فلسفه تجدید عزادارى امام حسین (علیه السلام)
عرض کردم که در اسلام اصول و شعارهایى است. هیچ با خودتان فکر کردهاید که فلسفه اینکه باید عزادارى امام حسین علیه السلام هرسال تجدید بشود چیست؟ عزادارى معمولى در افراد عادى، اسلام مىگوید سه روز است؛ یعنى اگر کسى پدر یا برادرش مرد سه روز به عنوان یک فرد عزادار در خانه مىنشیند، مسلمین هم وظیفه دارند به تسلیت او بروند و بعد از سه روز باید غائله را خاتمه بدهد. تنها موضوعى که گفتهاند براى همیشه باید آن را احیا کنید و برایش بگریید، آن را زنده نگه دارید و نگذارید فراموش بشود، مسئله عزادارى حسین بن على است، چرا؟ آیا حسین بن على نیازى دارد که ما و شما بیاییم بنشینیم برایش گریه کنیم، مثلًا تشفّى قلبى پیدا مىکند، العیاذ باللَّه عقدههاى دلش خالى مىشود؟ یا عقدههاى دل فاطمه زهرا و یا حضرت امیر خالى مىشود؟ اصلًا آنها عقده دل دارند که بخواهند خالى کنند؟ امام صادق فرمود: سوره والفجر را بخوانید که سوره جد ما حسینبنعلى است. گفتند:
آقا به چه مناسبت؟ فرمود: آیات آخر سوره والفجر: یا ایَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعى الى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. فَادْخُلى فى عِبادى. وَ ادْخُلى جَنَّتى «1». اى صاحب نفس آرام! به سوى پروردگارت بازگرد، تو از پروردگارت خشنودى، عقدهاى در روح تو وجود ندارد.
تو آگاهانه کار خودت را انجام دادى، از کار خودت هم خوشحالى. خدا از تو راضى است. حالا برو در زمره بندگان خاص من، در زمره بندگان ما باش. حسین رفت نزد پدر و برادر و مادر و جد بزرگوارش، آنها در یک سعادتى هستند که براى ما قابل تصور نیست. عقدهاى ندارند که ما بخواهیم براى تشفّى عقده آنها کارى کرده باشیم.
پس مسئله چیست؟ تشفّى این است که اسلام اصلى دارد به نام اصل عدل: انَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ وَ ایتاءِ ذِى الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ «2». اسلام اصلىدارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگرى، اصلى دارد به نام حماسه شهادت. حسین سمبل احیاى عدالت اسلام است. حسین سمبل مبارزه با ظلم در دنیاى اسلام است، حسین حماسه شهادت است، حسین شعار عدالت اسلامى است، شعار عدالت است. تا شما نام حسین را زنده نگه مىدارید، یعنى ما طرفدار عدالت اسلامى هستیم. اینکه پرچم سیاه بالاى خانهتان مىزنید یعنى من وابسته به حسینم، کدام حسین؟ همان حسینى که در راه عدالت شهید شد. پس من وابسته به عدالت اسلامىام. من وابسته به حسینم، کدام حسین؟ همان حسینى که در راه خدا هرچه داشت داد، آن حسینِ پاکباخته در راه خدا. پس من طرفدار پاکباختگى در راه خدا هستم. خود همین شعار است. اسم بچهتان را هم که حسین مىگذارید- اگر توجه داشته باشید- مىخواهید این شعار را زنده نگه دارید.
این است که به ما گفتند نگذارید این [حادثه] فراموش بشود. سال به سال این خاطره را تجدید کنید. وقتى که این خاطره را تجدید مىکنید متن وقایع را براى یکدیگر بازگو مىکنید. وقتى متن وقایع را بازگو مىکنید مىبینید چگونه است که حسین براى عدل اسلامى قیام کرد و در مقابل ظلم ایستادگى کرد؛ صحنهاى و حماسهاى مىبینید که نظیرش در همه دنیا هرگز وجود ندارد. این هم خودش تعظیم شعائر است. ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلوبِ «1». هرکسى که شعارهاى الهى را زنده کند و بزرگ بشمارد این نشانه آن است که قلبى پاک و متقى و پرهیزکار دارد.
آرى امام حسین علیه السلام در دل هر مسلمان حقیقتخواه و عدالتخواهى جا دارد. انَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّةً مَکْنونَةً فى قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ همانا حسین بن على یک محبت مرموز و پنهانى در دل هر مؤمنى دارد، چرا؟ خیلى واضح است، چون هر مؤمنى در دلش یک علاقهاى به اسلام دارد؛ چون به اسلام علاقه دارد حسین را که در راه جانبازى اسلام مىبیند که جان و مال و فرزندان و همه چیزش را در راه اسلام فدا کرد از اسلام جدا نمىبیند و اسلام را از حسین جدا نمىبیند. به آن مقدار که خودش را وابسته به اسلام مىبیند وابسته به حسین بن على علیه السلام مىبیند. نه تنها ابا عبداللَّه، همه کسانىکه در راه خدا و در رکاب اباعبداللَّه علیه السلام شهید شدند همینطور هستند.
.: Weblog Themes By Pichak :.