به نام خدا
توصیه رسول اکرم(ص)
یکی از اصحاب رسول اکرم خیلی فقیر شده بود به طوری کهبه نان شبش محتاج بود . یک وقت زنش به او گفت : برو خدمت پیغمبر (
ص ) ، شاید کمکی بگیری . این شخص میگوید : من رفتم حضور پیغمبر ( ص )
و در مجلس ایشان نشستم و منتظر بودم که خلوت شود و فرصتی به دست آید ،
ولی قبل از اینکه من حاجتم را بگویم پیغمبر اکرم جملهای گفتند و آن این
بود : « من سالنا اعطیناه و من استغنی عنا اغناه الله » . کسی که از ما
چیزی بخواهد به او عنایت میکنیم اما اگر خود را از ما بینیاز بداند خدا
واقعا او را بینیاز میکند . این جمله را که شنید دیگر حرفش را نزد و
برگشت منزل . ولی باز همان فقر و بیچارگی گریبانگیرش بود . یک روز
دیگر به تحریک زنش دوباره آمد خدمت پیغمبر . در آن روز هم پیغمبر در
بین سخنانشان همین جمله را تکرار فرمودند . میگوید من سه بار این کار را
تکرار کردم و در روز سوم که این جمله را شنیدم فکر کردم که این تصادف
نیست که پیغمبر در سه نوبت این جمله را به من میگوید . معلوم است که
پیغمبر میخواهد بفرماید از این راه نیا . این دفعه سوم در قلب خودش
احساس نیرو و قوت کرد ، گفت معلوم میشود زندگی راه دیگری دارد و این
راه درست نیست . با خودش فکر کرد که حالا بروم و از یک نقطه شروع کنم
ببینم چه میشود . با خود گفت : من هیچ چیزی ندارم ، ولی آیا هیزم کشی هم
نمیتوانم بکنم ؟ چرا . اما هیزمکشی بالاخره الاغی ، شتری و ریسمان و تیشهای
میخواهد . این ابزار را از همسایهها عاریه گرفت . یک بار هیزم گذاشت
روی حیوان و آورد و فروخت ، و بعد پولی را که تهیه کرده بود برد خانه و
خرج کرد . برای اولین بار نتیجه کار را دید و لذت آن را چشید . فردا هم
این کار را تکرار کرد . یک مقدار از پول هیزم را خرج کرد و یکمقدار را ذخیره نمود . چند روز این کار را تکرار کرد تا به تدریج تیشه و
ریسمان را از خود کرد و یک حیوان هم برای خود خرید و کم کم از همین راه
زندگی او تأمین شد . یک روز رفت خدمت رسول خدا . پیغمبر به او فرمودند
: نگفتم : « من سالنا اعطیناه ومن استغنی عنا اغناه الله » . اگر تو آن
روز چیزی از من میخواستی میدادم اما تا آخر عمر گدا بودی ، ولی توکل به
خدا کردی و رفتی دنبال کار ، خدا هم تو را بینیاز کرد .
.: Weblog Themes By Pichak :.