اندیشه شرک به موازات اندیشه توحید پیوسته در طول تاریخ بخشى از افکاز بشر را در سیطره خود داشته است. انسانهایى که از پذیرفتن بندگى خدا و تسلیم در مقابل خداوند جهان آفرین سر باز زدهاند و در پى ارضاى هواهاى نفسانى خویش بودهاند، از گرویدن انسانهاى دیگر به دین حق ناخشنود بوده، به شیوههاى گوناگون از آن ممانعت مىکردهاند.
بدیهى است طرف داران اندیشه شرک در هر عصرى، شیوهاى متناسب با افکار مردمان آن زمان برمىگزینند و راه کارهاى مناسبى براى دست یابى به اهداف خود انتخاب مىکنند. بر این اساس، در صدر اسلام به لحاظ آن که اندیشه شرک در شکل بت پرستى ظاهر مىشد سردمداران شرک و کسانى که حاضر به بندگى خدا و تسلیم در مقابل دین حق نبودند به تبلیغ بتهاى سنگى و چوبى مىپرداختند و از گرویدن انسانها به توحید ممانعت مىکردند. دلیل اصلى این کار نیز آن بود که با حاکمیت دین و فرهنگ توحیدى جایى براى ارضاى هواهاى نفسانى آنها باقى نمىماند.
امروز نیز اندیشه شرک به گونهاى مدرن و به صورت نظریه علمى در مجامع و محافل مختلف تبلیغ مىشود. اگر در صدر اسلام تنها 360 بت و الاه مورد پرستش بود و انسانهاى دنیا پرست براى تخدیر افکار مردم به تبلیغ آنها مىپرداختند، امروزه طرفداران اندیشه شرک در تلاشند تا به تعداد انسانها، بتهاى خیالى تراشیده، فکر و عقل انسانها را از خداى متعال منصرف کنند و به اوهام و خیالات و القائات شیطانى متوجه سازند.
به نظر مىرسد اندیشه ((صراطهاى مستقیم و قرائتهاى مختلف از دین)) در یک چنین بسترى قرار مىگیرد؛ زیرا همان طور که از عنوان آن استفاده مىشود، مراد از این اندیشه آن است که هر کس هر چه در باب خدا و دین از متون دینى برداشت مىکند، همان را باید مبناى اعتقاد و عمل خود قرار دهد؛ زیرا همان حق و عین واقعیت است.
بنابراین به تعداد انسانها و فهمهاى متفاوت آنها در باب خدا و دین، خدایان و ادیان فردى و اختصاصى تصویر مىشود. بدیهى است این سخن با روح توحید که در شعار ((لا اله الا الله)) متبلور است در تضاد است و درست در نقطه مقابل آن قرار مىگیرد.
به هر حال از آن جا که پاى حساسترین موضوع در زندگى انسان، یعنى مساله توحید و شرک، که سعادت دنیا و آخرت او به آن بستگى دارد در میان است جاى دارد که انسان عقاید و افکار خویش را مورد تامل و بازنگرى قرار دهد و عقاید و اندیشههاى خود را بر قرآن و علوم اهل بیت عرضه کند و به دور از هوا و هوس، با منطق و عقل سلیم، در صدد نقد افکار خویش برآید؛ زیرا تنها در این صورت است که انسان قادر خواهد بود از دام تخیلات شیطان رهایى پیدا کند و خود را از سقوط در ورطه گمراهى نجات دهد. البته خودشکنى و پیروزى بر هواى نفس کارى بس دشوار است و بى جهت نیست که پیامبر صلى الله علیه و آله آن را جهاد اکبر دانسته است، به خصوص اگر انسان در موقعیتى باشد که شیاطین و دشمنان توحید و اسلام او را تشویق کنند و حاضر باشند براى رسیدن به اهداف سیاسى و استعمارى خود و مقابله با اسلام از او شخصیتى جهانى بسازند. هر چند در چنین موقعیتى، به خود آمدن انسان و پاگذاشتن در میدان جهاد اکبر و پشت پا زدن به وعده و وعیدهاى شیطان و دشمنان اسلام کارى شگفت زده و اعجاز گونه است اما غیر ممکن نیست، در تاریخ کم نیستند افرادى که در لحظهاى به خود آمدند و خود را از دام شیاطین جنى و انسى و هواهاى نفسانى رها کرده، از هلاکت نجات یافتند و به آغوش توحید باز گشتند.
.: Weblog Themes By Pichak :.