سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/10/16 | 7:55 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

اسما و القاب حضرت حجّت علیه السلام‏

اسماء و القاب حضرت مهدى علیه السلام را مى‏توان به چند دسته تقسیم نمود.نام‏ها و لقب‏ها و کنیه‏هاى حضرت فراوان است، محدّث نورى 182 عدد آن‏ها را اسم مى‏برد و مى‏فرماید: این‏ها نام‏هائى است که براى حضرت از قرآن و کتب سماوى و اخبار اهل بیت استفاده شده و بعضى بر اساس استنباط خود نام‏هائى را مطرح کرده‏اند که ما از آوردن آن‏ها احتراز نمودیم.

اوّل: اسم و کنیه‏اى که در روایات متعددى نهى شده از این‏که حضرت را با این نام و کنیه بخوانیم و آن همان نام و کنیه مشهور و معروف جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏باشد، و بر اساس همین روایات بعضى از فقها مى‏گویند: در زمان غیبت ذکر نام حضرت مهدى جایز نیست و عدّه‏اى از علما ادعاى اجماع نمودند بر حرمت نام بردن حضرت، حتّى پیامبر اکرم که کراراً نام جانشینان خود را برده و ائمه بعد از خود را یک به یک اسم مى‏برد، مع ذلک به نام دوازدهمین امام که مى‏رسد مى‏فرماید: آن امامى که‏ (اسْمُهُ اسْمی‏ وَکُنْیَتُهُ کُنْیَتی‏) نام او، نام من است و کنیه او کنیه من.

با توجه به این روایات در مى‏یابیم که سرّى در کار است که ما آن‏را درک نمى‏کنیم و باید مانند سایر احکام فقهى آن‏را تعبداً بپذیریم تا حضرت ظهور کند و سرّ این مطلب را فاش نماید.

با این بیان دیگر براى ما مهم نیست که افراد معدودى که عدّه آنها از انگشتان یک دست تجاوز نمى‏کنند قائل به‏جواز شوند و بگویند: چطور مى‏توان پذیرفت که نام و کنیه حضرت مهدى را نباید به‏زبان آورد و حال آن‏که در روایات صریحاً آمده: نام و کنیه او، نام و کنیه رسول خدا است و نام پیامبر صلى الله علیه و آله براى همگان معلوم و روزى چندبار بالاى مأذنه‏ها برده مى‏شود، در جواب مى‏گوئیم: آرى، از این روایات مى‏توان دریافت که نام و کنیه حضرت مهدى علیه السلام چیست، امّا بر اساس روایاتى که مخاطب قرار دادن حضرت مهدى را با این نام نهى کرده، باید گفت که ذکر این‏نام و کنیه براى حضرت مهدى، حرام و یا خلاف احتیاط است.

او حجة اللَّه و خلیفة اللَّه و داعى اللَّه است‏

دوّم: بعضى از اسماء حضرت با سایر انبیا و ائمه مشترک است مثلًا حضرت را با القابى چون‏ (حجة اللَّه، خلیفة اللَّه، داعى اللَّه) هر سه عنوان در زیارت آل یس آمده.خطاب مى‏کنیم و این عناوین بر همه انبیا و امامان اطلاق مى‏شود، امّا در اثر طول عمر حضرت مهدى و کثرت اطلاق حجت خدا وخلیفة اللَّه بر ایشان، در حال حاضر این الفاظ اختصاص به حضرتش پیدا نموده و نیز کلمه (داعى اللَّه) انس بیشترى با وجود امام عصر دارد زیرا دعوت به سوى خدا و اجابت مردم از آن دعوت به‏طور کامل در زمان حکومت حضرت مهدى انجام مى‏گیرد در حدیثى که از امام صادق علیه السلام در تفسیر سوره شمس رسیده مى‏فرماید: مراد از الشَّمْسِ/ 1، على بن ابى طالب است و مراد از (ضُحاها)ضحى، به‏معناى انتشار نور آفتاب و گسترش شعاع آن است و در آیه 59 سوره طه آمده. «وأنْ یُحْشَرَالنّاسُ ضحىً» اشاره به همان وقت گسترش آفتاب است و خورشید بالاى سر آمده.قیام حضرت قائم علیه السلام است‏تفسیر برهان، ج 4، ص 467. آرى آن‏روزى که ولایت و حکومت خاندان عصمت همانند نور خورشید همه جا را فرا مى‏گیرد و دعوت الى اللَّه به گوش همگان مى‏رسد، زمان ظهور و حکومت حضرت مهدى خواهد بود.

او «ناطق» است‏        

یکى از اسماء امام زمان (عج)، ناطق است، در زیارت عاشورا مى‏خوانیم‏... أن یرزُقَنّی طَلَبَ ثارِکُم مَعَ امامٍ هدىً ظاهرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِ مِنْکُمْ‏ و نیز پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در ضمن حدیثى که‏نام ائمه را براى سلمان ذکر مى‏کند، امام دوازدهم را این‏گونه نام مى‏برد:

(حجّة ابن الحسن المهدی الناطق القائم بحقّ اللَّه)نجم الثاقب، ص 62.

بنابر این یکى از اسماء حضرت عنوان (ناطق) است، در حالى که ما پیامبر و یا امامى که خاموش باشند نداشتیم و اصولًا رسالت و نبوت با مسئله تبلیغ در کنار هم قرار مى‏گیرند و قرآن هم مى‏فرماید:

«وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ»*(4) مائده: 99.

وثانیاً: سالیان دراز است که حضرت در خفا به‏سر مى‏برند و از بیانات و سخنان ایشان محروم هستیم، پس چطور به ایشان لقب (ناطق) اطلاق شده و او را ناطق به حق معرّفى کرده‏اند؟

در پاسخ مى‏توان همان علتى را که در اختصاص‏ (داعی اللَّه) نسبت به حضرت‏مهدى علیه السلام گفته شد در اینجا نیز بگوئیم، زیرا آن گوینده و ناطقى که سخن خود را به گوش همه جهانیان مى‏رساند و حجّت را بر یکایک انسان‏ها تمام مى‏گرداند، وجود مقدس امام زمان خواهد بود.

عالم جلیل القدر و محّدث بزرگ حاج میرزا حسین نورى توجیه دیگرى نیز براى این لقب ذکر نموده، مى‏فرماید: ائمه اطهار و پدران بزرگوار امام زمان، مهر خموشى بر لب زده بودند و آن‏گونه که باید، اسرار و معارف و حکم را براى مردم بیان کنند، یا به‏جهت تقیّه، و یا براى نیافتن مخاطب. کما اینکه نقل شده على علیه السلام علوم خود را با چاه بازگو مى‏کرد و لذا بعضى گفته‏اند اگر به على علیه السلام گفته شده: بطین، به‏معناى مبطن است یعنى مخفى کننده علوم و اسرارى‏که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به او آموخته بود.حضرت مهدى تمام آن علوم و اسرار را ظاهر مى‏کند و چیزى از حقایق را ناگفته نمى‏گذارد.

در دعاى افتتاح از خداوند متعال مى‏خواهیم: اللَّهم أظهِر بِه دِینک وسنّة نبیّک حتى لا یسْتَخفِیَ بِشی‏ءٍ مِنَ الْحقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الْخلقِ.

در تفسیر آیه: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»زمر: 69. از امام صادق علیه السلام نقل شده‏ با قیام قائم ما، زمین نورانى مى‏شود و ظاهر این است که این روشنائى، به گسترش علوم به‏وسیله امام زمان اشاره دارد. مخفى نماند که یکى از اسماء امام زمان (عج) نور آل‏محمد مى‏باشد نکته‏اى که ذکر آن خالى از لطف نیست آن است که آن بزرگوار بنابر قولى که بعضى آن را مشهورتر مى‏دانند در سال 256 هجرى قمرى متولّد گردیده که به‏حساب ابجد، تاریخ تولّد ایشان مطابق با کلمه نور خواهد شد.




تاریخ : شنبه 91/10/16 | 7:54 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

نام ائمه را براى فرزندان خود انتخاب کنیم‏

دوّم: آشنائى ما با نام‏ها و لقب‏هاى ائمه أطهار علیهم السلام باعث مى‏شود براى نامیدن فرزندان خود از آنها استفاده کنیم و اسامى و القاب امامان خود را در جامعه شیوع دهیم و نباید شیعیان و علاقه‏مندان به خاندان عصمت و طهارت از این مسئله مهمّ غافل شوند و براى فرزندان خود نامى را که معانى زیبنده‏اى ندارد و یا مطابق با فرهنگ غرب است، انتخاب کنند و متأسفانه امروز مى‏نگریم که چنین وضعى پیش آمده و نام‏هاى زیبا و معنى دارى مانند (على، حسن، حسین، صادق، کاظم و...) در برخى موارد کنار گذارده شده و نام‏هاى غیراسلامى جایگزین آن‏ها شده، یکى از اساتید بنده که چندین سال از وجودش بهره‏مند بودم، اسمش عبدالعلى بود، ایشان مى‏فرمودند: همین که در روز قیامت من را صدا بزنند: عبد العلى بیا، براى من کافى است.

آرى این اسم او را در صحنه قیامت و در مقابل پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام سرافراز مى‏کند، امّا اسم‏هاى غیراسلامى و بى‏معنى انسان را شرمنده مى‏سازد.




تاریخ : شنبه 91/10/16 | 7:52 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

اسماء ائمّه حاکى از مقامات ایشان است‏

اوّل این‏که: نام و لقب و کنیه ائمه علیهم السلام هر یک حاکى از یک مقام و منزلتى است براى آنان که آگاهى بر آن، معرفت و عرفان ما را نسبت به مقامات ائمه اطهار مى‏افزاید اگر در زیارت جامعه کبیره به خانواده عصمت و طهارت خطاب مى‏کنیم‏ (فَما أحلى أسمائکم) چه زیباست نام‏هاى شما، براى این است که این نام‏ها و لقب‏ها، حاکى از آن معانى بلند و بالا مى‏باشد، شیخ صدوق رحمة اللَّه علیه روایاتى را نقل نموده‏معانى الاخبار، ص 64. که معانى این اسماء تا حدودى در آن‏ها منعکس شده به عنوان مثال فاطمه را فاطمه مى‏گویند چون دوستان او از آتش جهنم فاصله خواهند داشت‏ و نیز اگر به دختر پیامبر، زهراء گفته شده براى این است که در موقعى که در محراب عبادت قرار مى‏گیرد نور وجودش براى اهل آسمان‏ها جلوه‏گر خواهد شد و اگر به امام چهارم لقب سجّاد داده شد براى این است که در شبانه روز هزار رکعت نماز مى‏خواند و در موضع سجده ایشان آثار سجده ظاهر مى‏گردیده.یعنى بر پیشانى و دست‏ها و کُنده‏هاى پا، پینه بسته مى‏شد و لذا به‏حضرت ذو الثفنات گفته مى‏شود.

بنابراین، بحث پیرامون اسما و القاب حضرت حجّت (عجّ) اوّلًا بر معرفت ما نسبت به مقامات و ابعاد وجودى حضرت مى‏افزاید. و ثانیاً: با آگاه شدن به‏معانى این اسماء و القاب، تأویل بعضى از آیات براى ما روشن مى‏گردد که در خلال بحث به آن اشاره خواهیم کرد.

و ثالثاً: پاسخ بعضى از سئوالاتى که پیرامون مهدویت براى بعضى پیش مى‏آید، معلوم مى‏گردد.




تاریخ : شنبه 91/10/16 | 3:25 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

 سنددعای ندبه

در رابطه با سند این دعا باید گفت که اوّلًا: سید ابن طاووس‏. از اعلام قرن هفتم و از رجال بزرگ شیعه و صاحب مناقب و در علم و ورع و زهد معروف است. این دعا را در کتاب اقبال نقل نموده و نیز در کتاب مزار محمد بن المشهدى تالیف شیخ جلیل محمد مشهدى حائرى‏. از اعلام قرن ششم و علامه مجلسى کتاب مزار ایشان را بعنوان مزار کبیر نام مى‏برد. نقل شده، و هر دو بزرگوار فرموده‏اند (انَّهُ لِصاحِبِ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ‏ وَعَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَه وَفَرَجَنا بِهِ وَیُسْتَحبُّ أنْ یُدعى‏ بِهِ فِی الأْعیادِ الأْرْبَعَة)... این دعا مربوط است به صاحب الزمان و مستحب است در اعیاد چهارگانه یعنى عید فطر و قربان وغدیر و جمعه خوانده شود و همچنین در مزار قدیم که ظاهراً از تالیفات قطب راوندى‏ نقل شده است.

و نقل دعا در مثل هر یک از این سه کتاب، دلیل بر این است که: آن شخصیتهاى بزرگ و متبحّر و حدیث شناس، این دعا را معتبر دانسته‏اند.

و قبل از همه این‏ها محمد بن حسین بزوفرى‏ که از مشایخ شیخ مفید است، و مفید از ایشان روایت بسیارى نقل نموده‏). آیة اللَّه بروجردى که در علم رجال و حدیث و معرفت طبقات بسیار خبیر و آگاه بوده میفرمود: یکى ازطرق معرفت رجال، شخصیت تلامذه است یعنى وقتى مثل مفید رحمة اللَّه علیه از کسى زیاد روایت نقل کند و قدحى هم بر او نشده باشد، خود دلیل است بر اینکه چنین شخصى مورد وثوق و اعتماد در نزد او مى‏باشد. در کتاب دعاى خود، دعاى ندبه را روایت نموده است.

پس معلوم مى‏شود که این دعاى شریف در زمان غیبت صغرى نیز خوانده شده است.

علّامه مجلسى با تتبّع و اطلاع وسیعى که در اخبار و نیز در رجال و معرفت اسانید دارد گذشته از نقل دعاى ندبه در بحار و تحفة الزائر، در کتاب زاد المعاد خود پیرامون این دعا مى‏فرماید:

و امّا دعاى ندبه که مشتمل است بر عقائد حقّه و تأسف بر غیبت حضرت قائم علیه السلام به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که مستحب است این دعا را در چهار عید یعنى جمعه، عید فطر، عید قربان، عید غدیر بخوانید.

قطعاً کسى چون علامه مجلسى چنین شهادت محکمى را بدون مأخذ و مصدر معتبر بیان نمى‏کند.

تا اینجا معلوم شد که دعاى ندبه اولًا قبل از سید بن طاووس در کتب ادعیه ذکر

شده، و ثانیاً مستند به حضرت صادق علیه السلام مى‏باشد و خواندن آن در اعیاد اربعه مستحب است.

ثانیاً: روایات متعددى داریم که معروف شده به روایات‏ (مَنْ بَلَغَ) و عامه و خاصه این روایات را نقل نموده‏اند و فقهاء بزرگوار ما براى اثبات حکم استحبابى در مواردى که آن حکم از مدرک محکمى برخوردار نیست به روایات من بلغ تمسک جسته‏اند و فتواى به استحباب داده‏اند. مفاد این روایات این است که اگر براى عملى از جانب خدا و یا رسول خدا ثوابى نقل شده و شخصى آن عمل را به امید آن ثواب انجام دهد به ثواب مى‏رسد اگر چه آن نقل و حدیث مذکور صحیح نباشد و حکمى از جانب خدا و رسول خدا (و یا ائمه اطهار که بیانگر احکام الهى هستند) صادر نشده باشد. در این باره به یک روایت اشاره مى‏کنیم، امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: اگر ثوابى از جانب خدا براى شخصى نقل شد و آن شخص عمل مذکور را براى رسیدن به آن ثواب انجام داد، ثواب مذکور براى او ثبت مى‏شود، اگر چه حدیث، صحیح نبوده باشد.سفینة البحار مادّه بلغ، متن حدیث از این‏قرار است: عن أبی جعفر، یَقُولُ: مَنْ بَلَغَه ثَوابٌ مِنَ اللَّهِ على عَمَلٍ فَعَمِلَ ذلِکَ الْعَمَل التماسَ ذلِکَ الثَّواب اوتیه وَإنْ لَمْ یَکُنْ الْحَدِیثُ کَما بَلَغَه.

فقهاء عظام بر اساس این روایات، در ادلّه سنن و مستحبات تسامح مى‏کنند و اگر حدیث ضعیفى هم بر استحباب عملى دلالت کند و یا در بعضى موارد فقیهى و محدثى، عملى را مستحب بداند، معمولًا حکم به استحباب مى‏کنند، چنان که در کلام سید بن طاووس و محمد بن مشهدى و بزوفرى آمده بود که خواندن دعاى ندبه در اعیاد اربعه مستحب است.

بنابراین، اگر بر فرض، سندى براى آن نیابیم و یا آن سند ضعیف باشد، استحباب خواندن دعاى مذکور به‏وسیله اخبار «من بلغ» ثابت مى‏گردد.

مضامین کلى این دعا مورد تأیید قرآن و روایات است‏

نکته سوّم آن است که مطالب کلّى این دعا دربردارنده موضوع نبوّت و خلافت و ولایت على علیه السلام است. و فضائل و فداکارى‏هاى مولایمان على علیه السلام و مخالفت‏هائى که اهل‏کینه و نفاق و جاه پرستان نسبت به ایشان اعمال نمودند، با بیانى رسا شرح مى‏دهد و سپس با لسان عاشقانه و ملتمسانه حضرت مهدى علیه السلام را مخاطب قرار مى‏دهد، همانند شخصى که چراغ برداشته و در شب تاریک، گمشده و محبوب خود را مى‏جوید و با آن محبوب سخن مى‏گوید. در پایان دعا نیز با خدا مناجات مى‏کنیم و مى‏گوئیم‏ اللَّهُمَّ أنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَالْبَلْوى‏... و خواسته‏هاى خود را به درگاه حضرت حق متعال مطرح مى‏نمائیم.

هر یک از این مطالب از پشتوانه عقلى و نقلى اعم از آیات و روایات برخوردار است و چنانچه حضرت مهدى را مخاطب قرار مى‏دهیم یا با کلمه (ایْنَ) و یا با کلمه (یَا ابْنَ) مى‏گوئیم: کجاست آن اقامه کننده عدل و نابود کننده ظالمین که صدها روایت نیز حضرت را به چنین وصفى تعریف نموده و یا در آخر دعا با خداوند خود راز و نیاز مى‏کنیم و حاجاتى را از درگاه ایزد متعال مى‏خواهیم که آیات و روایات ما را به این کار تشویق نموده و یک عمل عبادى است. پس مى‏توان گفت متن دعاى ندبه و مطالب کلّى مندرج در آن خود بهترین مجوّز براى قرائت و بهره‏گیرى از آن است، هر چند درک معدودى از جملات آن ممکن است براى عموم آسان نباشد و یا احیاناً اشکالى در اذهان ایجاد کند که به‏حمد اللَّه بزرگان و صاحب‏نظران در این‏باره جواب کافى داده‏اند.

ندبه و گریه در مصائب و فراق عزیزان‏

رابعاً: شک نیست که هر یک از ما انسانها اگر عزیزى را از دست بدهیم و یا مصیبتى بر ما وارد شود بى‏اختیار ناله مى‏زنیم و اشک مى‏ریزیم و گاهى این ناله و افغان مدّتها بلکه سال‏ها به‏طول مى‏انجامد و عقلاء چنین فردى را ملامت نمى‏کنند.

کدام مصیبتى در عالم از مصیبت غیبت امام بالاتر که صاحبان ایمان ببینند ظالمین ستمگر و دژخیمان بى‏رحم بر سر مردم مسلط مى‏باشند و فساد و گناه، هر شهر و کوى و برزن را فرا گرفته و نیکان و ابرار در کنج انزوا، خاموشى گزیده‏اند و دروغ پردازان مزدور بوق و کرنا به‏دست گرفته و جولان مى‏دهند و... آیا در چنین حالى اگر نیکان و دل‏سوختگان دور هم بنشینند و با هم در فراغ آن مصلح کل، و منجى عالم بشریّت، وعزت بخش به مؤمنان، و نابود کننده کفر و نفاق و الحاد بگریند و بنالند، روا نیست؟

سید بن طاووس در اقبال بعد از دعاى وداع ماه رمضان- که جدا شدن از ماه مبارک براى مؤمنین و مؤمنات سخت است- مى‏فرماید: وظیفه شیعه در چنین حالى و در چنین وقتى یعنى در زمان غیبت امام علیه السلام این است که اندوهگین باشد به خاطر محروم بودن از برکات فیض حضور و آثار ظهور حضرت مهدى علیه السلام...

گریه شدید امام صادق علیه السلام‏

امام صادق علیه السلام در عصر خود و در زمانى که هنوز قائم آل محمد متولد نشده، وقتى که در پس پرده غیب به وقایع و حوادث آینده جهان مى‏نگرد، از یک سوى غیبت قائم آل محمد و طول عمر ایشان را مشاهده مى‏کند و از سوى دیگر دورى مردم از دین و استیلاى ظالمین بر آنها و ورود شبهات و خروج مردم را از صحنه شریعت سخت به‏گریه مى‏افتد تا آنجا که قائم آل محمد را مخاطب قرار مى‏دهد و مى‏فرماید: سیّدى غَیبتُک نَفَتْ رُقادى وَضَیَّقَتْ عَلَىَّ مِهادى...آقاى من غیبت تو، خواب را از من ربوده و خوابگاهم را بر من تنگ نموده...

آرى، اگر نبود مگر فراغ و جدایى از آثار و برکات زیباى حکومت حضرت مهدى، جا داشت که صبحگاهان و شامگاهان در فراغ آن حضرت بنالیم و گریه کنیم تا چه رسد که در زمان غیبت حضرت هزاران بلا و مصائب بر جامعه بشرى و به‏خصوص براى مؤمنین پیش مى‏آید و ظاهراً گریه امام صادق علیه السلام نیز براى دورى از آن حکومت عدل الهى و ابتلاى نیکان به انواع بلایا و مصائب است.

بنابراین چه مانعى دارد که مؤمنین در صبح جمعه دور هم بنشینند و در انتظار مولایشان مهدى و ظهور آن حضرت که باعث برطرف شدن هر نوع ظلم و تعدّى است گریه کنند و گاهى با امام خودشان راز و نیاز کنند و بگویند: أینَ مُبیدُ العُتاةِ وَالْمَرَدَةِ أیَنَ‏دوازده گفتار درباره حضرت مهدى ع، ص: 270

مُسْتَأصِلُ أهلِ الْعِنادِ والتَّضْلِیلِ والإلحادِ أیَنَ مُعِزُّ الأوْلِیاءِ وَمُذِلُّ الأعداء...، کجاست آن نابود کننده متکبران و متمردان؟ کجاست ریشه کن کننده لجبازان و گمراه کنندگان و بى دینان؟، کجاست عزیز کننده دوستان و ذلیل کننده دشمنان. بخشى از دعاى ندبه.

و گاهى هم با خداى خویش راز و نیاز کنند و بگویند: اللَّهُمَّ وَنَحنُ عَبیدکَ التّائِقونَ إلى وَلیّک المُذکِّر بِکَ وَبِنَبِیِّکَ خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَمَلاذاً وأقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَمَعاذاً وَجَعَلْتَهُ لِلْمُؤمنِینَ مِنّا إماماً فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیَّةً وَسَلاماً وَزِدْنا بِذلِکَ یا ربّ اکراماً.بخشى از دعاى ندبه.

«بارالها، ما بندگان ناتوان توئیم که به ولّى تو، که تو و پیامبرت را به یاد ما مى‏آورد، مشتاقیم، همان که او را براى ما پناهگاه آفریدى و براى بقاى ما، ملجأ و نگهدار، و براى مؤمنین پیشواى مفترض الطاعة قراردادى، از طرف ما به آن‏حضرت سلام و درودى بفرست و کرامت خود را بدین وسیله بر ما بیفزاى.

صاحبان ایمان در ضمن دعاى افتتاح در شب‏هاى ماه مبارک رمضان در فراق مولایشان حضرت مهدى علیه السلام به درگاه خداوند شِکوه مى‏کنند، ما نیز با آنان هم صدا مى‏شویم و در خاتمه این بحث این جملات را زمزمه مى‏کنیم.

اللَّهم إنّا نَشکو الیک فَقْدَ نَبِیّنا صَلواتُکَ علیه وآله وَغَیْبَةَ وَلّینا وَکَثْرَةَ عدوِّنا وَقِلَّةَ عَدَدِنا وَشِدَّةَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَّلِ على محمد وآله وأعِنّا على ذلک بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُه وَبِضُرٍّ تَکْشِفُه وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلطانِ حَقٍّ تُظْهِرهُ وَرَحْمةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُناها وَعافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحمین.

خلاصه این سؤال و جواب‏

سؤال: مقدارى پیرامون سند و مضمون دعاى ندبه توضیح داده شود تا اهل ایمان و علاقمندان به امام زمان با آرامش و آگاهى بیشترى آن را بخوانند.

پاسخ: براى توضیح کامل بایدمراجعه شود به رساله فروغ ولایت تألیف حضرت‏

آیةاللَّه صافى (مدّظله) ولکن براى روشن شدن مطلب به طور اختصار به چند نکته اشاره مى‏شود:

1- مسأله مهم اعتقادى مانند موضوع مهدویت که از ادلّه فراوان برخوردار است هرگز با صحّت و سقم یک دعا و یا یک حدیث خلل‏پذیر نمى‏گردد.

2- دعاى ندبه در اقبال سیّد بن طاوس که از علماى قرن هفتم بوده ثبت شده تا مى‏رسد به بَزَوْفِرى، که استاد شیخ مفید بوده و در عصر غیبت صغرى مى‏زیسته و فرمودند خواندن آن در اعیاد اربعه مستحب است. علامه مجلسى غیر از بیان استحباب خواندن آن، مستند نموده به امام صادق علیه السلام و قطعاً چنین محدث متتبّعى بدون دلیل این نسبت را نمى‏دهد کما اینکه کسانى که حکم به استحباب نموده‏اندنیز باید دلیل شرعى در دست داشته باشند والا حکم به استحباب جایز نیست.

3- احادیث (من بلغ) مى‏تواند دلیل و مدرکى براى استحباب خواندن دعاى ندبه بوده باشد.

4- مضامین کلّى این دعا مورد تأیید و تصدى آیات و روایات است.

مثلًا در این دعا مقدارى به فضائل على علیه السلام و نیز برخورد امّت با آن حضرت پرداخته که مورد قبول روایات فریقین و تاریخ است وو ..

5- اصولًا گریه بر فراق عزیزمان و یا محروم ماندن از فیوضات معنوى، امرى است طبیعى بلکه مورد قبول عقلا و در این مقام اشاره شد به حدیثى که حاکى از گریه شدید امام صادق علیه السلام مى‏کرد و چون از حضرت جهت گریه را پرسیدند، فرمود: توجّهى به زمان غیبت حضرت مهدى کردم و نیز به مشکلات صاحب ایمان در آن عصر وو.




تاریخ : شنبه 91/10/16 | 3:41 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام

با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام

 

گر به ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین

باز هم مشتاق روی دلکش جانا نه ام

 

از در میخانه ات ای شاهد خوبان مران

با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام

 

پرده بردار از رخ زیبا که مشتاق تو ام

 

آن رخ زیبا ندیده ،واله ودیوانه ام

 

پادشاه جودی و ما بنده در گاه تو

منتظر بر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام

 

در میان بحر هجران غوطه ور گشتم ولی

باز هم در جستجوی گوهر دردانه ام

 

همچون من هرگز نباشد بر درت پیمان شکن

لیک با الطاف غیر از تو، شها! بیگانه ام

 

چون که لطف توست تنها ضامن رسوایی ام

ور نه آن گردم که افشان در دل ویرانه ام

 

انتظارت بیش از حد شد ،تحمل تا به کی؟

آفتا با! بهر دیدار رخت پروانه ام

 

واله و«شیدا » ومستم لیک ،محتاج توام

یک نظر بر من نما، ای عارف فرزانه ام!




تاریخ : پنج شنبه 91/10/14 | 5:10 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

چه انتظار عجیبی !

تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی!

عجیبتر که چه آسان نبودنت شده عادت !

چه بی خیال نشستیم !

نه کوششی نه وفائی.

فقط نشسته و گفتیم:

خداکند که بیائی ...



چه جمعه هاکه یک به یک غروب شد نیامدی/

چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی /

خلیل آتشین سخن ، تبر به دوش بت شکن /

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی /

برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم، نه /

ولی برای عده ای چه خوب شد ، نیامدی /

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام /

دوباره صبح، ظهر، نه / غروب شد ، نیامدی.

اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش

مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا
به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش

زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش
به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش

بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او را زیارت کن
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش

بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش

نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش

دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:32 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

روند تاریخ به انسان‏ها بشارت مى‏دهد

علاوه بر آیات و روایات که از یک انقلاب عظیمى در جوامع بشرى و برقرارى حکومت عادلانه و برطرف شدن ظلم و جور در روابط انسان‏ها خبر مى‏دهند، قانون هدایت عمومى و روند تاریخ نیز انسان‏ها را به چنین مدینه فاضله‏اى بشارت مى‏دهد، و قافله بشرى خواه ناخواه به سوى یک اجتماع مقرون به سعادت گام بر مى‏دارد، گرچه این مطلب احتیاج به توضیح بیشترى دارد ولى براى طولانى نشدن کلام، به اختصار بسنده مى‏کنیم.

هر غریزه و خواستى را که خداوند متعال و حکیم، در بشر قرار داده اولًا بى‏حکمت نبوده و قطعاً فوائد و آثار مفیدى بر آن مترتّب مى‏باشد و ثانیاً مطلوب و خواسته او یا در جهان، موجود است و یا در آینده به وجود مى‏آید «2» اگر انسان در خود احساس گرسنگى و تشنگى مى‏کند، غذا و آب در خارج موجود است و اگر در خود احساس نیاز به پژوهش و کشف مجهولات مى‏کند، راه عالم شدن و طلب علم در خارج براى رسیدن به مطلوب موجود است و انسان مى‏تواند به مطلوب خود نائل گردد.با توجه به این دو مقدمه مى‏نگریم که هر انسانى در نهاد خود احساس مى‏کند که از بدى‏ها و ظلم و ستم‏ها متنفّر است و به خوبى‏ها و عدالت گرایش دارد، اگر چه از زمان وقوع این ظلم و یا عدالت‏خواهى، قرن‏ها گذشته باشد و هیچ ربطى به زمان و عصر حاضر نداشته باشد.

آرى این فطرت انسان است که عاشق خوبى‏ها و نیکان است و متنفّر از زشتى‏ها و بدکاران پس معلوم مى‏شود که انسان از حیث کشش باطنى طالبِ عدل و داد و سعادت و زیبائى‏هاست و از هر ظلم و ستم و حق‏کشى و تعدّى و اجحاف متنفّر مى‏باشد.

و این خواسته و طلبى که در نهاد انسان‏ها نهفته بهترین دلیل است براى تحقق یافتن مطلوب آن یعنى روزى خواهد آمد که جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و همگان با صفا و صمیمیّت در کنار یکدیگر زندگى خواهند کرد.

روزى خواهد رسید که انسان هم، مانند همه انواع آفرینش به موجب قانون هدایت عمومى، به کمال خود که همان عدالت و سعادت و جامعه عادلانه مى‏باشد خواهد رسید، علامه طباطبائى رحمه الله دراین‏باره مى‏فرماید:

بشر از روزى که در بسیط زمین سکنى‏ ورزیده، پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى مقرون به سعادت (به تمام معنى) مى‏باشد و به امید رسیدن چنین روزى قدم بر مى‏دارد و اگر این خواسته تحقّق خارجى نداشت هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمى‏بست، چنان‏که اگر غذائى نبود، گرسنگى نبود، و اگر آبى نبود، تشنگى تحقّق نمى‏گرفت، و اگر تناسلى نبود، تمایل جنسى تصوّر نداشت از این روى، به حکم ضرورت (جبر) آینده جهان روزى را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستى نماید و افراد انسانى، غرق فضیلت و کمال شوند و البته استقرار چنین وضعى به‏دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعه‏اى منجى جهان بشریت و به لسان روایات (مهدى) خواهد بود.

خلاصه

آنچه مسلّم است حضرت مهدى برقرار کننده حکومتى خواهد بود که انبیاء عظام و اجداد بزرگوار ایشان به دنبال آن بودند و آیه سوره 25 حدید و 41 سوره حج بیانگر آن است. به‏عبارت دیگر آن حضرت بنیان‏گذار حکومتى خواهد شد که با تعالیم حیات بخش اسلام منطبق باشد زیرا رعایت فقه و حقوق و اخلاق اسلامى، دنیاى ما را به مدینه فاضله و بهشت برین، مبدّل مى‏سازد به عنوان مثال، اگر مسئله أمر به‏معروف و نهى از منکر در جامعه پیاده شود، نتیجه زیبائى در جامعه از خود مى‏گذارد. با نگاهى اجمالى به حکومت کوتاه مدّت على علیه السلام خواهید دید که اسلام چگونه حکومتى را براى مردم طراحى نموده است. در ادامه بحث، به دو مطلب اشاره شد اوّل: این‏که اگر انبیاء به حکومت دلخواه خود نرسیدند از هدایت مردم غافل نشدند و هزاران هزار مؤمن و خداپرست در جهان پرورش داده‏اند. دوّم: با دورنماى حکومت حضرت از دیدگاه قرآن آشنا شدیم چهره حکومت حضرت مهدى از دیدگاه روایات و شرطى را که حضرت مهدى با پیروان خود در موقع بیعت مى‏نماید، بیان کردیم.

در عصر ظهور دو چیز ارتقاء پیدا مى‏کند 1- سطح علم و دانش 2- نیروى فکر و تعقّل؛ و طبعاً در چنین جامعه زمینه شیوع فساد فراهم نیست و همین دو چیز باعث مى‏شوند که غیر مسلمانان به اسلام گرایش پیدا کنند بله اگر گروهى بخواهند بعد از اتمام حجّت، لجاجت به‏خرج بدهند با آنها برخورد خواهد شد.

در کلام مولایمان على علیه السلام فرازهائى آمده که شکل و ساختار حکومت حضرت مهدى را نشان مى‏دهد. حضرت مى‏فرماید: اهل دنیا بعد از سرکشى‏هایى که با ما خواهند داشت، به‏ما رو مى‏آورند و به‏سمت ما تمایل پیدا مى‏کنند.

و در فراز دیگر چهار خصیصه را براى حکومت حضرت مهدى علیه السلام بیان مى‏کند اوّل: هوى پرستى‏ها و خواسته‏هاى دل را به هدایت‏ها و صراط مستقیم برمى گرداند.

دوّم: آراء و نظریاتى که بر قرآن تحمیل شده است و هر فرقه‏اى قرآن را با رأى خود تفسیر مى‏نمایند، به رأى واحد بر مى‏گرداند که آن تفسیر قرآن از دیدگاه اهلبیت و عترت‏پیامبر صلى الله علیه و آله است که به دلیل حدیث ثقلین که مورد قبول همگان است پیامبر صلى الله علیه و آله فقط آنها را معلم و مفسر قرآن معرفى نموده است.

سوّم: حضرت مهدّى علیه السلام سیره و روش دادگرانه را به جهانیان نشان خواهد داد.

چهارم: احکام واقعى اسلام که به دست نسیان سپرده شده، مجدّداً زنده مى‏گرداند و آنها را به مرحله عمل وارد مى‏سازد.

نکته قابل توجهى که در کلام على علیه السلام وجود دارد، این‏که شخصیتى مثل على علیه السلام که خود مظهر عدل است و تمام حرکات و سکنات او براى تحقق یافتن عدالت بوده و سرانجام در همین راه شهید گردید، چنین شخصیتى مى‏فرماید: مهدى با ظهور خود آن حکومت عادلانه را به بشریت نشان مى‏دهد. در خاتمه به قانون هدایت عامّه و جبر تاریخ اشاره کردیم، که بر اساس آن، قافله بشریت قطعاً در آینده به یک مدینه فاضله خواهد رسید، زیرا عدالت خواهى و تنفّر از ظلم و تعدّى در نهاد بشر نهفته و هر غریزه‏اى که در انسان هست، قطعاً مطلوب آن نیز دیر یا زود محقق مى‏گردد و به‏عبارت دیگر، بر اساس قانون هدایت عامّه که هر نوعى را به کمال خود راهنمائى مى‏کند و سوق مى‏دهد، نوع انسان نیز روزى به‏دست حضرت مهدى به کمال خود واصل مى‏گردد و مدینه فاضله را بنیان مى‏نهد. در این رابطه کلام جامع و ارزنده علامه طباطبائى را نقل نمودیم.




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:30 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

در عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام، جلو هوى پرستى‏ها گرفته مى‏شود و خواستهاى نارواى دل، به موازین شرعى و دستورات الهى سوق داده مى‏شود، ممکن است کسى سئوال نماید که آیا در عصر حکومت حضرت به‏طور کامل هوى پرستى‏ها و تمایل‏هاى بى‏جا از میان مى‏رود؟ و آیا نفس امّاره دیگر وجود ندارد تا مردم را به اعمال زشت و ناپسند دعوت نماید؟

در پاسخ به این سئوال مى‏توان گفت: بسیار بعید است که در عصر ظهور مطلقا نفس امّاره از بین برود و مردم تماماً از افراط و تفریط در تمایلات و غرائز نجات بیابند زیرا سرشت انسانها از عقل و شهوت ترکیب شده و آیاتى همچون‏ «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی» «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» و... در عصر حضور نیز، حکمفرما و برقرار خواهد بود.

امّا پیروان هوى و هوس به دو دسته تقسیم مى‏شوند گاهى این افراد از شخصیت‏هاى سرشناس و چهره‏هاى معروف اجتماعى و سیاسى است و مى‏خواهد به آمال و آروزى خود برسد اگرچه نظم اجتماع و وحدت جامعه در هم بریزد همانند بنیانگذاران سقیفه بنى ساعده و طلحه و زبیرها این‏گونه اشخاص باعث فتنه و اخلال در نظم و آرامش بوده و هستند گاهى از طریق قلم و مطبوعات و گاهى از طریق سخنرانى و تبلیغات و گاهى از طرق دیگر جامعه‏اى را به آشوب مى‏کشند و مردم را به جان یکدیگر مى‏افکنند، این نوع هوى پرستى‏ها و خود کامگى‏ها قطعاً در حکومت حضرت مهدى جمع آورى مى‏شود و هرگز اجازه داده نمى‏شود که یک نفر مقاله نویس و یا رئیس قبیله و یا رهبر حزب و سازمانى هر جور که دلخواه او است عمل کند.

امّا در مواردى، هوى‏پرستى در زندگى و روش شخصى افراد است از قبیل چشم چرانى‏ها و دستبرد به مال مردم وضایع کردن حقى از هم نوع و...، گرچه با ارتقاء علم و عقل، مردم نسبت به یکدیگر مهربان و نیکوکار مى‏شوند، امّا این نوع هوى پرستى‏ها ظاهراً در بعضى از افراد وجود خواهد داشت ولى سیطره قانون در همه جا حتى در بیابان‏ها و صحراها باعث مى‏شود که این نوع هوى پرستان نیز نتوانند هرگونه که دلشان‏مى‏خواهد عمل کنند.

مثلًا در روایات آمده‏ اگر پیرزنى طبقى طلا و جواهر بر سر گیرد و به تنهائى و پیاده از شهرى به شهرى برود کسى مزاحم او نمى‏گردد و در ثروت او طمع نمى‏کند.

این روایت دلالت نمى‏کند که تمامى افراد در آن عصر اهل تقوى و عدالت خواهند بود بلکه بدان معناست که اگر کسى هم بخواهد به ثروت این پیرزن آن هم در بیابانها تعرّض کند، از سیطره قانون و پلیس خوف دارد چون در روایات آمده تمام کره زمین در مقابل امام زمان مانند کف دستى مى‏ماند که به تمامى نقاط اشراف کامل دارد و بر اساس شمشیر و عدالت با مردم برخورد مى‏کند و هیچگونه اغماضى در این راه نخواهد کرد.

و نیز حضرت یارانى دارد مصمّم و قوى که آنان را در شهرها و مرکز استان‏ها مى‏گمارد، و برنامه آنها رفع ظلم و اجحاف و نیز آباد کردن بلاد و روى زمین است و حضرت آنها را در همه حال مى‏نگرد و آنان نیز حضرت را مى‏بینند.

آرى‏اگرحضرت‏مهدى علیه السلام ویاران او که‏مسئولیتى بس‏گران دارندومى‏خواهند چهره جهان را دگرگون نمایند غیر از این باشند، قادر به انجام مأموریت خود نخواهند بود.

چه زیبا فرمود مولاى ما على علیه السلام در رابطه با چهره حکومت مهدى موعود که:

یَعْطِفُ الْهَوى‏ عَلَى الْهُدى‏ إذا عَطَفُوا الْهُدى‏ عَلَى الْهَوى‏ آن حضرت خواستهاى دل و هوى و هوس مردم را به سوى هدایت الهى و قانون بر مى‏گرداند بعد از این‏که مردم به دنبال هوس‏هاى خود مى‏رفتند و از هدایت‏هاى الهى غافل شده بودند این مربوط به جمله اوّل على علیه السلام در نحوه حکومت حضرت قائم.

دوّم: مسلمانان از هر فرقه و گروهى و از هر مسلک و مذهبى که هستند آرا و نظریات خود را بر قرآن تحمیل مى‏کنند و آیات قرآن را با نظریات خود تطبیق مى‏دهند، جبرى مسلک، قرآن را طرفدار جبر مى‏داند، و تفویضى طرفدار تفویض، اشاعره براى‏افکار خودشان به قرآن استناد مى‏کنند و معتزله براى راه و روش خود نیز به قرآن تمسّک مى‏جوید، البته این بلاى بزرگى که بر امّت اسلام وارد شده با داشتن کتابى همچون قرآن که مى‏تواند محور وحدت امت اسلامى شود متأسفانه هر گروهى آیات آن‏را سپر براى دفاع افکار خود قرار داده‏اند و این تفرقه و تشتّت که در امت اسلام مشاهده مى‏شود، معلول عدم پیروى از مفسرین و عالمان قرآن است که در کلام پیامبر به‏طور تواتر آنها را معرفى کرده و فرموده:

(إنّی‏ تارِکٌ فیکُمُ الثِّقْلَیْن کِتاب اللَّهِ وَعِتْرَتی‏) کتاب خدا و عترت مى‏تواند شما را به سر منزل مقصود برساند و در کنار حوض کوثر شما را به‏من ملحق نماید.

آرى زمانى‏که حضرت مهدى علیه السلام ظهور مى‏کند، تمامى آراء و نظریات باطل برچیده مى‏شود و تمام افراد با معناى حقیقى قرآن آشنا مى‏شوند و خلاصه این طور نخواهد بود که افراد و گروه‏ها اوّل براى خود رأى و نظریّه بسازند و آماده کنند و سپس از قرآن شاهد بیاورند بلکه به محضر قرآن مى‏روند تا بنگرند قرآن چه نظریه‏اى را براى آن‏ها مى‏پسندد تا آن‏را سرمشق زندگى و عقاید و افکار خویش قرار دهند و بنا به فرمایش على علیه السلام در زمان ظهور مهدى علیه السلام این امر مهمّ واقع مى‏شود و تمامى اقشار پیروى از قرآن مى‏کنند آن‏هم قرآنى که از طرف عترت و اهل‏بیت پیامبر صلى الله علیه و آله تفسیر مى‏گردد.

سوّم: حضرت مهدى علیه السلام سیره و روش دادگرانه را به جهانیان نشان خواهد داد و مردم با حقیقت واژه (عدل- عدالت) آشنا مى‏شوند و آن‏را در تمامى شئونات زندگى خود لمس مى‏کنند.

چهارم: در عصر حکومت حضرت، تمامى احکام قرآن و سنّت نبوّى صلى الله علیه و آله که به فراموشى سپرده شد احیاء مى‏گردد و مورد توجّه حکومت و مردم قرار مى‏گیرد.

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: زمانى که به حضرت قائم اذن ظهور داده مى‏شود حضرت بالاى منبر مى‏رود و مردم را به‏سوى خود دعوت مى‏کند و به خداوند متعال قسم مى‏خورد که بر اساس سنّت و روش پیامبر عمل نماید.

توصیف عدل گسترى مهدى از زبان على علیه السلام‏

مطلبى که در اینجا نباید از آن غفلت نمود این است که کسى چون على بن ابى‏طالب که خود مجسّمه عدل و عدالت خواهى است و دوست و دشمن او را به عظمت و پاکى مى‏شناسند و حتى حاضر نشد براى برادر خود مقدارى از حریم عدالت پا فراتر نهد و بیت المال را به‏طور مساوات تقسیم نمود و درباره معاویه فرمود: تلاش و جدّیت خواهم کرد تا زمین را از این شخص وارونه و این جسم کج اندیش پاک سازم‏ » و بالاخره آن کسى که وقتى مى‏شنود در گوشه از مملکت اسلامى خلخال از پاى یک زن غیر مسلمان که در تحت حمایت حکومت اسلام زندگى مى‏کرده درآورده‏اند پریشان مى‏شود و ناراحتى خود را ابراز مى‏دارد، این چنین مردى سخن از حکومت عادلانه و عدل پرور فرزندش مهدى سر مى‏دهد، گوئى آنچه شخصیّتى مثل على علیه السلام در آرزوى آن است، به‏دست حضرت مهدى جامه عمل مى‏پوشد.

تفاوت بسیار وجود دارد میان آن که حکومتى را، مردم عادلانه بدانند، با حکومتى که على علیه السلام آن‏را عادلانه بداند و درباره آن بفرماید: فَیُریکُم کَیْفَ عَدْلُ السِّیرةِ، روش دادگرانه را به شما نشان خواهد داد. دو نام است که همیشه با کلمه (عدل) قرین بوده 1- نام على علیه السلام 2- نام مهدى علیه السلام امّا نکته قابل توجه آن است که على علیه السلام نیز به انتظار حکومت حضرت مهدى علیه السلام است.

اللَّهم أرِنَا الطلعة الرّشیدة والغرّةَ الحمیدة واجعلنا من أعوانه وأنصاره آمین ربّ العالمین.

اى شاهد حسن غیب یزدانى‏

 

اى مظهر اقتدار سبحانى‏

اى مصلح عالم، اى جهان آرا

 

اى پرتو آفتاب ربّانى‏

     

 

بازآى و جهان به‏عدل و داد آراى‏

 

تا چند درون پرده پنهانى‏

این خانه شرع را عمارت کن‏

 

از لطف که مى‏کشد بویرانى‏

اى مظهر سرّ آدم و خاتم‏

 

اى با تو عصاى پور عمرانى‏

بازآى و بگیر کشور دین را

 

زین گم شدگان تیه نادانى‏

اى مهر سپهر علم و دین بازآى‏

 

عالم شده شام تار ظلمانى‏

اى رهبر عالم اى که صد خضر است‏

 

از شوق لقاى تو بیابانى‏

ما تشنه جرعه وصال تو

 

تو چشمه کوثرى و رضوانى‏

لطفى کن و خلق را زغم برهان‏

 

بنماى رخ اى جمال سبحانى‏

تو ظلّ خداى فرد یکتائى‏

 

تو منبع لطف وجود و احسانى‏

ما را سر خوان جود و احسانت‏

 

بپذیر تو از کرم به‏مهمانى‏    

     

 




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:28 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

 

چهره حکومت مهدى علیه السلام از دیدگاه نهج البلاغه‏

حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام خبر داده که در آینده مردم و اهل دنیا به ما رو مى‏آورند و سرانجام به در خانه ما زانو خواهند زد حضرت مى‏فرماید:

لَتَعْطِفَنّ الدُّنیا عَلَینا بَعْدَ شِماسِها عَطْفَ الضَّرُوسِ على‏ وَلدِها. و تلا عقیب ذلک:

«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ».نهج البلاغه قسمت قصار، حکمت 209 و آیه ذیل حدیث، سوره قصص آیه 5.

دنیا پس از چموشى همچون شترى که از دادن شیر به کسى که او را مى‏دوشد

خوددارى مى‏کند و شیر را براى بچه خود نگه مى‏دارد به ما خانواده روى مى‏آورد و سپس این آیه را تلاوت نمودند، مى‏خواهیم بر مستضعفین زمین منّت بگذاریم و آنها را پیشوایان زمین و وارثان آن قرار دهیم.

موضع مولایمان على علیه السلام در زمان حیات و شهادتش با الآن خیلى تفاوت کرده، آن‏روز جنازه حضرت را مخفیانه دفن مى‏کنند که مبادا به جنازه و قبر حضرت جسارتى شود، امّا امروز دانشمندان مسیحى همچون جرج جرداق و دانشمندان مادّى هم چون شبلى شمیل مدیحه سراى حضرت مى‏باشند. اگر آن روز ریحانه پیامبر صلى الله علیه و آله را به همراه فرزندان و اصحاب با وفایش با لب تشنه سر از بدنشان جدا ساختند، امروزه میلیونها نفر در اطراف و اکناف جهان به او عشق مى‏ورزند و حتى عدّه‏اى از غیر مسلمانان متوجّه عظمت و جلالت حضرت شده‏اند، تا جائى که با نذر و توسّل به ایشان از خداوند حاجات خود را مى‏گیرند.

اگر آن روز امام صادق علیه السلام را نشناختند و با آشکار نمودن چهره‏اى همچون ابو حنیفه بر چهره حضرتش پرده و حجاب افکندند، امروز علم و دانش شاگردان امام صادق در روایات و احادیث واصله از ایشان چشم خردمندان و دانشمندان را خیره نموده است.

و امّا در رابطه با کلام على علیه السلام پیرامون کیفیّت حکومت حضرت مهدى علیه السلام مراجعه شود به خطبه 126 نهج البلاغه که تمام شارحین نهج البلاغه متفقاً مى‏گویند:(فرازهائى از این خطبه به عصر ظهور حضرت قائم علیه السلام و) گرچه اصل خطبه‏به‏حوادث مهمّ آینده مربوط است. امّا بخشى از فرازهاى آن اختصاص به عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام دارد.

در این کلام حضرت با اشاره به چهار خصوصیت و ویژگى مهمّ حکومت حضرت مهدى علیه السلام مى‏فرماید: یَعْطِفُ الْهَوى‏ عَلَى الْهُدى‏ إذا عَطَفُوا الْهُدى‏ عَلَى الْهَوى‏ وَیَعْطِفُ الرَّأىَ عَلَى الْقُرآنِ إذا عَطَفُوا الْقُرآنَ علَى الرَّأیِ... فیُرِیکُم کَیْفَ عَدْلُ السِّیرةِ ویُحِیى مَیِّتَ الکِتابِ وَالسُّنَّةِ.

اوّل: خواسته‏هاى دل و هوى و هوس‏ها را به سوى هدایت الهى سوق مى‏دهد بعد از آن‏که مردم، هدایت الهى را و تعالیم اصیل اسلامى را تحت الشعاع خواسته‏هاى دل خود قرار داده‏اند. اکنون گروهى نه فقط به دنبال خواستهاى دل حرکت مى‏کنند و از آن متابعت مى‏نمایند، بلکه به هوى و هوس‏هاى نفسانى خود رنگ دین و خدا و اسلام مى‏زنند و پیروى از نفس اماره را به‏عنوان (اله) تلقّى مى‏کنند پروردگار به پیامبر اکرم خطاب مى‏کند و مى‏فرماید: «أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا». فرقان: 43.

(آیا دیدى کسى را که هواى نفس خود را معبود خویش قرار داده؟! آیا تو مى‏توانى او را هدایت کنى؟)

حضرت استاد بزرگوار آیت حق، شیخ مرتصى حائرى قدس سره این آیه را براى شاگردان خود مى‏خواند و مى‏فرمود: کسى‏که خواستهاى دل خود را رنگ خدائى زده و آن‏را دین و صراط مستقیم تصوّر مى‏کند، هیچ کسى او را نمى‏تواند به راه راست سوق دهد حتّى نفس گرم شخص شخیص حضرت ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله نیز در او اثرى نمى‏گذارد، اگر این حالت در یک فرد پیدا شود این‏گونه از حق و حقیقت دور مى‏گردد، پس آن گاه که جامعه به این صورت در آید چه مى‏شود؟! از این کلام مولى على علیه السلام استفاده مى‏شود که قبل از ظهور وضع جامعه مسلمین در چنین شرایطى قرار مى‏گیرد و حضرت با ظهور خود، هدایت الهى و احکام اصیل اسلامى را حاکم مى‏کند و خواستهاى دل را به سوى هدایت‏ها و ارشادها سوق مى‏دهد.




تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:27 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

سئوال مى‏شود که در حکومت حضرت مهدى علیه السلام وضع کافران و منافقان و بطور کلى غیر مسلمانان چه خواهد شد؟ آیا این‏ها تماماً از بین برداشته مى‏شوند و کشته مى‏شوند؟

در پاسخ به این سئوال گفته مى‏شود: انسان‏ها در هر مذهب و کیشى که هستند وقتى مى‏نگرند جامعه‏اى بر اساس عدالت و ارتقاء علمى برقرار شده و گنجینه‏هاى طبیعت در آن کشف شده و وضع مردم از فقر و نابسامانى‏ها نجات یافته و امنیّت در شهر و روستا و بیابان‏ها برقرار است و در کنار همه این امور ملّت نصارى با این کثرت جمعیّت در روى زمین، مشاهده مى‏کنند که پیامبر عظیم الشأن آن‏ها آمده و پشت سر حضرت مهدى نماز مى‏خواند و او را یارى مى‏کند قهراً مردم فوج فوج به اسلام و نیز به محور و قطب آن یعنى وجود امام زمان ایمان مى‏آورند آن هم با رغبت، کما اینکه در صدر اسلام بعد از آگاهى مختصرى از احکام اسلام و روش و شیوه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى مردم حاصل شد، آنان‏فوج فوج به اسلام گرایش پیدا کردند که قرآن خبر مى‏دهد و مى‏فرماید: «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً».سوره نصر.

وحال آنکه وضع جامعه و بسط وعدالت و رفاه و آگاهى از تعالیم حیات بخش اسلام در زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام قابل مقایسه با صدر اسلام نیست.

بنابراین اگر انسان‏ها با عقل و فکر حرکت کنند و نیز اگر حکومت آن عصر را با حکومت‏هاى طاغوتى قبل مقایسه کنند قطعاً به اسلام و امام زمان ایمان مى‏آورند و بلکه خوشحالند از این نعمت عظمى که براى آن‏ها پیش آمده. بله در هر عصر و زمانى نیز گروهى معاند و لجوج و خودخواه و کوته فکر هستند که مى‏خواهند فکر خود را بر همگان تحمیل کنند و خلل در حکومت و جامعه ایجاد کنند با چنین افرادى باید برخورد شود کما اینکه عقلاء، این برخورد را منصفانه و به نفع جامعه مى‏دانند که امام زمان- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- قطعاً با چنین افرادى برخورد خواهد کرد و این میکرب‏هاى خطرناک و مزاحم را از سر راه بر مى‏دارد.

صدها چراغ دارد و بى‏راهه مى‏رود

 

بگذار تا بیفتد و بیند سزاى خویش‏