سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:27 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
قرآن داروى بزرگ‏ترین دردها

البته ممکن است سخنان پیش گفته به مذاق انسان‏هاى مغرور و کسانى که از تقواى الهى و علوم قرآن و اهل‏بیت بهره چندان ندارند و با دانستن اصطلاحاتى از علوم بشرى خود را در عرض خداوند مى‏پندارند خوش نیاید؛ لکن هر انسان عاقلى اعتراف مى‏کند که آنچه بشر، با همه پیشرفت‏هاى شگرف علمى‏اش کشف کرده است در مقابل مجهولاتش قطره‏اى است در مقابل دریا، و همه ادعاهاى مکاتب اخلاقى غیر الهى در ارائه الگوى مدینه فاضله انسانى، در مقابل علم بى نهایت الهى و علوم اهل بیت علیهم السلام، که از الهامات الهى سرچشمه مى‏گیرد، چیزى بیش از صفر نمى‏باشد.
به هر حال حضرت على علیه‏السلام بزرگ‏ترین درد جامعه بشرى را کفر و نفاق و گمراهى مى‏داند. این امراض روحى هستند که جامعه را به انواع مشکلات و گرفتارى‏ها دچار مى‏کنند و درمان آنها را نیز باید از قرآن سراغ گرفت:

فان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغى و الضلال؛ بزرگ‏ترین درد عبارت است از کفر و نفاق و ضلالت و گمراهى و درمان عبارت است از ایمان به قرآن و تبعیت از آن.


البته باید توجه داشت که مفهوم این سخن که((درمان دردهاى خود را از قرآن بخواهید؛ زیرا قرآن درمان همه دردها و مشکلات است)) این نیست که قرآن، همانند نسخه پزشک، امراض جسمى شما را توضیح داده است و براى بهبودى هر کدام دارویى پیشنهاد و توصیه مى‏کند یا در باب مشکلات اقتصادى و نظامى و در زمینه‏هاى صنعت و تکنولوژى مى‏باید فرمول‏هاى حل مسائل را از قرآن فرا گرفت. هرگز کسى که کمترین اطلاعى از معارف دینى داشته باشد این سخن حضرت را بدین معنا تفسیر نمى‏کند؛ زیرا بیمارى‏هاى جسمى و حل سایر مشکلات، وسایل و راه‏هاى طبیعى خود را مى‏طلبد.قرآن کریم براى حل این مشکلات، چنان که قبلا گفته شد، خطوط کلى را بیان مى‏کند و مردم موظفند با سرمشق قرار دادن خطوط کلى قرآن و استفاده از عقل و توانایى‏هاى خدادادى و استفاده از تجارب علوم بشرى مشکلات خویش را حل کنند و امراض خود را درمان نمایند.
در این جا توجه خوانندگان عزیز را به دو نکته جلب مى‏کنیم:
نکته اول این که اسباب و علل طبیعى و مادى هر چند معلول‏ها و مسبب‏هاى خود را در پى دارند؛ لکن توجه به این نکته نیز ضرورى است که علت العلل همه پدیده‏ها خداى تبارک و تعالى است. اوست که نظام عالم را بر اساس رابطه علت و معلولى خلق کرده است و اوست که پیوسته به اسباب و علل سببیت و علیت اعطا مى‏کند و این اراده تکوینى اوست که تا نباشد هیچ فاعلى در فعل خود استقلال در تاثیر ندارد. بنابراین براى درمان همه دردها و رفع گرفتارى‏ها و مشکلات باید اصالتا به خداى متعال توجه کنیم و چشم امید به سوى او داشته باشیم. هر چند در حل مشکلات و بهبود از بیمارى‏ها به اسباب و علل طبیعى متوسل مى‏شویم، لکن به مقتضاى توحید افعالى باید شفا و حل مشکلات را در اصل از او دانست و انتظار داشت.
نکته دوم این که راه رسیدن به حل مشکلات و درمان بیمارى‏ها، را نباید منحصر به اسباب و علل عادى و طبیعى دانست؛ یعنى چنان نیست که با نبود اسباب و علل عادى و طبیعى یا عدم کارآیى آنها در حل مشکلات، امکان رفع مشکل یا حصول بهبودى و شفاى امراض یا برآورده شدن هر خواسته مشروع و بحق انسان، منتفى باشد. خداى متعال با خلقت نظام على و معلولى، خود را از ایجاد کردن پدیده، به طریق غیر طبیعى عاجز نکرده است؛ بلکه سنت خداوند بر این قرار گرفته است که در مرحله اول، امور از مجراى عادى انجام گیرند. ولى راه انجام امور منحصر به مجراى طبیعى نیست؛ بلکه در شرایط خاصى خداوند امورى را از غیر مجراى طبیعى خود ایجاد مى‏کند که مى‏توان گفت این نیز سنت الهى است. شفا و بهبودى مرض، ممکن است از راه طبیعى و معالجه‏هاى پزشکى صورت گیرد و ممکن است تحت شرایط خاصى توسط علل غیر مادى مثل دعاى ائمه معصومین یا دعاى دیگر اولیاى خدا حاصل شود. چنان که ممکن است جنگجویان جبهه توحید، که از نظر تجهیزات مادى و شرایط طبیعى در مقابل دشمن محکوم به شکست هستند، با امداد غیبى و اسباب غیر طبیعى پیروز گردند که این مطلب نیز از اسباب و علل الهى محسوب مى‏شود.
در قرآن کریم نمونه‏هایى از رخدادهایى که از غیر راه عوامل عادى و طبیعى اتفاق افتاده‏اند، ذکر شده است؛ مثلا اگر نزول باران بخواهد از مجراى علل و عوامل طبیعى خود صورت گیرد، باید آب دریاها و اقیانوس‏ها بر اثر تابش نور و گرما بخار گردد و به صورت ابر درآید، آن گاه بر اثر تفاوت دماى دریا و خشکى، هوا جریان پیدا کند و با وزیدن باد، ابرها از روى دریاها به سایر نقاط زمین منتقل شود تا تحت شرایط خاصى ذرات آب موجود در ابر به صورت قطرات باران یا دانه‏هاى برف و یا تگرگ بر زمین ببارد. انتظار باران بدون اسباب و علل طبیعى آن از نظرگاه مادى انتظارى بى جا و نامعقول تلقى مى‏شود؛ لکن حضرت نوح بدون در نظر گرفتن عوامل طبیعى براى نزول باران، خطاب به قومش مى‏گوید استغفار و توبه کنید تا آسمان بر شما باران ببارد:

و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوه الى قوتکم و لا تتولوا مجرمین -1- هود، 52. ?


اى قوم در مقابل پروردگار خود استغفار کنید آن گاه توبه نمایید و به سوى خدا برگردید تا خداى متعال از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و با نزول رحمت الهى و بارش باران، قوت و قدرت شما را فزونى بخشد. سپس مى‏فرماید: و لا تتولوا مجرمین؛ مواظب باشید بدون توجه و استغفار و در حالى که مجرم و گناهکار هستید از خدا روى مگردانید و خود را از رحمت الهى محروم مکنید.
هر چند اسباب و علل طبیعى نزول باران و کل نظام على و معلولى حاکم بر طبیعت، همه در دست قدرت الهى‏اند و بهت اراده او کار مى‏کنند؛ لکن در عین حال بدون در نظر گرفتن آنها، خداى متعال مى‏فرماید از گناه خود استغفار کنید و به سوى خدا بازگردید؛ ما به آسمان مى‏گوییم بر شما ببارد.
ممکن است کسى بگوید مقصود خداى متعال اینست که بدون تحقق عوامل طبیعى باران مى‏بارد؛ بلکه مقصود این است که ما از راه ایجاد عوامل طبیعى بر شما باران مى‏فرستیم. پاسخ این است که این نگرش با بینش توحیدى سازگار نیست؛ زیرا همان طور که قبلا گفته شد چنان نیست که خداى متعال با خلقت نظام على و معلولى خود را از ایجاد پدیده‏ها، بدون اسباب و علل طبیعى آنها، عاجز کرده باشد. خداوند در باب قدرت خود بر ایجاد و خلقت پدیده‏ها چنین مى‏فرماید: اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون هر گاه خداى متعال اراده‏اش بر شیئى تعلق بگیرد، اراده خدا-بس، 82. ? همان و تحقق آن امر همان خواهد بود.