اسما و القاب حضرت حجّت علیه السلام
اسماء و القاب حضرت مهدى علیه السلام را مىتوان به چند دسته تقسیم نمود.نامها و لقبها و کنیههاى حضرت فراوان است، محدّث نورى 182 عدد آنها را اسم مىبرد و مىفرماید: اینها نامهائى است که براى حضرت از قرآن و کتب سماوى و اخبار اهل بیت استفاده شده و بعضى بر اساس استنباط خود نامهائى را مطرح کردهاند که ما از آوردن آنها احتراز نمودیم.
اوّل: اسم و کنیهاى که در روایات متعددى نهى شده از اینکه حضرت را با این نام و کنیه بخوانیم و آن همان نام و کنیه مشهور و معروف جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىباشد، و بر اساس همین روایات بعضى از فقها مىگویند: در زمان غیبت ذکر نام حضرت مهدى جایز نیست و عدّهاى از علما ادعاى اجماع نمودند بر حرمت نام بردن حضرت، حتّى پیامبر اکرم که کراراً نام جانشینان خود را برده و ائمه بعد از خود را یک به یک اسم مىبرد، مع ذلک به نام دوازدهمین امام که مىرسد مىفرماید: آن امامى که (اسْمُهُ اسْمی وَکُنْیَتُهُ کُنْیَتی) نام او، نام من است و کنیه او کنیه من.
با توجه به این روایات در مىیابیم که سرّى در کار است که ما آنرا درک نمىکنیم و باید مانند سایر احکام فقهى آنرا تعبداً بپذیریم تا حضرت ظهور کند و سرّ این مطلب را فاش نماید.
با این بیان دیگر براى ما مهم نیست که افراد معدودى که عدّه آنها از انگشتان یک دست تجاوز نمىکنند قائل بهجواز شوند و بگویند: چطور مىتوان پذیرفت که نام و کنیه حضرت مهدى را نباید بهزبان آورد و حال آنکه در روایات صریحاً آمده: نام و کنیه او، نام و کنیه رسول خدا است و نام پیامبر صلى الله علیه و آله براى همگان معلوم و روزى چندبار بالاى مأذنهها برده مىشود، در جواب مىگوئیم: آرى، از این روایات مىتوان دریافت که نام و کنیه حضرت مهدى علیه السلام چیست، امّا بر اساس روایاتى که مخاطب قرار دادن حضرت مهدى را با این نام نهى کرده، باید گفت که ذکر ایننام و کنیه براى حضرت مهدى، حرام و یا خلاف احتیاط است.
او حجة اللَّه و خلیفة اللَّه و داعى اللَّه است
دوّم: بعضى از اسماء حضرت با سایر انبیا و ائمه مشترک است مثلًا حضرت را با القابى چون (حجة اللَّه، خلیفة اللَّه، داعى اللَّه) هر سه عنوان در زیارت آل یس آمده.خطاب مىکنیم و این عناوین بر همه انبیا و امامان اطلاق مىشود، امّا در اثر طول عمر حضرت مهدى و کثرت اطلاق حجت خدا وخلیفة اللَّه بر ایشان، در حال حاضر این الفاظ اختصاص به حضرتش پیدا نموده و نیز کلمه (داعى اللَّه) انس بیشترى با وجود امام عصر دارد زیرا دعوت به سوى خدا و اجابت مردم از آن دعوت بهطور کامل در زمان حکومت حضرت مهدى انجام مىگیرد در حدیثى که از امام صادق علیه السلام در تفسیر سوره شمس رسیده مىفرماید: مراد از الشَّمْسِ/ 1، على بن ابى طالب است و مراد از (ضُحاها)ضحى، بهمعناى انتشار نور آفتاب و گسترش شعاع آن است و در آیه 59 سوره طه آمده. «وأنْ یُحْشَرَالنّاسُ ضحىً» اشاره به همان وقت گسترش آفتاب است و خورشید بالاى سر آمده.قیام حضرت قائم علیه السلام استتفسیر برهان، ج 4، ص 467. آرى آنروزى که ولایت و حکومت خاندان عصمت همانند نور خورشید همه جا را فرا مىگیرد و دعوت الى اللَّه به گوش همگان مىرسد، زمان ظهور و حکومت حضرت مهدى خواهد بود.
او «ناطق» است
یکى از اسماء امام زمان (عج)، ناطق است، در زیارت عاشورا مىخوانیم... أن یرزُقَنّی طَلَبَ ثارِکُم مَعَ امامٍ هدىً ظاهرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِ مِنْکُمْ و نیز پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در ضمن حدیثى کهنام ائمه را براى سلمان ذکر مىکند، امام دوازدهم را اینگونه نام مىبرد:
(حجّة ابن الحسن المهدی الناطق القائم بحقّ اللَّه)نجم الثاقب، ص 62.
بنابر این یکى از اسماء حضرت عنوان (ناطق) است، در حالى که ما پیامبر و یا امامى که خاموش باشند نداشتیم و اصولًا رسالت و نبوت با مسئله تبلیغ در کنار هم قرار مىگیرند و قرآن هم مىفرماید:
«وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ»*(4) مائده: 99.
وثانیاً: سالیان دراز است که حضرت در خفا بهسر مىبرند و از بیانات و سخنان ایشان محروم هستیم، پس چطور به ایشان لقب (ناطق) اطلاق شده و او را ناطق به حق معرّفى کردهاند؟
در پاسخ مىتوان همان علتى را که در اختصاص (داعی اللَّه) نسبت به حضرتمهدى علیه السلام گفته شد در اینجا نیز بگوئیم، زیرا آن گوینده و ناطقى که سخن خود را به گوش همه جهانیان مىرساند و حجّت را بر یکایک انسانها تمام مىگرداند، وجود مقدس امام زمان خواهد بود.
عالم جلیل القدر و محّدث بزرگ حاج میرزا حسین نورى توجیه دیگرى نیز براى این لقب ذکر نموده، مىفرماید: ائمه اطهار و پدران بزرگوار امام زمان، مهر خموشى بر لب زده بودند و آنگونه که باید، اسرار و معارف و حکم را براى مردم بیان کنند، یا بهجهت تقیّه، و یا براى نیافتن مخاطب. کما اینکه نقل شده على علیه السلام علوم خود را با چاه بازگو مىکرد و لذا بعضى گفتهاند اگر به على علیه السلام گفته شده: بطین، بهمعناى مبطن است یعنى مخفى کننده علوم و اسرارىکه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به او آموخته بود.حضرت مهدى تمام آن علوم و اسرار را ظاهر مىکند و چیزى از حقایق را ناگفته نمىگذارد.
در دعاى افتتاح از خداوند متعال مىخواهیم: اللَّهم أظهِر بِه دِینک وسنّة نبیّک حتى لا یسْتَخفِیَ بِشیءٍ مِنَ الْحقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الْخلقِ.
در تفسیر آیه: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»زمر: 69. از امام صادق علیه السلام نقل شده با قیام قائم ما، زمین نورانى مىشود و ظاهر این است که این روشنائى، به گسترش علوم بهوسیله امام زمان اشاره دارد. مخفى نماند که یکى از اسماء امام زمان (عج) نور آلمحمد مىباشد نکتهاى که ذکر آن خالى از لطف نیست آن است که آن بزرگوار بنابر قولى که بعضى آن را مشهورتر مىدانند در سال 256 هجرى قمرى متولّد گردیده که بهحساب ابجد، تاریخ تولّد ایشان مطابق با کلمه نور خواهد شد.
نام ائمه را براى فرزندان خود انتخاب کنیم
دوّم: آشنائى ما با نامها و لقبهاى ائمه أطهار علیهم السلام باعث مىشود براى نامیدن فرزندان خود از آنها استفاده کنیم و اسامى و القاب امامان خود را در جامعه شیوع دهیم و نباید شیعیان و علاقهمندان به خاندان عصمت و طهارت از این مسئله مهمّ غافل شوند و براى فرزندان خود نامى را که معانى زیبندهاى ندارد و یا مطابق با فرهنگ غرب است، انتخاب کنند و متأسفانه امروز مىنگریم که چنین وضعى پیش آمده و نامهاى زیبا و معنى دارى مانند (على، حسن، حسین، صادق، کاظم و...) در برخى موارد کنار گذارده شده و نامهاى غیراسلامى جایگزین آنها شده، یکى از اساتید بنده که چندین سال از وجودش بهرهمند بودم، اسمش عبدالعلى بود، ایشان مىفرمودند: همین که در روز قیامت من را صدا بزنند: عبد العلى بیا، براى من کافى است.
آرى این اسم او را در صحنه قیامت و در مقابل پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام سرافراز مىکند، امّا اسمهاى غیراسلامى و بىمعنى انسان را شرمنده مىسازد.
اسماء ائمّه حاکى از مقامات ایشان است
اوّل اینکه: نام و لقب و کنیه ائمه علیهم السلام هر یک حاکى از یک مقام و منزلتى است براى آنان که آگاهى بر آن، معرفت و عرفان ما را نسبت به مقامات ائمه اطهار مىافزاید اگر در زیارت جامعه کبیره به خانواده عصمت و طهارت خطاب مىکنیم (فَما أحلى أسمائکم) چه زیباست نامهاى شما، براى این است که این نامها و لقبها، حاکى از آن معانى بلند و بالا مىباشد، شیخ صدوق رحمة اللَّه علیه روایاتى را نقل نمودهمعانى الاخبار، ص 64. که معانى این اسماء تا حدودى در آنها منعکس شده به عنوان مثال فاطمه را فاطمه مىگویند چون دوستان او از آتش جهنم فاصله خواهند داشت و نیز اگر به دختر پیامبر، زهراء گفته شده براى این است که در موقعى که در محراب عبادت قرار مىگیرد نور وجودش براى اهل آسمانها جلوهگر خواهد شد و اگر به امام چهارم لقب سجّاد داده شد براى این است که در شبانه روز هزار رکعت نماز مىخواند و در موضع سجده ایشان آثار سجده ظاهر مىگردیده.یعنى بر پیشانى و دستها و کُندههاى پا، پینه بسته مىشد و لذا بهحضرت ذو الثفنات گفته مىشود.
بنابراین، بحث پیرامون اسما و القاب حضرت حجّت (عجّ) اوّلًا بر معرفت ما نسبت به مقامات و ابعاد وجودى حضرت مىافزاید. و ثانیاً: با آگاه شدن بهمعانى این اسماء و القاب، تأویل بعضى از آیات براى ما روشن مىگردد که در خلال بحث به آن اشاره خواهیم کرد.
و ثالثاً: پاسخ بعضى از سئوالاتى که پیرامون مهدویت براى بعضى پیش مىآید، معلوم مىگردد.
سنددعای ندبه
در رابطه با سند این دعا باید گفت که اوّلًا: سید ابن طاووس. از اعلام قرن هفتم و از رجال بزرگ شیعه و صاحب مناقب و در علم و ورع و زهد معروف است. این دعا را در کتاب اقبال نقل نموده و نیز در کتاب مزار محمد بن المشهدى تالیف شیخ جلیل محمد مشهدى حائرى. از اعلام قرن ششم و علامه مجلسى کتاب مزار ایشان را بعنوان مزار کبیر نام مىبرد. نقل شده، و هر دو بزرگوار فرمودهاند (انَّهُ لِصاحِبِ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَعَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَه وَفَرَجَنا بِهِ وَیُسْتَحبُّ أنْ یُدعى بِهِ فِی الأْعیادِ الأْرْبَعَة)... این دعا مربوط است به صاحب الزمان و مستحب است در اعیاد چهارگانه یعنى عید فطر و قربان وغدیر و جمعه خوانده شود و همچنین در مزار قدیم که ظاهراً از تالیفات قطب راوندى نقل شده است.
و نقل دعا در مثل هر یک از این سه کتاب، دلیل بر این است که: آن شخصیتهاى بزرگ و متبحّر و حدیث شناس، این دعا را معتبر دانستهاند.
و قبل از همه اینها محمد بن حسین بزوفرى که از مشایخ شیخ مفید است، و مفید از ایشان روایت بسیارى نقل نموده). آیة اللَّه بروجردى که در علم رجال و حدیث و معرفت طبقات بسیار خبیر و آگاه بوده میفرمود: یکى ازطرق معرفت رجال، شخصیت تلامذه است یعنى وقتى مثل مفید رحمة اللَّه علیه از کسى زیاد روایت نقل کند و قدحى هم بر او نشده باشد، خود دلیل است بر اینکه چنین شخصى مورد وثوق و اعتماد در نزد او مىباشد. در کتاب دعاى خود، دعاى ندبه را روایت نموده است.
پس معلوم مىشود که این دعاى شریف در زمان غیبت صغرى نیز خوانده شده است.
علّامه مجلسى با تتبّع و اطلاع وسیعى که در اخبار و نیز در رجال و معرفت اسانید دارد گذشته از نقل دعاى ندبه در بحار و تحفة الزائر، در کتاب زاد المعاد خود پیرامون این دعا مىفرماید:
و امّا دعاى ندبه که مشتمل است بر عقائد حقّه و تأسف بر غیبت حضرت قائم علیه السلام به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که مستحب است این دعا را در چهار عید یعنى جمعه، عید فطر، عید قربان، عید غدیر بخوانید.
قطعاً کسى چون علامه مجلسى چنین شهادت محکمى را بدون مأخذ و مصدر معتبر بیان نمىکند.
تا اینجا معلوم شد که دعاى ندبه اولًا قبل از سید بن طاووس در کتب ادعیه ذکر
شده، و ثانیاً مستند به حضرت صادق علیه السلام مىباشد و خواندن آن در اعیاد اربعه مستحب است.
ثانیاً: روایات متعددى داریم که معروف شده به روایات (مَنْ بَلَغَ) و عامه و خاصه این روایات را نقل نمودهاند و فقهاء بزرگوار ما براى اثبات حکم استحبابى در مواردى که آن حکم از مدرک محکمى برخوردار نیست به روایات من بلغ تمسک جستهاند و فتواى به استحباب دادهاند. مفاد این روایات این است که اگر براى عملى از جانب خدا و یا رسول خدا ثوابى نقل شده و شخصى آن عمل را به امید آن ثواب انجام دهد به ثواب مىرسد اگر چه آن نقل و حدیث مذکور صحیح نباشد و حکمى از جانب خدا و رسول خدا (و یا ائمه اطهار که بیانگر احکام الهى هستند) صادر نشده باشد. در این باره به یک روایت اشاره مىکنیم، امام باقر علیه السلام مىفرماید: اگر ثوابى از جانب خدا براى شخصى نقل شد و آن شخص عمل مذکور را براى رسیدن به آن ثواب انجام داد، ثواب مذکور براى او ثبت مىشود، اگر چه حدیث، صحیح نبوده باشد.سفینة البحار مادّه بلغ، متن حدیث از اینقرار است: عن أبی جعفر، یَقُولُ: مَنْ بَلَغَه ثَوابٌ مِنَ اللَّهِ على عَمَلٍ فَعَمِلَ ذلِکَ الْعَمَل التماسَ ذلِکَ الثَّواب اوتیه وَإنْ لَمْ یَکُنْ الْحَدِیثُ کَما بَلَغَه.
فقهاء عظام بر اساس این روایات، در ادلّه سنن و مستحبات تسامح مىکنند و اگر حدیث ضعیفى هم بر استحباب عملى دلالت کند و یا در بعضى موارد فقیهى و محدثى، عملى را مستحب بداند، معمولًا حکم به استحباب مىکنند، چنان که در کلام سید بن طاووس و محمد بن مشهدى و بزوفرى آمده بود که خواندن دعاى ندبه در اعیاد اربعه مستحب است.
بنابراین، اگر بر فرض، سندى براى آن نیابیم و یا آن سند ضعیف باشد، استحباب خواندن دعاى مذکور بهوسیله اخبار «من بلغ» ثابت مىگردد.
مضامین کلى این دعا مورد تأیید قرآن و روایات است
نکته سوّم آن است که مطالب کلّى این دعا دربردارنده موضوع نبوّت و خلافت و ولایت على علیه السلام است. و فضائل و فداکارىهاى مولایمان على علیه السلام و مخالفتهائى که اهلکینه و نفاق و جاه پرستان نسبت به ایشان اعمال نمودند، با بیانى رسا شرح مىدهد و سپس با لسان عاشقانه و ملتمسانه حضرت مهدى علیه السلام را مخاطب قرار مىدهد، همانند شخصى که چراغ برداشته و در شب تاریک، گمشده و محبوب خود را مىجوید و با آن محبوب سخن مىگوید. در پایان دعا نیز با خدا مناجات مىکنیم و مىگوئیم اللَّهُمَّ أنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَالْبَلْوى... و خواستههاى خود را به درگاه حضرت حق متعال مطرح مىنمائیم.
هر یک از این مطالب از پشتوانه عقلى و نقلى اعم از آیات و روایات برخوردار است و چنانچه حضرت مهدى را مخاطب قرار مىدهیم یا با کلمه (ایْنَ) و یا با کلمه (یَا ابْنَ) مىگوئیم: کجاست آن اقامه کننده عدل و نابود کننده ظالمین که صدها روایت نیز حضرت را به چنین وصفى تعریف نموده و یا در آخر دعا با خداوند خود راز و نیاز مىکنیم و حاجاتى را از درگاه ایزد متعال مىخواهیم که آیات و روایات ما را به این کار تشویق نموده و یک عمل عبادى است. پس مىتوان گفت متن دعاى ندبه و مطالب کلّى مندرج در آن خود بهترین مجوّز براى قرائت و بهرهگیرى از آن است، هر چند درک معدودى از جملات آن ممکن است براى عموم آسان نباشد و یا احیاناً اشکالى در اذهان ایجاد کند که بهحمد اللَّه بزرگان و صاحبنظران در اینباره جواب کافى دادهاند.
ندبه و گریه در مصائب و فراق عزیزان
رابعاً: شک نیست که هر یک از ما انسانها اگر عزیزى را از دست بدهیم و یا مصیبتى بر ما وارد شود بىاختیار ناله مىزنیم و اشک مىریزیم و گاهى این ناله و افغان مدّتها بلکه سالها بهطول مىانجامد و عقلاء چنین فردى را ملامت نمىکنند.
کدام مصیبتى در عالم از مصیبت غیبت امام بالاتر که صاحبان ایمان ببینند ظالمین ستمگر و دژخیمان بىرحم بر سر مردم مسلط مىباشند و فساد و گناه، هر شهر و کوى و برزن را فرا گرفته و نیکان و ابرار در کنج انزوا، خاموشى گزیدهاند و دروغ پردازان مزدور بوق و کرنا بهدست گرفته و جولان مىدهند و... آیا در چنین حالى اگر نیکان و دلسوختگان دور هم بنشینند و با هم در فراغ آن مصلح کل، و منجى عالم بشریّت، وعزت بخش به مؤمنان، و نابود کننده کفر و نفاق و الحاد بگریند و بنالند، روا نیست؟
سید بن طاووس در اقبال بعد از دعاى وداع ماه رمضان- که جدا شدن از ماه مبارک براى مؤمنین و مؤمنات سخت است- مىفرماید: وظیفه شیعه در چنین حالى و در چنین وقتى یعنى در زمان غیبت امام علیه السلام این است که اندوهگین باشد به خاطر محروم بودن از برکات فیض حضور و آثار ظهور حضرت مهدى علیه السلام...
گریه شدید امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام در عصر خود و در زمانى که هنوز قائم آل محمد متولد نشده، وقتى که در پس پرده غیب به وقایع و حوادث آینده جهان مىنگرد، از یک سوى غیبت قائم آل محمد و طول عمر ایشان را مشاهده مىکند و از سوى دیگر دورى مردم از دین و استیلاى ظالمین بر آنها و ورود شبهات و خروج مردم را از صحنه شریعت سخت بهگریه مىافتد تا آنجا که قائم آل محمد را مخاطب قرار مىدهد و مىفرماید: سیّدى غَیبتُک نَفَتْ رُقادى وَضَیَّقَتْ عَلَىَّ مِهادى...آقاى من غیبت تو، خواب را از من ربوده و خوابگاهم را بر من تنگ نموده...
آرى، اگر نبود مگر فراغ و جدایى از آثار و برکات زیباى حکومت حضرت مهدى، جا داشت که صبحگاهان و شامگاهان در فراغ آن حضرت بنالیم و گریه کنیم تا چه رسد که در زمان غیبت حضرت هزاران بلا و مصائب بر جامعه بشرى و بهخصوص براى مؤمنین پیش مىآید و ظاهراً گریه امام صادق علیه السلام نیز براى دورى از آن حکومت عدل الهى و ابتلاى نیکان به انواع بلایا و مصائب است.
بنابراین چه مانعى دارد که مؤمنین در صبح جمعه دور هم بنشینند و در انتظار مولایشان مهدى و ظهور آن حضرت که باعث برطرف شدن هر نوع ظلم و تعدّى است گریه کنند و گاهى با امام خودشان راز و نیاز کنند و بگویند: أینَ مُبیدُ العُتاةِ وَالْمَرَدَةِ أیَنَدوازده گفتار درباره حضرت مهدى ع، ص: 270
مُسْتَأصِلُ أهلِ الْعِنادِ والتَّضْلِیلِ والإلحادِ أیَنَ مُعِزُّ الأوْلِیاءِ وَمُذِلُّ الأعداء...، کجاست آن نابود کننده متکبران و متمردان؟ کجاست ریشه کن کننده لجبازان و گمراه کنندگان و بى دینان؟، کجاست عزیز کننده دوستان و ذلیل کننده دشمنان. بخشى از دعاى ندبه.
و گاهى هم با خداى خویش راز و نیاز کنند و بگویند: اللَّهُمَّ وَنَحنُ عَبیدکَ التّائِقونَ إلى وَلیّک المُذکِّر بِکَ وَبِنَبِیِّکَ خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَمَلاذاً وأقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَمَعاذاً وَجَعَلْتَهُ لِلْمُؤمنِینَ مِنّا إماماً فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیَّةً وَسَلاماً وَزِدْنا بِذلِکَ یا ربّ اکراماً.بخشى از دعاى ندبه.
«بارالها، ما بندگان ناتوان توئیم که به ولّى تو، که تو و پیامبرت را به یاد ما مىآورد، مشتاقیم، همان که او را براى ما پناهگاه آفریدى و براى بقاى ما، ملجأ و نگهدار، و براى مؤمنین پیشواى مفترض الطاعة قراردادى، از طرف ما به آنحضرت سلام و درودى بفرست و کرامت خود را بدین وسیله بر ما بیفزاى.
صاحبان ایمان در ضمن دعاى افتتاح در شبهاى ماه مبارک رمضان در فراق مولایشان حضرت مهدى علیه السلام به درگاه خداوند شِکوه مىکنند، ما نیز با آنان هم صدا مىشویم و در خاتمه این بحث این جملات را زمزمه مىکنیم.
اللَّهم إنّا نَشکو الیک فَقْدَ نَبِیّنا صَلواتُکَ علیه وآله وَغَیْبَةَ وَلّینا وَکَثْرَةَ عدوِّنا وَقِلَّةَ عَدَدِنا وَشِدَّةَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَّلِ على محمد وآله وأعِنّا على ذلک بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُه وَبِضُرٍّ تَکْشِفُه وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلطانِ حَقٍّ تُظْهِرهُ وَرَحْمةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُناها وَعافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحمین.
خلاصه این سؤال و جواب
سؤال: مقدارى پیرامون سند و مضمون دعاى ندبه توضیح داده شود تا اهل ایمان و علاقمندان به امام زمان با آرامش و آگاهى بیشترى آن را بخوانند.
پاسخ: براى توضیح کامل بایدمراجعه شود به رساله فروغ ولایت تألیف حضرت
آیةاللَّه صافى (مدّظله) ولکن براى روشن شدن مطلب به طور اختصار به چند نکته اشاره مىشود:
1- مسأله مهم اعتقادى مانند موضوع مهدویت که از ادلّه فراوان برخوردار است هرگز با صحّت و سقم یک دعا و یا یک حدیث خللپذیر نمىگردد.
2- دعاى ندبه در اقبال سیّد بن طاوس که از علماى قرن هفتم بوده ثبت شده تا مىرسد به بَزَوْفِرى، که استاد شیخ مفید بوده و در عصر غیبت صغرى مىزیسته و فرمودند خواندن آن در اعیاد اربعه مستحب است. علامه مجلسى غیر از بیان استحباب خواندن آن، مستند نموده به امام صادق علیه السلام و قطعاً چنین محدث متتبّعى بدون دلیل این نسبت را نمىدهد کما اینکه کسانى که حکم به استحباب نمودهاندنیز باید دلیل شرعى در دست داشته باشند والا حکم به استحباب جایز نیست.
3- احادیث (من بلغ) مىتواند دلیل و مدرکى براى استحباب خواندن دعاى ندبه بوده باشد.
4- مضامین کلّى این دعا مورد تأیید و تصدى آیات و روایات است.
مثلًا در این دعا مقدارى به فضائل على علیه السلام و نیز برخورد امّت با آن حضرت پرداخته که مورد قبول روایات فریقین و تاریخ است وو ..
5- اصولًا گریه بر فراق عزیزمان و یا محروم ماندن از فیوضات معنوى، امرى است طبیعى بلکه مورد قبول عقلا و در این مقام اشاره شد به حدیثى که حاکى از گریه شدید امام صادق علیه السلام مىکرد و چون از حضرت جهت گریه را پرسیدند، فرمود: توجّهى به زمان غیبت حضرت مهدى کردم و نیز به مشکلات صاحب ایمان در آن عصر وو.
گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام
با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام
گر به ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین
باز هم مشتاق روی دلکش جانا نه ام
از در میخانه ات ای شاهد خوبان مران
با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام
پرده بردار از رخ زیبا که مشتاق تو ام
آن رخ زیبا ندیده ،واله ودیوانه ام
پادشاه جودی و ما بنده در گاه تو
منتظر بر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در میان بحر هجران غوطه ور گشتم ولی
باز هم در جستجوی گوهر دردانه ام
همچون من هرگز نباشد بر درت پیمان شکن
لیک با الطاف غیر از تو، شها! بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رسوایی ام
ور نه آن گردم که افشان در دل ویرانه ام
انتظارت بیش از حد شد ،تحمل تا به کی؟
آفتا با! بهر دیدار رخت پروانه ام
واله و«شیدا » ومستم لیک ،محتاج توام
یک نظر بر من نما، ای عارف فرزانه ام!
چه انتظار عجیبی !
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
عجیبتر که چه آسان نبودنت شده عادت !
چه بی خیال نشستیم !
نه کوششی نه وفائی.
فقط نشسته و گفتیم:
خداکند که بیائی ...
چه جمعه هاکه یک به یک غروب شد نیامدی/
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی /
خلیل آتشین سخن ، تبر به دوش بت شکن /
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی /
برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم، نه /
ولی برای عده ای چه خوب شد ، نیامدی /
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام /
دوباره صبح، ظهر، نه / غروب شد ، نیامدی.
اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش
مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا
به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش
زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش
به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او را زیارت کن
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش
دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش
روند تاریخ به انسانها بشارت مىدهد
علاوه بر آیات و روایات که از یک انقلاب عظیمى در جوامع بشرى و برقرارى حکومت عادلانه و برطرف شدن ظلم و جور در روابط انسانها خبر مىدهند، قانون هدایت عمومى و روند تاریخ نیز انسانها را به چنین مدینه فاضلهاى بشارت مىدهد، و قافله بشرى خواه ناخواه به سوى یک اجتماع مقرون به سعادت گام بر مىدارد، گرچه این مطلب احتیاج به توضیح بیشترى دارد ولى براى طولانى نشدن کلام، به اختصار بسنده مىکنیم.
هر غریزه و خواستى را که خداوند متعال و حکیم، در بشر قرار داده اولًا بىحکمت نبوده و قطعاً فوائد و آثار مفیدى بر آن مترتّب مىباشد و ثانیاً مطلوب و خواسته او یا در جهان، موجود است و یا در آینده به وجود مىآید «2» اگر انسان در خود احساس گرسنگى و تشنگى مىکند، غذا و آب در خارج موجود است و اگر در خود احساس نیاز به پژوهش و کشف مجهولات مىکند، راه عالم شدن و طلب علم در خارج براى رسیدن به مطلوب موجود است و انسان مىتواند به مطلوب خود نائل گردد.با توجه به این دو مقدمه مىنگریم که هر انسانى در نهاد خود احساس مىکند که از بدىها و ظلم و ستمها متنفّر است و به خوبىها و عدالت گرایش دارد، اگر چه از زمان وقوع این ظلم و یا عدالتخواهى، قرنها گذشته باشد و هیچ ربطى به زمان و عصر حاضر نداشته باشد.
آرى این فطرت انسان است که عاشق خوبىها و نیکان است و متنفّر از زشتىها و بدکاران پس معلوم مىشود که انسان از حیث کشش باطنى طالبِ عدل و داد و سعادت و زیبائىهاست و از هر ظلم و ستم و حقکشى و تعدّى و اجحاف متنفّر مىباشد.
و این خواسته و طلبى که در نهاد انسانها نهفته بهترین دلیل است براى تحقق یافتن مطلوب آن یعنى روزى خواهد آمد که جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و همگان با صفا و صمیمیّت در کنار یکدیگر زندگى خواهند کرد.
روزى خواهد رسید که انسان هم، مانند همه انواع آفرینش به موجب قانون هدایت عمومى، به کمال خود که همان عدالت و سعادت و جامعه عادلانه مىباشد خواهد رسید، علامه طباطبائى رحمه الله دراینباره مىفرماید:
بشر از روزى که در بسیط زمین سکنى ورزیده، پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى مقرون به سعادت (به تمام معنى) مىباشد و به امید رسیدن چنین روزى قدم بر مىدارد و اگر این خواسته تحقّق خارجى نداشت هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمىبست، چنانکه اگر غذائى نبود، گرسنگى نبود، و اگر آبى نبود، تشنگى تحقّق نمىگرفت، و اگر تناسلى نبود، تمایل جنسى تصوّر نداشت از این روى، به حکم ضرورت (جبر) آینده جهان روزى را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستى نماید و افراد انسانى، غرق فضیلت و کمال شوند و البته استقرار چنین وضعى بهدست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعهاى منجى جهان بشریت و به لسان روایات (مهدى) خواهد بود.
خلاصه
آنچه مسلّم است حضرت مهدى برقرار کننده حکومتى خواهد بود که انبیاء عظام و اجداد بزرگوار ایشان به دنبال آن بودند و آیه سوره 25 حدید و 41 سوره حج بیانگر آن است. بهعبارت دیگر آن حضرت بنیانگذار حکومتى خواهد شد که با تعالیم حیات بخش اسلام منطبق باشد زیرا رعایت فقه و حقوق و اخلاق اسلامى، دنیاى ما را به مدینه فاضله و بهشت برین، مبدّل مىسازد به عنوان مثال، اگر مسئله أمر بهمعروف و نهى از منکر در جامعه پیاده شود، نتیجه زیبائى در جامعه از خود مىگذارد. با نگاهى اجمالى به حکومت کوتاه مدّت على علیه السلام خواهید دید که اسلام چگونه حکومتى را براى مردم طراحى نموده است. در ادامه بحث، به دو مطلب اشاره شد اوّل: اینکه اگر انبیاء به حکومت دلخواه خود نرسیدند از هدایت مردم غافل نشدند و هزاران هزار مؤمن و خداپرست در جهان پرورش دادهاند. دوّم: با دورنماى حکومت حضرت از دیدگاه قرآن آشنا شدیم چهره حکومت حضرت مهدى از دیدگاه روایات و شرطى را که حضرت مهدى با پیروان خود در موقع بیعت مىنماید، بیان کردیم.
در عصر ظهور دو چیز ارتقاء پیدا مىکند 1- سطح علم و دانش 2- نیروى فکر و تعقّل؛ و طبعاً در چنین جامعه زمینه شیوع فساد فراهم نیست و همین دو چیز باعث مىشوند که غیر مسلمانان به اسلام گرایش پیدا کنند بله اگر گروهى بخواهند بعد از اتمام حجّت، لجاجت بهخرج بدهند با آنها برخورد خواهد شد.
در کلام مولایمان على علیه السلام فرازهائى آمده که شکل و ساختار حکومت حضرت مهدى را نشان مىدهد. حضرت مىفرماید: اهل دنیا بعد از سرکشىهایى که با ما خواهند داشت، بهما رو مىآورند و بهسمت ما تمایل پیدا مىکنند.
و در فراز دیگر چهار خصیصه را براى حکومت حضرت مهدى علیه السلام بیان مىکند اوّل: هوى پرستىها و خواستههاى دل را به هدایتها و صراط مستقیم برمى گرداند.
دوّم: آراء و نظریاتى که بر قرآن تحمیل شده است و هر فرقهاى قرآن را با رأى خود تفسیر مىنمایند، به رأى واحد بر مىگرداند که آن تفسیر قرآن از دیدگاه اهلبیت و عترتپیامبر صلى الله علیه و آله است که به دلیل حدیث ثقلین که مورد قبول همگان است پیامبر صلى الله علیه و آله فقط آنها را معلم و مفسر قرآن معرفى نموده است.
سوّم: حضرت مهدّى علیه السلام سیره و روش دادگرانه را به جهانیان نشان خواهد داد.
چهارم: احکام واقعى اسلام که به دست نسیان سپرده شده، مجدّداً زنده مىگرداند و آنها را به مرحله عمل وارد مىسازد.
نکته قابل توجهى که در کلام على علیه السلام وجود دارد، اینکه شخصیتى مثل على علیه السلام که خود مظهر عدل است و تمام حرکات و سکنات او براى تحقق یافتن عدالت بوده و سرانجام در همین راه شهید گردید، چنین شخصیتى مىفرماید: مهدى با ظهور خود آن حکومت عادلانه را به بشریت نشان مىدهد. در خاتمه به قانون هدایت عامّه و جبر تاریخ اشاره کردیم، که بر اساس آن، قافله بشریت قطعاً در آینده به یک مدینه فاضله خواهد رسید، زیرا عدالت خواهى و تنفّر از ظلم و تعدّى در نهاد بشر نهفته و هر غریزهاى که در انسان هست، قطعاً مطلوب آن نیز دیر یا زود محقق مىگردد و بهعبارت دیگر، بر اساس قانون هدایت عامّه که هر نوعى را به کمال خود راهنمائى مىکند و سوق مىدهد، نوع انسان نیز روزى بهدست حضرت مهدى به کمال خود واصل مىگردد و مدینه فاضله را بنیان مىنهد. در این رابطه کلام جامع و ارزنده علامه طباطبائى را نقل نمودیم.
در عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام، جلو هوى پرستىها گرفته مىشود و خواستهاى نارواى دل، به موازین شرعى و دستورات الهى سوق داده مىشود، ممکن است کسى سئوال نماید که آیا در عصر حکومت حضرت بهطور کامل هوى پرستىها و تمایلهاى بىجا از میان مىرود؟ و آیا نفس امّاره دیگر وجود ندارد تا مردم را به اعمال زشت و ناپسند دعوت نماید؟
در پاسخ به این سئوال مىتوان گفت: بسیار بعید است که در عصر ظهور مطلقا نفس امّاره از بین برود و مردم تماماً از افراط و تفریط در تمایلات و غرائز نجات بیابند زیرا سرشت انسانها از عقل و شهوت ترکیب شده و آیاتى همچون «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی» «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» و... در عصر حضور نیز، حکمفرما و برقرار خواهد بود.
امّا پیروان هوى و هوس به دو دسته تقسیم مىشوند گاهى این افراد از شخصیتهاى سرشناس و چهرههاى معروف اجتماعى و سیاسى است و مىخواهد به آمال و آروزى خود برسد اگرچه نظم اجتماع و وحدت جامعه در هم بریزد همانند بنیانگذاران سقیفه بنى ساعده و طلحه و زبیرها اینگونه اشخاص باعث فتنه و اخلال در نظم و آرامش بوده و هستند گاهى از طریق قلم و مطبوعات و گاهى از طریق سخنرانى و تبلیغات و گاهى از طرق دیگر جامعهاى را به آشوب مىکشند و مردم را به جان یکدیگر مىافکنند، این نوع هوى پرستىها و خود کامگىها قطعاً در حکومت حضرت مهدى جمع آورى مىشود و هرگز اجازه داده نمىشود که یک نفر مقاله نویس و یا رئیس قبیله و یا رهبر حزب و سازمانى هر جور که دلخواه او است عمل کند.
امّا در مواردى، هوىپرستى در زندگى و روش شخصى افراد است از قبیل چشم چرانىها و دستبرد به مال مردم وضایع کردن حقى از هم نوع و...، گرچه با ارتقاء علم و عقل، مردم نسبت به یکدیگر مهربان و نیکوکار مىشوند، امّا این نوع هوى پرستىها ظاهراً در بعضى از افراد وجود خواهد داشت ولى سیطره قانون در همه جا حتى در بیابانها و صحراها باعث مىشود که این نوع هوى پرستان نیز نتوانند هرگونه که دلشانمىخواهد عمل کنند.
مثلًا در روایات آمده اگر پیرزنى طبقى طلا و جواهر بر سر گیرد و به تنهائى و پیاده از شهرى به شهرى برود کسى مزاحم او نمىگردد و در ثروت او طمع نمىکند.
این روایت دلالت نمىکند که تمامى افراد در آن عصر اهل تقوى و عدالت خواهند بود بلکه بدان معناست که اگر کسى هم بخواهد به ثروت این پیرزن آن هم در بیابانها تعرّض کند، از سیطره قانون و پلیس خوف دارد چون در روایات آمده تمام کره زمین در مقابل امام زمان مانند کف دستى مىماند که به تمامى نقاط اشراف کامل دارد و بر اساس شمشیر و عدالت با مردم برخورد مىکند و هیچگونه اغماضى در این راه نخواهد کرد.
و نیز حضرت یارانى دارد مصمّم و قوى که آنان را در شهرها و مرکز استانها مىگمارد، و برنامه آنها رفع ظلم و اجحاف و نیز آباد کردن بلاد و روى زمین است و حضرت آنها را در همه حال مىنگرد و آنان نیز حضرت را مىبینند.
آرىاگرحضرتمهدى علیه السلام ویاران او کهمسئولیتى بسگران دارندومىخواهند چهره جهان را دگرگون نمایند غیر از این باشند، قادر به انجام مأموریت خود نخواهند بود.
چه زیبا فرمود مولاى ما على علیه السلام در رابطه با چهره حکومت مهدى موعود که:
یَعْطِفُ الْهَوى عَلَى الْهُدى إذا عَطَفُوا الْهُدى عَلَى الْهَوى آن حضرت خواستهاى دل و هوى و هوس مردم را به سوى هدایت الهى و قانون بر مىگرداند بعد از اینکه مردم به دنبال هوسهاى خود مىرفتند و از هدایتهاى الهى غافل شده بودند این مربوط به جمله اوّل على علیه السلام در نحوه حکومت حضرت قائم.
دوّم: مسلمانان از هر فرقه و گروهى و از هر مسلک و مذهبى که هستند آرا و نظریات خود را بر قرآن تحمیل مىکنند و آیات قرآن را با نظریات خود تطبیق مىدهند، جبرى مسلک، قرآن را طرفدار جبر مىداند، و تفویضى طرفدار تفویض، اشاعره براىافکار خودشان به قرآن استناد مىکنند و معتزله براى راه و روش خود نیز به قرآن تمسّک مىجوید، البته این بلاى بزرگى که بر امّت اسلام وارد شده با داشتن کتابى همچون قرآن که مىتواند محور وحدت امت اسلامى شود متأسفانه هر گروهى آیات آنرا سپر براى دفاع افکار خود قرار دادهاند و این تفرقه و تشتّت که در امت اسلام مشاهده مىشود، معلول عدم پیروى از مفسرین و عالمان قرآن است که در کلام پیامبر بهطور تواتر آنها را معرفى کرده و فرموده:
(إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقْلَیْن کِتاب اللَّهِ وَعِتْرَتی) کتاب خدا و عترت مىتواند شما را به سر منزل مقصود برساند و در کنار حوض کوثر شما را بهمن ملحق نماید.
آرى زمانىکه حضرت مهدى علیه السلام ظهور مىکند، تمامى آراء و نظریات باطل برچیده مىشود و تمام افراد با معناى حقیقى قرآن آشنا مىشوند و خلاصه این طور نخواهد بود که افراد و گروهها اوّل براى خود رأى و نظریّه بسازند و آماده کنند و سپس از قرآن شاهد بیاورند بلکه به محضر قرآن مىروند تا بنگرند قرآن چه نظریهاى را براى آنها مىپسندد تا آنرا سرمشق زندگى و عقاید و افکار خویش قرار دهند و بنا به فرمایش على علیه السلام در زمان ظهور مهدى علیه السلام این امر مهمّ واقع مىشود و تمامى اقشار پیروى از قرآن مىکنند آنهم قرآنى که از طرف عترت و اهلبیت پیامبر صلى الله علیه و آله تفسیر مىگردد.
سوّم: حضرت مهدى علیه السلام سیره و روش دادگرانه را به جهانیان نشان خواهد داد و مردم با حقیقت واژه (عدل- عدالت) آشنا مىشوند و آنرا در تمامى شئونات زندگى خود لمس مىکنند.
چهارم: در عصر حکومت حضرت، تمامى احکام قرآن و سنّت نبوّى صلى الله علیه و آله که به فراموشى سپرده شد احیاء مىگردد و مورد توجّه حکومت و مردم قرار مىگیرد.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: زمانى که به حضرت قائم اذن ظهور داده مىشود حضرت بالاى منبر مىرود و مردم را بهسوى خود دعوت مىکند و به خداوند متعال قسم مىخورد که بر اساس سنّت و روش پیامبر عمل نماید.
توصیف عدل گسترى مهدى از زبان على علیه السلام
مطلبى که در اینجا نباید از آن غفلت نمود این است که کسى چون على بن ابىطالب که خود مجسّمه عدل و عدالت خواهى است و دوست و دشمن او را به عظمت و پاکى مىشناسند و حتى حاضر نشد براى برادر خود مقدارى از حریم عدالت پا فراتر نهد و بیت المال را بهطور مساوات تقسیم نمود و درباره معاویه فرمود: تلاش و جدّیت خواهم کرد تا زمین را از این شخص وارونه و این جسم کج اندیش پاک سازم » و بالاخره آن کسى که وقتى مىشنود در گوشه از مملکت اسلامى خلخال از پاى یک زن غیر مسلمان که در تحت حمایت حکومت اسلام زندگى مىکرده درآوردهاند پریشان مىشود و ناراحتى خود را ابراز مىدارد، این چنین مردى سخن از حکومت عادلانه و عدل پرور فرزندش مهدى سر مىدهد، گوئى آنچه شخصیّتى مثل على علیه السلام در آرزوى آن است، بهدست حضرت مهدى جامه عمل مىپوشد.
تفاوت بسیار وجود دارد میان آن که حکومتى را، مردم عادلانه بدانند، با حکومتى که على علیه السلام آنرا عادلانه بداند و درباره آن بفرماید: فَیُریکُم کَیْفَ عَدْلُ السِّیرةِ، روش دادگرانه را به شما نشان خواهد داد. دو نام است که همیشه با کلمه (عدل) قرین بوده 1- نام على علیه السلام 2- نام مهدى علیه السلام امّا نکته قابل توجه آن است که على علیه السلام نیز به انتظار حکومت حضرت مهدى علیه السلام است.
اللَّهم أرِنَا الطلعة الرّشیدة والغرّةَ الحمیدة واجعلنا من أعوانه وأنصاره آمین ربّ العالمین.
اى شاهد حسن غیب یزدانى |
اى مظهر اقتدار سبحانى |
|
اى مصلح عالم، اى جهان آرا |
اى پرتو آفتاب ربّانى |
|
بازآى و جهان بهعدل و داد آراى |
تا چند درون پرده پنهانى |
|
این خانه شرع را عمارت کن |
از لطف که مىکشد بویرانى |
|
اى مظهر سرّ آدم و خاتم |
اى با تو عصاى پور عمرانى |
|
بازآى و بگیر کشور دین را |
زین گم شدگان تیه نادانى |
|
اى مهر سپهر علم و دین بازآى |
عالم شده شام تار ظلمانى |
|
اى رهبر عالم اى که صد خضر است |
از شوق لقاى تو بیابانى |
|
ما تشنه جرعه وصال تو |
تو چشمه کوثرى و رضوانى |
|
لطفى کن و خلق را زغم برهان |
بنماى رخ اى جمال سبحانى |
|
تو ظلّ خداى فرد یکتائى |
تو منبع لطف وجود و احسانى |
|
ما را سر خوان جود و احسانت |
بپذیر تو از کرم بهمهمانى |
|
چهره حکومت مهدى علیه السلام از دیدگاه نهج البلاغه
حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام خبر داده که در آینده مردم و اهل دنیا به ما رو مىآورند و سرانجام به در خانه ما زانو خواهند زد حضرت مىفرماید:
لَتَعْطِفَنّ الدُّنیا عَلَینا بَعْدَ شِماسِها عَطْفَ الضَّرُوسِ على وَلدِها. و تلا عقیب ذلک:
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ».نهج البلاغه قسمت قصار، حکمت 209 و آیه ذیل حدیث، سوره قصص آیه 5.
دنیا پس از چموشى همچون شترى که از دادن شیر به کسى که او را مىدوشد
خوددارى مىکند و شیر را براى بچه خود نگه مىدارد به ما خانواده روى مىآورد و سپس این آیه را تلاوت نمودند، مىخواهیم بر مستضعفین زمین منّت بگذاریم و آنها را پیشوایان زمین و وارثان آن قرار دهیم.
موضع مولایمان على علیه السلام در زمان حیات و شهادتش با الآن خیلى تفاوت کرده، آنروز جنازه حضرت را مخفیانه دفن مىکنند که مبادا به جنازه و قبر حضرت جسارتى شود، امّا امروز دانشمندان مسیحى همچون جرج جرداق و دانشمندان مادّى هم چون شبلى شمیل مدیحه سراى حضرت مىباشند. اگر آن روز ریحانه پیامبر صلى الله علیه و آله را به همراه فرزندان و اصحاب با وفایش با لب تشنه سر از بدنشان جدا ساختند، امروزه میلیونها نفر در اطراف و اکناف جهان به او عشق مىورزند و حتى عدّهاى از غیر مسلمانان متوجّه عظمت و جلالت حضرت شدهاند، تا جائى که با نذر و توسّل به ایشان از خداوند حاجات خود را مىگیرند.
اگر آن روز امام صادق علیه السلام را نشناختند و با آشکار نمودن چهرهاى همچون ابو حنیفه بر چهره حضرتش پرده و حجاب افکندند، امروز علم و دانش شاگردان امام صادق در روایات و احادیث واصله از ایشان چشم خردمندان و دانشمندان را خیره نموده است.
و امّا در رابطه با کلام على علیه السلام پیرامون کیفیّت حکومت حضرت مهدى علیه السلام مراجعه شود به خطبه 126 نهج البلاغه که تمام شارحین نهج البلاغه متفقاً مىگویند:(فرازهائى از این خطبه به عصر ظهور حضرت قائم علیه السلام و) گرچه اصل خطبهبهحوادث مهمّ آینده مربوط است. امّا بخشى از فرازهاى آن اختصاص به عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام دارد.
در این کلام حضرت با اشاره به چهار خصوصیت و ویژگى مهمّ حکومت حضرت مهدى علیه السلام مىفرماید: یَعْطِفُ الْهَوى عَلَى الْهُدى إذا عَطَفُوا الْهُدى عَلَى الْهَوى وَیَعْطِفُ الرَّأىَ عَلَى الْقُرآنِ إذا عَطَفُوا الْقُرآنَ علَى الرَّأیِ... فیُرِیکُم کَیْفَ عَدْلُ السِّیرةِ ویُحِیى مَیِّتَ الکِتابِ وَالسُّنَّةِ.
اوّل: خواستههاى دل و هوى و هوسها را به سوى هدایت الهى سوق مىدهد بعد از آنکه مردم، هدایت الهى را و تعالیم اصیل اسلامى را تحت الشعاع خواستههاى دل خود قرار دادهاند. اکنون گروهى نه فقط به دنبال خواستهاى دل حرکت مىکنند و از آن متابعت مىنمایند، بلکه به هوى و هوسهاى نفسانى خود رنگ دین و خدا و اسلام مىزنند و پیروى از نفس اماره را بهعنوان (اله) تلقّى مىکنند پروردگار به پیامبر اکرم خطاب مىکند و مىفرماید: «أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا». فرقان: 43.
(آیا دیدى کسى را که هواى نفس خود را معبود خویش قرار داده؟! آیا تو مىتوانى او را هدایت کنى؟)
حضرت استاد بزرگوار آیت حق، شیخ مرتصى حائرى قدس سره این آیه را براى شاگردان خود مىخواند و مىفرمود: کسىکه خواستهاى دل خود را رنگ خدائى زده و آنرا دین و صراط مستقیم تصوّر مىکند، هیچ کسى او را نمىتواند به راه راست سوق دهد حتّى نفس گرم شخص شخیص حضرت ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله نیز در او اثرى نمىگذارد، اگر این حالت در یک فرد پیدا شود اینگونه از حق و حقیقت دور مىگردد، پس آن گاه که جامعه به این صورت در آید چه مىشود؟! از این کلام مولى على علیه السلام استفاده مىشود که قبل از ظهور وضع جامعه مسلمین در چنین شرایطى قرار مىگیرد و حضرت با ظهور خود، هدایت الهى و احکام اصیل اسلامى را حاکم مىکند و خواستهاى دل را به سوى هدایتها و ارشادها سوق مىدهد.
سئوال مىشود که در حکومت حضرت مهدى علیه السلام وضع کافران و منافقان و بطور کلى غیر مسلمانان چه خواهد شد؟ آیا اینها تماماً از بین برداشته مىشوند و کشته مىشوند؟
در پاسخ به این سئوال گفته مىشود: انسانها در هر مذهب و کیشى که هستند وقتى مىنگرند جامعهاى بر اساس عدالت و ارتقاء علمى برقرار شده و گنجینههاى طبیعت در آن کشف شده و وضع مردم از فقر و نابسامانىها نجات یافته و امنیّت در شهر و روستا و بیابانها برقرار است و در کنار همه این امور ملّت نصارى با این کثرت جمعیّت در روى زمین، مشاهده مىکنند که پیامبر عظیم الشأن آنها آمده و پشت سر حضرت مهدى نماز مىخواند و او را یارى مىکند قهراً مردم فوج فوج به اسلام و نیز به محور و قطب آن یعنى وجود امام زمان ایمان مىآورند آن هم با رغبت، کما اینکه در صدر اسلام بعد از آگاهى مختصرى از احکام اسلام و روش و شیوه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى مردم حاصل شد، آنانفوج فوج به اسلام گرایش پیدا کردند که قرآن خبر مىدهد و مىفرماید: «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً».سوره نصر.
وحال آنکه وضع جامعه و بسط وعدالت و رفاه و آگاهى از تعالیم حیات بخش اسلام در زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام قابل مقایسه با صدر اسلام نیست.
بنابراین اگر انسانها با عقل و فکر حرکت کنند و نیز اگر حکومت آن عصر را با حکومتهاى طاغوتى قبل مقایسه کنند قطعاً به اسلام و امام زمان ایمان مىآورند و بلکه خوشحالند از این نعمت عظمى که براى آنها پیش آمده. بله در هر عصر و زمانى نیز گروهى معاند و لجوج و خودخواه و کوته فکر هستند که مىخواهند فکر خود را بر همگان تحمیل کنند و خلل در حکومت و جامعه ایجاد کنند با چنین افرادى باید برخورد شود کما اینکه عقلاء، این برخورد را منصفانه و به نفع جامعه مىدانند که امام زمان- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- قطعاً با چنین افرادى برخورد خواهد کرد و این میکربهاى خطرناک و مزاحم را از سر راه بر مىدارد.
صدها چراغ دارد و بىراهه مىرود |
بگذار تا بیفتد و بیند سزاى خویش |
|
.: Weblog Themes By Pichak :.