به نام خدا
خلقت و آفرینش خداوند
عجز انسان
ما لابن آدم و الفخر، اءوله نطفة ، و آخره جیفة و لا یرزق نفسه ، و لا یدفع حتفه
انسان را با فخر چه کار! او که آغازش نطفه است و فرجامش مردار گندیده ، نه مى تواند روزى خود دهد و نه مى تواند مرگ را دفع کند. (پس چرا فخر مى کند؟!)
آفرینش جهان
خلق الخلق على غیر تمثیل ، و لا مشورة مشیر، و لا معونة معین ، فتم خلقه باءمره ، و اءذعن لطاعته ، فاءجاب
خداوند موجودات را بدون در دست داشتن هیچ نمونه اى و بدون مشورت با هیچ مشاورى و بدون کمک گرفتن از هیچ یاورى آفرید و خلقت به فرمان او تمام و کامل شد و همگى به طاعتش اقرار کردند.
شکوه و عظمت آفرینش
ما الذى نرى من خلقک ، و نعجب له من قدرتک ، و نصفه من عظیم سلطانک و ما تغیب عنا منه ، و قصرت اءبصارنا عنه ، و انتهت عقولنا دونه ، و حالت ستور الغیوب بیننا و بینه اءعظم
چه بزرگ است انچه ما از آفرینش تو مى بینیم و از قدرت تو در پدید آوردن آن به شگفت مى آییم و آن به عنوان نشانه بزرگى و قدرت تو وصف مى کنیم ، و چه بزرگ تر از این هاست آنچه از ما پنهان است و دیدگان ما از دین آنها قاصر است و خردهاى ما را به آن ها دسترسى نیست و پرده هاى غیب میان ما و آن ها حایل شده است .
طبع آدمى
لقد علق بنیاط هذا الانسان بضعُة هى اءعجب ما فیه ، و ذلک القلب . و له مواد من الحکمة و اءضداد من خلافها، فان سنح له الرجاء اءذله الطمع ، و اءن هاج به الطمع اءهلکه الحرص ، و ان ملکه الیاس قتله الاسف ، و ان عرض له الغضب اشتد به الغیظ و ان اسعده الرضا نسى التحفظ، و اءن ناله الخوف شغله الحذر، و اءن اتسع له الامن استلبثه الغرة ، و ان اءفاد مالا اطغاه الغنى ، و ان اءصابته مصیبة فصحه الجزع ، و ان عضته الفاقة شغله البلاء، و ان جهده الجوع قعد به الضغف ، و آن افراط به الشبع کظته البطنُة . فک تقصیر به مضر، و کل افراط به مفسد
بى گمان به بند دل این انسان قطعه گوشتى آویخته شده که از شگفت انگیزترین اعضاى بدن است و شگفتى اش این است که در آن مایه هایى از حکمت و اضدادى که مخالف حکمت اند وجود دارد.
پس اگر براى او امیدى رخ دهد طمع او را خوار گرداند و اگر طمع وى را از جا برانگیزد دچار حرصى شود که نابودش سازد، و اگر نومیدى او را فراگیرد اندوه او را بکشد و اگر خشم بر آن عارض شود غلیظ و تنگ خلقى بر او سخت بتازد، و اگر به سعادت رضا و خشنودى نایل آید جانب احتیاط کارى او را به خود مشغول گرداند، و اگر امن و آسایش بر او سایه افکند غفلت او را از بن براندازد و اگر مالى به او رسد سرکشى ثروت به دامش کشد و اگر دچار مصیبتى شود گرفتارى او را مشغول کند و اگر گرسنگى به او فشار آورد ناتوانى از پایش در آورد، و اگر پرخورى کند نفسش در گلو بگیرد و خلاصه هر کاهش و نقصانى به او زیان آور و هر افزایش تباه کننده است .
شکوه و عظمت آفرینش
سبحانک ما اءعظم ما نرى من خلقک ! و ما اءصغر کل عظیمة فى جنب قدرتک ! و ما اءهول ما نرى من ملکوتک ! و ما اءحقر ذلک فیما غاب عنا من سلطانک ! و ما اءسبغ نعمک فى الدنیا، و ما اءصغرها فى نعم الاخرة !
اى خداى پاک ! چه عظیم و پر شکوه است آن چه از آفرینش تو مى بینیم ! و چه خرد است هر بزرگى در برابر قدرت تو! و چه هول انگیز است آن چه ما از ملکوت تو مى بینیم ! و چه حقیر است آن چه ما مى بینیم در برابر قدرت و سلطنت ناپیداى تو از دیدگان ما! چه بسیار است نعمت هاى تو در این دنیا! و چه اندک است این نعمت ها در برابر نعمت هاى آخرت !
آفرینش زمین
اءنشا الارض فاءمسکها من غیر اشتغال . و اءرساها على غیر قرار، و اءقامها بغیر قوائم . ورفعها بغیر دعائم . و حصنها من الاود و الاعوجاج . و منعها من التهافت و الانفراج
زمین را ایجاد کرده آن را نگه داشت بى آن که وى را مشغول سازد و آن را بر جایى بدون قرار استوار کرد و بى هیچ پایه اى بر پایش داشت و بى هیچ ستونى برافراشتش و آن را از کجى نگاه داشت و از افتادن و شکافتن آن جلوگیرى کرد.
عظمت آفرینش آسمان ها
فمن شواهد خلقه خلق السموات موطدات بلا عمد، قائمات بلا سند.
دعا هن فاءجبن طائعات مذعنات ، غیر متلکئات و لا مبطئات . و لولا اقرار هن له بالربوبیة و اذعانهم له بالطوا عیة ، لما جعلهن موضعا لعرشه ، و لا مسکنا لملائکته ، و لا مصعدا للکلم الطیب و العمل الصالح من خلقه . جعل نجومها اءعلاما یستدل بها الحیران فى مختلف فجاج الاقطار. لم یمنع ضوع نورها ادلهمام سجف اللیل المظلم . و لا استطاعت جلابیب سواد الحنادس اءن ترد ما شاع فى السموات من تلالو نور القمر
از نشانه هاى آفرینش خدا، پدید آوردن آسمان هاى استوار بدون ستون و ایستاى بدون تکیه گاه است . خداوند اراده ایجاد آن ها را فرمود و آن ها با میل و رغبت و بى هیچ درنگ و کندى اجابتش کردند و اگر اقرار آن ها بر خداوندى او و اعتراف آن ها به طاعت و بندگى اش نبود آنها را جایگاه عرش خویش و مکان فرشتگان و محل فرا بردن گفتار و کردار شایسته بندگانش قرار نمى داد. ستارگان آسمان را نشانه هایى ساخت تا افراد سرگردان در آمد و شد راه هاى زمین به وسیله آن ها راه خویش را بیابند، پرده هاى شب تا پرتو نور آنها را نپوشانده و رداهاى سیاه شب هاى تاریک توانایى محو درخشش نور پراکنده ماه در آسمان را ندارد.
عظمت سلطنت الهى
کان من اقتار جبروته ، و بدیع لطائف صنعته ، اءن جعل من ماء البحر الزاخر المتراکم المتقاصف ، یبسا جامدا، ثم فطر منه اءطباقا، ففتقها سبع سموات
از نشانه هاى توانایى و سلطنت خداوند و شگفتى آفرینش هاى او این است که از آب دریاى ژرف بر هم ریخته پر موج خش و جامدى را آفرید، آنگاه از آن طبقاتى خلق کرد و آن طبقات را به آسمان شکافت .
تعدیل حرکات زمین
عدل حرکاتها بالراسیان من جلامیدها، و ذوات الشناخیب الشم من صیاخیدها
حرکت زمین را به وسیله صخره هاى عظیم و قله کوه هاى بلند و محکم تعدیل کرد.
آفرینش آسمان ها
نظم بلا تعلیق رهوات فرجها، و لا حم صدوع انفراجها و وشج بینها و بنى ازواجها و ذلل للهابطین باءمره ، و الصاعدین باءعمال خلقه ، خزونة معراجها، و ناداها بعد اذ هى دخان ، فالتحمت عرى اءشراجها، و فتق بعد الارتتاق صوامت اءبوابها، و اءقام رصدا من الشهب الثواقب على نقابها، و اءمسکها من اءن تمور فى خرق الهواءء باءیده ، اءمرها آن تقف مستسلمة " لامره ، و جعل شمسها آیة مبصرة " لنهارها، و قمرها آیة ممحوة " من لیلها، و اءجراهما فى مناقل مجراهما، و قدر سیر هما فى مدارج درجهما، لیمیز بین اللیل و النهار بهما، و لیعلم عد السنین و الحساب بمقادیرهما، ثم علق فى حوها فلکها، و ناط بها زینتها، من خفیات دراریها و مصابیح کواکبها، و رمى مسترفى السمع بثواقب شهبها، و اءجراها على اذلال تسخیرها من ثبات ثابتها، و مسیر سائرها، و هبوطها و صعودها، و نحوسها و سعودها
راه هاى گشاده آسمان ها را بى آنکه به جایى پیوسته باشد منظم ساخت و شکاف هاى وسیعش را به هم پیوست و میان هر آسمانى با آسمان هاى دیگر ارتباط برقرار کرد و براى فرود آیندگان به فرمان او و بالا روندگانى که اعمال و کردار بندگان را مى برند دشوارى آن را آسان نمود و به آسمان ها که از دود بودند ندا داد که به هم به پیوندند و گرد آیند و پس از جمع شدن و گرد آمدن درهاى بسته آنها را گشود و از ستاره هاى درخشان بر راه هاى آسمان نگهبان گماشت و با قدرت خویش از به جنبش در آمدن آن ها در فضاى شکافته جلوگیرى کرد و فرمود تا در جاى خویش بایستند و به امر او تسلیم باشند. خورشید آسمان را نشانه اى روشنگر براى روز و ماه آن را که نورش محو مى شود آیتى براى شب قرار داد و آنها را در مسیرشان روانه ساخت و حرکت آنها را در منازل و راه هایى که باید طى کنند تعیین نمود، تا با سیر آن ها شب و روز مشخص و شمار سال ها و حساب کارها دانسته شود. پس فلک را در فضا معلق نگه داشت و زینت هایش را به آن آویخت که عبارتند از ستارگانى پنهانى همانند در سفید و ستارگانى همانند چراغ روشن ، و با شهاب هاى تابان شیطان هایى را که گوش مى کشند براند و جاى ستارگان سیار و فرورو صعود و سعد و نحس هر یک را تحت تسخیر خویش قرار داد.
نیکوترین آفرینش
لم یخلق الاشیاء من اءصول اءزلیةُ، و لا اءوائل اءبدیة ، بل خلق ما خلق فاقام حده ، و صور ما صور فاءحسن صورته
اشیا را از ماده اى ازلى یا نمونه هایى ابدى نیافرید، بلکه آفرید آن چه آفرید و حدودش را تعیین کرد و صورتى داد به آن چه داد و آن صورت را به نیکوترین شکل نگاشت .
راز استوارى زمین
و تد بالصخور میدان اءرضه
جنبش و لرزش زمین را به وسیله سنگ هاى بزرگ و کوه ها میخکوب و استورا گردانید.
حرکت آسمان ها
خلق سبحانه لاسکان سمواته ، و عمارة الصفیح الاعلى من ملکوته ، خلقا بدیعا من ملائکته
آسمان را با پرجا بودن ستاره هاى آن و با گردش ستاره هاى سیار آن و با فرا رفتن و فرود آمدن آن ها و با بودن ستاره هاى نحس و سعد (بدى آور و نیکى آور) در آن و با تسخیر آن به آسانى به جریان انداخت .
اوج عظمت خدا در آفرینش انسان
اءیها المخلوق السوى ، و المنشا المرعى فى ظلمات الارحام ، و مضاعفات الاستار. بدئت من سلالة من طین ، و وضعت فى قرار مکین ، الى قدر معلوم و اجل مقسوم . تموز فى بطن اءمک جنینا لا تحیر دعاء و لا تسمع نداء. ثم اءخرجت من مقرک الى دار لم تشهدها، و لم تعرف سبل منافعها. فمن هداک لاجترا الغذاء من ثدى اءمک ! و عرفک عند الحاجُة مواضع طلبک و ارادتک !
اى انسانى که از نظر خلقت بى کم و کاست و متناسبى و در زهدان هاى تاریک و پرده هاى تو در، پدید آمده و محافظت مى شدى ! آفرینش از عصاره گل آغاز شد.. و سپس از جایگاه به محیطى که آن را ندیده بودى و راه به دست آوردن منافعش را نمى دانستى بیرون آورد شدى . چه کسى تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت هدایت کرد؟و چه کسى جایگاه هاى طلب و خواستن را به تو آموخت ؟!
یکتایى در آفرینش
خلق الخلائق على غیر مثال خلا من غیره ، و لم یستعن على خلقها باءحد من خلقه
موجودات را بدون نمونه اى که از غیر او صادر شده باشد خلق کرده و در آفریدن آن ها از هیچ یک از مخلوقاتش کمک نگرفت .
آفرینش انسان از خاک
اءم هذا الذى اءنشاه فى ظلمات الارحام ، و شغف الاستار؛ نطفة دهاقا، و علقة محاقا، و جنینا و راضعا، و ولیدا و یافعا، ثم منحه قلبا حافظا، و لسانا لافظا، و بصرا لا حظا، لیفهم معتبرا، و یقصر مزدجرا؛ حتى اذا قام اعتداله ، و استوى مثالفه ، نفر مستکبرا
آیا این انسان همان کسى نیست که خداوند او را در تاریکى هاى زهدان و پرده هاى غلاف مانند آفرید، از نطفه اى که ریخته شد..... آن گاه به او دلى حفظ کننده و زبانى گویا و چشمى بینا بخشید تا بفهمد و عبرت گیرد و از زشتکارى ها باز ایستد اما چون قد راست کرد و به نهایت رشد خود رسید کرد فرازانه روى برگرداند. قدرت خدا در آفرینش
فطر الاخلائق بقدرته ، و نشر الریاح برحمته
آفریدگان را با قدرت خود بیافرید و بادها را با رحمت خود به حرکت در آورد.
راز آفرینش
لو اءراد الله اءن یخلق آدم من نور یخطف الابصار ضیاؤ ه ، و یبهر العقول رواوه ، و طیب یاءخذ الانفاس عرفه لفعل . و لو فعل لظلت له الاعناق خاضعة ، و لخفت البلوى فیه على الملائکه . و لکن الله سبحانه یبتلى خلقه ببعض ما یجهلون اءصله ، تمییزا بالاختبار لهم ، و نفیا، للاستکبار عنهم ، و ابعادا للخیلاء منهم
اگر خداوند مى خواست که آدم علیه السلام را از نورى بیافریند که روشنایى آن دیده ها را برباید و زیبایى آن عقول آدمیان را خیره سازد و او را چنان معطر نماید که نفس ها را بوى خوش و عطر آن حضرت را چنین مى آفرید گردن ها در مقابل او خم مى شدند و آزمایش فرشتگان به وسیله خلقت آن حصرت سبک مى گشت ، ولى خداوند سبحان مخلوقات خود را با بعضى از امور که اصل آن را نمى دانند براى تمایز خوب از بد امتحان مى نماید، هم چنین به وسیله دستورات آزمایشى تکبر را از آنان نفى و غرور و خودخواهى را از آنان دور مى سازد.
آفرینش زمین
اءنهد جبالها عن سهولها، و اءساخ قواعدها فى متون اءقطارها و مواضع اءنصابها، فاءشهق قلالها، و اءطال اءنشازها، و جعلها للارض عمادا، و اءرزها فیها اءوتادا، فسکنت على حرکتها من اءن تمید باءهلها، اءو تسیخ بحملها او تزول عن مواضعها
کوه هاى زمین را از دشت ها و پستى هایش برآمده ساخت و ریشه آن ها را در دل زمین هاى اطرافشان و جاهایى که برقرار هستند فرو برد.. و آن ها را تکیه گاه زمین و میخ ها نگهدارنده آن قرار داد. پس ، آن گاه زمین در عین متحرک بودن آرام گرفت تا ساکنان خود را در سقوط و اضطراب قرار ندهد، یا آنچه را حمل کرده است فرو نیاندازد، یا آن گاه زمین در عین متحرک بودن آرام گرفت تا ساکنان خود را در سقوط و اضطراب قرار ندهد، یا آنچه را حمل کرده است فرو نیاندازد، یا آن را از جاى خویش جابه جا نکند.
توصیف خلق آدم
جمع سبحانه من حزن الارض و سهلها، و عذبها و سبخها تریة سنها بالماء حتى خلصت . و لا طها بالبله حتى لزبت فجبل منها صورة ذات اءحناء و وصول و اءعضاء و فصول : اءجمدها حتى استمسکت و اءصلدها حتى صلصلت لوقت معدود، و اءمد معلوم : ثم نفخ فیها من روحه فمثلت انسانا ذا اذهان یجیلها، و فکر یتصرف بها...
خداى بزرگ از زمین هاى سنگلاخ و هموار و زمین هاى مستعد کشت و زرع و شوره زاران اندکى خاک فراهم آورد و بر آن آب ریخت تا خالص و پاکیزه شد و آن را با آب آمیخت
آفرینش مخلوقات بى نظیر
الذى ابتدع الخلق على غیر مثال امتثله ... و اءرانا من ملکوت قدرته ، و عجائب ما نطقت به آثار حکمته ، و اعتراف الحاجة من الخلق الى آن یقیمها بمساک قوته ، مادلنا باضطرار قیام الحجة له على معرفته
نابودى دنیا
الذى ابتدع الخلق على غیر مثال امتثله ... و اءرانا من ملکوت قدرتة ، و عجائب ما نطقت به آثار حکمته ، و اعتراف الحاجة من الخلق الى اءن یقیمها بمساک قوته ، مادلنا باضطرار قیام الحجة له على معرفته
خداوندى که مخلوقات را پدیدار ساخت بى آن که مثل و مانندى از هر یک از آن ها قبلا وجود داشته و او آن را مثالى قرار داده باشد، خدایى که عظمت و شکوه قدرت خود و شگفتى هایى که نشانه هاى حکمت او، گویاى آن است به ما نشان داد. و نیز اعتراف همه مخلوقات در مورد احتیاج خود به این که خداوند با قدرت خویش آن ها را نگاه دارد، همه این ها چیزهایى است که ما را از پذیرفتن دلیل هایى استوار پابرجا بر شناخت خداوند ناگزیر مى سازد.
شگفتى هاى انسان
لیس فناء الدنیا بعد ابتداعها باءعجب من انشائها و اختراعها... و اءن الله ، سبحانه ، یعود بعد فناء الدنیا وحده لا شى ء معه
نابودى دنیا، پس از آفریدن آن زیاد شگفتى آورتر از آفریدن و ایجاد آن نیست . و خداوند سبحان ، پس از نابودى جهان تنها باقى مى ماند و چیزى با او نیست .
بخشش خدا
اعجبوا لهذا الانسان ینظر بشحم ، و یتکلم بلحم ، و یسمع بعظم ، و یتنفس من خزم !!
از این انسان تعجب کنید و پند بگیرید! با پیه نگاه مى کند، با گوشت حرف مى زند، با استخوان مى شنود و از شکافى (بینى ) نفس مى کشد!
عجب از این آدم !
جعل لکم اسماعا لتعى ما عناها، و اءبصارا لتجلو عن عشاها خداوند به شما دو گوش داد تا آن چه را به آن ها مربوط مى شود دریافت کنند و دو چشم داد تا از نابینایى به در آیند.
.: Weblog Themes By Pichak :.