سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:18 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
سخن گفتن قرآن‏

امام على علیه‏السلام از سویى در مورد اوصاف قرآن در نهج‏البلاغه مى‏فرمایند: این کتاب کتاب ناطق است؛ خودش سخن مى‏گوید؛ از سخن گفتن خسته نمى‏شود. سخن و مطلب خویش را به روشنى بیان مى‏کند و از دیگر سوى، مى‏فرمایند این قرآن، ناطق نیست؛ باید آن را به سخن درآورد و من هستم که این قرآن را براى شما تبیین مى‏کنم. و گاه در بعضى از تعابیر آمده است که قرآن صامت ناطق؛ قرآن ساکت است و در عین حال ناطق‏- نهج‏البلاغه، خطبه 147. لازم به ذکر است که تمامى آدرس‏هاى داده شده از نهج‏البلاغه در ین کتاب بر اساس نهج‏البلاغه فیض الاسلام مى‏باشد. ? و گویا. به راستى معناى این سخن چیست؟
به نظر مى‏رسد این تعبیر بیانگر دو نگاه متفاوت به این کتاب آسمانى است که در یک نگرش قرآن کتابى مقدس، ولى خاموش در گوشه‏اى نشسته است و با کسى سخن نمى‏گوید و کسى با او ارتباطى ندارد و از نگاهى دیگر کتابى است گویا که همه انسان‏ها را مخاطب خویش قرار داده است و آنها را به پیروى از خود فرامى خواند و به پیروان خود نوید بهروزى و سعادت مى‏دهد.
بدیهى است قرآنى که تنها وصف آن تقدس باشد و بس، کلمات و جملات و آیاتى است منقوش بر صفحاتى از کاغذ که مسلمان‏ها به آن احترام مى‏گذارند، آن را مى‏بوسند و آن را در بهترین جاى خانه خویش نگه مى‏دارند و گاه در مجالسى بدون توجه به حقیقت و معانیش آن را تلاوت مى‏کنند. اگر با این دید به قرآن بنگریم، قرآن کتاب صامتى است که با صوت محسوس سخن نمى‏گوید و کسى که چنین نگرشى به قرآن دارد هرگز سخنى از قرآن نخواهد شنید و قرآن کریم مشکلى از او حل نخواهد کرد.
بنابراین ما موظفیم به نگرش دوم روى بیاوریم؛ یعنى قرآن را کتاب زندگى بدانیم و با ایجاد روحیه تسلیم در برابر خداى متعال، خود را براى شنیدن سخنان قرآن کریم که تمامى آنها دستورات زندگى است آماده کنیم. در این صورت است که قرآن ناطق و گویاست؛ با انسان‏ها سخن مى‏گوید و آنها را در تمام زمینه‏ها راهنمایى مى‏کند.
علاوه بر این تفسیرى که براى صامت بودن و ناطق بودن قرآن بیان کردیم، معنایى عمیق‏تر از این نیز براى این مطلب وجود دارد که آن معنا مورد نظر حضرت على علیه‏السلام است و بر اساس آن معناى خاص است که مى‏فرمایند قرآن صامت است و باید آن را به سخن درآورد و این من هستم که قرآن را براى شما تبیین مى‏کنم. اینک به توضیح صامت بودن و ناطق بودن قرآن به معناى دوم - و در واقع به تبیین معناى حقیقى آن - مى‏پردازیم: هر چند قرآن کریم کلام خداى متعال است و حقیقت این کلام الهى و صدور و نزولش براى ما شناختنى نیست،انما از آن جا که هدف از نزول آن هدایت انسان هاست،این کلام الهى آن قدر تنزل پیدا کرده است که به صورت کلمات و جملات و آیات قابل خواندن و شنیدن براى بشر درآمده،ولى در عین حال چنین نیست که مضامین همه آیات آن براى انسان‏هاى عادى قابل فهم و دسترسى باشد و خود مردم بدون تفسیر و تبیین پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم‏السلام و راسخین در علم بتوانند به مقاصد آیات نایل شوند.
به عنوان مثال،تفصیل و تبیین جزئیات احکام در قرآن نیامده است، همچنین آیاتى از قرآن کریم مجمل است و نیاز به تبیین و توضیح دارد.بنابراین قرآن از بسیارى از جهات ((صامت))است یعنى براى انسانهاى عادى،بدون تفسیر و تبیین کسى که با غیب ارتباط دارد و به علوم الهى آگاه است قابل استفاده نیست.