به نام خدا
مردی نزدامام حسین علیه السلام امدوگفت:من مردی گناه کارم وازمعصیت پرهیزنمیکنم مراپندواندرزبده امام حسین علیه السلام فرمودند:پنج کارانجام بده هرچی خواهی گناه کن
1روزی خدارانخوروهرچه خواهی گناه کن(باخودمان فکرکنیم که خدای که این همه نعمت به ماداده ایامستحق نافرمانی ماست اگه دوستی به مایه کم محبت کنه چطورخودرابه اومدیون می دانیم)
2از ولایت وحکومت خداخارج شووهرچه خواهی گناه کن(چطورمیشه اکه خانه دوستی بریم یاتوشهرغریبی کسی به ماجاه بدهد تااخرعمربه نیکی از اویادمیکنیم ولی خدا با این همه اخه چرا)
3جایی پیداکن که خداتورانبیندوهرچه خواهی گناه کن(چطورمیشه اگه بخواهیم یه گناهی کنیم دوربرخودمان نگاه میکنیم کسی نباشد حتی بچه کوچیک ولی خدابااین عظمت که از رگ کردن به مانزدیکتره موقع گناه نمی بینیمش)
4وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تومی ایداوراازخودت دور کن(ایاکسی پیدامی شود که جانش راندهد )
5وقتی مامور ومالک جهنم میخواهدتورادراتش جهنم بندازد دراتش نرو
خداوندا!تویادبندگان کنی قبل ازآنکه بندگان تورایادکنندوتوابتدا احسان کنی پیش ازآنکه عابدان به توروی آرندوتویی که به جودبخششت به خلق عطامی کنی پیش ازآنکه حاجتمندان درخواست کنند.
دعای عرفه امام حسین علیه السلام
فرهنگ گریه در روایات نیز آثارى براى گریه براى امام حسینعلیه السلام ذکر شده است که به نمونههایى اشاره مىشود:
گریه همانند خنده یکى از نعمتهاى بزرگ الهى به انسان است. حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «بکاء العیون و خشیة القلوب من رحمة الله تعالى ذکره فاذا وجدتموها فاغتنموا الدعاء (1) ؛ گریه چشمها و خشیت قلبها ناشى از رحمت الهى است، پس هر وقت آن را یافتید، دعا کردن را غنیمت شمارید.»
در روایت آمده است: «لما مات ابراهیم بکى النبى حتى جرت دموعه على لحیته، فقیل له: یا رسول الله تنهى عن البکاء و انت تبکى؟ فقال: لیس هذا بکاء، و انما هى رحمة (2) ؛ وقتى ابراهیم [پسر پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله] وفات کرد، پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله گریه کرد تا جایى که اشکش بر ریش مبارکش جارى شد. به آن حضرت عرض شد: اى رسول خدا! از گریه کردن نهى مىکنى، ولى خود گریه مىکنى؟ فرمود: این گریه نیست، بلکه رحمت است.»
گریه، سرمایه انسان در جنگ با دشمن درون؛ اظهار زبونى و زارى در برابر لطف بىکران الهى؛ اظهار نیازمندى و ابراز فقر در برابر غنى مطلق و رحمت واسعه حق تعالى؛ خصلت و شیوه جویندگان کمال مطلق و نشانه زنده بودن قلب آدمى است. فرهنگ گریه
چشمى که گریه ندارد، مهر و سوز ندارد و کسى که مهر و سوز ندارد قلبش مرده است. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مىفرماید: «من علامة الشقاء جمود العین (3) ؛ از جمله علامتهاى شقاوت [قلب] ، خشکى چشم است.»
گریه، زبان گویاى دل است و ریزش اشک از چشمان، گویاى احساسات، علایق و تمایلات درونى گریه کننده مىباشد. گریه، مظهر شدیدترین حالات احساسى انسان است.
اقسام گریه
1 - گریه عاطفى
در مرگ عزیزان گریستن یا براى مظلومیت و بیچارگى کسى اشک ریختن، ناشى از احساس انساندوستى و نوع گرایى انسانهاست. انبیاء و اوصیاى الهى براى مرگ عزیزان خود گریه مىکردند و آن را رحمت الهى مىدانستند که خداوند در قلب مخلوقات خاص خود قرار داده است. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله، در مرگ نزدیکان خود گریه مىکرد (4) . از علىعلیه السلام نقل شده است که فرمود: «رخص رسول الله صلى الله علیه وآله فى البکاء عند المصیبة (5) ؛ پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله گریه هنگام مصیبت را رخصت داد.»
2 - گریه پیوند و عهد
گریه پیوند و عهد، اعلان آمادگى درونى براى فرمانبرى و اطاعت از دیگرى است. ریختن اشک، اعلان وفادارى نسبتبه اهداف مقدس و اعلان پیوند جان با پیام مکتب است. گریه براى شهدا، ائمهعلیهم السلام و بزرگان، از این قبیل است. گریه براى آنها، اعلان تعهد به پیام آن هاست. لازمه این نوع از گریه شناخت هدف، مکتب و مکتبدار است. از این روست که گریه کننده با کسى یا چیزى که براى آن گریه کرده، در قیامت محشور خواهد شد.
قال الصادق علیه السلام لابى ولاد الکاهلى: رایت عمى زیدا؟ قال: نعم رایته مصلوبا و رایت الناس بین شامتحنق و بین محزون محترق. فقال: اما الباکى فمعه فى الجنة و اما الشامت فشریک فى دمه (6) ؛ امام صادقعلیه السلام به ابى ولاد کاهلى فرمود: آیا عمویم زید [شهید] را دیدى؟ عرض کرد: بله، او را به صلیب کشیده دیدم و دیدم مردم [دو گروه بودند] گروهى شماتتگر و خشمگین و گروهى غمگین و ناراحت. حضرت فرمود: اما گریه کننده [براى شهادت زید] ، پس با او در بهشت است و اما شماتتکننده، در خون او شریک است.»
3 - گریه شوق
از جمله گریههاى مثبت، گریه شوق و خوشحالى است که بهخاطر برخورد با نعمتها، پیروزىها، دوستان، شنیدن اخبار حماسى و امثال آنها، انجام مىشود و نوعى رضایت و آرامش درونى براى گریه کننده ایجاد مىکند.
4 - گریه خوف
یکى دیگر از اقسام گریه، گریه ترس از قدرت و عظمتخداوند است. منشا این نوع از گریه، در واقع ترس از اعمال خود انسان است و یکى از بهترین انواع گریه مىباشد. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله فرمود: «طوبى لصورة نظر الله الیها تبکى على ذنب من خشیة الله لم یطلع على ذلک الذنب غیره (7) ؛ خوشا به حال صورتى که خداوند به آن نظر کند. از خشیتخداوند برگناهى گریه مىکند که غیر از خداوند کسى از آن اطلاع ندارد.»
در حالات امام کاظمعلیه السلام آمده است که: «کان یبکى من خشیة الله حتى تخضل لحیته بدموعه (8) ؛ همیشه از شیتخداوند گریه مىکرد تا ریش آن حضرت از اشکشتر شود.»
5 - گریه فراق
این نوع از گریه ناشى از جدایى دوستان و نزدیکان از یکدیگر است.
امام على علیه السلام فرمود: «خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بکوا علیکم و ان عشتم حنوا الیکم (9) ؛ با مردم چنان رفتار کنید که اگر درآن حال مردید، بر شما بگریند و اگر زنده ماندید، خواهان معاشرت با شما باشند.»
6 - گریه نفاق
گریه نفاق، گریه مصنوعى و مصلحتى است. منافق براى رسیدن به منافع و مقاصد شوم خود، گاهى متوسل به گریه مىشود. على علیه السلام در وصف منافقین مىفرماید: «و الى کل قلب شفیع و لکل شجو دموع (10) ؛ نزد هر دلى وسیلهاى دارند [که مىتوانند با هرکسى به میل و خواست او سخن گویند] و براى هر غم و اندوهى اشکها ریزند [تا به وسیله آن به مقصود خود برسند.]
گروهى از مردم، همانطور که زبان آنها با دلشان همراه نیست، اشکهایشان نیز با احساسات و نیات درونى آنها هماهنگ نیست. از این رو این گریه، منحرف کننده اذهان است.
7 - گریه ذلت و شکست
این نوع از گریه، گریه افراد ناتوان از دستیابى به اهداف و وامانده از مقصود است. افرادى که در راه هدف کوشش نکرده و گرفتار شکست و ذلتشدهاند، براى این بدبختى خود گریه مىکنند که سودى هم به حال آنها ندارد.
8 - گریه عقوبتى
گاه خداوند به خاطر گناهان بندگان، آنها را به وسیله گریه عقوبت مىکند که نه تنها اجر و ثوابى ندارد؛ بلکه اثرى از نظر یارىرسانى به او در دنیا و آخرت نخواهد داشت.
امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند پیامبرى را به نام ارمیا به سوى بنى اسرائیل فرستاد ولى آنها او را با خنده و استهزاء [آزار دادند. خداوند آنها را گرفتار گریه کرد] و حال آن که کسى به گریه آنها اعتنا نمىکرد.» (11) نافرمانى از مقام ولایت، یکى از عوامل و زمینههاى این گریه است که با عدم پذیرش آن، مردم تحت ولایت طاغوت در مىآیند و آن وقتبراى حال خود گریه مىکنند و سودى هم نخواهد داشت؛ همانطورى که مردم نسبتبه ولایت على علیه السلام کوتاهى کردند و گرفتار ظلم بنى امیه شدند. در نتیجه، گروهى براى دینشان گریه کردندو گروهى براى دنیاى بغارت رفتهشان.
امام على علیه السلام فرمود: «والله لایزالون حتى لایدعوا لله محرما الااستملوه و لا عقدا الا حلوه و حتى لایبقى بیت مدر و لا وبر الا دخله ظلمهم و نزل به عیثهم و نبا به سوء رعیهم و حتى یقوم الباکیان یبکیان: باک یبکى لدینه و باک یبکى لدنیاه (12) ؛ سوگند به خداوند [که بنى امیه در آینده سلطه پیدا کرده و] همواره ستم مىکنند تا این که هیچ حرام خدا را باقى نگذارند مگر آن که آن را حلال گردانند و عهد و پیمانى [که با مسلمانان مىبندند] رها نکنند مگر آن که آن را [با ظلم] مىشکنند و تا این که باقى نماند خانه از گل ساختهشدهاى و نه خیمه از پشم بافتهشدهاى مگر آن که ظلم و ستم آنان در آن داخل شده و تباهکاریشان آن را فرا گرفته و بدى رفتارشان اهل آن را پراکنده مىسازد و تا اینکه مردم [از شدت ظلم و ستم آنان،] دو دسته گریان مىشوند: یکى براى دینش گریه مىکند [که از ترس ایشان نمىتواند آن را اظهار کند] و دیگرى براى دنیایش گریان است [که مىبیند مالش را به غارت مىبرند] .»
9 - گریه نیاز
گاه گریه، زبان گویاى نیاز کسى مىشود. گناهکاران با گریه خود، نیاز خود را به مغفرت و رحمت الهى نشان مىدهند. و سالکان الهى با گریه خود، نیاز خود را به لطف خاصه الهى ابراز مىکنند همانطور که گریه، زبان گویاى کودکان است که با آن با والدین خود ارتباط برقرار مىکنند. معصومینعلیهم السلام در برابر این گریه عکس العمل سریع نشان مىدادند.
امام صادق علیه السلام فرمود: «صلى رسول اللهصلى الله علیه وآله بالناس الظهر فخفف فى الرکعتین الاخیرتین فلما انصرف قال الناس: هل حدث فى الصلاة شىء؟ قال و ما ذاک؟ قالوا: خففت فى الرکعتین الاخیرتین، فقال لهم: او ما سمعتم صراخ الصبى (13) ؛ رسول خداصلى الله علیه وآله همراه مردم نماز ظهر را بجا آورد و دو رکعت آخر آن را کوتاه کرد، وقتى نماز تمام شد، مردم عرض کردند: آیا حادثهاى در نماز رخ داده است؟ فرمود: به چه علت؟ عرض کردند: دو رکعت آخرى [نماز] را کوتاه نمودید. به آنها فرمود: آیا شما گریه کودک را نشنیدید؟»
نمونههاى فراوانى از گریه نیاز را در سیره عملى پیامبران الهى و اولیاء براى درخواست توفیقات بیشتر از خداوند از یک سو و گناهکارانى که توبه کردهاند و به سوى خدا با گریه بازگشتهاند از سوى دیگر مىتوان یافت.
آثار گریه
1 - قرب به خداوند
قال الرضاعلیه السلام: «کان فیما ناجى الله به موسىعلیه السلام انه ما تقرب الى المتقربون بمثل البکاء من خشیتى (14) ؛ در آن چیزهایى که خداوند با موسىعلیه السلام مناجات کرد [آمده است که] : متقربان به سوى من به چیزى همانند گریه از خوف من، به من قرب پیدا نمىکنند.»
قال الصادق علیه السلام: «اوحى الله عز و جل الى موسى علیه السلام: ان عبادى لم یتقربوا الى بشىء احب الى من ثلاث خصال، قال موسى: یا رب و ما هن؟ قال: یا موسى الزهد فى الدنیا و الورع عن المعاصى و البکاء من خشیتى (15) ؛ خداى عز وجل به موسىعلیه السلام فرمود: همانا بندگان من به من تقرب نجستند به چیزى که نزد من از سه خصلت محبوبتر باشد. موسىعلیه السلام عرض کرد: پروردگارا آنها کدامند؟ فرمود: اى موسى! زهد در دنیا و ورع از نافرمانىها و گریه از ترس من.»
2 - جلب رحمت بر امت
قال الصادقعلیه السلام: «و لو ان باکیا بکى فى امة لرحموا (16) ؛ اگر در میان امتیک نفر گریان باشد، همه آنها مورد رحمت قرار مىگیرند.»
قال على علیه السلام: «و لو ان عبدا بکى فى امة لرحم الله تعالى ذکره تلک الامة لبکاء ذلک العبد (17) ؛ اگر یک بنده در میان امتى گریه کند، خداوند متعال همه آن امت را به خاطر گریه آن عبد رحم مىکند.»
3 - جلب محبت خداوند
قال الباقرعلیه السلام: «ما من قطرة احب الى الله عز و جل من قطرة دموع فى سواد اللیل مخافة من الله لایراد بها غیره (18) ؛ هیچ قطرهاى نزد خداوند متعال محبوبتر از قطره اشکى که در تاریکى شب از ترس خدا بریزد و جز خداوند چیز دیگرى در آن منظور نباشد، نیست.»
4 - سلامتى جسم
فیزیولوژیستها و دانشمندان علم تشریح، فواید زیادى براى گریه و ریختن اشک براى صحتبدن ذکر کردهاند که نمونهاى از آن نقل مىشود: «بزرگترین فایده اشک را علماى ابدان، مرطوب نگاه داشتن پرده رویین چشم مىدانند، زیرا اگر این پرده خشک شود، شفافى آن از دست رفته و آدمى را کور مىکند. اشک عمل دیگرى هم مىکند: آلات تنفس راتر مىکند و به اصطلاح «روغن مىزند» و در مقابل عمل خشک کننده هوا مقاومت کرده، آن را مرطوب نگه مىدارد. روى همین اصل حیواناتى که [در] هواى مرطوب نفس مىکشند «مانند نهنگ» غدد اشکى ندارند.» (19)
دانشمندان معتقدند اشک، چشمها را مىشوید و ضد عفونى مىکند، مجارى بینى را شسته و از عفونت محفوظ مىدارد. آنان براى گریستن فایدههاى فراوانى قائلند؛ گریه از هیجانات و نارحتىهاى درونى جلوگیرى مىکند که اگر جلو آنها گرفته نشود باعث امراض قلبى، زخم معده و امثال آن مىشود. به همین جهت روانشناسان مىگویند: گریستن براى بشر امرى است لازم؛ زیرا هم تسکین دهنده است و هم سلامتبخش.
5 - نورانیت قلب
قال على علیه السلام: «البکاء من خشیة الله ینیر القلب و یعصم من معاودة الذنب (20) ؛ گریه از ترس خداوند، قلب را روشن مىگرداند و از بازگشتن به گناه باز مىدارد.»
6 - پاک شدن از گناهان
قال على علیه السلام: «بالبکاء من خشیة الله تمحص الذنوب (21) ؛ به وسیله گریستن از ترس خدا، گناهان پاک کرده مىشوند.»
7 - رفع عذاب از سایر اجزاى بدن
قال الصادقعلیه السلام: «ما اعز و رقت عین بمائها من خشیة الله عز و جل الا حرم الله سائر جسده على النار (22) ؛ هیچ چشمى از خوف خداوند به اشک خودتر نشد، مگر آن که خداوند، سایر اجزاى بدن او را بر آتش حرام مىکند.»
8 - گریان نبودن در قیامت
قال الصادقعلیه السلام: «کل عین باکیة یوم القیامة الا ثلاثة: عین غضت عن محارم الله و عین سهرت فى طاعة الله و عین بکت فى جوف اللیل من خشیة الله (23) ؛ هرچشمى در روز قیامت گریان است، جز سه چشم: چشمى که از دیدن آن چه خداوند حرام کرده، بر هم نهاده شده باشد و چشمى که در راه طاعتخداوند، بیدارى کشیده و چشمى که در دل شب از ترس خدا گریسته است.»
9 - دورى از جهنم
قال الصادقعلیه السلام: «ما من شىء الا و له کیل و وزن الا الدموع، فان القطرة تطفى بحارا من نار فاذا اعز و رقت العین بمائها لم یرهق وجهه قتر و لا ذلة فاذا فاضتحرمها الله على النار (24) ؛ هیچ چیزى نیست جز آن که پیمانه و وزنى دارد، مگر گریه که یک قطرهاش دریاهایى از آتش را خاموش مىسازد و چون چشم با اشک خود پر شود، آن چهره پریشانى و خوارى نبیند و چون اشک بریزد، خداوند آن را بر آتش دوزخ حرام مىکند.»
10 - بهشت
قال النبىصلى الله علیه وآله: «و من زرفت عیناه من خشیة الله کان له بکل قطرة قطرت من دموعه قصر فى الجنة مکلل بالدر والجوهر، فیه ما لا عین رات و لا اذن سمعت، و لا خطر على قلب بشر (25) ؛ هرکس چشمهایش از ترس خداوند اشک بریزد، به اندازه هر قطره از آن، کاخى در بهشتبراى او مهیا مىشود. کاخى که به مروارید و گوهر آراسته است، در آن کاخ چیزهایى است که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است.»
11 - رضوان الهى
قال الباقرعلیه السلام: «ان ابراهیم النبىعلیه السلام قال: الهى ما لعبد بل وجهه بالدموع من مخافتک؟ قال: جزاؤه مغفرتى و رضوانى یوم القیامة (26) ؛ ابراهیم نبىعلیه السلام عرض کرد: خداوندا، جزاى بندهاى که صورتش را با اشکش از ترس توتر کند چیست؟ فرمود: جزایش مغفرت و رضوان من در روز قیامت است.»
آثار گریه براى امام حسین علیه السلام
گریه براى مصائب وارده بر امام حسینعلیه السلام داراى آثار فردى، اجتماعى، دنیایى و آخرتى است، چرا که گریه براى آن حضرت، نوعى پیوند با حرکت، راه و روش و هدف آن حضرت است. از این رو گریه براى او، باعث آمادگى براى مبارزه و جهاد با فساد و سبب امیدوارى و رسیدن به هدف نهایى است. مرثیه، شوق و محبت را به حدى بالا مىبرد که گریه کنندگان براى ایصال به مطلوب خود، زمینه هرگونه فداکارى و از خود گذشتگى را در خود احساس مىکنند. گریه براى امام حسینعلیه السلام نیروى ایمان را از هر جهتبسیج کرده ضعف و ناامیدى را از انسان دور مىکند و محرک احساسات پاک مردم است.
1 - بخشش گناهان
قال الرضاعلیه السلام: «فعلى مثل الحسینعلیه السلام فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام (27) ؛ براى مثل حسینعلیه السلام باید گریه کنندگان گریه کنند. چرا که گریه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را محو مىکند.»
2 - درود خداوند
قال رسول الله صلى الله علیه وآله: «الا و صلى الله على الباکین على الحسین رحمة و شفقة (28) ؛ آگاه باشید که خداوند بر گریه کنندگان براى حسین علیه السلام، از روى رحمت و مهربانى درود مىفرستد.»
3 - طلب مغفرت از ناحیه امام حسینعلیه السلام
قال الصادقعلیه السلام: «انهعلیه السلام لیرى من یبکیه فیستغفر له رحمة له (29) ؛ حقا که [حسینعلیه السلام] کسى را که براى او گریه مىکند، مىبیند و به خاطر رحمت براو برایش استغفار مىکند.»
4 - دورى از جهنم
قال الله سبحانه لموسىعلیه السلام: «یا موسى اعلم انه من بکى علیه او ابکى او تباکى حرمت جسده على النار (30) ؛ اى موسى! بدان که هرکس براى حسینعلیه السلام گریه کند یا بگریاند یا وانمود به گریه کردن کند، بدنش را بر آتش حرام کردم.»
5 - شادمانى در بهشت
قال رسول اللهصلى الله علیه وآله: «یا فاطمة! کل عین باکیة یوم القیامة، الا عین بکت على مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة (31) ؛ اى فاطمهعلیها السلام! هر چشمى در روز قیامت گریان است، مگر چشمى که براى مصیبتحسینعلیه السلام گریه کرده باشد که به وسیله نعمتهاى بهشتخندان و شادمان خواهد بود.»
اوقات گریه
گریه مثبت به خاطر آثار فراوان دنیوى و اخروى، همیشه مطلوب بوده و وقتخاصى ندارد، از این رو خداوند متعال به موسىعلیه السلام فرمود: «ابک على نفسک ما دمت فى الدنیا (32) ؛ مادامى که در دنیا هستى بر خودت گریه کن.» با این حال در روایات، اوقاتى را براى گریه کردن سفارش کردهاند:
1 - وقت زیارت معصومینعلیهم السلام
در آداب زیارت وارد شده است که:
«واخشع لربک و ابک فان خشع قلبک و دمعت عیناک فهو علامة القبول والاذن (33) ؛ براى پروردگارت خشوع و گریه کن. پس اگر قلبتخاشع و چشمانت اشکبار گردید، پس آن علامت قبول و اذن است.»
2 - هنگام سحر
قال رسول اللهصلى الله علیه وآله: «مع جبرئیل لواء من نور یضرب فى السماء السابعة، مکتوب على ذلک اللواء لا اله الا الله، محمد رسولاللهصلى الله علیه وآله طوبى لامة محمد ینادون بالاسحار بالبکاء و التضرع اولئک هم الامنون یوم القیامة (34) ؛ همراه با جبرئیل پرچمى از نور است که در آسمان هفتم نصب مىکند [و] بر آن پرچم نوشته شده است: لا اله الا الله، محمد رسول اللهصلى الله علیه وآله خوشا به حال امت محمدصلى الله علیه وآله که در سحرها به وسیله گریه و تضرع [خداوند را] مىخوانند. آنها در قیامت در امانند.»
3 - وقت نماز
قال الله تعالى: «یا عیسى! ابک على نفسک فى الصلاة (35) ؛ اى عیسى! در نماز بر نفست گریه کن.»
ابو حنیفه [راوى] مىگوید: «سالت ابا عبداللهعلیه السلام عن البکاء فى الصلاة ایقطع الصلاة؟ فقال: ان بکى لذکر جنة او نار فذلک هو افضل الاعمال فى الصلاة و ان کان ذکر میتا له فصلاته فاسدة (36) ؛ از امام صادقعلیه السلام درباره گریه کردن در نماز سؤال کردم که آیا نماز را باطل مىکند؟ فرمود: اگر براى یاد بهشتیا جهنم گریه کند پس آن از بهترین اعمال در نماز است و اگر مردهاش را یاد کرده [و گریه کند،] نمازش فاسد است.
4 - هنگام توبه
قال الصادقعلیه السلام: «فاما توبة العام فان یغسل باطنه بماء الحسرة و الاعتراف بالجنایة دائما واعتقاد الندم على ما مضى و الخوف على ما بقى من عمره... و یدیم البکاء و الاسف على ما فاته من طاعة الله (37) ؛ توبه عام آن است که باطنش را با آب حسرت بشوید و همیشه اعتراف به جنایت کند و از گذشتهاش پشیمان باشد و از مابقى عمرش خائف باشد... و گریه و تاسف بر آن چیزهایى که از طاعتخداوند از او فوت شده است را ادامه دهد.»
گریه براى کى و براى چه؟
گریه براى چند کس و چند چیز مطلوب است، که نمونه هایى از آنها ذکر مىگردد:
1 - براى فراق دوستان
قال الحسن بن علىعلیه السلام: «انما ابکى لخصلتین: لهول المطلع و فراق الاحبة (38) ؛ من براى دو حالت گریه مىکنم: براى هول و شدت اطلاع دهنده قیامت و براى فراق دوستان.»
2 - براى شهید
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در شهادت حضرت حمزه گریست و امر فرمود براى او گریه کنند (39) . و براى شهادت حضرت علىعلیه السلام گریه کردند، (40) همان طور که براى شهادت امام حسینعلیه السلام گریه کردند.
3 - براى مردگان
قال الصادق علیه السلام: «ان ابراهیم خلیل الرحمن سال ربه ان یرزقه ابنة تبکیه بعد موته (41) ؛ ابراهیم خلیلعلیه السلام از خداوند خواست که به او دخترى روزى نماید تا بعد از مرگش براى آن حضرت گریه کند.»
4 - براى ائمهعلیهم السلام
در دعاى ندبه چنین آمده است: «فعلى الاطائب من اهل بیت محمد و على صلى الله علیهما و الهما فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع ولیصرخ الصارخون و یضج الضاجون و یعج العاجون (42) ؛ باید گریه کنندهها بر پاکان خاندان محمد و على که صلوات خدا بر آندو و اهل آندو باد بگریند و براى آنان بلند گریه کنند و براى امثال آنها اشکها روان شوند و شیون کنندگان شیون کنند و زارى کنندگان زارى کنند و ناله کنندگان ناله جانسوز کشند.»
5 - براى گناهان
قال الباقرعلیه السلام: «قال الخضر... وابک على خطیئتک (43) ؛ خضر به موسى گفت: بر خطاهایت گریه کن.»
قال الصادقعلیه السلام: «فیما وعظ الله به عیسى بن مریم ان قال له: ابک على السیئة فانها لى سخط (44) ؛ از جمله چیزهایى که خداوند به وسیله آن عیسىعلیه السلام را موعظه فرمود این بود که به او فرمود: برگناه گریه کن، چرا که گناه مایه خشم من است.»
6 - براى مرگ و حوادث بعد از آن
قال السجادعلیه السلام: «ابکى لخروج نفسى، ابکى لظلمة قبرى، ابکى لضیق لحدى، ابکى لسؤال منکر و نکیر ایاى، ابکى لخروجى عن قبرى عریانا ذلیلا حاملا ثقلى على ظهرى (45) ؛ مىگریم براى جان دادنم، مىگریم براى تاریکى قبرم، مىگریم براى تنگى لحدم، مىگریم براى پرسش نکیر و منکر از من و مىگریم براى بیرون شدن از قبرم در حالى که برهنه و خوار [بوده] بار اعمال سنگینم را بر دوش دارم.»
آداب گریه
گریه داراى شرایط و آداب خاصى است که رعایت آنها موجب تاثیر گریه بر جان انسان خواهد شد. بعضى از این آداب عبارتست از:
1 - همراهى گریه با ورع
قال السجادعلیه السلام: «لیس الخوف، خوف من بکى و جرت دموعه، ما لم یکن له ورع یحجزه عن معاصى الله و انما ذلک خوف کاذب (46) ؛ خوف [از خداوند] آن نیست که کسى گریه کند و اشکهایش جارى شود، مادامى که ورعى براى او نباشد که او را از معاصى خداوند منع کند و این [گریه بى ورع] همان ترس دروغین است.»
2 - زیاد گریه کردن و طول دادن آن
قال رسول اللهصلى الله علیه وآله: «و عودوا قلوبکم الرقة و اکثروا التفکر والبکاء؛ قلبهایتان را به رقت عادت دهید و زیاد تفکر و گریه کنید.»
قال رسول اللهصلى الله علیه وآله: «ثلاث منجیات للمؤمن: کف لسانه عن الناس واغتیابهم و اشغاله نفسه بما ینفعه لاخرته و دنیاه و طول البکاء على خطیئته (47) ؛ سه چیز براى مؤمن مایه نجات است: حفظ زبانش از اذیت مردم و غیبت کردن آنها، و مشغول نمودن خود به چیزهایى که براى آخرت و دنیایش منفعت دارد، و گریه طولانى بر خطاهایش.»
3 - لطمه نزدن به صورت و پاره نکردن لباس
قال رسول اللهصلى الله علیه وآله: «لیس منا من ضرب الخدود، و شق الجیوب (48) ؛ از ما نیست کسى که [در هنگام گریه و زارى بر مردگان] به صورت بزند و لباس پاره کند.»
4 - همراه با سوزدل
قال النبىصلى الله علیه وآله: «اوحى الله الى عیسى یا عیسى بن البکر البتول ابک على نفسک بکاء من قد ودع الاهل و قلى الدنیا و ترکها لاهلها و صارت رغبته فیما عند الهه (49) ؛ خداوند به عیسى علیه السلام وحى فرمود: اى عیسى! بر نفست گریه کن؛ گریه کسى که اهلش را ترک کرده و دنیا را کوچک نموده و آن را براى اهلش واگذاشته است و رغبت او فقط در آنچه که نزد خدایش مىباشد، گردیده است.»
علل محرومیت از گریه
1 - قساوت قلب
قال على علیه السلام: « ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب و ما قست القلوب الا لکثرة الذنوب (50) ؛ اشکها خشک نمىشوند، مگر به خاطر قساوت قلبها و قلبها قساوت پیدا نمىکنند، مگر بهخاطر زیادى گناهان.»
2 - غفلت
در قرآن کریم آمده است: «ازفت الازفة. لیس لها من دون الله کاشفة. افمن هذا الحدیث تعجبون. و تضحکون و لاتبکون. و انتم سامدون» (51) ؛ «روز قیامت نزدیک است و هیچ کس غیر از خداوند نمىتواند آن روز را آشکار کند. آیا از این سخن تعجب مىکنید و مىخندید و [به روزگار سختخود] نمىگریید و حال آن که شما سخت غافلید.»
زمینه هاى کسب نعمت گریه
1 - یاد از مردگان
قال اسحاق بن عمار: «قلت لابى عبداللهعلیه السلام: اکون ادعو و اشتهى البکاء فلایجیئنى و ربما ذکرت من مات من بعض اهلى فارق و ابکى فهل یجوز ذلک؟ فقال: نعم تذکرهم فاذا رققت فابک وادع ربک تبارک و تعالى (52) ؛ اسحاق بن عمار مىگوید: به امام صادقعلیه السلام عرض کردم: من دعا مىکنم و [در آن حال] دوست دارم گریه کنم ولى گریهام نمىآید و چه بسا بعضى از کسانى که از اهلم هستند و مردهاند را بیاد مىآورم، در این حال دلم رقت پیدا کرده و گریه مىکنم. آیا این کار جایز است؟ فرمود: بله، آنها را به یاد آور و هر وقت رقت پیدا کردى، گریه کن و پروردگارت را بخوان.»
2 - تباکى
قال الصادقعلیه السلام: «ان لم یجئک البکاء فتباک، فان خرج منک مثل راس الذباب فبخ بخ (53) ؛ اگر گریهات نمىآید، پس تباکى کن (یعنى وانمود به گریه کردن کن) که اگر مثل سر پشهاى از تو [اشک] خارج شد، به به [به تو] .
3 - خوردن بعضى از غذاها
قال النبى صلى الله علیه وآله: «علیکم بالعدس فانه مبارک مقدس یرقق القلب و یکثر الدمعة (54) ؛ بر شما باد [خوردن] عدس، چراکه عدس مبارک [و] مقدس است [و] قلب را رقت مىدهد و اشک را زیاد مىکند.»
گریه کودک
همان طورى که گریه براى بزرگسالان نعمت است و در جسم و روح آنها مؤثر مىباشد، براى کودکان نیز چنین است. از این رو معصومین علیهم السلام از اینکه جلو گریه کودکان را بگیرند منع کرده اند.
قال رسول الله صلى الله علیه وآله: «عوذة للصبى اذا کثر بکاؤه (55) ؛ هر وقتبچه زیاد گریه کند، براى او [مایه] محافظت است.»
قال الصادقعلیه السلام: «اعرف یا مفضل ما للاطفال فى البکاء من المنفعة واعلم ان فى ادمغة الاطفال رطوبة ان بقیت فیها احدثت علیهم احداثا جلیلة و عللا عظیمة من ذهاب البصر و غیره فالبکاء یسیل تلک الرطوبة من رؤوسهم فیعقبهم ذلک الصحة فى ابدانهم والسلامة فى ابصارهم افلیس قد جاز ان یکون الطفل ینتفع بالبکاء و والداه لایعرفان ذلک فهما دائبان لیسکتانه و یتوخیان فى الامور مرضاته لئلا یبکى و هما لایعلمان ان البکاء اصلح له و اجمل عاقبة (56) ؛ اى مفضل! منفعتى را که در گریه، براى اطفال وجود دارد بشناس. بدان که در مغز اطفال رطوبتى است که اگر در آن همچنان بر جاى ماند، موجب زیانهاى بسیار و امراض سخت مثل کورى و غیره مىگردد. گریه آن رطوبت را از سر آنها جارى مىکند و در نتیجه صحتبدن و سلامت چشم در آنها حاصل مىشود. آیا مىشود که طفل نفعى از گریه برد و پدر و مادر از آن غافل باشند؟ [بلى، چرا که] ایشان در صدد ساکت کردن اویند و مىکوشند رضاى خاطرش را فراهم کنند که گریه نکند، در صورتى که نمىدانند گریه کردن براى او سودمندتر است و عاقبت نیکوترى دارد.»
قال رسول الله صلى الله علیه وآله: «لاتضربوا اطفالکم على بکائهم فان بکاءهم اربعة اشهر شهادة ان لا اله الا الله و اربعة اشهر الصلاة على النبى صلى الله علیه وآله و آلهعلیهم السلام و اربعة اشهر الدعاء لوالدیه (57) ؛ بچههایتان را به خاطر گریه کردنشان نزنید. چراکه گریه آنها تا چهارماهگى شهادت به «لا اله الا الله» است و چهار ماه [دوم] صلوات بر پیامبرصلى الله علیه وآله و آل اوعلیهم السلام است و در چهار ماه [سوم] دعا براى والدین او مىباشد.»
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) بحار الانوار، ج 90، ص 336.
2) همان، ج 79، ص 76.
3) همان، ج 72، ص 107.
4) همان، ج 82، ص 101.
5) همان.
6) همان، ج 46، ص 193.
7) وسائل الشیعه، ج 11، ص 177.
8) بحار الانوار، ج 90، ص 336.
9) نهج البلاغه فیض، کلمات قصار، ش 9، ص 1092.
10) همان، خ 185، ص 261.
11) بحارالانوار، ج 100، ص 87.
12) نهج البلاغه فیض، خ 97، ص 290.
13) وسائل الشیعه، ج 15، ص 198.
14) همان، ج 11، ص 177.
15) اصول کافى، ج 4، ص 234.
16) وسائل الشیعه، ج 11، ص 178.
17) بحار الانوار، ج 90، ص 336.
18) وسائل الشیعه، ج 11، ص 179.
19) اسلام و علم امروز، ص 49.
20) شرح غررالحکم، ج 2، ص 111.
21) همان، ج 3، ص 240.
22) وسائل الشیعه، ج 11، ص 179.
23) اصول کافى، ج 4، ص 234.
24) وسائل الشیعه، ج 11، ص 178.
25) همان، ص 175.
26) بحار الانوار، ج 90، ص 334.
27) همان، ج 44، ص 284.
28) همان، ص 304.
29) همان، ج 25، ص 376.
30) همان، ج 44، ص 308.
31) همان، ص 293.
32) همان، ج 90، ص 333.
33) همان، ج 100، ص 211.
34) همان، ج 96، ص 344.
35) همان، ج 14، ص 290.
36) وسائل الشیعه، ج 4، ص 1251.
37) بحار الانوار، ج 6، ص 31.
38) همان، ص 160.
39) همان، ج 82، ص 92.
40) همان، ج 42، ص 190.
41) همان، ج 82، ص 92.
42) دعاى ندبه.
43) بحار الانوار، ج 13، ص 302.
44) همان، ج 14، ص 295.
45) همان، ج 98، ص 89.
46) همان، ج 90، ص 335.
47) همان، ج 78، ص 140.
48) همان، ج 82، ص 93.
49) همان، ج 90، ص 333.
50) وسائل الشیعه، ج 11، ص 337.
51) نجم/ 57 تا61.
52) بحار الانوار، ج 90، ص 334.
53) همان.
54) همان، ج 14، ص 254.
55) همان، ج 76، ص 194.
56) همان، ج 60، ص 380.
57) وسائل الشیعه، ج 15، ص 171.
بیدارى، روح عزادارى
اهمیت سوگواری
سوگواری برای عزیز از دست رفته، طبیعی بشر است و برخاسته از مهر و محبت، ولی اگر فرد از دست رفته، شهید، یا بزرگ باشد و در راه خدا جانبازی کرده باشد، عزایش گذشته از مهر، رنگ حیاتی و صبغه الهی دارد. عزای شهید مایه تکامل و موجب زنده نگه داشتن شهادت است.
اگر عزاداری پیشوای شهیدان نبود، کسی امروز امام حسین علیه السلام را نمیشناخت، راه حسین گم شده بود، و بشریت از هدایتهای اهل بیت علیهم السلام بیبهره و محروم بود.
اگر سوگواری امام حسین علیه السلام نبود، کسی امروز یزید و راه یزیدیان را نمیشناخت و سعادت بشری تأمین نمیشد. حسین شهید و شهادت حسینی، رهبر اجتماع بشری است، در همه زمانها و همه مکانها.
سوگواری برای شهید، نفرت طبیعی را به سوی ظالم و ستمگر برمی انگیزد، و نالهها و اشکها، سندهای زنده ظلم ظالمان میباشند.
سوگواری شهید، در پرورش اجتماع و آموزش مردم، تأثیر کلی دارد و عزای او، هدفش را احیا میکند.
عاطفه بشری مهم ترین محرک بشر است؛ اگر به سوی خیر رهنما گردد بشر را خوشبخت و اگر به سوی شرّ رهنما شود، بشر را بدبخت میکند.
دعوت اشک، با زبان نیست، با قلم و یا رسانه نیست، دعوت اشک، دعوت با دل است. و دلربایی در تبلیغ، مؤثرترین حربه است. و این ابزار تنها به دست راهروان حسینی است.
بی جهت نیست که برای عزاداری اجر جزیل منظور شده است و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و معصومان علیهم السلام گردیده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی عموی خود حمزه را در احد در خون شناور میبیند گریه میکند.(1)
و آن گاه که به شهر برمی گردد و مشاهده میکند، در خانههای قبیله «بنی أشهل» و «بنی ظُفَر» برای شهیدانشان صدای گریه بلند است، او نیز گریه میکند و از اینکه حضرت حمزه گریه کننده نداشت، ناراحت میشود و میفرماید: «لکِنّ حَمزَةَ لا بَواکِی لَهُ الیَومَ؛ ولیکن امروز حمزه گریه کننده ندارد».(2)
سعد بن معاذ و اسید بن خُضَیر از این جریان مطلع شدند، موضوع را با حضرت فاطمه علیهاالسلام و زنان مدینه در میان گذاردند و سپس زنان در خانه حمزه به سوگواری پرداختند(3) و عبد اللّه بن رواحه، قصیده پرشوری سرود.(4)
همچنین با شنیدن خبر شهادت جعفر بن أبی طالب، برادر علی علیه السلام معروف به جعفر طیار ـ که در غزوه موته در جنگ با رومیان در 33 سالگی شهید شد ـ حضرت رسول صلی الله علیه و آله به خانه اسماء بنت عُمَیس، همسر شهید میرود و به او تسلیت میگوید. آن گاه به خانه فاطمه علیهاالسلام میرود و با مشاهده اشک و آه فاطمه علیهاالسلام میفرماید: «عَلی مِثلِ جَعفَرٍ فَلْتَبْکِ الْبَواکی؛(5) باید گریه کنندگان بر شخصیتی همچون جعفر گریه کنند».
امام صادق علیه السلام از یکی از شیعیانش به نام فضیل پرسید: آیا تشکیل جلسه و نقل حدیث دارید؟ فضیل پاسخ مثبت میدهد، امام علیه السلام میفرماید: «إنَّ تِلکَ المَجالِسَ اُحِبُّها، فَأحیوا أمرنا، رَحِمَ اللّه ُ مَن أحیا أمرنا، یا فُضَیلُ مَن ذَکَرَنا أو ذُکِرْنا عِندَهُ، فَخَرَجَ مِن عَینِهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبابِ غَفَر اللّه ُ لَهُ ذُنُوبَهُ؛(6) براستی دوست دارم چنین جلساتی را، پس امر ما (ولایت و رهبری ما) را احیا کنید، رحمت خدا بر کسی باد که امر ما را زنده کند،ای فضیل! هرکه مارا یاد کند یا ما نزدش یاد شویم و در نتیجه از چشمش به قدر بال پشهای اشک بیرون آید، خداوند گناهانش را بیامرزد...»
گریه بر امام حسین علیه السلام
خیمه ماه محرم زده شد در دل ما باز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودایی عشق سوزان تو آغشته به آب و گِل ما
با فرا رسیدن عزای سید الشهداء علیه السلام، عالم و آدم و زمان و زمین سوگوار و گریان میگردد. عالم بزرگوار، جعفر بن قولویه، در باب 16، از کتاب کامل الزیارات با عنوان «بکاء جمیعِ مَا خَلَقَ اللّه ُ عَلی الحُسَین بن علی علیهماالسلام » پنج صفحه روایت آورده است. یکی از آن روایات سخن امام باقر علیه السلام است که فرمود: «بَکَت الإنسُ والجنُّ وَالطَّیرُ وَالوُحُوشُ عَلَی الحُسَین بن علی علیهماالسلام حَتّی ذَرَفَت دُمُوعُها؛(7) انس و جن و پرندگان و وحشیان بر حسین بن علی علیهماالسلام آنقدر گریستند تا اشکشان روان شد».
گویا عاشورا قلب هستی است که جهان را متأثر میسازد. و باید زنده و جاوید بماند.
گریه حضرت رسول بر امام حسین علیه السلام
عایشه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله روایت میکند: وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله در غرفهای بود که بر آن حضرت وحی نازل میشد، به من سفارش کرد کسی وارد آن جا نشود. در آن هنگام، حسین ـ که در آن دوران کودکی بود ـ نزد حضرت رفت، جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داده بود: زمانی نمیگذرد که افرادی از ملت تو این کودک را در سرزمین «طف» از خاک عراق، شهید میکنند، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست.
جبرئیل چنین تسلیت گفت: «لا تَبکِ، فَسَوفَ یَنتَقِمُ اللّه ُ مِنهُم، بِقائِمِکُم أهلَ البَیتِ؛(8) گریه مکن؛ زیرا به زودی خداوند به دست قائم شما اهل بیت از آنان انتقام میگیرد».
در بیان امام باقر علیه السلام آمده است: «کانَ رَسُول اللّه ِ صلی الله علیه و آله إذا دَخَلَ الْحُسَیْنُ جَذَبَهُ إلیه... فَیُقَبِّلُهُ ویَبْکی... فَیَقُولُ: یابُنَی أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُیُوفِ مِنک...؛(9) سیره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنان بود که هر گاه حسین علیه السلام وارد میشد، او را به خود جذب میکرد... پس او را میبوسید و میگریست... پس میفرمود: فرزندم! جای شمشیرها را بر بدنت میبوسم».
گریه امام علی علیه السلام
ابن عباس میگوید: هنگام رفتن به جنگ صفین از نینوا میگذشتیم، آن حضرت گریه مفصلی کرد به طوری که اشک از روی محاسن او جاری شد، ما هم همصدا با علی علیه السلام گریستیم...، فرمود: در این سرزمین هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت میرسند و به آغوش خاک میروند.(10)
گریه فاطمه زهرا علیهاالسلام
طبق روایت امام صادق علیه السلام، روزی فاطمه علیهاالسلام به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله مشرف شد و حضرت را گریان یافت، از علت گریه پرسید: حضرت رسول فرمود: جبرئیل علیه السلام به من خبر داد که حسین علیه السلام را گروهی از امت من به قتل میرسانند. فاطمه علیهاالسلام نیز با شنیدن این خبر سخت نگران شد و گریه و ناله سر داد، اما وقتی از مقام بلند فرزند خویش به خاطر شهادت آگاه گردید، آرامش و تسکین یافت.(11)
گریه امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام به ابوهارون مکفوف دستور میدهد مرثیه بسراید، و آن گاه که وی مرثیه خود را میخواند، مشاهده مینماید که امام علیه السلام سخت گریه میکند، و متوجه میشود که از صدای گریه امام صادق علیه السلام زنانی که پشت پرده حضور داشتهاند، صدای خود را به گریه و شیون بلند کردهاند، بعد امام علیه السلام فرمود: «مَنْ أنْشَدَ فِی الْحُسَینِ علیه السلام شِعراً، فَبَکَی وأبْکی عَشَراً، کُتِبَ لَهُ الجَنَّةُ...؛(12) هرکه درباره حسین علیه السلام شعری بخواند و در نتیجه بگرید و ده نفر را بگریاند، بهشت برایش مقرر شود...».
در حدیث دیگر از ابوهارون مکفوف روایت شده است: هنگامی که در محضر امام صادق علیه السلام شعری خواندم، فرمود: «لا، کَما تُنْشِدُونَ وکَما تُرثیهِ عِندَ قَبْرِهِ؛ نه [این گونه نخوان بلکه [همان گونه که خودتان [با لحن و صوت حزین و آواز] میخوانید و همان طور که کنار قبر حسین علیه السلام میخوانی؛ بخوان».
آن گاه خواندم:
«اُمرُر علی جدث الحُسین فَقُلْ لاَِعْظُمِهِ الزکیّة...»
و امام که گریان شد، سکوت کردم، پس فرمودند: «مرور کن؛ دوباره خواندم، سپس فرمود: بیشتر بخوان، دوباره اشعاری را خواندم، حضرت گریست، زنان هم منقلب شدند...».(13)
عزاداری زنده یا بیروح
با کمال تأسف اکنون بسیاری از عزاداریها مرده و بیروح است. هم نام اللّه و حسین علیه السلام بر زبانها و هم محبت شیطان بزرگ و کوچک و بت طاغوت در دلهاست. در این وضعیت از مردم معمولی ـ که زیر بمباران تبلیغاتی استکبار و ایادی داخلی آنها هستند ـ انتظاری نیست؛ ولی چرا روحانیان و مداحان و... احیانا مقلّد یا چاپلوس عوام میشوند؟
امروز نیازمند تبر ابراهیمی و دست توانمند علوی هستیم که با کمک پیامبران، بتهای استکباری را بشکند تا طواف عزاداری بر محوریت امامت حق بچرخد، نه بر کعبه آن دلهایی که باغ وحشی از حیوانات و شیاطین الانس والجن است.
چه شده است که سیره امامان علیهم السلام مثل برخورد امام هفتم علیه السلام با ابراهیم جمّال که تنها به سبب کرایه دادن شترانش به مأمون و علاقمندی به بازگشت او از سفر حج و پرداخت مال الاجاره، مذمت شد، از یاد رفته است؟
نمونه عزاداری زنده، شعار حماسی عزاداران ایران در 15 خرداد سال 1342 مصادف با 12 محرم بود و مراسمی که در آستانه پیروزی انقلاب بویژه عاشورا، تاسوعا و اربعین انجام شد و مهم ترین عامل سرنگونی طاغوت، و عامل پیروزی انقلاب گردید.
به عنوان نمونه کوچک دیگر، نوارهای نوحه سینه زنی که پیش از انقلاب در شهرستان جهرم تهیه و به سرعت در سراسر کشور منتشر شد، بسیار آموزنده بود. در آن مراسم عزاداران در هنگام رویارویی با مجسمه شاه در میدان شهر با مشت گره کرده فریاد میزدند:
«کاخت کنیم زیر و زبر، یَابنَ مرجانهای ظالم بیدادگر، یَابنَ مرجانه»
و این نشان میداد که ابن مرجانه امروز، شاه پلید است.
روح نهضت حسینی
عاشورا درسها و پیامهای فراوانی دارد، خوشبختانه اخیرا کتابهایی نظیر «پیامهای عاشورا» «عبرتهای عاشورا» «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا» منتشر شده است؛ ولی روح نهضت حسینی یک کلمه است؛ یعنی ولایت و رهبری حق، که از مهم ترین و کلیدی ترین ارکان دین است، همان گونه که حضرت ابوعبداللّه علیه السلام میفرماید: «ونحنُ أهل البیت أَوْلی بِولایَةِ هذا الامرِ عَلیکُمْ من هذَا المُدَّعین ما لَیْسَ لَهُمْ؛(14) ما خاندان پیامبر بر تصدی این امر [و خلافت و حکومت بر شما] از این مدعیان ناحق، سزاوارتریم».
این روزها که حیثیت، عزت، ثروت و شخصیت مسلمانان در افغانستان، عراق و فلسطین لگدمال هوسبازیهای آمریکا و صهیونیستهاست و گوشهای از برباد رفتن عزت و ناموس مردم در زندانهای ابوغریب، گوانتاناموو... نمودار شده است، اهمیت رهبری دینی بیشتر روشن میشود.
هیچ کس جز اهل بیت علیهم السلام لیاقت سروری ندارد و نوکری اینان افتخار ماست. دریغ است که یوسف زهرا علیه السلام به ثمن بخس و دراهم معدوده فروخته شود و در خط ابن سعدهایی قدم نهیم که در طمع ملک ری به سرپرستی آمریکا تلاش میکنند.
پی نوشت:
1. الاستیعاب، ج1، ص275.
2. همان.
3. بحارالانوار، ج20، ص99.
4. الاستیعاب، ج1، ص275.
5. بحارالانوار، ج22، ص276؛ اسد الغابه، ج2، ص289.
6. وسائل الشیعه، ج10، ص392.
7. کامل الزیارات، ص82، باب 26، ح1.
8. بحار، ج36، ص349.
9. کامل الزیارات، ص68 ـ 69، باب 22، ح4.
10. بحارالانوار، ج46، ص253.
11. ره توشه راهیان نور، محرم 1418، ص 340، از کامل الزیارات، ص57.
12. کامل الزیارات، ص111، باب 33، ح1.
13. همان، ص113، ح5.
14. وسائل الشیعه، ج10، ص392.
یک اربعین همین نه برای تو سوختم
عمری بود که من به هوای تو سوختم
قربانیان عشق همه کشته می شوند
جز من که بارها به هوای تو سوختم
هر زن به پای زندگیش سوخت گر که سوخت
اما من ای حسین بپای تو سوختم
تو در میان مطبخ و من در میان حبس
شرمنده ام از اینکه جدای تو سوختم
شیرین بود قرائت قرآن ولی حسین
بر نی چو شد بلند صدای تو سوختم
از سفر آمدم ای همسفرم
کن تماشا که چه آمد به سرم
کس ندارم که توانم بدهد
تربت یار نشانم بدهد
من سراپا همه رنج و دردم
کرده عشق تو بیابانگردم
نیست ز احوال من آگاه کسی
نیست در سینه ی من یک نفسی
چه بگویم به چه احوال گذشت
این چهل روز چهل سال گذشت
رفتم از کوی تو اما دل ماند
دل سرگشته در این منزل ماند
از سر نی بنمودی دل من
سایه شد با سر تو محمل من
طعنه ها بر دل تنگم زده اند
نام تو بردم و سنگم زده اند
من کجا کوفه کجا شام خراب
من غمدیده کجا بزم شراب
خیزران تا که به لبهایت خورد
گفتم ای کاش که زینب می مرد
بود چشم نظرت بر هر سو
خواستم چوب بگیرم ز عدو
لیک دیدم که دو دستم بسته است
ریسمان بسته به دست خسته است
ولی از طشت دلم بشکستی
تو مرا دیدی و چشمت بستی
خون شده دیده ام از بیداری
بسکه سخت است امانتداری
بارها خون ز دو چشم افشاندم
غنچه ها را به تو برگرداندم
جمعشان جمع پریشان حالی است
جای زهرای سه ساله خالی است
تو ز من قصه ی ویرانه مپرس
تو از آن کودک دردانه مپرس
به تن کوچک خود تاب نداشت
دخترت تا به سحر خواب نداشت
اشک می ریخت ز چشم مستش
دست من بود عصای دستش
دیدی ای سرو چگونه سر شد
گل نیلوفر تو پرپر شد
یوسفم گم شده می دانم من
بعد تو زنده نمی مانم من
چهل روزه که بوی گل نیومد
صدای چهچه بلبل نیومد
چهل روزه چهل منزل اسیرم
غم چل ساله گویی کرده پیرم
چهل روزه حسینم را ندیدم
غم عشقش بجون و دل خریدم
چهل روزه غم چل ساله دیدم
غم و اندوه دیدم ناله دیدم
همینجا غرق در غم شد وجودم
تن پاک ترا گم کرده بودم
میان نیزه ها دلباختم من
ترا دیدم ولی نشناختم من
اگر امروز برداری سرت را
به زحمت می شناسی خواهرت را
زجا برخیز ای نور دو دیده
شده مویم سپید و قد خمیده
اگر مردی در این صحرا نمی بود
اگر نامحرمی اینجا نمی بود
برون می کردم از تن پیرهن را
که بینی بازوی مجروح من را
نه تنها من که طفلان اینچنین اند
همه با درد و ماتم همنشین اند
تمام قلبها از غصه پاره
تمام گوشها بی گوشواره
خوف فرزند شک است...
و شک زائیده ی شرک
و این سه ، خوف و شک و شرک ، راهزنان طریق حقند...
که اگر با مرگ انس نگیری ، خوف ، راه تو را خواهد زد
و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد.
شهیدمرتضی آوینی
وقتی حسین در صحنه است،
اگر در صحنه نیستی هر جا خواهی باش!
چه ایستاده به نماز چه نشسته بر سفره شراب!
شهید گلستانی
.: Weblog Themes By Pichak :.