صاحب غریب الحدیث نیز مىنویسد:
سلاب، یرید الثیاب السود التی تلبسها النساء فی المأتم.
مراد از سلاب، لباس سیاهى است که زنان در عزادارى آن را مىپوشند.
الهروی ، أبی عبید القاسم بن سلام ، متوفای(224)، غریب الحدیث، ج 1، ص190، تحقیق : محمد عبد المعید خان، ناشر: دار الکتاب العربی - بیروت ، چاپخانه : مجلس دائرة المعارف العثمانیة- حیدر آباد الدکن الهند، طبع الأولى1384
ابن سیده مرسی، مىگوید:
والسِّلابُ والسُّلُبُ ثیابٌ سُودٌ یلْبَسُها النِّساءُ للإِحدادِ
سلاب و سلب لباس سیاه است که زنان در عزادارى مىپوشند.
المرسی، ابوالحسن علی بن إسماعیل بن سیده (متوفای458هـ)، المحکم والمحیط الأعظم، ج 8 ، ص505، تحقیق: عبد الحمید هنداوی، ناشر: دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة: الأولى، 2000م.
زمخشرى ـ ادیب و مفسّر مشهور قرن 5 و 6 هجرى ـ روایت فوق را با اندکى تفاوت نقل کرده است:
بکت بنت امّ سلمة على حمزة (رضى اللّه عنهما) ثلاثة ایام وتسلّبت، فدعاها رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) فأمرها أن تَنَصّى وتکتحل.
و بعد از نقل این روایت مى نویسد:
تسلّبت: لبست السِلاب و هو سوادُ المُحِدّ. وقیل: خرقة سوداء کانت تُغَطّى رأسَها بها.
سلاب، جامه سیاهى است که زن عزادار بر تن مى کند و بنا به قولى، پارچه سیاهى که سر خویش را با آن مى پوشاند.
الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الفائق فى غریب الحدیث، تحقیق: على محمد بجاوى و محمد ابوالفضل ابراهیم ، ناشر: دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، طبع الثالثه 1399 ـ 1979).
ابن منظور در لسان العرب «سلاب» را «لباس سیاه» معنا کرده و سپس به روایت پوشیدن لباس سیاه توسط اسماء بنت عمیس در مصیبت جعفر بن أبىطالب )که در نمونه بعدى به آن اشاره خواهد شد؛( و ام سلمه در شهادت حضرت حمزه سید الشهداء استناد مىکند :
السلاب السلب ثیاب سود تلبسها النساء فی المأتم واحدتها سلبة سلبت المرأة وهی مسلب إذا کانت محدا تلبس الثیاب السود للحداد تسلبت لبست السلاب وهی ثیاب المأتم السود.
وفی الحدیث عن أسماء بنت عمیس أنها قالت لما أصیب جعفر أمرنی رسول الله فقال تسلبی ثلاثا ثم اصنعی بعد ما شئت.
وفی حدیث أم سلمة أنها بکت على حمزة ثلاثة أیام وتسلبت.
وقال اللحیانی المسلب السلیب السلوب التی یموت زوجها أو حمیمها فتسلب علیه تسلبت المرأة.
سلاب و سلب، لباس سیاهى است که زنان در عزادارى مىپوشند. مفرد مؤنث این واژه، سلبة است. سلبت المرأة به زنى گفته مىشود که براى عزادارى لباس سیاه بپوشد. تسلبت لبست السلاب همان لباس سیاه ماتم است.
در روایتی، اسماءبنت عمیس مىگوید: هنگامىکه جعفر طیار به شهادت رسید؛ پیامبر به من فرمود: سه روز جامه سیاه برتن کن بعد از آن هرچه خواستى انجام بده.
و در روایت ام سلمه آمده که آن بانو بر حضرت حمزه سه روز گریه کرد و سیاه پوشید.
لحیانى مىگوید: مسلب، سلیب و سلوب زنى است که شوهر یا حامى او مرده باشد پس در عزاى او سیاه بپوشد.
الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711هـ)، لسان العرب،ج 1، ص472 ـ 473، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى.
2. دستور پیامبر (ص) به سیاه پوشی زنان در شهادت جعفر طیار
جعفر طیار یکى دیگر از یاران مخلص پیامبر و بازوى پرتوان سپاه اسلام بود که در جنگ موته به شهادت رسید و این ضایعه بزرگ، رسول خدا را در سوگ نشاند. از این رو، با حضور در خانه جعفر، ضمن دلدارى از خانواده و فرزندان او به اسماء بنت عمیس دستور داد تا در عزاى شهادت آن عزیز جامه سیاه بپوشد.
این قطعه تاریخى نیز در منابع مهم اهل سنت با دو مضمون نقل شده است.
مضمون اول : «البسی ثوب الحداد»
احمد حنبل در مسند خود مىنویسد :
عن أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ قالت لَمَّا اصیب جَعْفَرٌ أَتَانَا النبی صلى الله علیه وسلم فقال أمى البسی ثَوْبَ الْحِدَادِ ثَلاَثاً ثُمَّ اصنعی ما شِئْتِ.
اسماء بنت عمیس مىگوید: هنگا مىکه جعفر به شهاد رسید، رسول خدا صلى الله علیه وآله به من فرمود: مادر من! سه روز جامه عزا در بر کند پس از آن هرچه خواستى انجام بده.
أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، (متوفای241) مسند، ج 6، ص438 ح 27508 ، ناشر: مؤسسة قرطبة مصر.
معنی حداد :
از نظر لغت واژه (حداد) به معناى ترک زینت و آرایش و بوى خوش و در بر نمودن لباس سیاه است. حدت المرأة على زوجها؛ یعنى زن پس از مرگ شوهر زینت و آرایش را ترک کند و در اندوه او لباس حزن که همان لباس سیاه است برتن کند.
ابن منظور در این باره مىگوید:
والحِدادُ: ثیاب المآتم السُّود. والحادُّ والمُحِدُّ من النساء: التی تترک الزینة و الطیب؛ وقال ابن درید: هی المرأَة التی تترک الزینة والطیب بعد زوجها للعدة. حَدَّتْ تَحِدُّ وتَحُدُّ حدّاً وحِداداً، وهو تَسَلُّبُها على زوجها.
حداد لباس سیاه ماتم است . حاد و محد زنانى است که آرایش و استعمال بوى خوش را ترک مىکند. ابن درید گفته است: حاد و محد زنى است که آرایش و بوى خوش را بعد از فوت شوهر به خاطر عده ترک مىکند. حدت،تحد و حداد لباس سیاه در بر کردن زن در فراق شوهر است.
ابن منظور الأفریقی المصری، محمد بن مکرم الوفاة: 711 ، لسان العرب ج 3 ، ص143، دار النشر: دار صادر- بیروت، الطبعة: الأولى.
عکبرى بغدادى ادیب و لغت شناس مشهور عرب، در دیوان خود مىنویسد:
والحداد ثیاب سود تلبس عند الحزن ومنه قوله علیه الصلاة والسلام لا یحل لامرأة تؤمن بالله والیوم الآخر أن تحد على أحد فوق ثلاث لیال إلا المرأة تحد على زوجها.
حداد لباس سیاهى است که در هنگام حزن و اندوه پوشیده مىشود. و از این قبیل است گفته رسول خدا صلى الله علیه وآله که فرمود: براى هیچ زنى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد جایز نیست در مرگ کسى فراتر از سه روز لباس سیاه بپوشد؛ مگر زنى که شوهرش مرده باشد.
العکبری البغدادی، أبو البقاء محب الدین عبد الله بن الحسین بن عبد الله (متوفای616هـ)، دیوان المتنبی ، ج 1، ص353، تحقیق : مصطفى السقا/إبراهیم الأبیاری/ عبد الحفیظ شلبی، ناشر: دار المعرفة- بیروت .
و در جاى دیگر مىگوید:
ربات الحداد لابسات الحداد وهی ثیاب سود یلبسها النساء ربات الحزن وهن اللواتی ماتت أزواجهن للحدیث الصحیح حدیث زینب ربیبة رسول الله بنت أم سلمة عن أمها وأم حبیبة عنه لا یحل لامرأة أن تحد على میت فوق ثلاث لیال إلا على زوج أربعة أشهر وعشرا .
ربات الحداد، زنانى است که حداد مىپوشند و حداد لباس سیاهى است که زنان آن را مىپوشند. ربات الحزن،آن زنانى است که شوهرهاى شان مرده است به خاطر حدیث صحیح روایت زینب ربیبه رسول خدا صلى الله علیه وآله دختر ام سلمه از مادرش و ام حبیبه از رسول خدا که فرمود: براى هیچ زنى جایز نیست که براى میتى فراتر از سه شب حداد نماید؛ مگر حداد زن براى شوهر به مدت چهار ماه و ده روز.
العکبری البغدادی، أبو البقاء محب الدین عبد الله بن الحسین بن عبد الله (متوفای616هـ)، دیوان المتنبی ، ج 4، ص296، تحقیق : مصطفى السقا/إبراهیم الأبیاری/عبد الحفیظ شلبی ، ناشر: دار المعرفة- بیروت .
و ابن اثیر مىگوید:
الحداد: ترک الزینة. ومنه الحدیث الحداد للمرأة المتوفى عنها زوجها. ومنه حدت المرأة على زوجها تحد حدادا بالکسر، فهی حاد بغیر هاء: إذا حزنت علیه ولبست ثیاب الحزن وترکت الزینة.
حداد ترک زینت است .حدت المرأة على زوجها تحد حدادا بالکسر یعنی؛ زنى که بر مرگ شوهر محزون شود و لباس حزن بپوشد و زینت را ترک نماید.
الجزری، أبو السعادات المبارک بن محمد (متوفای: 606 ) النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج1، ص352 ، تحقیق: طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحی، ناشر: المکتبة العلمیة- بیروت- 1399هـ - 1979م .
و فیومىدر مصباح المنیر، نظیر عبارت نهایه را آورده است:
َحدَّتِ: المرْأَةُ عَلَى زَوْجِهَا (تَحِدُّ) و(تَحُدُّ) (حِدَاداً) بِالْکَسْرِ فَهِىَ (حَادٌّ) بغَیْرِ هَاءٍ و(أحَدَّتْ إحْداداً) فَهِىَ (مُحِدٌّ) و(مُحِدَّةٌ) إذا تَرَکَتِ الزِّینَةَ لِمَوْتِهِ.
الفیومی، أحمد بن محمد بن علی المقری (الوفاة: 770هـ )، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص125(ماده حد)، دار النشر: المکتبة العلمیة – بیروت.
مضمون دوم : «تسلبی ثلاثا ثم أصنعی ما شئت»
ابن جعد از علماى بنام اهل سنت در مسند خویش که جزو اولین کتب روایى اهل سنت است مىنویسد:
حدثنا محمد بن بکار بن الریان نا محمد بن طلحة عن الحکم بن عتیبة عن عبد الله بن شداد بن الهاد عن أسماء بنت عمیس أنها قالت لما أصیب جعفر أمرنی رسول الله صلى الله علیه وسلم قال تسلبی ثلاثا ثم أصنعی ما شئت
اسماء بنت عمیس مىگوید: هنگامىکه جعفر طیار به شهادت رسید؛ پیامبر به من فرمود: سه روز جامه سیاه برتن کن بعد از آن هرچه خواستى انجام بده.
الجوهری البغدادی ،علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن الوفاة: 230، مسند ابن الجعد ج 1،، ص398 ش 2714 ، تحقیق : عامر أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة نادر- بیروت – الطبعة : الأولى، 1410- 1990 ،
این روایت با همین مضمون در بسیارى از کتب اهل سنت ، نقل شده است :
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفای671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج 3، ص181 ناشر: دار الشعب، القاهرة.
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، بیروت.ج7، ص97، ناشر: مکتبة المعارف،
الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای 1255هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج7، ص97 ناشر: دار الجیل، بیروت 1973
همانطورى که گذشت، «سلاب» به معنى پوشیدن لباس عزادارى است. همچنین در ذیل این روایت، صریحاً علماى اهل سنت، تسلبى را به پوشیدن لباس سیاه تفسیر کردهاند.
ابن منظور بعد از ذکر این روایت مىگوید:
تسلبی أی البسی ثیاب الحداد السود وهی السلاب تسلبت المرأة إذا لبسته وهو ثوب أسود تغطی به المحد رأسها.
تسلبى یعنی؛ لباس سیاه ماتم بپوش، و آن همان سلابی(لباسى سیاهی) است که زن مىپوشد و آن همان لباس سیاهى است که زن عزادار، سرش را با آن مى پوشاند.
الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711هـ)، لسان العرب،ج 1، ص472 ـ 473، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى.
در هردو روایت، واژه هاى «تسلبی» و «الحداد» به معناى جامه سیاه مخصوص عزادارى است که اسماء به دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله آن را پوشید و آرایش و زینت را در غم مصیبت جعفر، ترک کرد.
<!--[if !supportLists]-->3. <!--[endif]-->سیاه پوشی حضرت زهرا (س) در سوگ رسول خدا (ص)
غمبارترین روزها در صدر اسلام، روز رحلت رسول خدا صلى الله علیه وآله بود. در ارتحال جانسوز او، زنان و دختر گرامىاش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها لباس سیاه برتن کردند.
حضرت زهرا نه تنها در ایام رحلت پیامبر، بلکه تا آخرین روزهاى عمر خود عزادار پدر بود و شب و روز در ماتم او اشک مىریخت و ابراز اندوه مىکرد. روایت ذیل عمق دلسوختگى او را چنین ترسیم مىکند:
فضه مىگوید: حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) روز هشتم رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله) در جمع زنان بنى هاشم، بر سر قبر آن حضرت با آن حالت اندوهناک در خطابى به پدر فریاد برآورد:
ثُمَّ نَادَتْ یَا أَبَتَاهْ انْقَطَعَتْ بِکَ الدُّنْیَا بِأَنْوَارِهَا وَزَوَتْ زَهْرَتُهَا وَکَانَتْ بِبَهْجَتِکَ زَاهِرَةً فَقَدِ اسْوَدَّ نَهَارُهَا فَصَارَ یَحْکِی حَنَادِسَهَا رَطْبَهَا وَیَابِسَهَا... وَالثَّکْلُ شَامِلُنَا وَالْبُکَاءُ قَاتِلُنَا وَالْأَسَى لَازِمُنَا .
ثُمَّ زَفَرَتْ زَفْرَةً وَأَنَّتْ أَنَّةً کَادَتْ رُوحُهَا أَنْ تَخْرُج ... .
پدر جان! با رفتن تو دنیا روشنىهاى خویش را از ما برگرفت و نعمت و خوشیش را از ما دریغ کرد.جهان، به حسن و جمال تو، روشن و درخشان بود (ولى اکنون با رفتن تو) روز روشن آن سیاه گشته و تر و خشکش حکایت از شبهاى بس تاریک دارد ... و حزن و اندوه، همواره، ملازم ماست..
سپس آن بانو فریادى زد و نالهاى کرد که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت نماید.
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، 43/174 ـ 180تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م
حضرت زهرا سلام الله علیها طبق روایت معتبر، مشتى از خاک قبر مطهر پدر را بر دیدگان خود گذاشته و فرمود:
ما ذا على من شمّ تربة احمد ان لا یشمّ مدى الزّمان غوالیا
صبّت علىّ مصائب لو انّها صبّت على الأیّام صرن لیالیا.
سزاوار است کسى که تربت احمد را بویید در طول روزگار عطرى نبوید. ناگوارى ها و مصیبتهاى که بر من فرود آمده اگر بر روزهاى روشن وارد شده بود شب تار مىگردید.
ابن شهر آشوب، ( متوفای 588هـ) ، مناقب آل أبی طالب ج1 ص208 تحقیق : لجنة من أساتذة النجف الأشرف، ناشر: المکتبة الحیدریة- النجف الأشرف 1376- 1956 م.
سیاه پوشی در عزای اهل بیت (ع)
نمونه هایى از سیاهپوشى در عزاى سرداران سپاه اسلام و پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) بیان شد؛ در این قسمت به نمونه هاى دیگرى از سیاه پوشى اهل بیت علیهم السلام در سوگوارى امامان علیهم السلام اشاره مىکنیم تا روشن شود که سیاهپوشى یک سنت دیرینه در میان خاندان رسول خدا صلى الله علیه وآله است.
1. سیاه پوشی امام حسن (ع) در شهادت امیر مؤمنان علی(ع)
امام على علیه السلام در سال چهلم هجرى در سحرگاه نوزده هم ماه مبارک رمضان در محراب عبادت در حال اقامه نماز صبح، توسط شمشیر زهر آلود ابن ملجم مرادى ضربت خورد و در شب بیست و سوم ماه رمضان به شهادت رسید و فرزندان و شیعیانش در غم او به سوگ نشستند.
امام حسن(ع) در سوگ پدر، در حالیکه جامه سیاه برتن داشت براى مردم خطبه خواند.
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، سیاهپوشى امام حسن علیه السلام را به نقل از ابو الحسن على بن محمّد مدائنى تاریخ نگار مشهور قرن 2 و 3 هجرى، (که در مدائن و بغداد مى زیسته و عصر امام صادق تا امام هادى (علیهما السلام) را درک کرده) آورده است:
قال المدائنی ولما توفی علی علیه السلام- خرج عبد الله بن العباس بن عبد المطلب إلى الناس- فقال إن أمیر المؤمنین علیه السلام توفی وقد ترک خلفا- فإن أحببتم خرج إلیکم- وإن کرهتم فلا أحد على أحد- فبکى الناس وقالوا بل یخرج إلینا- فخرج الحسن علیه السلام فخطبهم- فقال أیها الناس اتقوا الله فإنا أمراؤکم وأولیاؤکم- وإنا أهل البیت الذین قال الله تعالى فینا- إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ- وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً- فبایعه الناس- . وکان خرج إلیهم وعلیه ثیاب سود.
زمانى که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درگذشت، عبدالله بن عباس به سوى مردم بیرون آمد و گفت: امیرمؤمنان از جهان در گذشته و جانشینى از خود برجاى نهاده است. اگر دوست مى دارید، به سوى شما بیرون آید و اگر نه، کسى را بر کسى [اجبارى] نیست. مردم به گریه افتادند و گفتند (خیر) بلکه بیرون آید. پس امام حسن به سوى مردم بیرون آمد و براى آنان خطبه خواند و فرمود: اى مردم! از خدا بترسید و تقوا پیش گیرید که ما امیران و اولیاى [امور] شما هستیم و ما همان خاندانى هستیم که خداوند در حق ما آیه تطهیر را نازل فرموده است... پس مردم با امام بیعت کردند.
امام به سوى مردم بیرون آمد؛ در حالى که جامه هاى سیاه پوشیده بود.
إبن أبیالحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ج 16 ، ص22 ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
احمد بن حنبل در فضائل الصحابة از ابى رزین روایت مىکند که امام حسن مجتبى (ع) بعد از شهادت امیرمومنان ، در حالىکه عمامهاى سیاه بر سر داشتند ، براى مردم سخنرانى کردند :
حدثنا عبد الله قال حدثنی أبی نا وکیع عن شریک عن عاصم عن أبی رزین قال خطبنا الحسن بن علی بعد وفاة علی وعلیه عمامة سوداء فقال لقد فارقکم رجل لم یسبقه الأولون بعلم ولا یدرکه الآخرون.
ابى زرین مىگوید: بعد از در گذشت علی، (پسرش) حسن در حالىکه عمامه سیاه برسر داشت براى ما خطبه خواند. و فرمود: مردى از میان شما رفت که از نظر مقام علمى کسى [جز رسول خدا] بر او پیشى نگرفت و بعد از او نیز همانند او نخواهد بود.
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241هـ)، فضائل الصحابة،ج 2، ص600، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.
و ذهبى همین روایت (بدون اشاره به ماجراى شهادت امیرمومنان) را در دو جا از ابى رزین روایت مىکند، و مىگوید آن حضرت لباس سیاه برتن، و عمامه سیاه بر سر داشتند !
شریک عن عاصم عن أبی رزین قال خطبنا الحسن بن علی وعلیه ثیاب سود وعمامة سوداء
از ابى رزین روایت شده است که حسن بن على براى ما سخنرانى کرد ، در حالیکه عمامه سیاه و لباس سیاه برتن داشت .
سیر أعلام النبلاء ج 3، ص267 و ص272 ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی
اتحاد راوى ، و مضمون روایت ، نشانگر یکى بودن در ماجرا و سیاه پوشى آن حضرت ، در عزاى امیرمومنان على علیه السلام است !
2. سیاه پوشی در شهادت امام حسن مجتبی(ع)
دو شخصیت برجسته اهل سنت، (ابن عساکر در تاریخ دمشق و حاکم در مستدرک) به سند متصل از عایشه دختر سعد روایت کرده است که زنان بنى هاشم در سوگ امام حسن مجتبى علیه السلام یک سال زینت را ترک کردند و لباس سیاه پوشیدند:
حاکم نیشابورى مىنویسد :
قال بن عمر وحدثتنا عبیدة بنت نائل عن عائشة بنت سعد قالت حد نساء، الحسن بن علی سنة.
زنان تا یک سال، براى حسن بن على لباس سیاه پوشیدند.
الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله، (متوفای: 405 هـ)، المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص189، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت الطبعة: الأولى 1411هـ - 1990م
شبیه همین مضمون را در تاریخ مدینه دمشق نقل مىکند:
عن عائشة بنت سعد قالت: حدت نساء بنی هاشم على الحسن بن علی سنة.
زنان بنىهاشم تا یک سال براى حسن بن على لباس سیاه پوشیدند .
الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله، (متوفای: 571 )، تاریخ مدینة دمشق، ج 13، ص295، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العماری، ناشر: دار الفکر، بیروت- 1995
ابن اثیر نیز در الأسد الغابة مىنویسد:
ولما مات الحسن أقام نساءُ بنی هاشم علیه النواح شهراً، ولبسوا الحداد سنة.
وقتى حسن بن على از دنیا رفت ، زنان بنىهاشم تا یک ماه بر او عزادارى کرده و تا یک سال لباس سیاه پوشیدند.
الجزری ، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الوفاة: 630هـ ، أسد الغابة فی معرفة الصحابة ج 2 ، ص 22 ، تحقیق : عادل أحمد الرفاعی ، ناشر: دار إحیاء التراث العربی- بیروت / لبنان الطبعة : الأولى- 1417 هـ - 1996 م
در این روایات واژه هاى «حدت» و «حد» و «الحداد» به کار رفته است که به معناى ترک زینت و جامه سیاه ماتم در بر کردن است که متن لغت شناسان در توضیح این واژه بیان شد.
3. سیاه پوشی در شهادت امام حسین(ع)
موضوع سیاه پوشى خاندان عترت در عزاى شهادت امام حسین علیه السلام، در تاریخ اسلام از برجستگى خاصى برخوردار است. که تاریخ نگاران و سیره نویسان موارد ذیل را ذکر کرده اند:
الف: سیاهپوشى زنان و امام سجاد(علیه السلام) در شام
پس از پایان خطبه تاریخى و افشاگرانه امام سجاد(علیه السلام) در مسجد دمشق منهال برخاست و عرض کرد: اى فرزند رسول خدا! چگونه صبح کردى؟ امام زین العابدین سلام الله علیه فرمود:
کیف حال من اصبح وقد قتل ابوه وقلّ ناصره وینظر الى حرم من حوله اسارى فقد فقدوا الستر والغطاء وقد اعدموا الکافل والحمى، فما ترانى الاّ اسیراً ذلیلا قدعدمت الناصر والکفیل قد کسیت انا واهل بیتى ثیاب الأسى وقد حرمت علینا جدید العرى.
چگونه است حال کسى که پدرش به قتل رسیده و یارانش اندکاند و اهل و عیالش اسیر و بى پوشش و حجاب و بى سرپرست و حامى هستند.پس مرا جز (به هیئت) اسیرى خوار (و گرفتار در چنگ دشمن) که یار و سرپرست خویش را از دست داده نمى بینى. همانا من و اهل بیتم لباس عزاپوشیدهایم و (پوشیدن) لباس نو بر ما روانیست ..
الحائری، جعفر عباس، (معاصر) بلاغة الإمام علی بن الحسین(ع)، ص93 ناشر: دار الحدیث للطباعة والنشر، ایران: قم المقدسة، الطبعة الأولى 1425 - 1383ش
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج4 19 باب 2 النصوص على الخصوص على إمامته و الوصیة إلیه و أنه دفع إلیه الکتب و السلاح و غیرها و فیه بعض الدلائل و النکت ..... ، ص17
واژه «الاسی» در لغت به معناى حزن و اندوه بر چیزى است. بنا براین، تعبیر «ثیاب الاسی» در روایت به معناى لباس حزن است. وهمانطور که گذشت، حداد یا همان لباس سیاه، لباس مرسوم در زمان عزادارى بوده است. این روایت نشان مىدهد که امام سجاد علیه السلام و بقیه اهل بیت در شام لباس سیاه پوشیدند.
خلیل ابن احمد یکى از واژه شناسان مىنویسد:
أسی: الأسى، مقصور: الحزن على الشیء ..
واژهى «الأسی» اسم مقصور، از ماده «أسی» به معناى حزن بر چیزى است.
الفراهیدی، الخلیل بن أحمد (متوفای: 175هـ )، کتاب العین ج 7، ص332 ، تحقیق : د مهدی المخزومی/ د إبراهیم السامرائی، ناشر: مکتبة الهلال.
طبق روایت دیگر، اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه وآله در شام، در مدت هفت روزى که براى سالار شهیدان عزادارى کردند؛ لباس سیاه پوشیدند:
فَلَمَّا أَصْبَحَ اسْتَدْعَى بِحَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله- فَقَالَ لَهُنَّ أَیُّمَا أَحَبُّ إِلَیْکُنَّ- الْمُقَامُ عِنْدِی أَوِ الرُّجُوعُ إِلَى الْمَدِینَةِ- وَلَکُمُ الْجَائِزَةُ السَّنِیَّةُ قَالُوا نُحِبُّ أَوَّلًا- أَنْ نَنُوحَ عَلَى الْحُسَیْنِ قَالَ افْعَلُوا مَا بَدَا لَکُمْ- ثُمَّ أُخْلِیَتْ لَهُنَّ الْحُجَرُ وَالْبُیُوتُ فِی دِمَشْقَ- وَلَمْ تَبْقَ هَاشِمِیَّةٌ وَلَا قُرَشِیَّةٌ- إِلَّا وَلَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَى الْحُسَیْنِ- وَنَدَبُوهُ عَلَى مَا نُقِلَ سَبْعَةَ أَیَّام.
هنگامى که صبح شد یزید حرم و اهل بیت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را خواست و به ایشان گفت: دوست دارید نزد من بمانید یا بجانب مدینه مراجعت نمائید؟ من جایزه فراوانى بشما خواهم داد. آنان گفتند: ما اولاً دوست داریم براى امام حسین نوحه و عزادارى کنیم. یزید گفت: هر چه در نظر دارید انجام دهید. سپس حجرههائى در دمشق براى آنان تخلیه شد و مشغول عزادارى شدند هیچ زنى هاشمى و قریشى نماند مگر اینکه در ماتم امام حسین علیه السلام لباس سیاه پوشیدند و بر او هفت روز عزادارى و گریه کردند.
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،ج 45، ص196 تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء- بیروت - لبنان، الطبعة الثانیة المصححة، 1403- 1983 م.
البحرانی، الشیخ عبد الله متوفای1130، العوالم ، الإمام الحسین (ع)،، ص422، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی (ع، ناشر: مدرسة الإمام المهدی (عج)، قم، الطبع الأولى المحققة 1407 - 1365 ش
النوری، المیرزا حسین (متوفای1320) مستدرک الوسائل ، ج 3، ص327،تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - بیروت – لبنان ،الطبعة الثانیة: 1408– 1988
ب: سیاه پوشی زنان هاشمى در مدینه
بعد از این که اهل بیت امام حسین علیه السلام از کوفه و شام به مدینه رسول خدا صلى الله علیه وآله بر گشتند، تمام زنان بنى هاشم با پوشیدن لباس سیاه به عزادارى پرداختند.
روایت ذیل بیانگر این ماجرا است:
عن الحسن بن ظریف بن ناصح، عن أبیه، عن الحسین بن زید، عن عمر بن علی بن الحسین، قال: لما قتل الحسین بن علی علیهما السلام لبسن نساء بنی هاشم السواد والمسوح وکن لا یشتکین من حر ولا برد وکان علی بن الحسین علیهما السلام یعمل لهن الطعام للمأتم.
ابوحفص عمر، فرزند امام سجاد و برادر ناتنى امام باقر مىگوید: زمانى که حسین بن على(علیهما السلام) به شهادت رسید، زنان بنىهاشم لباسهاى سیاهو جامههاى خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمىکردند و پدرم، على بن الحسین(علیهما السلام) به علت (اشتغال آنان به) مراسم عزادارى، برایشان غذا آماده مىکرد.
أحمد بن محمد بن خالد البرقی، (متوفای274) المحاسن، ج2 ص420 ، تحقیق: السید جلال الدین الحسینی، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، طهران، الطبعة الأولی1330 ش
این روایت از نظر سند نیز معتبر است ( بحث سندى آن در بخش سوم مطرح شده است) و از نظر دلالت هم کاملاً معنایش روشن است .
4 . سیاه پوشی ام سلمه در مصیبت امام حسین (ع):
ام سلمه از زنان مورد احترام رسول خدا و شاهد نزول آیه تطهیر در شأن پنج تن آل عبا بود. این زن با وفا، علاقه خاصى به فرزندان رسول خدا (ص) و به خصوص امام حسین علیه السلام داشت وحضرت سید الشهداء او را مادر صدا مىزد.
ام سلمه در عصر عاشورا، رسول خدا صلى الله علیه وآله را در خواب دید در حالى که سر و ریش مبارکش پر از خاک بود. ام سلمه از این وضع رسول خدا پرسید در جواب فرمود: الآن حسین کشته شد:
وأخرج الترمذی أن أم سلمة رأت النبی صلی الله علیه وآله باکیا وبرأسه ولحیته التراب فسألته فقال: (قتل الحسین آنفا)
الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الوفاة: 973هـ ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص567 تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان 1417هـ 1997م ، الطبعة : الأولى
این بانو، بعد از شهادت امام حسین (ع) در مسجد پیامبر خیمه سیاه برپا کرد و خود جامه سیاه پوشید.
عن ابى نعیم باسناده عن ام سلمه رضوان الله علیها انّها لمّا بلغها مقتل الامام الحسین بن على(علیهما السلام) اضربت قبة سوداء فى مسجد رسول الله(صلى الله علیه وآله) ولبست السواد.
به روایت ابو نعیم اصفهانی، بعد از این که ام سلمه خبر شهادت امام حسین (ع) را شنید؛ در مسجد پیامبر خیمه سیاه برپا کرد و خود جامه سیاه پوشید.
ادریس قرشى،عمادالدین، عیون الاخبار و فنون الآثار،، ص109،(طبع بیروت)
این موارد، نمونه هایى از سیاه پوشى اهل بیت در عزادارى امام حسین علیه السلام بود.
بعد از آن در طول تاریخ نیز موارد زیادى از سیاه پوشی، در شهادتها و وفیات نقل شده است واگر صفحات تاریخ را مرور کنیم موارد زیادى از سیاهپوشى در زمان حیات ائمه و در دوره غیبت دیده مىشود و این سیره تا به امروز در میان شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم السلام ادامه داشته و تا همیشه تاریخ ادامه خواهد داشت.
بنا براین، سیاه پوشى شیعیان در طول تاریخ برگرفته از سیره اهل بیت و اقتداء به سیره آن پاکان است.
تناسب پوشش سیاه با عزاداری
رنگ سیاه گذشته از اینکه داراى خواص و آثارى همانند خاصیت حجاب کامل و هیبت و صلابت است، متناسب ایام عزادارى در ابراز غم و اندوه است؛ زیرا شخص عزادار در مصیبت از دست دادن عزیزش داغدار و اندوهناک است و هیچ خوشى و شادمانى نمىتواند جاى آن را بگیرد.
به همین جهت مىبینیم که در نقاط مختلف عالم، مصیبت دیدگان از همین رنگ استفاده مىکنند و حتى دوستان نزدیک نیز براى ابراز همدردى با صاحب مصیبت سیاه مىپوشند و هرچه زمان مىگذرد این رسم منطقى پر رونقتر مىگردد و علت اصلىاش این است که رنگ سیاه ذاتاً حزن آور است.
در سفارش امام صادق علیه السلام به حنان بن سدیر، یکى از خصایص رنگ سیاه (حزن آورى یا وارث حزن) شمرده شده است:
عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَفِی رِجْلِی نَعْلٌ سَوْدَاءُ فَقَالَ یَا حَنَانُ مَا لَکَ وَلِلسَّوْدَاءِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فِیهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ تُضْعِفُ الْبَصَرَ وَتُرْخِی الذَّکَرَ وَتُورِثُ الْهَمَّ وَمَعَ ذَلِکَ مِنْ لِبَاسِ الْجَبَّارِینَ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا أَلْبَسُ مِنَ النِّعَالِ قَالَ عَلَیْکَ بِالصَّفْرَاءِ فَإِنَّ فِیهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ تَجْلُو الْبَصَرَ وَتَشُدُّ الذَّکَرَ وَتَدْرَأُ الْهَمَّ وَهِیَ مَعَ ذَلِکَ مِنْ لِبَاسِ النَّبِیِّینَ.
حنّان بن سُدَیر، مىگوید خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم در حالى که نعلین سیاه در پایم بود فرمود: اى حنان ترا چه شده که نعلین سیاه پوشیدهای، آیا نمى دانى که رنگ سیاه مایه ضعف بینایى و تقلیل شهوت و مورث غم و اندوه است؟ و علاوه بر این، از لباس جباران است. از امام پرسیدم چه نوع نعلینى به پا کنم؟ پاسخ داد: بر تو باد به پوشیدن نعلین زرد که در آن سه خاصیت است: چشم را جلا مىبخشد، قوّه شهوت را تقویت مىکند، و غم و اندوه را زایل مى سازد
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 6، ص466 ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
در روایت دیگر امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: زمین و خورشید چهل صبح در ماتم سیدالشهداء علیه السلام به (سیاهى و تیرگی) گریه کرد:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَا زُرَارَةُ إِنَّ السَّمَاءَ بَکَتْ عَلَى الْحُسَیْنِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَإِنَّ الْأَرْضَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَإِنَّ الشَّمْسَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالْکُسُوفِ وَالْحُمْرَةِ وَإِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَانْتَثَرَتْ وَإِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَإِنَّ الْمَلَائِکَةَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَیْنِ وَمَا اخْتَضَبَتْ مِنَّا امْرَأَةٌ وَلَا ادَّهَنَتْ وَلَا اکْتَحَلَتْ وَلَا رَجَّلَتْ حَتَّى أَتَانَا رَأْسُ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ لَعَنَهُ اللَّهُ.
امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: همانا آسمان در سوگ حسین (علیه السلام) چهل صبح خون و زمین چهل صبح به سیاهى و خورشید چهل صبح به کسوف [تیرگى و گرفتگى] و سرخى گریه کرد و کوه ها از هم جدا و پراکنده شد و دریاها شکافته شد و فرشتگاه چهل صبح بر امام حسین علیه السلام گریه کرد و هیچ زنى از ما (اهل بیت) بر چهره خویش خضاب نبست و روغن نمالید و سرمه نکشید و شانه بر موى نزد تا آنکه سر ابن زیاد ملعون براى ما آورده شد.
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج: 45، ص207 تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.
در روایت سوم امام صادق علیه السلام به زنانى که شوهر از دست دادهاند دستور مىدهد که لباس سیاه بپوشند و از پوشیدن لباسهاى رنگى خوددارى کنند:
وَعَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ وَلَا تَلْبَسُ الْحَادُّ ثِیَاباً مُصَبَّغَةً وَلَا تَکْتَحِلُ وَلَا تَطَیَّبُ وَلَا تَتَزَیَّنُ حَتَّى تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا وَلَا بَأْسَ أَنْ تَلْبَسَ ثَوْباً مَصْبُوغاً بِسَوَادٍ.
امام صادق علیه السلام فرمود: زن شوهر مرده جامه رنگى نپوشد وتا سپرى شدن ایام عده از پوشیدن لباسهاى رنگین، سرمه زدن، بوى خوش به کار بردن و زینت کردن بپرهیزد؛ اما پوشیدن لباس به رنگ سیاه اشکال ندارد.
النوری، المیرزا حسین (متوفای1320) مستدرک الوسائل ، ج 15،، ص361 تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - بیروت – لبنان ،الطبعة الثانیة: 1408 – 1988
واژه (حاد) در این روایت به معناى زن شوهر مرده است که در مدت عده وفات آرایش و استعمال بوى خوش را ترک مىکند:
الحادُّ والمُحِدُّ من النساء: التی تترک الزینة و الطیب؛ و قال ابن درید: هی المرأَة التی تترک الزینة والطیب بعد زوجها للعدة.
الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711هـ)، لسان العرب، ج3، ص43 ماده (حد) ناشر: دار صادر- بیروت، الطبعة: الأولى.
این دو روایت نشان مى دهد که رنگ سیاه، متناسب با عزا و اندوه است.
همچنین روایات دیگر نشان مىدهد که نپوشیدن رنگ سیاه و پوشیدن رنگهاى دیگر متناسب با ایام شادى و جشن و سرور است. از جمله روایاتى که در روز آغاز ولایت امام زمان و روز غدیر را (روز کندن جامه سیاه) معرفى کردهاند:
حذیفه مىگوید: امیرالمؤمنین فرمود: براى روز تاجگذارى امام زمان، هفتاد دو اسم است. عرض کردم یا امیر المؤمنین دوست دارم اسامى این روزها را بشنوم حضرت شروع کرد به شرح اسمهاى این روز و فرمود:
هَذَا یَوْمُ الِاسْتِرَاحَةِ، وَیَوْمُ تَنْفِیسِ الْکُرْبَةِ، وَیَوْمُ الْغَدِیرِ الثَّانِی ....
تا به اینجا رسید و فرمود: روز کندن جامه سیاه است:
وَیَوْمُ نَزْعِ السَّوَادِ،... .
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 3، ص127، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403- 1983 م.
روایت دوم مربوط به روز غدیر است که از آن به (یوم نزع السواد) تعبیر کرده است:
رواه عن الرضا علیه السلام قال إذا کان یوم القیامة زفت أربعة أیام إلى الله کما تزف العروس إلى خدرها قیل ما هذه الأیام قال یوم الأضحى ویوم الفطر ویوم الجمعة ویوم الغدیر وإن یوم الغدیر بین الأضحى و الفطر والجمعة کالقمر بین الکواکب وهو الیوم الذی نجا فیه إبراهیم الخلیل من النار فصامه شکرا لله وهو الیوم الذی أکمل الله به الدین فی إقامة النبی علیه السلام علیا أمیر المؤمنین علما وأبان فضیلته ووصاءته فصام ذلک الیوم... .
ویوم لبس الثیاب ونزع السواد ویوم الشرط المشروط ویوم نفی الغموم [الهموم] ویوم الصفح عن مذنبی شیعة أمیر المؤمنین وهو یوم السبقة ویوم إکثار الصلاة على محمد وآل محمد ویوم الرضا ویوم عید أهل بیت محمد .
حضرت رضا علیه السلام فرمود: هنگامى که روز قیامت برپا شود، چهار روز را زینت میدهند همان طور که عروس را آرایش، میکنند، گفته شد: این چهار روز کدام ایام هستند؟.
فرمود: روز عید قربان، روز فطر، روز جمعه، و روز غدیر، اما روز غدیر در بین اضحى و فطر و روز جمعه مانند ماه در بین ستارگان است، و آن روزیست که ابراهیم علیه السلام از آتش نجات پیدا کرد و براى شکرگزارى آن روز را روزه گرفت.
روز عید غدیر همان روزیست که خداوند دین را کامل گردانید و حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله على علیه السلام را بعنوان خلافت و حکومت براى مردم برگزید، و فضیلت و وصایت او را آشکار کرد، و آن روز را روزه مىگرفت......
غدیر روزى است که در آن باید جامه نیکو پوشید و لباسهاى سیاه را از بدن دور کرد، و آن روزى است که غمها در آن زدوده مىشود، و گناهان شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام آمرزیده مىشود.
غدیر روزى است که در آن نسبت به کارهاى خیر باید سبقت گرفت، و روزى است که در آن باید به محمد و آل محمد بسیار صلوات فرستاد.
غدیر روزى است که خداوند در آن روز دین اسلام را کامل کرد و آن را پسندید، و روز عید آل محمد علیهم السلام میباشد
السید ابن طاووس، (متوفای664) إقبال الأعمال، ص464 ، تحقیق: جواد القیو مىالاصفهانی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلا مى1414هـ
طبق این روایات میان رنگ سیاه و عزادارى رابطه طبیعى وجود دارد خصوصاً با توجه به این که روز نهم ربیع الاول مسبوق به ایام طولانى عزادارى محرم و صفر است. اگر میان رنگ ها و این ایام تناسبى نبود، امام علیه السلام هم چنان تعبیراتى را ذکر نمىفرمود.
با حفظ این تناسب منطقى و عاطفی، از دیدگاه علم روان شناسى نیز، رنگ سیاه کاهش دهنده آلام در مصائب است و انسان مصیبت دیده را در اضطراب ناشى از فقدان شخص محبوب، به سمت آرامش دعوت مىکند.
فتاوای فقهاء شیعه بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری
فقهاء شیعه (اعلى الله مقامهم) با استناد به روایات، پوشیدن لباس سیاه را در ایام عزادارى سیدالشهداء علیه السلام جایز و مستحب مىدانند. این مطلب را گاه در فتوا و گاهى در وصیت نامه هایشان بیان کرده و اغلب در عمل نیز از خود نشان دادهاند.
قبل از ارائه دیدگاه فقهاء باید یاد آور شد که نظر آنان براستحباب، پس از بررسى و دقت روایات ناهى از پوشش سیاه و حمل آنها برکراهت است به همین جهت در نقل اقوال فقهاء، تعبیراتى همانند (من هذه الاخبار) آمده است که اشاره به روایات بخش سوم دارد.
با حفظ این نکته اکنون به کلام و تصریحات این برزگان اشاره مىکنیم:
1. مرحوم صاحب حدائق(ه)
این فقیه نام آور، پس از آن که نظر خود را در مورد کراهت این رنگ در نماز ابراز مىکند مىگوید:
ثم أقول: لایبعد استثناء لبس السواد فی مأتم الحسین (علیه السلام) من هذه الأخبار لما استفاضت به الأخبار من الأمر باظهار شعائر الأحزان.
بعید نیست پوشیدن لباس سیاه در عزادارى امام حسین علیه السلام را به خاطر روایات مستفیضه در مورد امر به اظهار شعایر حزن، از این اخبار استثناء کنیم و قائل به عدم کراهت شویم.
البحرانی، الشیخ یوسف بن أحمد ابن إبراهیم، متوفاى( 118 هـ)، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة،ج7 ص116، تحقیق: محمد تقی الإیروانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلا مىلجماعة المدرسین ، قم.
در پایان، کلامش را به روایات مستند مىسازد.
در کتب فقهی، هر یک از فقهاء به کلام مرحوم بحرانى اشاره دارند.
از محضر مرحوم آیت الله العظمى میرزا جواد تبریزى در مورد نظر مرحوم بحرانى بر رحجان لباس سیاه در عزادارى امام حسین علیه السلام پرسیده شده است و ایشان هم با تأیید نظر مرحوم بحرانی، پوشیدن لباس سیاه را از مظاهر حزن در مصیبت سید الشهداء و اهل بیت و اصحاب و ائمه هدى علیهم السلام، دانسته و اظهار اندوه را در مصائب آنان با توجه به روایات از نظر شرعى مستحب مىداند:
سؤال:
هل ترون ما ذهب إلیه صاحب الحدائق من أن لبس السواد فی عزاء سید الشهداء وبقیة الأئمة علیهم السلام، راجح شرعا؟
جواب: ما ذهب إلیه صاحب الحدائق قدس سره صحیح، فإن لبس السواد من مظاهر الحزن على ما أصاب سید الشهداء وأهل بیته وأصحابه، وکذا سائر الأئمة علیهم السلام، وإظهار الحزن فی مصائبهم مندوب شرعا، للنصوص الکثیرة وفیها الصحیح، والله العالم .
سؤال: به عقیده شما پوشش سیاه در عزادارى امام حسین و سائر ائمه علیهم السلام رجحان شرعى دارد؟ چنانچه صاحب حدایق نظرش همین است.
جواب: نظر صاحب حدائق صحیح است ؛ زیرا پوشش سیاه از مظاهر حزن در مصیبت سیدالشهداء و اهل بیت و یاران او و سائر ائمه هدى است و اظهار حزن در مصیبت آنان به خاطر روایات فراوان که در میان آنها روایت صحیح وجود دارد ؛ مستحب شرعى است.
العاملی، (معاصر) الانتصار ج 9، ص247 ناشر: دار السیرة، بیروت، لبنان الطبعه الأولى 1422
2. علامه سید محمد جعفر طباطبائى حائرى (ره)
ایشان بعد از این که نظرش را بر استحباب سیاه پوشى در مراسم عزادارى سالار شیهدان ابراز مىکند؛ در چگونگى دلالت روایات بر استحباب دو دلیل مىآورد:
ا. سکوت و تأیید امام على بن الحسین علیهما السلام
به این بیان که زنان هاشمى در محضر امام سجاد در سوگ سیدالشهدا به ماتم و عزادارى پرداختند و لباس سیاه در بر کردند و امام هم با سکوتش کار آنان را تأیید کردند و اگر این کار مرجوح بود و یا جایز نمىبود حتماً آن حضرت مانع مىشد و در صورت منع، بر آنان نیز اطاعت امام زمانش واجب بود؛ پس سکوت و تأیید امام دلیل بر جواز و استحباب این کار است؛ به ویژه این که در میان زنان بنى هاشم، حضرت زینب سلام الله علیها که بالاترین مقام را بعد از معصوم دارد؛ نیز لباس سیاه پوشیده است.
ب. استحباب عزاداری
از آنجائى که اقامه عزادارى امام حسین از شعائر دینى و از باب استحباب پاداشهایى بر آن مترتب است؛ پوشیدن لباس سیاه که نشانه حزن و شعار عزادارى است جنبه استحبابى به خود مىگیرد؛ چنانچه پوشیدن لباس سیاه، از گذشته دور تا به امروز در همه نقاط عالم شعار حزن بر فقدان عزیزى است:
وجه الدلالة على الاستحباب هو لبسهن ذلک بمحضره علیه السلام وعدم منعهن عن لبسه وأمرهن بغیره من مراسم العزاء وخصوصاً بعد وجود مثل الصدیقة الصغرى زینب الکبرى علیها السلام الذى لا یقصر فعلها عن فعل المعصوم لکونها تالیة له فی المقامات العالیة والدرجات السامیة.
کما یدل له انه شعار الحزن والعزاء على المفقود العزیز الجلیل من قدیم الزمان وسالف العصر والاوان: وکما هو المرسوم الیوم فی جمیع نقاط العالم.
الطباطبائی الحائری، السید میرزا جعفر حفید صاحب الریاض قدهما (المتوفى سنة 1321هـ) ارشاد العباد إلى استحباب لبس السواد على سید الشهداء والأئمة الأمجاد علیهم السلام، ص28، ص، مصحح: السید محمد رضا الحسینی الأعرجی الفحام.
او در جاى دیگر عقیده و رفتار پدرش (حاج میرزا علامه سید على نقى طباطبائى که از اعاظم مجتهدى کربلا بوده)را این گونه بیان مىکند:
در اواخر عمر پدرم علامه، پوشیدن لباس سیاه و ندبهاى او در ایام عزادارى مولاى ما امام حسین علیه السلام در فتوا و عمل تا هنگامى که به رحمت حق پیوست دیده مىشد:
وکان والدی العلامة أعلى الله مقامه فی أواخر أمره وعمره یرى حسن التلبس بهذا اللباس فی أیام مأتم مولانا الحسین (ع) المعودة وندبیته فتوى وعملا إلى أن انتقل إلى رحمة الله.
الطباطبائی الحائری ، السید میرزا جعفر حفید صاحب الریاض قدهما ، (المتوفى سنة 1321ه) ارشاد العباد إلى استحباب لبس السواد على سید الشهداء والأئمة الأمجاد علیهم السلام، ص54، مصحح: السید محمد رضا الحسینی الأعرجی الفحام.
3. علامه شیخ محمد حسین کاظمینى (ره) معروف به محقق کاظمى
ایشان مىنویسد:
وفى استثناء لبسه فى مأتم الحسین (علیه السلام) ونحوه وجهٌ غیر بعید کما فى حدائق لما دلّ على اظهار شعائر الحزن علیه (علیه السلام) ولما روى من لبس نساء بنى هاشم السواد ولم یغیّرنها فى حرّ او برد وکان زین العابدین (علیه السلام) یصنع لهن الطعام فى المأتم ولم ینکره (علیه السلام) علیهن.
و در استثناء پوشش سیاه در عزادارى امام حسین علیه السلام و مانند آن (از کراهت) بعید نیست. چنان که در کتاب حدائق نیز استثناء شده است. دلیل استثناء آن [روایاتی] است که بر اظهار شعائر حزن بر امام حسین دلالت مىکند و دلیل دیگر، روایتى است که زنان بنى هاشم در ماتم آن حضرت سیاه پوشیدند که حتى در گرما و سرما هم از تن شان بیرون نکردند و امام زین العابدین علیه السلام در مدتى که زنان مشغول عزادارى بودند؛ غذا آماده مىکردند و ایشان زنان را از این کار باز نداشتند.
کاظمینى، محمد حسین، متوفى 1308هـ ، هدایة الأنام فى شرح شرایع الأسلام،، ص454، طبع نجف 1330هـ
4. میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل (ره)
محدث فقیه مرحوم میرزاى نورى در مستدرک الوسائل بعد از نقل اخبار دال بر کراهت جامه سیاه و روایت محاسن برقى نظر خود را بر استحباب این گونه بیان مىکند:
قلت: وفی هذه الأخبار، والقصص، إشارة أو دلالة على عدم کراهة لبس السواد، أو رجحانه حزنا على أبی عبد الله (علیه السلام)، کما علیه سیرة کثیر فی أیام حزنه ومأتمه.
در این اخبار و قصه ها، اشاره یا دلالت بر عدم کراهت پوشش سیاه یا رجحان آن در حزن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است هم چنان که سیره بسیارى در ایام حزن و ماتم آن حضرت بر این است .
النوری، المیرزا حسین (متوفای1320)، مستدرک الوسائل ج3ص 328 تحقیق و الناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، بیروت، لبنان ،الطبعة الثانیة: 1408 - 1988 م
5. آیت الله العظمی سیستانی(مد ظله)
در کتاب استفتائات آیت الله العظمى سیستانى این چنین آمده است:
السؤال:
ما هو رأیکم فی لبس السواد فی عزاء خامس أصحاب الکساء؟ الجواب: لبس السواد فی عزاء سید الشهداء [روحی فداه] أمر مطلوب.
نظر شما در مورد پوشیدن لباس مشکى در عزادارى امام حسین (خامس اصحاب کساء) چیست؟
جواب: پوشیدن لباس سیاه در عزادارى سیدالشهداء امر پسندیده است.
استفتاءات (فتاواى مراجع) السید السیستانی، ص192
6. آیت الله العظمىمیرزا جواد تبریزی (ره)
سؤال:
یرجى من سماحتکم بیان رأیکم فی هذه المسألة التی أخذت منحى خطیرا فی الکویت بعد مسألة مظلومیة الزهراء علیه السلام والتی لا تخفى علیکم، والمسألة هی: ما هو رأیکم المبارک فی لبس السواد، واللطم على الصدور أثناء إحیاء مراسیم العزاء لسید الشهداء علیه السلام فی شهر محرم الحرام، ولباقی الأئمة الأطهار علیهم السلام؟
سؤال: از محضر شما استدعامندم نظر تان را در باره مسألهاى که بعد از مسأله مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها جایگاه مهمىرا در کویت گرفته است؛ بیان فرمائید.
و آن مسأله، پوشیدن لباس سیاه و سینه زدن در اثناء مراسم عزادارى سیدالشهداء علیه السلام در ماه محرم و بقیه ایام عزادارى امامان علیهم السلام است.
جواب:
لا إشکال ولا ریب ولا خلاف بین الشیعة الإمامیة فی أن اللطم ولبس السواد من شعائر أهل البیت علیهم السلام، ومن المصادیق الجلیة للآیة: ذلک ومن یعظم شعائر الله فإنها من تقوى القلوب.
کما أنها من مظاهر الجزع الذی دلت النصوص الکثیرة على رجحانه فی مصائب اهل البیت ومآتمهم. ومن یحاول تضعیف هذه الشعائر أو التقلیل من أهمیتها بین شباب الشیعة، فهو من الآثمین فی حق أهل البیت علیهم السلام، ومن المسؤولین یوم القیامة عما اقترفه فی تضلیل الناس عن مظالم الأئمة علیهم السلام. ثبت الله المؤمنین على الإیمان والولایة. والله الهادی إلى سواء السبیل.
جواب:
بدون شک در میان شیعه هیچ گونه اختلافى نیست در این که سینه زنى و پوشیدن لباس سیاه از شعائر اهل بیت علیهم السلام و از مصادیق بارز این آیه کریمه است که مىفرماید: و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد این کار نشانه تقواى دلهاست.
چنانچه این کارها از مظاهر جزع در مصائب و سوگوارى اهل بیت علیهم السلام است که روایات فراوان بر رجحان آن دلالت مىکند. هرکس در تضعیف یا کم رنگ نمودن اهمیت آن در میان جوانان شیعه تلاش نماید از جفا کاران در حق اهل بیت است و از جمله کسانى است که در قیامت مورد سؤال قرار مىگیرد از آنچه که مردم را در باره ظلم کنندگان به اهل بیت به اشتباه انداخته است. خداوند مؤمنان را بر ایمان و ولایت اهل بیت ثابت قدم نگهدارد. و خداوند هدایت کنند به راه راست است.
الشیخ الکورانی العاملی، (معاصر) الانتصار ، ج 9، ص247 ناشر: دار السیرة، بیروت، لبنان الطبعه الأولى 1422
7. وصیت نامه آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)
ایشان در وصیت نامه خود این چنین مىنویسد:
سفارش مى کنم او [پسرم] را به اینکه لباس سیاهى که در ماه محرّم و صفر مى پوشیدم جهت حزن واندوه در مصیبتهاى آل رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) با من دفن شود.
رفیعى، على، «علاء مرودشتى» شهاب شریعت; درنگى در زندگى حضرت آیة الله العظمى مرعشى نجفى(ره)،، ص366 ، (طبع کتابخانه عمومى حضرت آیة الله العظمى مرعشى، قم1373ش)
علاوه بر آقایان اعلام، فقهاى دیگر همانند: مرحوم فاضل دربندى در کتاب اسرار الشهاده، ص60 چاپ تهران، سال 126، سید اسماعیل عقیلى نورى در وسیلة المعاد فى شرح نجاة العباد ج 2، ص170، شیخ زین العابدین مازندرانى (متوفاى 1309) در ذخیرة المعاد، ص620 چاپ بمبئى سال 1298، علامه سید حسن صدر در کتاب تبیین الرشاد فى لبس السواد على الأئمة الأمجاد و شیخ أبو الفضل تهرانى در شفاء الصدر، ص324 من سبع بمبئى سنة 1309 همگى بر استحباب فتوا داده اند.
و از نگاه عمل نیز علماى بزرگ معاصر در ایام شهادت سالار شهیدان و ایام شهادت ائمه اطهار علیهم السلام لباس سیاه مىپوشند.
روایات اثبات سیاه پوشی
در علل الشرایع بخشى از روایات سیاهپوشى را توسط امام صادق علیه السلام اثبات مىنماید:
1. وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِالْحِیرَةِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِی الْعَبَّاسِ الْخَلِیفَةِ یَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرَةٍ لَهُ أَحَدُ وَجْهَیْهِ أَسْوَدُ وَالْآخَرُ أَبْیَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَمَا إِنِّی أَلْبَسُهُ وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ النَّارِ.
حذیفة بن منصور مىگوید: در حیره محضر حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام بودم که رسول و فرستاده ابى العبّاس خلیفه نزد آن حضرت آمد و حضرتش را دعوت نمود، امام علیه السّلام بالاپوش بارانى را که یک طرفش سیاه و طرف دیگرش سفید بود طلبیده و پوشیدند سپس فرمودند: توجّه داشته باشید من این را مىپوشم و مىدانم که لباس اهل آتش است.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، علل الشرائع ج2، ص348 ، ناشر: داوری ـ قم، الطبعة: الأولی.
مرحوم کلینى این روایت با این سند نقل کرده است:
2. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِالْحِیرَةِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِی جَعْفَرٍ الْخَلِیفَةِ یَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرٍ أَحَدُ وَجْهَیْهِ أَسْوَدُ وَ الْآخَرُ أَبْیَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَمَا إِنِّی أَلْبَسُهُ وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ النَّار.ِ
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الکافی،ج 6 ص449 ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
3. حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ کَانَتِ الشِّیعَةُ تَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ لُبْسِ السَّوَادِ قَالَ فَوَجَدْنَاهُ قَاعِداً عَلَیْهِ جُبَّةٌ سَوْدَاءُ وَقَلَنْسُوَةٌ سَوْدَاءُ وَخُفٌّ أَسْوَدُ مُبَطَّنٌ بِسَوَادٍ قَالَ ثُمَّ فَتَقَ نَاحِیَةً مِنْهُ وَقَالَ أَمَا إِنَّ قُطْنَهُ أَسْوَدُ وَأُخْرِجَ مِنْهُ قُطْنٌ أَسْوَدُ ثُمَّ قَالَ بَیِّضْ قَلْبَکَ وَالْبَسْ مَا شِئْتَ.
محمّد بن الحسن از محمّد بن یحیى عطّار، از محمّد بن احمد، از على بن ابراهیم جعفرى، از محمّد بن فضل، از داود رقّى وى مىگوید: شیعه از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام راجع به پوشیدن لباس سیاه سؤال مىکردند و دیدیم آن جناب را که نشسته بودند در حالى که جبّهاى سیاه به تن و عرق چینى سیاه به سر و موزهاى سیاه که در داخلش پنبه سیاه بود به پا داشتند، راوى مىگوید: سپس حضرت قسمتى از موزه را شکافت و فرمود پنبهاى که داخل آن است سیاه مىباشد و از آن قسمت شکافته شده مقدارى پنبه سیاه بیرون آورد و پس از آن فرمود: دل و قلب خود را [با قبول ولایت ما] سفید نما و هر چه خواستى بپوش..
تعارض دو دسته از روایات
در دسته اول، روایت نخست از نماز خواندن با عرقچین سیاه نهى مىکند و در روایات دوم و سوم، سخن در نهى پوشیدن لباس سیاه و لباس اعداء ائمه است.
اما دسته دوم مىگوید: امام صادق علیه السلام در یک مورد بالاپوش بارانى سیاه پوشید و در نزد خلیفه وقت عباسى رفت. در مورد دیگر از عرقچین، جبه و کفش سیاه استفاده کرد.
بنا براین از یکطرف نهى از پوشش سیاه و از طرف دیگر عمل امام در سیاه پوشى کاملاً مشهود است. سؤال این است که این تعارض را چگونه باید حل کرد؟
پاسخ تعارض
پاسخ اول: عدم وجود شرایط تعارض در میان روایات
روایات نهى از پوشش سیاه معتبر نیست؛ زیرا از نظر سندی، روایت اول مرسل است؛ چون تعبیر (عن رجل) دارد و روایت سوم نیز بر طبق یک نقل شیخ صدوق در عیون الاخبار ضعیف است؛ زیرا عبدالله و پدرش از نظر رجالى مجهول است. فقط روایت دوم مىماند که از سند تضعیف نشده است. روى این جهت فقهاء این روایات نهى از سیاهپوشى را حمل بر کراهت کردهاند و آنهم فقط در نماز مکروه است.
دسته دوم از روایات که دال بر اثبات سیاهپوشى توسط امام صادق علیه السلام است روایت اولش طبق نقل مرحوم کلینى مرفوع اما طبق نقل شیخ صدوق معتبراست.
حال با توجه به مطالب فوق، هردو دسته روایت تعارض ندارند؛ زیرا دسته اول موضوع شان کراهت پوشش سیاه فقط در نماز است و طبق روایات دسته دوم، امام صادق علیه السلامدر حال نماز آن ها را نپوشید. تعارض در صورتى است که در یک مورد نفى و اثبات وارد شود و در اینجا موارد هردو دسته از روایات کاملاً جدا است.
پاسخ دوم: تقیه در پوشش سیاه
مقصود ائمه علیهم السلام در دسته اول، نهى از تشبه به اعداء الله است؛ که مصداق آن در طول تاریخ عدهاى خاصى است. در یک مقطع تاریخ، مصداق اعداء الله فرعون و در مقطع دیگر حاکمان عباسى است که هریکى از آنها شعارشان پوشش سیاه بود. لذا ائمه علیهم السلام پیروانش را از تشبه به آنان برحذر مىدارد؛ اما در حال حاضر پوشیدن لباس سیاه مصداق هیچ یک از آنها نیست؛ بلکه در تمام دنیا رنگ سیاه نماد حزن، اندوه و عزادارى است؛ پس تشبه به اعداء الله در این زمان مصداق ندارد.
اما طبق دسته دوم روایات، عمل امام (ع) در پوشش سیاه بر حسب «تقیه» است و تقیه یکى از وظایف وجوبى است که در فقه اسلا مىجایگاه ویژه دارد ومورد قبول شیعه و اهل سنت است.
مرحوم شیخ صدوق ذیل حدیث پنجم در این باره مىگوید:
فعل ذلک کله تقیة والدلیل على ذلک قوله فی الحدیث الذی قبل هذا أما إنی ألبسه و أنا أعلم أنه من لباس أهل النار و أی غرض کان له علیه السلام فی أن صبغ القطن بالسواد إلا لأنه کان متهما عند الأعداء أنه لا یرى لبس السواد فأحب أن یتقی بأجهد ما یمکنه لتزول التهمة عن قلوبهم فیأمن شرهم.
امام لباس سیاه را از روى تقیّه پوشید، دلیل برآن، فرموده امام علیه السلام در حدیث قبلى است که فرمودند:
توجه داشته باش من لباس سیاه مىپوشم و مىدانم که آن لباس اهل آتش است.
و هیچ غرض و مقصودى نمىتوان براى این تصوّر کرد که آن حضرت پنبه داخل را نیز سیاه قرار داده بودند مگر آنکه حضرتش نزد دشمنان متّهم بودند که لباس سیاه نمىپوشند از این رو آن جناب خواستند شدیدا تا آنجایى که امکان داشت رعایت تقیّه را نموده تا بدین وسیله از دلهاى دشمنان تهمت را زایل کرده پس از شرّ آنها در امان باشند.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)،علل الشرائع، ج2، ص348، ناشر: داوری ـ قم، الطبعة: الأولی.
لباس سیاه، نماد عباسیان
سیاهپوشى عباسیان دو مرحله داشته است:
1. مرحله پیش از رسیدن به قدرت:
در این مرحله ظاهراً سیاهپوشى آل عباس و پیروان آنان، عمدتاً جنبه اعتراض به ظلمهاى بنى امیه و اظهار اندوه بر مصائب اهل البیت (علیهم السلام) به ویژه حضرت سیدالشهداء علیه السلام را داشت؛ به همین جهت شعار شان در قیام، خونخواهى از شهداى اهل بیت علیهم السلام بود.
2. مرحله پس از دستیابى به قدرت:
در این مرحله با پیروزى آل عباس و حصول انتقام از خاندان اموى، دیگر وجهى براى ادامه سیاهپوشى (جز در ایام وفات و شهادت) باقى نمانده بود و بایستى سران دولت عباسى به سیاهپوشى خویش پایان مىدادند؛ اما چنین نشد و سیاهپوشى [به شکل و شیوه اى خاص، متمایز از سیاهپوشى معمول شیعیان] در قالب کلاههاى مخروطى دراز و سیاهرنگ (قلنسوه سوداء) و جُبّه هاى جلوباز منقوش به برخى آیات قرآن (سواد) شعار معمول عباسیان گردید و به نشانه بستگى و اطاعت مردم از رژیم جدید، الزامى شد.
سیوطى در این زمینه مىنویسد:
وفی سنة ثلاث وخمسین ألزم المنصور رعیته بلبس القلانس الطوال فکانوا یعلمونها بالقصب والورق ویلبسونها السواد.
در سال 53 هجرى منصور عباسى پیروانش را به پوشیدن کلاه سیاه دراز ملزم کرد، آنان این کار را در ده ها اعمال مىکردند و براى همه جا نوشتند و این رنگ را مىپوشیدند.
السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر(متوفای911 ) تاریخ الخلفاء، ج 1، ص262: تحقیق : محمد محی الدین عبد الحمید، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371هـ - 1952م ، الطبعة : الأولی.
طبرى مورخ معروف اهل سنت ایام منصور دوانقى را این گونه گزارش مىکند:
أبو الحسن الحذاء قال: أخذ أبو جعفر الناس بالسواد فکنت أراهم یصبغون ثیابهم بالمداد.
علی بن الجعد قال: رأیت أهل الکوفة أیامئذ أخذوا بلبس الثیاب السود حتى البقالین إن أحدهم لیصبغ الثوب بالأنفاس ثم یلبسه.
ابوالحسن حذّاء مىگوید: منصور دوانقى مردم را وادار به پوشیدن سیاه مىکرد و من مىدیدم که آنها جامه هاى خود را با جوهر سیاه رنگ مىکردند.
على بن جعد مىگوید: اهل کوفه را در روزهایى که مجبور به پوشیدن لباس سیاه بودند مشاهد کردم. حتى بقالها، جامه خویش را با جوهر مشگى رنگ کرده و سپس بر تن مىکردند
الطبری ، أبی جعفر محمد بن جریر،( متوفای:310 ) تاریخ الطبری، ج 4، ص466 ، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
با صراحت تاریخ، در حقیقت، بعد از به قدرت رسیدن عباسیان، موضوع سیاهپوشى به عنوان عزاى اهل بیت (علیهم السلام) بکلّى منتفى شده و انگیزههاى دیگرى چون اظهار قدرت و ارعاب مخالفین [به ویژه خاندان پیامبر صلى الله علیه وآله] جایگزین شده بود.
به خاطر همین اندیشههاى پست بود که آنان پس از استحکام پایه هاى قدرت خویش از هیچ کوششى براى حبس و تبعید و قتل و غارت فرزندان پیامبر (صلى الله علیه وآله) خوددارى نکردند و در این راه، حتى گوى سبقت را از بنىامیه نیز ربودند! اعتراف «مأمون» شاهد زنده بر این مطلب است، آنجا که در نامه مشهورش به بنى عباس مىنویسد:
ثم نحن وهم ید واحدة [کما زعمتم] حتى قضى الله تعالى بالأمر إلینا، فأخفناهم. وضیقنا علیهم، وقتلناهم أکثر من قتل بنی أمیة إیاهم . ویحکم، إن بنی أمیة إنما قتلوا من سل منهم سیفا، وإنا معشر بنی العباس قتلناهم جملا، فلتسألن أعظم الهاشمیة بأی ذنب قتلت، ولتسألن نفوس ألقیت فی دجلة والفرات، ونفوس دفنت بغداد والکوفة أحیاء.
ما و آل على، همان گونه که مىدانید، با هم یَد واحده بودیم تا آنکه دست تقدیر کار حکومت را به ما واگذاشت. پس ما آنان را ترساندیم و بر آنها سخت گرفتیم و آنان را بیشتر از بنى امیه کشتیم. واى بر شما! بنى امیّه تنها کسى را مى کشتند که به روى آنان شمشیر مىکشید; امّا ما ـ جماعت بنى عباس ـ آنها را گروه گروه کشتیم.
همانا، در باب استخوانهاى بنى هاشم ـ در روز بازپسین ـ از شما سؤال خواهد شد که [صاحبان آن ] به چه جرمى کشته شدند؟! و نیز در باب نفوسى که [توسط شما] به رود دجله و فرات ریخته شدند و جماعتى که در بغداد و کوفه زنده به گور شدند، مورد سؤال قرار خواهید گرفت.
العاملى، جعفر مرتضى، حیاة الأمام الرضا (علیه السلام)،، ص456 ، ناشر: دارالتبلیغ اسلامى ـ قم 1398هـ.
و زمانى که عبدالصمد بن على، عموى منصور، وى را به خاطر شتاب در مجازات مخالفان و اینکه گویا نامى از عفو نشنیده سرزنش کرد، منصور به وى گفت:
إن بنی مروان لم تبل رممهم، وآل أبی طالب لم تغمد سیوفهم - ونحن بین قوم رأونا بالأمس سوقة، والیوم خلفاء، فلیس تتمهد هیبتنا إلا بنسیان العفو، واستعمال العقوبة.
هنوز استخوانهاى بنى مروان نپوسیده و شمشیرهاى خاندان ابوطالب در نیام نرفته است. ما بین مردمى زندگى مىکنیم که دیروز، ما را مردمى عادى و بى نام و نشان دیده و امروز خلیفه مى بینند. پس هیبت ما جز با از یاد بردن عفو و گذشت، و به کار بستن مجازات فراهم نمى شود.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان،، (متوفای 748هـ ) تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج9، ص470 تحقیق: عمر عبد السلام تدمرى، دار النشر: دار الکتاب العربی، لبنان/ بیروت، 1407هـ - 1987م ، الطبعة الأولى
السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر،( متوفای: 911 ) تاریخ الخلفاء، ج1، ص267 تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، دار النشر: مطبعة السعادة، مصر، 137هـ - 1952م ، الطبعة الأولى.
همین منصور به امام صادق (علیه السلام) گفت:
لأقتلنک، ولأقتلن أهلک، حتى لا أبقی على الأرض منکم قامة سوط.
قطعاً تو را مى کشم و حتماً خانواده ات را به قتل مى رسانم. حتى کسى از شما را که قامتش به اندازه طول تازیانه اى باشد بر روى زمین باقى نمى گذارم
ابن شهر آشوب، (متوفای 588هـ ) مناقب آل أبی طالب ج 3، ص357 تحقیق: لجنة من أساتذة النجف الأشرف، ناشر: مطبعة الحیدریة- النجف الأشرف، 1376 - 1956م
با توجه به این تکه هاى تاریخی، روشن مىشود که عباسیان بعد از رسیدن به قدرت، نیت پلید درونى (دشمنى با اهل بیت) خویش را با کشتن پیشوایان دین و فرزندان پیامبر صلى الله علیه وآله که برگزیدگان الهى و هادیان بشر بودند، ظهور و بروز دادند و با این کار دشمنى خود را با خداوند نیز اثبات کردند؛ زیرا دشمنى با آنها در حقیقت دشمنى با خداوند است و هر کسى آنها را به شهادت رساند دشمن خدا است. به همین جهت در روایت امام صادق علیه السلام از تشبه به اعداء الله در پوشش، نوع غذا و روش و منش نهى شده است :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، علل الشرائع ج2، ص 348، ناشر: داوری ـ قم، الطبعة: الأولی.
مرحوم شیخ صدوق در توضیح این روایت مىفرماید:
لباس الأعداء هو السواد، ومطاعم الأعداء هو النبیذ والمسکر والفقاع والطین والجری من السمک والمارماهی والزمیر و الطافی وکل ما لم یکن له فلوس من السمک و لحم الضب والأرنب و الثعلب وما لم یدف من الطیر وما استوى طرفاه من البیض والدبى من الجراد وهو الذی لا یستقل بالطیران و الطحال ومسالک الأعداء مواضع التهمة ومجالس شرب الخمر والمجالس التی فیها الملاهی ومجالس الذین لا یقضون بالحق والمجالس التی تعاب فیها الأئمة والمؤمنون ومجالس أهل المعاصی والظلم والفساد .
لباس دشمنان، همان پوشش سیاه و غذاى آنان آب انگور مسکر(شراب) و آب جو و خاک و انواع ماهى مانند جری، (نوعى از ماهى ولى از جنس انسانهاى مسخ شده امت هاى پیشین است) مارماهی، زمیر (گونهاى از ماهى است که بر پشت خار درشتى دارد و اغلب در آبهاى رودخانه وجود دارد.) و طافى (ماهى مردهاى که بالاى آب مىآید) و کل انواع ماهى که فلس(پولک) ندارد و گوشت سوسمار، روباه و شغال و گوشت پرندهاى که در حال طیران بالهایش را به هم ن مىزند ( مانند کرکس و باز) و تخمىکه دو طرف آن مساوى است (یعنى سر و ته آن معلوم نباشد) و ریز ترین ملخ قبل از این که طیران کند و طحال (گوشت سیاه عریضى در شکم انسان و چسپیده به پهلو) است.
مراد از مسالک و روش اعداء، حضور در مواضع تهمت و مجالس نوشیدنى هاى حرام مانند شراب است و مجالس لهو و مجالسى که به حق در آن حکم نمىشود و مجالس توهین به ائمه علیهم السلام و مؤمنان و مجالس اهل عصیان و ظلم و فساد است.
شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص24، ناشر: انتشارات جهان، 1378 هجرى قمرى.
و در دسته دوم از روایات که امام صادق علیه السلام در برخى موارد لباس سیاه پوشید از باب تقیه و خوف کشتن خود به دست این اعداء الله بوده است و یکى از موارد کار برد تقیه، تقیه از سلطان جابر و ستمگر است حالا فرق نمىکند این حاکم، حاکم اسلامىباشد یا کافر.
با توجه به این مطلب، امام صادق علیه السلام در زمان خلفاى عباسى مىزیسته است و آنها در ظاهر سنگ اسلام و مسلمانى را به سینه مىکوبیدند، اما در عمل با فرزندان رسول خدا صلى الله علیه وآله که خود آورنده آیین اسلام و مروج آن در میان بشر بود؛ آن چنان رفتار کردند که بازگویى و باز خوانى آن، شرم آور است. و کار را به جایى رساندند که امامان اهل بیت علیهم السلام نتوانستند از خانه خود بیرون آیند و با دوستان و پیروان شان معاشرت داشته باشند و نتوانند آزادانه به عقاید خود عمل نمایند به این جهت براى حفظ جان خود و شیعیانش مجبور به تقیه شدند.
در این شرایط است که مىبینیم ائمه و از جمله امام صادق علیه السلام از این حکم ثانوى استفاده مىکند. بنابر این، از نظر اسلام در صورت ترس ضرر بر نفس خود و دیگران تقیه جایز و واجب است.
نکته مهم در بحث تقیه و کلاً در احکامى که عناوین ثانویه به خود مىگیرد این است که اگر در موردى حکمى با عنوان ثانوى آمد، موضوع حکم اول برداشته مىشود و حکم ثانویه مستقلاً اعمال مىشود.
در مورد بحث ما طبق روایات، حکم اولى پوشش سیاه، کراهت است اما در صورتى که موضوع تقیه قرار بگیرد حکم کراهت به کلى برداشته مىشود و تقیه با حکم وجوبىاش جاى آن را مىگیرد. پس عمل امام علیه السلام تعارض با روایات ندارد.
موارد استثنا از لباس سیاه (غیر از عزاداری)
در بسیارى از موارد ، در کتب شیعه و سنى ، مواردى نقل شده است که پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) عمامه سیاه پوشیده و یا مواردى را (در غیر از عزاداری) از پوشش سیاه استثنا کردهاند که به ذکر آنها مىپردازیم :
عمامه سیاه رسول خدا(ص)
1. حدثنا علی أخبرنی حماد بن سلمة عن أبی الزبیر عن جابر أن رسول الله صلى الله علیه وسلم دخل یوم الفتح مَکَّةَ وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.
جابر مىگوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله در روز فتح مکه در حالى که عمامه سیاه برسرداشت وارد مکه شد.
الجوهری البغدادی ، علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن الوفاة: 230 ، مسند ابن الجعد ج 1، ص478 ، تحقیق : عامر أحمد حیدر، دار النشر : مؤسسة نادر – بیروت، الطبعة: الأولى- 1410 – 1990.
الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الوفاة: 241، مسند الامام أحمد بن حنبل ج 3 ،، ص363، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر.
النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری الوفاة: 261 ، صحیح مسلم ج 2، ص990، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت
الترمذی السلمی، محمد بن عیسى أبو عیسى الوفاة: 279 ، سنن الترمذی ج 4 ،، ص196،تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی- بیروت ،
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری،ج 4 ، ص61، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
عمامه سیاه امیرمومنان علی (ع)
2. أخبرنا الفضل بن دکین قال أخبرنا شریک عن جابر عن مولى لجعفر فقال له هرمز قال رأیت علیا علیه عمامة سوداء قد أرخاها من بین یدیه.
جابر مىگوید: هرمز غلام جعفر گفت: على علیه السلام را دیدم که عمامه سیاه برسر داشت که (یک سر) آن را از پیش رو (بر شانه) انداخته بود.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (الوفاة: 230 )، الطبقات الکبرى ج 3، ص29، دار النشر : دار صادر - بیروت ؛
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف،ج 1 ص196،طبق برنامه الجامع الکبیر.
طبق نقل ابو حاتم تمیمى عمامه سیاه پوشیدن امام على در بصره بودهاست:
زید بن عبد الله بن أبی إسحاق یروى عن أبیه عن جده قال رأیت علیا بالبصرة وعلیه عمامة سوداء من خز.
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفای354 هـ)، الثقات، ج 6، ص316، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولى، 1395هـ – 1975م.
عمامه سیاه امام حسن مجتبى (ع)
این قطعه از تاریخ را احمد حنبل این چنین نقل کردهاست:
حدثنا عبد الله قال حدثنی أبی نا وکیع عن شریک عن عاصم عن أبی رزین قال خطبنا الحسن بن علی بعد وفاة علی وعلیه عمامة سوداء فقال لقد فارقکم رجل لم یسبقه الأولون بعلم ولا یدرکه الآخرون.
ابى زرین مىگوید: بعد از در گذشت علی، (پسرش) حسن در حالىکه عمامه سیاه برسر داشت براى ما خطبه خواند. و فرمود: مردى از میان شما رفت که از نظر مقام علمى کسى [جز رسول خدا] بر او پیشى نگرفت و بعد از او نیز همانند او نخواهد بود.
فضائل الصحابة ، اسم المؤلف:أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی الوفاة: 241، فضائل الصحابة ، ج 2، ص600،تحقیق : د وصی الله محمد عباس ، دار النشر : مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة: الأولى ،1403- 1983
نسائى در دو کتابش و دولابى این روایت را از طریق دیگر اینگونه آوردهاند:
اخبرنا إسحاق بن إبراهیم ابن راهویه قال أخبرنا النضر بن شمیل قال حدثنا یونس عن أبی إسحاق عن هبیرة بن یریم قال خرج إلینا الحسن بن علی وعلیه عمامة سوداء فقال لقد کان فیکم بالأمس رجل ما سبقه الأولون ولا یدرکه الآخرون وإن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال لأعطین الرایة غدا رجل یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله فقاتل جبریل عن یمینه ومیکائیل عن یساره ثم لاترد یعنی رایته حتى یفتح الله علیه ما ترک دینارا ولا درهما إلا سبعمائة درهم أخذها من عطائه کان أراد أن یبتاع بها خادما لأهله.
هبیره ابن یریم مىگوید: حسن بن على در حالى که عمامه سیاه برسر داشت به سوى ما آمد و فرمود: دیروز در میان شما مردى بود که پیشینیان بر او ( در علم و... ) سبقت نگرفت و بعد از او دیگران هم به مقام او نمىرسند . همانا رسول خدا صلى الله علیه وآله (در جنگ خیبر) در باره او فرمود: فردا پرچم را به دست مردى مىدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، پس جبرئیل از طرف راست و میکائیل از جانب چپ او جنگیدند و سر انجام با پیروزى برگشت. هیچ درهم و دینارى برجاى نگذاشت جز هفت صد درهم که آن را حقوق خود گرفته بود و مىخواست توسط آن براى اهلش خدمت کار تهیه کند.
النسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای303 )، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، ج 1، ص46 ، تحقیق : أحمد میرین البلوشی، دار النشر: مکتبة المعلا- الکویت - الطبعة : الأولى ، 1406 ،
النسائی ،أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای303هـ) ، سنن النسائی الکبرى ج 5، ص112، تحقیق : د.عبد الغفار سلیمان البنداری , سید کسروی حسن، الناشر : دار الکتب العلمیة- بیروت- الطبعة: الأولى 1411 - 1991
الدولابی، الإمام الحافظ أبو بشر محمد بن أحمد بن حماد الوفاة: 310 ، الذریة الطاهرة النبویة، ج 1، ص78، تحقیق : سعد المبا رک الحسن، الناشر : الدار السلفیة - الکویت- الطبعة: الأولى، 1407
عمامه سیاه امام سجاد
مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ وَأَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ کُنْتُ فِی الْمَسْجِدِ فَدَخَلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَلَمْ أُثْبِتْهُ وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ قَدْ أَرْسَلَ طَرَفَیْهَا بَیْنَ کَتِفَیْهِ...
از عبد اللَّه بن سلیمان از پدرش: با پدرم در مسجد بودیم که حضرت على بن- الحسین (ع) وارد شد، و من حضرت را[تا هنوز] ندیده بودم، و عمامهاى سیاه بسر داشت که دو طرفش را بر شانه هایش انداخته بود.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج6، ص63، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362هـ.ش
استثنای کفش و عبای سیاه
1. وَ رُوِیَ لَا تُصَلِّ فِی ثَوْبٍ أَسْوَدَ فَأَمَّا الْخُفُّ أَوِ الْکِسَاءُ أَوِ الْعِمَامَةُ فَلَا بَأْس
در لباس سیاه نماز نخوانید. ولى چکمه و عبا و عمامه اشکالى ندارد.
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الکافی،ج: 3ص403ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
2. مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ یُکْرَهُ السَّوَادُ إِلَّا فِی ثَلَاثَةٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْکِسَاءِ.
امام صادق علیه السلام فرمود: لباس سیاه مکروه است مگر در سه مورد : عمامه و چکمه و عبا.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج2، ص213، تحقیق : السید حسن الموسوی الخرسان ، ناشر : دار الکتب الإسلامیة ـ طهران ، الطبعة الرابعة،1365 ش .
3. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَکْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْکِسَاء.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 6، ص449، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
البته قبلا گفته شد که این روایات دال بر استثنا ، سند صحیح ندارند .
نتیجه کلی
از مطالبى که در سه بخش ذکر شد نتایج ذیل به دست مىآید :
1- در مصائبى که بر خاندان رسول خدا صلى الله علیه وآله در طول تاریخ وارد شده خود اهل بیت علیهم السلام، علاوه بر عزادارى در ماتم آنها لباس سیاه بر تن نمودند. که نمونه هاى فراوانى بیان شد و بعضى این موارد فعل خود امام معصوم است و این بزرگترین دلیل بر مشروعیت و استحباب عزادارى و اظهار مظاهر آن است. بنا براین، روایاتى که در باب مذمت سیاه پوشى وارد شده با عمل ائمه تخصیص مىخورد.
از این جا به دست مىآید که:
اولاً: پوشش سیاه در فرهنگ شیعه، اقتداء به عمل خود اهل بیت است.
ثانیاً: یک نوع اظهار همدردى و محبت به اهل بیت خصوصاً صاحب عزاى اصلى و آخرین ذخیره الهى در دوره غیبت امام زمان علیه السلام است.
ثالثاً: از نظر روان شناسى نیز پوشش سیاه در هنگام رخداد مصیبت و عزادارى کاهش دهنده آلام ناشى از مصیبت و بر طرف کننده اضطراب است.
رابعاً: این روایاتى که در مذمت و نهى از پوشش سیاه وارد شده نمىگوید که پوشش سیاه فى نفسه مکروه است بلکه حکم کراهت آن معلق است به این بیان که اگر به قصد تشبه به جباران تاریخ مانند فرعون و حاکمان عباسى (که آنان این رنگ را پوشش رسمى خود قرار دادند و از آن سوء استفاده کردند) باشد ممنوع است و اگر به قصد اظهار عزا در مصیبت اهل بیت و پیروانش باشد مستحب است.
2- فقهاء با توجه به روایات ناهی، استفاده از این رنگ را فقط در نماز مکروه مىدانند و مسأله عزادارى امام حسین و ائمه اطهار علیهم السلام را از حکم کراهت استثناء کردهاند و در خصوص عزادارى با تکیه به روایتى که (از نظر سند محکم است) در محاسن برقى آمده قائل به استحباب سیاهپوشى شدهاند؛ زیرا این روایت، سیاه پوشى زنان هاشمى را در سوگ سالار شهیدان حضرت حسین بن على علیه السلام بیان مىکند که در محضر امام سجاد علیه السلام صورت گرفت و حضرت آن ها را از این کار منع نکرد بلکه با سکوت خود و تهیه طعام براى آنها در آن مدت، عملشان را تأیید کردند و این دلیل است که نه تنها پوشش سیاه، بلکه اقامه مجالس عزاداری، اطعام به عزاداران و خدمت گزارى و هر نوع تلاش در خدمت گزارى به این مجالس یک امر راجح است.
و از طرف دیگر روایات زیادى در رابطه با استحباب اظهار عزادارى وارد شده که یکى از مظاهر آن سیاه پوشیدن در ایام عزادارى اهل بیت علیهم السلام است.
3- در مقام تعارض روایات نفى سیاهپوشى و روایات اثبات سیاه پوشى (که نشانگر عمل خود ائمه علیهم السلام است) دو پاسخ داده شده است:
اولا: این دو دسته روایات با هم تعارض ندارند؛ زیرا یکى از شرایط تعارض وحدت در مکان است به این معنا که در یک مورد نفى و اثبات وارد شود در حالیکه در مورد بحث ما روایات نافى پوشش سیاه، در مورد نماز (که فقهاء این روایات را حمل بر کراهت در نماز کردند) و روایات اثبات، موردش غیر نماز است و با فقد شرط تعارضى نیست.
ثانیاً: عمل امام علیه السلام از باب تقیه بوده است که در دین اسلام در صورت احساس خطر و ضرر برنفس خود یا مسلمان دیگر تقیه یک امر واجب و ضرورى است. از آنجائى که امام صادق علیه السلام در عصر حاکمان عباسى مىزیست و آنان از هیچ تلاشى در آزار و اذیت فرزندان رسول خدا صلى الله علیه وآله و پیروان شان فروگذار نمىکردند، حضرت در بعض موارد از باب تقیه لباس سیاه پوشیده و به پیروانشان نیز هشدار دادهاند.
نکته مهم در باب تقیه این است که تقیه موضوع حکم اول را بر مىدارد لذا در این مورد اگر پوشش سیاه حکمش کراهت باشد، تقیه که آمد حکم اولى (کراهت) را بر مىدارد.
مواردى که از پوشش عمامه سیاه توسط رسول خدا و امام على و امام سجاد علیهم السلام در منابع اهل سنت و شیعه ذکر شده؛ جزء استثنائات است و در آن هیچگونه حکم کراهت یا حرمت نیست و این موارد نمىتواند پاسخ ما را در حل تعارض روایات نقض نماید.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
.: Weblog Themes By Pichak :.