بسم الله الرحمن الرحیم
داستان زیبای راننده تاکسی خوش رو
چندی پیش سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی مرد محترمی بود که 60 سال سن داشت و بسیار شاد بود. او با مسافران با شادی برخورد میکرد. یکی از مسافران از او پرسید با وجود ترافیک و شغلی که خستهکننده است چطور میتواند شاد باشد؟ جواب راننده برایم جالب بود. گفت من 4 فرزند دارم 2 دختر و 2 پسر که همه تحصیل کردهاند در حالی که هرگز به درسشان رسیدگی نکردم. گفت رمز موفقیتش این بوده که به شدت هوای همسرش را داشته و به او توجه و محبت خاص میکرده و فقط نیازهای همسرش را برآورده کرده است. گفت همسرش را همیشه خوشحال و راضی نگه میداشت و در عوض همسرش همیشه پرانرژی بود و با تمام قوا به بچهها و منزل و هر کار دیگری رسیدگی میکرد.
میگفت زنها تواناییهای موازی دارند و میتوانند چند کار را در منزل باهم مدیریت کنند. کافیست آنها را راضی و خوشحال و تحت توجه و محبت کافی نگهداری تا هر کاری از آنها بربیاید. او معتقد بود اگر باطری قلب همسرتان را شارژ نگه دارید میتوانید با آرامش به کارتان رسیدگی و با خوشبختی زندگی کنید. چون همسرش از جان و دل، بقیه امور را سرپرستی خواهد کرد. به نظر من حق با اوست. رمز موفقیت او میتواند، رمز موفقیت بسیاری از مردها باشد.
زن! موی مش کرده، ابروی برداشته، لبانِ قرمز نیست. زن! لباسِ سفید شب باشکوه عروسی، بوی خوشِ قرمه سبزی نیست. زن! پوکی استخوان، یک زنِ پا به ماه، حال تهوع، استفراغ دردهای زایمان، مادر بچهها نیست. زن! عصایِ روزهای پیری، پرستار وقتِ مریضی نیست. زن! وجود دارد؛ روح دارد؛ پا به پای یک مرد، زور دارد. زن همیشه همه جا حضور دارد و اگر تمام اینها یادت رفت، تنها یک چیز را به خاطر داشته باش: که هنوز هیچ مردی پیدا نشده که بخواهد در ایران جایِ یک زن باشد.
.: Weblog Themes By Pichak :.